اولین چیزی که باید درباره ارزیابی اوضاع پیرامون تجاوزات رژیم صهیونیستی به لبنان قطعی دانست اینکه این تجاوزات به تلافی اسارت دو سرباز “اسرائیلی” به دست نیروهای مقاومت در نبرد “الوعد الصادق” در جنوب لبنان صورت نگرفته است.
از حجم حملات رژیم صهیونیستی، مدت آن و وسعت اهداف در تمام لبنان همچنین موضع آمریکایی که از این تجاوزات حمایت کرده و مخالف توقف حملات پیش از رسیدن ارتش رژیم صهیونیستی به اهداف خود شده است، چنین بر می آید که اسارت دو سرباز صهیونیستی فقط بهانه ای برای پوشش دادن به طرح های از پیش تعیین شده و حمله گسترده ای است که عملاً این امر به اثبات می رسد زیرا شروط وقت حملات نیز آن را آشکار می سازد.
به طبع دلایل دیگری برای این حمله نظامی علیه لبنان وجود دارد که از مدت ها پیش نقشه آن کشیده شده بود، اما برای اجرای آن لازم بود زمان مناسب آن فرا برسد و مناسبت آن پیش بیاید.
بهتر است که در اینجا از این نکته غافل نشویم که این امر به زمان پاسخگویی ایران به پیشنهاد اروپایی ـ آمریکایی در زمینه توقف غنی سازی هسته ای پیش از آغاز هر گونه مذاکراه ای موکول شده بود.
درست است که ندادن بهانه به دست دشمن در اداره درگیری عموماً مسئله ای ضروری است و حزب الله آن را همیشه رعایت کرده است، اما نباید این امر باعث شود که گمان کنیم ندادن بهانه به دست دشمن مانع تجاوزات خواهد شد.
به طور مثال دقیقاً در جنوب لبنان چند مورد عملیات رخ داد که دست کمی از عملیات”الوعد الصادق” نداشت اما این امر موجب نگردید که جنگ فراگیری همچون جنگی که از تاریخ 13/7/2006 آغاز شده است، اتفاق بیفتد.
کسانی که ادعا می کنند مسئولیت آغاز این حمله را بر گردن حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین است، اقدامات اشغالگران صهیونیست و در پی آن سیاست های آمریکایی در فلسطین و لبنان این ادعاها را نابود می کند.
به علاوه گسترش تجاوزات به نوار غزه همچنین لبنان در پی دو عملیات اسارت تنها به تلافی عمل ماجراجویانه نبوده است بلکه سرفصل همه اقدامات و سیاست های “اسرائیلی” ـ آمریکایی بدین گونه است.
گفتنی است که اسارت یک سرباز در نوار غزه و دو سرباز در جنوب لبنان به تأکید در چارچوب مقاومت صورت گرفته است.
اگر مقاومت در برابر اشغالگران مشروع و قانونی باشد ممکن نیست که این عملیات نظامی بسیار محدود را عملی ماجراجویانه یا خارج از چارچوب کلی مقاومت بدانیم.
در هر صورت سیر تجاوزات و در نظر گرفتن اهدافی برای آن برای حمله به حماس و حزب الله به این موضوع از جنبه نظری پایان می دهد و مسئول دانستن حماس و حزب الله را در آن جریانات منتفی می کند.
روزنامه های “اسرائیلی” تصریح می کنند که مواضع رسمی عربی این با مواضع آن در موارد مشابهی در گذشته متفاوت است و برخی آن را پوششی در کنار پوشش بین المللی نسبت به حجم تجاوزات قلمداد می کنند.
“اسرائیل” همیشه از زمان جنگ سال 1948 تاکنون به بهانه اینکه طرف مقابل جنگ را آغاز کرده وارد جنگ شده است.
سابقه نداشته است که دولت های عربی بهانه تجاوزات را دلیل قانع کننده ای بدانند، این اتفاق در جنگ 48/49، تجاوزات سال 1965، 1967 و 1982 و نیز تجاوزات دیگر اسرائیلی نیفتاده است که این امر موجب می گردد این سئوال چه رخ داده است که سیاست های دولت های عربی در این مرحله چه تغییری خواهد کرد به ویژه که نتایج ناگوار آن بر اوضاع کل جهان عرب و صاحبان این سیاست ها نیز محرز است.
