سه شنبه 13/می/2025

تحولات اسرائيل و تحولات ما

دوشنبه 5-فوریه-2007

  ترجمه: مركز اطلاع رسانی فلسطين

در میان آنارشیسم گسترده سیاسی که بر جهان عرب حکمفرما است ؛ ما از توجه به رخدادهایی که در حال حاضر در “اسرائیل” جریان دارد، غافل مانده ایم که بالطبع دلایلی نیز برای این مسئله وجود دارد. ما به صورت طبیعی این احساس را داریم که اهمیت پرداختن به مسائل داخلی مان هزاران بار مهم تر از پیگیری حوادثی است که در حال حاضر، در عرصه داخلی سرسخت ترین دشمن منطقه ای مان یعنی “اسرائیل” در جریان است ؛ ولی این دلیل نباید ما را از استنباط و بررسی مفهوم حوادث کنونی رژیم اشغالگر قدس باز دارد، چرا که این مفهوم به شکلی در پیوند و ارتباط با فضای منطقه ای و سرنوشت سیاسی ما می باشد (چه به عنوان یک امت و چه به عنوان کشورهای موجود در منطقه) ضمنا ارتباط و پیوند مذکور به اشکال مختلف بر مواضع و روابط بین المللی ما تاثیر می گذارد که از آن جمله موضع مان نسبت به رژیم اشغالگر قدس است و تفاوتی نیز نمی کند که این موضع گیری خودآگاه و یا ناخودآگاه باشد.

به عنوان نمونه، کشورهای عربی به مصوبه سازمان ملل متحد مبنی بر محکومیت هرگونه تشکیک و یا رد داستان هولوکاست اعتراضی نکردند. ممکن است که عدم اعتراض عرب ها نسبت به مصوبه مذکور، این ذهنیت را ایجاد کند که مسئله هولوکاست هیچ اهمیتی برای کشورهای عربی ندارد و تفاوتی نمی کند که این ماجرا بر اساس تفاصیلی باشد که صهیونیست ها می گویند و یا ماهیت آن به گونه ای دیگر باشد، زیرا این مسئله کمترین تاثیر منطقی، حقوقی و یا سیاسی بر حقوق ملت فلسطین ندارد ؛ بلکه توجیهی نیز برای تشکیل دولت “اسرائیل” به شمار نمی رود. ضمنا عدم اعتراض عرب ها نسبت به مصوبه سازمان ملل مبنی بر محکومیت هر گونه رد و یا تشکیک در ماجرای هولوکاست، می تواند بازگو کننده فهم و درک این کشورها نسبت به بازی های سیاسی و همچنین واکنش در حد توان به این بازی ها باشد. شاید یکی از اهداف این بازی سیاسی آن باشد که در صورت مقابله با مصوبه ای که مورد تایید بیشتر کشورهای جهان قرار گرفته است، تناقضی در میان عرب ها و جامعه جهانی به وجود آید.

 و شاید هم مسائل دیگری را نیز روشن کند.

 توجه آمریکایی ها به صدور چنین مصوبه ای به معنای تداوم و تحکیم سیاست همیشگی آمریکا است ؛ آمریکایی که موضع کشورهای دیگر در قبال مسائل مورد اهمیت “اسرائیل” را به عنوان ابزار سنجش و محک شکل رابطه آن کشور با خود قرار داده است.

