جمعه 02/می/2025

نماینده حماس در لبنان از وجود دسیسه ای شیطانی برای نابودی مقاومت در کرانه باختری خبر داد

شنبه 8-سپتامبر-2007

نماینده جنبش مقاومت اسلامی “حماس” در لبنان در گفتگو با خبرنگار مرکز اطلاع رسانی فلسطین از وجود دسیسه ای آمریکایی ـ صهیونیستی خبر داد که با هدف تخریب زیرساخت های مقاومت در کرانه باختری به حالت اجرا درآمده است.

اسامه حمدان در ادامه افزود: “این دسیسه شیطانی بر اصول ذیل استوار است: تخریب فلسفه مقاومت مسلحانه، قطع رابطه میان مقاومت و جامعه فلسطین، نابودی زیرساخت های اجتماعی مقاومت و همچنین تخریب جامعه مدنی فلسطین از طریق متوقف ساختن فعالیت نهادهای وابسته به آن.”

وی خاطرنشان ساخت: “در تفکر ابومازن جایی برای مشارکت سیاسی وجود ندارد. او به دنبال تداوم حالت شکاف موجود میان گروه های فلسطینی است.”

این رهبر مبارز فلسطینی در بخشی دیگر از اظهارات خود در تبیین دلیل مخالفت ابومازن با مسئله مشارکت سیاسی گفت: “ابومازن احساس می کند که بدون وجود یک شریک سیاسی، دستش در دادن امتیاز باز تر است. ضمنا پروژه های اقتصادی که عباس وعده اجرای آن را در کرانه باختری می دهد، پروژه هایی با ابعاد سیاسی است. عباس در واقع خطاب به فلسطینیان می گوید: اگر برق می خواهید، در زمینه قدس به طرف مقابل امتیاز می دهیم. اگر به دنبال اقتصاد هستید، ما در مسئله پناهندگان به طرف مقابل امتیاز می دهیم. اگر کشور می خواهید، ما در مسئله مرزها به طرف مقابل امتیاز می دهیم.”

نماینده حماس در لبنان با اشاره به گام هایی که ابومازن و همدستانش برای تشدید روند محاصره علیه نوار غزه برداشته اند، تصریح کرد: “فردی (رئیس تشکیلات خودگردان) که جنایت هایی زشت را در حق ملت فلسطین در نوار غزه انجام می دهد و به ملت فلسطین در منطقه ای دیگر (کرانه باختری) وعده آسایش و خیر می دهد، به هیچ وجه نمی تواند امین و حافظ برنامه ملی فلسطینیان باشد.”

وی اظهار داشت: “پیشنهاد جدید صهیونیست ها در مورد چارچوب های حل نهایی که تشکیلات خودگردان نیز آمادگی خود را برای پذیرش آن اعلام کرده، متضمن مفادی است که برنامه ملی را شدیدا تهدید می کند. هدف صهیونیست ها از طرح چنین پیشنهادی در واقع پایین آوردن سطح انتظارات فلسطینیان و آماده کردن آنها برای پذیرش یک فاجعه جدید است.”

حمدان ادامه گفتگوی خود با خبرنگار مرکز اطلاع رسانی فلسطین را به دیدار ابومازن و اولمرت و وضعیت در کرانه باختری و نوار غزه اختصاص داد و به تفصیل در مورد چشم اندازهای فعالیت های ملی گرایانه به بحث پرداخت.

متن کامل مصاحبه مرکز اطلاع رسانی فلسطین با اسامه حمدان، نماینده جنبش مقاومت اسلامی “حماس” را تقدیم خوانندگان عزیز می کنیم.

 

س: اجازه بدهید که بحث مان را با دیداری آغاز کنیم که اخیرا با حضور رئیس تشکیلات خودگردان و نخست وزیر رژیم صهیونیستی در شهر قدس اشغالی انجام گرفت. نظرتان را در خصوص این دیدار بفرمایید؟

ج: می خواهم از چندین زاویه به این دیدار بپردازم. بنده معتقدم از نظر سیاسی، این نشست بخشی از بسترسازی های مورد نیاز برای برگزاری کنفرانس صلح واشنگتن است که در نوامبر آتی برگزار خواهد شد. اطلاعات موجود نیز نشان می دهد گفتگوهای مخفیانه ای میان ابومازن و دولت صهیونیستی در جریان است.

درست است که پیشنهادهای مطرح شده در دیدارهای اخیر اولمرت با ابومازن، پایین تر از سطحی است که این مقام برجسته تشکیلات خودگردان آن را بپذیرد ؛ ولی چیزی که عملا شاهد آن هستیم، تلاش صهیونیست ها برای سوق دادن طرف مقابل به سمت افکار خطرناکی است که پذیرش آن از سوی هر گروه فلسطینی، ما را با فاجعه ای در حجم و اندازه های اسلو رو به رو می سازد.

شاید بتوان گفت که دیدار ابومازن و اولمرت تلاش برای باز کردن برخی گره ها است. ولی طرح پیشنهادی صهیونیست ها برای حل مسائل نهایی که تشکیلات خودگردان نیز آمادگی خود را برای پذیرش آن اعلام کرده است، تنها طرح صهیونیست ها نیست ؛ بلکه فقط تنظیم آن را اشغالگران به عهده داشته اند و با نظر به اینکه طرح پیشنهادی در جریان گفتگوی میان دو طرف ارائه شده، یک طرح صهیونیستی ـ فلسطینی (به خاطر وجود ابومازن) است.

شاید تلاشی که هم اکنون برای جلب موافقت طرف های مختلف با پیشنهادهای رژیم صهیونیستی برای حل مسائل نهایی صورت می گیرد، با هدف کاهش انتظارات فلسطینی ها و همچنین آماده کردن فضای عمومی فلسطین برای بروز یک فاجعه جدید باشد. در هر رو، بنده معتقدم طرح پیشنهادی اشغالگران قدس متضمن خطراتی است که برنامه ملی را شدیدا تهدید می کند.

بعد دوم دیدار ابومازن و اولمرت را باید در زمان اجرای آن جستجو کرد. دیدار اخیر ابومازن با اولمرت در حالی صورت گرفته که فلسطین با یک بحران داخلی رو به رو است.

جالب اینجاست که ابومازن گفتگو با یک گروه بزرگ فلسطینی همچون جنبش حماس را رد می کند ؛ ولی در مقابل به انجام دیدارهای بی حساب و کتاب با اولمرت اقدام می ورزد و با این مقام صهیونیستی درباره آینده مسئله فلسطین گفتگو می نماید، مسئله ای که موضعش در قبال آن همیشه ضعیف و سست بوده است.

