چهارشنبه 30/آوریل/2025

شارون را خوب بشناسيم

پنج‌شنبه 4-ژانویه-2007

شارون در حالی که با آمبولانس به سمت شهر قدس حرکت می کرد، در میانه راه همه آن چیزی را که در معده حجیمش جای داده بود، استفراغ کرد و وقتی به بیمارستان رسید، از هوش رفت و پس از آن نیز بر روی برانکار به داخل اتاق عمل رفت. با انتقال شارون به اتاق عمل، اختیارات وی به ایهود اولمرت تفویض شد. چند عمل جراحی بر روی نخست وزیر بیمار رژیم صهیونیستی انجام شد و همچنان نیز حالش وخیم است و پزشکان می گویند که حتی در صورت رهایی از دام مرگ نیز دیگر قادر به حضور در عرصه سیاست نخواهد بود و این به معنای مرگ سیاسی شارون است.

آری! آخرین بنیانگذار دولت نازیست و تروریست عبری دچار سکته کشنده انتفاضه شد. روزنامه های عبری زبان می نویسند که منابع نزدیک به پزشکان معالج شارون مسائل مختلفی را در سکته مغزی شارون دخیل می دانند. برخی ها بر این باورند، چون شارون در مرتبه اول بیمارستان را ترك کرد و به جای استراحت، سریعا به سراغ کارهای سیاسی اش رفت، به این سکته مغزی دچار شد.

گروهی دیگر بر این باروند که تلاش های شارون برای اینکه حزبش دو یا سه کرسی پارلمان را از دست ندهد، بلافاصله پس از ترخیص از بیمارستان سریعا به محل کار آمد، غافل از اینکه این مسئله باعث می شود که تمامی حیات خود را از دست دهد.

گروه سومی در این میان وجود دارند که می گویند مشکل مغزی شارون ناشی از فشار سنگین روانی بود که به دنبال کشف پرونده رشوه خواری خود و فرزندانش به وی وارد آمد، ولی در نظر من و فلسطینی ها عامل اصلی سکته شارون فشار انتفاضه بوده است، فشاری که بر اعصاب، مغز و ذهن این رهبر تروریست صهیونیست تاثیر گذارد، فشاری که باعث شد تا بر خلاف باورهای صهيونيست محورانه اش، برای اولين بار در تاريخ جنگ های صهيونيستي، با سرافكندگی از غزه خارج شود. آري! شارون كه هميشه عادت داشت ارتش ها و دولت های عربی را شكست دهد و می گفت: “بايد آن چنان عرب ها را در هم كوبيد كه ديگر ميل به جنگ در وجودشان كشته شود.”، اين بار خوار و ذليل از غزه بيرون رفت.  

شارون كه هدف نهايی اش، بيرون راندن كامل فلسطينی ها از كشورشان بود، وقتی فهميد كه اين كار غير ممكن است، به اين بسنده كرد كه شكستی سخت را به فلسطينی ها تحميل كند تا آنكه ملت فلسطين در برابر خواست و اراده دولت صهيونيست درباره شكل دولت فلسطينی كه البته در واقع هيچ مصداقی برای آن وجود نداشت، بپذيرد. دولت فلسطينی در تعريفی كه صهيونيست ها از اين دولت فلسطينی ارائه می دادند، عبارت بود از چند منطقه از هم جدا شده كوچك كه می توانست از حمايت های مالی بين المللی نيز برخوردار باشد؛ ولی ملت فلسطين اين مسئله را نپذيرفت و با وجود ترس و بزدلی جهان عرب، قدرت صهيونيست ها را در هم شكست و در مقابل درنده خويی های اشغالگران ايستادگی كرد تا جايی كه اين ايستادگی به سكته مغزی شارون انجاميد.

آري! اگر روزی ابوعمار با سم صهيونيست ها كشته شد، امروز شارون با سم مقاومت و مخالفت فلسطينی ها با خواست و اراده دولت عبری می ميرد.

امروز قصاب صبرا و شتيلا، كسی كه خون هزاران فلسطينی را بر زمين ريخته بود، خونريزی مغزی كرده و مغز و سيستم عصبی اش به طور كامل از كار افتاده و مغزش ديگر به توده گوشتی بی مصرف در بدنی مشلول بدل گشته است، توده گوشتی كه ديگر قادر به هيچ گونه تفكر و يا نطقی نيست.

سكته مغزی شارون شادی دو دسته را به دنبال داشت. اولين گروه صهيونيست های راستگرايی بودند كه مرگ شارون را مرگ يك شيطان می دانستند و البته حق داشتند كه از مرگ شارون خوشحال شوند.

