چهارشنبه 30/آوریل/2025

دست های اسرائيل در انفجارهای سينا

سه‌شنبه 26-دسامبر-2006

نوشته: عبدالله الاشعل

 

پس از انفجارهایی که در ماه اکتبر سال 2004 میلادی در منطقه گردشگری “تابا” در مصر رخ داد، مقامات قضائی این کشور شماری را به اتهام دست داشتن در این انفجارها دستگر کردند. همین کار پس از انفجارهای مهیبی که در ماه ژوئن گذشته در شهر شرم الشیخ به وقوع پیوست، انجام شد. موضع مقامات دولتی مصر درباره رابطه مجریان این دو عملیات با یکدیگر متفاوت بود. گفته شد که برخی از کسانی که در انفجارهای تابا دست داشتند، اما دستگیر نشدند در انفجارهای شرم الشیخ نیز شرکت کردن. پس از آن همه مردم مصر آن را محکوم کردند و نهادهای رسمی و مردمی اعلام کردند که با آن مبارزه خواهند کرد. در این میان محافل بیگانه احتمال دست داشتن سازمان القاعده را در این انفجارها را مطرح کردند و رسانه های خبری تشنه خبر و حادثه هم به سرعت به این شایعه دامن زدند. دیری نپایید که مسئولان تحقیق این فرضیه را بعید دانستند و حال آنکه در ابتدا آن را تایید کردند بدون آنکه خطرات موافقت با این شایعه پراکنی های محافل بیگانه را بدانند. حسنی مبارک در پی انفجارهای شرم الشیخ گفت که “تروریسم هر کجا باشد یکی است”.

شاید سئوال هایی که پس از این دو انفجار ایجاد شدند و هنوز به آن ها پاسخ داده نشده است این باشد که الف:آیا رابطه ای بین این دو انفجار وجود دارد؟ در حال حاضر نیز این سئوال مطرح است که آیا بین این دو انفجار و انفجار دهب ارتباطی وجود دارد؟ جواب رابطه بین دو انفجار تابا و شرم الشیخ مثبت است و مسئولان تحقیق باید به این سئوال جواب فنی بدهند؟

اما سئوال دوم که مربوط می شود به رابطه این انفجارها و پدیده تروریسم در مصر. دو نظریه در این باره وجود دارد: اول اینکه پشت پرده حادثه شرم شیخ نسل جدیدی از تروریست ها و موج تازه ای از تروریسم نهفته است، زیرا همان طوری که دولت مصر را هدف گرفته است ملت مصر را نیز هدف قرار می دهد. اما نظریه دوم که تا حدی پذیرفتنی است اینکه تروریسم در مصر بدون اینکه انگیزه و خواسته های آن پایان یابد، پایان یافته است. حضور تروریسم در مصر ـ نه تنها به خاطر اقدامات امنیتی ـ بلکه در اصل به سبب مخالفت هایی است که در سطح جامعه مصر در مخالفت با زیان دیدن مردم وجود دارد. مردم مخالف تروریسم هستند و آن را بهانه ای می دانند که تروریست ها از آن برای متقاعد کردن دولت به پذیرش خواسته های خود استفاده می کنند و این در حالیست که درخواست های تروریست ها همان خواسته های جامعه مصر است.

مردم مصر به این نتیجه رسیده اند که مشکلات تروریسم به اشتباهات حکومت اضافه شده اند از این رو ناگزیر خود را در همان سنگری که حکومت قرار گرفته است می بینند، این در حالیست که در بسیاری از قضایا و سیاست ها نسبت به حکومت انتقاد شدید دارند.

پیش تر گفتیم که تروریسم در سینا پرونده جدیدی است که باید آگاهانه آن را بررسی کرد. علاوه بر سئوال هایی که درباره حوادث اخیر در مصر ایجاد شده است سئوال دیگری در زمینه حادثه دهب مطرح می گردد که آیا این حادثه جدای از آن دو حادثه بود یا بخشی از سلسله حوادثی است که از تابا آغاز گردیده است؟ صرف نظر از سازمانی که مسئول حادثه دهب خوانده شده است از شواهد چنین بر می آید که اسامی این سازمان ها جعلی هستند که نمی توان درباره آن تحقیق کرد.

به اعتقاد من “اسرائیل ” در این حادثه دست داشته است، اگرچه این رژیم به مقامات مصری در عملیات نجات قول مساعدت داده است، اما درباره این وعده نیز تردیدهایی وجود دارد.

نکته اول: زمانی که مصر اعلام کرد نشستی در شرم الشیخ بین حسنی مبارک رئیس جمهور مصر و ایهود اولمرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی برگزار می شود دولت حماس از همه طرف شدیداً تحت فشار بود تا از برنامه های سیاسی خود دست بردارد. دولت حماس متهم شده است که واقعیت ها را نادیده می گیرد. از این نکته نتیجه می گیریم که کسی که دست به این انفجارها زده است خواهان پایان این نشست نیست به ویژه که امکان داشت این نشست به سازش بین “اسرائیل” و حماس” کمک کند، همچنین ممکن است که این موضوع در چارچوب تلاش “اسرائیل” برای تشریح موضع خود در قبال حماس قرار گیرد.

