فلسطینیان سال فاجعه را آغاز بدبختی و نگرانی قلمداد می کنند و به دنبال یافتن هویت و موجودیت و آینده خود هستند. با این وجود نوشته هایی که درباره سال فاجعه وجود دارد غالباً از پنهان کاری، سکوت، فراموشی و تشریفات به دور نمانده است شاید دلیل آن تلاش برای سازش با واقعیت موجود، فریبکاری یا زندگی همراه با امید بوده است.
در نتیجه این پنهان کاری، سکوت و فراموشی آگاهی های سیاسی ناقصی به دست آمده است که این امر به کنترل آگاهی های همه جانبه و لازم نسبت به فاجعه به منظور درک واقعیت های درونی آن و یافتن راهکارهایی جهت گذر یا نقض آن انجامیده است.
در حقیقت رخدادهای زیادی موجب گشته است که درباره فاجعه مطالعات زیادی صورت نگیرد و تنها به روایت از آن بسنده شود و ابعاد دیگر آن به سبب عوامل مختلفی پوشیده بماند.
از این رو علت بروز فاجعه را غالباً به توطئه علیه عرب، تلاش های خارجی یا فرصت هایی نسبت می دهند که عرب ها ( از جمله فلسطینیان) در خلال برخورد با قدرت های با نفوذ در محافل بین المللی (آن زمان) از دست داده اند و آن بخش از وطن خود را که باید حفظ می کردند، حفظ نکردند. دلیل این را مخالفت آنها با طرح تقسیم می دانند که عرب ها به ویژه فلسطینیان پس از تحمل بیش از پنجاه سال درگیری طولانی و تلخ بر ضد پروژه صهیونیستی آن را قبول دارند!
آنچه اهمیت دارد اینکه اندیشه درباره فاجعه و تاریخ آن طی سال های گذشته به توطئه علیه عرب، نقش عامل خارجی و فرصت های از دست رفته نسبت داده می شود، اما بهتر بود که به جای آن درباره تاریخ فاجعه و یافتن علت بروز آن، وخیم تر شدن و ادامه این فاجعه تحقیقی فراگیر و واقعی صورت می گرفت، بهتر بود که درباره ضعف زیرساخت ها، روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در منطقه عربی، ضعف کارکرد نهادها، عدم نقش آفرینی گروه های اجتماعی در رویارویی با جوامع پیشرفته که بخشی از غرب و ادامه دهنده راه غرب اند. در زمینه توطئه نیز می توان گفت که اسناد و مدارک زیادی موجود است که نشان می دهند رهبران جهان عرب و فلسطین از طرح های انگلیس و جنبش صهیونیستی، فعالیت های هرتزل، کنفرانس های صهیونیستی، پیمان بالفور و حمایت دولت تحت الحمایه انگلستان از فعالیت های صهیونیست ها و نیز مهاجرت یهودیان و افزایش فعالیت های شهرک سازی در فلسطین اطلاع داشتند. فعالیت های نهادهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی ضعف آمادگی عربی برای رویارویی با این طرح ها را به ویژه در سطح سیاسی و نظامی نشان می دهد.
اینکه ادعا می شود عرب ها فرصت ها را از دست داده اند، اگر به صورت منطقی درباره رخدادها، توازن قوا و فعالان سیاسی تحقیق شود کذب این ادعا ثابت می گردد.عرب ها به ویژه فلسطینیان آن زمان هیچ وقت گمان نمی کردند که بخش وسیعی از خاک آنها با میل و رغبت آنها از دست برود تا دولتی بیگانه در آن تشکیل و گروهی از شهرک نشینان اشغالگر در آن ساکن شوند. به ویژه که آنها به سبب حکومت تحت الحمایه انگلستان و نیز به سبب حاکمیت نظام رسمی عربی بر تصمیم گیری هایشان نمی توانستند درباره سرزمین خود تصمیم بگیرند.
در نتیجه، صرف نظر از آنچه فلسطینیان وعرب ها می خواستند، این مسئله با زور دولت تحت الحمایه انگلستان، همراهی محافل بین المللی با یهود و جنبش های صهیونیستی، سر و سامان گرفتن اوضاع شهرک نشینان و نیز استفاده از قدرت نظامی از سوی اشغالگران و کشتار ملت بی دفاع فلسطین قطعی گردید به گونه ای که اشغالگران بر 77 درصد از خاک فلسطین سیطره یافتند این در حالیست که طی نیم قرن فعالیت شهرک سازی و حکومت تحت الحمایه نمی توانستند بر بیش از 7 درصد از خاک این سرزمین دست یابند.
از این رو با بررسی دقیق اندیشه سیاسی عرب (از جمله فلسطینیان) در برخورد با موضوع فاجعه مشخص می گردد که نیاز مبرمی به طرح فکری جدید برای بررسی دوباره فاجعه، نقد اندیشه حاکم بر محافل رسمی و افسانه های جاری پیرامون آن وجود دارد.