دسته دوم نيز فلسطينی هايی بودند كه طبيعتا سكته مغزی شارون، سفاك بزرگ صهيونيست باعث خوشحالی آنان شد. شارونی كه بيش از نيم قرن خون فلسطينيان بی گناه را می ريخت. آغاز جنايت های شارون با كشتار “قبيه” در سال 1953 شروع شد، آن هنگامی كه اين ژنرال صهيونيست مسئوليت فرماندهی يگان 101 را به عهده داشت. يگانی كه 69 شهروند بی گناه فلسطينی كه بيشتر آنان را زنان و كودكان فلسطينی تشكيل می دادند، به خاك و خون كشيد و وقتی يكی از افراد اين يگان از شارون پرسيد: “آيا اينها دشمنان ما هستند؟ چند صد پناهنده مسكين و بی دفاع و شماری زن و كودك فلسطيني؟”

شارون در جواب اين سرباز صهيونيست می گويد: “اينان روسپيانی هستند كه به دشمنان ما و كسانی كه قصد كشتار هموطنان ما را دارند، خدمت می كنند. اگر اين كار را با اردوگاه های فلسطينی نكنيم، به زودی به پناهگاه قاتلان ما تبديل خواهد شد.”

اين مسئله كاملا طبيعی است كه كودكان فلسطينی به خاطر سكته مغزی شارون در خيابان ها شيرينی ميان عابران و رانندگان خودروها پخش كنند و فرياد بزنند: “مرگ بر شارون، مرگ بر قصاب صبرا و شتيلا.” يا اينكه دختران جوان فلسطينی هلهله شادی را به خاطر سكته مغزی شارون سر دهند و خودروهای فلسطينی مجهز به بلندگو – در حالی كه سرودهای انقلابی فلسطينی و ترانه های محلی فلسطينی از بلندگوهای شان پخش می شود – كوچه های اردوگاه پناهندگان “الرشيديه” را بپيمايند. به قول سامی ابوزهري، جهان در آستانه رهايی از يكی از برحسته ترين رهبران شرارت در جهان است.

آري! اگر چه بيشتر رهبران جهان عرب، برای آنكه بيش از اين در نظر مردمان خود اعتبارشان را از دست ندهند، از هر گونه اظهار نظر در مورد سكته مغزی شارون خودداری كردند، ولی رئيس جمهور جوان ايران رسما و به صراحت موضع مردم كشورش را اعلام كرد و در حالی كه اخبار مختلفی در مورد وضعيت شارون وجود داشت، ابراز اميدواری كرد كه قصاب صبرا و شتيلا به اسلاف خونخوارش بپيوندد.

پرسشی كه در اينجا مطرح می شود، پيش بينی های “حسنی مبارك” مبنی بر اينكه شارون تنها كسی بود كه می توانست چرخ صلح را به پيش ببرد، چه خواهد شد؟

در حال حاضر، پس از اينكه ثابت كرديم كه مرگ شارون، باعث تاسف ملت های عربی و اسلامی نخواهد شد؛ بايد در ورای اظهارات صهيونيست ها كه مرگ احتمالی شارون را با مرگ بن گوريون مقايسه می كنند و حتی عده ای ديگر كه او را همچون پادشاهان اسطوره ای بنی اسرائيل می دانند، به بررسی واقعگرايانه مسئله بپردازيم.

شارون از نظر مسلمانان، جامعه بشری و قوانين بين المللی يك جنايتكار به شمار می رود ولی در نگاه يهوديان به عنوان يك قهرمان اسطوری به شمار می رود. ضمنا اگرچه ده ها هزار “اسرائيلي” به دنبال بر ملا شدن پرونده جنايت های شارون در سال 1982 در تل آويو دست به تظاهرات زدند ولی اعتراض تظاهركنندگان به مسئله كشتار نبود بلكه مخالفت شان با شيوه كشتار بود. به هر حال شارون كه در كميته خاخام های يهودی نيز به خاطر جنايت های وحشيانه اش در صبرا و شتيلا محكوم و اين كميته با صدور دستوری خواستار عزل وی از منصب وزير جنگ شده بود، طولی نكشيد كه دوباره وارد عرصه سياست شد و انتخابش در سال 2001 به يك انتخاب متافيزيكی برای گزينش “داود منجي” بدل شد.

مسئله ای كه در اينجا مهم می نمايد، بررسی شخصيت شارون با تكيه بر افكار و مواضعش و همچنين ميزان وابستگی اسرائيلی ها به اوست، البته تنها هدف در اين ميان شناسايی بهتر دشمن است نه اينكه همچون انيس منصور “فيلسوف برتر از نگاه سادات” به يك صهيونيست بدل شويد؛ بلكه بايد همچون شيخ حسن نصرالله با شناخت بهتر دشمن، راه بهتر شكست دادنش را فرا بگيريد.

آري! بايد بررسی و قرائت تان از مسائل به گونه ای باشد كه بتوانيد مولفه های اصلی مقاومت كه باعث شد اين بولدوزر صهيونيست شهرك هايی كه با دستور خود بنا كرده بود، منهدم كند، را بيابيد.