مسئله سومی که توجه به آن در روند بررسی این دیدار بسیار مهم است، بررسی فضای سیاسی منطقه ای می باشد. ابومازن در حالی دست به چنین دیدارهایی با مقامات صهیونیست می زند که با طرح مسئله حضور نیروهای بین المللی در نوار غزه، مشکل بزرگی را با مصر برانگیخته است و با مخالفت های مکرر خود با بازگشایی گذرگاه رفح، روابط میان فلسطین و قاهره را با بحران مواجه ساخته است.

مصر تنها کشوری نیست که اقدامات ابومازن خشمش را برانگیخته است ؛ این مقام بلندپایه تشکیلات خودگردان با مخالفت های گسترده خود با درخواست تعداد زیادی از کشورهای عربی برای از سرگیری گفتگوها با جنبش حماس، از در خصومت با این کشورها در آمده است.

ابومازن در زمانی دست به گل آلود کردن روابط خود با کشورهای عربی می زند که جهان عرب حکم آبی را دارد که مسئله فلسطین برای حیات خود بدان نیازمند است. رئیس تشکیلات خودگردان در چنین وضعیتی به سان یک ماهی است که محل زیست خود را رها می کند و به سمت قلاب ماهیگیر می رود و هر ماهی که از محیط زندگی اش خارج شود، پایان حیاتش را با دستان خود امضا کرده است. به اعتقاد بنده ابومازن نیز با اقداماتش خود را به سمت نابودی می کشاند (و سرنوشتی مشابه ماهی در قلاب افتاده پیدا می کند)

 

س: همان طور که فرمودید نشست ابومازن و اولمرت در سایه بحران داخلی فلسطین صورت گرفته است. آیا معتقدید که تمایل دولت عبری به برگزاری چنین نشستی در راستای تثبیت حالت شکاف در فلسطین است؟

ج: ای کاش می توانستم بگویم: آری! این دیدار در راستای تثبیت حالت اختلاف و شکاف میان گروه های فلسطینی است ؛ چرا که اگر می توانستم چنین حرفی را بزنم، به این معنا بود که عذری را برای اقدامات ابومازن درست کرده ام مبنی بر اینکه وی فریب خورده و در فهم مسائل سیاسی با ضعف رو به رو شده است ولی متاسفانه ابومازن برای ایجاد شکاف نیازی به تشویق و ترغیب یک طرف دیگر ندارد.

فکر نمی کنم ابومازنی که درخواست مصر برای از سرگیری گفتگوها را رد می کند، طرح ابتکاری یمن برای پر کردن شکاف موجود میان گروه های فلسطینی را نمی پذیرد، با تقاضای عربستان برای اجرای توافق نامه مکه مخالفت می ورزد و طرح قطر در شورای امنیت را به شکست می کشاند، فردی باشد که برای تثبیت حالت شکاف و تشدید بحران داخلی نیازمند تشویق کسی باشد. ابومازن در دیدارهای خود با اولمرت تنها به سمت اعطای امتیاز به طرف مقابل حرکت می کند.

رئیس تشکیلات خودگردان به خوبی می داند که قادر به تحقق هیچ دستاوردی و کسب هیچ موفقیتی نیست و از سوی دیگر می داند مقاومت بهایی دارد که او آمادگی پرداختش را ندارد و از این رو، باید به دنبال یک راه حل دیگری باشد.

صهیونیست ها به دنبال تداوم شکاف و اختلاف موجود هستند و این نیز طبیعی است که دشمن در راستای ایجاد شکاف برنامه ریزی کند ؛ ولی باید برخوردی شفاف با این مسئله داشته باشیم. درست است که دشمن دنبال چنین اختلاف و شکافی هست ؛ ولی ابومازن هیچ اهمیتی به ضرورت جلوگیری از این دسیسه نمی دهد و صد البته که خطر واقعی همین جاست.

 

س: سودی که در این میان ابومازن از شکاف و اختلاف داخلی می برد، چیست؟

ج: فکر می کنم ابومازن احساس می کند که اگر هیچ شریک سیاسی در داخل فلسطین نداشته باشد، دستش در دادن امتیاز بازتر می شود. برای روشن تر شدن بیشتر مسئله و مخالفت ابومازن با پذیرش حضور یک شریک سیاسی، دو مثال را برای تان می زنم. اولی مربوط به زمانی است که بحث سند وفاق ملی (سند وفاق اسرای فلسطینی) پیش آمد. در آن زمان ابومازن هر گونه گفتگو یا مشارکت سیاسی را رد می کرد و می گفت: یا اینکه سند را بپذیرید یا اینکه سراغ گزینه های دیگر می روم.

هنگامی که گفتگوهای عمیقی در رابطه با سند وفاق ملی صورت گرفت و تغییراتی در سند مذکور داده شد و در نهایت به امضای گروه های فلسطینی رسید، ابومازن بیش از همه ناراحت بود و حال آنکه انتظار می رفت از همه خوشحال تر باشد. ضمنا خودش نیز در مناسبت های مختلف نارضایتی اش را از امضای سند وفاق اعلام کرده بود.

امضای “توافق نامه” مکه نیز مثال دومی است که می توان در این زمینه ذکر است. همان طور که می دانید مشارکت سیاسی یکی از محورهای توافق نامه مکه بود ؛ ولی ابومازن هیچ کاری را در این راستا انجام نداد.

یکی دیگر از بندهای توافق نامه مکه مربوط به دستگاه های امنیتی بود. ابومازن در این راستا نیز هیچ کاری صورت نداد و برای بازسازی دستگاه های امنیتی گامی بر نداشت و همان طور که مطلع هستید منظور از این بازسازی آن است که نیروهای دستگاه های امنیتی نقش خود را نه در چارچوب وابستگی حزبی یا گروهی، بلکه در چارچوب دستوراتی عمل کنند که رهبران سیاسی کشور یا افسران ارشد برای آنها صادر می نمایند.

ابومازن همچنین مسئول سنگ اندازی در مسیر بازسازی سازمان آزادیبخش فلسطین است ؛ چرا که او حتی حضور گروهی دیگر را در تشکیلات خودگردان نمی پذیرد تا چه رسد به مشارکت در سازمان آزادیبخش.