طبیعتاً این بررسی نباید بر اساس آگاهی های گذشته یا تأویل آن بر اساس مفاهیم جدید باشد و همچنین نباید به معنای درخواست برای ایجاد وضع گذشته در زمان حاضر باشد.
اما آن بخش از رخدادهایی که در زمینه فاجعه مسکوت یا پوشیده مانده است یا ادامه فاجعه و وخیم تر شدن آن به عکس العمل های دولت های عربی در قبال آن مربوط می شود و جوامع عربی تحت سیطره در آن دخالتی ندارند.
قابل توجه اینکه روایت محافل رسمی درباره فاجعه روایت محافل رسمی “اسرائیلی” را که درباره حمله ارتش هفت کشور عربی بر دولت نوپای “اسرائیل” صحبت کرده است، تقویت می کند. چگونه این دولت کوچک بر ارتش های بزرگ عربی چیره شد، در حالی که همه این ارتش ها و دولت های عربی از نفوذ دولت های تحت الحمایه خارج و تعداد افراد این ارتش نیز ده ها هزار تن بودند.
شمار نیروهای این ارتش ها به هیچ وجه بیشتر از مزدوران یهودی نبود و سلاح های آنها هم خراب و پوسیده بود. علاوه بر آن رهبران آنها با هم اختلاف داشتند و صاحب اراده ای قوی نبودند. این ارتش ها متأسفانه نه تنها نتوانستند بر گروهک های صهیونیست چیره شوند بلکه حتی نتوانستند آن مناطقی را که در فرمان تقسیم مشخص شده بود حفظ کنند.
از آنجایی که حکومت های عربی آن زمان مسئول مهاجرت یهودیان کشورهای عربی به ویژه عراق، یمن و شمال آفریقا به “اسرائیل” بودند، این مهاجرت در پنج سال اول تشکیل رژیم صهیونیستی به تعداد یهودیان در “اسرائیل” افزود و نیروی انسانی لازم را برای فعالیت های مختلف آن فراهم ساخت.
چنان که گفته اند یهودیان در این کشورها جنبش صهیونیستی را قبول نداشتند و پیش از سال 1948 یعنی پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی به دعوت آن برای مهاجرت به سرزمین فلسطین پاسخ نمی دادند.
در مقابل نظام حاکم بر کشورهای عربی در آن زمان از فلسطینیان آواره به این دلیل که آنها پناهنده و غریب هستند، استقبال کرد و آنها به موضوعی در جهت تغییر ترکیب جمعیتی و (حامی) امنیتی و ابزاری برای فعالیت های سیاسی داخلی این کشورها شدند. همچنین درباره عدم حضور قانونی فلسطینیان در کشورهای عربی بحث و بررسی صورت نگرفت گویی رفتار تبعیض آمیز با آنها وطن خواهی آنها را ثابت می کرد!
همچنین دولت های عرب در آن زمان مسئولیت خود را در قبال به شکست کشاندن تلاش های اولیه تشکیل حکومت برای فلسطینیان موسوم به تشکیل حکومت عموم فلسطین 1948 فراموش کرده بودند.
کسی نمی تواند علت اشتیاق شدید فلسطینیان را نسبت به داشتن حکومت و پاسپورت را درک کند و نیز نمی تواند مخالفت بعد آزادیخواهی فلسطینیان را با دولت های عرب و تمایل مقامات رسمی را نسبت به اسکان فلسطینیان در سرزمین های دیگر و نیز رابطه آن با روند سازش را بفهمد. در اغلب اوقات این تحولات و مواضع بدون بررسی و توضیح جدی رها شد.
از این رو فلسطینیان به بینشی جدید و همه جانبه نسبت به فاجعه و اسباب و نتایج و نیز نحوه پشت سرگذاشتن آن نیاز مبرم دارند. بینشی که به آنها امکان می دهد به تاریخ واقعی فاجعه پی ببرند، بینشی که متکی بر فراموشی نیست. همچنین نیازی به مرور خاطرات گذشته نیست مگر اینکه در خلال آگاهی های تاریخی نسبت به هویت عربی آنها برای رویارویی با سیاست حذف و نابودی “اسرائیلی” به وحدت جامعه فلسطین و تحکیم هویت آنها خدمتی صورت گیرد.
بینشی که متکی بر معادلات کنونی باشد تا از این طریق از خاطره به عینیت، از رویا به واقعیت و از مفاهیم ایدئولوژیک به مفاهیم استراتژیک تبدیل شود و درک مثبتی نسبت به سیاست ها، موازنه قوا، واقعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به ویژه در این زمان که زورگویی ها، منافع و نسبیات در آن حکفرماست، به دست آید.
منبع: روزنامه البيان /امارات