شارون چه به عنوان يك ژنرال و چه به عنوان يك سياستمدار پيوندی محكم با “استراتژی حفظ سنگر” داشت. به اين معنا كه هيچگاه سنگرش را رها نمی كرد، مگر اينكه به اين نتيجه برسد كه ديگر هيچ راهی برای حفظش وجود ندارد و در اين لحظه است كه سنگر را تسليم می كند و به سنگر بعدی پناه می برد. (يعنی اينكه امكان دارد كه پس از قدرت يافتن به سنگری كه از آن عقب نشسته باز گردد.) برای شارون صلح در زمانی معنا پيدا می كند كه دچار شكست شده باشد.

بايد به اين نكته توجه داشت كه طرح شارون برای جداسازی غزه، بايد بر اساس استراتژی عقب نشينی تفسير شود كه اصل آن به استراتژی دژها در تلمود باز می گردد. خروج سربازان شارون از غزه تنها به معنای آن است كه به سنگر پشتی عقب می نشيند.

بد نيست كه ملت های عربی ميان وزن تاريخی رهبران خود و صهيونيست ها از بن گوريون گرفته تا شارون مقايسه ای داشته باشند. شارون، ژنرال صهيونيستی بود كه تمامی حيات نظامی و سياسی خود را صرف دفاع از ملت و گسترش دولتش كرد. شارون، قهرمان ارتش “اسرائيل” در جنگ های 48، 67 و 73 و يورش سال 82 دولت عبری به لبنان بود. بعد از پايان جنگ ها، شارون به يك مهره سوخته بدل شد ولی طولی نكشيد كه دوباره صهيونيست ها دست به دامانش شدند و او را به عنوان “مرد امنيت” ملقب كردند. به نظر اشغالگران، شارون تنها كسی بود كه می توانست به انتفاضه پايان دهد و ارمغان آور امنيت برای يهوديان باشد و با وجود عمليات قهرمانانه گروه های فلسطينی در مناطق اشغالی 48 و 67 باز هم صهيونيست ها چشم اميد به شارون دوخته بودند كه بهترين نمود اين اعتماد را می توان در حمايت صهيوينست ها از حزب جديد شارون “كاديما” كه به معنای پيش به جلو است، يافت ؛ كاديما يعنی اينكه از غزه عقب نشينی می كنيم و در مقابل در الحاق قدس و ساخت شهرك های صهيونيست نشين در غزه پيشروی می كنيم. ناگهان موتور بولدوزر صهيونيست ها از كار افتاد، يك تحليلگر سياسی در اين باره می نويسد: ‹‹ تمامی شهروندان زن و مرد “اسرائيلي” ديروز (روزی كه شارون روانه بيمارستان شد) نفس های شان را در سينه حبس و انگشتان را در هم گره كرده و دست به درگاه خدا بردند تا نخست وزير بيمارشان را نجات دهد. ››

اين نويسنده صهيونيست تاكيد می كند: ‹‹ درست است كه شمار زيادی از افراد دوست داشتند كه  شارون را دوست نداشته باشند و تير انتقاد را به سمتش نشانه بگيرند، ولی بعدها فهميديم كه شارون جزئی از ما و اقداماتش گويای رويكردها و ويژگی های قومی و ملی ماست. شارون در نظر خيلی ها هم يك قهرمان بود، هم يك بزدل؛ هم يك انسان بزرگ بود هم يك انسان حقير و هم يك انسان محبوب بود و هم يك انسان مبغوض. ››

14 نخست وزير از زمان تشكيل دولت عبری در خدمت ملت، دولت و طرح صهيونيسم بوده، همانطور كه هميشه در معرض نقد و بازخواست بوده اند. اين در حالی است كه رهبران عرب تنها ملت خود را به سمت نابودی و فنا رهنمون بودند و بدون آنكه هيچ افتخار نظامی بيافرينند، تنها توده ای نشان نظامی را بر سر و سينه خود می آويختند. در اين ميان تنها اين رهبران مقاومت ملی از حسن نصرالله گرفته تا عرفات، شيخ احمد ياسين، دكتر رنتيسی و ديگر چهره های برجسته بودند كه به عرب ها اين اعتماد را بخشيدند كه می توان دشمن صهيونيستی را شكست داد و مقهور كرد.

درست است كه شارون و “اسرائيلی ها” حاكمان عرب را به باد تمسخر می گيرند ولی همين ها وقتی صحبت از رهبران فلسطينی می شود، نگرانی خود را از آنان اعلام می كنند.

صهيونيست ها دست از انتخاب راستگرايان و رهبران تندرو برنداشته اند و همچون گذشته مخالف برقراری يك صلح عادلانه هستند، مگر آنكه احساس كنند كه ملل عرب به ويژه در كشورهای همسايه فلسطين توانسته اند به حقوق دمكراتيك خود دست يابند و رهبرانی را انتخاب كرده اند كه مواضع شان در قبال “اسرائيل” و آمريكا بيان می كنند و منافع ملی و كرامت انسانی شان را حفظ و اين مسئله را نيز درك كنند كه در صورت كوتاهی در انجام وظايف، بايد جای خود را به ديگری بسپارند.    

 

روزنامه “الشرق” چاپ قطر

14/1/2006

لینک کوتاه:

کپی شد