دکتر علی عقله عرسان، اندیشمند و نویسنده بزرگ عرب در گفتگویی ویژه با خبرنگار مرکز اطلاع رسانی فلسطین تاکید کرد: “اشغالگران با بازداشت شمار زیادی از نمایندگان حماس، نتایج انتخابات دموکراتیکی که این جنبش در آن پیروز شد و از طریق آن به پارلمان راه یافت، را زیر پا گذاشتند.”
وی در ادامه افزود: “شاید بتوان گفت که بازداشت نمایندگان حماس با توافق کامل میان طرف های فلسطینی و عربی از یک سو و طرف آمریکایی و صهیونیستی از سوی دیگر صورت گرفته است.”
دکتر علی عقله عرسان افزود: “اقدام نظامی جنبش حماس در نوار غزه یک گام ضروری بود. دسیسه ای آشکار برای براندازی مقاومت وجود داشت که کیت دایتون آمریکایی با هماهنگی اشغالگران صهیونیست و مشاور امنیتی پیشین رئیس تشکیلات خودگردان (محمد دحلان) در صدد اجرای آن بود و دارایی ها و سلاح هایی که به نوار غزه گسیل می شد، نیز در راستای حمایت از جریانی بود که دحلان جهت براندازی مقاومت آن را رهبری می کرد.”
این اندیشمند بزرگ عرب تاکید داشت: “در هنگام حوادث اخیر غزه، با فعالیت دو جبهه مختلف در فلسطین رو به رو بودیم. اولین جبهه که وابسته به جریان اسلو بود و آمادگی کامل خود را برای اعطای هر گونه امتیاز به رژیم صهیونیستی، سرکوب مقاومت و برافروختن آتش فتنه داخلی اعلام کرده بود. در مقابل نیز جبهه ای قرار داشت که پایبند حقوق، اصول و آرمان های ملی فلسطینیان بود و این باور را داشت که مقاومت و پایداری تنها راه بیرون راندن اشغالگران صهیونیست از میهن و بازپسگیری حقوق از دست رفته است ؛ به هر رو انتظار می رفت که این دو جبهه در یک جا به نقطه برخورد و رویارویی برسند، به ویژه در پرتو اقداماتی که محمد دحلان در راستای سرکوب و نابودی جنبش مقاومت انجام می داد.”
وی در بخشی دیگر از اظهارات خود تصریح کرد: “به اعتقاد بنده، حماس با حل نظامی مسئله توانست مانع از اجرای طرح دایتون و برافروخته شدن آتش جنگ داخلی شود. به دیگر معنا، حماس راه را بر دسیسه های آنان بست.”
علی عقله عرسان در ادامه به سفر وزرای امور خارجه مصر و اردن از فلسطین اشغالی پرداخت و با اشاره به اینکه چنین سفرهایی در واقع ترویج ناامیدی و شکست است، گفت: “در پرتو تحرکات جدید در منطقه، باید گفت که یک فاجعه بزرگ آرمان فلسطین را تهدید می کند.”
این متفکر برجسته در مورد سیاست های بوش در منطقه اظهار داشت: “او شر مطلق است و باید به وی در مورد اقداماتش در آخرین سال از دوره ریاست جمهوری اش هشدار دهیم.”
متن کامل مصاحبه خبرنگار مرکز اطلاع رسانی فلسطین با دکتر علی عقله عرسان، رئیس پیشین اتحادیه نویسندگان عرب تقدیم خوانندگان عزیز می گردد:
س: وزرای امور خارجه اردن و مصر اخیرا به بهانه جلب موافقت مقامات تل آویو با طرح صلح اعراب، سفری را به فلسطین اشغالی داشته اند. به نظر شما آیا دولت های عربی مسیر درستی را برای حرکت انتخاب کرده اند؟
ج: هدیه طرح صلح عربی که در کنفرانس 2002 بیروت به تصویب رسید، اعتراف به موجودیت رژیم صهیونیستی و عادی سازی روابط با این رژیم بود. بر اساس این طرح، کشورهای عربی امنیت “اسرائیل” را تضمین می کردند.
