نظام حاکم بر عراق سه هفته پس از آغاز نبرد فروپاشيد و نظاميان اشغالگر آمريکايی بدون درگيری مهمی وارد بغداد شدند و اين مسأله پايان غير منتظره جنگی بود که بسياری بر اين باور بودند که اين جنگ در اطراف بغداد مدت زيادی به طول خواهد انجاميد. با وجودی که نتيجه جنگ مشخص بود، اما سرعت و سهولت اشغال بغداد همچنان شک و شبهه و پرسشهای زيادی را ايجاد کرده و هنوز سرنوشت مسئولان عراقی در پرده ای از ابهام باقی مانده است.
سياست آمريکا از اشغال مستقيم تا سيطره کامل
رفتار آمريکا پس از اشغال عراق و اخباری که در رسانه ها منتشر شد، برخی از ابعاد سياست اشغالگران آمريکايی و انگليسی در عراق مشخص می شود که می توان به موارد زير اشاره کرد:
1) تلاش برای تبديل نشدن به نيروی اشغالگر مستقيمی که مسئوليت همه امور مربوط به يک نيروی اشغالگر را در برابر ملتهای تحت اشغال برعهده دارد. بر همين اساس اشغالگران تلاش می کنند که در مسائل مربوط به اداره امور روزمره شهروندان عراقی دخالت نکنند.
2) استفاده از کادر آمريکايی برای اداره عراق که جی گارنر ژنرال بازنشسته آمريکايی به عنوان رئيس موقت اداره امور انتخاب شده است و گروهی از مشاوران و معاونان آمريکايی وی را در اين کار ياری می کنند. از جمله اين افراد می توان به اسامی زير اشاره کرد:
ژنرال بازنشسته بروس مور حاکم شمال عراق، باربارا يوداين سفير سابق آمريکا در يمن حاکم منطقه مرکزی، ژنرال بازنشسته بن والترز حاکم جنوب. علاوه بر اين افراد، جرج وارد مسئوليت هماهنگی اداره موسوم به کمکهای بشر دوستانه و لويس لوک مسئوليت اداره بازسازی و مايکل موبس نظارت بر امور شهری را بر عهده دارند.
3) استفاده از شرکت های خصوصی در مسائل حقوقی، اداری، امنيتی و آموزشی برای بازسازی عراق پس از جنگ
4) تکيه بر تفکر خودگردانی امور به وسيله شهروندان. به طوری که با گروه ها و عشاير عراقی در مورد اداره امور استانها پس از خلاء سياسی، امنيتی و اداری بوجود آمده ناشی از سقوط نظام صدام حسين. به اين ترتيب نيروهای آمريکايی مجبور نيستند که در خيابانها به صورت گسترده و هميشگی و تحريک کننده حاضر شوند.
5) پس از آماده شدن کامل برنامه ها و کانديداهای اجرای آنها، حکومت موقتی متشکل از عراقيها و با نظارت آمريکايي ها تشکيل می شود و نيروهای آمريکايی از شهرها بيرون می روند در پادگانهای خارج از آنها مستقر می شوند و چاه های نفت و خطوط انتقال آنها را کنترل می کنند.
آمريکا با اجرای اين نقشه درصدد تحقق 4 هدف اساسی است
الف) کنترل نفت عراق و ايجاد فرصت برای شرکتهای آمريکايی برای سوء استفاده از آنها و سپس سيطره مستقيم و يا غير مستقيم بر مخازن نفت عراق که به استثنای صحرای غربی اين کشور، بيش از 300 ميليارد بشکه تخمين زده می شود. اين ذخيره نفتی می تواند نياز صد ساله نفت آمريکا را برآورده سازد و اين امر به دولت آمريکا امکان می دهد بازار نفت را کنترل کرده و سازمان کشورهای صادر کننده نفت “اوپک” را به حاشيه براند.