نکته دوم: انفجارهای دهب حلقه سوم انفجارهایی بود که پس از انفجارهای تابا و شرم الشیخ در سینا رخ داد، زیرا همه این شهرها اماکن گردشگری بودند و در ثانی این انفجارها در فصلی رخ داد که گردشگری در اوج فعالیت قرار دارد، بنابراین اگر هدف آسیب رساندن به گردشگری مصر باشد، مشاهده شد که ورود مستقیم گردشگران به خلیج عقبه هیچ کاهشی نداشته است و پس از حادثه شرم الشیخ نگرانی زیادی در این باره وجود داشت، زیرا این شهر اکنون به مرکز دیپلماتیک مصر و محل اقامت حسنی مبارک رئیس جمهور مصر تبدیل شده است.  

نکته سوم: صحرا نشینان ساکن صحرای سینا در همه این انفجارها متهم شده اند و خبرهایی منتشر شده است که نشان می دهد آنها در طول مدت تحقیقات سازمان های امنیتی رنج و عذاب و مشکلات زیادی متحمل و شماری از آنها نیز بازداشت شدند با این وجود این تحقیقات نه تنها نتیجه ای برای اعلام در بر نداشت، بلکه حتی مجریان این عملیات ها نیز شناخته نشدند. گاهی ساکنان بدوی صحرای سینا به خیانت به وطن متهم شدند درست همان چیزی که زمان اشغال این منطقه به وسیله اشغالگران صهیونیست رخ داد. جالب آنکه شماری از همین صحرا نشینان سال ها در زندان های اشغالگران صهیونیست اسیر بوده اند. راه حل مشکل منطقه سینا توسعه این منطقه بود، اما طرح ملی که به خاطر  آن آب نیل در کانال سوئز ریخته شد به دلایلی که هیچ کس حاضر به بررسی آن نیست، اجرا نشد. آیا رژیم صهیونیستی با توسعه اقتصادی این منطقه مخالف است تا آنکه مناطق مسکونی پر جمعیتی در این منطقه شکل نگیرد و ساکنان این منطقه خط مقدم جبهه دفاع از آن را در برابر تهاجم و تجاوز احتمالی رژیم اشغالگر قدس تشکیل ندهند. باید به یاد داشته باشیم که رژیم صهیونیستی در سال های 1956 و 1967 دو بار به این منطقه حمله و آن را اشغال کرد و شاید بار دیگر خوی توسعه طلبی این رژیم بیدار شود و به این ترتیب ساکنان این منطقه می توانند در مقابل این تجاوز بایستند. هر چند که این منطقه بر اساس توافق میان مصر و رژیم صهیونیستی باید خالی از نیروهای نظامی مصر باشد. اگر این احتمال صحیح باشد، پس چرا دولت مصر با وجود تردیدهایی که درباره مطامع رژیم صهیونیستی در منطقه سینا وجود دارد، با خواسته های این رژیم اشغالگر قدس درباره این منطقه موافقت کرد؟

نکته چهارم: آیا وقوع انفجارها دقیقا همزمان با مناسبت های ملی مصری ها و مرتبط با سینا تصادفی است؟ انفجار تابا زمانی رخ داد که مصر در حال برگزاری جشن پیروزی ارتش قهرمان این کشور در نبرد آزادسازی سینا از دست اشغالگران صهیونیست بود. در سالگرد انقلاب در 23 ژوئن سال 2005 هم انفجارهای شرم الشیخ رخ داد، اما تاثیری بر صنعت گردشگری در دریای سرخ نداشت. انفجارهای امسال در “دهب” هم دقیقا همزمان با گرامی داشت سالگرد آزادسازی سینا به وقوع پیوست.

