چهارشنبه 30/آوریل/2025

بحران درونی جنبش فتح

پنج‌شنبه 4-ژانویه-2007

حتی انتخابات داخلی جنبش فتح برای مشخص شدن نامزدهای این جنبش برای شرکت در انتخابات مجلس قانونگذاری هم به میدان درگیری شدید تبدیل شد و در آن آتش زدن و گلوله و تخریب صندوق آرا مورد استفاده قرار گرفت. این امر موجب شد که کمیته محلی نظارت بر انتخابات در نوار غزه زمان برگزاری این انتخابات را به تعویق اندازد و تنها در آن مناطقی که از امنیت نسبی برخوردار یا قابل کنترل امنیتی است، این انتخابات اجرا شود.

اصلی ترین علت اختلافات، موضوع عضویت بود و در ورای آن موضوع درگیری جناح ها (برای مثال در غزه میان حلس و دحلان) مطرح است. در ورای اختلاف جناح ها هم موضوع سیاسی درباره هویت جنبش فتح مطرح می شود و اینکه آیا این جنبش، حرکت ملت فلسطین است یا حرکت فلسطینیان کرانه باختری و نوار غزه؟

در این صورت باید اذعان داشت که این بحران غیر عادی است و در داخل جنبشی هم جریان دارد که تقریبا حزب حاکم یا تنها حزب موجود است. این حزب اکنون با بیماری هایی مواجه است که هر حزب حاکم یا “حزب واحد” با آن دست به گریبان می شود.

مسئولان جنبش فتح درباره علل این بحران چیزی نمی گویند و درباره کیفیت حل این معضل نیز در علن چیزی نمی گویند و تنها به این اظهارات بسنده می کنند که انتخابات در آن مناطقی که امکان برگزاری دارد، برگزار می شود و در غیر این صورت رهبری فتح نامزدها را در مناطقی که برگزاری انتخابات امکان پذیر نیست، تعیین می کند.

چه کسی عضو جنبش فتح شمرده می شود؟ آیا هر مبارزی که در گذشته سلاح به دوش گرفته و بعدا در یکی از نهادهای جنبش فتح فعالیت کرده است، عضو به حساب می آید؟ یا آنکه عضو فردی است که مدت زمان مدیدی از عضویتش در گروه گذشته باشد و در این مدت همه مسئولیت ها و وظایف خود را انجام داده است و به صورت کامل در خدمت فعالیت های سازمانی خود بوده است و لیاقتش را نشان داده است؟

آیا در جنبش فتح نهادهایی وجود دارد که عضویت از جمله عضویت هواداران، عضویت طرفداران و حامیان و عضویت فعال را مشخص سازند؟ گمان نمی کنیم که در جنبش فتح چنین نهادی وجود داشته باشد. آیا جنبش فتح اساسنامه مشخص داخلی دارد که به تصویب رسیده و مورد اتفاق باشد و فعالیت این جنبش بر اساس آن صورت گیرد؟ ما که از این موضوع خبر نداریم!

آنچه می دانیم آن است که گروهی از اعضای مبارز که در سایه مبارزه علیه اشغالگران رشد کرده اند و سهم زیادی در فعالیت های انتفاضه اول (1987م.) و انتفاضه دوم (2000م.) داشته اند امروزه خواستار کنار زدن رهبران تاریخی جنبش فتح و به دست گرفتن قدرت در این جنبش هستند. آنان در آشکار موضوع اختلاف نسل ها و در خفا شعار رهبری خارج و داخل را مطرح می کنند و از حضور جنبش فتح در خارج از اراضی تشکیلات خودگردان فلسطین چیزی نمی شنویم.

اگر وضعیت بر همین منوال باقی بماند، مشکل همچنان بزرگ و بزرگ تر خواهد شد و اختلافات افزایش می یابد و فراوان می شود و جناح بندی ها و ناکارامدی بر تمام جنبش سایه می افکند و دیگر نمی توان تفاوتی میان جنبش فتح و خارج از آن قائل شد. ما هیچ راه حلی برای پایان دادن به این مشکل سازمانی نمی بینیم جز اینکه مرجعیت مشخصی ایجاد شود که همه به داوری آن تن دهند. این مرجعیت البته رهبری سازمانی نیست، بلکه مرجعیت قانونی است که نظامنامه داخلی آن را بپذیرد و به هدف بر طرف کردن مشکل و حل معضلات موجود شکل بیگرد و هر یک از اعضا خود را در برابر آن مسئول بداند و جایگاه سازمانی اش و عضویتش و آینده ترقی در داخل سازمان را برای خود محفوظ بداند و به مشارکت در تصمیم گیری ها امیدوار باشد.

رهبری تاریخی فتح توان ایجاد چنین نظامی داخلی را که اکنون وجود ندارد، اما بسیار لازم و ضروری است، دارد، زیرا اولا: این کار یکی از وظایف این رهبری است و ثانیا: رهبران معترض از رحم مبارزات این رهبران تاریخی متولد شده اند. اعضای معترض هم عضو جنبش فتح هستند و جنبش حق دارد که به آنان افتخار کند و وظیفه جنبش هم آن است که آنان را در درون خود بپذیرد و راه آینده را به روی آنان بگشاید و موانع ساختاری را که به سبب وضعیت گذشته مبارزات فعالیت آنها را محدود می کند، از میان بردارد. زیرا بیم از آن می رود که دشمنان و رقبا موجب بروز شکاف و انشعاب و فروپاشی در فتح شوند.

