مسئله حمله صهیونیست ها به نوار غزه همچنان در محور توجه اندیشمندان و فرهیختگان عرب و غیر عرب است و هنوز هم بحث ها در مورد مواضع کشورها و طرف های ذیربط در قبال این حملات، در تحقیقات و پژوهش های مختلف جای دارد.
موضع سیاسی مصر، ماجرای گذرگاه رفح و نیز نگاه حقوقی به مسئله طرح صلح اعراب و فوایدی که محکوم شدن رهبران رژیم صهیونیستی در دادگاه های بین المللی به همراه دارد، از جمله مسائلی بود که در گفتگوی اختصاص مرکز اطلاع رسانی فلسطین با دکتر عبدالله الاشعل، کارشناس ارشد حقوق بین الملل و مشاور اسبق وزیر امور خارجه مصر در امور حقوقی و تنظیم معاهدات سیاسی مورد بحث قرار گرفت. متن کامل این مصاحبه از نظر خوانندگان عزیز فارسی زبان می گذرد.
س: بگذارید در ابتدا به بحث در خصوص گذرگاه مرزی رفح و توافق نامه های بین المللی بپردازیم که مانع از بازگشایی آن می شود.
ج: گذرگاه رفح، یک گذرگاه مصری ـ فلسطینی است. در پانزدهم نوامبر 2005 طرف فلسطینی (تشکیلات خودگردان) و رژیم صهیونیستی در مورد استفاده از این گذرگاه توسط فلسطینیان به توافق رسیدند که البته مصر هیچ گونه نقشی در تصمیمات مربوط به آن نداشت. توافق نامه گذرگاه ها یک ساله بود و این یک سال در تاریخ چهارده نوامبر 2006 پایان یافت و با توجه به این امر، دیگر مصر به هیچ وجه ملزم به بسته نگاه داشتن گذرگاه نبود ؛ بلکه خود در مورد گشودن یا بستن آن تصمیم می گرفت.
وقتی هولوکاست غزه روی داد، بنده تاکید کردم مصر از نظر قانونی وظیفه دارد که گذرگاه رفح را نه تنها به روی بیماران و زخمی ها ـ بلکه به روی تمامی افراد ـ باز نماید ؛ زیرا این گذرگاه تنها راه امدادرسانی به اهالی غزه است.
همان طور که خدمت تان عرض کردم، گشودن گذرگاه نه کرم و بزرگواری مصر، بلکه وظیفه قانونی این کشور می باشد ؛ زیرا بر اساس کنوانسیون چهارم ژنو این وظیفه تمامی کشورها است که در مقابل اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی بایستند. از آنجایی که مصر تنها همسایه غزه به شمار می رود، بر اساس کنوانسیون چهارم ژنو وظیفه دارد که علاوه بر بازگشایی گذرگاه، روند رفت و آمد در آن را تسهیل بخشد و تلاش های اسرائیل برای بسته نگاه داشتن آن را خنثی سازد.
مصر باید در شرایط حساس جنگ خواستار برگزاری نشست عمومی صلیب سرخ جهانی جهت پیگیری اقدامات اسرائیل در زیر پا گذاشتن کنوانسیون چهارم ژنو می شد. پس مصر، نه به خاطر آنکه بزرگ ترین کشور عربی است ؛ بلکه به خاطر همجواری با غزه وظیفه بازگشایی گذرگاه را داشت. ضمنا حتی اگر کشور دیگری ـ ولو غیر عربی ـ به جای مصر بود همین وظیفه بر دوشش بود.
س: مصر در توجیه اقدام خود در بسته نگاه داشتن گذرگاه رفح اعلام کرد که این اقدام باعث تثبیت شکاف داخلی موجود در فلسطین و جدایی کرانه باختری از نوار غزه می شود. نظر خود در این رابطه را بفرمایید.
ج: به اعتقاد بنده، منظور آقای حسنی مبارک از ابراز چنین نظری این بود که ابومازن از وی خواسته است تا گذرگاه رفح را ببندد و اگر بدون جلب موافقت تشکیلات خودگردان به بازگشایی آن مبادرت ورزد به این معنا است که حماس را در تثبیت قدرت و حاکمیتش بر نوار غزه کمک کرده است. از نگاه حسنی مبارک این معنای تثبیت شکاف داخلی است.
بنده شخصا به ابومازن گفتم که اگر بر حفظ جان اهالی غزه تاکید دارد و از وضعیتی که برای مردم فلسطین در این منطقه پیش آمده، ناراحت است می تواند برای نجات مردم دست به کار شود و از حسنی مبارک بخواهد که گذرگاه رفح را بگشاید ؛ ولی وی چنین درخواستی را با رئیس جمهور مصر مطرح نکرد. به اعتقاد بنده، این (عدم موافقت ابومازن با بازگشایی گذرگاه) است معنای تثبیت شکاف داخلی که آقای مبارک از آن صحبت کرده است.