ب) آمريکا تلاش می کند حکومتی که حاضر به همکاری با آمريکا باشد و حضور نظامی آمريکا در اين کشور را بپذيرد در عراق تشکيل دهد و اين کشور به دولتی بدون ارتش مقتدر تبديل گردد. برهمين اساس ارتشی که درعراق شکل می گيرد براساس شيوه و ارزشهای موافق با مصالح آمريکا تشکيل می شود و تنها دارای قدرت دفاعی می باشد.
ت) تلاش آمريکا برای تبديل عراق به دوست آمريکا و پايگاه قابل اتکای برای دفاع از منافع اين کشور درمنطقه خاورميانه به منظور تضعيف نيروهای بين المللی ديگر و نيز تضعيف رژيم های سياسی مقتدر در اين منطقه وتقويت رژيم هايی که از منافع آمريکا و صهيونيست ها در منطقه حمايت کنند.
ج) پايان دادن به مخالفت ها با رژيم صهيونيستی بويژه درزمانی که اداره حکومت آمريکا به دست گروهی صهيونيست زده افتاده است و ايجاد آرامش نسبی در منطقه به منظور فراهم شدن وضعيت برای دستيابی آسان دولت آمريکا به منافع مورد نظر خود در اين منطقه.
پيامدهای اشغال عراق در عرصه جهانی
واکنش هايی که پيش و پس از تجاوز به عراق در جهان رخ داد، نشان دهنده وضعيت درگيريی است که در سطح بين الملل در مورد شيوه اداره بحرانها و شيوه برداشت از معيارها و قوانين نظام بين الملل و نقش سازمان های بين المللی وجود دارد. فرانسه، روسيه و آلمان تلاش کردند که از طريق مقابله با جريان قانون زور و جنگل حاکم بر آمريکا، نوعی توازن را در سطح جهان ايجاد کنند.
اما مخالفتهای رو به رشد بين المللی با جنگ، دولت آمريکا و همپيمان انگليسی اش را از تجاوز به عراق و اشغال ان کشور باز نداشت و صحت نظر آمريکايي ها در مورد آنکه محور مخالف جنگ در صورت آغاز تجاوز آمريکا به عراق بويژه دستيابی به پيروزی مورد نظر، لحن خود را با دولت آمريکا و تجاوزش به عراق تغيير خواهند داد، تأييد شد.
پس از سقوط آسان نظام حاکم برعراق، فرانسه، روسيه و آلمان در کنفرانس “سن پترز بورگ” در تاريخ 11/4/2003م. بر نقش محوری سازمان ملل در بازسازی و اداره عراق پس از اشغال اين کشور برای حفظ نظام بين المللی کنونی و حفظ منافع اقتصادی قابل حراست در عراق بويژه در سايه درخواست رهبران آمريکا برای مجازات کشورهای مخالف جنگ در عراق بويژه فرانسه، تأکيد کردند.
آشکار است که نمی توان آثار پيروزی نظامی آمريکا به همراه ديدگاه راستگرايانه حاکم بر اين کشور در مورد سيطره بر جهان را به آسانی از صحنه نظام بين الملل زدود. متجاوزان ضعف سازمان ملل و حاشيه ای بودن نقش آن را آشکار ساخته و نقش محوری ايالات متحده آمريکا در اداره جهان را تقويت کردند. اين امر به صورت خطرناکی بر روابط بين المللی تأثير می گذارد و راه را برای تکرار چنين اقدام (بدعت) خطرناکی در قوانين بين المللی بويژه در اختلافات مشابه باز می کند.
