“غازی حسین” عضو دبیرخانه اتحادیه نویسندگان و روزنامه نگاران فلسطین و رئیس کمیته پیگیری همایش فرهیختگان فلسطینی و عرب در زمینه بازسازی سازمان آزادی بخش فلسطین “ساف” تاکید کرد که رهبری فتح یک رهبری شکست خورده و ناموفق است، چرا که مقاومت ملی فلسطین را زیر پاگذاشت و ضربه های جبران ناپذیری به آرمان ملی فلسطین و مبارزات ملت های عربی وارد آورد.
نیرنگ بازی و فریبکاری
شما به عنوان ناظر و تحلیلگر اوضاع فلسطین آیا در ششمین کنگره جنبش فتح شاهد نقطه عطفی ملموس در روند فعالیت های سیاسی این جنبش هستید؟ یا اینکه این کنگره به صورت صوری و تحت تاثیر شرایط ویژه بین المللی و منطقه ای برگزار شد؟
بنده از زمان تاسیس جنبش فتح به ویژه در سال های 1967 و 1968 فعالیت های این جنبش را پی گیری کرده ام، در طول این مدت دو رویکرد و گرایش متفاوت بر فعالیت های این جنبش حاکم بوده است: نخست؛ جریانی که مبارزات مسلحانه را تنها راه آزادی فلسطین اشغالی می دانست و دیگری رویکردی که مبارزه مسلحانه را ابزاری برای پیشبرد طرح سازش سیاسی قرار داده است و راهکار پیشنهادی تشکیل دو کشور در کرانه باختری و نوار غره در سومین کنگره جنبش فتح در “الزبدانی” بعد از این دو جریان شکل گرفت سپس برنامه انتقالی و موقتی در سال 1947 که شروع امتیاز دهی برای رسیدن به سازش سیاسی بود شروع شد و همچنین رئیس جنبش فتح تشکیل یک کشور دمکراتیک و سکولار در کل فلسطین برای عرب ها و یهودیان (فلسطین تاریخی) در سازمان ملل را مطرح کرد و این اقدام ابتدای زنجیره امتیاز دهی ها بود که این به طور تدریجی به روند سیر خود ادامه داد تا اینکه رویکرد دوم پیروز شد و رهبران فتح در 13 سپتامبر 1993 پیمان اسلو را به امضا رساندند.
این رویکرد بر رویکرد مبتنی بر مبارزه مسلحانه و مقاومت جهت بیرون راندن رژیم صهیونیستی و برچیدن شهرک های صهیونیستی به عنوان یک رژیم نژادپرستانه و تروریستی در فلسطین پیروز شد.
بعد از خروج از بیروت رهبران فتح تصمیم گرفتند که از مقاومت مسلحانه دست کشیده و زیر نظر آمریکا و با استفاده از راه های دیپلماتیک به سازش سیاسی دست یابند و این اقدام به منزله شکل گیری دو رویکرد مختلف در عرصه فلسطین بود، رویکرد نخست بر سازش سیاسی با “اسراییل” با نظارت ایالات متحده آمریکا مبتنی بود و در مقابل رویکرد دوم بر مبارزه مسلحانه و مقاومت تاکید داشت.
بعد از روی آوردن به سازش سیاسی به موجب توافق نامه ای که رهبران فتح با “فبلیپ حبیب” امضا کردند، نیروهای فلسطینی از لبنان خارج شدند و در مناطق مختلف و به دور از هرگونه درگیری با دشمن صهیونیستی پراکنده شدند و نتیجه اقبال به سازش شکل گیری انتفاضه اول بود که اسراییل از سرکوب آن عاجز بود، اما در نهایت با امضای پیمان اسلو از سوی طرف فلسطینی این انتفاضه به نابودی کشیده شد.
