قتل عام ساحل غزه که در جریان آن نه فلسطینی از جمله اعضای یک خانواده جان خود را از دست دادند، جنایت های حزب صهیونیستی کار را که در هنگام عهده دار شدن پست نخست وزیری و یا یکی از وزارتخانه های مهم مانند جنگ و امنیت داخلی مرتکب می شود، در اذهان تداعی می کند. این جنایت ها بر این نکته تاکید دارد که احزاب صهیونیستی اعم از چپ و راست و میانه همگی یک شیوه را برای تعامل با ملت فلسطین انتخاب کرده اند و آن هم کشتار این ملت است.
پس از این که عمیر پرتس وزیر جنگ شد، خیلی ها به خاطر این که اولا وی جزو جریان “کبوترها” (ی صلح) است و ثانیا به خاطر این که رئیس اتحایه سندیکاهای کارگری “هستدروت” است و ثالثا مغربی الاصل است، اظهار خوشحالی کردند. اما غافل از این که این طور نیست و او نیز خوی ددمنشی خود را نشان خواهد داد. این “کبوتر صلح” به محض این که پست وزارت جنگ را عهده دار شد، شروع به تغییر چهره ای که برخی تندروها در “اسرائیل” از وی ترسیم کرده بودند، کرد. تندروهای صهیونیست ترویج می کردند که پرتس به دلیل نداشتن پیشینه نظامی برای پست وزارت جنگ مناسب نیست و می گفتند این پست به ژنرالی قاطع نیاز دارد که جلو “تروریسم فلسطینی” (مقاومت و جهاد) را بگیرد و امنیت و آسایش را برای اسرائیلی ها به ارمغان بیاورد.
در واقع آغاز کار پرتس پایان کار ژنرال های صهیونیستی در ارائه طرح هایی برای احداث منطقه امنیتی بی طرف بود. پرتس به نیروهای خود دستور داد تا از زمین و هوا و دریا هر فلسطینی چه نظامی و چه غیر نظامی را که به این منطقه نزدیک می شود، هدف قرار دهند. مهم برای پرتس این است که خود را در حکومت جدید کادیما تثبیت کند ؛ حکومتی که پس از مرگ سیاسی شارون مسئولیت سنگینی بر دوش دارد و باید جای خالی نخست وزیر کاریزماتیک رژیم صهیونیستی (شارون) را در سطوح سیاسی و نظامی پر کند تا این که صهیونیست ها را قانع کند که اوضاع تفاوتی نکرده است و بلکه برعکس تصور آن ها طرح های امنیتی برای سرکوب فلسطینیان گسترش یافته است و اکنون همه رهبران فلسطینی در حکومت جدید فلسطین به رهبری حماس در کنار محاصره مالی و سیاسی کشنده این حکومت و ملت فلسطین هدف نیروهای صهیونیست محسوب می شوند. در واقع تهدید به ترور مقامات حکومت جدید در حالی صورت می گیرد که محاصره اقتصادی و سیاسی ملت و حکومت فلسطین کامل شده بدون این که رژیم صهیونیستی حاضر به پایان دادن به این محاصره باشد و یا این که به توافق نامه های سیاسی و امنیتی خود که با حکومت های قبلی منعقد کرده است، وقعی بنهد.
حادثه تروریستی و وحشیانه ساحل غزه باید اولا فلسطینیان و سپس جهان عرب و اسلام و همه جهانیان را در برابر این واقعیت و حقیقت ـ که خیلی ها سعی دارند عمدا آن را نادیده بگیرند ـ بگذارد که “اسرائیل” با دو بال خود یعنی “بازها” (راستگرایان) و “کبوترهای صلح” (حزب کار و چپی ها) یک سیاست را در جنگ با فلسطینیان در پیش گرفته است و آن هم تحمیل راه حل های خود با نیروی نظامی است که تنها مبتنی بر نگرش “اسرائیل” است. بنابراین رهبران تل آویو هیچ نوع شریک فلسطینی را نه در حکومت فتح و نه در حکومت حماس به رسمیت نمی شناسند و مصمم به تحمیل راه حل های یکجانبه خود هستند. با این وجود، اختلافات فلسطینیان بر سر قدرت و اختیارات به “اسرائیل” بهانه جدیدی می دهد تا هر چه دلش می خواهد، انجام دهد بدون این که مقاومتی سازمان یافته وجود داشته باشد ؛ مقاومتی که قبلا تا حد امکان جلو تجاوزات صهیونیست ها را می گرفت. در سایه اختلافات و کشمکش های موجود در خصوص مسأله همه پرسی درباره سند اسرا ده ها فلسطینی جان خود را از دست دادند. با این وجود وقتی که خدای ناکرده فلسطینیان وارد جنگ داخلی شوند و از همدیگر بکشند، چه اتفاقی خواهد افتاد. حتما صهیونیست ها در این وضعیت ضربه سنگینی به آرزوی دیرینه ملت فلسطین (آزادی وطن و تشکیل دولت فلسطین) وارد می آورند.
روزنامه الوطن چاپ قطر