در همين زمان دولت آمريکا به تغييررفتارنهادهای بين المللی به نفع خود ادامه می دهد و می کوشد به تجاوز و اشغالگری خود پس ازعملی ساختن آن از طريق نهادهای وابسته به سازمان ملل وجهه قانونی ببخشد و اين نهادها را نيز با ديدگاه خود هماهنگ سازد و از آنها به عنوان ابزاری جهت قانونی جلوه دادن رفتار آمريکا استفاده کرده و دستيابی به منافع خود در سطح جهان را تسهيل کند تا جايی که نقش اين مؤسسات (نهادهای بين المللی بويژه مؤسسات وابسته به سازمان ملل متحد) تنها به چارچوب وظايفی حاشيه ای که سياست آمريکا در جهان به آن اعطا می کند، محدود می شود. بر اساس همين ديدگاه که در تجاوز به عراق نيز کاملا قابل مشاهده بود، نظام حاکم بر روابط و قوانين بين الملل با ويژگيهای گذشته اش از بين رفته است و از اين پس نظام جديدی بر اساس ديدگاه ايالات متحده و همپيمانانش (ائتلاف علاقه مندان به آمريکا) در جهان شکل می گيرد و هر کس که درصدد حفظ منافع حياتی خود باشد بايد به اين نظام بپيوندد و گرنه قطعاً زيان خواهد ديد!
تأثير اشغال عراق بر اتحاديه عرب
تجاوز آمريکا و انگليس به عراق ضربه سنگينی به پيکر نيمه جان اتحاديه عرب وارد کرد به طوری که اين اتحاديه علاوه بر آن که نتوانست ازآغاز اين تجاوز جلوگيری کند، پس از آغاز آن نيز در مقابل آن کاری از پيش نبرد و ناکام ماند. بسياری از کشورهای عرب نيز زمين و آب و هوا و راههای خود را به منظور آغاز اين تجاوز در اختيار متجاوزان قرار دادند و اگر اين نقش آفرينی کشورهای عرب نبود، آمريکا نمی توانست به اين تجاوز وحشيانه دست زند.
شکست فاحش کشورهای عرب در مقابل اين تجاوز وعدم توانايی آنان از وقوع اين حادثه و يا مقابله با آن، عمق ناکارآمدی اين سازمان را نشان داد. اين مسأله همچنين نشان داد که اين اتحاديه در برخورد با پيامدهای اشغال عراق و يا هدف قرار گرفتن هر کشور ديگری عربی در روزها و يا ماههای آينده به شدت ضعيف است. آشکار است که آمريکا به هيچ وجه قصد ندارد کشورهای عرب را در تحولات پس از فروپاشی نظام صدام شريک کند و حتی تلاش خواهد کرد عراق را به دشمنی برای مسائل حياتی امت عرب تبديل کرده و از طريق نظام جديد در عراق نظامهای مشخصی را که دولت آمريکا برنامه هايی برای (ايجاد تغيير و تحول در) آنها دارد، تهديد کند.
وضعيت جديدی که تجاوز آمريکا در منطقه پديد آورده است، نظامهای عربی را در برابر چالشهای متعددی قرار می دهد که سه نمونه بسيار مهم آن از اين قرار است:
1- روش برخورد با اشغال يک کشور ديگر عربی و راه های برخورد با نتايج احتمالی آن و اينکه آيا کشورهای عرب با حضور آمريکايي ها و انگليسي ها درعراق به عنوان يک اشغالگر برخورد می کنند و يا به عنوان واقعيتی که بايد با پيامدهای آن ساخت و به هر نظام سياسی بوجود آورده شده درعراق چهره ای قانونی بخشيد.