تدوین نظامنامه داخلی و اعلام آن جهت ارزیابی و بررسی عمومی به منظور فراهم کردن مقدمات ارائه آن در کنگره سراسری جنبش فتح، راه حل اصلی تبدیل اختلافات موجود در جنبش فتح از اختلاف زیانبار به اختلاف سازنده و مثبت است. اما اگر دایره همچنان بسته بماند، جز بزرگ نمایی اختلاف نسل ها یا اظهار ناتوانی و سستی یا بده و بستان ها که بیشتر اهانت محسوب می شود تا تلاش برای حل و فصل جدی معضل، چیزی عاید جنبش فتح نمی شود.

برای آنکه این بحث صحیح و سودمند باشد باید یادآور شد که اعضای جدید و معترض هم مسئولیت هایی به گردن دارند. این گروه ابتدا باید از شیوه ای که اکنون برای اعتراض انتخاب کرده اند دست بکشند و به اتهام و اهانت و محکوم کردن رهبرانی که در گذشته مبارزه کرده اند و همه عمرشان را در خدمت جنبش فتح بوده اند و زمینه را برای پیدایش نسل جدید مبارزان در فتح فراهم ساخته اند و بدون تلاش  آنان چنین امری میسر نبود پایان دهند. آنها باید به یاد داشته باشند که کمال عدوان و خلیل الوزیر و یاسر عرفات، همان سه رهبری که مسئولیت فعالیت های جنبش فتح در کرانه باختری و نوار غزه را در قالب سازمانی به نام “شاخه غربی” بر عهده داشتند، چه تلاش هایی در این راستا انجام داده اند.

گروه معترض همچنین باید بدانند که برخی از همراهانشان در قالب اعتراض، انگیزه ای جز کسب مقام و منصب و دستیابی به قدرت ندارند و این گروه نباید نظرات خود را بر تحرکات مبارزان واقعی که اکثریت جریان (معترض) را تشکیل می دهد، تحمیل کنند و لازم است که دایره فعالیت آن گروه اندک محدود گردد و از تأثیرگذاری آنها بر مطالبات و نگرش ها جلوگیری شود. معترضان باید بدانند که گروهی دیگر نیز برنامه های سیاسی ویژه خود را (در قالب همین معترضان) دنبال می کنند. بسیاری از خطرات این برنامه ها ابراز نگرانی کرده اند و می دانند که این برنامه ها به مشکلات سیاسی بزرگی دامن خواهد زد و مصلحت نسل مبارز جوان در آن است که خود را از این گروه جدا کند و متمایز سازد. اگر جوانان مبارز فتح این سه مشکل را دریابند و راه خود را از این گروه ها جدا سازند در آن صورت زمینه برای برخوردی علمی و منطقی میان آنان و رهبری تاریخی فتح فراهم می آید و بسیاری از اهدافی که آنان پی می گیرند محقق خواهد شد و وحدت و یکپارچگی و انسجام داخلی جنبش و نیز حضورش در عرصه های مبارزاتی ملت فلسطین در هر جایی که حضور دارد، حفظ می شود.

هر جناح یا هیأتی که در داخل یک سازمان یا حزب تشکیل می شود، باید به گونه ای خود را نشان دهد که برنامه ای سیاسی و مبارزاتی بهتر از برنامه های رهبران موجود دارد. رهبری نسل جوان و معترض در فتح نیز وظیفه دارد که چنین برنامه ای ارائه کند و اختلافات را به این برنامه ها منحصر سازد. در آن صورت ابعاد اختلافات قانونی، آشکار و ثمربخش است و وسیله ای تأثیرگذار در انسجام بخشیدن به تلاش ها میان نهادهای مختلف خواهد شد. در صورت فقدان چنین برنامه ای اختلافات بر محور تبادل اتهامات میان طرف ها باقی می ماند و بر حساسیت ها دامن می زند. اکنون این پرسش مطرح می شود که آیا رهبران نسل جوان معترض چنین برنامه ای در اختیار دارند؟ آیا برنامه مشخصی درباره روش های مبارزه مطلوب برای زیر فشار گذاشتن “اسرائیل” جهت تغییر موضع لجوجانه و قلدرمابانه اش دارد؟ آیا نسل جوان دیدگاه ویژه ای درباره وضعیت کنونی که در آن دشمن تلاش می کند ما را در برابر عمل انجام شده قرار دهد و ما را مجبور کند که شعار تأسیس دولت فلسطین و حق بازگشت را کنار بگذاریم و شعار “مزدوران یعنی تقسیم مسئولیت ها” را آن گونه که در موضوع گذرگاه ها رخ داد، مطرح کنیم؟ آیا نسل جوان فتح موضع مشخصی درباره کیفیت مقابله با تلاش هایی که برای حذف حق بازگشت صورت می گیرد، دارد؟ اگر نسل مبارز جوان فتح تلاش می کند که در این مسائل و موضوعات مشابه نظر جدیدی ارائه دهد، نشان می دهد که لیاقت رهبری را دارد و این امر بر جنبش فتح و آینده ملت فلسطین نیز تأثیر خواهد گذاشت. اما چنانچه بدون برنامه سیاسی مشخصی به اعتراض های خود ادامه دهد، چیزی جز به سخره گرفتن خود و دیگران در بر نخواهد داشت و هر چند که ممکن است نبرد انتخاباتی موفقی داشته باشد، اما در برابر آزمایش و امتحان دشوار و اصلی قطعا مردود خواهد شد و نتیجه ای نخواهد گرفت.

منبع: روزنامه الشرق الاوسط

لینک کوتاه:

کپی شد