فصل دوم
بحث ما در این فصل، به آماده کردن فرد برای انجام بازجویی و نیز شیوه های روانی و جسمی جهت اخذ اعتراف است. از دیگر مسائل مورد بحث در این فصل، پیشنهادهایی می باشد که از سوی دستگاه های امنیتی ابومازن با مجاهدان مطرح می شود.
1 ـ آماده کردن فرد برای بازجویی (مرحله آغاز بازجویی)
بعد از بازداشت یک فرد مجاهد با استفاده از شیوه های مختلف که به تفصیل در فصل گذشته از آن سخن گفتیم، فرد را برای انجام بازجویی آماده می کنند و به صورت ذیل عمل می نمایند:
الف ـ معاینه پزشکی فرد بازداشت شده
یک فرد ـ بلافاصله بعد از بازداشت و انتقال به یکی از مقرهای دستگاه های امنیتی تحت فرمان محمود عباس ـ مورد معاینات گسترده پزشکی قرار می گیرد. هدف از این کار، آشنایی با دردهایی است که فرد از آن رنج می برد و نیز آگاهی نسبت به بیماری هایی است که با آن دست و پنجه نرم می نماید تا از ضربه زدن به ناحیه درد خودداری کنند ؛ البته این جماعت برخی اوقات نیز از این اطلاعات سوء استفاده می کنند و از آنها برای اعمال فشار هر چه بیشتر و گرفتن اعتراف سود می برند. [یعنی ممکن است که به ناحیه درد ضربه وارد آورند و از این راهگذار، او را مجبور به اعتراف نمایند.]
یکی از مبارزان بعد از اجرای عمل دیسک کمر بازداشت شد و در آغاز جلسه بازجویی، وی به بازرس در مورد وضعیت جسمی خود گفت ؛ ولی آنها هیچ توجهی به این امر نکردند و از آن به نفع خود بهره برداری کردند یعنی محل جراحی را تحت فشار شدید قرار دادند تا اینکه مبارز مذکور از هوش رفت و نقش بر زمین شد و در نهایت نیز دوباره برای درمان به مطب دکتر اعزام شد.
به هر رو، مبارزان باید به صورت کامل و دقیق در مورد وضعیت جسمی خود بگویند تا اگر ـ خدای ناکرده ـ مشکلی رخ داد، دستگاه های امنیتی تشكيلات خودگردان به عنوان مسئول قانونی این امر شناخته شوند. از همه مهم تر اینکه خانواده فرد بازداشت شده نیز باید به نهادهای حقوقی و به صورت مشخص صلیب سرخ درباره وضعیت جسمی عزیزان خود بگویند و گزارش های پزشکی لازم را در اختیار آنها قرار دهند تا به عنوان ابزار اعمال فشار علیه دستگاه های امنیتی ابومازن باشد که از شکنجه خودداری ورزد.
ب ـ تحویل وسایل شخصی
فرد بازداشت شده باید وسایل شخصی خود را به مسئول امانات در مقر دستگاه های امنیتی ابومازن تحویل دهند و فرم مخصوص تحویل وسایل را پر کنند. بعد از پر كردن فرم، فرد بازداشت شده آن را امضا می کند و سپس تمامی وسایل در داخل کیسه ای قرار داده و در درون کمدهای ویژه نهاده می شود.
در این راستا، باید این توصیه را به مبارز بازداشت شده داشته باشیم که این فرد نباید با خود وسایل شخصی زیادی به همراه داشته باشد ؛ زیرا دستگاه های امنیتی هر بلایی که بخواهند بر سر این وسایل می آورند یا حتی آنها را به سرقت می برند که ما نمونه این امر را در مورد شمار زیادی از مبارزان شاهد بودیم و دیدیم که چگونه پول های نقد و دستگاه های موبایل آنها توسط سرویس های امنیتی تشكيلات خودگردان به غارت رفت. البته با نظر به ماهیت ماموریت این سرویس ها و نیز نوع نظارتی که بر آنها می شود، بروز چنین رفتارهایی موضوعی طبیعی به نظر می آید. ضمنا این احتمال نیز وجود دارد که دستگاه های امنیتی ابومازن در داخل ساعت مچی یا تلفن همراه فرد دستگاه شنود نصب كنند.
از جمله اشیایی که مصادره یا تحویل بخش امانات داده می شود، می توان به کراوات، ساعت مچی، حلقه، دارایی، مدارک شناسایی، کارت ملی، تلفن همراه و کمربند می باشد.
ج ـ جلسه بازجویی اولیه
بعد از پایان یافتن دو مرحله اولیه یعنی معاینه پزشکی و تحویل امانات، یکی از بازجویان یا گروهی از آنان با مجاهد بازداشت شده در یک اتاق بازجویی می نشینند و گفتگوی گذرایی با فرد خواهند داشت که محور آن به قرار ذیل است:
· اطلاعات شخصی و پرسش هایی درباره تاهل یا تجرد فرد
· روحیات یک مبارز و میزان استواری و همت او
· نظرش در خصوص دستگاه های امنیتی تشكيلات خودگردان
· موضعش در قبال طرح ضربتی امنیتی حماس در کرانه باختری
· طرح این پرسش که آیا در مورد دلیل بازداشت خود خبری دارد یا خیر
هدف از گفتگوی گذرایی که با محوریت موضوعات فوق میان بازداشت شدگان و بازجویان صورت می گیرد، پی بردن به روحیه، ویژگی های شخصی، شیوه تفکر، وضعیت روانی و نیز واکنش فرد در قبال بازداشت است. این جلسه اولیه به تیم ویژه ای که مسئولیت بازجویی از مجاهد بازداشت شده را دارد، کمک می کند تا سناریوی لازم را برای به زانو در آوردن فرد و اخذ اعتراف از وی تهیه نمایند.
در این مرحله، مجاهد بازداشت شده باید در ابتدا توکلش به خداوند متعال باشد و سپس در جهت حفظ روحیه و آرامش خویش بکوشد. فرد باید با احتیاط شدید به پرسش های بازجویان پاسخ گوید و تا حد امکان، از تحریک کردن آنها نیز خودداری کند تا مبادا نتیجه جلسه برایش شکست یا شکنجه باشد، به ویژه آنکه اکثر بازجویان ـ اگر نگوییم همه آنها ـ کینه فراوانی نسبت به مبارزان و مجاهدان دارند و آنها را مجرم، قاتل و بی توجه به منافع ملی می دانند. ضمنا اقدامات آنها و برخوردهای بازجويان سرويس هاي امنيتي محمود عباس در هیچ ضابطه و قانونی نمی گنجد. به دیگر سخن، مجاهد بازداشت شده باید در راستای آرام کردن بازجویان گام بردارد ؛ البته بدون آنکه از عزت و شرافت خود چیزی بکاهد و علاوه بر آن، باید با آستانه تحملی بالا و نیز صبر و پایداری با روند بازجویی برخورد کند به ویژه آنکه جلسات بازجویی در واقع جنگی طولانی و نابرابر است.
د ـ انجام رفتارها و اقدامات نمایشی هدفمند بعد از جلسه نخست بازجویی
زندانبان ها و بازجویان بعد از پایان جلسه نخست بازجویی که به تفصیل از آن سخن گفتیم، به برخی اقدامات و رفتارهای نمایشی دست می زنند. به عنوان مثال، هنگام انتقال مجاهد بازداشت شده به سلول یا مکان ویژه بستن یا آویزان کردن زندانی ها از خشونت استفاده می کنند و فرد را به زیر مشت و لگد خود می گیرند و ضمن، فحاشی و بر زبان راندن زشت ترین عبارات، وی را به انجام انواع شکنجه تهدید می کنند.
زندانبان ها هنگام انتقال فرد بازداشت شده به سلول به سرنوشتی که سمیح مدهون، غریب و دیگر فرماندهان دستگاه های امنیتی که در جریان پاک سازی نوار غزه از لوث وجود میهن فروشان و خائنان به ملت به هلاکت رسیدند، اشاره می نمایند و می گویند که وقت آن رسیده است تا از جنبش حماس و اعضای آن انتقام بگیریم.
پر واضح است که دستگاه های امنیتی تشکیلات خودگردان با انجام این رفتارها و اقدامات اهدافی چند را دنبال می کنند که اين اهداف را می توان به صورت ذیل بر شمرد:
· ایجاد رعب و وحشت در درون فرد بازداشت شده و آماده کردن وی (از نظر روانی) برای اعتراف و عدم مقاومت
· تلاش برای شکستن اراده مجاهد بازداشت شده، تحقیر و نیز زیر پا گذاشتن عزت انسانی وی
· القای این پیام به مجاهد بازداشت شده که او باید بهای آنچه حماس در نوار غزه انجام داده است، بپردازد.
· ایجاد فضای هولناک روانی برای فرد بازداشت شده: در چنین فضایی فرد احساس می کند که در چنگال اشخاصی گرفتار آمده است که به هیچ کس رحم نمی کنند و باید به همه چیز در مقابل آنان اعتراف کرد. این اقدام با هدف بر هم زدن آرامش، اعمال فشار به فرد بازداشت شده و جلوگیری از اعطای هر گونه فرصت تفکر برای بازداشت شدگان صورت می گیرد.
در چنین وضعیتی، مجاهد بازداشت شده باید صبر پیشه کند و توکلش به خدا باشد و همه چیز را به او وا گذارد. فرد بازداشت شده هرگز نباید از خود ترس یا دلهره ای نشان دهد و کاری کند تا اقدامات بازجویان که از پیش طراحی و برنامه ریزی شده است، بی نتیجه بماند و با آگاهی تمام با این اقدامات رو به رو شود.
آشنایی مجاهدان با اقدامات و رفتارهای بازجویان و زندانبان ها در مراحل مختلف این فرصت را به آنها می دهد تا غافلگیر نشوند و روحیه خود را حفظ کنند. در واقع، با آگاهی نسبت به برنامه ها و رفتارهای آتی زندانبان ها و بازجویان، باعث می شود که برادر مجاهد خود را از نظر روانی برای مراحل جدید بازجویی آماده کند تا مبادا از نظر روانی دچار ترس گردد و روحیه خود را ببازد.
2 ـ شیوه های اعمال فشار روانی
الف ـ ایجاد تشکیک در درستی مسیر حرکت حماس و نیز برنامه هاي رهبران جنبش
این اقدام از همان آغازین لحظه های انجام عملیات بازجویی آغاز می شود و بازجویان، این کار را با کمک زندانبان ها و در برخی اوقات با کمک افراد وابسته به جنبش فتح که رابطه دوستی یا خویشاوندی با فرد بازداشت شده دارد، انجام می گیرد. در واقع، این جماعت با توسل به برخی رفتارها و مواضع [موردی] رهبران حماس در کرانه باختری در قبال اقدام قاطعانه نظامی حماس، مدعی می شوند که این اظهارات هیچ همسویی با موضع کلی جنبش ندارد.
در همین راستا، بازجویان بر اظهارات پیشین شهید نزار ریان اشاره می کنند که بعد از اقدام نظامی حماس در نوار غزه، ابراز داشت که باید بعد از این، یک بار نماز را در دفتر ریاست تشکیلات خودگردان در غزه و بار دیگر در مقر ابومازن در رام الله خواند. [یعنی این کار باید در رام الله نیز صورت گیرد.]
ماموران دستگاه های امنیتی تشکیلات خودگردان همچنین در راستای تحقق این هدف، به اظهارات دکتر یونس الاسطل در شبکه ماهواره ای الاقصی اشاره می کنند که در آن، افراد وابسته به دستگاه های امنیتی را مشتی منافق و مزدور توصیف کرده بود. ضمنا بازجویان به نقل اظهارات دکتر محمود زهار می پردازند که در آن خواستار تشکیل یگان اجرایی در کرانه باختری و مقابله با نابسامانی های امنیتی شبه نظامیان ابومازن شده بود.
بازجویان، زندانبان ها و اعضای فتح با بیان و نقل اظهارات برخی رهبران حماس در صدد آن هستند تا این تصور را به فرد بازداشت شده القا کنند که برخی رهبران جنبش هر گونه تصمیم گیری را در دست خود گرفته اند و خودخواهانه عمل می کنند و ضمن دست کشیدن از مقاومت، صرفا در جهت اجرای برنامه های بیگانگان (منظور ایران و سوریه است) گام بر می دارند.