2- راه های مقابله با تهديد کشورهای ديگرعربی و در رأس آنها سوريه از سوی آمريکا
3- راه های حفظ حقوق ملت فلسطين و مقابله با تلاش های احتمالی برای نابود کردن آرمان فلسطين از طريق طرح های آمريکايی و صهيونيستی
شکی نيست که موفقيت متجاوزان آمريکايی در دستيابی به اهداف نظامی خود، کشورهای عرب را در برابر چالش های جديدی که پس از اشغال عراق به وسيله آمريکا و انگليس بوجود می آيد، قرار می دهد و مشکلات و تهديدها بر ضد برخی کشورها از جمله سوريه را افزايش می دهد، زيرا سوريه پيش از جنگ و در حين آن با قدرت به مقابله با طرحها و برنامه های آمريکا برخاست و در ابعاد مختلف با اين تجاوز مقابله کرد و در مقابل اظهارات آمريکايي ها در اثنای جنگ و پس از آن دليلی بر افزايش احتمال حمله به سوريه است که از جمله نمونه های آن می توان به موارد زير اشاره کرد:
1. فعال کردن قانون مجازات سوريه در کنگره آمريکا
2. متهم کردن اين کشور به حمايت از عراق از طريق ارسال سلاح و داوطلب
3. متهم کردن سوريه به پناه دادن به اعضای فراری نظام سابق عراق در داخل اين کشور و يا فراهم کردن زمينه عبور آنها از راه اين کشور به خارج و نيز درخواست از سوريه برای تسليم اين افراد به آمريکا به بهانه متهم بودن آنان به ارتکاب جنايات جنگی
4. ادعاهای مسئولان آمريکايی در مورد وجود سلاح های کشتار جمعی در سوريه ( هم توليد عراقی و هم توليد سوری آن)
5. بازگشايی پرونده مربوط به حضور گروه های مقاومت در دمشق و نيز حمايت سوريه از حزب الله لبنان
با وجودی که احتمال نمی رود آمريکا در کوتاه مدت درصدد حمله به سوريه برآيد، اما فرماندهان جنگ آمريکا در واشنگتن اين گزينه را نيز منتفی نمی دانند. به طوری که ريچارد پرل و ريچارد پل و وولفوويتز تهديد کرده اند از همه وسائل ممکن برای فشار بر سوريه به بهانه های مختلف استفاده خواهند کرد و با وجودی که گزينه جنگ بر ضد سوريه تا زمان ساماندهی اوضاع عراق پس از اشغال به تأخير خواهد افتاد، اما ايالات متحده آمريکا از هم اکنون اعمال فشارهای خود را بر سوريه افزايش داده و از مشاوران وزرای دولت آمريکا تا رئيس جمهور اين کشور اظهارات مختلفی را بر ضد سوريه بر زبان رانده اند و احتمال می رود اين فشارها از راه های مختلف و در ابعاد گوناگون همچنان ادامه يابد.
به نظر می رسد، هدف اساسی آمريکا از مطرح ساختن اتهامات مختلف بر ضد سوريه و زير فشار قرار دادن اين کشور، مجبور ساختن آن به متوقف ساخت موضع گيری در مقابل منازعات عرب ها و صهيونيست ها و تلاش برای وادار کردن آن به شرکت در سازش سياسی آينده و جلوگيری از حمايت اين کشور از گروه های مقاومت لبنانی و فلسطينی باشد.
امت عرب در حال حاضر همچنان در حيرت ناشی از سقوط بغداد از طريقی که سؤالات و شک های فراوانی را بر می انگيزد و شکست ژوئن 1967م. را به خاطر می آورد، گرفتار است و اين حيرت و سرخوردگی موجب شده است آنان به شدت احساس ناکامی کنند. اين امر از آنجا اتفاق افتاد که عموم عرب ها اميد بسياری به مقاومت عراق داشتند و حتی شهدايی نيز در سرزمين عراق تقديم کردند. توده عرب ها اکنون زمان زيادی برای آماده شدن جهت آگاهی از حوادث جاری و آماده ساختن خود جهت مقابله با آثار آن نياز دارد.