ضمنا طرح ابتکاری امیر عبدالله نه تنها به معنای به رسمیت شناختن “اسرائیل” از سوی 22 کشور عربی بود ؛ بلکه بستر را برای به رسمیت شناختن این رژیم از سوی 57 کشور مسلمان در جهان فراهم می ساخت.
طرح صلح عربی که امتیازات فراوانی را به رژیم اشغالگر قدس می داد، در مقابل با پاسخ منفی آریل شارون رو به رو شد که اوج این پاسخ ها را می توان در اقدام این مقام صهیونیستی در به راه انداختن کشتار جنین یافت.
در زمان تصویب طرح ابتکاری امیر عبدالله در کنفرانس سران عرب در بیروت، اتحادیه نویسندگان عرب بیانیه ای را صادر و مخالفت شدید خود را با این طرح اعلام کرد.
در این بیانیه تاکید کردیم که تصویب طرح مذکور حق موجودیت و امنیت را به متجاوزان می دهد و این فرصت را فراهم می آورد تا اشغالگران صهیونیست یک کشور امن برای خود تشکیل دهند که می تواند در رقم زدن سرنوشت منطقه نیز مشارکت داشته باشد.
ما در بیانیه مذکور همچنین خاطرنشان ساختیم که تصویب چنین طرحی باعث تغییر ماهیت رژیم صهیونیستی نمی شود ؛ چرا که پایه های تشکیل این رژیم بر اشغالگری و نژادپرستی استوار است و موجودیتش با هر طرح عربی که مبتنی بر همبستگی و وحدت عربی باشد، به خطر می افتد.
در همین جا باید خدمت تان عرض کنم که هنگام تهیه پیش نویس طرح صلح بیروت هماهنگی کاملی میان طرف ارائه کننده این پیش نویس با طرف آمریکایی ـ صهیونیستی در خصوص ساختار آن وجود داشت و در آن هیچ بندی در خصوص رسیدگی به پرونده آوارگان فلسطینی وجود نداشت ؛ ولی به خاطر اصرار برخی کشورهای عربی ـ به ویژه لبنان و سوریه ـ بر اهمیت اشاره مستقیم و آشکار به ضرورت حل مسئله آوارگان فلسطین و تاکید بر حق بازگشت در قالب یک بند مستقل، حل مسئله آوارگان در قالب طرح صلح عربی گنجانده شد که البته تنظیم این بند بر اساس قطع نامه 194 سازمان ملل متحد بود. ذکر این نکته نیز ضروری است که در طرح مذکور هیچ صحبتی از حق بازگشت نشد.
بعد از آنکه طرح ابتکاری امیر عبدالله که به تصویب سران عرب حاضر در نشست بیروت رسید، بندی مستقل را در خصوص ضرورت حل مسئله آوارگان فلسطینی در خود جای داد ؛ شارون مصاحبه ای که قرار بود با شبکه الجزیره انجام دهد و طی آن، موافقت رسمی خود را با پیش نویس اول طرح صلح بیروت اعلام نماید، را لغو کرد.
در نشست سال 2007 سران عرب در ریاض نیز طرح صلح بیروت مورد تاکید قرار گرفت و کمیته ای نیز با هدف جلب حمایت و موافقت طرف های مختلف با این طرح تشکیل شد و سفر هیات متشکل از وزرای امور خارجه مصر و اردن به تل آویو نیز در راستای فعالیت های این کمیته بود. بی تردید این سفر تنها ترویج ضعف، ناامیدی و شکست است.
نشست سران عرب در ریاض در واقع اوج شکست، ناامیدی و ضعف در روابط عربی بود. بنده بر این باورم که تصمیمات دولت های عربی ـ بعد از آنکه کنترلش به دست آمریکا افتاده است ـ به سمت مشارکت در تضییع خواست و اراده ملت های عربی، ایجاد شکاف میان فلسطینیان و مقابله با اقدامات ابتکاری آنان و اهانت به شهدا و مقاومت ملت فلسطین پیش می رود.
س: تحلیل شما از وضعیت کنونی جهان عرب چیست؟
ج: ما امروز با یک جبهه جدید رو به رو هستیم که ایالات متحده آمریکا برای ایجاد و گسترش آن می کوشد و بهترین گواه بر شکل گیری چنین جبهه ای، سه محوری است که ملک عبدالله، پادشاه اردن در دیدار خود با دالیا ایستیک، رئیس پارلمان رژیم صهیونیستی و ده تن از نمایندگان تندرو این پارلمان مطرح کرد.
