به قلم دکتر عزام التمیمی
به رغم تمامی حرف و حدیث ها درباره این موضوع که تصمیم رهبران جنبش فتح در زمینه مخالفت با برنامه سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس تحت تاثیر فشارهای آمریکا و “اسرائیل” اتخاذ شده است، اما آقای عزام احمد بر این نکته تاکید دارد که مخالفت فتح با این برنامه به خاطر پایبندی به اصولی است که حماس آن ها را رد می کند.
احمد در گفت و گو با خبرگزاری “رویترز” که روزنامه واشنگتن پست آن را روز دوشنبه گذشته (20 مارس) منتشر کرد، اظهار داشت که فتح نمی تواند در دولتی شرکت کند که سازمان آزادی بخش فلسطین را به عنوان تنها نماینده مشروع و قانونی ملت فلسطین به رسمیت نمی شناسد و توافقات بین المللی این سازمان را رد می کند.
ای کاش! سخنان احمد بدین جا ختم می شد، اما گویا تلخی شکستی که او و همکارانش چشیده اند، وی را ودار کرده است تا با کج دهنی و طعنه زدن بگوید:«رهبری حماس که هم اکنون از بسیاری از پایتخت های دنیا دیدن می کند تا بلکه یک میانجی برای گشودن باب مذاکره با رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا پیدا کند، حق ندارد تاریخ ملت فلسطین و دستاوردهای ملی آن را نادیده بگیرد.»
این اظهارات عزام دارای دو تعبیر مجزا از هم می باشد؛ نخست آن که رهبران حماس به کشورهای مختلف سفر کرده اند تا شخصی را بیابند که آمریکا و “اسرائیل” را قانع کند تا با آنان مذاکره کنند.
باید گفت که یک چنین سخنانی از زبان هر کس که خارج شود، بهتان و افترایی بزرگ است؛ چرا که هیچ یک از رهبران حماس برای لحظه ای حتی به چگونگی موضع گیری آمریکا و “اسرائیل” در قبال این جنبش نمی اندیشند و هرگز به دنبال مذاکره با مقامات آمریکایی و “اسرائیلی” نیستند. باید گفت که تمامی مذاکرات قبلی حماس با برخی از عناصر آمریکایی که غالبا از اصحاب رسانه، دانشگاه و دیپلمات های سابق این کشور بوده اند، به درخواست خود آنان و در پاسخ به اصرارشان برای شنیدن دیدگاه های حماس درباره مساله فلسطین صورت گرفته است. حتی برخی از این مقامات به صراحت اعلام کرده بودند که تعامل با جنبش حماس را امری ضروری می دانند؛ جنبشی که قراین و شواهد سیاسی موجود از سه سال گذشته نشان می دهد که نماینده حقیقی ملت فلسطین برای رهبری در آینده است. به اعتقاد من حماس برای سفر به این کشورها متردد و بی رغبت بود. حقیقت مطلب این است قانع کردن رهبران حماس برای انجام این سفرها مدت ها طول کشید. سرانجام رهبران حماس به خاطر انجام وظیفه و تبلیغ مواضع حقه خود ـ که بیانگر آرمان های ملت فلسطین است ـ با این اقدام موافقت کردند. تا آن جا که من می دانم، موضع حماس در برابر مذاکره با “اسرائیلی ها” و آمریکایی ها حتی پس از پیروزی در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین، هیچ تغییری نکرده است و این موضع گیری بر این اساس نیست که مذاکره با “اسرائیل” و آمریکا اساسا ممنوع است، بلکه اصل مذاکره در اسلام حتی با دشمنان نیز امری پسندیده است التبه به شرطی که به چشم پوشی از اصول و ارزش های اخلاقی نیانجامد.
بعید نمی دانم که روزی حماس با آمریکایی ها و “اسرائیلی ها” مذاکره کند یعنی آن هنگام که آمریکا و “اسرائیل” به جنایت های خود اعتراف کنند و خواستار دستیابی به تفاهم درباره حل مشکلات از طریق ابزاری مسالمت آمیز به جای مبارزه مسلحانه شوند و این مساله ای است که بارها پس از پایان دوران استعمار و آن هنگام که ملت های مبارز به آزادی و پیروزی دست یافتند، اتفاق افتاده است.
بهترین شاهد و مثال برای این مدعا آفریقای جنوبی است که ملت آن حکومت “آپارتاید” را برای همیشه از صفحه تاریخ خود محو کردند.
اما این که مذاکرات مانند آنچه که جنبش فتح انجام داده است صورت بگیرد، و به امید دریافت اندک امتیاز، از کل میهن مقدس خود چشم پوشی کنیم با توجه به این که (آمریکا و “اسرائیل”) ستمکارند و ما ستمدیده، مساله ای است که حماس هرگز بدان تن در نخواهد داد.
حماس به این اصل ایمان راسخ دارد و آن این که خداوند بزرگتر و برتر از همه کائنات و هر چیز دیگر است، لذا نه از آمریکا می هراسد و نه از “اسرائیل” و هرگز تحت تاثیر فشار و باج خواهی های سیاسی آنان قرار نخواهد گرفت.
