كارشناسان سیاسی عرب و فلسطینی تاكید كردند: “تمامی شاخص های موجود نشان می دهد كه با نظر به وضعیت سیاسی موجود در منطقه، بستر مناسب برای ادامه برنامه های مقاومت و همچنین دست یابی ملت فلسطین به حداقل حقوقش فراهم شده است.”
پژوهشگران و چهره های آكادمیك حاضر در نشست مركز مطالعات “الزیتونه” بیروت خاطرنشان ساختند: “با نظر به وضعیت موجود، آینده از آن برنامه های مقاومت است و مقاومت یك وسیله موفق برای بازپسگیری حقوق از دست رفته ملت فلسطین به شمار می رود ؛ به ویژه آنكه ریشه اصلی مقاومت در منطقه كه همان حضور اشغالگران است، همچنان در جای خود باقی است.”
مركز مطالعات مسئله فلسطین “الزیتونه” یك كارگاه تحقیقاتی و پژوهشی را در روز پنج شنبه (22/2/2007) در مورد چشم انداز دو پروژه مقاومت و سازش برگزار كرد كه شمار زیادی از كارشناسان و چهره های دانشگاهی لبنانی و فلسطینی و عرب در آن حضور به هم رساندند.
تجربه مقاومت فلسطین
در جلسه نخست از سلسه نشست های تحقیقاتی مركز مطالعاتی الزیتونه دو مقاله ارائه شد كه اولین آنها متعلق به خانم دكتر “بیان نویهض الحوت” بود كه به بررسی “شاخص های ارزیابی تجربه مقاومت فلسطین” می پرداخت. دومین مقاله نیز متعلق به آقای “جواد احمد”، رئیس مركز مطالعات خاورمیانه اردن بود كه با عنوان “شاخص های ارزیابی تجربه حل و فصل سازشكارانه” ارائه شد. ضمنا این دو مقاله توسط دكتر انیس الصایغ مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.
خانم دكتر الحوت در مقاله خود تاكید كرد: مقاومت همه جانبه شامل مقاومت ملی، مسلحانه، فكری و اطلاع رسانی می شود كه ممكن است در یك زمان و در یك جا جمع شود و یا در یك زمان خاص، یك نوع خاص از آن روی نماید. تمامی شاخص ها نشان می دهد كه بستر برای بالا گرفتن روند مقاومت فراهم شده است.
این بانوی پژوهشگر در بخشی دیگر از مقاله خود به بحث در رابطه با تحولات صورت گرفته در عرصه مقاومت مسلحانه پرداخت و این نوع مقاومت را به چندین مرحله تقسیم كرد.
اولین مرحله كه از فاجعه 15/5/1948 آغاز شده و تا زمان شكل گیری سازمان آزادیبخش 28/5/1964 ادامه می یابد، از سوی پژوهشگر با نام “مرحله سرگردانی و سردرگمی” خوانده می شود و از دل آن نیز مقاومت بیرون می آید ؛ البته در نیمه دهه پنجاه عملیات های فدایی جسورانه ای را در نوار غزه شاهد هستیم كه با حمایت مصر نیز همراه بوده است. ضمنا سوریه نیز از انجام چنین عملیات هایی در مرز سوریه و فلسطین اشغالی استقبال می كرد.
مرحله دوم كه از سال 1964 آغاز و تا سال 1970 ادامه می یابد. به گفته نویسنده، این مرحله با انجام اولین عملیات جنبش فتح در بامداد نخستین روز از سال 1965 میلادی كلید می خورد و با پایان حضور فلسطینیان در اردن خاتمه می یابد.
مرحله سوم از سال 1970 آغاز می شود و تا سال 1982 یعنی خروج نیروهای فلسطینی از لبنان تداوم می یابد.
مرحله چهارم كه همان مرحله تبعید است از نظر زمانی تا دوره امضای پیمان اسلو، انتقال رهبران فلسطینی به داخل و تشكیل دولت خودگردان ادامه می یابد و نقطه توقف آن نیمه های دوره تبعید یعنی برپایی انتفاضه اول در سال 1987 بود ؛ زیرا انتفاضه به عنوان نقطه عطفی برای ما قبل و مابعد خود بود.
مرحله پنجم كه با شعله ور شدن مشعل فروزان انتفاضه آغاز و تا مرحله امضای پیمان اسلو در سال 1993 ادامه می یابد. مرحله پایانی نیز مرحله ای است كه از زمان امضای اسلو آغاز و تا امروز ادامه دارد.
