شنبه 10/می/2025

لعن و نفرین فلسطینیان علیه انگلستان در نود و یکمین سالگرد صدور بیانیه بالفور

دوشنبه 3-نوامبر-2008

 

دیروز یکشنبه (2/11/2008) مصادف با نود و یکمین سالگرد صدور بیانیه شوم و دردناک بالفور بود که ذکر نام آن همچنان دل های فلسطینیان را به درد می آورد. در چنین روزی یعنی در تاریخ 2/11/1917 میلادی بالفور وعده تشکیل وطن قومی یهود در فلسطین اشغالی به عنوان “سرزمینی بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین” را به یهودیان صهیونیست داده و در واقع به آنها قول داد که به قول خود در سرزمین خالی از جمعیت فلسطین! برای این ملت بدون سرزمین کشوری تشکیل دهد.

لعن و نفرین فلسطینیان نثار انگلستان

اما امروز و پس از گذشت نود و یک سال از آن روز دردناک که سرنوشت تلخی را برای فلسطینیان رقم زد می گذرد، شهروندان فلسطینی همچنان لعن و نفرین خود را نثار کشور انگلستان می کنند که با اشتباه تاریخی خود حقوق فلسطینیان را نادیده گرفته و همچنان بر این موضع خود اصرار می ورزد. این بیانیه جنایت های سازمان یافته تلخی را برای ملت فلسطین به همراه داشت و باعث آوارگی دهها شهروند بی گناه فلسطینی از خانه و کاشانه خود تحت فشار تهدیدات رژیم صهیونیستی برای کشتار آنها شد.

اجرایی شدن پروژه صهیونیستی

طرح جمع کردن فلسطینیان در سرزمین فلسطین در اواخر قرن نوزدهم میلادی و پس از برگزاری “کنفرانس اول صهیونیسم” در شهر بازل سوئیس (سال 1314 ق برابر با 1897 میلادی) به دستور “تئودور هرتزل” بنیانگذار جنبش صهیونیستی به مرحله اجرا درآمده و صهیونیست ها نهایت تلاش خود را برای جلب تعهد یکی از کشورهای بزرگ در تشکیل وطن قومی یهودی خود به کار بردند.

در آغاز خیلی ها در نظر داشتند که وطنی را در شمال آفریقا برای یهودیان تشکیل دهند و در مرحله بعد، ایده واگذاری یک سرزمین در منطقه “العریش” به صهیونیست ها مطرح شد، اما تمامی این طرح های پیشنهادی با شکست مواجه شد و بدین ترتیب یهودیان به فکر تشکیل کشوری برای خود در فلسطین افتاده و تلاش کردند که موافقت امپراتوری عثمانی (طرف حاکم بر سرزمین “فلسطین” در آن وقت) با این مساله را جلب کنند. هرتزل در آنزمان تلاش کرد با پرداخت 20 میلیون لیره ترک به عنوان رشوه به سلطان “عبد الحمید” امپراتور وقت عثمانی ها سرزمین فلسطین را از آنها خریداری کند، اما این پیشنهاد وی با مخالفت جدی سلطان عثمانی ها مواجه شد و وی خاطر نشان کرد که « من نمی توانم حتی یک قدم از خاک تحت سلطه امپراتوری عثمانی را بفروشم؛ چرا که این سرزمین ها در واقع متعلق به ملت ماست که با فدای جان خود این سرزمین ها را تصرف کرده اند. آنها این خاک را به قیمت از دست دادن جان خود و ریخته شدن خونشان در میدان جنگ به دست آورده اند و از همین رو، این سرزمین متعلق به آنهاست و من نمی توانم حتی بخش کوچکی از آنرا هم به دیگران واگذار کنم تا یهودیان سرمایه های بیلیونی خود را در آنجا انبار کنند. اما زمانی که امپراتوری عثمانی تجزیه شود ممکن است یهودیان بدون پرداخت عوضی سرزمین فلسطین را تصاحب کنند و ما هیچگاه اجازه این کار را که به منزله قطع اعضای بدن خودمان است نخواهیم داد.»

ترویج افکار یهودی در اروپا

اما این مخالفت تاریخی سلطان عبد الحمید با خواسته هرتزل هیچگاه باعث انصراف و چشم پوشی وی از این مساله نشد، بلکه یهودیان در صدد ترویج افکار خود در اروپا بر آمده و اتفاقا با حمایت و استقبال گرم تعدادی از سیاست مداران و سران کشورهای غربی مواجه شد. “آرثر بالفور” وزیر وقت امور خارجه انگلستان که به تفکرات صهیونیستی و حمایت شدید از آنها شهره بود، جزء اولین کسانی بود که به شدت از این مساله حمایت کرد.