هنگامی که انتفاضه دوم شروع شد در میان رهبران فتح دوباره دو رویکرد حاکم بود: یکی رویکردی که درصدد سوء استفاده از انتفاضه دوم (انتفاضه الاقصی) برای رسیدن به سازش سیاسی جهت بهتر شدن موقعیت طرف مذاکره کننده فلسطینی بود و دیگری نه طرفدار مقاومت بود و نه طرفدار انتفاضه، بلکه فقط به دنبال کسب امتیازات تقدیمی از اسراییل بود که می توان “محمود عباس” رئیس غیر قانونی تشکیلات خودگردان فلسطین را نماینده واقعی این جریان دانست.
شارون بارها گفته بود که هرگز به “یاسر عرفات” رئیس اسبق تشکیلات خودگران فلسطین اجازه نخواهد داد از انتفاضه الاقصی برای بهبود جایگاه مذاکراتی اش بهره برداری کند و به همین خاطر تصمیم گرفت او را مسموم کند، موضوعی که “فاروق قدومی” از آن پرده برداشت و با اسناد و مدارک دست داشتن رهبران جنبش فتح و در راس آنان “محمد دحلان” سرکرده جریان شورشی جنبش فتح و ابومازن در اجرای این توطئه را اثبات کرد.
مطمئنا کنگره پیش روی فتح بیشتر یک نمایش سیاسی و نیرنگ و فریبی بیش نیست؛ که سعی دارد ملت فلسطین را با ادعاهای بی پایه و اساس خود فریب دهد.
جنبش فتح حق بازگشت آوارگان فلسطینی و هویت عربی شهر قدس و توافق در مورد یکپارچگی این شهر را نادیده انگاشت و از سوی دیگر، به مسئله برچیده شدن شهرک های صهیونیستی و حقوق حقه ملت فلسطین نیز توجه چندانی مبذول نداشت.
کنگره فتح در این برهه زمانی فقط جهت تقویت قدرت عباس برای امضای یک توافقنامه نهایی جهت سرکوب آرمان ملت فلسطین به عنوان عادلانه ترین مسئله تاریخ بشریت برگزار شد.
رهبران شکست خورده فتح
اگر لطف بفرمائید اندکی در مورد جزئیات برگزاری این کنگره در داخل فلسطین اشغالی و مشروعیت این کنگره در پرتو درگیری با دشمن صهیونیستی و نیز در مورد شرکت برخی اعضای جنبش فتح در این کنگره پس از کسب اجازه از رژیم صهیونیستی که “ابو ماهر غنیم” یکی از آنها بود، سخن بگوئید. وی طی نطقی بر ادامه مبارزه مسلحانه تاکید کرده بود که یکی از مقامات صهیونیستی در مصاحبه با رادیو عبری در واکنش به اظهارات وی تصریح کرد: « بر ادامه مبارزه مسلحانه سوگند نخور و تاکید نکن در حالی که تو می دانی چگونه وارد کرانه باختری شدی» نظر شما در این مورد چیست؟
رهبری فتح یک رهبری ضعیف و شکست خورده است که دستاوردهای مبارزات ملی فلسطین را به هدر دادند و ضربات جبران ناپذیری به آن و به طور کلی به مبارزات ملی عربی وارد کردند و میان رهبران فتح در مورد برگزاری کنگره اختلاف بود، کسانی که اعتقاد به مقاومت داشتند می گفتند که کنگره باید در خارج از فلسطین برگزار شود، ولی ابومازن اصرار داشت که این کنگره در داخل فلسطین و زیر یوغ امنیتی “اسراییل” برگزار شود و این اقدام برای روی کارآمدن رهبران جدید مقبول اسراییل و تحمیل برنامه سیاسی که به دنبال تداوم مذاکرات بیهوده با دشمن صهیونیستی است، صورت گرفت. این مذاکرات باعث تضعیف موضع رسمی فلسطین و کشورهای عربی شد و همچنین خسارت های سنگینی را به آرمان مردم فلسطین وارد آورده و خدمات زیادی را به طرح رژیم صهیونیستی در مناطق عربی و اسلامی ارائه کرد. در حال حاضر صهیونیست ها ـ با توجه به شرایط منطقه ای و بین المللی ـ اسراییل پهناور از لحاظ جغرافیایی را به قدرت بزرگ اقتصادی خاورمیانه تبدیل کرده اند، آنان می خواهند سلطه اقتصادی خود را بر توانایی ها و امکانات کشورهای عربی و اسلامی از عمان تا تاجیکستان تحمیل کنند.