به هر حال، این شیوه ای که دستگاه های امنیتی ابومازن برای ایجاد حس بی اعتمادی نسبت به حماس و رهبران آن در وجود مجاهد بازداشت شده پیش می گیرند، به اعتقاد بازجویان می تواند باعث مخدوش شدن تفکر مجاهد مذکور شده و فرد اعتماد خود را نسبت به رهبران جنبش حماس از دست بدهد.
مهم در این مرحله آن است که برادران مجاهد نباید آن چیزی را که بازجویان بر زبان می رانند، باور کنند و نباید اعصاب خود را برای بحث با آنها خرد نمایند ؛ زیرا تغییر این باورها که در ذهن آنان شکل گرفته است، در جلسات بازجویی قابل تغییر نیست. بازجویان از جمله گروه هایی هستند که بیشترین کینه را نسبت به حماس و رهبران این جنبش دارد. ضمنا باید راه را برای ادامه ادعاها و بحث هایی که بازجویان در خصوص جنبش حماس مطرح می کنند، بست. برای این کار تنها کافی است که در هنگام صحبت های او بگویید: “مواضع و اظهارات دو طرف درگیر در فلسطین، به بنده هیچ ربطی ندارد ؛ آن چیزی که برای بنده مهم است، وضعیت شخصی خودم است.”
ب ـ ایجاد رعب و وحشت
بازجویان ـ بنا به نوع مقاومتی که فرد بازداشت شده از خود نشان می دهد ـ از ابزارهای مختلف جهت ایجاد رعب و وحشت استفاده می کنند تا از این طریق روحیه فرد را از بین ببرند و ضمن اعمال شدیدترین فشارهای جسمی، اعصاب او را نیز به هم بریزند و فرصت هر گونه تفکر کردن درباره آنچه در ساعات و روزهای آینده در انتظارش است، را از وی بگیرند که این وضعیت مبارز بازداشت شده را در حالتی از اضطراب و تنش نگاه می دارد و به تبع آن، قدرت و توان ذهنی و عقلی او را سلب می نماید.
از نمونه اقداماتی که بازجویان برای ایجاد رعب و وحشت در وجود فرد بازداشت شده انجام می دهند، انتقال وی به مراکز جدید بازجویی است که از جمله آنها می توان به مقر سازمان حفاظت اطلاعات در اریحا و بیتونیا اشاره کرد یعنی همان اماکنی که فرد با شنیدن نام آنها تنها تصویر انواع شکنجه در ذهنش تداعی می شوند.
بازجویان همچنین مجاهدان بازداشت شده را تهدید می کنند که گروهی از نظامیان نقاب دار را به محل فرا خواهند خواند تا او را بدون توجه به هیچ چیزی، مورد ضرب و شتم شدید قرار دهند. بازجویان همچنین می گویند آنچه این افراد بر سر مجاهدان بازداشت شده می آورند حتی اگر به معلول شدن یا مرگش بیانجامد، هیچ اهمیتی ندارد ؛ زیرا آنچه آنان می کنند هرگز بیشتر از آن بلایی نیست که حماس در جریان اقدام نظامی خود بر سر نيروهاي دستگاه های امنیتی تشكيلات خودگردان در نوار غزه آورد.
در چنین مواردی، فرد بازداشت شده باید به خداوند متعال توسل جوید و خود را با ذکر و تسبیح خداوند و نیز قرائت کتاب الله مجید مشغول کند. در قرآن آمده است: “ألا بذکر الله تطمئن القلوب” (آگاه باشيد كه تنها با ذكر خدا، دل ها آرام مي گيرد)
مجاهدان باید در این مرحله، آرامش و روحیه خود را حفظ کنند و هرگز هیچ ترسی ـ حتی از مرگ ـ را به دل راه ندهند ؛ زیرا مرگ تنها به دست خداوند متعال است و علاوه بر آن، سرویس های امنیتی محمود عباس باید به خاطر هر گونه آسیبی که به فرد می رسانند، در عرصه داخلی و بین المللی پاسخگو باشند.
ج ـ محروم کردن فرد از خواب
محروم کردن فرد بازداشت شده از خواب یکی از شیوه هایی است که در هنگام بازجویی از آن استفاده می شود و گهگاه این وضعیت تا بیشتر از ده روز ادامه می یابد و در طول روز، تنها اجازه دو ساعت خواب به فرد داده مي شود.
شایان ذکر است که اصولا این شیوه همراه با آویزان کردن فرد از سقف همراه است که در نوع خود یکی از شیوه های شکنجه جسمی تلقی می شود ؛ البته ما به نوبه خود در مورد این نوع شکنجه نیز صحبت خواهیم کرد. ضمنا همزمان با این دو شکنجه، ضبط صوت هایی روشن می شود که آهنگ های گوش خراش با صداهای بسیار بلند پخش می کنند تا فرد توان خوابيدن نداشته باشد.
به هر حال، در نتیجه این نوع فشار، احتمالا فرد احساس خستگی شدید می کند و شاید به صورت موقت، شروع به هذیان گفتن نماید که البته این امر نتیجه طبیعی محروم شدن از خواب است. به هر حال مجاهد بازداشت شده باید در مقابل این شیوه شکنجه، صبر پیش گیرد و تمام توان خود را برای مقابله با این وضعیت به کار بندد. مجاهدان در این وضعیت باید از خداوند متعال تقاضای یاری، صبر و نصرت نمایند.
د ـ حبس فرد در نزدیکی اتاق شکنجه
این بدان معنا است که مجاهد بازداشت شده در سلولی در نزدیکی اتاق شکنجه حبس شود و در طی حضور در سلول، صداهای دیگر برادرانش را در حالی می شنود که شکنجه می شوند، فریاد می زنند و می گریند. شنیدن این صدها باعث می شود تا فرد بازداشت شده روحیه خود را از دست بدهد و حالتی از رعب و وحشت بر او مستولی گردد.
همان طور که گفته شد استفاده از این شیوه به عنوان مقدمه ای برای ایجاد هراس در وجود مجاهد بازداشت شده می باشد و باعث می گردد تا فرد روحیه خود را ببازد. به هر حال، قرار گرفتن در چنین موقعیتی باید حس انتقام جویی از بازجویان مجرم و جنایتکار سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان را در وجود فرد تشدید كند و او را به سمت صبر و استواری بیشتر سوق دهد . مجاهد هنگام سپری کردن این مرحله باید کاملا به این نکته واقف باشد که هدف بازجویان از انجام چنین اقدامی صرفا ایجاد هراس در وجود او است و صد البته که وقوف نسبت به این مطلب، باعث می شود که احساس ثبات و استواری در درونش شکل گیرد. ضمنا استعانت به خداوند متعال یکی از راه های مقابله با این وضعیت است.
هـ ـ فحش و ناسزا گفتن
فحش دادن و بر زبان راندن عبارات زشت و اهانت بار یکی از متداول ترین فشارهای روانی است که بازجویان و زندانبان هاي دستگاه هاي امنيتي محمود عباس علیه بازداشت شدگان انجام می دهند ؛ زیرا این کار در روحیه فرد تاثیر می گذارد و باعث تحریک هر چه بیشتر او می شود و باعث می گردد تا فرد تعادل روانی خود را از دست بدهد.
فحش دادن و ناسزا گرفتن شیوه ای است که در مراحل مختلف تحقیق شکل فزاینده ای به خود می گیرد و بسته به نوع واکنش فرد بازداشت شده تغییر می کند یعنی اینکه بازجویان در ابتدا کار خود را با اهانت به خود فرد شروع می کنند و سپس کار را به اهانت به ذات پروردگار می کشانند.
یکی از مجاهدان که برای ساعت ها و روزهای طولانی شکنجه می شد، در هنگام شکنجه عبارت “یا الله… یا الله” را بر زبان می راند که در این لحظه بازجو خطاب به او گفت: خدا خدا گفتن هیچ دردی را از تو دوا نمی کند.
بی تردید، هدف از به کار گیری این شیوه ضربه زدن به عزت، شرافت و باورهای فرد است و همان طور که گفتیم بازجویان با استفاده از این شیوه، به دنبال بر هم زدن تعادل روانی شخص هستند و مجاهد بازداشت شده باید کاملا به این نکته واقف باشد یعنی اینکه به آن سمتی که بازجویان می خواهند، حرکت نکند و با آرامش خود، این اقدام شان را به سخره بگیرد و به بازجویان ثابت کند که استفاده از این شیوه هرگز نشانگر شجاعت، مردانگی یا دلاوری نیست ؛ بلکه حکایت از ورشکستی، بحران اخلاقی و روانی و همچنین خصومت شان با خداوند متعال دارد.
و ـ تهدید به بازداشت نزدیکان و به طور مشخص، همسر و فرزندان و خواهران فرد بازداشت شده
این یکی از شیوه های اعمال فشار روانی به فرد است که باعث تحریک فراوان وی می شود ؛ زیرا در پرونده سیاه فرماندهان و نیروهای سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان مواردی همچون تجاوز جنسی و اقدامات غیر اخلاقی نیز مشاهده می شود و بزهکاری های آنها نقل محفل بسیاری از افراد است.
نکته ای که باید در اینجا مد نظر قرار داد، این است که تا کنون سابقه نداشته است همسران یا خواهران مبارزان بازداشت شده را به منظور اعمال فشار و واداشتن آنها به اعتراف بازداشت کنند تنها مواردی را که ما تا کنون آن را شاهد بودیم این است که سرویس های امنیتی برخی خواهران را به اتهام انجام برخی فعالیت ها که به نفع جنبش حماس بوده است، احضار می کنند و سپس بدون آنکه هیچ آزاری به آنها برسانند، آزادشان می کنند. مطلبی که در اینجا عنوان شد به این معنا نیست که دستگاه های امنیتی تشكيلات خودگردان در آینده به این روش (بازداشت بستگان مجاهدان بازداشت شده برای اعمال فشار به افراد و اخذ اعتراف از آنها) متوسل نشوند ولی ما پیش بینی می کنیم که چنین امری صورت نگیرد ؛ البته جلوگیری از آنکه سرویس های امنیتی به این اقدام مبادرت ورزند، امری بسیار مهم است. به هر حال، مجاهد بازداشت شده باید آرامش و تعادل روانی خود را حفظ کند و به بازجویان خود چنین بفهماند که این کار اسرائیلی ها است و هیچ فلسطینی به خود اجازه چنین کاری را نمی دهد.
ز ـ القای این تفکر که برخی رهبران جنبش حماس بدون هیچ بازجویی اعتراف کرده اند
بعد از بررسی تجربیات شمار زیادی از مجاهدان بازداشت شده چنین مشخص شد که این شیوه یکی از پر کاربرد ترین شیوه های مورد استفاده در بازجویی است و برخی مواقع تاثیرگذار ترین آنها می باشد. بازجویان در این مرحله، برای ترغیب فرد به اعتراف، از برخی از رهبران و اعضای جنبش حماس در مناطق مختلف کرانه باختری یاد می کنند که بدون هیچ بازجویی اعتراف کرده اند ؛ البته این حرف ها تا حدی درست است ولی بازجویان مسئله را به گونه ای نشان می دهند که گویی این وضعیت در مورد تمامی رهبران و اعضای جنبش در کرانه باختری صادق است و صد البته که این امر باعث تضعیف روحیه و اراده مجاهدان می شود و فرد به این اعتبار که نباید کاسه داغ تر از آش شد، به سمت اعتراف کشیده می شود.