ملک عبدالله در این دیدار که بعد از تفویض مسئله جلب حمایت از طرح صلح اعراب به اردن و مصر صورت گرفت، خطاب به رئیس و نمایندگان پارلمان رژیم صهیونیستی گفت: “نمی دانم دلیل این همه ترس شما از حق بازگشت و حل پرونده آوارگان چیست؟ مطمئن باشید که هیچ بازگشتی در کار نیست و تنها به آوارگان خسارت و غرامت پرداخت خواهد شد. ضمنا مطمئن باشید که شما هیچ مبلغی را نخواهید پرداخت ؛ بلکه این کشورهای ثروتمند جهان از جمله کشورهای عربی هستند که این مسئولیت را به عهده خواهند گرفت.” (محور اول)
پادشاه اردن با بیان این عبارات در واقع صهیونیست ها را از پذیرش مسئولیت مالی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی فجایعی که ملت فلسطین از راهگذار اقدامات اشغالگران متحمل شده اند و همچنین حل مسئله بازگشت آوارگان به میهن شان نجات داد.
این مقام اردنی در ادامه افزود: “ما دشمنانی مشترک داریم. این دشمنان مشترک چه کسانی هستند؟ این دشمنان عبارتند از سوریه، ایران و مقاومت در فلسطین، لبنان و عراق و تمامی هواداران آنها.” (محور دوم)
وی خاطرنشان ساخت: “آیا می خواهید ایران در کرانه های رود اردن حضور یابد؟” (محور سوم)
ملک عبدالله با بیان این مطلب که آیا می خواهید ایران در کرانه های رود اردن حضور یابد، خواستار ایجاد جبهه ای برای به راه انداختن یک جنگ جدید ـ در راستای همپیمانی میانه روها برای مقابله با تندروها ـ است، جبهه ای که وزیر امور خارجه ایالات متحده از زمان پیروزی حزب الله بر ارتش صهیونیستی در تابستان سال گذشته برای تشکیل آن تلاش می کند ؛ به ویژه بعد از آنکه واشنگتن در پرتو شکست صهیونیست ها در لبنان و شکست نیروهای آمریکایی در عراق به این نتیجه رسید که باید برای ایجاد یک معادله جدید در منطقه تلاش کند.
ما امروز در مقابل یک دسیسه بزرگ هستیم که ملت فلسطین، امت عربی و مقاومت را به شدت تهدید می کند. اگر به همین منوال ادامه دهیم و در مقابل دسیسه های از خود حرکتی نشان ندهیم، گرفتار اسفل السافلین خواهیم شد. شاید بپرسید که چرا چنین حرفی را می زنم؟ باید عرض کنم به اعتقاد بنده تلاش وزرای امور خارجه مصر و اردن برای اقناع طرف های ذیربط و جلب حمایت آنها از این طرح به هیچ وجه باعث حل مسائل محوری همچون حق بازگشت، سرنوشت شهر قدس و دیوار حائل، تشکیل کشور فلسطینی، تصمیم در خصوص وضعیت منابع آبی نخواهد شد.
به باور بنده، نظام های عربی اگر در خصوص عقب نشینی از مرزهای ژوئن با طرف عبری به توافق برسند، در واقع در برابر خواست قدیم صهیونیست ها که در هشتم ژوئن 1967 از سوی موشه دایان مطرح شد، سر تسلیم فرود آورده اند. در آن تاریخ و در هنگامی که قدس به اشغال صهیونیست ها در آمد، موشه دایان خطاب به عرب ها گفت: “اسرائیل را به رسمیت بشناسید و به عادی سازی روابط با آن بپردازید ؛ چرا که در این صورت حاضریم به مرزهای چهارم ژوئن عقب نشینی کنیم.” به این نکته نیز توجه داشته باشید که این پیشنهاد در اوج پیروزی صهیونیست ها به عرب ها داده شد.
