سه شنبه 06/می/2025

گوشه ای از زندگینامه شیخ عزالدین قسام

چهارشنبه 21-نوامبر-2007

  شیخ عزالدین قسام رهبر مبارزان فلسطینی در سال 1882 میلادی در شهر جبله واقع در ساحل سوریه به دنیا آمد و در جریان جنگ با نیروهای اشغالگر انگلیس در منطقه جنگلی روستای یعبد واقع در استان جنین به شهادت رسید.

نام ایشان محمد عزالدین بن عبد القادر مصطفی قسام است که در سال 1300 هـ.ق برابر با 1882 میلادی در شهرک جبله در سوریه دیده به جهان گشود و در سال 1354 هــ.ق برابر با 1935 میلادی این دنیای فانی را وداع گفت. پدرش که یک صوفی بود و به کار آموزش کودکان مشغول بود، در سال 1896 وی را به منظور فراگیری علوم، به الازهر مصر فرستاد. وی به مدت 10 سال در آنجا به آموزش تعالیم اسلامی همت گماشت و تحت تاثیر اندیشه های “جمال الدین افغانی”، “محمد عبده” و “عبد الرحمن کواکبی” قرار گرفت که همگی بر پایبندی به اصول اسلام و مبارزه با استبداد سیاسی، ظلم اجتماعی، عقب ماندگی علمی و استعمار غربی تاکید داشتند. علاوه بر این عز الدین قسام تا حد زیادی تحت تاثیر مکتب “رشید رضا” قرار گرفت و زمانی که به زادگاه خود (جبله) بازگشت به کار تعلیم و موعظه پرداخت و ضمن مبارزه با بی سوادی در میان کودکان و بزرگان، خطیب مسجد “منصوری” نیز بود و با خطابه های حماسی و هدفمند خود روی مردم تاثیری عمیق گذاشت و آنها را دور خود جمع کرد. شیخ قسام همچنین با خطابه های ناب خود، نفس متواضع، اخلاق نیکو، پایداری، روح بلند و بصیرتی که داشت، کارگران، کشاورزان و فقرا را نیز شیفته خود کرد. از دیگر ویژگی های اخلاقی ایشان می توان به دوری از حرص و طمع های دنیوی، بی رغبتی نسبت به مال دنیا، صرفه جویی در زندگی شخصی، صرف جان و مال و وقت خویش در راه مبارزه، احقاق حق، یاری مظلومان اشاره کرد که در کل از وی عالمی کم نظیر و محبوب مستمندان ساخته بود. این شهید مجاهد به بازدید از کلبه های مستمندان و مزارع و روستاها و محل های کار آنان می رفت و یار و یاور مردم در مجالس شادی و عزا بود و بر سر سفره ساده آنان می نشست.

در سال 1911 زمانی که نظامیان ایتالیایی طرابلس را به اشغال خود درآوردند، رهبری تظاهرات مردمی در اعتراض به نیروهای ایتالیایی را به عهده گرفت و مردم را به دفاع داوطلبانه از وطن خود فرا خواند و از میان آنها، 250 نفر را برگزید. وی در ادامه پس از جمع آوری پول برای مبارزان و خانواده های آنان، به همراه آنها به بندر “اسکندرون” مهاجرت کرد و 40 روز در آنجا منتظر ماندند تا یک کشتی آنها را به لیبی برساند، ولی نیروهای متحدین که در آنزمان بر دولت عثمانی حاکمیت داشتند، در مقابل خواسته های دولت ایتالیا تسلیم شده و مانع از سفر شیخ و نیروهای داوطلب شدند. بدین ترتیب شیخ قسام مجبور شد به همراه نیروهای خود به شهرک جبله سوریه بازگردد. وی پس از آن با استفاده از پولی که به نفع مبارزان و خانواده های آنان جمع آوری کرده بود مدرسه ای در این شهرک تاسیس کرد و زمانی که نیروهای فرانسوی در سال 1918 ساحل سوریه را اشغال کردند، مردم را علیه آنها به شورش دعوت کرد و خانه خود را که تنها دارایی دنیویش بود فروخت و با پول آن، 24 قبضه سلاح خرید و به همراه خانواده به روستای “الحفة” در دامنه کوه صهیون مهاجرت کرد و با مبارزان خود به انقلاب “عمر بیطار” در کوه های لاذقیه ملحق شد و مردم را نیز به انقلاب و جنگ علیه ارتش اشغالگر فرانسه دعوت کرد. اما نیروهای فرانسوی وی را مورد تعقیب قرار داده و او را به همراه تعداد دیگری از همرزمان خود به اعدام غیابی محکوم و سپس سعی کردند با پول و وعده مقام و منصب او را فریب دهند، اما این تلاش هایشان ناکام ماند. زمانی که ارتش فرانسه تعقیب مبارزان سوری را شدت بخشید و آنها مجبور شدند که به ترکیه و شهرها و روستاهای دور دست سوریه فرار کنند، شیخ عزالدین قسام به همراه تعدادی از همرزمان خود راهی بیروت پایتخت لبنان شد و در سال 1920 میلادی از آنجا به شهر حیفا در فلسطین رفت و امام جماعت مسجد جامع “استقلال” و خطیب آنجا شد و علاوه بر این، به ریاست جمعیت جوانان مسلمان شهر حیفا نیز برگزیده شد و شاخه های جدیدی از این جمعیت را در روستاهای اطراف این شهر تاسیس و خود بر فعالیت آنها و ساماندهی امور آنها نظارت می کرد و در کنار این کار، کلاس های درس خود را نیز در مسجد استقلال برگزار کرد. وی در این کلاس ها اصول اخلاقی دین اسلام و نحوه دفاع از خود و وطن و دین در برابر اشغالگران انگلیسی و یهودیان ساکن شهرک های صهیونیستی را به شاگردان خود یاد می داد و افراد خالص و صادق این جمع را که دارای روحیه شهادت طلبی نیز بودند، به عنوان یار و یاور نزدیک خود انتخاب می کرد. وی 15 سال از عمر گرانقدرش را در این راه صرف کرد و به طور مخفیانه اقدام به خرید سلاح و آموزش نیروهای زبده و به آنها نیز توصیه کرد که این آموزش ها را به افراد موثق و قابل اعتماد خود نیز یاد دهند. رهبر مبارزان فلسطینی به افرادی که برای جنگ و کشتار مناسب می دید توصیه می کرد که به منظور آمادگی برای آغاز قیام ،برای خود سلاح تهیه کنند. وی اهداف این قیام را چنین بیان می کرد:

