شنبه 10/می/2025

خانواده محمد الشرفا ….. شاهد عینی تجاوزگری های نازیستی رژیم صیونیستی

سه‌شنبه 24-فوریه-2009

هر روز یکی از جنایات نظامیان رژیم اشغالگر قدس پس از عقب نشینی شان از نوار غزه بر ملاء می شود؛ جنایاتی که ویرانی های زیادی بر جای گذاشت و زندگی شهروندان فلسطینی به کابوسی هولناک مبدل ساخت.

در هر خانه ای یک مجروح است، ولی مجروح خانواده محمد الشرفا با دیگر مجروحان فرق دارد. ما همه کشته شدگان فلسطینی را شهدای راه حق می دانیم. گرفتاری این پدر هر لحظه با شنیدن صدای بابا بابای فرزندانشان که بی پاسخ می ماند تازه می شود. آری! این پدر خسته از دشنه اهریمنان صهیونیست زمانی که می بیند کسی ندای همسرش در تامین نیازهای خانواده اش را لبیک نمی گوید دردش تازه می شود.

محمد الشرفا جوانی سی و پنج ساله است که تا قبل از تصمیم دشمن صهیونیستی برای نابودی نوار غزه در کنار خانواده اش در امنیت و آسایش زندگی می کرد.

لحظات اندوهبار مداوم در ذهن این همسر دل شکسته مجسم می شود و از دست رژیم جنایتکار صهیونیستی به درگاه خداوند شکایت می برد و هر لحظه یاد اقدام وحشیانه نظامیان صهیونیست در به آتش کشیدن خانه اش می افتد و اینکه چگونه آنان دست به شیوه های مختلف مرگ تدریجی زدند، آتشی در خرمن جانش انداخته می شود.

جزئیات جنایات هولناک “اسراییل”

زمانی که به خانه الشرفا که در آن احساس بیگانگی می کند، آمدیم روی به طرف پنجره کرد. چشمانش حکایت از غم و اندوه عمیقی داشت، انگار که در دلش حرف هایی برای گفتن داشت.

همسرش جنایت هولناک ارتش نازیست عبری علیه این جوان را اینچنین بازگو می کند:« در خانه نشسته بودیم و تحولات نوار غزه و جنایات اسراییل علیه ساکنان بی گناه این منطقه اعم از بمباران، قتل عام، سوزاندن کودکان و زنان و سالخوردگان را دنبال می کردیم و مدام شنیدیم که یهودیان به تل الاسلام یورش برده اند که ناگهان نیروهای رژیم اشغالگر قدس به خانه ما تاختند و ما را در اتاق پذیرایی حبس کردند و دست و پاهای شوهرم را بستند و اسلحه هایشان به سوی او نشانه رفتند و از او خواستند که از 1 تا 3 بشمارد و محمد نیز این کار را انجام داد که ناگهان نظامیان صهیونیست قهقه زدند و سپس دور هم جمع شدند و گفتند که تو را با گلوله نخواهیم کشت سپس داخل خانه رفتند و تمامی اسباب و اثاثیه آن را بر هم زدند و پیت بنزین را که شوهرم آن را برای روشن کردن موتور برق استفاده می کرد، برداشتند. همان طوری که مستحضرید به خاطر محاصره نوار غزه این منطقه فاقد برق و گاز بود. 

این همسر دلشکسته که بغض گلویش را می فشرد لحظه ای سکوت کرد و سپس به حرف هایش ادامه داد. آنان بنزین را آوردند و روی شوهرم ریختند و پس به او گفتند که از یک تا سه بشمار و او نیز این کار را انجام داد و سپس یکی از سربازان صهیونیست کبریت را روشن کرد و به سوی او انداخت که در پی این اقدام جائرانه وی آتش گرفت. در حالی که محمد در کوران آتش می سوخت آنان خنده های موذیانه و قهقه های بلند سر می دادند.

تصمیم به لغو دستور قتل

در حالی که اشک از چشمان غمبار این زن قهرمان جاری بود گفت: نظامیان صهیونیست در گوش هم پچ پچ کردند و از اشاره هایشان فهمیدیم که آنان می خواهند محمد را از پنجره مشرف بر خیابان بیندازند. آری! آنان محمد را برداشتند در حالی که نمی از بدنش را بیرون از پنجره طبقه چهارم قرار داده بودند و قهقه می زدند صدای ناله محمد سر به آسمان افراشت که ناگهان آنان از این اقدام غیر انسانی شان منصرف شدند.

این همسر شکیبا می افزاید:« ما تصور می کردیم که آنان دیگر به این حد از تجاوزات و وحشی گری ها اکتفا کنند، ولی طرح شومی که در ذهنشان نهان مانده بود شیطان صفتی آنان را بیش از پیش بر ملا ساخت؛ به گونه ای که آنان محمد را برداشتند و در کنار دهانه توپخانه تانک خود قرار دادند و از ساعت 10 بامداد تا 4 بعد از ظهر به صورت ممتد مکانی را هدف حملات توپخانه ای خود قرار دادند و تصور کردند که محمد مرده است، ولی این نظامیان پس از چند روز متوجه شدند که او نمرده است و فقط اختلال هواس پیدا کرده است و سپس او را آوردند و با حالت تمسخر آمیز گفتند که از او محافظت کنم که در آینده به دردت می خورد. آنان محمد را هزار بار کشتند و من نیز به خاطر مشاهده این صحنه های دلخراش هزار بار کشته شدم، محمد که وجودش به خانه ما مهر و صفا بخشیده بود و اکنون صدای ناله هایش دل انسان را ریش ریش می کند و هر روز دل زخمی ام را می کاود.»

لینک کوتاه:

کپی شد