چهارشنبه 30/آوریل/2025

رژيم صهيونيستی در يک بازنگری کلی

دوشنبه 25-دسامبر-2006

نویسنده: سید زهران

 

  پس از آنکه “عمیر پرتز” رئیس حزب صهیونیستی کار، جانشین “شائول موفاز” وزیر اسبق جنگ دولت عبری شد، کار بازنگری در تاکتیک ها، برنامه ها و استراتژی های ارتش رژیم اشغالگر در برخورد با فلسطینیان ساکن اراضی اشغالی 67 و 48 که اخیرا هدف سیاست های کوچ اجباری صهیونیست ها قرار گرفته اند، آغاز شد؛ سیاست هایی که هدف نهایی آن انجام پاکسازی نژادی به منظور ابقای شهرک های صهیونیست نشین و مقابله با حل این شهرک ها در محیطی است که اغلبیت آنان را فلسطینیان و صاحبان اصلی سرزمین اسرا و معراج تشکیل می دهند.

“اسرائیل” در حال انجام یک بررسی کلی است تا دقیقا حجم پیروزی هایی را که به دست آورده و همچنین میزان خسارت هایی را که در جریان انتفاضه متحمل شده است، مشخص کند؛ انتفاضه ای که نتیجه اش برای اشغالگران کشته شدن 1200 صهیونیست بود و این رقمی است که برای اشغالگران حتی در جنگ هایشان با ارتش های عربی نیز بی سابقه بوده است و از همه برای دشمن سنگین تر آن است که دیگر نظریه تامین امنیتش اعتبار خود را از دست داده است و دیگر اثری از آن فاکتورهایی که باعث می شد تا توازن قوا به نفع تل آویو مختل شود، نیست.

اکنون پس از گذشت سال ها از انجام عملیات های گسترده نظامی موسوم به “دیوار بازدارنده، روز جهنم و …” و همچنین تداوم روند کشتارها و ترور مردان مقاومت و محاصره مردم فلسطین مشخص شد که دست یابی به امنیت جزء امور محال برای اشغالگران است و نظریه تامین امنیت از هر گونه اعتبار ساقط است، نظریه ای که اجرای آن نتیجه معکوس داد و علاوه بر آنکه “اسرائیل” نتوانست به امنیت دست یابد، بلکه مجبور شد که نیروهای خود را از غزه بیرون بکشد و شهرک های صهیونیست نشین را پس از درگیری های فراوان با شهرک نشیان یهودی تخلیه کند؛ البته این اقدامات را نه برای عشق به صلح، بلکه برای فرار از بهایی سنگینی بود که هر روز به خاطر تداوم حضور خود در غزه می پرداخت.

امروز صهیونیست ها اعتراف می کنند که فرماندهان برجسته نظامی شان اشتباهی سخت مرتکب شده اند و “جنون نظامی گری” نیز تمامی این زیان ها را برای “اسرائیل” به دنبال داشته است؛ جنونی که به جای براندازی مقاومت ملت فلسطین که از نظر واشنگتن و تل آویو “تروریسم” به شمار می رود، باعث پیشرفت مقاومت و پیروزی چشمگیر جنبش حماس در اولین انتخابات دموکراتیک فلسطین شد و به ضعف کامل جنبش حاکم یعنی “فتح” انجامید و این جنبش را در وضعیتی وخیم قرار داد؛ وضعیتی که حتی بدبین ترین افراد نیز تصور آن را نمی کردند.

در حال حاضر سازمان های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در چنین وضعیتی تیرهای اتهام خود را به سمت موفاز و عروسک دست پرورده اش “آموس گلعاد” رها و تاکید می کنند که این دو با سیاست های اشتباه خود که محور اصلی آن هجوم به تشکیلات خودگردان و یاسر عرفات و به سخره گرفتن آنان بود، چنین وضعیتی را به وجود آورده اند.

