نوشته: فهمی هویدی
در زمانه ناکامی ها، گفتمان تسلیم [در برابر دشمن] جایگاه ویژه ای را در رسانه های عربی یافته است تا جایی که دیگر این نوع گفتمان به یکی از مولفه های اصلی فرهنگ مرحله کنونی مبدل شده است و تجلی آن را نیز می توان در بسیاری از برنامه های تبلیغاتی رسانه های عربی یافت؛ برنامه هایی که هدف از آن تخریب ارزش های والای حاکم بر جوامع ماست که پیش از همه باید از ارزش هایی همچون وحدت، گرایش های اسلامی و عربی، مقاومت، جهاد و شهادت طلبی یاد کرد.
مسئله ای که باعث شد که بنده در مقاله خود به این امر بپردازم، فریادهایی است که از رسانه های مختلف عربی در رد و مخالفت با ارزش های جوامع عربی و مسلمان به ویژه مسئله عملیات شهادت طلبانه شنیده می شود؛ عملیاتی که برخی ها تمایل دارند در توصیف آن از واژه خودکشی و انتحار استفاده کنند. امروزه می بینیم که شماری از بهترین و برترین جوانان مسلمان زندگی، آرزو و جان شان را برای دفاع از آرمان های امت اسلام فدا می کنند، این در حالی است که فرهیختگان ما حتی از بیان عبارتی که حق مطلب را در مورد این مردان بزرگ ادا کند، ابا دارند و کار به جایی رسیده است که به منظور توهین به شان و مقام این بزرگواران، از واژه “انتحاریون” در توصیف شان استفاده می کنند؛ البته مسئله به این حد هم ختم نمی شود، بلکه برخی افراد در تجاهل مقام این جوانان پاک و مجاهد، آنان را به کژفهمی و نادانی متهم می کنند و مدعی می شوند که شهادت طلبان تنها در پی آن هستند که کاری را برای شهرت انجام دهند، بدون آنکه هدف مشخصی را دنبال کنند. بی گمان تصویری که این عبارت ها از شهادت طلبان می سازد، تصویر افرادی است که هیچ بهره ای از خرد و اندیشه ندارند و خودکشی و انتحار را یک سرگرمی می دانند و وارد یک رقابت بی فایده برای رسیدن به مرگ می شوند.
برای اینکه امر برای خوانندگان مشتبه نشود، باید بگویم که منظور بنده و آن چیزی که از آن دفاع می کنم، عملیات شهادت طلبانه ای است که علیه دشمنان اسلام و غاصبان عراق و فلسطین صورت می گیرد؛ اما کسانی که به خود بمب می بندند و هموطنان خود و یا انسان های بی گناه دیگر را در مناطق مختلف جهان می کشند، اقدامی تروریستی را مرتکب می شوند و بنده به هیچ وجه قصد دفاع از آنها را ندارم بلکه با تمام وجود اقدامات تروریستی را محکوم می کنم. به نظر بنده واقعا اشتباه بزرگی است که ما در مورد همه یک حکم واحد صادر کنیم و میان افرادی که از کرامت و شرافت امت و ملت شان دفاع می کنند و میان کسانی که تنها هدف شان ایجاد رعب و وحشت و تخریب و ویرانی در کشور است، تفاوتی قائل نشویم.
هفته گذشته در همین روزنامه نمونه ای از این خلط مواضیع را خواندم که نویسنده در آن فلسطینیان را در زمره داعیان رعب، وحشت و تروریسم قرار داده بود و پس از آن هم این عیب را بر فلسطینی ها گرفته بود که آنها رابطه میان هدف و وسیله را فراموش کرده اند و امروز وسیله در ذات خود به یک هدف مبدل شده است. به نظر من، این عبارت ها ظلمی عظیم در حق مقاومت است و چهره مبارزه مردم فلسطین را مخدوش می سازد و صد البته که این امری است ـ نمی گویم هر فرد فرهیخته متعهدی ـ که هر پژوهشگر منصفی باید تلاش کند که خود را از آن دور نگاه دارد. به هر حال، همین انگیزه ـ دفاع از مقاومت و مبارزه ملت فلسطین ـ مرا واداشت که قلم به دست بگیرم و درباره عملیات شهادت طلبانه بنویسم تا آنکه مبادا در لحظه کنونی که عملیات شهادت طلبانه حکم آخرین برگه در دست فلسطینیان را دارد و تنها ابزار فشار علیه صهیونیست به شمار می رود و تنها پوششی است که می توان با آن چهره شکست ها و ناکامی های جهان عرب را پوشاند، برخی ها این حرف ها را باور کنند و شهادت طلبی در نظرشان یک ارزش منفی و یک اقدام بی فایده جلوه کند.