یک بار مجاهدی به این اتهام که ریاست شاخه دانشجویی حماس را در برخی دانشگاه ها در منطقه ای مشخص بر عهده دارد، بازداشت شد و از سوی سرویس های امنیتی تشكيلات خودگردان، هدف شدیدترین شکنجه ها قرار گرفت تا به این امر اعتراف کند ؛ ولی منکر آن شد و بر این موضوع پافشاری کرد تا اینکه در نهایت آزاد شد. بعد از گذشت چند ماه، شماری از رهبران و اعضای جنش را در منطقه محل فعالیت مجاهد مذکور بازداشت کردند که برخی از آنان بدون هیچ گونه فشار یا شکنجه ای، به ساختار و توانایی های جنبش اعتراف کردند و بخشی از این اعترافات در رابطه با مجاهد بازداشت شده بود. سرویس های امنیتی وی را دوباره بازداشت کردند و سپس او را با اعترافاتی که مسئولان جنبش در خصوص نقش و فعالیت وی کرده بودند، رو به رو ساختند. بازجویان به مجاهد مذکور گفته بودند که رهبران بازداشت شده جنبش در حالی که به همراه بازجویان قهوه می نوشیدند، این اعترافات را بیان کرده بودند. فرد مذکور بعد از شوکی که رو به رو شدن با این ماجرا به او دست داد، تنها راهی که برایش باقی ماند تایید صحت اعترافات بود. درست است که توان افراد در مقابل تحمل شکنجه متفاوت می باشد ؛ ولی اینکه یکی از مسئولان و رهبران جنبش با نظر به جایگاه و پایگاهی که دارد، هرگز مسئله عدم تحمل فشار نمی تواند توجیهی برای اعترافات یا بهانه ای برای تسلیم شدنش باشد. همه افراد ـ صرف نظر از حجم مسئولیتی را که در جنبش دارند ـ باید در جهت حفظ جنبش بکوشند نه اینکه هر کدام از اعضا صرفا به خاطر فشار جسمی یا روانی موجودیت آن را به خطر بیاندازدند.
ح ـ ساده بر شمردن اتهام یا بزرگ نمایی آن از سوی بازجویان
این شیوه در سازمان های اطلاعاتی و امنیتی جهان بسیار مورد استفاده قرار می گیرد و از این رو، همه از آن با خبر و مطلع هستند. در این شیوه، بازجویان ـ برای اخذ اعتراف ـ برخی مواقع اتهامات نسبت داده شده به فرد را سبک بر می شمردند و برخی مواقع به بزرگ نمایی اتهامات می پردازند. به عبارت بهتر، بازجویان در وهله اول برای اینکه فرد را به اعتراف کردن تشویق کنند، وعده آزادی یا صدور حکمی سبک را به او می دهند و اگر فرد مقاومت به خرج دهد، وی را به ارجاع پرونده اش به دادگاه امنیت ملی و واگذاری صدور حکم به این دادگاه تهدید می کنند و در این راستا، فرد را به صورت طولانی مدت در زندان های انفرادی حبس می کنند.
یکی از مجاهدان به اتهام تشویق افراد برای به تصویر کشیدن راهپیمایی ها و تظاهرات گسترده ای که علیه سرویس های امنیتی ابومازن به خاطر تداوم روند بازداشت های سیاسی اعضای حماس صورت می گرفت، بازداشت شد و در هنگام بازجویی، به او گفتند که اتهامات وارده بسیار ساده و فاقد اهمیت است و اگر به این اتهامات اعتراف کند، در عرض حداکثر دو ساعت از زندان آزاد خواهد شد. بازجویان برای آنکه وی را در این باره قانع کنند، مواردی را مثال زدند که در آن برخی افراد به برنامه ریزی برای ربودن نیروهای امنیتی و یا تیراندازی به سمت آنان متهم شده بودند و بعد از اعتراف به این امر، در طی چند روز آزاد شدند.
بازجویان به مجاهد بازداشت شده در ادامه گفتند که اگر سرسختی به خرج دهد و به اتهاماتش اعتراف نکند، پرونده اش به همراه اتهاماتی همچون دسیسه چینی و تلاش برای براندازی تشکیلات خودگران به دادگاه امنیت ملی ارجاع داده خواهد شد که مجازات چنین امری اعدام است.
مجاهد مذکور تحت فشار ناشی از این روش قرار گرفت و ضمن اعتراف به اتهامات وارده، جزئیات مربوط به موضوع اتهام را بیان کرد.
در پایان باز هم تاکید می کنیم که فرد مجاهد باید بر خدا توکل کند و بداند که سود و زیان به دست خداوند متعال است و اختیار امور به دست باری تعالی می باشد. فرد بازداشت شده باید پایداری ورزد ؛ زیرا این پایداری باعث می شود تا این روش دشمن برای اخذ اعتراف نیز به شکست بیانجامد.
ط ـ ادعای نفوذ در داخل پیکره جنبش و کسب اطلاعات از طریق افراد نفوذی
بازجویان در جریان استفاده از این روش، مدعی می شوند که برخی رهبران جنبش حماس را به خدمت خود گرفته اند و از طریق آنها به داخل پیکره جنبش نفوذ نموده اند و بخش گسترده ای از اطلاعات مربوط به فعالیت مجاهدان، روابط آنها و نیز تماس های تلفنی شان، از طریق رهبران جنبش که به نفع آنان کار می کنند، به دست شان می رسد.
بی تردید، سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان در این روش نیز هدفی را دنبال می کند که بی شباهت به روش های پیشین نیست. هدف از استفاده از این روش واداشتن فرد مجاهد به تشکیک در ماهیت جنبش و رهبران آن و نیز سوق دادن فرد به سمت اعتراف است.
در چنین وضعیتی، باید مجاهد بازداشت شده اعتماد خود به جنبش و برادران همرزمش را حفظ كند ؛ زیرا جنبش حماس ـ به دور از هر گونه غرور می گوییم ـ در مقایسه با دیگر گروه های مبارز با کمترین نفوذ سرویس های اطلاعاتی و امنیتی رو به رو بوده است و دلیل این امر را باید در آنجایی جستجو کرد که مکانیزم ها و وسایل ارتباطی میان اعضای جنبش تا حد زیادی از امنیت برخوردار است و اعضا در یک چارچوب محافظت شده امنیتی به سر می برند و دشمن نیز به این امر اعتراف دارد. ضمنا اگر فرض را بر آن بگیریم که ادعای سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان در خصوص نفوذ در برخی پایگاه های جنبش درست باشد، پس دلیل این همه اصرار و پافشاری بر اعترافات مجاهد بازداشت شده چیست؟! اگر سرویس های مذکور تمامی جزئیات مربوط به فعالیت های درون جنبشی حماس را در اختیار دارد، چرا متوسل به اعترافات افراد می شود؟! پرسش اینجاست آیا درست است که یک مجاهد سرویس های امنیتی محمود عباس را به عنوان یک منبع سالم اطلاعاتی بپذیرد و ادعاهای آنها را باور نماید؟!
ی ـ تهدید به اخراج از محل کار
برخی از مجاهدانی که توسط سرویس های امنیتی ابومازن بازداشت می شوند، کارمند هستند و این امکان وجود دارد که بازجویان از این امر استفاده کرده و فرد را به اخراج از محل کار تهدید کنند ؛ زیرا این سرویس ها قدرت و اختیارات لازم را برای انجام چنین کاری در اختیار دارند و علاوه بر آن، از کنترل کامل بر نهادهای اداری تشکیلات خودگردان برخوردار مي باشند.
بازجویان دستگاه هاي اطلاعاتي تشكيلات خودگردان هنگام استفاده از این روش آن قدر به بزرگ نمایی در مورد تاثیرات منفی اخراج از محل کار بر فرد و خانواده اش می پردازند که فرد تصور می کند در صورت بروز چنین امری، باید برای یافتن یک لقمه نان تمام خیابان ها را متر کند.
بی تردید، این روش در برخی موارد تاثیر خود را خواهد گذارد و فرد بازداشت شده را مجبور به اعتراف می کند ؛ ولی باید این نکته را به یاد داشت که رزق و روزی به دست خداوند متعال است و هیچ کس دیگری در این امر دخالت ندارد و از این رو، افراد هرگز نباید تحت تاثیر این روش اخذ اعتراف قرار بگیرند و سر تسلیم در مقابل بازجویان فرود آورند.
ک ـ رو به رو کردن مجاهد بازداشت شده با دیگر اعضای هم گروهش که از آنها اعتراف گرفته شده است
بی تردید، پیش گرفتن این شیوه از سوی سرویس های امنیتی ابومازن، تاثیر بسیاری بر روحیه مجاهد بازداشت شده و مقاومت وی دارد ؛ به ویژه آنکه بازجویان هنگام به کارگیری این شیوه از اصل غافلگیری استفاده می کنند.
به طور خلاصه باید در مورد جزئیات این روش اعتراف گیری گفت که بازجویان در واپسین مرحله بازجویی فرد بازداشت شده را با هم گروهی ها و همرزم هایش که به نقش خود اعتراف کرده اند، رو به رو می سازند و آنها (هم گروه ها) نیز از او می خواهند که همچون ایشان اعتراف کند. در اینجاست که شخص با حجم بالایی از فشار روانی مواجه می شود و پس از آن نیز دچار ضعف شده و تسلیم می گردد.
این شیوه یکی از خطرناک ترین شیوه هایی است که بازجویان برای اخذ اعتراف از مجاهدان استفاده می کنند ؛ ولی اگر فرد آرامش خود را حفظ کند و اعترافات دیگران در مورد خودش را رد و تکذیب نماید یعنی اینکه راه مقاومت را پیش گیرد، طرح بازجویان در استفاده از این شیوه برای تاثیر بر روان، اعصاب و تعادل روانی اش ناکام مي ماند و علاوه بر آن، بازجویان را وا می دارد تا به استفاده از این شیوه به عنوان اهرم اعمال فشار پایان دهند. ضمنا ذکر این نکته نیز ضروری است که اگر فرد بازداشت شده ای اعترافات دیگران در مورد خود را رد کند، احتمالا با شکنجه و فشارهای جسمی رو به رو می شود ؛ ولی در صورت پایداری، این آخرین دور از فشارها خواهد بود.
ل ـ بلاتکلیف گذاشتن فرد
این روش همسو با بستن دست و پای فرد (برای ساعت های طولانی) و آويزان كردن وي از سقف صورت می گیرد. بازجویان دستگاه هاي امنيتي تحت فرمان رياست تشكيلات خودگردان هنگامی که با مقاومت مبارزان بازداشت شده و سرسختی آنها رو به رو می شوند، تا چند روز فرد را بلاتکلیف رها می کنند ؛ البته خود فرد را نيز در جريان اين امر مي گذارند. در این مرحله، فرد به صورت دست و پا بسته در زندان یا سلول های انفرادی باقی می ماند تا بازجویان مرخصی خود را به پایان برسانند یا آنکه در دوره های ویژه آموزشی شان شرکت نمایند. ضمنا بازجویان هیچ توجهی به آنچه که ممکن است به سر فرد بازداشت شده بیاید، نمی کنند و خود فرد را مسئول مشکلاتی می دانند که بر سرش می آید.
مجاهد بازداشت شده بعد از آغاز مرحله بلاتکلیفی و پس از القای این تفکر از سوی بازجویان به وی که در صورت ادامه مرحله دست و پا بسته ماندن (به ویژه در شرایطی که از سقف یا پنجره به پایین آویزان می باشد) معلول خواهد شد، به تدریج تعادل روانی و روحی خود را از دست می دهد و ضعف در وجودش رخنه می کند تا اینکه در نهایت به سمت قبول گزینه اعتراف سوق داده می شود ؛ اما در واقع و بنا به تجربیات عزیزان مجاهد، اکثر بازجویان در سرویس های امنیتی ابومازن ـ اگر نگوییم تمامی آنها ـ حوصله و صبر زیادی ندارند و علاوه بر آن، معتقدند که فرد اگر به مدت طولانی در این بلا تکلیفی بماند، به فضای بازجویی عادت می کند و از جایگاه مدافع، به سمت جایگاه مهاجم تغییر موقعیت می دهد که این امر هرگز برای بازجویان خوشایند نیست.
پس با توجه به آنچه گذشت، فرد نباید به اتخاذ این شیوه از سوی بازجویان سرویس های امنیتی محمود عباس اهمیتی بدهد ؛ بلکه باید در موضع خود ثابت باشد و با پیش گرفتن گزینه صبر و پایداری، وقت خود را با ذکر خداوند متعال، استغفار و نیز قرائت قرآن کریم بگذراند. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که سرویس های مذکور در این زمینه از سازمان اطلاعات رژیم صهیونیستی الگو می گیرند.