تاثيرات اشغال عراق بر منازعه عرب ها و صهيونيست ها
شکی نيست که بروز هرگونه ضعفی در ميان عربها به صورت مستقيم بر معادله درگيری عربی ـ صهيونيستی تأثير می گذارد. خروج قدرت و منابع عراق از دايره اين منازعه بزرگ ترين خسارت را متوجه امت عرب و مسأله اساسی آن در فلسطين ساخت. در آينده نيز چه بسا که اين کشور به دشمن امت عرب و آرمان های آن تبديل شود. اشغال عراق يکی از تهديدهای (نگرانی و هراس) بزرگ رژيم صهيونيستی را بر طرف ساخته و برتری نظامی و اقتصادی صهيونيستها را در مقابل کشورهای منطقه تقويت می کند.
از همين جاست که رژيم صهيونيستی و گروه های حامی اين رژيم در واشنگتن جنگ بر ضد عراق را جنگی به نمايندگی از رژيم صهيونيستی می ناميدند و يکی از اهداف اصلی آن را بر طرف کردن تهديد احتمالی عراق بر ضد رژيم صهيونيستی و تثبيت موجوديت اين رژيم از طريق سازش ميان عراق و دشمن صهيونيستی و عادی سازی روابط آن با اين رژيم عنوان می کردند. اين اقدام همچنين دارای اهداف اقتصادی از جمله فعال شدن دوباره خط لوله نفت موصل ـ حيفا و مشارکت شرکت های صهيونيستی در بازسازی عراق بود که اين امر نيز مي تواند اقتصاد برخی کشورهای عربی و اسلامی از جمله سوريه و ترکيه را که از نفت عراق استفاده می کردند با مشکلات جدی مواجه سازد.
از سوی ديگر دولت آمريکا و رژيم صهيونيستی تلاش می کنند از ضعف به وجود آمده در کشورهای عرب به واسطه اشغال عراق، استفاده کرده و آن را در فلسطين پياده کنند و سازش ظالمانه را به ملت فلسطين تحميل کنند و دراين راه از قانون قدرت و ترساندن و برتری صهيونيستی ـ آمريکايی خود استفاده کنند. به همين سبب بود که دشمن صهيونيستی اعلام کرد، تحولات تاريخی بزرگی در منطقه رخ داده است و بايد از اين تحولات برای دستيابی به موفقيتهای اساسی برای صهيونيستها درفلسطين و منطقه استفاده کرد و اين فرصت در دهه های آينده بار ديگر تکرار نخواهد شد.
در همين راستا دولت آمريکا و انگليس تلاش می کنند، طرح آمريکايی “نقشه راه” را با زور برسرميز مذاکرات مطرح کنند و دو طرف را برای اجرای آن زير فشار بگذارند. اين طرح علی رغم اينکه بر اساس خواسته های امنيتی حکومت شارون تهيه شده است و شارون حتی با برخی از بندهای مطرح شده در اين طرح مخالفت کرده و خواستار ايجاد 15 تغيير اساسی ديگر در آن شده است تا پس از آن با توافق نهايی بر سرآن موافقت کند، تشکيلات خودگردان اجرای آن را پذيرفته است.
علاوه بر چنين موضع گيريی از سوی رژيم صهيونيستی، طرف فلسطينی طرح مذکور را به عنوان مبنای برنامه های سياسی خود در روزهای آينده اعلام کرده و حتی کابينه ابو مازن (محمود عباس) بر مبنای آمادگی برای اجرای اين طرح بويژه بخش امنيتی آن تشکيل شده است. اين بدان معناست که مذاکرات و همکاري های امنيتی همچنان ادامه می يابد و معنای ديگر آن، درمعرض تهديد قرار گرفتن وحدت ملی و حقوق مشروع فلسطينيان است.