س: مسئله فلسطین نقطه عطف مهمی را در تاریخ خود سپری می کند. تحلیل شما به عنوان یک تحلیلگر و ناظر سیاسی، از آینده فلسطین چیست؟
ج: ملت فلسطین از زمان آغاز مقاومت در سال 1964، چیزهای زیادی را به خاطر [حفظ گزینه مقاومت] تقدیم کرده است ؛ ولی با این وجود همچنان با چنگ و دندان از حقوق ملی خود محافظت می کند.
در جریان انتفاضه اول و دوم، یک واقعیت جدید مجال ظهور یافت و مقاومت وارد یک مسیر جدید شد. مقاومت با ایمان تمام و با دیدگاهی متفاوت از گذشته ـ که گرایش هایی به سمت سازش و امتیازدهی داشت و به امضای توافق نامه اسلو، نقشه راه و طرح صلح ژنو نیز انجامید ـ وارد عرصه شد. به دنبال این مسئله، ملت فلسطین به دو بخش تقسیم شد: در یک طرف مجاهدانی قرار داشتند که به حق و حقوق ملی خود پایبند بوده و هرگز حاضر به چشم پوشی از آن نبودند و طرف مقابل نیز مذاکره کنندگانی قرار داشتند که راه دیگری را برای دست یابی به مقدار اندکی از اهداف برگیزند.
بعد از تشکیل این دو جریان، مجاهدان و مبارزان فلسطینی بهای سنگینی را برای ادامه فعالیت خود پرداختند ؛ ولی موفق شدند که مردم فلسطین را با خود همراه ساخته و اعتمادشان را جلب کنند و از این رهگذر نیز هنگام ورود به عرصه رقابت های انتخاباتی توانستند موفقیت را از آن خود کنند و اکثر کرسی های پارلمان را به دست آورند.
بعد از اعلام نام جنبش حماس (نماینده مقاومت) به عنوان طرف پیروز در انتخابات، این جنبش خواستار تشکیل دولت وحدت ملی شد ؛ ولی گروه های فلسطینی و در راس آنها جنبش فتح با این امر مخالفت کرد و محاصره شدیدی را علیه مردم فلسطین در کرانه باختری و نوار غزه آغاز نمودند تا آنها را به خاطر انتخاب شان مجازات کنند. روند محاصره بعد از امضای توافق نامه مکه و تشکیل دولت وحدت ملی ادامه یافت. شایان ذکر است که توافق نامه مکه نیز با همت و دخالت های کشورهای عربی به امضا رسید.
در حالی که دو جنبش فتح و حماس مشغول امضای توافق نامه مکه بودند ؛ ژنرال دایتون آمریکایی تلاش های خود را صرف فراهم آوردن یک بستر مناسب جهت به راه انداختن یک جنگ داخلی در فلسطین می کرد. بد نیست در اینجا اشاره ای نیز به این نکته داشته باشم که دشمنان در جریان اسلو از یاسر عرفات خواسته بودند تا چنین جنگی را آغاز کند و نزدیک بود که وی خود را در باتلاق جنگ داخلی گرفتار کند ؛ ولی به هر حال از آن دوری گزید و اندیشه ورزی و خردمندی گروه های فلسطینی نیز مانع از این امر شد.
پس در یک جمع بندی کلی می توان گفت که بر اساس دسیسه شیطانی طرف صهیونیستی ـ آمریکایی باید یک جنگ داخلی در فلسطین به راه می افتاد، مقاومت خلع سلاح می شد و مبارزان فلسطینی نیز سرکوب می شدند.
به اعتقاد بنده وقتی که حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری پیروز شد، نباید وارد دولت می شد ؛ بلکه مبارزات خود را از طریق مجلس قانونگذاری فلسطین انجام می داد و هویت همدستان رژیم صهیونیستی و چهره های فاسد را رو می کرد و از طریق برگه ای به نام رای اعتماد به اصلاح امور می پرداخت. می دانید چرا چنین اعتقادی دارم؟ زیرا غرب برای فعالیت علیه جنبش حماس آماده شده بود ؛ همچنانکه برخی طرف های عربی برای مخالفت با حماس دست به دست هم داده بودند و در این راه، آنها که مهمان همیشگی خان قدرت بودند، با طرف های عربی و غربی همکاری می نمودند.
شاید بتوان گفت که رژیم صهیونیستی با بازداشت شمار زیادی از نمایندگان جنبش حماس در واقع نتایج بازی دموکراسی که به نفع حماس بود، را زیر پا گذاشت.