امروز این مغز مشارکت ناپذیر موفق به یافتن بهانه ای برای فرار از زیر بار این مشارکت شده است. به اعتقاد بنده مشکل اصلی در تفکری است که ابومازن در سر دارد. ضمنا هر طرف داخلی و خارجی که امید دارد ابومازن با چنین تفکری بتواند سکان هدایت ملت را به عهده گیرد ـ البته بماند که این ملت، ملت فلسطین باشد ـ سخت در اشتباه است و به زودی برایش مشخص می شود که این امید بستن و دل خوش کردن نابجا بوده است.

 

س: دولت آمریکا علاوه بر کمک های لوجستیکی و نظامی، به رئیس تشکیلات خودگردان مبلغی بالغ بر هشتاد میلیون دلار اعطا کرده است. نکته ای که نمی توان هیچ تردید و شک در آن روا داشت، آن است که این کمک ها مشروط به استفاده از آن در هدف قرار دادن مقاومت در کرانه باختری است. به نظر شما، آیا ابومازن وارد مرحله ای خطرناک می شود که دیگر نمی توان بازگشتی برای آن متصور شد؟

ج: به نظر من، همیشه این فرصت برای انسان وجود دارد که به اصل خود باز گردد. همیشه این فرصت برای انسان وجود دارد که دست از اشتباه و خطا بردارد و راه خیر و صلاح را پیش گیرد ؛ البته بهتر آن است که انسان اشتباه نکند تا نیازی به بازگشت داشته باشد.

هزینه راه درست پیش گرفتن همیشه کمتر از آن است که انسان بعد از ارتکاب خطا، بخواهد تغییر مسیر بدهد. ابومازن مجموعه از اشتباهات را مرتکب شده است ؛ ولی ـ اگر بخواهد ـ امکان بازگشت برایش وجود دارد و می تواند خطاهایش را جبران کند. ضمنا باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که این تصحیح اشتباه ممکن است بهای گزافی را برایش به دنبال داشته باشد.

 

س: آیا شما در جنبش حماس این آمادگی را دارید تا به ابومازن در پرداخت بهای سنگین تصحیح اشتباهات کمک کنید؟

ج: ما این آمادگی را داریم تا در این مسیر به ایشان کمک کنیم ؛ ولی به صراحت باید عرض کنم: تصحیح این اشتباه هرگز به این معنا نیست که حماس نیز اشتباهی مشابه را مرتکب شود یا اینکه با ابومازن در مسیر اشتباهش همراه شود ؛ همچون روباه در دام افتاده ای که دمش قطع شده بود و بعد به سراغ روباهان دیگر رفت و آنها را به قطع کردن دم های شان سفارش کرد، زیرا این کار باعث می شد تا اشتباهش از دیدگان پنهان شود و همه همچون او شوند.

پس اگر کمک به ابومازن برای جبران اشتباهاتش به معنای همراهی با او باشد، ما هیچ گاه این امر را نمی پذیریم ؛ اما اگر بحث بر سر فشارهای بین المللی باشد که ابومازن در صورت تغییر سیاست با آن رو به رو خواهد شد، ما حاضر هستیم به او کمک کنیم و بهترین دلیل بر این مدعا آن است که با وجود اشتباهات زیادی که ابومازن در حق ملت فلسطین مرتکب شده است، باز هم ما می گوییم: هیچ گزینه ای جز گفتگو وجود ندارد و گفتگو راه حل تمامی مشکلات است و گفتگو یک گزینه استراتژیک است نه یک گزینه تاکتیکی.

 

س: تحلیل شما از دستور اخیر رئیس دولت نامشروع و منتصب سلام فیاض در انحلال نهادها و انجمن های خیریه چیست؟

ج: جنایتی که سلام فیاض مرتکب شده است، بیانگر چهره واقعی مردی است که دولت آمریکا پیش از این برای محاصره هر چه بیشتر یاسر عرفات (رحمه الله) او را از بانک جهانی به منصب وزیر دارایی رساند و یک بار دیگر نیز در چارچوب محاصره حماس در دولت وحدت ملی او را به عنوان نامزد تصدی وزارت دارایی منصوب کرد و بعد از آن نیز در چارچوب ضربه زدن به مقاومت فلسطین، او را به عنوان رئیس دولت نامشروع و منتصب تشکیلات خودگردان قرار داد.

اقدام فیاض در بستن موسسات و نهادهای خیریه بخشی از آن چیزی است که صهیونیست ها و آمریکایی ها از او خواسته اند. فیاض چنین اقداماتی را انجام می دهد تا بستر را برای دیدارهای اولمرت ـ ابومازن فراهم سازد به این معنا که او کاری می کند تا صلاحیت ابومازن برای اجرای آن چیزی که صهیونیست ها و آمریکایی ها از او در مرحله آتی می خواهند، ثابت شود.

همان طور که خدمت تان عرض کردم، اقدام فیاض در چارچوب درخواست طرف های صهیونیستی و آمریکایی صورت گرفته است ؛ زیرا کاندولیزا رایس هنگام اعطای هشتاد میلیون دلار به دستگاه های امنیتی عباس که البته در چارچوب یک توافق نامه رسمی صورت گرفت، خواستار تخریب زیرساخت های گروه های مبارز فلسطینی و به طور مشخص حماس شد.

بنده هرگز نمی توانم بپذیریم که رایس هشتاد میلیون دلار را برای رضای خدا پرداخته باشد ؛ زیرا بحث بر سر یک انجمن خیریه نیست، بلکه بحث بر سر سیاست آمریکایی است که شعار ترسیم مجدد نقشه سیاسی منطقه یا حتی جهان را سر می دهد.

خانم رایس هشتاد میلیون دلار را هرگز برای تقویت دستگاه های امنیتی فلسطینی جهت مقابله با نیروهای اشغالگر صهیونیستی یا حمایت از ملت فلسطین نداده است ؛ بلکه این مبالغ را در راستای برنامه خود برای از بین بردن زیرساخت های مقاومت اعطا کرده است.