حوادث عراق پيامی بود که از سوی آمريکا برای کشورهای عرب و نيز فلسطينيان ارسال شد. مفاد اين پيام عبارت بود از اينکه، هرکس در مقابل سياستها و خواسته های آمريکا بايستد، از صحنه سياسی کنار گذاشته می شود، حال اين کس يک نظام باشد و يا يک حزب و يا رهبران سياسی و سقوط صدام و نظامش تنها مقدمه سقوط ديگران از جمله ياسر عرفات رئيس تشکيلات خودگردان است. اين حوادث پيام ديگری نيز برای جنبش های مقاوم (گروه های مقاومت) دارد و آن اينکه، ادامه مقاومت و مقابله با طرح صهيونيست ها و آمريکايي ها در منطقه و فلسطين فايده ای ندارد و اين مقاومت ديگر در آن از پشتوانه ای برخوردار نيست. هر يک از طرفها با روش خاص خود اين پيام را دريافت کرد و اکنون خود را برای برخورد با آن از راه برنامه ها و ديدگاه های سياسی و عقيدتی ويژه خود آماده می کند.
اشغال عراق و احتمالات آينده
بدون شک موفقيت نظامی آمريکا در عراق نظام بين الملل، جهان عرب و مسأله فلسطين را با چالشهای بزرگی رو به رو می کند. دولت آمريکا و لابی صهيونيسم گام اول خود را به سوی دستيابی به اهدافش در عراق و منطقه برداشته است. اين گام برای گامهای بعدی بسيار مهم بود، زيرا دستيابی آسان به موفقيت در عراق، اشتهای متجاوزان را در مقابل (حمله به) کشورهای ديگر و دست زدن به ماجراجويی های جديد بيشتر می کند.
به نظر می رسد که تحولات منفی در عراق بدان معنی نيست که دولت آمريکا را قادر سازد، موفقيت نظامی خود را به موفقيت سياسی سريع و زودهنگام تبديل کند، زيرا طبيعت نظامی گری موجوديت آمريکا حوادث و واکنشهای مختلفی را بر می انگيزد که چه بسا اجرای برنامه های آمريکا در عراق و منطقه را با مشکل بسياری مواجه سازد.
وظيفه امت اسلامی در برهه کنونی اين است که مقاومت و پايداری خود را آشکار ساخته تا از تحقق اهداف اشغالگران آمريکايی جلوگيری کند و اين مرحله را با کمترين زيان ممکن پشت سر بگذارد.
در عرصه فلسطين نيز جنبش های مقاومت با وجود فشارهای زياد و دادن قربانی، گزينه ای جز پايداری و دفاع از حقوق و اصول خود ندارند، زيرا مسائل ملتها و حقوق آنها نبايد تحت تأثير ضعف گذرای ملت و يا امت ها قرار گيرد حال هرچند اين ضعف طول کشد. مسأله ديگر اينکه نبايد به تحولات احتمالی درعرصه فلسطين مانند طرح “نقشه راه” توجه نشان داد، زيرا اين طرح برای حل و فصل مسأله ای اساسی و بسيارعميق ناکارآمد و غير قابل اجراست و پذيرش آن از سوی تشکيلات خود گردان و رد آن از سوی گروه های ديگر مسأله مهمی تلقی نمی شود و ملت ما و گروه های مبارزش زمينه گسترده ای برای مقاومت در برابر تلاشهای مختلفی که جهت پايان دادن به اين مسأله از طريق حل يکجانبه و حقيرانه آن، در اختيار دارد. ملت ما و گروه های مبارزش همچنان پرچم مقاومت و جهاد را به اهتزاز در می آورند و از توطئه توطئه گران و فشارهای متجاوزان بيمی به خود راه نمی دهند و نيروی خير در امت همچنان موجود است و قوی و با نشاط باقی خواهد ماند و از گروه های مقاومت و حق فلسطينی و عربی و اسلامی در فلسطين و عراق و هر منطقه ای که هدف حمله آمريکايی ـ صهيونيستی قرار گيرد، دفاع خواهند کرد. عرصه فعاليت تنها در جايی که خواست و اراده آمريکا و توطئه گران صهيونيست بر آن حاکم است، محدود نيست و اين اراده ملت هاست که فصل الخطاب همه اراده ها خواهد بود.