رهبران سرسپرده جهت سرکوب مقاومت
به نظر شما آیا کنگره ای که زیر یوغ امنیتی رژیم صهیونیستی برگزار می شود می تواند تصمیم هایی را مبنی بر لزوم پایبندی به اصول آرمان ملی فلسطین و در راس آن حق بازگشت آوارگان فلسطینی و پایبندی به گزینه مقاومت اتخاذ کند؟
نتایج مذاکرات که به مبادله زمین و حفظ یکپارچگی قدس و نادیده گرفتن حق بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمینشان و محدود کردن حق بازگشت آوارگان به تداوم حضور آنها در کشورهای محل اقامت و پناهندگی فعالی، نشانگر این واقعیت است که اگرچه بعضی از تصمیم های گرفته شده صبغه ملی دارند، اما همه این ها جز فریب و نیرنگ ملت فلسطین چیز دیگری نمی تواند باشد. آنان تصمیم نهایی خود را گرفته اند و گزینه مقاومت و منشور اساسی ملت و آرمان ملی را زیر پا گذاشته اند و در حال حاضر با شتاب هر چه تمام به دنبال امضای توافقنامه تشکیل کشور کوچک فلسطینی و تداوم سلطه خود می باشند.
جنبش فتح از سال 1968 بر سازمان آزادی بخش فلسطین “ساف” و نهادهای وابسته به آن سیطره دارد و تاکنون صدها میلیون دلار از این سازمان دریافت کرده است، این پول ها کجا رفته است؟ آن همه سلاح که در اختیار فتح و ساف بود کجاست؟ اگر اشتباهات سران ساف برشمرده شود رسوایی عظیمی به بار می آید که تاریخ بشریت نظیر آن را به خود ندیده است. متاسفانه سران فعلی ساف فاقد مشروعیت و وجاهت قانونی هستند؛ چرا که اعضای کمیته اجرایی، شورای ملی و شورای مرکزی مشروعیت خود را از سال 1991 از دست داده اند حتی دوره ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین نیز از تاریخ 9/1/2009 به پایان رسیده است و با این وجود سران فتح امور ساف و نهادها و سفارتخانه ها و مراجع تصمیم گیری سیاسی و اداری و مالی و نظامی مربوط به این سازمان را در انحصار خود نگهداشته اند.
مساله اسفناک تر و دردناکتر اینکه سیطره فتح بر کرانه باختری و تشکیلات خودگردان ضربه نابود کننده ای را به جنبش مقاومت و جنبش ملی فلسطین در کرانه باختری وارد آورد و ما این واقعیت را در جنگ غزه دیدیم.
مکان برگزاری کنفرانس نشانه گزینش رهبران جدید است که در انتخاب شدن آنها آمریکا دخالت داشت و 65 میلیون دلار برای آموزش برخی رهبران فتح هزینه کرد تا اینکه کرسی های رهبری در شورای انقلابی و کمیته مرکزی این جنبش را اشغال کنند و من اسناد و مدارک و شاهدان عینی از اعضای خود فتح در رام الله را دارم که بر درستی این ماجرا صحه می گذارند. به اعتقاد من رهبران جدید فتح بازیچه ای در دست عباس جهت حذف و نابودی آرمان ملت فلسطین خواهند بود.