 

س: تشکیلات خودگردان چه گام هایی را در راستای اجرای این دسیسه برداشته است؟

ج: گام هایی که تشکیلات خودگردان برای اجرای این هدف برداشته است، را می توان به صورت ذیل بر شمرد:

1ـ نابودی فلسفه مقاومت مسلحانه ؛ ابومازن در این راستا به اقداماتی چند دست زد که از آن جمله می توان به انحلال شاخه های نظامی گروه های مبارز فلسطینی، غیرقانونی اعلام کردن فعالیت مقاومت و تلاش برای حل مشکل چهره های تحت تعقیبی که حاضر به همراهی با ابومازن بودند و در این راستا نیز توانست از رژیم صهیونیستی برای توقف روند تعقیب افراد مذکور تعهد بگیرد و مشکلات برخی ها را حل کند ؛ ولی طولی نکشید که صهیونیست ها تغییر رویه داده و اعلام کردند که وضعیت توقف روند تعقیب افراد موقتی است و تنها یک ماه دوام دارد و مشمول همه افراد نمی شود.

در یک جمع بندی کلی می توان گفت اولین گامی که تشکیلات خودگردان در راستای تخریب زیرساخت های مقاومت برداشت، جنایتکار توصیف کردن آن بود ؛ به گونه ای که تمامی اقدامات مبارزاتی مجاهدان فلسطینی جرم به حساب می آمد. ابومازن با اتخاذ تصمیم انحلال تمامی شاخه های نظامی گروه های مبارز فلسطینی در تلاش برای تخریب زیرساخت های مقاومت بود.

2 ـ قطع رابطه میان مقاومت و جامعه فلسطین از طریق بازداشت چهره ها و شخصیت های برجسته، موثر و با نفوذ در فلسطین ؛ در حال حاضر بیش از 900 تن از این افراد تاثیرگذار در زندان های تشکیلات خودگردان به سر می برد. شاید برخی از این 900 نفر آزاد شده باشند ؛ ولی هنوز بیش از 600 تن از افراد در حبس باقی مانده اند یعنی دقیقا همان اتفاقی که در سال 1996 تا 1998 رخ داد.

3 ـ تخریب زیرساخت های اجتماعی مقاومت از طریق بستن نهادهای خیریه و موسسات فرهنگی ؛ با اینکه این نهادها به هیچ وجه کار مبارزاتی یا سیاسی انجام نمی دهند و تنها در راستای ساخت یک جامعه سالم می کوشند ؛ ولی این موسسات فرهنگی و خیریه هستند که یک جامعه را مبارز بار می آورند.

ابومازن می خواهد تمامی نهادهای مذکور را از بین ببرد تا جامعه به یک ساختمان سست و بی پایه مبدل شود که توان مقاومت و مبارزه ندارد و از این راهگذار، اختیار امور را به تشکیلات ضعیفی بسپارد که از چندین سو تحت فشار قرار دارد و حیات و مماتش در پیوند با خواست رژیم اشغالگر قدس است.

این موسسات خیریه و فرهنگی بودند که در جریان انتفاضه اول (1987 ـ 1993) جامعه فلسطین را در مقابل فروپاشی و ضعف حفظ کردند.

این موسسات خیریه و فرهنگی بودند که جامعه فلسطین را در طول انتفاضه اول به سمت پایداری و مقاومت سوق می دادند ؛ البته منظور بنده تنها نهادها و موسسات وابسته به جنبش حماس نیست، بلکه تمامی نهادهایی است که کار جهت دهی و حمایت از مردم را بر عهده داشتند.

امروز ابومازن با تلاش برای نابودی نهادهای یادشده، در صدد آن است تا مانع از نقش آفرینی این موسسات در ایجاد یک جامعه مبارز و استوار شود و این کار را با بستن 103 موسسه و انجمن آغاز کرده است ؛ البته بنده معتقدم که رئیس تشکیلات خودگردان این روند را در مورد دیگر نهادها نیز ادامه خواهد داد.

4 ـ نظریه امنیتی که آمریکایی ها و صهیونیست ها به دنبال اجرای آن هستند، مبتنی بر تخریب بنیان های جامعه مدنی فلسطین از طریق بستن نهادهای فرهنگی و موسسات خیریه است.

بر اساس نظریه امنیتی واشنگتن و تل آویو، جامعه فلسطین باید جامعه ای باشد که کاملا گوش به فرمان تروریست ها باشد و این دقیقا همان چیزی است که ابومازن در راستای تحقق آن فعالیت می کند.

با توجه به مطالب گذشته، در همین جا واجب می بینم که نسبت به خطرات ناشی از اجرای تصمیم اخیر ابومازن مبنی بر بسته شدن نهادها و انجمن های خیریه و فرهنگی هشدار دهم ؛ چرا که این اقدام تنها با هدف تخریب جنبش حماس صورت نمی گیرد ؛ بلکه غایت نهایی آن از بین بردن پایه های تفکر و فرهنگ جامعه ای است که مقاومت را تنها راه آزادی سرزمین اشغال شده شان و بازپسگیری حقوق از دست رفته شان می دانند.

 

س: در این برهه زمانی که در هر لحظه روند محاصره علیه نوار غزه تشدید می یابد ؛ حرف و حدیث هایی در مورد امکان بروز یک شکوفایی اقتصادی در کرانه باختری وجود دارد، به عنوان نمونه امروز بحث هایی در مورد آغاز پروژه نیروگاه خورشیدی در اریحا وجود دارد و حال آنکه برق در نوار غزه همچنان قطع می شود. با نظر به اینکه مدیریت نوار غزه در حال حاضر در دست جنبش حماس است، این جنبش تا کی می خواهد در مقابل این واقعیت ها ایستادگی کند؟

ج: جنبش حماس تا کی می خواهد به این وضعیت ادامه دهد؟ این پرسش را می توانید از کسی بپرسید که تاریخ سیاسی اش پر از شکست و عقب نشینی است. یعنی می توانید از ابومازن بپرسید که تا چه زمانی می خواهد به این وضعیت ادامه دهد ؛ چرا که حیات سیاسی او آکنده از فرار و گریز است. ابومازن حتی از مشکلات داخلی خود می گریزد.

باید از کسی که تاریخ فعالیتش ـ با وجود رنج ها و محنت های فراوان ـ شاهد پیشرفت است، پرسید که انتظار دارید مقاومت و پایداری شما چه نتایجی را در بر داشته باشد و چه زمانی به پیروزی برسد؟

ما پایداری می کنیم. توانایی ملت فلسطین در زمینه پایداری و مقاومت نیز بیش از ما است. در پایداری و رادمردی، ملت از ما پیشی گرفته است. ما فرزندان این ملت هستیم و به این مسئله نیز می بالیم. ما از ملت خود پایداری را آموخته ایم. هیچ ملتی در دنیا نیست که به این صورت تحت محاصره قرار داشته باشد و در عین حال بر حفظ اصول و حقوق خود تاکید کند.

