پنج شنبه 01/می/2025

بی اعتمادی صهيونيست ها به رسانه های اسرائيلی

پنج‌شنبه 1-مارس-2007

یک تحقیق جدید که به تازگی در رژیم صهیونیستی انجام شده است، نشان می دهد که اکثر صهیونیست ها در جریان تجاوز این رژیم به لبنان بی صبرانه منتظر شنیدن سخنرانی های سید حسن نصر الله دبیر کل جنبش حزب الله بودند، زیرا وی را فردی صادق و سخنانش را درست می دانستند و حال آنکه هیچ یک از سخنگویان رژیم صهیونیستی از چنین جایگاهی برخوردار نبودند.

این پژوهش همچنین نشان می دهد که استفاده از اصطلاح “حمله نظامی” به جای “جنگ” تاثیرات منفی زیادی (برای صهیونیست ها) در بر داشته است و این برداشت را در ذهن صهیونیست ها ایجاد کرد که این جنگ عملیاتی موقت و محدود و تحت کنترل کامل است و به همین سبب صهیونیست ها آمادگی تحمل خسارت های مادی و انسانی زیاد و صبر بر ماندن در پناهگاه ها را نداشتند.

از این رو، از زمانی که جنگ پایان یافته است صهیونیست ها به دو موضوع مشغول بوده اند، اول، بررسی قصور و کوتاهی سران “اسرائیل” و دیگری، انتقاد از رسانه های صهیونیستی به سبب روش ارائه گزارش ها از جنگ.

اما یک پژوهش جدید که دکتر اودی لیول از کارشناسان مرکز مطالعات “بن گوریون” در دانشگاه بئر السبع انجام داده است، نشان می دهد که یک مشکل بزرگ دیگر به نام رسانه های صهیونیستی وجود دارد که باید برای آن فکر اساسی شود.

در این پژوهش که “مدیریت رسانه در جنگ دوم لبنان” نام دارد، از اعضای 6 گروه خواسته شد یک فیلم ویدئویی را که در آن گزارشی از رسانه های صهیونیستی در داخل و خارج پخش می شد، به دقت مشاهده کرده و به پرسش های مطرح شده پاسخ دهند.

به گفته لیول که در گذشته نیز چندین تحقیق درباره راهبردهای رسانه ای و روانشناسی سیاسی و رابطه ارتش با رسانه ها، انجام داده است، نتایج این تحقیق نشان می دهد که رسانه های صهیونیستی نقایص بسیاری دارد تا آنجا که عموم صهیونیست ها در موارد بسیاری ناچار می شدند که با گوش دادن به سخنان سید حسن نصر الله دبیر کل جنبش حزب الله لبنان، اخبار واقعی جنگ را دریافت کنند.

لیول می گوید، در مقابل یک رهبر قدرتمند رسانه ای مانند نصر الله، دستگاه مطبوعاتی رژیم صهیونیستی حداقل می باید در همان اندازه ظاهر می شد. او می افزاید، مدیر رسانه ای سه نکته را به بیننده می آموزد، تامل، تاکید و مصداقیت.

به گفته لیول، او هنگامی که از بینندگان پرسید که چه کسی ادامه جنگ را برای آنان مورد تاکید قرار داد و چه کسی را نمونه “مصداقیت” (صحت) می دانند، پاسخ این بود که عموم صهیونیست ها سخنرانی های نصر الله را دارای هر دو ویژگی می دانستند.

در پاسخ به میزان “مصداقیت”، نصرالله از همه سخنگوهای “اسرائیلی” صادق تر بوده است.

او می گوید: ما به وضع دشوار و جنون آمیزی مواجه شده ایم، بحرانی روانی که حتی خیالش هم ممکن نیست، زیرا به جای آنکه توده صهیونیست ها یکی از سخنگویان ملی خود را ببینند که به توضیح حوادث روزانه می پردازد و از هرج و مرج می کاهد و صادقانه به آرام کردن اعصاب و روان ما اقدام می کند، کاری صورت گرفت که هیچ گاه صورت نگرفته بود، صهیونیست ها بی صبرانه منتظر شنیدن سخنان همان کسی بودند که در حال جنگ با او بودند.

با نگاهی به گزارش های منتشر شده در رسانه های عبری، نصرالله چندین بار اظهارات سخنگویان “اسرائیل” را درباره حوادث جنگ به سخره گرفت و دروغ بودن آنها به ویژه سخنان وزیر امنیت را نشان داد. نصرالله اولین کسی بود که خبر کشته شدن نظامیان صهیونیست و شرایط هلاکت آنها را بیان داشت.