م ـ محرومیت از حقوق
فرد بازداشت شده هنگام بازجویی از حقوقی چند برخوردار است که به عنوان مثال می توان به موارد ذیل اشاره کرد: عبادت در اشکال مختلف آن، غذا خوردن، نوشیدن آب، استحمام، استفاده از وسایل نظافت، سیگار کشیدن، پوشیدن لباس و …
حقوق افراد بازداشت شده موضوعی است که قوانین تشکیلات خودگردان به آن اعتراف دارند و علاوه بر آن، کنوانسیون های چهارگانه ژنو نیز بر آن تاکید می نمایند ؛ ولی دستگاه های امنیتی تشكيلات خودگردان كه زير نظر مشترك محمود عباس و ژنرال كيت دايتون آمريكايي فعاليت دارند، هرگز خود را در مورد رعایت این حقوق ملزم نمی دانند بلکه با محرومیت فرد بازداشت شده از این حقوق، از آن به عنوان ابزاری برای اخذ اعتراف و اعمال فشارهای بیشتر به وی استفاده می کنند.
یکی از مجاهدانی که توسط سرویس های امنیتی بازداشت شده بود، به دستور بازجویان از ادای نماز و قرائت قرآن محروم گشت. یکی از بازجویان بعد از رو به رو شدن با پافشاری فراوان وی برای ادای فریضه نماز و خواندن کتاب الله، با غرور تمام گفت: اگر فردای قیامت از تو در مورد عدم اداي نماز و قرائت قرآن پرسیدند، به خدایت بگو که آنها مسئول هستند.
شمار زیادی از مجاهدان بازداشت شده برای مدت های طولانی از استحمام محروم شدند که برخی مواقع دوره این محرومیت به یک ماه می رسید. ضمنا زندانبان های تشکیلات خودگردان مانع از آن می شدند تا بازداشت شدگان لباس خود را عوض کنند و موها و ناخن های خود را کوتاه کنند که بی تردید، این امر در برخی مواقع تاثیر خود را بر روحیه فرد بازداشت شده می گذارد ؛ البته این امکان نیز وجود دارد که اتخاذ این شیوه باعث مقاومت بیشتر فرد شود. به هر حال، مجاهدی که توسط سرویس های امنیتی تشكيلات خودگردان بازداشت می شود، باید در هنگام بازجويي منتظر هر چیزی باشد. همان طور که گفتیم هیچ قانون، ضابطه و ارزش اخلاقی بر رفتار سرویس های مذکور حاکم نیست ؛ بلکه فرد باید تا حد امکان خود را به سازگاری با این وضعیت عادت دهد و خواستار حقوق خود شود.
ن ـ جلوگیری از دیدار مجاهد بازداشت شده با خانواده، وکیل مدافع و نیز نمايندگان نهادهای حقوقی
این شیوه از سوی بازجویان دستگاه هاي امنيتي تشكيلات خودگردان و با هدف قطع ارتباط میان فرد بازداشت شده با جهان خارج صورت می گیرد و طی آن، شخص به غیر از بازجویان، از رابطه با هر فرد دیگری محروم می شود كه این امر بر رنج های فراوانی که شخص در دوره بازجویی تحمل می کند، می افزاید. استفاده از این شیوه توسط بازجویان بسته به آن است که مجاهد بازداشت شده در کدامین مرحله از بازجویی باشد یا آنکه از چه روحیه ای بهره مند باشد. بازجویان از این شیوه بارها برای تخریب اعصاب و از بین بردن روحیه بازداشت شدگان استفاده می کنند.
یکی از مجاهدان بازداشت شده توانست اخباری را در مورد وضعیت خود به اطلاع خانواده اش برساند و به آنها اعلام کند که به خاطر آسیب وارده در جریان بازجویی به بیمارستان منتقل شده است. بازجویان از این امر آگاه شدند و بعد از آن به فرد بازداشت شده اعلام کردند که مادرش بلافاصله بعد از شنیدن خبر وضعیتش در زندان، به بیمارستان انتقال داده شده و در حال حاضر بین مرگ و زندگی است. بازجویان از این امر استفاده و تاکید کردند که در صورت اعتراف، او را آزاد می کنند تا به مادرش سر بزند. به دنبال این موضوع، مجاهد بازداشت شده به اتهامات وارده اعتراف کرد ؛ ولی در کمال تعجب دید که از بازجویان فریب خورده است. آنها وی را ـ به بهانه اینکه به همه چیز اعتراف نکرده است ـ آزاد نکردند و حتی اجازه ندادند تا با مادرش نیز تماس بگیرد و احوالش را جویا شود.
وقتی مجاهدی که توسط سرویس های امنیتی محمود عباس بازداشت می شود و می بیند که بازجویان از این روش غیر قانونی استفاده می کنند، باید رابطه اش با خداوند متعال باشد و چه زیباست این آیه که “ألا بذکر الله تطمئن القلوب” (آگاه باشيد كه تنها با ذكر خدا، دل ها آرام بگيرد) ضمنا اگر بازجویان از این روش برای اعمال فشار و اخذ اعتراف استفاده کردند، فرد نباید فریب بخورد ؛ زیرا به جز دروغ از زبان افراد مذکور چیز دیگری بیان نمی شود.
س ـ شیوه دوست و دشمن
این یکی از شیوه هایی است که بیشترین کاربرد را در جمع بازجویان سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان دارد. در این شیوه، یکی از بازجویان نقش فردی را بازی می کند که منفعت فرد یا مجاهد بازداشت شده برایش مهم است و نگران سرنوشت وی می باشد. بازجویی که چنین نقشی بازی می کند، رفتاری انسانی از خود نشان می دهد و با فرد بازداشت شده اظهار همدردی می نماید یعنی رفتاری پدرانه با او دارد و حال آنکه واقعیت چیز دیگری است. در همین راستا، یک بازجوی دیگر نقش دشمن کینه توزی را بازی می کند که رفتاری کاملا خصمانه با فرد بازداشت شده دارد و علاوه بر شکنجه، حرف های زشت را بر زبان می راند.
کوتاه سخن اینکه، این شیوه از دو قسمت تشکیل شده است (بازجویی که مهربانی می کند و بازجویی که خصومت می ورزد) ؛ ولی اینها همه دو روی یک سکه هستند.
بی تردید، اگر امروز شاهد استفاده از این شیوه از سوی بازجویان سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان هستیم، به خاطر آن است که این شیوه عملا نتایج فراوانی را به دنبال داشته و تجربیات گذشته نشان داده است که بیشتر افراد در برابر بازجویان مهربان اعتراف کرده اند. به هر حال، اگر فضای هولناک بازجویی، تاریکی زندان، شیوه های شکنجه، تحقیرها و ضرب و شتم ها را به یاد بیاوریم کاملا بروز چنین رفتاری از سوی فرد بازداشت شده طبیعی به نظر می رسد. در شرایط هولناک زندان، افراد به دنبال صدایی مهربان هستند که از دل تاریکی زندان به گوش برسد تا جایی که احتمالا فراموش می کنند این صدا متعلق به بازجوی بد سیرتی می باشد که در پشت ظاهر انسانی خود، چهره زشت و کینه توز خويش را پنهان داشته است. در هر حال، مجاهدان باید از اینکه فریب این شیوه از اعتراف گیری را بخورند، بپرهيزند و هرگز به خود اجازه ندهند تا اراده شان به خمیر بازی بازجویان تبدیل شود و آنان به هر شکلی که بخواهند این خمیر را تغییر دهند.
ضمنا حرف ما این نیست که فرد مجاهد باید در مقابل تمامی بازجویان جبهه گیری نماید ؛ بلکه باید از نقشی که بازجوی (مهربان) ایفا می کند به عنوان فرصتی برای کسب انرژی دوباره، ابلاغ پیام های لازم [به خانواده و اطرافیان] و دریافت انگیزه جدید برای ادامه مرحله بازجویی استفاده کرد.
ع ـ متهم کردن فرد به اختلاس مالی یا لغزش اخلاقی
این شیوه را دستگاه های امنیتی تشکیلات خودگردان برای واداشتن هواداران جنبش یا اعضای جدید آن به اعتراف استفاده می کنند. بازجویان در هنگام استفاده از این شیوه، برخی لغزش ها یا اشتباهاتی که فرد پیش از پیوستن به جنبش یا اعلام هواداری خود از آن مرتکب شده است یا شایعات دروغی که در موردش وجود دارد، را به وی یادآوری می کنند و پس از آن نیز تهدید می کنند که اگر حاضر به همکاری نشود و سخنی از فعالیت های جهادی خود نگوید یا اینکه از کمک ها و خدماتی که به برادرانش در جنبش تقدیم کرده است، صحبتی نکند موضوع را علنی خواهند کرد.
بازجویان به منظور کسب اعتراف از افراد از این شیوه استفاده می کنند و می خواهند در چارچوب عملیات بازجویی، فرد را درگیر مشکل جدید کنند تا از این طریق تمام توان و قدرتش را به سمت دفاع از خود، وجهه، شرافت و گذشته اش جهت دهد و از این رو، دیوار مقاومتش را فرو بریزند. ضمنا این امکان وجود دارد که فرد بازداشت شده مجبور به بیان تمامی فعالیت های جهادی خود شود تا از این طریق به بازجویان ثابت کند آن طور که آنها تصور می کنند یا اعتقاد دارند، نیست و در این مرحله، وارد دامی که برایش پهن شده است می شود.
یکی از مجاهدانی که برای اخذ اعتراف از وی چنین شیوه ای به کار رفته بود، برای حفظ آبروی خود و خانواده اش به کرده و نا کرده خود اقرار کرد تا اینکه به اتهام خیانت، پرونده اش به دادگاه امنیت ملی ارجاع داده نشود.
یکی از مجاهدان که همسرش به همراه دیگر خواهران عضو حماس در بخش رهبری جنبش فعالیت داشت، در هنگام بازجویی همسرش را به موارد زیادی متهم کردند تا از این طریق روحیه او را تخریب و به اعتراف وا دارند ؛ ولی فرد مذکور که به همسرش اعتماد کامل داشت و کاملا به شیوه های بازجویی آشنا بود، در مقابل حرف های بازجویش تعادل خود را از دست نداد و این شیوه در مورد وی کارگر نیافتاد یعنی استفاده از این شیوه برای بازجویان نتیجه ای جز شکست به دنبال نداشت.
یکی از برادران عضو جنبش حماس که در اداره های دولتی مسئولیتی داشت و اعترافاتی علیه وی صورت گرفته بود، متهم به اختلاس شد. وی در پاسخ به بازجویان ابراز داشت که این اموال را برای خود و خانواده اش خرج کرده است یعنی متهم شدن به اختلاس را بر اعتراف و اقرار کردن به محل هزینه کردن این دارایی ها ترجیح دهد و هرگز نگفت که این مبالغ را به چه کسی داده است. این برادر مسئول بارها هدف اهانت و تهمت قرار گرفت ؛ ولی به فضل الهی مقاومت ورزید و بازجویان چیزی را که از او می خواستند، به دست نیاوردند و در واقع، آنها در استفاده از این شیوه شکست خوردند زیرا برادر مذکور هیچ اهمیتی به این امر نمی داد و تنها هدفش، انجام وظیفه ای بود که در قبال برادران و همرزمانش داشت.
اگر بازجویان سرویس های امنیتی از این شیوه در مورد مجاهدی استفاده کردند، باید وی حادثه بهتانی که به نبی اکرم (صلی الله علیه و سلم) را بستند، به یاد بیاورد و بداند پا در مسیری گذاشته است که حرکت در آن بهایی را به دنبال دارد و شاید بهای آن لطمه خوردن به وجهه و چهره اجتماعی اش (از سوی مخالفان) باشد.
در این راستا، ذکر این نکته ضروری است که سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان برای حفظ اعتبار خود، هرگز هیچ کدام از مجاهدانی که به صدق و راستی معروف هستند به چنین چیزی متهم نمی کنند. فرض کنیم که حتی چنین تهدیدی را علیه فردی مطرح ساختند، هیچ سندی برای اثبات در اختیار ندارند.