ملت فلسطین حتی پیش از آنکه ما را انتخاب کند، نیز راه پایداری و مقاومت را برای خود پیش گرفته بود و هیچ گاه یک زندگی مرفه و بی درد برای خود نداشت. ملت فلسطین خوب می دانست که ما در طول انتفاضه و در میدان مقاومت چه کرده ایم. ملت با دستان خود فرزندانش را تقدیم مقاومت می کرد، خانه اش را در اختیار مجاهدان می گذارد و حتی اندک مقدار مالی که داشت، برای خرید سلاح و فشنگ تقدیم مقاومت می کرد.

ملت فلسطین وقتی ما را به عنوان نماینده خود انتخاب کرد، می دانست که گروهی از مبارزان و مجاهدان را برگزیده است. ملت با انتخاب ما راه مقاومت و تمامی سختی های همراه آن را برگزید و از همین رو، ما نیز پایداری می کنیم و به این کار نیز ادامه می دهیم.

در مورد ساخت نیروگاه تولید برق خورشیدی نیز باید عرض کنم در حالی که خبر احداث چنین نیروگاهی تمامی رسانه ها را به خود مشغول کرده است ؛ ابومازن از اروپایی ها می خواهد که بودجه لازم برای تامین برق نوار غزه را تامین نکند تا از این رهگذر برق این منطقه قطع شود. پس می توان گفت بحث احداث نیروگاه صرفا با هدفی سیاسی مطرح شده است و هرگز خدمت به ملت در این میان مطرح نبوده است. بنده بر این نکته پافشاری می کنم که مجازات یک میلیون و دویست و پنجاه هزار فلسطینی ساکن نوار غزه را به هیچ وجه نمی توان یک اقدام میهن پرستانه توصیف کرد.

ابومازن حقوق کارمندان کرانه باختری را افزایش می دهد ؛ ولی به خاطر برخی اغراض سیاسی و نه میهن پرستانه این امتیاز را به کارمندان نوار غزه اختصاص نمی دهد. آیا انسان عاقل می تواند باور کند مردی که این همه اقدامات را علیه ملت خود انجام می دهد، نسبت به سرنوشت مردمش حساس است یا آنکه تنها در راستای سوء استفاده از ملت فلسطین می کوشد و در اندیشه تثبیت حاکمیت خود است؟! ابومازن می خواهد با اعطای مقداری مال و همچنین دادن وعده ساخت نیروگاه، از ملت استفاده ابزاری کند و اگر در این میان، فلسطینیان تصمیم بگیرند که آزاد باشند و در مقابل دشمن سر تسلیم فرود نیاورند، از تمامی ابزارهای ممکن برای نابودی این ملت استفاده می کند که این امر نشان می دهد ابومازن هیچ وابستگی را به این ملت احساس نمی کند و تنها وابستگی اش به کرسی قدرت اش است.

در اینجا باید به این نکته اشاره کنم که هنگام شکل گیری تشکیلات خودگردان، صاحبان این تشکیلات وعده ایجاد یک سنگاپور را در غزه دادند. اما این وعده ها چه شد؟ تشکیلات مذکور تنها چیزی که از خود در نوار غزه باقی گذاشت فساد و ویرانگری بود و آن طرحی که امروز از اجرایش در اریحا صحبت می کنند، نیز وعده ای بیش نیست و آن چیزی که در کرانه باختری نیز صحبتش وجود دارد، نیز وعده ای بیش نیست. بنده باید این نکته را نیز عرض کنم که مقامات تشکیلات خودگردان هیچ کاری برای مردم انجام نمی دهد ؛ ولی اگر این کار را بکنند، ما از همه بیشتر خوشحال خواهیم شد.

 

س: از حرف هایتان این طور می فهمم که اگر ابومازن موفق به کاستن از میزان محاصره کرانه باختری شود، در واقع به یک دستاورد مهم ملی دست یافته است؟

ج: من از نقطه نظر سیاسی مسئله را بررسی می کنم نه از زاویه مسائل خدماتی ؛ من در مورد یک برنامه ملی صحبت می کنم که در صدر آن آزادسازی فلسطین، بازپسگیری حقوق از دست رفته و تشکیل یک کشور مستقل است و هر چیزی خارج از این چارچوب باشد، در دایره جزئیات مسئله جای می گیرد. سوال اینجاست که آیا این جزئیات در راستای تحقق اهداف اصلی است یا آنکه ناقض آن می باشد؟

آیا ابومازن می خواهد از رهگذار احداث یک نیروگاه تولید برق در راستای حمایت از مقاومت گام بردارد یا آنکه این نیروگاه را بسازد تا در مقابل آن بهایی سیاسی را به صهیونیست ها بدهد که همان چشم پوشی از قدس است؟

خیلی ساده خدمت تان عرض کنم: اقدامات ابومازن و طرح های وی ـ چه بزرگ باشد چه کوچک و چه در راستای رشد و توسعه باشد یا در چارچوب بهبود وضعیت اقتصادی ـ همه و همه باید در مسیر تقویت روند پایداری ملت فلسطین در جریان آزادسازی میهن باشد و صد البته که ما از چنین امری استقبال می کنیم؛ زیرا این اقدام، اقدامی ملی و میهن پرستانه است، ولی مشکل اینجاست که احداث این نیروگاه ـ البته اگر عملا انجام شود ـ در راستای دادن یک بهای سیاسی است.

منطقی که ابومازن بر اساس آن حرکت می کند، آن است که اگر برق می خواهید، باید در زمینه قدس امتیاز بدهیم. اگر دنبال اقتصاد هستید، باید در زمینه بازگشت پناهندگان امتیاز بدهیم. اگر کشور می خواهید، باید در زمینه مرزها امتیاز بدهیم.

اما در نهایت چه خواهد شد؟ در نهایت نیز کنترل برق به دست اسرائیل می افتد و در عین حال قدس را نیز در اختیار می گیرد. شالوده های اقتصاد نیز به دست اسرائیل می افتد و در عین حال مسئله پناهندگان نیز به نفع اشغالگران خاتمه می یابد. داستان تشکیل کشور نیز عملا پایان می یابد ؛ زیرا شکل مرزها به همان صورتی که صهیونیست ها می خواهند، تغییر می یابد. یعنی بعد از این همه ما دست خالی از میدان خارج می شویم.