اما در ارتباط با رهبران تاریخی فتح امثال “فاروق قدومی” و سرلشکر “محمد جهاد” و سایرین که از شرکت در این کنگره محروم شدند و حتی ممکن است به طور کلی از ساختار این جنبش کنار گذاشته شدند، باید گفت که این گروه از رهبران جنبش فتح؛ به ویژه رهبران فتح در لبنان مواضع خود در قبال کنگره اخیر این جنبش را اعلام نکرده اند. علی رغم حضور برخی رهبران مقیم اردوگاه های لبنان در ششمین کنگره سراسری جنبش فتح در بیت لحم، اخیرا بیانیه ای مبنی بر غیر قانونی بودن این کنگره در اردوگاه های مذکور پخش شده است و از سوی دیگر، رهبران فتح در خلیج فارس و کویت نیز با صدور بیانیه ای از قدومی خواستند که کمیته رهبری موقتی به ریاست خود تشکیل دهد.
عباس روی دیگر سکه اشغالگری
به طور خلاصه بفرمایید: به نظر شما برکناری رهبران تاریخی فتح را می توان به مثابه تشکیل اپوزیسیون توانمند در داخل فتح برشمرد یا اینکه قدومی و اطرافیانش به اندازه کافی پول و امکانات برای اینکار در اختیار ندارند و در نتیجه شکاف به معنای واقعی کلمه در داخل فتح امکان پذیر نیست؟!
آمریکا و رژیم صهیونیستی و اتحادیه اروپا و آنچه که کشورهای میانه رو عربی “اسراییل” می نامند همه شان از عباس حمایت می کنند دولت عباس از اختلاف در مورد آزادی بازداشت شدگان جنبش مقاومت اسلامی “حماس” در کرانه باختری و اجازه خروج اعضای فتح از نوار غزه جهت شرکت در کنگره ششم این جنبش سوء استفاده کرد و چنان بر موضع خود پافشاری کرد که حس تعصب و فرقه گرایی اعضای فتح را به جوش آورد و همچنین تا حدودی توانست نظر اعضای کنگره در زمینه خطر شدید جنبش حماس و به تعبیر خود عباس “غول ترسناک “حماس”” را با خود همسو سازد و حماس را به عنوان تهدیدی برای این جنبش معرفی کرد.
آنچه که مسلم است رهبران فتح بعد از پیروزی حماس در اولین انتخابات دمکراتیک مجلس قانونگذاری در تاریخ فلسطین از اصول ملی فاصله گرفته و از صراط مستقیم منحرف شده اند. اسراییل تصمیم داشت دولت وحدت ملی را به شکست بکشاند و مجلس قانونگذاری را تعطیل و یا حتی از صحنه سیاست حذف کند و متاسفانه اطرافیان ابومازن و رهبران همفکر او در این زمینه با رژیم صهیونیستی همکاری کردند.
مسلما عباس توانست با وعده های خود نظر محمد غنیم عضو کمیته مرکزی فتح را به سوی خود جلب کند غنیم مسئول تشکیلاتی و سازمانی فتح در خارج از فلسطین بود و امید داشت که دوباره در کمیته مرکزی این جنبش انتخاب شود و انتخاب وی برایش دارای منافع شخصی و خانوادگی بود؛ چرا که پسر او ماهر وزیر دولت غیر قانونی سلام است و به غنیم وعده داده بودند که دو فرزندش از اعضای شورای انقلابی فتح خواهند بود. تعصب قبیله ای فتح در لیست افرادی که انتظار داشتند در کمیته مرکزی و شورای انقلابی فتح پیروز شود نمایان بود و “ابوماهر غنیم” بهای تایید محمود عباس را در انتخاب دوباره اش در کمیته مرکزی فتح دریافت خواهد کرد و در حال حاضر مازن پسر عباس سرپرست یک وزراتخانه در رام الله است و ابوماهر به وی قول داده که او را به عنوان عضو شورای انقلابی فتح بگمارد.