ف ـ حبس مجاهدان در زندان هایی که همجوار زندان ویژه مزدوران و بزهکاران اخلاقی قرار دارد و بازجویی از وی در برابر دیدگان آنها
این شیوه تا حد زیادی به شیوه پیشین نزدیک است. استفاده از این شیوه نیز به منظور زیر پا گذاشتن عزت یک فرد مجاهد و نیز ضربه زدن به تاریخ مبارزات وی با دشمن اشغالگر است. بازجویان این شیوه را به کار می برند تا به تفکر اصیل و رسالتی که فرد مجاهد از آن دفاع می کند، اهانت نماید ؛ زیرا اگر این گونه نباشد پس دیگر چه معنایی دارد که فرد را در زندان هایی حبس کنند که متعلق به مزدوران و بزهکاران است و شیوه برخوردشان با او بسیار بدتر از شکل رفتارشان با این بزهکاران می باشد؟! اگر بپذیریم که این شیوه به خاطر اهانت به تفکر مجاهد بازداشت شده صورت می گیرد ـ که البته گزینه دیگری نداریم ـ این امر نشان می دهد که سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان چه نگاهی نسبت به مجاهدان و اعضای حماس دارند. ضمنا استفاده از این شیوه برای بازجویی از مجاهد بازداشت شده، ممکن است وی را تحریک کند و باعث شود تا تعادل روانی خود را از دست بدهد و این همان نقطه آغازی است که بازجویان از طریق آن به روح و روان فرد نفوذ می کنند. گفتنی است که این شیوه در مورد شماری از مجاهدان به کار رفته است ؛ ولی آنان آرامش و تعادل روانی خود را حفظ کردند و با وجود اهانت و تحقیرهایی که صورت می گرفت، باز هم پایداری خود را حفظ نمودند.
همان طور که پیش از این نیز گفتیم، مجاهد بازداشت شده باید بداند که بهترین گواه بر حسن سیرت، تاریخ درخشان و فعالیت های جهادی اش، صدق وابستگی اش به جنبش و میزان توجهش به آرمان ها و نیز مشکلات ملت فلسطین و امت اسلام است و چیزی که در این میان هرگز مطرح نیست، حرف بازجویان یا سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان است.
3 ـ شیوه های فشار جسمی (شکنجه)
با وجود تفاوتی که میان سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان وجود دارد ؛ ولی همه آنها در کنار شیوه های مختلف فشار روانی که پیش از این به تفصیل از آن سخن گفتیم، از شیوه های مختلف فشار جسمی (شکنجه) نیز استفاده می کنند که این امر تا حد زیادی می تواند به پیروزی بازجویان در نبرد “اخذ اعتراف” شود. ضمنا بازجویان هیچ اهمیتی به ضوابط و قوانینی که در سازمان های مختلف اطلاعاتی در جهان رعایت می شود، نمی دهند و بهترین دلیلی که بر این امر وجود دارد، شهادت شمار زیادی از برادران مبارز در اتاق های بازجویی دستگاه های اطلاعاتی تشکیلات خودگردان و انتقال ده ها تن از افراد به بیمارستان است. البته بیان این حرف در اینجا هرگز برای ایجاد هراس در وجود مبارزان نیست ؛ بلکه تبیین برخورد وحشیانه ای می باشد که این دستگاه ها با مجاهدان دارند و همین امر می طلبد که فرد میزان آمادگی خود را بالا ببرد و از نظر روانی و ایمانی خود را پرورش دهند. برای آنکه فکر خوانندگان از مسیر اصلی دور نشود، باید به شیوه های مختلف فشار جسمی (شکنجه) که از سوی سازمان های اطلاعاتی محمود عباس به کار می رود، اشاره کنیم. پیش از ورود به بحث، باید به این نکته اشاره داشت که شیوه های مذکور در این پژوهش به صورت رندوم (تصادفي) انتخاب شده اند و بخشی از آن شیوه های هستند كه در زندان های تشکیلات خودگردان مورد استفاده قرار مي گيرد.
الف ـ بستن دست و پا
بستن دست و پا یکی از متداول ترین شیوه های شکنجه یا فشار جسمی است که دستگاه های امنیتی تحت فرمان رياست تشكيلات خودگردان در مورد فرد بازداشت شده به کار می برند ؛ زیرا تاثیر بسزایی را در مطیع کردن بازداشت شدگان و نیز اخذ اعتراف از آنها دارد و شاید دلیل اینکه بازجویان در موارد بسیاری از این شیوه استفاده می کنند، آن است که در صورت به کارگیری آن، آثار جانبی یا آشکاری را بر روی جسم فرد مبارز نمی گذارد و این امر بازجویان را کمک می کند تا در هنگام بازدید نهادهای حقوقی به ویژه صلیب سرخ از زندان های تشکیلات خودگردان که هر دو هفته یک بار تکرار می شود، جنایت هایی را که در حق بازداشت شدگان انجام می دهند، مخفی نگاه دارند. انواع مختلف این شکنجه به قرار ذیل می باشد:
* بستن دست و پا به دیوار یا در زندان
در این شیوه، مجاهد بازداشت شده را وادار می کنند تا در مقابل دیوار یا در زندان بایستد. سپس کیسه ای را بر سرش می کشند که به خاطر عرق و نیز مخاط بینی که از قبل بر آن نشسته است بوی بسیار نامطبوعی از آن ساطع می شود. بعد از این مرحله، دست فرد را با زاویه چهل و پنج تا نود درجه به پشت می بندند که این امر بسته به مرحله تحقیق و بازجویی می باشد. بعد از گذشت پانزده تا بیست دقیقه از زمان بسته شدن دست به پشت (در زاویه نود درجه) فرد کبودی را دست و درد را در قسمت کف پا احساس می کند و این امر او را وا می دارد تا فریاد بکشد و خواستار رهایی از این وضعیت یا باز کردن دستش شود.
وقتی فردی به این شیوه دست و پایش بسته می شود، این امکان برایش وجود دارد تا هر چند به صورت محدود به سمت چپ یا راست حرکت کند که همین حرکت باعث کاهش فشار وارده به دستانش که توسط بازجویان بسته شده است، می گردد. ضمنا فرد باید در این حالت به دعا و استعانت از خداوند متعال مشغول شود و نماز بخواند و قرآن کریم را قرائت کند.
* بستن فرد به صندلی
در این روش، مجاهد بازداشت شده را مجبور می کنند تا بر روی صندلی که احتمالا کوچک یا بزرگ تر از حد معمول است بنشیند. سپس کیسه ای که توصیفاتش پیش از این از نظر خوانندگان عزیز گذشت بر سر فرد گذاشته می شود و سپس دستان فرد از پشت به صندلی بسته می گردد.
این شیوه از سوی بازجویان دستگاه هاي امنيتي تشكيلات خودگردان کمتر مورد استفاده قرار می گیرد ؛ زیرا استفاده از این شیوه تنها برای آن است که فرد اجازه قدری استراحت داده شود به ویژه اگر شخص برای مدت طولانی به دیوار یا در زندان بسته شده باشد یا آنکه با مشکل دیسک کمر یا گردن رو به رو باشد.
برخی مجاهدان که از خواب محروم شده اند، از بسته شدن به صندلی به عنوان فرصتی برای استراحت استفاده می کنند ؛ البته زندانبان ها سعی می کنند که مانع از این کار شوند و بازجویان از آنها می خواهند که بر سر بازداشت شدگان فریاد بکشند و عبارت های زشت و زننده به آنان بگویند.
* بستن دست به سقف و آويزان كردن فرد به گونه ای که پای وی به زمین برخورد نکند (حالت صلیب)
این نوع دست و پا بستن یکی از سخت ترین انواع و زیان بار ترین آنها برای جسم فرد است. در این حالت دو دست فرد از پشت به بالا ـ البته با زاویه تقریبی 120 در جه ـ بسته می شود که این امر باعث انحنای کمر فرد می گردد. سپس به وسیله یک قرقره که در بالای سقف نصب شده است، جسم فرد نیز به بالا کشیده می شود تا جایی پای فرد به هیچ وجه به زمین برخورد نکند.
در این حالت، فرد بعد از گذشت 10 تا 15 دقیقه به خاطر کبودی دستانش، درد شدیدی را احساس می کند و در این لحظه بدنش شروع به تعرق می کند و تشنگی شدیدی به وی دست می دهد. این شکنجه سه تا چهار ساعت ادامه می یابد که البته برای فرد یا مجاهد تحت شکنجه یک قرن می گذرد. بعد از این مرحله، جهت دست ها را از پشت به جلو تغییر می دهند ؛ البته با زاویه ای که گهگاه به سیصد و شصت درجه می رسد.
ضمنا همزمان با این فشار جسمی شدید، بازجویان یا زندانبان ها به کمر فرد تحت شکنجه که دست و پایش بسته است، فشار وارد می آورند و او را به سمت جلو تاب می دهند. در این حالت، فرد بازداشت شده احساس می کند که دستش از تن جدا شده است. ضمنا دست فرد را تا بیشترین زاویه ممکن به سمت بالا می رانند و در اینجاست که وی به شکل غیر ارادی فریاد می کشد و چنان دردی در وجودش می پیچد که احساس می کند دستش فلج شده است.
این امکان وجود دارد که دست و پای فرد برای مدتی طولانی بسته بماند ؛ البته این امر به صورت مرحله ای صورت می گیرد یعنی در مرتبه اول او را به در، بعد به صندلی و در مرحله نهایی به سقف می بندند.
در چنین وضعیت وحشتناکی که مجاهد تحت شکنجه به خاطر کبودی دست، درد شدیدی را احساس می کند و تشنگی هولناکی به وی دست می دهد، فرد نمی تواند هیچ حرکتی را برای کاستن از درد ناشی از بسته شدن دست و پا انجام دهد و در این شرایط تنها باید زبان به ذکر خداوند متعال بگشاید و به اجر عظیمی بیاندیشد که باری تعالی در دنیا و آخرت تقدیم مجاهدان می نماید. فرد باید در این حالت به سختی روز قیامت فکر کند و بداند که عذاب روز قیامت در مقابل این شکنجه ها هیچ است.
* بستن فرد به شکل منحنی و شکستن کمر
در این روش، یکی از بازجویان مجاهد بازداشت شده را مجبور می کند که بر روی میزی دراز بکشد به گونه ای که قسمت لگن او خارج از لبه میز باشد. یک فرد دیگر نیز مسئولیت بستن پاهای مجاهد مذکور را بر عهده می گیرد. سپس بازجو قسمت پایین کمر (محدوده لگن خاصره) فرد را به مقدار متفاوتی به سمت پایین فشار می دهد و فرد در این حالت درد شدیدی را در کمر و پایین شکم خود احساس می کند. فشار وارده به کمر برای چند دقیقه محدود ادامه می یابد.
با تکرار این شکل از بسته شدن دست و پا و نیز با ادامه این فشار جسمی ممکن است که مجاهد تحت شکنجه به خاطر فشارهایی که به کمرش وارد می شود، به دیسک کمر مبتلا شود و علاوه بر آن، ماهیچه های معده نیز دچار پارگی می شوند به ویژه اگر فرد ورزشکار نباشد و فاقد آمادگی جسمانی لازم برای مقابله با چنین فشاری باشد.
در مورد شکنجه موسوم به “شکستن کمر” نیز باید گفت که در این شیوه عکس شیوه گذشته عمل می شود یعنی مجاهد تحت شکنجه را مجبور می کنند که به شکم بر روی میز بخوابد که البته در این حالت باید قسمت پایین شکم باید در لبه میز باشد. در این حالت، یکی از بازجویان پاهای فرد را به مدت سه تا چهار دقیقه به سمت بالا می کشد. فرد احساس می کند که کمرش در حال شکستن است و علاوه بر آن، درد شدیدی را در ناحیه پایین شکم و به طور مشخص در ماهیچه ها و عضله های پایین معده حس می نماید.
اگر مجاهدی با این شیوه از فشار جسمی رو به رو شد، باید همچون موارد گذشته به خداوند متعال استعانت جوید و به یاد خدا باشد.