چكیده روند سازش و مذاكرات انجام گرفته
همان طور كه پیش از این گفتیم، آقای جواد الحمد در مقاله خود چكیده ای را در زمینه عملیات سازش، مذاكرات و همچنین روند آن ارائه داد.
این نویسنده برجسته در مقاله خود همچنین به موضوعاتی همچون زیر پا گذاشته شدن پیمان اسلو از سوی اشغالگران صهیونیست، طرح های سازش، موضع كشورهای عربی نسبت به مسئله سازش، انتفاضه و مقاومت به عنوان دو جایگزین اصلی سازش، تلاش برای احیای روند سازش و مهار انتفاضه دوم، اضمحلال پیشنهادهای صورت گرفته در زمینه سازش، سرنوشت سازش در سایه قدرت یافتن حماس و همچنین اسباب شكست سازش پرداخته است.
آقای الحمد در چكیده پژوهش خود می گوید: سازش به اهدافی كه به منظور آن آغاز شده بود، دست نیافت ؛ حتی اهدافی كه ایالات متحده و رژیم صهیونیستی در جریان سازش به دنبال آن بودند، محقق نشد. ضمنا عملیات سازش نتوانست با حقوق جهان عرب تعاملی عادلانه و واقع بینانه داشته باشد و حقوق ملی مردم فلسطین را محقق سازد. ضمنا عملیات سازش نتوانست ارمغان آور آرامش و صلح پایدار برای منطقه باشد و به چالش موجود میان پروژه صهیونیسم و پروژه عربی ـ اسلامی پایان دهد و اطماع توسعه طلبانه، روند شهرك سازی، مصادره زمین ها و همچنین تجاوزات صهیونیست ها را مهار كند.
وی می افزاید: عملیات سازش نتوانست مانع از نقض حقوق انسانی فلسطینی ها شود، ضمن آنكه به هیچ وجه، جایگزین واقعی برای جنگ، مقاومت و انتفاضه نبود و ملت های عربی و مردم فلسطین نیز موضع خود را در قبال این مسئله اعلام كردند. از این رو، سازش دیگر یك گزینه موفقیت آمیز نبود، چرا كه تمامی اصول و قواعدی كه در سال 1991 برای روند سازش تعیین شده بود، از بین رفته و همه چیز به نفع مواضع اشغالگران بود.
چشم اندازهای پروژه مقاومت
در جلسه دوم از سلسله نشست های تحقیقاتی كه توسط مركز مطالعاتی “الزیتونه” برگزار شد، دو مقاله ارائه شد. یكی از مقالات متعلق به آقای «سامی خاطر» از اعضای دفتر سیاسی جنبش حماس بود كه به بحث در رابطه با چشم اندازهای پروژه مقاومت می پرداخت. مقاله دوم متعلق به منیر شفیق، دبیر كنگره ملی ـ اسلامی بود كه به بحث در رابطه با چشم اندازهای سازش و امكان پیروزی آن می پرداخت. ضمنا این دو مقاله از سوی آقای شفیق الحوت، نماینده پیشین سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
آقای سامی خاطر در مقاله خود در مورد مفهوم برنامه، اهداف، دستاوردها و مسائل فراروی مقاومت كه از مهم ترین آنها تداوم حضور و فعالیت جریان سازشگر، تركیب و تلفیق میان حاكمیت و مقاومت و همچنین اقدامات صهیونیستی در كرانه باختری است، به بحث پرداخت. از جمله اقدامات ظالمانه دشمن اشغالگر عبری باید به ساخت دیوار نژادپرستانه حائل و ایجاد مناطق جداگانه و بی ارتباط از هم اشاره كرد.
این عضو دفتر سیاسی حماس در بخشی دیگر از مقاله خود به بحث در رابطه با شاخص های مربوط به آینده مقاومت پرداخت و تاكید كرد: “با نگاهی به وضعیت سیاسی حاكم بر فلسطین، منطقه و جامعه بین الملل می بینیم كه فاكتورهای لازم جهت ایجاد یك بستر مناسب برای تداوم برنامه مقاومت و دست یابی به حداقل حقوق ملی فلسطینیان فراهم شده است. بر این اساس، آینده از آن برنامه مقاومت می باشد ؛ مقاومتی كه وسیله ای موفق برای بازپسگیری حقوق از دست رفته ملت فلسطین به شمار می رود، به ویژه آنكه در حال حاضر ریشه اصلی مقاومت كه همان حضور اشغالگران است، همچنان به قوت خود باقی است.