“ابوعلا” مسئول تشکیلاتی فتح در کرانه باختری از ابومازن حمایت می کند و به نوبه خود سهم زیادی در تعیین اسامی رهبران طرفدار ابومازن و دحلان در نوار غزه داشت و به خاطر همین حمایت های بی شائبه به عنوان عضو کمیته مرکزی فتح انتخاب شد و برادرش خالد نیز به عنوان عضوی از کنگره ششم انتخاب شد.
پیش بینی ها حاکی از آن است که “ام جهاد” به عنوان عضو شورای مرکزی انتخاب می شود و می خواهند که فرزندان او را عضو شورای انقلاب انتخاب کنند. مسلم است که در این صورت تعداد بسیاری از مبارزان و مجاهدان قدیمی کنار گذاشته خواهند شد.
محمد دحلان که متهم به دست داشتن در ترور یاسر عرفات است و حتی بر اساس اسناد و اطلاعات موثق، وی شخصا و به دستور شارون نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی عرفات را مسموم کرد، در حال حاضر 57 نفر از طرفدارن خود را در میان اعضای کنگره می بیند و پیش بینی می شود که به عنوان عضو کمیته مرکزی انتخاب شود.
به نظر می رسد حتی در صورت عدم حضور اعضای فتح در نوار غزه دحلان به عنوان عضو کمیته مرکزی انتخاب شود! آیا این گونه است؟
آمریکا و اسراییل از خیلی وقت پیش تلاش می کنند که دحلان را برای به دست گرفتن رهبری جنبش فتح پرورش می دهند و مسلما هنوز نقش دحلان به پایان نرسیده است و او به عنوان فرد اول اجرای طرح های رژیم صهیونیستی در کرانه باختری خواهد بود و آنها تلاش می کنند این مهم در نوار غزه نیز تحقق یابد، ولی به حول و قوه الهی پیروز نخواهند شد.
کنگره ششم فتح غیر قانونی است
با توجه به اینکه تعداد زیادی از اعضای فتح غایب بودند و افرادی از خارج در این کنگره شرکت کردند، آیا طبق قوانین داخلی فتح برگزاری این کنگره قانونی است؟
نه برگزاری این کنگره قانونی نبود؛ طبق قوانین سازمانی فتح تصمیم گیرنده در مورد برگزاری کنگره کمیته مرکزی است. این کمیته تصمیم داشت کنگره را در خارج از فلسطین برگزار کند به همین دلیل تلاش کمیته تدارکاتی که دو سال تمام برای برگزاری این کنگره فعالیت کرده بود بی ثمر ماند؛ چرا که ابومازن اعضای شورای انقلابی را در رام الله جمع کرد و از آنان خواست که در این مورد نظر خود را اعلام کنند با اینکه شورای انقلابی تصمیم گیرنده نیست بلکه پیشنهادهای خود را به کمیته مرکزی ارائه می دهد و تصمیم گیرنده نهایی کیمته مرکزی است در حالی عباس فقط به پیشنهادهای شورای انقلابی اکتفا کرد و این اقدم طبق قوانین و موازین داخلی فتح غیر قانونی است.
شما چه انتظاری از جنبش فتح دارید؟
من اعتقاد دارم که فتح باید اشتباه تاریخی امضای پیمان اسلو را جبران کند؛ اشتباهی که موجب پیدایش وضعیت رقت بار کنونی برای ملت فلسطین شد و هر چه سریعتر به مذاکرات بیهوده و بی ثمر خود پایان بخشد و پیمان اسلو را ملغی اعلام کند و از موضع خود مبنی بر به رسمیت شناختن دشمن صهیونیستی عقب نشینی کند و به حق بازگشت آوارگان فلسطینی به میهنشان اصرار ورزد.
همچنین انتظار می رود فتح پایبندی خود را نسبت به شهر یکپارچه قدس به عنوان شهر عربی و اسلامی اعلام کند و امیدواریم که این جنبش در مورد اصول آرمان ملی فلسطین وحدت کلمه داشته باشد و زنجیره همکاری و هماهنگی امنیتی خود را با سران دشمن صهیونییستی پایان بخشد.