شاید بتوان گفت که بازداشت نمایندگان حماس با توافق کامل میان طرف های فلسطینی و عربی از یک سو و طرف آمریکایی و صهیونیستی از سوی دیگر صورت گرفته است.
بازی جدیدی که دشمنان علیه فلسطین آغاز کرده اند، بسیار خطرناک است ؛ زیرا بحث بر سر زیر پا گذاشتن خواست ملت فلسطین، در هم شکستن اراده پولادین این ملت و تحمیل گزینه هایی است که فلسطینیان کاملا مخالف آن هستند.
وقتی جماعتی پیدا می شوند و می گویند که سازمان القاعده در نوار غزه پایگاه دارد، دیگر چه می توان گفت؟ آیا بیان چنین حرفی به این معنا نیست که: بیایید و این جماعت را به نام مبارزه با تروریسم نابود کنید؟
س: نظرتان را در خصوص اقدام حماس در استفاده از گزینه نظامی برای حل مسئله نوار غزه بفرمایید؟
ج: بی تردید، دسیسه ای آشکار برای براندازی مقاومت وجود داشت که کیت دایتون آمریکایی با هماهنگی اشغالگران صهیونیست و مشاور امنیتی پیشین رئیس تشکیلات خودگردان (محمد دحلان) در صدد اجرای آن بود و دارایی ها و سلاح هایی که به نوار غزه گسیل می شد، نیز در راستای حمایت از جریانی بود که دحلان جهت براندازی مقاومت آن را رهبری می کرد.
به اعتقاد بنده، حماس با حل نظامی مسئله توانست مانع از اجرای طرح دایتون و برافروخته شدن آتش جنگ داخلی شود. به دیگر معنا، حماس راه را بر دسیسه های آنان بست.
س: بعد از آنکه جنبش حماس موفق شد تا مانع از اجرای طرح کودتا علیه دولت مشروع و منتخب فلسطین که ـ بر اساس طرح دایتون ـ جریان کودتاگر دحلانی مسئولیت اجرای آن را بر عهده داشت، شود ؛ رئیس تشکیلات خودگردان دستوراتی را صادر کرد که به نظر تحلیلگران در راستای ایجاد شکاف سیاسی و جغرافیایی میان کرانه باختری و نوار غزه بود. در پرتو اقدامات و مواضع ابومازن چه سرنوشتی در انتظار فلسطین است؟
ج: دستورات و تصمیمات ریاست تشکیلات خودگردان خارج از چارچوب قانون اساسی و هماهنگ با طرح ها و دسیسه هایی است که واشنگتن جهت ایجاد شکاف و به راه انداختن جنگ داخلی در کشورهای مختلف جهان از آنها استفاده کرده و می کند. به عنوان نمونه، آمریکا کره به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد و هر کدام به جان دیگری انداخت. طرح تقسیم در مورد ویتنام و دیگر کشورها نیز به حالت اجرا درآمد.
آمریکایی ها در حال حاضر به دنبال تقسیم فلسطینیان به دو گروه متفاوت هستند: ابتدا گروهی که مورد تایید تل آویو و واشنگتن می باشند و حاضرند تا هر چه که صهیونیست ها و آمریکایی ها می خواهند، تقدیم کنند و گفته هایشان نیز هماهنگ با خواست طرف صهیونیستی آمریکایی است. گروه دوم نیز طایفه مغضوب علیهم هستند و تل آویو و واشنگتن برای نابودی آنان می کوشند.
ایالات متحده و دولت عبری اموال فراوانی را به سمت کرانه باختری سرازیر کرده اند و در مقابل، نوار غزه را در حلقه محاصره خود نگاه داشته اند. ما در همین جا اعلام می کنیم که معنای میهن چیزی فراتر از پول و دارایی است و تنها کسانی مخالف این نظر هستند که میهن شان پول و ثروت است.