دلیل اینکه این سیاست ها غیر ممکن است از سوی ملت های منطقه و حتی از سوی نیروهای داخل قدرت های حاکم مورد پذیرش واقع نشود.
از این رو انتظار می رود که این مواضع در برابر افزایش تجاوزات و روشن شدن ابعاد واقعی آن رو به توازن برود زیرا یارای مقاومت در برابر این فشارها را ندارند و حتی به مصلحت آنها نیست که به موضع اول خود پافشاری کنند.
اگر دولت های عربی علیه تجاوزات و کمک به لبنان و فلسطین مواضع محکم و صریحی اتخاذ می کردند آن بیانیه “اسرائیلی” به زبان مجموعه هشت کشور صنعتی در تاریخ 16/7/2006 در پطرزبورگ صادر نمی شد که تجاوزات به نوار غزه و لبنان یک هفته یا دو هفته یا بیشتر ادامه خواهد یافت.
بیانیه گروه هشت و ضعف صدور بیانیه از سوی اتحادیه عرب از دیدگاه رژیم “اسرائیل” به منزله اعطای اجازه به این رژیم است کما این که در صبح روز 18 /7/2006 اعلام کرد که امکان ادامه عملیات های ارتش “اسرائیل” علیه لبنان دست کم یک هفته دیگر تمدید شد. صراحتاً گفته می شود که ارتش “اسرائیل” کما فی سابق از سوی فشارهای بین المللی و عربی تحت فشار قرار نخواهد گرفت.
مواضع کشورهای صنعتی ـ آن گونه که در بیانیه پایانی نشست آنها پیدا بود ـ یکسان نیست، زیرا که دولت بوش بهای انتشار این بیانیه را به روسیه و فرانسه و ایتالیا پرداخته و مطابق میل اسرائیل رفتار کرده است و تنها خواستار عدم تندروی “اسرائیل” شده است که البته هدف آن تحقق مصالح خود آمریکا بوده است و نه مصالح فلسطینی ها و لبنانی ها و احساسات میلیون ها عرب و مسلمان و افکار عمومی دنیا.
به همین سبب این بیانیه تاثیری در مواضع فلسطینی ها و لبنانی ها و جهان عرب و اسلام نداشته است و به زودی اختلافات ابرقدرت ها بر سر این بیانیه مشخص خواهد شد.
سخنان دویلپن نخست وزیر فرانسه هم که یک روز پس از انتشار بیانیه گروه هشت منتشر شد، در آن بر لزوم برقراری آتش بس فوری به سبب اوضاع انسانی بحرانی منطقه، تاکید شده است و حال آنکه در بیانیه گروه هشت برقراری آتش بس به اجابت شروط رژیم صهیونیستی مشروط شده است و این در حالی است که شورای امنیت سازمان ملل از صدور بیانیه ای برای برقراری آتش بس ناکام ماند.
به همین سبب لازم است که کنفرانس سران عرب برگزار و بیانیه ای قوی در محکومیت تجاوزات “اسرائیل” و حمایت کورکورانه برخی کشورها به ویژه آمریکا (با ذکر نام) ـ که به صراحت خواستار ادامه جنگ تا زمان تحقق اهداف ارتش رژیم صهیونیستی شده است ـ از این تجاوزات، محکوم شود، زیرا این اظهارات به معنای مشارکت در جنگ است.
صدور چنین بیانیه ای از سوی اتحادیه عرب می تواند معادلات را تغییر دهد، زیرا نباید به اسرائیل اجازه داده شود با ارتکاب جنایات جنگی علیه ملت و دولت لبنان، مکاسبی به دست آورد.
رژیم صهیونیستی در هفته اول جنگ مدعی بود که عملیاتی متوسط علیه حزب الله انجام می دهد و در این مدت فقط چهار نفر شهید شدند، اما بعدا مشخص شد که این رژیم جنگی تمام عیار علیه لبنان آغاز کرده است، زیرا تمام زیرساخت های این کشور را نابود کرد و این کشور را به محاصره در آورد و ویرانی های گسترده ای در مناطقی مانند الضاحیه و جونیه و جبیل و بیروت و پایگاه های ارتش لبنان به بار آورد.