حرف ما این است که به هیچ بهانه ای نباید از برنامه و اهداف ملی مان که اساس آن آزادسازی سرزمین اشغال شده فلسطین است، چشم پوشی کنیم.

نگاه بنده به گفته های ابومازن در خصوص خدمت رسانی یا اجرای پروژه های اقتصادی در کرانه باختری تنها این نیست که این خدمت رسانی ها و طرح ها یک مسئله انسانی است ؛ بنده ابعاد سیاسی ماجرا را می سنجم و از این رو می گویم: فردی که در حق ملت خود در نوار غزه چنین جنایت های زشتی مرتکب می شود و به ساکنان کرانه باختری وعده خیر و آسایش می دهد، هرگز نمی تواند حافظ برنامه ملی باشد ؛ چرا که مواد تشکیل دهنده این برنامه مبتنی بر دو اصل حفظ ملت و سرزمین است و اگر کسی امین ملت و حافظ سرزمین نباشد، هرگز نمی تواند حافظ برنامه ملی باشد.

 

س: خبرگزاری ها این روزها در مورد سند “چارچوب های حل مسائل نهایی” صحبت می کنند که قرار است از سوی دولت صهیونیستی تقدیم ریاست تشکیلات خودگردان شود. بر اساس این سند، دو کشور تشکیل خواهد شد که اولی یهودی است و دومی نیز کشور خلع سلاح شده فلسطینی خواهد بود که در 6250 کیلومتر از خاک کرانه باختری و نوار غزه تشکیل خواهد شد. در صورت تحقق چنین امری (تشکیل دو کشور)، آیا این یک پیروزی برای عباس و وابستگان به او محسوب نمی شود؟

ج: فکر نمی کنم که سند “اصول و چارچوب های حل مسائل نهایی” صرفا یک پیشنهاد از سوی صهیونیست ها باشد. به اعتقاد بنده، سند مذکور در واقع گزیده توافقات صورت گرفته میان ابومازن و مذاکره کنندگان صهیونیست است. در اینجا دو مسئله محوری پیش می آید:

اگر شما در مورد یک کشور یهودی صحبت کنید، در مقابل بحث در مورد یک کشور عربی پیش می آید به این معنا که اگر شما در مورد یک نژاد خاص صحبت کردید، باید از نژاد دیگر نیز صحبت کنید. وقتی که در مورد کشور فلسطینی در مقابل یک کشور یهودی صحبت می کنید، این امر بسیار خطرناک است ؛ چرا که با این کار مناقشه کنونی ابعاد تازه تری به خود می گیرد.

اجازه بدهید بیشتر توضیح دهم. معنای تشکیل یک کشور یهودی چیست؟ اسرائیل پیش از این خود را به عنوان یک کشور دموکرات معرفی کرده بود که با تمدن عربی در یک منطقه عقب مانده مواجه است. اسرائیل با چنین عبارتی خود را معرفی می کرد ؛ ولی طولی نکشید که ماهیت نژادپرستانه خود را نشان داد. به عنوان نمونه، باید از برخورد صهیونیست ها با فلسطینیان ساکن اراضی اشغالی 48 (فلسطینی هایی که شهروند اسرائیلی محسوب می شوند) یاد کرد. وقتی که فلسطینی های 48 ــ بر اساس شعاری که سیاستمداران صهیونیست سر می دادند و می گفتند: “کشوری که در آن همه با همه برابرند” ــ خواستند وارد عرصه قدرت و سیاست در رژیم صهیونیستی شوند، هیچ گونه مساواتی را ندیدند. بنده نمی خواهم زیاد وارد این بحث شوم ؛ ولی می خواهم درست یا غلط از ماهیت واقعی رژیم صهیونیستی صحبت کنم.

پرسشی که در اینجا مطرح می شود، آن است که آیا یهودیت دین است یا نژاد؟ اگر یهودیت دین است، ما مشکلی با ادیان نداریم و اگر یهودیت نژاد است، سوال بنده این است که یهودیت کی نژاد بوده است که این بار باشد؟ اگر صهیونیست ها می خواهند دین را به نژاد مبدل سازند، این مسئله خود باعث پیچیده تر شدن چالش و مناقشه موجود می شود ؛ چرا که بعدی نژادی به مسئله می دهد و حال آنکه در واقع این امر بعدی دینی و عقایدی دارد.

معنای تشکیل کشور یهودی این است که پیکارهای رژیم صهیونیستی و موجودیت این رژیم بعدی سیاسی ندارد ؛ بلکه در یک چارچوب دینی جای می گیرد و در اینجاست که ما به یاد جنگ های صلیبی می افتیم که در قرون وسطی روی داد و این امر خود باعث پیچیده تر شدن مناقشه کنونی می شود و وضعیت را به سمتی سوق می دهد که دیگر راهکاری برای حل آن وجود ندارد.

در مورد مساحت کشور فلسطینی، ممکن است این سوال برای انسان مطرح شود: چرا صحبت از این مساحت به میان آمده است؟ تعیین مساحت بدان معنا می باشد که سرزمینی با این مقدار از وسعت وجود دارد که کشور فلسطینی در آنجا برپا می شود و ضرورتا واژه کشور فلسطینی به معنای آن سرزمینی که از قدیم الزمان به عنوان فلسطین شناخته می شد، نیست یعنی اراضی اشغالی 1967 و 1949 را در بر نمی گیرد.

بد نیست اشاره ای به نظریه اجاره اراضی و همچنین نظریه گسترش نوار غزه به میزان 900 کیلومتر مربع (الحاق بخش هایی از سینا) داشته باشم. سوال اینجاست: چه مانعی وجود دارد که صهیونیست ها بگویند ما 2000 کیلومتر از صحرای سینا را به شما می دهیم؟

بنده معتقدم بحثی که در مورد مساحت فلسطین در سند “اصول و چارچوب های حل مسائل نهایی” مطرح شده، بدان معنا است که هر کس امیدی به تشکیل کشور فلسطینی در مرزهای ژوئن را دارد، باید آن را از خاطر ببرد.

پذیرش این مساحت بدان معناست که باید ملت ما از حق خود در مورد قدس چشم پوشی کند ؛ چرا که این مساحت شامل قدس نمی شود. پذیرش این مساحت به معنای چشم پوشی از آن اراضی است که شهرک های صهیونیست نشین در آن ساخته شده است. اراضی مذکور از وضعیتی استراتژیک برخوردار هستند ؛ چرا که در بخش های مرتفع قرار دارند و اراضی آن نیز حاصلخیز می باشد و منابع آبی فراوانی را نیز در بر می گیرد. ضمنا شهرک های صهیونیست نشین موجود در کرانه باختری، مناطق فلسطینی را در محاصره خود گرفته اند. پس در یک جمع بندی می توان گفت که طرح صهیونیست ها ـ در صورت پذیرش چنین مساحتی از سوی طرف مقابل ـ محقق می شود.