س: عوامل تاثیرگذار بر عملکرد سیاسی مصر در طی جنگ چه بود؟
ج: به اعتقاد بنده، نقش مصر متاثر از چندین فاکتور بود. اولین فاکتور حجم سنگین و غیر قابل انتظار فاجعه غزه و نیز بربریت و سبعیتی بود که رژیم صهیونیستی از خود نشان داد.
دومین عامل نگرانی مصر از اوضاع آن زمان بود. اسرائیل می دانست که به آتش کشیدن غزه شاید باعث تحریک مصر شود و ممکن است این کشور دست به یک اقدام نظامی بزند ؛ ولی مصر همیشه تاکید بر آن دارد تا دست به اقدامی نزند که در نگاه اسرائیل و ایالات متحده به شکلی تفسیر شود که در نهایت با خود یک جنگ گسترده منطقه ای را به دنبال داشته باشد.
چیزی که نمی توان هیچ شکی در آن داشت، آن است که مصر واقعا از آنچه در غزه می گذشت ناراحت بود و اسرائیل نیز قاهره را با شرایطی مواجه کرده بود که هیچ راهی برای نجات غزه نداشت. مصر معتقد بود هولوکاستی که تل آویو در غزه به راه انداخته، با حمایت گسترده سیاسی کشورهای بزرگ اروپایی و نیز ایالات متحده بوده است یعنی همان شانزده کشوری که در تجهیز اروپا به سلاح های جدید در جریان جنگ غزه دست داشتند.
قطعا نظام مصر درس سختی را از جنگ غزه گرفت و فهمید که باید تدابیر لازم برای جلوگیری از تکرار چنین موضع گیری شرم آوری که باعث ایجاد شکاف میان نگاه ملت و دولت شد، اندیشیده شود. بنده در پاسخ به این پرسش که چرا باید مصر را سرزنش کرد، می گویم که مصر تنها همسایه غزه است و قلب تپنده جهان عرب به شمار می رود.
س: برخی اندیشمندان بر این باورند که جنگ اخیر باعث شد تا مشروعیت رژیم صهیونیستی به زیر سوال برود، نظر شما در این باره چیست؟
ج: اسرائیل خوب می داند که یک رژیم اشغالگر است و یهودیان نیز می دانند که این اراضی متعلق به آنان نیست و خارج از چارچوب قانون عمل کرده اند. جماعت یهودی ساکن اسرائیل این ادعا را دارند که جامعه جهانی از آنان حمایت می کند و صاحب حق شان می داند.
یهودیان می گویند این ما هستیم که باید در فلسطین زندگی کنیم و باید اهالی این سرزمین از آن خارج شوند. رژیم صهیونیستی در اندیشه خلق و رواج برخی واقعیت های جدید و تزریق آنها به افکار عمومی است ؛ ولی به خاطر وجود عواملی چند به این هدف شوم خود نمی رسد:
1 ـ مقاومت ملت فلسطین: مقاومت از نظر روانی مسئله ای مهم تلقی می شود و باعث می گردد تا صهیونیست ها احساس کنند که دیگر آینده ای در این سرزمین ندارند.
2 ـ صهیونیست ها می گویند که با دریایی از دشمنی و خصومت در منطقه رو به رو هستند. این حرف درست است ؛ زیرا جهان عرب هرگز نمی تواند به یک سازگاری با رژیم صهیونیستی برسد. امروز این رژیم با حضور نامشروع خود در منطقه رشته های ارتباط جهان عرب را از هم گسسته و به کشتار فلسطینیان مبادرت می ورزد. تل آویو از فهم این نکته غافل است که منطقه عربی حکم یک پیکر واحد را دارد و اگر عضوی از این پیکر ـ یعنی همان فلسطین ـ هدف حملات دشمن قرار گیرد، دیگر اعضا برای نجات آن به تکاپو می افتند و اگر اینگونه نبود معنای این موج همبستگی که از مغرب عربی آغاز و تا موریتانی نیز ادامه یافت، چه بود؟
در جریان حملات رژیم اشغالگر قدس مردم مراکش، الجزایر و نیز تونسی ها ـ با وجود تمامی محدودیت های تحمیلی ـ به گونه ای بپا خاستند که گویی جزئی از وجودشان در فلسطین قربانی می شود.
آری! رژیم صهیونیستی احساس وابستگی به یک پیکره واحد را درک نمی کند ؛ زیرا در این صورت احساس ترس تمام وجودش را فرا خواهد گرفت و خواهد دانست که وارد یک پیکر بزرگ شده است و هر آن امکان دارد که اعضای این پیکر عظیم آن را ببلعند و نابود سازند.