سامی خاطر در مقاله خود پیشنهادها و راهكارهایی را نیز برای تثبیت پروژه مقاومت و حمایت از آن ارائه داد كه از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره كرد: گسترش فرهنگ مقاومت و نهادینه كردن آن، تلاش ها برای همسو ساختن ملت در مسئله مقاومت، تكاپو برای ایجاد یك نظام سیاسی در فلسطین كه بتواند حمایت های لازم را برای مقاومت ملت جلب كند.
بحران داخلی در پروژه صهیونیسم
منیر شفیق در مقاله خود تاكید كرد: تداوم روندی كه پروژه صهیونیسم از زمان تشكیل تا كنون در قبال مسئله فلسطین اتخاذ كرده ـ با پایان سال 2006 ـ وارد مرحله جدیدی شده است و یكی از ویژگی های آن بر هم خوردن موازنه قدرتی می باشد كه همیشه به نفع رژیم اشغالگر قدس و ایالات متحده بوده و پیش از این نیز رخ نداده است. از بازنمود های این مسئله می توان به انتقال بحران به داخل ارتش صهیونیستی و بروز نقاط ضعف آن اشاره كرد.
وی در ادامه افزود: دولت و جامعه عبری به واسطه و از طریق ارتش تشكیل شده و ارتش نیز از نظر ساختاری و استراتژیكی همیشه فراتر از بحران های سیاسی داخلی و خارجی بوده و همین مسئله نیز باعث شده است كه نوعی انسجام تاریخی میان استراتژی و تاكتیك رهبران صهیونیست از یك سو و موازنه قدرت در سطح داخلی، منطقه ای و جهانی از سوی دیگر باشد.
این كارشناس مسائل سیاسی می گوید: انسجامی كه ما در موردش سخن گفتیم، دچار تزلزل شده است، بدون آنكه انعكاسی بر سیاست های رژیم اشغالگر قدس داشته باشد. ضمنا بحران های داخلی در ارتش صهیونیستی و گروه های متنفذ سیاسی عبری تاثیری بر استراتژی و تاكتیك صهیونیست ها در زمینه چالش یا سازش نداشته است، ضمن آنكه اشغالگران به این نكته نیز توجه نكردند كه تحمیل واقعیت های جدید فرصت های موسوم به “راه حل های واقعی” را از بین می برد و باعث تداوم روند درگیری در اشكال مختلف آن از جمله مسلحانه می شود.
شفیق خاطرنشان ساخت: وجه دیگر مسئله، تداوم مقاومت از سوی ملت فلسطین و جهان عرب در چارچوب مشخص شده است. ضمنا پیش بینی می شود كه هیچ فرصتی برای سازش وجود نداشته باشد.
سازش از بر هم خوردن موازنه قدرت حكایت دارد
در جلسه سوم از سلسله نشست های تحقیقاتی مركز مطالعاتی “الزیتونه”، سه مقاله ارائه شد. اولین مقاله متعلق به دكتر نظام بركات و در مورد استراتژی تعامل و برخورد صهیونیست ها با دو پروژه مقاومت و سازش بود. مقاله دوم نیز به شیوه تعامل جهان عرب با دو مسئله سازش و مقاومت می پرداخت و به قلم پژوهشگر برجسته “ولید محمد علی” به رشته نگارش درآمده بود. محور مقاله سوم كه نگارش آن را كمال ناجی به عهده داشت، شیوه تعامل جامعه جهانی با دو پروژه مقاومت و سازش بود. نقد و تحلیل هر سه مقاله را آقای معن بشور به عهده گرفت.
دكتر نظام بركات در مقاله اش تصریح كرد: طرح های سازش بیانگر بر هم خوردن موازنه قدرت ـ به نفع طرف صهیونیستی ـ بوده است و حتی مسائل فرعی و مورد تاكید كه به باور ما به عنوان انگیزه اصلی در جریان سازش بوده، به همان حالت بدون تكلیف مانده است.