سفری که رهبران حماس آن را آغاز کرده اند در وهله نخست در پاسخ به درخواست های کشورهای عربی و اسلامی و غیر اسلامی صورت گرفته است. این کشورها در واقع به خاطر خرسندی و سرور از دستاورد غرورآفرین فلسطینیان به رغم تمامی مشکلات و محنت های آنان ناشی از اقدامات سرکوبگرانه صهیونیست ها و همپیمانان دور و نزدیک شان، از رهبران حماس دعوت کردند. کشورهایی که هیأت حماس تاکنون به آن ها سفر کرده در واقع خود دعوت کننده آغازین بوده اند و حماس تنها کاری که کرد این بود که این دعوت را لبیک گفت. همه این کشورها در دیدار با رهبران حماس یک رای و دیدگاه را می شنیدند که با شروط پوچ و باطل آمریکا و “اسرائیل” و برخی مقامات جنبش فتح کمترین ارتباطی ندارد. گذشته از این، کشورهایی که حماس از آن ها دیدن کرده است همگی پیشنهاد همکاری و حمایت به این جنبش را دادند و نیز انتخاب ملت فلسطین ساکن نوار غزه و کرانه باختری را ارج نهاده اند. این جمله نه تنها بدان مفهوم نیست که حماس خواستار حمایت و کمک این کشورها نمی باشد، بلکه حماس با درخواست کمک اقدام به عمل واجبی کرده که ادای آن (پاسخ به این درخواست) برای کشورهای میزبان واجب است؛ زیرا مساله فلسطین مساله تمامی کشورهای اسلامی است و شایسته نیست که فلسطینیان در نبرد با رژیم اشغالگر قدس تنها گذاشته شوند؛ رژیمی که مسلمانان جهان و همه کسانی را که خواهان عدالت و صلح در جهان هستند، هدف قرار داده است.
تعبیر دوم از اظهارات اخیر احمد، درباره سازمان آزادی بخش فلسطین و دستاوردهای آن و تاریخ و دستاوردهای ملت که به زعم وی حماس می خواهد آن ها را محو و نابود کند، است.
بر هر فلسطینی واجب است که تاریخ سرزمین خود را بشناسد. همه ما تاریخ سرزمین خود را به طور دقیق می شناسیم. فلسطینیان برای شناختن تاریخ خود به کتب درسی یا دانشگاهی نیاز ندارند. هر یک از ما اگر به تاریخ خانواده، روستا یا شهر خود بنگرد، از مطالعه کتب تاریخی بی نیاز خواهد شد. این تاریخ ملتی است که قربانی استعمار انگلیس و سیاست توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی است و در نتیجه آن تاکنون متحمل محنت های زیادی مانند قتل و آوارگی و جنایت های دیگر شده است. آیا حماس می خواهد این محنت ها را از صفحه تاریخ حذف کند؟ حال آن که بیش از سایرین بر حق فلسطینیان بر بازگشت به خانه و کاشانه شان و حق امت های اسلامی و عربی مبنی بر این که فلسطین به عنوان قلب جهان اسلام می بایست از قید تمامی اشکال استعمار آزاد شود، اصرار می ورزد. یا آن چیزی را که حماس خواستار رهایی از آن است، سازش و شکستی است که سیمای نورانی و درخشان ملت ما را مخدوش کرده است؛ سازشی که از طریق آن گروهی اندک طرح مبارک آزادسازی میهن را از مسیر مستقیم خود منحرف و تاریخ ملت ما را تحریف کرده اند؟ این ملت پیمان “اسلو” و نقشه راه را معاهداتی نابرابر و غیرعادلانه می داند که برای برقراری صلح و آرامش (مورد نظر صهیونیست ها) در فلسطین در آغاز می بایست مجاهدان خلع سلاح شوند.
همچنین در خصوص دستاوردهای سازمان آزادی بخش فلسطین و مد نطر قرار دادن آن به عنوان یگانه نماینده ملت فلسطین باید این سوال را پرسید که آیا برای این سازمان ـ که رهبران غیر منتخب و بی اختیار، آن را از مسیر اصلی خود خارج ساخته اند ـ دیگر دستاوردی نیز باقی مانده است؟ این سازمان چگونه می تواند تنها نماینده قانونی ملت فلسطین باشد و حال آن که بر جنایت های رژیم صهیونیستی صحه می گذارد؟ این سازمان در صورتی می تواند نماینده قانونی ملت فلسطین باشد که با صداقت و امانت داری برای تحقق آرمان های ملت فلسطین تلاش کند.
من یکی از میلیون ها فلسطینی هستم که امروزه این سازمان را نماینده قانونی ملت فلسطین نمی داند. به همین خاطر یکی از نخستین اولویت های حماس در دولت آینده ساماندهی و اصلاح مجدد “ساف” می باشد تا بلکه این سازمان بتواند به طور واقعی نماینده ملت شود نه این که فقط در عرصه سیاسی از طریق عده ای که مشکلات ملت را دو چندان می کنند، تاخت و تاز کنند.
بر کسی پوشیده نیست که اکثریت ملت فلسطین امروزه ساماندهی و اصلاح سازمان آزادی بخش فلسطین را شرط اصلی احیای نقش و عملکرد آن می داند؛ نقشی که پیمان “اسلو” آن را نابود کرده است. اصلاح این سازمان مستلزم زدودن گرد و غبار از سیمای آن است.
درست نیست که سازمان آزادی بخش فلسطین را تا زمانی که از طریق برگزاری انتخابات سالم و شفاف در داخل و خارج به نماینده حقیقی فلسطینیان تبدیل نشود، نماینده قانونی آنان بدانیم.
تنها در صورت برگزاری انتخابات است که می توانیم این سازمان را به عنوان نماینده مشروع خود به رسمیت بشناسیم، اما اگر اعضای این سازمان، مورد انتخاب ملت فلسطین و از جمله کسانی نباشند که حمایت از حقوق حقه ملت از جمله حق بازگشت آوارگان به خانه و کاشانه شان را در راس برنامه های خود قرار دهند، هرگز نماینده ما نخواهند بود و ما از این عده و کلیه پیمان ها و معاهدات شان برائت می جوییم.