بدین ترتیب صهیونیست ها خود را به انگلیسی ها نزدیک کرده و به آنها وعده دادند که اهداف و منافع ملی آنها را تامین کنند. انگلیسی ها نیز در مقابل نیز کلیات ایجاد وطن یهودی را طراحی کردند ولی در آغاز آنها سعی داشتند وطنی با عنوان پناهگاه یهودیان مهاجر و مظلوم برای آنها تشکیل دهند که این مساله با مخالفت طرف صهیونیستی مواجه شده و در نهایت طرفین توافق کردند که وطنی قومی برای یهودیان تشکیل شود.

اما این ایده با مخالفت شدید خود یهودیان؛ به ویژه یهودیان لیبرال مواجه شد که توانسته بودند خود را در جوامع محل زندگی خود انس داده و در داخل آنها ادغام شوند. آنها این طرح را اقدامی از سوی دشمنان قوم سامی برای انزوای یهودیان تلقی کرده و معتقد بودند که طرح چنین ایده ناشی از تفکر مبتنی بر ناتوانی یهودیان برای ادغام در داخل جوامع محل زندگی خود و عدم تعلق آنها به کشورهای محل اقامت شان است.

 

جسارت انگلستان در تعهد به اجرای این طرح مهم

پس از بحث و بررسی های فراوان در داخل “شورای نمایندگان یهودی انگلستان” بیشتر نمایندگان از طرح پیشنهادی “حاییم وایزمان” و “ناحوم سوکولوف” حمایت کردند و وایزمان نیز تلاش زیادی برای جلب حمایت مقامات انگلیسی از خواسته صهیونیست ها برای عملی کردن وعده بالفور انجام داد.

بالاخره انگلستان با حمایت هم پیمانان خود بیانیه بالفور را منتشر کرده و مسئولیت اجرای این طرح خطیر را عهده دار شد و صبح آنروز (23 محرم سال 1336 ق برابر با 8 نوامبر سال 1917م) روزنامه های انگلیسی خبر صدور این بیانیه را منتشر کردند. متن این بیانیه بدین شرح بود:

«وزارت امور خارجه انگلستان

تاریخ 2 نوامبر سال 1917

عزیزم لرد “روچلد”

بسیار مایه خوشحالی است كه به نیابت از حكومت اعلی حضرت مطلب زیر را كه تامین كننده آرزوهای یهودیان و صهیونیست هاست و به وزارت امور خارجه پیشنهاد و با آن موافقت شده است، به اطلاع جنابعالی برسانم.

« حكومت اعلی حضرت به موضوع تاسیس وطنی ملی برای ملت یهود در فلسطین به دیده موافق می نگرد و نهایت سعی خود را برای تحقق این هدف به كار می گیرد، مشروط بر این كه هیچ گونه اقدامی كه ناقض حقوق مدنی و دینی پیروان دیگر ادیان غیریهودی در فلسطین و حقوق و وضعیت سیاسی یهودیان در كشورهای دیگر باشد، صورت نگیرد. بسیار خرسندم اگر اتحادیه هیات های صهیونیستی را در جریان این مطلب قرار دهند.

                                                               ارادتمند شما آرتور بالفور

به رسمیت شناخته شدن “وطن ملی یهودیان” از سوی اروپایی ها

پس از اعلام صدور این بیانیه کشورهای اروپایی؛ به ویژه فرانسه، ایتالیا و آمریکا حمایت خود را از این اقدام اعلام کرده ولی در عین حال انتشار این خبر شوک سنگینی را به کشورهای عربی وارد کرد، اما در این میان تنها تعدادی از این کشورها خشم و نفرت خود را از این اقدام ننگین اعلام کردند.

فرانسه اولین کشوری بود که بیانیه ای در حمایت از بیانیه ننگین بالفور منتشر کرده و “استفان” وزیر امور خارجه فرانسه با انتشار بیانیه مشترکی با نمایندگان دیگر انجمن های صهیونیستی “سکولوف” خشنودی خود از همبستگی میان دولت انگلستان و فرانسه در اسکان یهودیان در فلسطین را اعلام کرد.