ب ـ فلک
در هنگام استفاده از این شیوه شکنجه برای گرفتن اعتراف از فرد یا مجاهد بازداشت شده، او را مجبور می کنند که به کمر بخوابد. پاهای فرد را بر روی یک صندلی قرار می دهند و سپس آن را می بندند که این کار با همکاری یکی از نظامیان انجام می شود یا اینکه پاهای فرد در داخل یک قطعه ای قرار داده می شود که برای این کار تهیه شده است و در این وضعیت، فرد دیگر توان حرکت دادن به پاهای خود را ندارد. سپس یکی از بازجویان یا زندانبان ها با باتوم یا کابل ضخیم برق به کف پای او ضربه می زند. ضمنا در این میان، برای جلوگیری از داد و فریاد فرد یا مجاهد تحت شکنجه، در دهان وی قطعه پارچه ای می گذارند که در آن توده نمک قرار داده شده است. در نتیجه این نوع فشار جسمی، فرد برای فریاد کشیدن تلاش می کند و تعرق بدنش به شدت افزایش می یابد. ضمنا فرد خشکی شدیدی را در گلویش احساس می کند.
تعداد ضرباتی که در این نوع شکنجه به پا زده می شود، مشخص نیست ؛ ولی با تداوم روند نواخته شدن ضربات نشانه های ضعف شدید در مجاهد تحت شکنجه ظاهر می شود که این امر بازجویان را وا می دارد تا متوقف شوند. البته این امکان نیز وجود دارد که از فرد خواسته شود تا بر روی قطعه های یخ راه برود تا آثار شکنجه یا ورمی که بر اثر ضربات وارده به پا ظاهر شده است، از بین رود.
هنگامی که فرد مجاهدی با این شیوه از شکنجه یا هر شیوه دیگری رو به رو می شود، باید از خداوند متعال استعانت و مدد بجوید و ذکر باری تعالی را بگوید. در این وضعیت، شخص باید تصویر قهرمانانی را به یاد بیاورد که در راه رسیدن به هدف استواری و پایداری ورزیدند و در نهایت، با نیروی اراده خود بر مشکلات فائق آمدند. انسان مجاهد باید بداند که تاریک ترین لحظه شب، نزدیک ترین لحظه به بر آمدن صبح است.
ج ـ وارد آوردن ضربه به بدن فرد بازداشت شده
این شیوه یکی از پر کاربردترین شیوه های شکنجه در میان بازجویان سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان است ؛ البته ذکر این نکته ضروری می باشد که استفاده از این شیوه فشار جسمی، بازگو کننده شکست بازجویان در برابر پایداری و استواری مبارزان است. به دیگر سخن، بازجویان در فرآیند بازجویی از صبر کافی که مهم ترین ویژگی در این شغل است، بهره مند نیستند و هنگامی که با مقاومت مبارزان بازداشت شده رو به رو می شوند، به سرعت از خود چنین واکنش هایی نشان می دهند.
این شیوه اعمال فشار جسمی به فرد یا مجاهد بازداشت شده، اشکال مختلفی به خود می گیرد و تقریبا تمامی نواحی بدن فرد هدف ضرب قرار می گیرد که از جمله آنها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. ضربه زدن به پاها
2. ضربه زدن به شکم که ممکن است در بسیاری از موارد به پارگی دیواره معده در مجاهدان تحت شکنجه بیانجامد.
3. ضربه زدن به چهره فرد که این امر ممکن است باعث ایجاد ورم در ناحیه صورت شود.
4. ضربه زدن به سر که ممکن است باعث بیهوش شدن شخص شود.
با بررسی موارد ضرب و شتم مشخص شد که سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان هنگام استفاده از این شیوه شکنجه به هیچ قاعده و قانونی پایبند نیست.
توصیه و سفارش ما به مجاهدان تحت شکنجه ای که در دوره بازجویی هدف ضرب و شتم قرار می گیرند ـ که البته در بیشتر مواقع در دوره بازجویی چنین شیوه ای اتخاذ می شود ـ آن است که تا حد امکان در جهت حفظ نواحی حساس بدن تلاش کنند و علاوه بر آن، گزینه صبر و تحمل را پیش گیرند ؛ زیرا در برخی مواقع، به کارگیری این شیوه از سوی بازجویان حکایتگر پایان بازجویی از فرد است. ضمنا مجاهد تحت شکنجه باید تا قدر امکان از انجام اقدامی که باعث تحریک بازجویان شود بپرهیزد تا از این طریق جلوی ضربات بیشتر این جماعت را بگیرد ؛ زیرا ممکن است که باعث معلولیت دائمی فرد شود. برخی مواقع شجاعت یا دلاوری اقتضا می کند که فرد در شرایطی مشخص از خود صبر، آرامش و خردورزی نشان دهد.
د ـ بستن دست بند به دور دست فرد و تنگ تر كردن هر چه بيشتر حلقه هاي آن
بازجویان در این مرحله از بازجویی، دست بند را به دور دست مجاهد بازداشت شده می بندند و آن را تا آخرین حد ممکن تنگ می کنند تا جایی که فرد احساس می کند دست بند در داخل گوشت و استخوانش فرو رفته است. این شکنجه به بروز خونمردگی در دست فرد می انجامد و علاوه بر ورم، باعث کبودی نیز می شود. گفتنی است که این شیوه از اعمال فشار جسمی از سه دقیقه تجاوز نمی کند که در این دقایق محدود ممکن است فرد دچار معلولیت در ناحیه دست شود. با توجه به این امر، فرد یا مجاهد بازداشت شده باید صبر پیشه كند و این فشار جسمی را با وجود سختی آن تحمل نماید و از خداوند متعال نصرت تمنا كند.
هـ ـ سوء استفاده از بیماری یا جراحت های موجود در جسم مجاهد بازداشت شده
این امكان وجود دارد كه مجاهد بازداشت شده مبتلا به یك بیماری همچون دیسك یا روماتیزم باشد و یا اینكه در جریان فعالیت های نظامی جهادی خود توسط دشمن هدفگیری شده و به بخشی از بدنش آسیب وارد شده باشد كه در این گونه موارد، بازجویان از نظر انسانی، حقوقی و اخلاقی وظیفه دارند كه وضعیتش را مراعات نماید و بستر را برای درمانش فراهم سازند ؛ ولی بازجویان در سرویس های امنیتی تشكیلات خودگردان هیچ ارزشی را برای فاكتورهای انسانی، حقوقی و اخلاقی قائل نیستند و از بیماری یا جراحت فرد برای اعمال فشار و اخذ اعتراف از او استفاده می كنند.
یكی از مجاهدان پیش از آنكه توسط سرویس های امنیتی تشكیلات خودگردان بازداشت شود، به خاطر درمان دیسك كمر عمل جراحی بر روی وی صورت گرفته بود. وقتی وی را بازداشت كردند و برای بازجویی بردند، به بازجویان در مورد وضعیت جسمی خود گفت و تاكید كرد كه بستن دست و پا و ضربه وارد كردن به ناحیه جراحی می تواند باعث فلج شدنش گردد ؛ ولی بازجویان هیچ توجهی به این مطلب نكردند و از این امر، سوء استفاده نمودند و او را به شدت تحت فشار گذاردند تا جایی كه بخیه های محل جراحی شكافت و ماهیچه های كمرش پاره شد. بازجویان بعد از این ماجرا وادار به توقف روند بازجویی ـ البته تا مدتی اندك ـ شدند و شیوه بازجویی از وی را تغییر دادند.
و ـ دیگر شیوه ها
دستگاه های امنیتی تشكیلات خودگردان شیوه های مختلفی را برای اعمال فشار به جسم دارند كه در مورد بسیاری از مجاهدان بازداشت شده استفاده كرده اند ؛ ولی با این وجود، كاربرد زیادی ندارد و از این رو، ما تنها به ذكر نام شیوه های مختلف بسنده می كنیم و از هر گونه توضیح درباره آن خودداری می ورزیم.
1. كندن موی ریش و سبیل افراد
2. خاموش كردن سیگار بر روی انگشت های دست و پای مجاهدان بازداشت شده
3. نیشگون گرفتن از سینه فرد با استفاده از دست یا انبردست
4. كندن ناخن ها
5. وادار كردن فرد به بالا و پایین رفتن از پله ها به گونه ای كه باعث درد شدید در ماهیچه ناحیه ران شود.
گفتنی است كه استفاده از این 5 شیوه مذكور (كندن موی ریش و سبیل و …) در مرحله آغازین برنامه سرویس های امنیتی تشكیلات خودگردان برای حذف جنبش حماس در كرانه باختری و در یك چارچوب محدود صورت می گرفت ؛ اما امروز تقریبا خبری از چنین شیوه هایی نیست و دلیل این امر را باید در آثاری جستجو كرد كه این شیوه بر روی جسم افراد تحت شكنجه باقی می گذارد و باعث می شود تا این دستگاه ها در مقابل نهادهای حقوقی، به ویژه صلیب سرخ محكوم گردد و با مشكل رو به رو شود.
4 ـ پیشنهادهایی كه سرویس های امنیتی تشكیلات خودگردان به مجاهدان بازداشت شده می دهند و شكل برخوردشان با اين پيشنهادها
بازجویان سرویس های امنیتی تشكیلات خوگردان وقتی در جریان بازجویی با مقاومت مجاهدان بازداشت شده رو به رو می شوند، علاوه بر اعمال فشارهای جسمی و روانی در صدد فریب افراد بر می آیند و پیشنهادهایی را برای اخذ اعتراف از وی مطرح می نمایند ؛ البته به شكلی كه این تصور در ذهن مجاهدان شكل می گیرد كه بازجویان به مصلحت آنان می اندیشند و نگران حال آنان هستند و می خواهند هر چه زودتر فرآیند تحقیق پایان یابد.
متاسفانه باید گفت كه برخی مجاهدان فریب این پیشنهادها را می خورند و از این بدتر كه برخی فرماندهان و رهبران نیز در این دام گرفتار می آیند و حاضر به همكاری با بازجویان می شوند و در این راستا، اسرار و اطلاعاتی را كه دارند، در اختیار آنها می گذارند و با این كار خود باعث تضعیف جنبش و برخی مواقع فلج شدن آن می شوند. بی تردید، تاثیر این پیشنهادها ممكن است بسیار بیشتر از هر گونه اعمال فشار روانی و جسمی به فرد باشد كه البته موفقیت این شیوه را باید در مدیریت عالی این سناریو، حرفه ای بودن بازجویان، سادگی مجاهدان و تاثیر فضای تحقیق بر آنها جستجو كرد.
از مهم ترین پیشنهادهایی كه از سوی سرویس های امنیتی تشكیلات خودگردان به مجاهدان بازداشت شده ـ برای اخذ اعتراف از آنها ارائه می شود ـ می توان به موارد ذیل اشاره كرد:
الف ـ آزادی فوری
در این شیوه، بازجویان متعهد می شوند كه اگر فرد اعتراف كند، پروسه آزادیش از زندان را هر چه كوتاه و كوتاه تر می كنند و با ارسال نامه ای فوری به ریاست (مدیریت) سازمانی كه مسئولیت بازداشتش را بر عهده داشته است، به ستایش از وی بپردازند و از همكاری اش با بازجویان بنویسد و از رئیس سازمان بخواهد تا طی حداكثر یك یا دو روز وی را آزاد كند.
بی تردید، طرح چنین پیشنهاد وسوسه انگیزی (آزادی فوری) برای مجاهد بازداشت شده ای كه حتی تصور فضای بازجویی برایش رعب آور و وحشتناك است، باعث می شود تا فرد فراموش كند كه اعترافش چه زیان سنگینی را برای جنبش حماس و همرزمانش در اين جنبش به دنبال دارد.
بی تردید، هدف از پیشنهاد مذكور، استفاده از روحیات و تمایلات مجاهد بازداشت شده در نبردی است كه بازجویان برای اخذ اعتراف از وی به راه می اندازند و صد البته كه این پیشنهاد یكی از موثرترین راهكارها برای اخذ اعتراف است. برخی مجاهدان فریب پیشنهاد بازجویان برای آزادی فوری را می خورند و به همین خاطر، در برابر بازجویان اعتراف می كنند ؛ ولی بعد متوجه می شوند پیشنهادی كه به آنها داده شده، چیزی جز یك توهم محض نبوده است یعنی بازجویان باز هم افراد یا مجاهدانی را كه اعتراف كرده اند، به بهانه های مختلف ماه های زیادی در حبس نگاه می دارند كه از جمله این بهانه ها می توان به موارد ذیل اشاره كرد:
1. فرد به همه چیز اعتراف نكرده است
2. تصمیم گیری برای آزادی فرد دیگر از دست شان خارج شده است و موضوع دیگر به دستگاه سیاسی تشكیلات خودگردان مربوط می شود. در اینجاست كه مجاهدان باید بدانند كه بازجو ـ هر چند لباس یك منجی یا دوستی مخلص را بپوشد ـ به همان صورت باقی می ماند و هر كس كه فكر كند انسان پلید روزی اصلاح می شود، سخت در اشتباه است.