س: دولت آمریکا باز هم در مسائل فلسطین دخالت می کند و حرف ها و حدیث هایی وجود دارد مبنی بر اینکه واشنگتن در صدد است تا کنفرانس بین المللی صلح را با نظارت مستقیم خود برگزار کند. ضمنا تونی بلر (همپیمان دیرین آمریکا) نیز به عنوان نماینده کمیته چهارجانبه در منطقه خاورمیانه انتخاب شده است. به نظر شما در پشت پرده چه می گذرد؟
ج: بوش می خواهد به ملت خود چنین وانمود کند که تلاش هایی را در راستای کسب موفقیت در منطقه بر می دارد. همان طور که می دانید آمریکا متحمل شکستی سخت در عراق شده است ؛ ولی با این وجود هرگز حاضر نیست که به این امر اعتراف کند.
بوش می خواهد تا پیش از پایان دوره ریاست جمهوری اش چیزی را تقدیم حزبش کند و به قیمت زیر پا گذاشتن حقوق فلسطینیان، راه حلی را برای مناقشه فلسطین بیابد.
بوش با برگزاری کنفرانس صلح در پی آن است تا ضمن فراهم آوری حمایت های لازم از ابومازن، مسئله فلسطین را به نفع صهیونیست ها خاتمه دهد و علاوه بر آن، یک شکاف عمیق میان فلسطینیان ایجاد کند. بوش با طرح مسئله برگزاری کنفرانس صلح در پی به انزوا کشاندن سوریه و تمامی گروه های مقاومت در منطقه است و اندیشه تقویت محور موسوم به میانه روها را در سر می پروراند و در این راستا نیز به آنها سلاح و کمک های لوجستیکی می دهد و آنان را تشویق می کند تا در جنگی که آمریکا به نمایندگی از یک طرف دیگر در آن مشارکت می نماید، همکاری نمایند.
نشست بین المللی صلح که بوش خواستار برگزاری آن شده است، عملا با هدف قرار دادن برخی کشورهای عربی در مقابل برخی دیگر و بعضی گروه های فلسطینی در مقابل بعضی دیگر صورت می پذیرد.
بوش به امید آنکه بتواند کنترل منطقه را به دست گیرد، کمک های مالی به میانه روها می کند و به آنها سلاح می فروشد و این امر در واقع محور اندیشه امروز آمریکا را تشکیل می دهد ؛ چرا که تفکرات نظامی پیشینش با شکستی سنگین در عراق رو به رو شد و همچنان نیز ضربات مهلکی از این راهگذار متحمل می شود.
کالایی که امروز رایس و گیتس در صدد فروش آن به منطقه هستند، توانسته است بازار خود را در میان نظام های عربی ـ که موجودیت، قدرت و مشروعیت شان را از حمایت ایالات متحده آمریکا و اروپا کسب می کنند نه حمایت ملت های عربی ـ یافته است.
بوش فردی ناامید، شرور و دائم الخمر است. بوش شر مطلق است. ما باید به وی در مورد اقداماتش در آخرین سال از دوره ریاست جمهوری اش هشدار دهیم ؛ زیرا در هر لحظه ممکن است دست به یک اقدام احمقانه و جنون آمیز جدید بزند، به ویژه آنکه 50 شخصیت ذی نفوذی که به دور او حلقه زده اند، همگی از صهیونیست های آمریکایی هستند و آنها هستند که برای کاخ سفید برنامه ریزی می کنند.
س: اجازه دهید گریزی به امور فرهنگی داشته باشیم. برخی افراد بر نویسندگان، ادیبان و فرهیختگان جهان عرب به خاطر کاهلی در انجام وظیفه فرهنگی و جهت دهی به امت عربی خرده می گیرند و شاید بهترین گواه بر این امر، عملکردشان در قبال مسئله فلسطین باشد. تحلیل شما از این امر چیست؟
ج: بله! همین طور است که می فرمایید. موضع فرهیختگان در دهه های شصت و هفتاد مبتنی بر مبارزه و مقاومت بود و صاحبان فرهنگ و اندیشه پیش قراولان عرصه مقاومت بودند ؛ در همین حال وضعیت سیاسی نیز به سمت مقاومت گام بر می داشت.
