چهارشنبه 30/آوریل/2025

تاملی در كنه موضع آمريكا و رژيم صهيونيستی در قبال طرح صلح عربی

جمعه 30-مارس-2007

 به رغم ادعای‌ آمريكا قبل از برپايی اجلاس سران كشورهای عربی در رياض ـ‌ پايتخت عربستان ـ ‌در مورد تمايلش به احيای آنچه كه روند سازش در خاورميانه بر اساس طرح صلح عربی خوانده می‌شود و ادعای‌ رژيم صهيونيستی‌ مبنی بر استقبالش از اين طرح به خاطر در برداشتن راهكارهای‌ مثبت پس از مخالفتش با اين طرح در دوره نخست وزيری آريل شارون، اما واقعيت از منظر ناظران سياسی چيز ديگری‌ را نشان می‌ دهد و اظهارات و مواضع آمريكا و رژيم صهيونيستی ـ دو همپيمان ـ بر اين ادعا خط بطلان می كشد.

پرسش های قانونی‌

به رغم اينكه توافقنامه های‌ سازش گذشته نتيجه ملموسی‌ را برای‌ فلسطينيان در برنداشت سوال منطقی كه در اينجا مطرح می‌شود بدون اينكه دولت آمريكا خودش را برای دادن پاسخ به اين سوال به زحمت بيندازد اين است كه طرح نقشه راه كه ساخته و پرداخته مقامات آمريكا به كجا انجاميد؟

چرا همپيمان آمريكا (رژيم صهيونيستی) بدون هشدار قبلی‌ يا توضيحی‌ گواهی فوت اين طرح را صادر كرد و آن را ناديده انگاشت؟ چه رازی در ورای‌ تحرك خودجوش آمریكا به سوی طرح صلح عربی نهفته است؟

از نگاه ناظران سياسی تحرك آمريكا برای احيای روند سازش در منطقه تلاشی در جهت فرار به جلو در پرتو شكست فزاينده و پی در پی سياست آمريكا در عراق و افغانستان پس از بحرانی شدن اوضاع امنيتی و عدم كنترل اوضاع و افزايش خسارت های‌ وارده به اشغالگران آمريكا و انزوای دولت آمريكا در عرصه بين المللی؛ به ويژه پس از تحرك اروپا در جهت اظهار نرمش و انعطاف پذيری در تعامل با دولت وحدت ملی فلسطین و آمادگی برای پايان بخشيدن به محاصره ظالمانه و جائرانه تحميلی بر فلسطينيان قلمداد می‌ شود.

تلاش در راستای بهبود وجهه مخدوش آمريكا محكوم به شكست است

به نظر می رسد كه سفرهای‌ دوره ای “كاندوليزا رايس” وزير امور خارجه آمريكا به برخی كشورها منطقه و ديدارهای دوره ای “محمود عباس” رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين و “ايهود اولمرت” نخست وزير “اسرائيل” و اقدام رايس در اعلام آمادگی‌ خود برای‌ پيگيری‌ و حمايت از ديدارهای‌ دو هفته در ميان عباس و اولمرت كه رايس پيشنهاد آن را مطرح كرد تلاشی در جهت بهبود وجهه خود به عنوان مسئول سياسی دولتی كه تمام وقت خود را صرف جنگ، اشغال كشورهای‌ دارای‌ حاكميت، نقض حقوق بشر، سلب آزادی ها و همچنين بهبود وجهه دولتش كرده است محسوب می شود. 

رايس در اعماق وجودش به اين واقعيت پی برده است كه طرح صلح عربی برای او آن قدر ارزش دارد كه به او اجازه دهد تا كشورهای عربی را برای عادی سازی روابط با رژيم صهيونيستی تحت فشار قرار دهد و او بهتر از هر كس ديگر می داند كه كابينه اولمرت كه سست ترين و ضعيف ترين كابينه صهيونيستی‌ از نظر پايگاه مردمی‌ به شمار می‌ رود جرات پذيرش طرح صلح عربی‌ را ندارد، زيرا با مخالفت شديد محافل صهيونيستی‌ رو به رو می‌شود كه اين امر بازگشت آوارگان فلسطينی به سرزمينشان و عقب نشينی‌ نظاميان صهيونيست به پشت مرزهای اراضی‌ اشغالی 1967 را غير ممكن می سازد.

پارادوكس هایی‌ در مواضع كاخ سفيد

با نگاهی‌ موشكافانه به مواضع و اظهارات مقامات آمريكا می توان به تناقض موجود در مواضع اين كشور در قبال سازش ميان طرفين درگير در منطقه پی برد.

رايس نه تنها بر مواضع سابق دولتش در زمينه شروط به رسميت شناختن دولت وحدت ملی از جمله پايبندی دولت فلسطين به شروط كميته چهارجانبه يعنی به رسميت شناختن رژيم صهيونيستی، كنار گذاشتن مقاومت و پايبندی به تمامی توافقات به عمل آمده ميان سازمان آزادی بخش فلسطين و “اسرائيل” پافشاری كرد؛ بلكه مدعی‌ شد كه اين دولت مانعی‌ بر سر راه تحقق وحدت ملی و روند سازش به شمار می رود. اين مسئله دكتر غازی‌ حمد سخنگوی‌ دولت فلسطين را بر آن داشت كه بگويد:” دولت آمريكا مانع اصلی‌ بر سر راه تحقق سازش در منطقه به شمار می رود؛‌ چرا كه با رد تعاملش با دولت وحدت ملی بر پيچيدگي اوضاع سياسی منطقه می افزايد.”

در همين راستا، عمرو موسی‌ دبير كل اتحاديه عرب در مراسم افتتاحيه اجلاس سران كشورهای عربی‌ در رياض گفت كه مناقشه اعراب و “اسرائيل” در پرتو حمايت و طرفداری‌ كامل غرب از رژيم صهيونيستی‌ منشاء تمامی ناآرامی در منطقه به شمار می رود و آنچه برای همگان شناخته شده است اينكه دولت آمريكا بزرگترين حامی‌ دولت عبری در جهان قلمداد می شود. ‌

لینک کوتاه:

کپی شد