این اقدامات رژیم صهیونیستی تردیدی باقی نمی گذارد که در توطئه ای گسترده مشابه وضع عراق و فلسطین، تمام لبنان هدف قرار گرفته است، زیرا هم حاکمیت و هم ملت لبنان آماج حملات ددمنشانه قرار دارند. وضع لبنان و فلسطین و عراق نیز تفاوت چندانی با توطئه هایی که علیه سودان و سومالی شکل گرفته است، مضاف بر آنکه سوریه و ایران و همه کشورهای عربی و اسلامی نیز هدف توطئه هایی مشابه قرار دارند و نباید به لبخندهای آمریکا و “اسرائیل” دل خوش کرد و گستردگی این توطئه ها را نادیده گرفت.
مقاصد سیاسی و راهبردی از خلال اقدامات و حوادثی که عملا رخ می دهد، مشخص می شود و نه از طریق اظهارات اطمینان بخش یا بهانه هایی که اهداف حقیقی در ورای آن پنهان می ماند.
در تحلیل وضع نظامی جنگ نیز باید بگوییم که نخستین نکته ای که توجه را جلب می کند این است که عملیات نظامی رژیم صهیونیستی تا روز 18/7/2006م. بر حملات هوایی و توپخانه ای استوار بود و در این حملات، اهداف غیر نظامی به ویژه پل ها، گذرگاه ها، راه ها و بندرها و فرودگاه و پایانه های نفتی هدف قرار می گرفت، مضاف بر آنکه محله ها و روستاها هدف قرار داشت و برخی ساختمان های مسکونی به صورت کامل ویران و با خاک یکسان شد.
بدیهی است که از نظر نظامی، حمله به غیر نظامیان و وسیله معیشت و حمل و نقل و مسکن آنان بدون حمله نیروهای زمینی و دریایی یا هوایی، حماقت است و جنگ محسوب نمی شود.
اگر مواضع کشورهای عربی به ویژه مواضع رسمی دولت های عربی سست نبود و جامعه جهانی نیز از رژیم صهیونیستی طرفداری نمی کرد، چنین طرحی با شکست مواجه می شد، اما چنین اتفاقی نیفتاد.
با نگاهی به طرح مقابله به مثل جنبش حزب الله می توان دریافت که این جنبش با شجاعت و مقاومتی اسطوره ای و واکنشی حساب شده و تاثیرگذار در عمق اهداف رژیم صهیونیستی به مقابله با این تجاوزات رژیم صهیونیستی برخواست.
جنبش حزب الله با خودداری از نشان دادن همه توان خود، معادله بزرگی در بازی جدید به وجود آورد و این کار را با خودداری از حمله به مراکز پالایش نفت حیفا در مقابل عدم حمله رژیم صهیونیستی به نیروگاه های برق لبنان، با موفقیت به سرانجام رساند.
حزب الله با این اقدام، ابتکار عمل را به دست گرفت تا همچنان توان خود را برای مقابله با اقدامات بعدی رژیم صهیونیستی در صورت ادامه حملات این رژیم، نشان دهد.
به همین سبب می توان گفت که از نظر نظامی، جنگ تغییر چندانی نداشته و به همین سبب، حملات نظامی رژیم صهیونیستی ناکارامد تلقی می شود.
همزمان با آن، میانجی های بین المللی در جهت مسئول شمردن لبنان در این حملات، شکست دیگری بر رژیم صهیونیستی وارد آمده است. به همین سبب در هفته دوم جنگ، دیگر شاهد میانجی گری سیاسی نخواهیم بود و به همین دلیل، از این به بعد، آتش بس غیر مشروط مطرح خواهد شد و در غیر این صورت عملیات نظامی زمینی رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان آغاز می شود و حملات توپخانه ای و موشکی دو طرف نیز افزایش می یابد.
به دیگر سخن، وضعیت جنگی کنونی و میانجی گری های بین المللی، برای برقراری آتش بس یا تحقق اهداف تجاوزات اسرائیل یا مقابله کافی با آن، ناکافی است.
در صورت ادامه وضعیت فعلی، موضع حزب الله و نیز حماس و به تعبیری دقیق تر، موضع جبهه مبارزه علیه اشغالگری و مقابله با تجاوزات به لبنان و نوار غزه، بیشتر تقویت خواهد شد.