بعد از گذشت زمان، با تغییر سیاست ها و ماجرای کنفرانس فاس (1981) که در آن عرب ها گزینه صلح با رژیم صهیونیستی را پذیرفتند، برخی کشورهای عربی از مسئله فلسطین فاصله گرفتند و توافق نامه هایی را با رژیم اشغالگر قدس به امضا رساندند که از آن جمله می توان به کمپ دیوید، اسلو و وادی عربه اشاره داشت. ضمنا این وضعیت بر آثار فرهیختگان عرب نیز تاثیر گذارد و نظام های عربی توانستند با عناوین مختلفی همچون ضرورت واقعنگری، عقلانیت و پراگماتیسم فرهیختگان را با خود همراه سازند.
س: منظورتان این است که دولت های عربی توانستند فرهیختگان را مهار کنند؟
ج: بسیاری از فرهیختگان هستند که بر درگاه دولت های عربی خیمه زده اند و آماده اند تا در مقابل مقامات و مسئولان آستان بوسی کنند ؛ ولی در مقابل نیز فرهیختگانی هستند که همچنان بر مواضع خود در دفاع از حقوق و منافع امت عربی تاکید دارند که البته تعدادشان بسیار اندک است.
از سال 2001، یک صف طولانی از فرهیختگان، اصحاب رسانه و سیاستمداران وارد جهان عرب شدند که از سوی آمریکا تامین می شدند و بر اساس طرح های کاخ سفید عمل می کردند. این جماعت وابسته به حاکمان عرب اجازه هر گونه چشم پوشی از حقوق و آرمان ها را به دولت های عربی می دادند و متاسفانه در این راه، شماری از فرهیختگان عرب نیز با آنها همراه شدند و به دنبال آن، رسانه های مرتبط با خارج، آغوش خود را برای فرهیختگان فریب خورده باز کردند و طرف های خارجی نیز به آنها پول و شهرت را عطا نمودند.
بی تردید در جهان عرب، فرهیختگانی وجود دارند که به اصول ملی خود پایبند هستند ؛ ولی در شرایط بسیار سختی به سر می برند و هیچ تریبونی نیز برای اعلام دیدگاه های خود نمی یابند و تعداد آنها نیز بسیار اندک است.
فرهیختگان فریب خورده پشتیبان حاکمان و نظام های عربی هستند و از سیاست های آنها حمایت می کنند حتی اگر این امر به دفاع از اسرائیل بیانجامد. این جماعت خودفروخته به هر کس که به آنها پولی بپردازد، خدمت می کنند.
در این میان دسته ای از فرهیختگان ـ که تعداد آنها کم هم نیست ـ منتظرند تا وضعیت کاملا روشن شود و پیروز میدان رقابت مشخص شود تا اینکه وارد جبهه پیروز شوند و صد البته که اینها مصیبتی بزرگ به شمار می روند.
س: در مورد فرهیختگان فلسطینی بفرمایید؟
ج: فرهیختگان فلسطینی نیز به دو دسته تقسیم می شوند. گروهی که در راستای اجرای دستوراتی که رژیم صهیونیستی به تشکیلات خودگردان دیکته می کند، می کوشند و دسته دیگری که در چارچوب مقاومت فعالیت می کنند و آماده شهادت هستند.
فرد فرهیخته ای که مخلصانه در راه خدمت به امت اسلام و مسئله فلسطین می کوشد، پایبند اصول و آرمان های ملی خود است و هرگز حاضر نیست تا در مقابل هیچ مبلغی خود را بفروشد، افراد مغرض تمامی اتهامات را به او نسبت می دهند و مدعیان خودفروخته عرصه فرهنگ و رسانه در برابر او قد علم می کنند.
سخت ترین ضربه ای که به عرصه فرهنگ وارد آمده است، بروز خلل در معیارها است تا جایی که امروز خیانت وجهه همت افراد گشته و دموکراسی بوش که تنها خرابی را برای عراق به دنبال داشته، به یک گزینه برای فرهیختگان خودفروخته بدل شده است تا به توسل به آن به مقابله با مقاومت بپردازند. امروز دیگر فرهنگ شکست و تسلیم یک نوع واقعگرایی تلقی می شود.
بنده به ضرس قاطع می گویم که آینده از آن ما است و هرگز متعلق به غیر ما نیست. همچنین تاکید می کنم که ما ابزارهای قدرتی داریم که اجازه می دهد تا نظام های فاسد را تغییر دهیم و حکومتی را جایگزین آن کنیم که ملت ها را به سمت آزادی، سازندگی، بیداری و دموکراسی ـ به معنای واقعی کلمه ـ سوق دهند.