به اعتقاد بنده، بحث در مورد یهودی بودن “اسرائیل” و اختصاص یک مساحت مشخص به کشور فلسطینی به معنای آن است که ابومازن ــ مردی که در جریان توافق نامه اسلو، پیمان نامه ژنو و همچنین سند ابومازن بیلین مهارت خاصی را از خود در دادن امتیاز نشان داد ــ امروز بار دیگر شیوه ای مشابه گذشته برای خود اختیار کرده است و از شعار سیاسی “تشکیل کشور فلسطینی در مرزهای 67” نیز چشم پوشی نموده است و تعهد جهان عرب در مورد آزادسازی اراضی 67 و تشکیل کشور فلسطینی در آن را زیر پا گذاشته است.

این بار بحث در مورد یک مساحتی می باشد که ممکن است هر منطقه ای را در بر گیرد و شاید اکثر این مساحت نیز خارج از فلسطین باشد.

 

س: در پرتو وجود حالت شکاف و اختلافات داخلی و همچنین پافشاری ابومازن بر عدم گفتگو با جنبش حماس، آینده مسئله فلسطین را چگونه ارزیابی می کنید؟

ج: بنده در همین جا تاکید می کنم که آینده روشن تر از گمانی است که برخی افراد در مورد آن دارند. برای آنکه صحت حرف هایی که می زنیم، مشخص شود ؛ می خواهم نگاهی به گوشه هایی از تاریخ ملت فلسطین داشته باشم.

در سال 1982 رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد و گروه های مقاومت فلسطینی را از این کشور اخراج کرد. برخی ها گمان می کردند که این مسئله به معنای پایانی برای مقاومت است و حتی رژیم صهیونیستی در این دوره سیاست درهای باز را در مورد کرانه باختری و نوار غزه پیش گرفت و در مدیریت و برخورد امنیتی خود با این منطقه انعطاف نشان داد و رفت و آمد افراد را نیز تسهیل کرد و کار به جایی رسید که همه فکر می کنند دیگر در همین روزها دشمن صهیونیستی خبر الحاق کرانه باختری و نوار غزه را به خاک مناطق اشغالی اعلام می کنند ؛ ولی چه اتفاقی افتاد؟ ملت فلسطینی حس میهن پرستی خود را حفظ کرد و برخی ها نیز تلاش کردند تا در سال 1984 توافق نامه ای را با صهیونیست ها به امضا برسانند که بر اصل “زمین در مقابل صلح” استوار بود ؛ البته این توافق نامه با شکست مواجه شد.

در سال 1986 نیز به ابوعمار که نماد مسئله فلسطین بود، اهانت شد، ملت فلسطین در مقابل چه کرد؟ هرگز تسلیم شکست نشد و در سال 1987 انتفاضه اول را به راه انداخت و حال آنکه ابوعمار و همراهانش در همین دوره به فکر روند سازش بودند که در نهایت به امضای توافق نامه اسلو میان دو طرف (اسرائیل و ابوعمار) انجامید، توافق نامه ای که یک فاجعه بزرگ برای مسئله فلسطین به شمار می رفت. ساف وارد جریان سازش شد و دستگاه های امنیتی را شکل داد و همچنین نهادهایی را برای از بین بردن مقاومت گماشت و در سال 1996، کنفرانس شرم الشیخ برگزار شد تا طرف های حاضر در آن به بحث در خصوص پایان دادن به روند مقاومت و نابودی حماس بپردازند.

در سال 2000 و در کمپ دیوید ابوعمار و همراهانش فهمیدند که همه چیز یک توهم بوده است و از این رو، دست از پا درازتر برگشتند. چه کسانی این جماعت را نجات داد؟ این ملت فلسطین بود که انتفاضه دیگری را آغاز کرد و نمونه عالی را برای مقاومت ارائه داد. با وجود آنکه ملت ما هنوز اهداف نهایی خود را محقق نساخته ؛ ولی موفق شده است تا دشمن صهیونیستی را از غزه بیرون براند.

ملت فلسطین در طول نود سال گذشته مشغول مبارزه بوده و هرگز تسلیم نشده است. اگر به تاریخ نگاه کنید تا همین چند سال پیش اگر جنگی میان یک طرف قوی و ضعیف در می گرفت، طرف قوی جنگ را به سرعت به نفع خود پایان می داد.

در حال حاضر نود سال می گذرد و در طول این سالیان، اشغالگران انگلیسی و بعد از آن اشغالگران صهیونیست موفق نشدند که این جنگ را به نفع خود تمام کنند. معنا این مسئله چه چیزی می تواند باشد، جز اینکه ملت فلسطین قدرت و توانی غیر قابل تصور دارد.

 

س: سرنوشت فلسطین در آینده ای نزدیک را چگونه ارزیابی می کنید به ویژه در پرتو دعوت رئیس جمهور آمریکا برای برگزاری کنفرانس بین المللی صلح.

ج: کنفرانس واشنگتن هیچ راه حلی را ارائه نمی دهد ؛ بلکه بحران جدیدی را برای وضعیت داخلی فلسطین به دنبال خواهد داشت.

در مورد وضعیت داخلی فلسطین نیز باید عرض کنم که نمی توان هیچ برون رفتی را برای بحران داخلی فلسطین متصور شود مگر آنکه بنیانش گفتگوهای استراتژیک داخلی بر اساس اصل بازسازی نظام سیاسی فلسطین و نظام مقابله با دشمن یا به عبارت بهتر مدیریت چالش با رژیم صهیونیستی باشد.

در مورد آینده باید عرض کنم که مقاومت توان دوباره ای به دست خواهد آورد و دور جدید مبارزات خود با دشمن صهیونیستی را از سر خواهد گرفت و در آنجاست که دشمن گام به گام مجبور به عقب نشینی می شود و آنهایی که بر گزینه ای غیر از مقاومت تاکید دارند، به این نکته پی خواهند برد که فرار اشغالگران از جنوب لبنان در سال 2000 و خروج صهیونیست ها از نوار غزه در سال 2005، شاید به زودی با یک گام سومی همراه شود که همان عقب نشینی از بخش های جدیدی از اراضی فلسطین است.

