چهارشنبه 30/آوریل/2025

انتخابات اسرائيل، شادی ساختگی و جنجال کاذب

دوشنبه 25-دسامبر-2006

نوشته: دکتر عبدالوهاب المسیری

 

روزنامه الاتحاد ـ امارات

در پی اعلام نتایج شبه نهایی انتخابات کنست (پارلمان) رژیم صهیونیستی که در روز 28 مارس سال جاری میلادی برگزار شد، بیشتر سران احزاب صهیونیستی رقیب از نتایجی که احزابشان در این انتخابات کسب کرده اند، ابراز رضایت و شادمانی کردند. هر چند که میزان شادمانی و انگیزه های آن در میان احزاب مختلف یکسان نبود، اما با نگاهی به نتایج در می یابیم که این شادمانی ها بیشتر مبالغه و ادعا بوده و منعکس کننده واقعیت های تنگ حزبی یا نقشه سیاسی رژیم صهیونیستی نبوده است.

ایهود اولمرت رئیس حزب کادیما و کفیل نخست وزیری رژیم صهیونیستی کسب 28 کرسی از مجموع 120 کرسی پارلمانی توسط حزبش را یک “پیروزی” خواند. هر چند که این تعداد کرسی ها بسیار کمتر از آن چیزی بود که نظرسنجی های پیش از انتخابات نشان می دادند. در نظرسنجی های پیش از انتخابات پیش بینی می شد که این حزب حدود 33 تا 34 کرسی را کسب کند. این میزان کرسی ها حتی بسیار کمتر از آن چیزی بود که رهبران حزب امید به تحقق آن داشتند، زیرا بسیاری از سران این حزب پیش از انتخابات بارها اعلام کرده بودند که کسب کمتر از 40 کرسی به وسیله کادیما، برای این حزب مشکلاتی ایجاد خواهد کرد (روزنامه یدیوت آهارانوت، 16 مارس 2006).

هر چند که این نتیجه حزب کادیما را حزب برنده و نخست انتخابات پارلمانی صهیونیست ها نشان می دهد و این حزب امکان می یابد تا کابینه آینده رژیم صهیونیستی را تشکیل دهد، اما اکثریت این چنینی برای حزب اطمینان بخش نیست و مجبور است برای تشکیل کابینه با احزاب دیگری ائتلاف کند که این امر گزینه های دشواری را چه در عرصه تعیین احزاب ائتلافی و چه در زمینه امتیازاتی که به آنها می دهد، فرا روی کادیما قرار می دهد. علاوه بر آن، نتیجه کسب شده از سوی کادیما مانع از آن می شود که کادیما بتواند وعده های انتخاباتی اش را به اجرا گذارد که اجرای طرح جدایی یکجانبه و تعیین مرزهای نهایی دولت “اسرائیل” از آن جمله است. کادیما در تبلیغات انتخاباتی اش تلاش می کرد که با طرح این موضوع تفاوتی میان خود و احزاب دیگر صهیونیستی نشان دهد. این ناتوانی موجب می شود که کادیما قادر به اجرای برنامه هایی که اساسا حزب بر اساس آن شکل گرفته است، نباشد و چنین امری دیر یا زود اعتماد رای دهندگان به این حزب را نسبت به آن از بین می برد و تردیدهای درباره صداقت حزب و توانش برای اجرای تعهداتش ایجاد می کند، مضاف بر آنکه موجب اختلافات گسترده ای در داخل حزب خواهد شد. موضوع اختلافات آن گاه اهمیت می یابد که عدم تجانس میان ارکان تشکیل شده حزب کادیما را مورد توجه قرار دهیم، زیرا گروهی از چهره های سیاسی با آرای گوناگون و افرادی که هیچ عقیده سیاسی مشخص یا هدف بزرگی آنان را دور هم جمع نمی کند، در این حزب گرد آمده اند و این امر انسجام دورنی حزب را از بین می برد و موجب می شود که این حزب هر آن آماده انشعاب و دو دستگی باشد، هر چند که اکنون ظاهر منسجمی از خود ارائه کرده است.

یوسی ویرتر از تحلیلگران صهیونیست در روزنامه صهیونیستی هاآرتص (24 مارس 2006) با به تمسخر گرفتن این ویژگی حزب، خطراتی را که چنین وضعی در پی دارد، بیان می کند.

وی می گوید:”حزب کادیما اکنون به جریان اصلی ملت و نخبگان جامعه “اسرائیل” بدل شده است. افراییم سنیه حزب کادیما را به یک شرکت تشبیه کرده است که سهام آن در بورس بالاتر از ارزش واقعی آن فروخته می شود و همه دوست دارند که خود را به آن وابسته نشان دهند. باراک نیز کادیما را به یک شرکت پیمانکاری تشبیه می کند که شماری از پیمانکاران در آن مشارکت دارند و همه از عضویت در آن خوشحالند، زیرا از عقیده سیاسی مشخصی برخوردار نیست و ریشه ای ندارد و علاوه بر نبود گذشته ای مشخص، از سنت ها و آداب و رسوم نیز بدور است. به همین سبب همه چیز خوب و لطیف جلوه می کند. ممکن است که کادیما به “قبیله جدید” اسرائیل قدرتمند تبدیل شود، زیرا هر کس که عقیده سیاسی مشخصی ندارد، عضو این حزب شده است. از یک سو شای اویتال از حزب میرتز، در سوی دیگر دیوید تال از حزب شاس، تساهی هنگبی از جناح تندرو حزب لیکود، پرز و دالیا ایتزک و حاییم رامون از حزب کار، آوی دیختر و اسحاق بن اسرائیل از نهادهای امنیتی، پروفسور اورئیل رایخمن از حزب شینوی، شای حرمیش و شاموئل ریومن از جنبش “کیبوتزها” به این حزب پیوسته اند. چنین مخلوطی چه مدت دوام خواهد آورد و چه چیزی اولین شکاف ها را در این حزب ایجاد خواهد کرد و این امر چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟ هیچ کس نمی تواند به آن پاسخ دهد”.