وی تاكید كرد: وقتی عرب ها وارد مذاكره شدند، در این اندیشه بودند كه صهیونیست ها را وادار به عقب نشینی از اراضی اشغالی كنند و روند شهرك سازی را متوقف سازند. جهان عرب همچنین با انجام مذاكرات سعی داشت یك رژیم سیاسی در فلسطین ایجاد كند كه قدرت مقابله با سیاست های مصادره اراضی و اخراج شهروندان در مناطق اشغالی را داشته باشد. دولت های عربی امید آن داشتند كه آینده بتواند حقوق از دست رفته عرب ها را باز پس گرداند ؛ ولی روند سازش دستاوردهای زیادی را در این زمینه به دنبال نداشت. هیچ عقب نشینی حاصل نشد و تنها ما با تغییر آرایش نیروها در برخی مناطق محدود رو به رو بودیم، مناطقی كه همچنان مورد چانه زنی بود و دشمن صهیونیستی نیز بر گذرگاه ها، مرزها و امنیت آن حاكمیت داشت. آری! اشغالگران با این اقدام (حاكمیت بر مرزها و گذرگاه ها) مانع از تشكیل یك دولت فلسطینی و همچنین بازگشت آوارگان شدند. در همین حال، طرف صهیونیستی توانست اعتراف ناقصی را از طرف عربی بگیرد ؛ ولی در تحقق امنیت و همچنین رابطه با جهان عرب با موفقیت رو به رو نشد. امروز، هزینه های دفاعی صهیونیست ها همچنان روند صعودی خود را طی می كند و تهدیدات از داخل و خارج هر دو طرف را تهدید می كند.
بركات همچنین خاطرنشان ساخت: روابط رژیم اشغالگر قدس با كشورهای عربی و ادغام این رژیم در منطقه همچنان حالتی متزلزل و ژله ای دارد و در عین حال، قدرت سازمان های مبارزاتی اسلامی و ملی در فلسطین و لبنان روندی صعودی دارد و این سازمان ها نقش نظامی و سیاسی ویژه ای را بازی می كنند كه این مسئله به معنای ادامه چالش ـ و لو به اشكال مختلف ـ می باشد. توقف جنگ، تداوم مذاكرات و دست یابی به توافقات سازش، به معنای محقق شدن آن صلحی نیست كه حقوق از دست رفته را به صاحبانش بازگرداند، حالت خصومت و دشمنی را از بین ببرد و باعث ایجاد روابط و همكاری های مشترك شود.
نمی توان سازش را گدایی كرد
ولید محمد علی در مقاله اش تاكید كرد: تاریخ نشان داده است دست یابی به “سازش موقتی” كه به مثابه آتش بس باشد و باعث متوقف شدن خونریزی و ویرانگری شود، امری ممكن است ؛ ولی نمی توان آن را گدایی كرد، بلكه باید برای دست یابی به آن تلاش كرد. تجربه ثابت كرده است كه ابزار قدرت اصلی كه امت عربی در رویارویی با برتری نظامی دشمنان دارد، مقاومت ملی است و اگر امت عربی از این فاكتور قدرت حمایت كند و به پشتیبانی از آن بپردازد، می تواند در مقابل دشمنانش بایستد و به تامین منافعش بپردازد. اگر در این میان جهان عرب بر گزینه سازش ـ به عنوان تنها گزینه استراتژیك ـ تاكید كند، این امر تنها یك نتیجه دارد و آن هم افزایش تجاوزات اشغالگران، هیمنه بیشتر آمریكایی ها بر منطقه و ضعف جهان عرب می باشد.
یك معادله جدید برای حل مسئله فلسطین
دكتر كمال ناجی در مقاله اش چنین می گوید: تحولات بین المللی در سال های اخیر و همچنین مقاومت قهرمانانه ملت فلسطین، جامعه جهانی را بر آن داشته است تا در پی یك فرمول جدید برای حل مسئله فلسطین باشد. جامعه بین الملل در حال حاضر تمام تلاش خود را برای آغاز مرحله وضعیت نهایی صرف می كند و این همان مسئله مورد قبول از سوی كشورهای مختلف است، به ویژه آنكه امروز دیگر جامعه جهانی و حتی صهیونیست ها نیز پذیرفته اند كه به جز تشكیل دولت فلسطینی در اراضی اشغالی 67، دیگر هیچ راهكاری برای حل مسائل خاورمیانه وجود ندارد و این كار (تشكیل دولت) می تواند آغاز درستی برای حل دیگر مشكلات خاورمیانه از جمله مشكلات امنیتی و استراتژیكی “اسرائیل” باشد.
وی در بخشی دیگر از مقاله اش افزود: به هر رو، انجام مذاكرات وضعیت نهایی نیز می طلبد كه نیروی بین المللی لازم برای ابقای مسئله فلسطین در صدر اولویت برنامه های جامعه جهانی باقی بماند تا اینكه راهكارهای عادلانه برای حل مسئله به دست آید.