س: به نظر شما چه کسی مسئول ضعف موجود در عرصه فرهنگ است. فرهیختگان یا سیاستمداران؟
ج: بخشی از این مسئولیت متوجه فرهیختگان است ؛ ولی مسئله ای که نباید از توجه به آن غفلت ورزید، این است که یک فرهیخته صاحب اندیشه و رسالت برای آنکه بتواند در جامعه تاثیر بگذارد، باید نظرش را در مورد مسائل جویا شد تا اینکه مردم با دیدگاه های وی آشنا شوند ؛ ولی وقتی که نظر یک فرهیخته در مورد مسئله ای خواسته و آثارش خوانده نشود و مردم نیز از خواندن رویگردان باشند، دیگر ما با یک کالای بی مشتری رو به رو خواهیم شد.
چگونه می توان انتظار آن را داشت که فرد فرهیخته تاثیر مثبت خود را در جامعه بگذارد و حال آنکه کسی صدای وی را نمی شنود و کتابش را نمی خواند؟ چگونه می توان از فرد فرهیخته انتظار تاثیر داشت و حال آنکه از حاکمیت و کنترل طرف های خاص در کشور رها نشده است و همچنان خود را در اسارت غولی به نام رسانه های ویرانگر می بیند که در جهل به سر می برند و در راستای انتشار جهل تلاش می کنند و حزب گرا، فرقه گرا و یا مذهب گرا هستند؟
چگونه یک انسان فرهیخته می تواند صدایش را به گوش مردم برساند و حال آنکه شصت درصد مردم بی سواد هستند و از چهل درصد باقی مانده، هشتاد درصد از خواندن گریزان هستند و بیست درصد باقی مانده نیز بر اساس گرایش های سیاسی خود به مطالعه می پردازند.
س: شما در دوره ای طولانی ریاست اتحادیه نویسندگان عرب را به عهده داشتید. به نظر شما راهکار پیشرفت فرهنگی جهان عرب چیست؟
ج: به نظر بنده، ما به عنوان فرهیخته باید به مسائل اصلی امت عربی و اسلامی بپردازیم و با معیار وجدان و دین به سراغ مسائل برویم. به این معنا که ابتدا حقیقت ها را روشن کنیم و به آنها پایبند باشیم و در گام بعدی از آنها دفاع کنیم.
ما باید به علم و ایمانی که داریم، عمل کنیم. ایمان و علم دو همراه همیشگی پیشرفت هستند. فرهیختگان باید خود را به ملت، تاریخ و ارزش هایشان وابسته بدانند و از آنها دفاع کنند و در راستای تعامل با غرب یا غیر غرب ـ به جز رژیم صهیونیستی ـ با بیداری و اعتماد عمل می کنیم و بدانیم که چه کسی هستیم و چه هدفی را دنبال می کنیم.
ما به عنوان فرهیختگان جامعه باید به مولفه های هویت خود پایبند باشیم و در راستای حمایت از آنها بکوشیم. مولفه های هویت ما چندین مورد هستند که باید به آنها کمال توجه را داشت و از جمله آنها می توان به زبان با تمامی میراث های آن، باورهای دینی، عادات و سنت ها، تاریخ، میهن و سرزمین اشاره کرد.
در همین جا اعلام می کنم که مرزهای میهن یک فرهیخته عرب تا آنجایی که مردم با زبان عربی گفتگو می کنند، امتداد دارد و هرگز به مرزهایی که حاکمان، سیاستمداران و استعمارگران برایش مشخص می کنند، محدود نمی شود.
اگر تمامی فاکتورهایی که در بالا عرض کنم را لحاظ کنیم، در گام بعدی باید جایگاه اشخاص مشخص شود ؛ چرا که جایگاه افراد به صورت های مختلف به هم خورده است و برخی افراد در جایگاهی فراتر از جایگاه حقیقی خود قرار گرفته اند و برخی دیگر وضعیتی عکس دارند.
به هر رو، فرهیختگان عرب باید در وهله اول به فکر پیشرفت و بیداری، رشد فکری و تامین منافع امت عربی و همچنین آزادی انسان، سرزمین و احترام به حقوق شهروندان عرب باشند.