س: به نظر شما، تنظیم کیفرخواست علیه رهبران رژیم صهیونیستی و تحت تعقیب گرفتن آنان به عنوان جنایتکاران جنگی چه فایده ای دارد؟
ج: در مورد دلایل اهمیت این اقدام باید خدمت تان عرض کنم که چنین کاری باعث می شود تا اولا ملت ها از جنایت های رژیم اشغالگر قدس باخبر شوند.
دوم اینکه چنین اقدامی باعث اثبات این نکته می شود که رژیم صهیونیستی برای ایجاد وحشت در منطقه آمده است و هرگز به دنبال برقراری صلح در خاورمیانه نیست.
سوم اینکه تنظیم کیفرخواست ـ از نظر روانی ـ باعث شکنجه صهیونیست ها می شود. در گذشته، بسیاری از این موارد اتفاق افتاده و باعث ناراحتی اسرائیلی ها شده است، به ویژه آنکه تنظیم کنندگان این کیفرخواست ها عرب نیستند. شایان ذکر است که رژیم صهیونیستی کمیته ای را به ریاست وزیر دادگستری اش برای پیگیری موضوع، حمایت از سربازان صهیونیستی و نیز انجام اقدامات لازم برای فک تعقیب تشکیل داده است.
در حال حاضر کیفرخواست ها و دادخواست های بسیاری در کشورهای مختلف جهان علیه صهیونیست ها صادر شده است. بنده معتقدم که این چنین اقدامات حقوقی با استقبال گسترده ای مواجه خواهد شد و باعث ناراحتی صهیونیست ها و نیز منزوی شدن آنان می شود. محاصره حقوقی رژیم اشغالگر قدس یکی از مهم ترین ابزارهای رویارویی با این رژیم تلقی می شود.
س: اجازه بدهید صحبتی در مورد طرح صلح اعراب داشته باشیم، طرحی که امروز از سوی جامعه بین الملل قابل قبول و پذیرش است. اخیرا بحث های زیادی در مورد ابقا یا حذف آن در گرفته است. نظر خود را در این باره بفرمایید.
ج: طرح صلح اعراب در واقع پیشنهادی است که از سوی اعضای اتحادیه عرب ارائه شده ؛ ولی رژیم صهیونیستی تا کنون هیچ توجهی به آن نداشته است. در حال حاضر، کشورهای عربی نظراتی متفاوتی درباره سرنوشت طرح صلح دارند. برخی می گویند که این پروژه باید با وجود مخالفت باقی بماند و برخی دیگر معتقدند که با نظر به موضع مخالف رژیم صهیونیستی، باید از روی میز برداشته شود.
شماری از کشورهای عربی در نشست دوحه نظر خود را درباره طرح صلح اعراب اعلام و تاکید کردند که با نظر به مخالفت اسرائیل با پذیرش این طرح، دیگر اعتبار آن پایان می یابد و از این رو باید به دنبال جایگزین های دیگری برای آن بود که مقاومت همان جایگزین مطلوب است.
مقاومت تنها جایگزین طرح صلح اعراب است که کشورهای عربی در نهایت به آن می رسند ؛ زیرا این کشورها می دانند که دراز کردن دست صلح و دوستی به سمت رژیمی که به هیچ وجه دنبال صلح نیست، اقدامی محکوم به شکست است.
نشست سران عرب در کویت نیز موضع عاقلانه ای را در قبال طرح صلح اعراب اتخاذ و اعلام کرد که این طرح برای ابد به روی میز باقی نمی ماند و اگر رژیم صهیونیستی تعامل جدی با این طرح نداشته باشد، کشورهای عربی موضعی دیگر را اتخاذ خواهند کرد. بد نیست بدانید وقتی که اوباما بر سر کار آمد از مشاوران خود پرسید که موضع جهان عرب در قبال مناقشه موجود چیست؟ در جواب به وی گفتند که عرب ها طرحی را پیشنهاد کرده و اعلام نموده اند که اگر اسرائیل به دنبال سازش باشد، ما نیز از این سازش استقبال می کنیم. از این رو است که اوباما بر ضرورت بقای طرح صلح اعراب تاکید دارد.
س: آیا کشورهای میانه روی عربی نیز مقاومت را خواهند پذیرفت؟
ج: بنده معتقدم که مسئله عمیق تر از قبول یا رد طرح صلح اعراب می باشد. مسئله اینجاست که برخی کشورهای عربی مواضعی را اتخاذ کرده اند که با خود شکاف در جهان عرب را به دنبال داشته است.