اگر برداشت های دیگری مرتبط با مطامع رژیم صهیونیستی در صحرای سینا را به این نکات اضافه کنیم، تصویری بهتر از رابطه رژیم صهیونیستی با این انفجارها شکل می گیرد و در این بین نباید هلاکت شماری از صهیونیست ها در این انفجارها ما را از حقیقت غافل سازد، زیرا توطئه های بزرگ آنها باید قربانی هایی از خود آنان  داشته باشد، چرا که “اسرائیل” همیشه تاکید کرده است که سینا همیشه صحنه تهدید این رژیم بوده است و این رژیم تاکنون از جای دیگری هدف حمله واقع نشده است و این منطقه هر گاه که دولت قاهره جزئی از منظومه جهان عرب باشد و نقشی مشخص در این منطقه ایفا کند، برای رژیم صهیونیستی خطرناک است. به همین سبب “اسرائیل” تلاش می کند که میان قاهره و قضیه فلسطین فاصله ایجاد کند و عملا نیز در این کار موفق شده است و پافشاری این رژیم برای خلع سلاح منطقه سینا و مخالفت این رژیم با حضور نظامی مصر در این منطقه مطابق آنچه در توافق صلح میان دو طرف آمده است، بخشی از این اقدامات رژیم صهیونیستی است. رژیم صهیونیستی علاوه بر نگاه امنیتی به منطقه سینا، از نگاهی فراگیرتر به این منطقه می نگرد که این نگاه با آگاهی از توطئه صهیونیسم و برنامه های آن آشکار می شود. “اسرائیل” همیشه از کمبود مساحت جغرافیایی خود و فقدان منابع طبیعی رنج می برد و امیدوار است که بتواند همه فلسطینیان را از اراضی فلسطین براند، زیرا خواهان سرزمینی خالی از سکنه است تا بتواند یک دولت خالص از نژاد یهودی تشکیل دهد و امیدوار است تا سال 2020 این کار عملی شود. رژیم صهیونیستی دریافته است که سینا و منابع طبیعی و آبی آن از چه اهمیتی برخوردار است و در گذشته از آن بهره برداری کرده است. این رژیم همچنین می داند که مصر به گونه ای شایسته از این صحرا بهره نگرفته است و گمان می برد که به داشتن این صحرا و استفاده از آن از مصر اولی تر است.

از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی خواهان گسترش تروریسم در این منطقه است تا نشان دهد که خلا حضور امنیتی مصر در منطقه با تروریسم پر شده است و این وضع برای این رژیم خطرناک است و به همین سبب پیشنهاد همکاری امنیتی با مصر و آمریکا را مطرح کرده است تا این منطقه هدف حمله آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم قرار گیرد و به این وسیله رژیم صهیونیستی بتواند در این چارچوب و نه از راه تجاوز و اشغال بر این منطقه سیطره یابد. با نگاهی به سخنان اسحاق شامیر نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کنفرانس صلح مادرید در اکتبر سال 1991 و نظرش به سینا و مقایسه ای که میان مساحت اندک فلسطین اشغالی در مقابل بیش از 14 میلیون کیلومتر مربع مساحت جهان عرب انجام داد، می توان به این حقیقت پی برد.

علاوه بر آن، “اسرائیل” برنامه ای فراگیر برای جذب یهودیان جهان و انتقال آنان به فلسطین اشغالی دارد تا توسعه طلبی خود را توجیه کند. شاید ملاحظه کرده باشید که “اسرائیل” بر این باور است که شرایط مصر و منطقه و نظم فعلی جهان شرایط ایده آلی برای این رژیم جهت اجرای توطئه ها و تحقق مقاصد شومش فراهم کرده است. به همین سبب انفجارهای دهب را می توان دلیل خوبی در صحت این تحلیل دانست، کما اینکه ناقوس خطر را در منطقه صحرای سینا به صدا درآورده است و این منطقه همچنان صحنه آزموده شدن مصر به وسیله رژیم صهیونیستی است و به همین سبب نباید لحظه ای در برابر جوش و خروشی که علیه اندیشه آرام عمل می کند، تسلیم شویم و فکر کنیم که مصر می تواند مانع از تحقق خواسته های “اسرائیل” شود، زیرا این امر یک دلیل ساده دارد و آن اینکه “اسرائیل” قصد ندارد بر سینا از طریق تجاوز نظامی ـ آن گونه که در سال های 1956 و 1967 رخ داد ـ سیطره یابد، بلکه تلاش می کند این هدف شوم خود را از راه جدیدی به نام مبارزه با تروریسم و همکاری برای تحقق صلح (البته از نوع اسرائیلی اش) محقق سازد.

در پایان باید متذکر شویم که اگر هدف از این انفجارها نشان دادن ناتوانی مصر از کنترل سینا و حفظ آن در برابر تروریسم و نیز نشان دادن خطر تروریسم برای امنیت رژیم صهیونیستی از جانب مصر بوده باشد، حادثه درگیری در نزدیکی کلیسای اسکندریه نشانه ای از ناتوانی دولت مصر در ایجاد همزیستی میان اقوام مختلف مصر است و این امر در اظهارات قبطی ها در جریان آن حادثه مورد تاکید قرار گرفت. این امر احتمال اینکه میان کسانی که درصدد تضعیف استقلال مصر و عاجز نشان دادن این کشور از اداره جامعه مصر هستند و آنانی که درصدد تضعیف حاکمیت مصر بر صحرای سینا هستند ارتباط وجود دارد، بیشتر می سازد و هر دو هدف با این گونه حوادث محقق می شود.

منبع: روزنامه الحیاة چاپ لندن

لینک کوتاه:

کپی شد