ب ـ تعهد به عدم ارجاع پرونده به دادگاه ها و محاكم فلسطینی و به طور مشخص دادگاه امنیت ملی
تا مرحله مشخصی از بازجویی، بازجویان تلاش می كنند تا اتهام نسبت داده شده به فرد بازداشت شده را بسیار خطرناك و سنگین توصیف كنند و به وی می گویند كه جنابعالي متهم به تهدید منافع ملی، فتنه انگیزی، دسیسه چینی و تلاش برای براندازی تشكیلات خودگردان هستید.
بد نیست بدانید كه اگر دادستان نظامی ـ اتهامات فوق الذكر ـ را رسما به فردی نسبت دهد، دادگاه امنیت ملی حكمی سنگین را در مورد وی صادر می كند كه گهگاه به حد حبس ابد یا اعدام نیز می رسد. به هر حال، در فضای هولناك بازجویی و در نتیجه توسل مكرر بازجویان به این شیوه (تهدید به ارجاع پرونده به دادگاه امنیت ملی) روحیه فرد تحت تاثیر قرار می گیرد و از این سرنوشت ابراز هراس می كند و در این لحظه بازجویان دوباره وارد عمل می شوند يعني فرد را آرام می كنند و به او اطمینان و تعهد لازم را می دهند كه در صورت همكاری و اعتراف هرگز پرونده را به دادگاه مذكور ارجاع نمی دهند.
با وعده های بازجویان، مجاهد بازداشت شده در دام می افتد و دچار یك چالش درونی می شود كه احتمال دارد در پایان به تسلیم شدن فرد بیانجامد.
گفتنی است كه تا كنون ـ جز در برخی موارد معدود ـ پرونده مجاهدان بازداشت شده تقدیم دادگاه ها نشده است كه دلیل این امر را باید در وجود نواقص موجود در پرونده ها جستجو كرد كه می توان از آن به نفع بازداشت شدگان استفاده كرد. حال فرض كنیم كه این اتفاق افتاد و پرونده به دادگاه ارجاع شد، مگر چه اتفاقی می افتد. مجاهدی كه بر سر سفره قرآن كریم رشد كرده و از آبشخور فكری اسلام نوشیده است، هرگز در برابر این موضوعات سر تسلیم فرود نمی آورد.
ج ـ مجاهد بازداشت شده تنها و منحصرا در برابر مدیریت یا ریاست سازمان امنیتی كه مسئولیت بازداشتش را بر عهده داشته است، اعتراف نماید
در برخی اوقات، بحث هایی میان بازجویان ـ به ویژه آنهایی كه نقش یك دوست را بازی می كنند ـ با مجاهدان بازداشت شده در خصوص دلایل عدم اعتراف و نیز همكاری نكردن شان در می گیرد.
بازجویان در هنگام بحث با مجاهدان بازداشت شده در خصوص دلایل خوددداری شان از انجام اعتراف، پرسش هایی را مطرح می سازند. به عنوان مثال سوال می كنند كه آیا به خاطر اعتماد و محبتی كه برادرانت در جنبش حماس به جنابعالی دارند، از اعتراف كردن هراس دارید؟ آیا ترس از آن دارید كه از سوی حماس مجازات شوید؟ اعتماد شما ـ به بازجویان و زندانبان هایتان چقدر است؟ آیا احساس می كنید كه مانعی برای ارتباط شما با بازجویان و زندانبان ها وجود دارد؟ آیا فكر می كنید كه در صورت اعتراف در برابر بازجویان، این اقدام شما به اطلاع كسی خواهد رسید؟
پرسش های فوق بخشی از سوالاتی است كه بازجویان مطرح می كنند و بالطبع این پرسش ها بیشتر متوجه اعضای جنبش و افرادی است كه از احترام بسیار در داخل جنبش برخوردارند. به هر حال، این امكان وجود دارد كه برخی مجاهدان ـ به ویژه كسانی از مسئولیت های مهم در داخل جنبش برخوردارند ـ به خاطر نگرانی از بابت انتشار خبر اعترافات شان از اين اقدام خودداری ورزند ؛ ولی پس از آن چالشی در روان فرد شروع می شود و وی از یك طرف به خود می گوید كه بنده به اندازه كافی شكنجه كشیده ام و دیگر توان آن را ندارم كه فشارهای بیشتر را متحمل شوم و یا در این نبرد سخت و بی پایان مقاومت نمایم. از طرف دیگر، همان فرد به یاد جایگاه، موقعیت و احترامی می افتد كه در جمع برادرانش از آن برخوردار بوده است. به طور كلی، فرد در این حالت نیازمند آن است تا از این چالش درونی رهایی یابد و سوال هایی كه بازجویان مطرح می كنند و ما به برخی از آنها اشاره كردیم، به مثابه انگیزه ای است كه فرد تكلیف چالش درونی خود را به بازجویی بسپارد كه نقاب دوست را به خود زده است. بازجو نیز از این فرصت استفاده می كند و اين پيشنهاد را با وي مطرح مي نمايد كه بازجویی از او به مدیر یا رئیس سرویس امنیتی كه مسئولیت بازداشتش را بر عهده داشته است، سپرده می شود. بازجوی مذكور همچنین متعهد می شود كه خبر اعترافات فرد هرگز جایی درز نكند و پس از آزادایش، چنین تبلیغ شود كه وی در جریان مقاومت در برابر بازجویان همچون یك اسطوره عمل كرده است.
به یكی از اعضای جنبش كه در منطقه اي واقع در كرانه باختري سكونت داشت، چنين پیشنهادی داده شد و او نیز به همكاری با بازجویان و اعتراف در برابر یكی از روسای ارشد سازمان های امنیتی تشكیلات خودگردان تن در داد. نتیجه این امر رسوایی وی بود ؛ البته این رسوایی تنها به خاطر اعترافاتی كه ماجرایش بر ملا شد، نبود ؛ بلكه به خاطر آن بود كه فریب این پیشنهاد را خورده و اطلاعات مربوط به جنبش متبوع و نیز برادران همرزمش در آن جنبش را در اختیار بازجویان قرار داده بود.
توصیه و سفارش ما به مجاهدان برای آنكه در این دام نیافتند، این است كه بدانند طرح چنین پیشنهادی تنها یك فریب و نیرنگ محض است و تعهدی كه مسئولان دستگاه های امنیتی تشكیلات خودگردان به وی در خصوص عدم درز خبر اعترافاتش می دهند، چیزی جز یك توهم محض نیست و بازجویان تنها در صدد به ریشخند گرفتن او هستند.
از سوی دیگر، پذیرش چنین پیشنهادی در نوع خود یك جرم یا اشتباه سازمانی بزرگ تلقی می شود كه هرگز نمی توان آن را توجیه كرد.
د ـ انتخاب یك شخصیت برجسته سیاسیی جهت اعتراف كردن فرد یا مجاهد بازداشت شده در برابر وی
گهگاه اتفاق می افتد كه فرد بازداشت شده، بازجویان دستگاه های امنیتی تشكیلات خودگردان كه مسئولیت بازداشتش را بر عهده داشته اند، به همكاری با اشغالگران متهم می كند و می گوید كه اطلاعات و اعترافات اخذ شده از وی در اختیار سازمان های اطلاعاتی اسرائیل نهاده می شود كه البته بازجویان سریعا این موضوع را تكذیب می كنند و این اتهام را به عنوان بهانه ای برای ضرب و شتم شدید مجاهد بازداشت شده استفاده می نمایند ؛ زیرا بیان چنین اظهاراتی، حكم آن را دارد كه فرد دستگاه های امنیتی تشكیلات خودگردان و كاركنان آن را به مزدوری برای دشمن صهیونیستی متهم كند. البته برخی مواقع از این اتهامات به شكلی دیگر استفاده می شود و در آن، یكی از بازجویان خطاب به مجاهد بازداشت شده می گوید كه دستگاه های مذكور پیش از این در راستای همكاری امنیتی با اشغالگران فعالیت می كردند ؛ ولی دیگر این وضعیت تغییر كرده و شرایط دیگری حكمفرما شده است ؛ زیرا دستگاه های امنیتی تشكیلات خودگردان از اشتباهات گذشته خود درس گرفته اند. بازجوی مذكور سپس این پرسش را برای فرد بازداشت شده مطرح می كند كه اگر ضمانت های كافی را به شما در مورد عدم همكاری با اشغالگران بدهیم، آیا حاضر هستید كه با ما همكاری كنید.
در واقع، بازجویان سرويس هاي اطلاعاتي محمود عباس بعد از اعمال فشارهای جسمی و روانی، مجاهد بازداشت شده را به سمت پذیرش این باور سوق می دهد كه اطلاعات مربوط به ساختار و توانایی های جنبش كه سرويس هاي اطلاعاتي مذكور از طریق وی یا دیگر مجاهدان به آن دست می یابند، صرفا به خاطر تاكید بر صحت و درستی رویكرد این جنبش و اهداف آن استفاده می شود.
این امكان وجود دارد كه مجاهد بازداشت شده وقتی با بحث ضمانت های كافی در مورد عدم انتقال اعترافات و نیز اطلاعاتش درباره ساختار و توانایی های جنبش به سازمان اطلاعات رژیم صهیونیستی رو به رو می شود، دچار ضعف می گردد و شروع به طرح پرسش هایی درباره این ضمانت ها می كند. در اینجاست كه بازجوی یادشده پیشنهادش را مطرح می كند و طی آن، به فرد بازداشت شده این اجازه را می دهد تا در برابر یك شخصیت معروف سیاسی كه وابستگی اش به تشكیلات خودگردان ثابت شده است و خود فرد آن را انتخاب می نماید، اعتراف كند.
به هر حال، طرح چنین پیشنهادی از سوی بازجویان تنها برای گمراه كردن و فریب دادن فرد است. این احتمال می رود كه یكی از شخصیت های سیاسی برای اخذ اعتراف از مجاهدان بازداشت شده فرا خوانده شود و بازجویان سرویس های امنیتی محمود عباس به هر آن چیزی كه می خواهند، از طریق چهره سیاسی یادشده دست یابند. ضمنا این امكان می رود كه یك دستگاه استراق سمع (شنود) در اتاق محل گفتگو چهره سیاسی با مجاهد بازداشت شده كار گذاشته شود.
این پیشنهاد تا كنون به شمار زیادی از مجاهدان ارائه شده است ؛ ولی آنها هرگز فریب آن را نخورده و حاضر به هیچ گونه همكاری با بازجویان سرویس های امنیتی تشكیلات خودگردان نشده اند یعنی تا كنون موردی كه در آن مجاهد بازداشت شده فریب خورده باشد، به ثبت نرسیده است ؛ ولی با این وجود احتیاط شرط عقل است.
هـ ـ عدم بازداشت افرادی كه نام آنها در اعترافات ذكر می شود
برخی مجاهدان و در نتیجه فشارهای جسمی و روانی، در فكر اعتراف می افتند ولی در این باره تردید به خرج می دهند كه این امر در چهره و كلام شان هویدا است. برخی بازجویان به ویژه آنان كه در شناسایی آنچه در ذهن و روان مجاهدان می گذرد تخصص دارند هنگام برخورد با چنین تردیدی، تلاش خود را صرف آن می كنند تا افراد را به سمت بیان آنچه در ذهن شان یا قلب و روان شان می گذرد، سوق دهند و به آنان وعده كمك می دهند.