سوال این است: آیا کشورهایی که به نام جبهه میانه روی عربی نامیده می شود، به اهمیت مقاومت باور دارد ؛ چرا که مقاومت بدون پشتیبانی دولت ها و نظام های رسمی قدرت بقا ندارند.
س: به عنوان فردی که سابقه طولانی در فعالیت های دیپلماتیک دارید، بفرمایید که ارزیابی شما از روند مذاکرات میان تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی چیست؟
ج: مذاکره با رژیم صهیونیستی بدون در اختیار داشتن برگه های قدرت و اهرم های فشار بی فایده است. شاید وضعیت کنونی در فلسطین با برقراری آتش بس، گفتگوهای داخلی و نیز توافق بر سر راهکار تلفیقی که اساس آن مقاومت و مذاکره باشد، همراه گردد ؛ ولی به اعتقاد بنده، تشکیلات خودگردان فقط برای مذاکره با اشغالگران شکل گرفته است و در برنامه هایش جایی برای مقاومت یا راهکارهای تلفیقی نیست.
ما امروز با دو خط مشی در فلسطین رو به رو هستیم. خط مشی اول مربوط به مقاومت است و دومین مورد مربوط به مذاکره بر اساس اسلو می باشد، اسلویی که انتظار می رفت که موقت باشد و با تشکیل کشور مستقل فلسطینی پایان یابد. تلاش امروز رژیم صهیونیستی تبدیل تشکیلات خودگردان به جایگزینی برای ساف است.
به اعتقاد بنده، باید اوضاع داخلی فلسطین ساماندهی شود تا هر کدام از این خط مشی ها (مذاکره و مقاومت) در جای خود قرار گیرد. ما امروز نیازمند توافق نظر تمامی گروه های فلسطینی بر سر برنامه ملی جدیدی هستیم که مورد حمایت کشورهای عربی نیز قرار می گیرد.
در مصاحبه بنده با بی.بی.سی، یکی از اعضای فتح در کرانه باختری که در آن برنامه حضور داشت خطاب به من گفت که ما شما را دوست داریم و به شما احترام می گذاریم. در جوابش عرض کردم: “دوست عزیز! مسئله بر سر عشق و نفرت نیست. قلب بنده با ملت فلسطین است. سوالی که بنده از شما دارم، این است که مذاکرات ابومازن با اسرائیل حول چه محوری می چرخد؟ برنامه ای که برای مذاکرات دارید، چیست؟ چرا وقتی محمود عباس با اولمرت دیدار می کند، گل از گلش می شکفد؟ این آقا رئیس تشکیلات خودگردان است یعنی امید ملت فلسطین تلقی می شود.”
س: سوال بنده اینجاست: آیا ابومازنی که حتی برای ورود و خروجش از منزل باید رضایت افسر اسرائیلی مستقر در بیرون خانه اش را جلب کند و اجازه را از او کسب کند، توان مذاکره دارد؟ فرض کنیم که تل آویو به درخواست پاسخ منفی داد، واقعا چه کاری از دستش بر می آید؟
بنده فعالیت های دیپلماتیک داشته ام که از جمله این فعالیت ها مذاکره با رژیم صهیونیستی بوده است. بنده خوب می دانم کسی که قرار است وارد مذاکره شود، باید با خود برگه ها و اهرم های فشار لازم را داشته باشد. مذاکره تاکتیک های مخصوص خود را دارد. چطور رئیس دایره مذاکرات تشکیلات خودگردان بدون در دست داشتن حتی یک برگه فشار وارد گفتگو با صهیونیست ها می شود؟ چطور دست به چنین کاری می زند؟
س: راه خروج از بحران را در چه می بینید؟
ج: امیدوارم که در گام اول گروه ها و احزاب فلسطینی با هم یک صدا شوند و وحدت خود را بازیابند. آرزو دارم که هر چه سریعتر کار بازسازی غزه پایان یابد و تدابیر لازم برای جلوگیری از تکرار تجاوزات رژیم صهیونیستی اتخاذ شود و گفتگویی جدی و سازنده با فلسطینیان در خصوص بازسازی نظام سیاسی صورت پذیرد.
ضمنا باید کشورهای عربی همبستگی لازم و نیز حمایت کافی را از فلسطینیان در مسیر بازپسگیری حقوق غصب شده داشته باشند ؛ البته منظور بنده همبستگی نظام های رسمی عربی است.
به نظر بنده این راه خروج از بحران است. ضمنا سیاستمداران فلسطینی نیز وظیفه دارند که با هم یک صدا عمل کنند. حقیقا ملت فلسطین فداکاری های بسیاری را انجام داده است و باید این فداکاری ها به نتیجه برسد.