در دیپلماسی آمریکا جایی برای بیان هیچ گونه ملاحظه ـ حال هر چه قدر هم عادلانه باشد ـ از سوی کشورهای دیگر نسبت به اعتقادات و مواضع اشغالگران قدس وجود ندارد و توجه شدید آمریکا به موافقت کامل کشورها با مواضع رژیم اشغالگر قدس باعث شده است تا یک مسئله آکادمیک (مانند هولوکاست) ـ در یک پروسه ای که خالی از مفهوم و بار سیاسی نیست ـ به یک موضع سیاسی صرف مبدل شود که در چارچوب تداوم افراط رو به رشد آمریکا و اروپا در حمایت از اسرائیل و جنبش جهانی صهیونیسم می گنجد. از این زاویه شاید بتوانیم معنای دیگری نیز از موضع خنثای کشورهای عربی در قبال مصوبه مربوط به تشکیک و یا رد هولوکاست برداشت کنیم ؛ یعنی آمادگی پیشاپیش عرب ها برای همسویی با سیاست آمریکا بدون هیچ گونه پرسش، درخواست و یا بهایی و یا حتی بدون تضمین هماهنگی های قانونی و مبدئی. به عنوان مثال این مسئله امکان پذیر بود ـ و لو از ناحیه تئوریک ـ که کشورهای عربی صدور مصوبه ای را خواستار شوند که بر اساس آن هر گونه تلاش “اسرائیل” برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت فاجعه هایی که پناهندگان فلسطینی با آن دست و پنجه نرم می کنند، محکوم شود ؛ یا اینکه جهان عرب خواستار تایید مصوبه ای می شد که بر اساس آن هر گونه تکاپوی غرب برای انکار مسئولیتی که در قبال مسئله تجارت برده داشته است، محکوم گردد ؛ یا آنکه هر گونه طرح استعمارگران غربی برای فرار از زیر بار مسئولیت افزایش مشکلات مربوط به عقب ماندگی و دیگر معضلاتی که کشورهای آفریقایی با آن رو به رو هستند، محکوم گردد که در پیاپیش این مشکلات می توان به چالش های نژادی اشاره کرد ؛ ولی نکته ای که بسیار طبیعی و پیش بینی شده به نظر می رسد، آن است که برخی کشورها صدور چنین مصوبه ای را ـ صرف نظر از چندین تن پژوهش تاریخی که اثبات کننده چنین مسائلی هست ـ رد می کنند. به عنوان نمونه الجزایر، پیامی را از سوی فرانسه دریافت کرد مبنی بر اینکه فرانسه هیچ مسئولیتی را در مقابل جنایات زشت و غیرانسانی که سلطه استعمارگر فرانسه علیه ملت این کشور مرتکب شده است، نمی پذیرد. ضمنا پیام مذکور که در زمان سفر سارکوزی، وزیر کشور فرانسه به الجزایر ابلاغ شد، تنها به فاصله سه ماه از صدور مصوبه سازمان ملل در مورد تشکیک و یا رد هولوکاست بود.

اگر حتی من عرب هم نبودم و تنها نقش یک فعال حقوق بشر را داشتم، خواستار آن می شدم که حداقل یک عبارت به مصوبه مربوط به هولوکاست اضافه شود، عبارتی با این مضمون: “این مصوبه، به هیچ وجه آزادی پژوهش در این زمینه را از پژوهشگران آکادمیک نمی گیرد.”

در هر حال، برداشتی که می توان از توجه فوق العاده ایالات متحده به صدور مصوبه در مورد یکی از بیشمار مسئله ای که در حال حاضر نیاز به پیگیری دارد و از آن میان می توان به نسل کشی، جنایت های ضدبشری مانند مواردی که نازیست ها علیه دیگر ملت های غیر یهودی مرتکب شدند اشاره کرد، داشت ؛ حکایتگر تندروی های یک جانبه ای است که آمریکا برای حمایت از “اسرائیل” صورت می دهد.

تندروی و افراط واشنگتن در حمایت از رژیم اشغالگر قدس همسو و موازی با حقیقت دیگری است که ما در سیاست اشغالگران شاهد آن هستیم که همان تمایل خارق العاده افکار عمومی صهیونیست ها به سمت راستگرایی افراطی می باشد.

به عنوان نمونه بعد از گذشت مدتی کمتر از شش ماه از برگزاری انتخابات رژیم اشغالگر قدس، دولت اولمرت به سمت سراشیبی زوال و نابودی پیش می رود، حال آنکه روز به روز بر قدرت حزب لیکود و دیگر احزاب راستگرای صهیونیستی افزوده می شود.

یک نظرسنجی که در مورد نگاه افکار عمومی جامعه صهیونیستی انجام شد، نشان داد: اگر لیبرمن که در افراطی گری احمقانه و اظهارات ضد عربی و ضد انسانی اش از شهرت خاص برخوردار است ـ در انتخابات نخست وزیری شرکت کند و رقیب اولمرت و پرتس باشد ـ مطمئنا پیروز انتخابات خواهد بود. شاید تفسیر مقبولی که بتوان از پدیده تمایل “اسرائیل” به راستگرایی کرد، آن باشد که افکار عمومی جامعه صهیونیستی بر این باور است که دو فرد اخیر (اولمرت و پرتس) ـ با وجود آنکه زشت ترین جنایات را در تاریخ جنگ های عربی صهیونیستی در هنگام حمله به لبنان مرتکب شدند و جنگ های مستمری را علیه ملت فلسطین به راه انداختند ـ ولی در مقابله با عرب ها بسیار ضعیف نشان داده اند.