برای نمونه عامیر پرتز رئیس حزب کار نیز از این که حزبش 20 کرسی (19 کرسی) را در این انتخابات کسب کرده است، ابراز شادمانی می کند و آن را دلیلی بر آغاز برون رفت حزبش از بحران های مزمنی که بدان ها گرفتار بود، توصیف می کند و می گوید که این حزب اکنون در حال کسب جایگاه شایسته خود در عرصه سیاسی “اسرائیل” به عنوان یکی از احزاب اصلی و قدرتمند جامعه صهیونیستی، است و نمی توان این حزب را در معادلات نادیده گرفت. (روزنامه جروزالیم پست، 29 مارس 2006)، اما این موفقیت نیز خالی از مبالغه نیست، زیرا این حزب در مقایسه با انتخابات سال 2003 هیچ کرسی بیشتری کسب نکرده است و این وضع هیچ تغییری در جایگاه حزبی که از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی تا سال 1977 سکان هدایت این رژیم را بر عهده داشت، ایجاد نکرده است و حال آنکه از آن سال (1977) تاکنون همیشه تلاش کرده است تا به نوعی خود را به حکومت نزدیک نگه دارد تا شاید روزی بتواند قدرت را به دست گیرد.

حزب کار در تبلیغات انتخاباتی خود شعارهای اجتماعی را مطرح کرد که اقشار کم درآمد جامعه صهیونیستی را مخاطب خود می ساخت، اما ظهور غیر منتظره حزب “بازنشستگان” به ریاست راوی ایتام و کسب 7 کرسی در این انتخابات، جایگاه و شعارهای حزب کار را به خطر انداخته است، زیرا پیش از این احتمال می رفت که این حزب کوچک و تازه تاسیس نتواند آرای لازم را برای ورود به پارلمان کسب کند، زیرا هر حزب برای ورود به کنست نیازمند حداقل 2 درصد آراست. این حزب در انتخابات دوره گذشته رژيم صهیونیستی نتوانسته بود این میزان رای کسب کند. حزب بازنشستگان نیز شعارهایی مانند افزایش دستمزدها، کمک های بازنشستگی، بیکاری و افزایش دایره تأمین خدمات درمانی مطرح کرده بود و این شعارها علت موجودیت این حزب تلقی می شود و حزب کار نمی تواند مدعی شود که تنها حزبی است که این شعارها را مطرح می کند. از سوی دیگر شعارهای حزب بازنشستگان نیز از نظر عموم صهیونیست ها واقعی تر از شعارهای حزب کار است، زیرا حزب کار به سبب دنباله روی طولانی مدت از حزب لیکود و آمادگی دائمی این حزب برای تغییر مواضع و نادیده گرفتن شعارهایش در هر فرصتی جهت بهره مندی از غنایم حکومت، در نظر صهیونیست ها از مصداقیت چندانی برخوردار نیست.

در همین باره یک تحلیلگر سیاسی رژیم صهیونیستی به نام ب. میخائیل در مقاله ای در روزنامه صهیونیستی یدیوت آهارانوت (24 مارس 2006) آورده است که:

” عامیر پرتز سخنان پر معنایی ایراد کرده است، همچنانکه عامی ایلون عقلایی و منطقی سخن می گوید، اما اطراف این دو تن را باقی مانده های قدیمی و بدنام حزب کار فرا گرفته اند. این باقی مانده حزب کار آن گونه که تجربه نشان می دهد، خوی شکار و تمایل به خوردن گوشت زنده آدم ها را دارند. آنان سران منتخب خود را نادیده می گیرند بدون آنکه نگاهی به آنان بیندازند و پس از آن به راحتی در آغوش هر کس که در قدرت باشد می افتند. هر کس که به آتش متسناع (رئیس سابق حزب کار) سوخته باشد، از پرتز حذر می کند”.

اما حزب “شاس” هم که شعارهای مذهبی افراطی را مطرح و خود را نماینده منافع یهودیان شرقی تبار و پایبند به اهداف “شریعت یهود” معرفی کرده است، شاید خود را مستحق تر به شادمانی از نتایج انتخابات بداند، زیرا با کسب 13 کرسی به رتبه سوم احزاب صهیونیستی صعود کرده است، اما این شادی هم دوام چندانی ندارد، زیرا این حزب به هواداران خود وعده “بهشت” داده است. صرف نظر از آنکه توان این حزب برای تحقق این ایده چقدر است، شاس در روز پس از انتخابات با رسوایی شدیدی که ممکن است این حزب را به جهنم پرتاب کند، روبرو شد، زیرا شلومو بن عزری از رهبران حزب ـ که نامش در ردیف ششم فهرست انتخاباتی حزب آمده است ـ به دریافت رشوه و استفاده از نفوذ و تقلب متهم شده است. او در گذشته چندین بار به وزارت در کابینه های مختلف رژیم صهیونیستی منصوب شده است. همین اتهام علیه یکی دیگر از سران حزب شاس به نام خاخام رووین الباز مطرح شده است. (روزنامه جروزالیم پست 29 مارس 2006) شاید بسیاری از کسانی که آرای خود را به سود حزب شاس به صندوق ها انداخته اند، اکنون از خود می پرسند آن بهشتی که ممکن است این گونه افراد، آنان را به سوی آن هدایت کنند، کدام است؟!
 

والله اعلم

لینک کوتاه:

کپی شد