 

س: در چهاردهم ژوئن گذشته، حماس توانست کنترل نوار غزه را به دست بگیرد. در حال حاضر و بعد از گذشت بیش از دو ماه و نیم از آن تاریخ، اوضاع نوار غزه را چگونه ارزیابی می کنید؟

ج: ابومازن در برداشت های خود اشتباه کرد. او تصمیم داشت که دستگاه های امنیتی را به سمت درگیری با جنبش حماس بکشاند ؛ ولی این دستگاه ها [به خاطر هراس شان] وارد این درگیری نشدند و بسیار زودتر از آن چیزی که کیت دایتون آمریکایی فکر می کرد و همچنین تخمین هایی که ابومازن برای خود داشت و گمان هایی که فرماندهان دستگاه های امنیتی در سر می پروراندند، سقوط کرد.

در وضعیت نابسامان غزه، جنبش حماس تنها دو گزینه پیش رو داشت: ابتدا اینکه در مقابل ناامنی ها، پدیده انتشار سلاح در سطح جامعه و دستگاه های امنیتی از هم پاشیده شده سکوت اختیار کند و یا آنکه امور را به شکلی کنترل کند که در راستای منافع ملی فلسطینیان باشد. بالطبع گزینه دوم انتخاب شد و بعد از اینکه نابسامانی ها پایان یافت، جنبش تصمیم گرفت تا همگان را به گفتگو جهت ساماندهی به اوضاع فراخواند.

در خصوص اداره امور اهالی نوار غزه نیز باید عرض کنم که ما یک نمونه عملی را در این زمینه ارائه کرده ایم و امروز به حکم تمرکز تمامی توجهات به سمت این نمونه ارائه شده، اگر هر گونه خطایی صورت گیرد، آن خطا به چشم می آید.

ما می گوییم که ممکن است اشتباهی صورت گیرد ؛ چرا که ما نیز همچون دیگران انسان هستیم و هیچ گاه مدعی نیستم که حماس در مدیریت امور اهالی نوار غزه صد در صد موفق بوده است.

حرف مان این است که ما نیز انسانیم و تلاش می کنیم ؛ اگر موفق شویم، این موفقیت چیز جدیدی است و اگر اشتباه کنیم، به اشتباه مان اعتراف می کنیم و خواستار اصلاح آن می شویم. ما با جرات تمام این ادعا را ثابت کرده ایم، آنجا که گفتیم: کار فلانی و فلانی اشتباه بوده است و ما تاییدش نمی کنیم و هر کس که چنین کاری انجام داده باشد، باید مجازات شود.

فرق زیادی هست میان کسی که عمدا اشتباهی می کند و تمام تلاش خود را وقف پنهان کردن آن می سازد با کسی که در صورت اشتباه، به آن اعتراف می کند و در راستای اصلاح آن بر می آید. ما جزء گروه دوم هستیم و اگر اشتباهی کنیم، به آن اعتراف می کنیم و در راستای جبران آن بر می آییم و هرگز از این کار ابایی نداریم.

 

س: در وضعیت کنونی، ارزیابی شما از میزان محبوبیت جنبش حماس چیست؟

ج: به صراحت خدمت تان عرض می کنم: آنها برای سلب حمایت ملت از جنبش حماس، برق را قطع کردند ؛ ولی در همان زمان جنبش فتح در نوار غزه با صدور بیانیه ای، جنایت دولت سلام فیاض در تحریک اروپایی ها برای قطع برق نوار غزه را محکوم کرد.

این نمونه ای از جنبش فتح بود. حال تمامی ساکنان نوار غزه را تصور کنید که نگاه شان به این مرد رام الله نشین که در هنگام عبور از ایست های بازرسی کارت VIP را نشان می دهد و عامل قطع برق نوار غزه است، چگونه می باشد؟

به اعتقاد بنده، در حال حاضر این احساس در وجود ملت فلسطین موج می زند که دیگر از یک کابوس امنیتی راحت شده اند و دورنمای تحقق عدالت فراهم شده است. بنده می گویم که میزان محبوبیت جنبش افزایش یافته است.

 

س: در مورد مقاومت در نوار غزه بگویید.

ج: به اعتقاد بنده این اولین بار است که شاخه های نظامی گروه ای مقاومت بدون هیچ گونه نگرانی کار خود را انجام می دهند.

پیش از این اگر کسی می خواست موشکی را به سمت اشغالگران پرتاب کند، هفتاد درصد از نگرانی هایش معطوف به دستگاه های امنیتی بود که امکان داشت دست به بازداشت یا ترورش بزنند یا آنکه به صهیونیست ها در موردش گزارش دهند. امروز دیگر این هفتاد درصد نگرانی وجود ندارد و تنها ده درصد نگرانی هست که آن هم مربوط به وجود مزدوران است که البته برای رهایی از دست این افراد، ما با دیگر گروه های فلسطین دست در دست هم داده ایم.

از آنجایی که دیگر دستگاه امنیتی وجود ندارد که بخواهد اقدام به تعقیب مبارزان کند، تمامی توجه مبارزان صرف اقدامات مبارزاتی علیه دشمن می شود ؛ ضمن آنکه عملکرد مبارزاتی مجاهدان فلسطینی نیز افزایش یافته است.

 

س: آیا شما آغاز انتفاضه سوم را پیش بینی می کنید؟

ج: به صراحت خدمت تان عرض کنم که ملت فلسطین همیشه این توانایی را داشته است که ابتکار عمل را به دست خود بگیرد.

بنده به این نکته باور دارم که ملت فلسطین باز هم ابتکار عمل را در دست خواهد گرفت. یکی از فرماندهان گردان های الاقصی می گوید: کسانی که صهیونیست ها با عفوشان موافقت کرده اند و آنها را از لیست تحت تعقیب ها خارج ساخته اند، جزو مبارزان نمایشی بوده اند.

این اظهارات یکی از فرماندهان گردان های الاقصی است و بنده نیز بی هیچ کم و کاست یا تغییری آن را بیان می کنم. عبارت فوق نشان می دهد ارزش توافقات صورت گرفته میان ابومازن و اولمرت چقدر است. به اعتقاد بنده، مقاومت چشم انداز آتی ما است و هیچ چشم انداز دیگری وجود ندارد.    

لینک کوتاه:

کپی شد