دولت انگلستان با مشاهده حالت نارضایتی و خشم ناشی از صدور بیانیه بالفور در جهان عرب، نامه ای را از طریق کولونل “باست” به “شریف حسین” ارسال کرده و در آن به وی اطمینان داد که هیچگاه اجازه اسکان صهیونیست ها در خاک فلسطین را نخواهد داد و در صورت اجری چنین طرحی تا حد امکان منافع اقتصادی و سیاسی ساکنان عرب این سرزمین را در نظر خواهد گرفت.

وی در همین حال به نظامیان انگلیسی حاضر در فلسطین نیز دستور داد که از اوامر کمیته یهودی به ریاست “حاییم وایزمن” نماینده “هرتزل” که قرار بود به فلسطین روانه شوند، اطاعت کنند.

پایان جنگ های صلیبی

چند ماه پس از گذشت این حادثه، جنگ جهانی اول به پایان رسید و نیروهای انگلستان به فرماندهی لرد “لنبی” وارد قدس اشغالی شده و این فرمانده انگلیسی به هنگام رسیدن به این شهر جمله مشهور خود «جنگ های صلیبی امروز پایان یافت» را اعلام کرد.

سه سال پس از این حادثه (در سال 1338ق برابر با 1920 م) ژنرال فرانسوی به نام “گورو” وارد شهر دمشق شده و با پا گذاشتن بر روی قبر “صلاح الدین ایوبی” با بغض و کینه عمیق چنین گفت:«آری صلاح الدین ما بار دیگر باز گشتیم.»

در ماه رجب همین سال “شورای عالی نیروهای متحدین” با قیمومیت انگلیس بر فلسطین و اجرای وعده بالفور به صهیونیست ها مبنی بر تشکیل وطن ملی برای آنها موافقت کرد. مدتی پس از این حادثه نیز مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز در تاریخ 11 ذی الحجه سال 1341 ق برابر با 24 ژوئیه سال 1923 م با طرح قیمومیت انگلستان بر فلسطین موافقت کرده و این طرح در 18 صفر سال 1342 ق برابر با 29 سپتامبر سال 1923 م  به مرحله اجرا در آمد.

بطلان بیانیه بالفور

بعد از اینکه یهودیان با استناد به بیانیه بالفور در صدد تشکیل کشور مستقل برای خود بر آمدند، توطئه های نهفته در این بیانیه آشکار شد. صهیونیست ها با استناد به این مساله که بیانیه بالفور در متن خود حق ملت یهود در ایجاد وطن ملی برای خود در سرزمین مخصوص به خودشان اشاره کرده است و علاوه بر این مجمع عمومی سازمان ملل نیز در تاریخ 16 محرم سال 1367 ق برابر با 29 نوامبر سال 1947م با صدور قطعنامه ای به حق یهودیان در تشکیل کشور یهودی در فلسطین اعتراف کرده است، خواستار تشکیل کشوری مستقل برای خود شدند.

علی رغم تمامی دستاوردهای ناشی از “بیانیه بالفور” برای یهودیان، بسیاری از سیاست مداران و مورخان به بطلان و بی اعتبار بودن این بیانیه اعتراف کرده اند و بدین ترتیب می توان گفت که تمامی اقدامات و حوادث متعاقب این بیانیه شوم و ننگین باطل و غیر قانونی است؛ چرا که در زمان صدور این بیانیه، اصلا فلسطین جزء خاک انگلستان نبود تا این کشور حق تصرف در آنرا داشته باشد، بلکه سرزمین فلسطین در آن زمان جزئی از خاک امپراتوری عثمانی به شمار می رفت و این امپراتوری تنها طرف دارای حق تصرف در خاک آن بود.

از سوی دیگر، بیانیه بالفور یک بیانیه یک جانبه (تنها از سوی انگلستان صادر شد) بود و امپراتوری عثمانی هیچ مشارکتی در روند آن نداشت. علاوه بر این، بیانیه مذکور صراحتا با بیانیه رسمی سال 1336 ق برابر با 1918م دولت انگلستان مغایرت داشت. در این بیانیه آمده بود که سرنوشت سرزمین های تحت قیمومیت انگلیس باید بر اساس خواست و اراده ساکنان این سرزمین ها رقم بخورد و دولت انگلیس نیز این مساله را قبول داشته باشد.» جدای از همه این مسائل، بیانیه بالفور با حق تعیین سرنوشت ملت ها که هم پیمانان انگلیس آنرا اعلام کرده و این کشور خود بارها از آن حمایت کرده بود، تناقض داشت که باعث بطلان و عدم اعتبار قانونی و عرفی این بیانیه می شود.  

لینک کوتاه:

کپی شد