تهیه کننده گزارش می گوید: این نخستین باری نیست که یک مادر داغ دیده صهیونیستی خبر حقیقی کشته شدن فرزندش را در یک نوار ویدئو که حزب الله پخش کرد، می بیند. در این نوار واقعیت هلاکت نظامی صهیونیست دقیقا خلاف آنچه سخنگوها و مقامات صهیونیست ادعا کرده بودند، نشان داده شد.

در این پژوهش مسائل دیگری که با رسانه ها و عملکرد و تعامل آنها با مخاطبان صهیونیست شان ارتباط دارد، مطرح شد. برای نمونه، در طول دو هفته از آغاز جنگ، هنوز صهیونیست ها از سران و مقامات و فرماندهان خود، سخنی درباره “جنگ” نشنیده بودند.

لیول در ادامه می گوید: در اینجا اهمیت زبان و اصطلاحات مشخص می شود، زیرا پافشاری بر تعریف وضع به “حمله نظامی” و نه “جنگ” این توهم را در میان صهیونیست ها پدید آورد که جنگ یک درگیری موقت و محدود و با برنامه ریزی کامل از سوی صهیونیست هاست و به همین سبب آنها نتوانستند خسارت های وارده را تحمل کنند و به مدت زیاد در پناهگاه ها بمانند. در این میان هیچ یک از فرماندهان نظامی رژیم صهیونیستی به عموم مردم نگفته بود که آنها در وضعیت جنگی قرار دارند و همین امر می تواند پیش بینی ها را به شدت متحول سازد.

لیول و گروه همراهش به بررسی فعالیت های رسانه ای رژیم صهیونیستی در جهان پرداخته و نتیجه گرفته است که این تبلیغات دقیقا مغایر با چیزی بود که در رسانه های داخلی عنوان می شد، زیرا در رسانه های بین المللی تلاش “اسرائیل” بر نمایش قربانیان “اسرائیلی” جنگ تمرکز داشت. لیول می گوید: اشتباهی از این بالاتر نمی توان یافت، زیرا جهانیان به هیچ وجه از تخریب یک آپارتمان در حیفا ناراحت نمی شود، زیرا چنین حوادثی بسیار در کوزوو و چچن رخ می دهد.

به نظر لیول، اگر یک هیأت بلندپایه وجود داشت که نگرانی های اروپا و مصالح آمریکا و نگرانی غرب از تهدید روند لیبرالیستی اش را درک می کرد، می توانست بفهمد که نمی توان همه جهانیان را به هوادار یهود تبدیل کرد، بلکه فقط باید این توضیح داده شود که جنگ “اسرائیل” بخشی از نبرد غرب است.

وی در ادامه می گوید: با آغاز جنگ بهتر آن بود که نواری تهیه و منتشر می شد که در آن به فعال شدن اسلامگراها در پایتخت های کشورهای اروپایی اشاره و یادآور می شد که آنها برای ایجاد یک انقلاب اسلامی در آن برنامه ریزی می کنند. وی می افزاید، برای پیروزی در جنگ می بایست جایگاه و تمایل کشورهای جهان در قبال جنگ به دقت بررسی می شد.

لیول در ادامه به وضعیت لبنانی ها می پردازد و می گوید: می بایست برنامه ای جامع اجرا می شد، زیرا همزمان با آن که نصرالله با روان جامعه صهیونیستی مانند یک طبیب تعامل کرد، “اسرائیل” گمان می کرد که اگر ناگهان تعدادی اطلاعیه روی آسمان منطقه جنوب لبنان بریزد، در مدت دو روز می تواند آنچه را که حزب الله در طول چندین سال ساخته بود، از بین ببرد. اگر می خواستیم برای روز درگیری آماده باشیم، می بایست از همان روز عقب نشینی از جنوب لبنان در سال 2000 میلادی هر هفته یک هفته نامه به زبان عربی در جنوب لبنان فرو می ریختیم، زیرا نابودی روحیه نیروهای حزب الله از طریق کاریکاتورهای مضحکی که از طریق هواپیما در منطقه ای ریخته می شود، امکان پذیر نیست.

وی می گوید: همه علائم حاکی از آن است که رهبری ما (اسرائیلی ها) با بحران روبروست و این مهم نیست که سران اسرائیل تمام تلاش خود را برای این امر بکار گرفته باشند، زیرا عموم صهیونیست ها بر این باورند که رهبری اسرائیل منزوی و تاثیرگذاری اش ضعیف و قلدرمآبانه است و در درگیری های آینده به هیچ وجه از این رهبری پیروی نخواهد کرد.

لینک کوتاه:

کپی شد