در این راستا و در نتیجه ضعیف شدن روحیه مجاهدان بازداشت شده، این امكان وجود دارد كه افراد تصمیم به اعتراف كنند ؛ ولی در عین حال، نمی خواهند تا برادران شان را گرفتار كنند و از این رو، در برابر بازجویان دستگاه های امنیتی تشكیلات خودگردان به ویژه آنهایی كه در جامه دوست ظاهر می شوند، شروع به صحبت درباره نگرانی ها و موانعی می كنند كه در مسیر اعتراف شان وجود دارد. بازجویان نیز از اعتماد مجاهدان استفاده می كنند و درباره موانع موجود در مسیر اعتراف شان می پرسند كه آنها در جواب می گویند كه موضوع مربوط به اعضای جنبش و هراسی است كه نسبت به بازداشت شدن آنان و دستگیری شان دارند.
بازجویان برای آنكه راه هر گونه تردید را برای مجاهدان بازداشت شده ببندند، پیشنهاد جدیدی را مطرح می كنند و طی آن، متعهد می شوند كه اعضای جنبش را بازداشت نمی كنند و در بدترین حالت، صرفا از آنها ـ برای چند ساعت محدود ـ بازجویی به عمل می آورند و سپس آنها را آزاد می كنند. در اینجاست كه مجاهدان دست به اعتراف می زنند و هر چه اطلاعات دارند، به روی میز بازجویان می گذارند.
بررسی تجربیات گذشته نشان می دهد كه مجاهدان بازداشت شده كه تعداد آنها بسیار اندك است، این پیشنهاد را پذیرفته اند و راه همكاری با بازجویان را پیش گرفته اند ؛ ولی بعد از آن دریافتند كه فریب خورده اند و دستگاه های امنیتی تشكیلات خودگردان اعضای جنبش را بازداشت كرده و مورد شكنجه قرار داده اند. وقتی مجاهدانی كه اعتراف كرده اند، از بازجویان درباره دليل بازداشت اعضای جنبش می پرسند، آنها چنین ابراز می دارند كه اعضاي جنبش را به خاطر دیگر اتهامات كه هیچ ربطی به اعترافات جنابعالي ندارد، بازداشت كرده اند.
و ـ اجازه دیدار یا گفتگوی تلفنی با خانواده به فرد یا مجاهد بازداشت شده
برخی بازجویان و پس از تداوم روند بازجویی از مجاهد بازداشت شده برای یك مدت طولانی كه البته با محرومیت فرد از دیدار با خانواده همراه است، مدعی می شوند كه رسانه های وابسته به جنبش حماس خبری را منتشر كرده است كه جنابعالی (مجاهد بازداشت شده) در جریان بازجویی صدمه دیده و به بیمارستان و مراكز درمانی منتقل شده ايد. سپس بازجویان در برابر فرد بازداشت شده این پرسش را مطرح می كنند كه در حال حاضر خانواده اش، به ویژه مادر و همسرش ـ به خاطر شنیدن این خبر ـ در چه حالی هستند؟ {نباید فراموش كرد كه احتمال دارد چنین اخباری عملا به گوش خانواده ها برسد.}
حرف های بازجویان در روحیه مجاهد بازداشت شده تاثیر می گذارد و فرد تصویر مادر، پدر و همسرش را در وضعیت مذكور در ذهن تداعی می كند و در نتیجه نگرانی به اعماق وجودش نفوذ می نمايد و فرد تعادل روانی خود را از دست می دهد و از بازجویان خود درخواست می كند تا به او اجازه دیدار یا گفتگوی تلفنی با خانواده را به او بدهند تا از این طریق، آنها را از سلامتی خود با خبر نماید. بازجویان از این درخواست به عنوان یك فرصت استفاده می كنند، درخواستی كه ممكن است به یك نوع خواهش متضرعانه تبدیل شود به ویژه اگر بازجویان دائما برای مجاهد بازداشت شده از نگرانی خانواده و نتیجه منفی انتشار خبر انتقال به بیمارستان بر سلامتی جسمی و روانی پدر و مادرش سخن بگوید ؛ البته اگر پدر و مادر از بیماری های خطرناك و مزمن رنج ببرند، این موضوع برای فرد بازداشت شده حادتر می شود. بعد از درخواست مكرر مجاهد بازداشت شده برای دیدار یا گفتگوی تلفنی با خانواده، بازجویان با خواسته اش به صورت مشروط موافقت می كنند كه شرط پذیرش این امر، همان اعتراف و همكاری با آنها است. ضمنا این دیدار یا مكالمه تلفنی با خانواده ـ بنا به گفته بازجویان ـ بعد از اعتراف امكان پذیر است به این بهانه كه باید درستی اعترافات ثابت شود.
گهگاه برخی مجاهدان با این پیشنهاد موافقت كرده و اطلاعاتی را در اختیار بازجویان می گذارند كه این جماعت با هر گونه فشار جسمی و روانی كه از ابتدای روند بازجویی علیه اش اعمال كرده اند، موفق به اخذ اعتراف از او نشده بودند. مجاهد بازداشت شده باید در مقابل این پیشنهاد و این معامله ارزان توكلش به عنایت های حضرت باري تعالي و رحمت مطلق خداوندی باشد ؛ چرا كه خداوند بهترین پاسدار و حافظ انسان است و ارحم الراحمین می باشد. فرد در هنگامی كه در این شرایط قرار می گیرد، باید لطفی كه خداوند به موسی كلیم الله داشت، به خاطر آورد و به یاد داشته باشد كه خداوند موسی را در حالی كه مادرش او را از ترس ایادی فرعون و قوم وی به آب افكنده بود، نجات داد. یادآوری این ماجراها می تواند باعث آرامش انسان شود.
از سوی دیگر، بیان این مطلب خالی از لطف نیست كه طرح پیشنهاد اعتراف در مقابل دیدار با خانواده حیله و دروغی بیش نیست و بازجویان سرویس های امنیتی تشكیلات خودگردان به بهانه های مختلف از انجام تعهدات خود سر باز می زنند.
ز ـ صدور اجازه استفاده از برخي حقوق سلب شده و نيز وعده بهبود شرايط حبس به مجاهد بازداشت شده
همان طور كه پیش از این نیز گفتیم از زمان آغاز روند بازجویی از فرد یا مجاهد بازداشت شده برخی از حقوق همچون حق ادای نماز، قرائت قرآن كریم، استحمام، استفاده از وسایل بهداشتی و نظافتی و دیگر موارد سلب می شود و از آن به عنوان ابزاری برای باج خواهی و معامله با فرد به كار گرفته می شود یعنی مجاهد بازداشت شده در مقابل اعتراف و همكاری با بازجویان می تواند از این حقوق بهره مند شود. در واقع، با گذشت زمان و طولانی شدن دوره بازجویی، فرد یا مجاهد بازداشت شده به خاطر محرومیت از ساده ترین حقوق خود دچار مشكل می شود و تحمل شرایط بازجويي و پیامدهای آن برایش دشوار می شود. در واقع محرومیت از حقوق، خود به یكی از عناصر رنج افزا و مشقت زا برای فرد تبدیل می شود كه این امر می تواند تاثیری منفی بر روحیه اش داشته باشد و در برخی اوقات، توان ادامه پایداری را از او بگیرد. در سایه این محرومیت، فرد از بازجویان و زندانبان ها می خواهد تا بستر را جهت تامین ضرورت های اولیه حیات برای وی فراهم سازد و بخشی از حقوق سلب شده اش را باز گردانند و در اینجاست كه بازجویان وارد عمل می شوند و در مقابل بهبود شرایط زندان و تامین نیازهای فرد، از او تقاضای اعتراف می كنند. پر واضح است كه به دنبال افزایش رنج های روانی، جسمانی و انسانی برای مجاهد بازداشت شده، تداوم روند بازجویی و تشدید آن می تواند به ضعف شخص بیانجامد و باعث نفوذ سستی به روح و روانش گردد و فرد به فكر اعتراف جزئی بیافتد. ضمنا برخی مجاهدان این پیشنهاد را پذیرفته اند و به اعتراف مبادرت ورزیده اند ؛ ولی در كمال تعجب دیدند كه بازجویان باز هم قانع نشده اند. از سوی دیگر، افراد مذكور بعد از اعتراف متوجه شدند كه رنج جدید یعنی رنج بر ملا كردن رازهای جنبش بسیار سنگین تر و بیشتر از رنج قدیم شان كه همان محرومیت از برخی حقوق معیشتی یا بهداشتی است، آنها را آزار می دهد. در این راستا، فرد یا مجاهد بازداشت شده وظیفه دارد تا در جریان بازجویی خود را با شرایط و واقعیت های تحمیلی وفق دهد و تا حد امكان جلوی تمایلات شخصی خود را بگیرد و روان خود را برای پذیرفتن شرایط مذكور تربیت نماید. مجاهدان باید به این حرف یكی از صحابی نبی اكرم گوش فرا دهند كه می گفت: «خود را به سختی عادت دهید ؛زیرا نعمت همیشگی نیست.»
ح ـ استخدام در یكی از دستگاه های امنیتی تشكیلات خودگردان، پرداخت حقوق یا اعطای بورسیه تحصیلی
برخی اوقات و در جریان بازجویی، بازجویان ـ به ویژه آنهایی كه در ظاهر دوست حاضر می شوند ـ وضعیت مجاهد بازداشت شده را از نظر اجتماعی بررسی می كنند و از او درباره مشكلاتش می پرسند ؛ البته به شیوه ای كه فرد به هدفمند بودن پرسش ها پی نبرد. طرح این سوالات با هدف ایجاد بستری جهت نفوذ در ذهن و روان مجاهد بازداشت شده و به تبع آن، وادار ساختن فرد به اعتراف می باشد. برخی از مجاهدان به خاطر سادگی شان با بازجویان ـ به ویژه آنهایی كه ظاهر دوست به خود می گیرند ـ از در همكاری وارد می شوند و درباره اوضاع و شرایط مادی خود سخن می گویند و بازجویان از این اطلاعات سوء استفاده می كنند و به فرد پیشنهاد جذب در یكی از دستگاه های امنیتی، پرداخت حقوق و نیز اعطای بورسیه تحصیلی را می دهند.
یكی از مجاهدان در منطقه اي مشخص در كرانه باختري سكونت داشت، به اتهام فعالیت در شاخه دانش آموزی جنبش حماس موسوم به انجمن اسلامی بازداشت شد. سپس انواع فشارهای روانی و جسمی به او وارد آمد تا از او اعتراف گرفته شود ؛ ولی فرد وجود هر گونه ارتباط میان خود و اتهامات نسبت داده شده را رد كرد. بازجویان در گام بعدی از وضعیت مادی و اجتماعی وی سوء استفاده كردند و به ايشان پیشنهاد دادند كه در صورت اعتراف و همكاری، می تواند در یكی از دستگاه های امنیتی تشكیلات خودگردان استخدام شود و بدون حضور در محل این دستگاه ها، حقوق دریافت نماید. ضمنا به مجاهد جوان پیشنهاد شد كه در صورت اعتراف، بورسیه برای ادامه تحصیل در یكی از كشورهای همجوار را دریافت خواهد كرد ؛ ولی وی به شدت با این پیشنهاد مخالفت كرد.
مجاهدان بازداشت شده عزیز باید در پاسخ دادن به پرسش های بازجویان درباره وضعیت مادی و اجتماعی شان با احتیاط عمل كنند ؛ زیرا پیشنهادهای بی ارزشی كه به فرد بازداشت شده در راستای بهبود وضعیت اقتصادی اش می شود، با هدف زیر پا گذاشتن عزت فرد و طهارت روحی وی و نیز دریافت اطلاعات مربوط به فعالیتش در بخش هاي مختلف جنبش و نیز در بخش تبلیغ دینی است، اطلاعاتی كه هیچ نعمتی در دنیا با آن برابری نمی كند.
در همین جا تاكید می كنیم كه طرح چنین پیشنهادی تنها در جهت اقدامات فریبكارانه ای است كه بازجویان دستگاه های امنیتی تشكیلات خودگردان علیه مجاهدان به كار می برند. ضمنا اگر مجاهدی این پیشنهاد را بپذیرد، آنها به سوء استفاده از وی می پردازند و او را به عنوان یك نیروی ارزان كه در دستگاه های امنیتی تشكیلات خودگردان علیه جنبش حماس فعالیت می كند، به كار می گیرند.