بالاخره نکته مشخص و مبرهن آن است که موفاز و گلعاد همان کسانی بودند که در اظهارات خود عرفات را مسئول آغاز انتفاضه می دانستند که البته بعدها کذب این مدعا مشخص شد. همچنانکه این دو مقام ارشد نظامی مروج اصلی این دیدگاه بودند که ویرانی عراق باعث افزایش امنیت “اسرائیل” و گسترش سرطانی نفوذ تل آویو خواهد شد.

بر اساس گزارش تحلیلگر سیاسی روزنامه “هاآرتص” آنچه که در حال حاضر در عراق می گذرد، بیش از پیش برای “اسرائیل” تهدیدآفرین است چرا که هم اکنون ایران با حضور در عراق فاصله کمتری با تل آویو دارد.

به هر حال نتیجه بازنگری هایی که “اسرائیل” در سیاست های خود انجام داد، آن بود که ملت فلسطین با سیاست مجازات جمعی، گرسنه نگاه داشتن و ترور تن به شکست نمی دهد، بلکه این فشارها بر رادمردی و پایداری اش می افزاید و باعث گسترش دامنه انتفاضه می شود و از ملت فلسطین، ملتی می سازد که به هیچ وجه در برابر سیاست های جنایتکارانه دشمن سر تسلیم فرود نمی آورد. از همین رو، مسئولان دولت اشغالگر قدس به فکر تغییر رویه افتاده و راهکارهای سیاسی را برای حل مشکلات پیش گرفتند و به جای اقدامات یک جانبه ای که هزینه گزاف برای تل آویو به دنبال دارد، به فکر انجام هماهنگی های امنیتی با اردن و مصر افتاده اند. به زبان ساده تر باید بگوییم که اشغالگران اعتراف کرده اند که در مقابله با مقاومت شکست نصیب شان شده و در حال حاضر مرحله محو و فراموشی اندیشه “اسرائیل بزرگ” (از نیل تا فرات) فرا رسیده است و دیگر اشغالگران به همان محدوده اشغالی در پشت دیوار حائل بسنده کرده و بین دو امر سرگردان مانده اند: یکی صلح و ضرورت های آن و دیگری وحشت از جنگ ها و درگیری هایی که نتیجه مستقیم انتفاضه بوده است.

در آن طرف (طرف عربی)، تصویر واقعا غم انگیز است و حالتی از جمود و خمود بر تفکر آن حکمفرما شده است که دلیل آن را باید در حزب گرایی، هراس از انتقاد، ناتوانی در ایجاد ارتباط با دیگر گروه ها و شرکت در جنگ های «کسب کرسی های قدرت» جستجو کرد و علاوه بر همه اینها عنصر مهم دیگری نیز در این میان در هر چه اسفبارتر کردن وضعیت دخیل است که همان عدم پذیرش اصل چرخش قدرت و احترام به نتایج انتخابات از سوی برخی گروه ها است.

از نتایج جمود و خمود تفکر عربی باید به غفلت و ناآگاهی افراد از جوانب روشن مسئله و فرو رفتن در گودال تسلیم و شکست اشاره کرد. در حالی که “اسرائیل” خود به شکستش در برابر انتفاضه اعتراف می کند، می بینیم که برخی افراد (در طرف عربی) نظامی شدن انتفاضه را یک اشتباه می دانند و بر این باورند که باید مسئله را تنها در چارچوب مذاکرات حل کرد، مذاکراتی که عملا هیچ نتیجه ای نداشته است. از همین جاست که اهمیت انجام گفتگوهای ملی که قرار است به زودی انجام شود، مشخص می گردد. طرف های شرکت کننده در این گفتگوها باید بر حفظ وحدت و همبستگی ملی و دست آوردهای انتفاضه تاکید کنند و اختلافات حزبی را به عاملی برای قدرت ملی بدل سازند تا اینکه در جریان رقابت آن گروهی که شایسته است بر سر قدرت بیاید، ولی اگر این کار را نکنیم تمامی آن اشتباهاتی که باعث شکست و بی نتیجه ماندن دستاوردهای انقلاب های مختلف در فلسطین شده است، تکرار خواهد شد.

  منبع : روزنامه اماراتی “البیان”

لینک کوتاه:

کپی شد