رسانه های غربی ـ و برخی از فرهیختگان عرب وابسته به غرب ـ بر حسب عادت، اگر یک شهروند “اسرائیلی” کشته شود، فریاد اعتراض شان گوش فلک را کر خواهد کرد، ولی مرگ یک فلسطینی به امری عادی مبدل شده است؛ گویی اینکه مرگ یک شهروند فلسطینی یکی از سنت های زندگی در سرزمین های اشغالی است.
در جریان عملیات شهادت طلبانه اخیر که توسط یک جوان فلسطینی عضو جهاد اسلامی صورت گرفت، 9 “اسرائیلی” کشته شدند. پرسش اینجاست که چرا او دست به این کار زد؟ این جوان فلسطینی هنگامی دست به این اقدام زد که دشمن صهیونیستی در فاصله زمانی میان اول تا هجدهم آوریل 28 فلسطینی را به شهادت رساند و بدون آنکه هیچ اتفاقی بیافتد، روند قتل و کشتار شهروندان بی دفاع سرزمین اسرا و معراج ادامه می یافت و در نهایت تنها مطبوعات اخباری پراکنده درباره قتل فلسطینی ها پخش می کردند، گویی اینکه تنها یک سریال تلویزیونی است که قسمت به قسمت پخش می شود؛ ولی این وضعیت هنگامی که فلسطینیان در مقام پاسخ برآمدند و چند “اسرائیلی” کشته شدند، کاملا تغییر کرد و خبر عملیات شهادت طلبانه به یک مسئله بسیار مهم مبدل شد که همه باید تعلیقات خودشان را در این زمینه ابراز می کردند.
باز هم عبارتی را که پیش از این گفتم، تکرار می کنم و می گویم: لازم نیست که من قتل، کشتار و خونریزی را محکوم کنم و هیچ کس هم نمی تواند در این مسئله تردید وارد کند که فرهنگ ما مخالف هر گونه خونریزی و قتل نفس است و اسلام قتل نفس را ـ به گواه نص صریح قرآن ـ قتل تمامی بشریت می داند. پس از این رو ما در مورد مبدا این بحث (مخالفت با خونریزی) صحبت نمی کنیم و بحث ما در مورد حالت هایی است که از این سه شرط برخوردار باشد:
الف) در وضعیتی که یک اشغالگر سرزمینت را با زور تصرف کرده و قصد خروج از آن را ندارد و هر روز بر دامنه سیاست های توسعه طلبانه و استعمارگرایانه خود می افزاید و با ساخت دیوار حائل قصد اشغال نیمی از کرانه باختری را دارد.
ب) اشغالگر رفتار خصمانه ای را پیش گرفته که مبتنی بر سرکوب و قتل و غارت است و برای لحظه ای دست از کشتار شهروندان، بمباران مناطق مسکونی و تخریب خانه ها بر روی ساکنان آن بر نمی دارد. ده ها هزار فلسطینی را به اسارت گرفته و از آنها به عنوان فاکتوری در اعمال فشار بر طرف مقابل در جریان سازش استفاده می کند.
ج) دورنمای دست یابی به صلح سالم و عادلانه تیره و این نکته نیز مبرهن شود که هدف از طرح مباحثی در مورد صلح تنها پرده کشیدن بر اقدامات رژیم اشغالگر، خلق واقعیت های جدید و از بین بردن رویاهای آتی یک ملت از استقلال تا بازگشت است.
به هر حال هر پژوهشگر منصفی ـ حتی اگر از وابستگان به غرب باشد ـ با مراجعه به صفحات تاریخ می تواند به این نتیجه برسد که پدیده عملیات شهادت طلبانه وقتی در فلسطین مجال بروز پیدا کرد که سه شرط فوق الذکر پدید آمد.
هر پژوهشگر منصفی در بررسی گفتمان مقاومت می بیند که مقاومت پیشنهاد توقف عملیات شهادت طلبانه را مطرح کرد، آن هم در مقابل توقف حملات وحشیانه دشمن صهیونیستی؛ همچنانکه بحث آتش بس متقابل را که بر اساس آن اسرا و بازداشت شدگان آزاد می شوند، مطرح کرد ولی تمامی این پیشنهادها با مخالفت طرف “اسرائیلی” رو به رو شد. “اسرائیلی ها” بر خونریزی تاکید می کردند که جواب فلسطینی ها نیز این بود: «شما به صورت رایگان نمی توانید به اهداف خود برسید و دست به خونریزی بزنید، بلکه در مقابل هر جنایت پاسخی را دریافت خواهید کرد.»