ضمنا این نکته نیز شایان ذکر است که جنبش جهانی صهیونیسم در مواضع خود در قبال فلسطینیان و یا سیاست و به صورت کلی فرهنگ عربی و اسلامی، بر افراطی گری ها و تندروی های خود افزوده است.

با وجود آنکه صهیونیست ها دائما از نابودی و یا ضعف “قدرت بازدارندگی” خود سخن می گویند ؛ ولی رژیم غاصب صهیونیستی در مقایسه با جهان عرب در بهترین وضعیت خود به سر می برد. در حال حاضر اشغالگران با همکاری آمریکا موفق شده اند که فلسطینیان را به سمت لبه پرتگاه جنگ داخلی بکشانند. ضمنا آمریکا نیز با همکاری اشغالگران قدس موفق شده است که خشم جامعه جهانی را در قبال ایران برانگیزد، آن هم تنها به مجرد این شک و گمان که ممکن است فعالیت های هسته ای تهران نظامی باشد و این در حالی است که هیچ تردیدی در مورد برخورداری رژیم صهیونیستی از زرادخانه تولید بمب هسته ای وجود ندارد.

آری! آمریکا با همکاری دولت جعلی عبری موفق شده است که فضای جامعه جهانی را برای حمله نظامی به ایران آماده کند. مسئله ای که ـ در دوره بعد از جنگ جهانی دوم ـ از پدیده های عجیب و غرب در منطقه به شمار می رود آن است که رژیم اشغالگر قدس و آمریکا موفق شده اند وضع منطقه را به گونه ای نشان دهند که گویی یک همپیمانی پنهان در میان عرب ها و صهیونیست ها در قبال ایران وجود دارد. در همین راستا نیز مسئله فلسطین به صورت بی سابقه ای در حساب های سیاسی و همچنین اذهان جهانیان و عرب ها مطرح شده است و حتی اگر ما این فرض را بگیریم که جهان عرب موفق شود که آمریکا را به سمت احیای دیپلماسی سازش سوق دهد ؛ باید این نکته را در نظر داشته باشیم که در این عملیات سازش، واقعیت دور از توازن (عدم وجود توازن قوا و در نهایت سنگینی کفه به سمت طرف قوی تر) نیز به چشم خواهد آمد.

چگونه عرب ها می توانند ـ حداقل از نظر تئوریکی ـ با واقعیت های پیچیده منطقه برخورد داشته باشند؟ راهکار درست آن است که در اولین گام باید در راستای بازسازی ساختار سیاست عربی و منطقه ای کوشید و برنامه کاری و مواضعی صحیح را در قبال تهدیداتی که فراروی منافع حیاتی جهان عرب وجود دارد، اتخاذ کرد و مسئله فلسطین را در مرکز توجه افکار عمومی جهان و سیاست های بین المللی قرار داد. با وجود آنکه این ضرورت تا اطلاع ثانوی به تاخیر افتاده است، ولی یک ناظر سیاسی عرب نمی تواند در انتظار بماند. برخی اقدامات هستند که جامعه مدنی عربی می تواند به نفع مسئله و آرمان فلسطین و در مقابله با موج راستگرایی در “اسرائیل” و سیاست های صهیونیسم جهانی انجام دهد.

تلاش هایی که برای بازگرداندن مسئله فلسطین به مرکز توجه افکار عمومی عرب ها و جامعه جهانی صورت می گیرد، با یک تیر دو نشان زدن است ؛ زیرا از یک طرف، این تلاش ها برای سوق دادن سیاست و دیپلماسی بین المللی در جهت ادراک این مسئله صورت می گیرد که حل مشکلات خاورمیانه تنها با بازگرداندن حقوق از دست رفته ملت فلسطین و اجرای قواعد عدالت بین المللی امکان پذیر است. از طرف دیگر، این تلاش ها می تواند دسته بندی های جدید و عملیات جدایی طوایف مذهبی مختلف که بافت جوامع عربی و اسلامی را به خطر می اندازد و تنها منافع آمریکا و “اسرائیل” را محقق می سازد، از بین ببرد.   

 منبع: روزنامه الاتحاد، چاپ امارات متحده عربی

لینک کوتاه:

کپی شد