1-   آزاد سازی فلسطین از زیر یوغ استعمار انگلستان که دشمن درجه یک فلسطینیان و دیگر مسلمانان به شمار می رفت؛ چرا که به یهودیان وعده تشکیل یک کشور در خاک فلسطین داد و با این کار خود باعث مهاجرت ده ها هزار نفر از آن ها به این کشور شد.

2-   جلوگیری از تحقق آرمان های ملت یهود در تشکیل کشوری یهودی در فلسطین.

3-   تشکیل یک کشور عربی ـ اسلامی در فلسطین که هسته اصلی کشور یکپارچه عرب ها و مسلمانان باشد. شعار نهضت شیخ عزالدین قسام این بود «سرانجام جهاد، پیروزی یا شهادت است» و مبارزان شهر حیفا و روستاهای اطراف آن، این عبارت را پیوسته تکرار می کردند. شیخ قسام به صورت مخفیانه و سری فعالیت می کرد و جز نزدیکان وی که به همراهش عملیات های شهادت طلبانه علیه پایگاه نیروهای انگلیسی و شهرک های یهودیان مهاجر را انجام می دادند، فرد دیگری از فعالیت های او اطلاعی نداشت.

انگلیس و یهودیان فعالیت مبارزان فلسطینی و رهبر آنان شیخ عزالدین قسام را به دقت زیر نظر داشتند و بارها او را فرا خوانده و مورد بازجویی قرار دادند.

شیخ عزالدین زمانی که فهمید اشغالگران از فعالیت ها و برنامه های او مطلع شده اند، به همراه یاران خود به کوه جنین مهاجرت کرد تا کشاورزان این منطقه را به شورش علیه اشغالگران فرا خوانده و به منظور مبارزه علیه انگلیس و یهودیان آموزش های نظامی را به آنها یاد دهد. اما قبل از اینکه شیخ قسام و یارانش برنامه های خود را اجرا کنند، نیروهای اشغالگر مکان اختفای وی را شناسایی کردند و بیش از 150 پلیس انگلیسی و عربی در صبحگاه 20/11/1935 وی را در جنگل های روستای یعبد از سه طرف مورد محاصره قرار دادند. شیخ عزالدین قسام و یارانش می توانستند از این محاصره خارج شده و فرار کنند، اما از انجام این کار خودداری کردند و با اینکه می دانستند از لحاظ تعداد نفرات و آموزش و مکان، جنگ نابرابری در پیش دارند، وارد این جنگ شدند. نیروهای اشغالگر انگلیسی، شیخ و یاران وی را در دشتی مورد محاصره قرار داده و خود در کوه های مشرف بر آن دشت مستقر بودند. فرمانده انگلیسی، نیروهای پلیس عرب را در سه صف اول جای داد و آنها چنان به سوی شیخ و یارانش حمله ور شدند که گویی به سوی دزد و راهزن حمله می کنند. اما در مقابل شیخ عزالدین قسام به نیروهای خود دستور داد که با نیروهای پلیس عرب درگیر نشوند و این در حالی بود که این نیروهای پلیس نمی دانستند که با همان فرد محبوب خود جنگ می کنند، تا اینکه در نهایت شیخ و یارانش به محاصره درآمدند و فرمانده نیروهای انگلیسی از شیخ عزالدین و یارانش خواست که خود را تسلیم کنند تا از مرگ حتمی نجات یابند، اما شیخ در پاسخ آنها گفت:« این جهاد در راه خدا و وطن صورت می گیرد و هر کس چنین جهادی را آغاز کرده باشد، تسلیم غیر خدا نمی شود ..»

شیخ سپس رو به یارانش اعلام کرد که «خود را برای شهادت آماده کنید». پس از 6 ساعت مقاومت شجاعانه و فداکاری مخلصانه در راه خدا و وطن، شیخ و 4 تن از یارانش در این درگیری سخت و نابرابر به شهادت رسیدند و 2 تن دیگر مجروح و 4 نفر اسیر شدند. این حادثه بازتاب گسترده ای در داخل فلسطین و سرزمین های شام به پا کرد. بدین ترتیب پس از عمری مجاهدت در راه دین و وطن پیکر پاک شهید شیخ عزالدین قسام در روستای شیخ در نزدیکی حیفا در خاک آرام گرفت و بسیاری از ادبا و شعرا و نیز علمای سیاسی یاد وی را گرامی داشتند و حتی برخی از فرماندهان انگلیسی نیز تعجب و حیرت خود را از دلاوری ها و قهرمانی های شیخ محبوب فلسطینیان پنهان نکردند. روحش شاد و یادش گرامی باد.

لینک کوتاه:

کپی شد