پس از این همه توضیحات، باز هم می توان گفت که عملیات شهادت طلبانه به یک هدف تبدیل شده است نه وسیله. آیا واقعا شهادت طلبان فلسطینی در پی آن هستند که قهرمان بازی از خود نشان دهند و هیچ هدفی ندارند؟
واقعا تمامی این ادعاها که در مورد عملیات شهادت طلبانه و مجریان آن وجود دارد، مرا به شگفت واداشت و احساس کردم که این عبارت ها ظلم و اهانتی آشکار نسبت به فداکاری ها و رشادت هایی است که مبارزان فلسطینی با جرات بی نظیر خود آفریدند.
تمامی پژوهشگران علوم اجتماعی بر این نکته واقفند که اهداف درجات مختلفی دارد. برخی مقطعی هستند و برخی دیگر نهایی. در حال حاضر آزادسازی سرزمین فلسطین هدف نهایی است؛ ولی سلب آرامش از اشغالگران، قطع رابطه با آنان، فهماندن این مطلب که حضور در سرزمین های اشغالی بهای گزافی را برای شان به دنبال خواهد داشت و تا زمانی که به اشغالگری هایشان پایان ندهد، یک عنصر غیر قابل قبول و پذیرش هستند، همه و همه روش ها و ابزارهایی است که در تحقق اهداف مقطعی موثر است و می تواند گامی مثبت باشد در روند دست یابی به کل و یا جزئی از هدف نهایی.
پس از توافق در مورد معیارهای پیشین، باید ببینیم که در عالم واقع تا چه حد این معیارها منطبق با نتایج عملیات شهادت طلبانه است:
ـ عملیات های شهادت طلبانه باعث شده است که نظریه امنیت “اسرائیل” اعتبار خود را از دست دهد. عملیات های مذکور پیامی روشن برای صهیونیست ها داشته است، پیامی با این مضمون: «تا زمانی که فلسطینیان سایه اشغالگری را بر سر خود می بینند، اسرائیلی ها رنگ امنیت را در زندگی خود نخواهند دید.» و این دقیقا همان استدلالی بود که بنیامین نتانیاهو در مناظره مشهور خود با شیمون پرز که در جریان رقابت برای تصدی پست نخست وزیری ـ پس از ترور رابین ـ انجام گرفت، مطرح کرد و پرز در جواب به حملات “اسرائیل” به شماری از کشورهای عربی و اسلامی اشاره کرد که نتانیاهو در جواب گفت: «ارزش این همه چیست اگر شهروند “اسرائیلی” احساس در کشور خود احساس امنیت نکند؟» و این جواب ها در واقع ضربه مهلکی بود که باعث خروج پرز از دایره رقابت برای تصدی منصب نخست وزیری شد.
ـ عملیات های شهادت طلبانه باعث توقف و محدود شدن آرمان ها و خواسته های داعیان برپایی “اسرائیل” بزرگ بود و مسئولان دولت عبری را ـ پس از آنکه از سال 67 دیگر به توسعه طلبی خو گرفته بودند ـ مجبور به عقب نشینی نسبی از این نظریه کرد. ضمنا عقب نشینی یک جانبه از غزه، تخلیه شهرک های صهیونیست نشین و طرح مسئله عقب نشینی جزئی از کرانه باختری خود گواهی است روشن بر این مدعا.
ـ به دنبال اجرای عملیات های شهادت طلبانه، “اسرائیل” برای توقف این عملیات ها شروع به ساخت دیوار حائل کرد و با وجود آنکه دیوار حائل برای مصادره بیشتر اراضی فلسطینی ساخته و باعث افزایش رنج ها و فشارهای وارده به ملت فلسطین شده است، ولی در ذات خود حکایت از ترس و هراسی دارد که صهیونیست ها از مقاومت دارند.
ـ هنگامی که شارون در راس قدرت بود، اعلام کرد که جنگ 1948 هنوز پایان نیافته است. این عبارت نشان از آن دارد که “اسرائیلی ها” احساس می کنند که با وجود تاسیس یک دولت و برخورداری از تمامی ابزارهای قدرت و توانمندی نظامی، هنوز آرامش و امنیت ندارند.
شهادت طلبان فلسطینی بر خلاف تصویری که گفتمان غالب [گفتمان تسلیم و سازش] ارائه می دهد، به هیچ وجه داعیان مرگ و خودکشی نیستند، بلکه افرادی هستند که جان هایشان را تقدیم می کنند، تا امت اسلام همیشه سرافراز و رویای این امت مبنی بر فراهم آمدن یک زندگی شرافتمندانه همیشه پایدار باقی بماند و واقعا مایه شرم است که آراء افرادی را بخوانیم که فداکارهای جوانان مسلمان را نادیده می انگارند و باعث خجالت است که با افرادی همصدا شویم که در صدد در هم شکستن اراده امت اسلام و عقیم ساختن رویاهای این امت هستند.
منبع: روزنامه الشرق الاوسط