فهمی هویدی تحلیلگر برجسته مصری تاکید می کند که رژیم صهیونیستی بازنده اصلی تحولات جهان عرب و انقلاب های مردمی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا است و سیر این تحولات نشان می دهد که این رژیم دیگر مثل گذشته نمی تواند آسوده خاطر به حیات خود ادامه دهد.
بخش فارسی مرکز اطلاع رسانی فلسطین اخیرا در جریان سفر فهمی هویدی به تهران و شرکت وی در کنفرانس بین المللی ضد تروریسم گفت و گوی مفصلی را پیرامون انقلاب مصر و مسائل مربوط به فلسطین و رژیم صهیونیستی انجام داد.
اینک متن کامل این گفت و گو از نظر خوانندگان محترم می گذرد:
در سالروز فاجعه فلسطین و به ویژه در سایه انقلاب های عربی و سقوط برخی رژیم های همپیمان رژیم صهیونیستی، آینده منطقه و اين رژيم را چگونه می بینید؟
ـ شاید صحبت درباره آینده زود باشد، اما ما می توانیم درباره دو مساله به صورت مشخص اظهار نظر کنیم؛ نخست اینکه در حال حاضر ندای ملت های عربی پس از سال ها خاموشی، به شدت بلند شده است و زمانی که صدای ملت ها بلند می شود به معنای آغاز تغییرات مهم در خاورمیانه است. بدون مبالغه باید بگویم که چنین اتفاقی می تواند دلیل کافی اطمینان بخشی درباره آینده باشد؛ چرا که وقتی ملت های ما تحت سلطه برخی رژیم ها و حکام باشند، صرفنظر از اینکه اکثر این حکام نماینده اراده و خواست ملت های خود نیستند، سرنوشت ملت ها در دست این حکام بود، اما مساله دوم اینکه “اسرائیل” در حال حاضر در موضع انفعال و دفاع و نگرانی قرار گرفته است و تمامی تحولات راهبردی علیه آن رقم می خورد، و در حقیقت بازنده اصلی این تحولات است. در درجه نخست، ایران قبل از 30 سال پیش از منظومه استراتژیک حامی رژیم صهیونیستی جدا شد و امروز تا حدی ترکیه نیز از این رژیم فاصله گرفته است و در سوی دیگر میدان، رژیم حامی و همپیمان رژیم صهیونیستی در مصر سرنگون شده است. اهمیت تحولات مصر از آن روست که مهمترین تغییر و تحول اساسی است که در مجاورت و نزدیکی رژیم صهیونیستی رقم خورده است؛ برخلاف ایران که فاصله جغرافیایی زیادی با این رژیم دارد. جدای از این، دولت عبری امروز در موضع نگرانی و بی ثباتی قرار گرفته است و صهیونیست ها اعلام کرده اند که در استراتژی خود بازنگری خواهند کرد؛ چرا که دیگر اوضاع در مقایسه با گذشته فرق کرده است و انور ساداتی که توافقنامه صلح با صهیونیست ها امضا کرد و حسنی مبارکی که طی حکومت 30 ساله خود از آنها حمایت می کرد، دیگر در صحنه حضور ندارند و در نتیجه می توان گفت که مصر، مصر سابق نیست و سیاستمداران صهیونیستی به خوبی از حجم تغییر و تحولات در منطقه و به ویژه در کشورهای اطراف خود اطلاع دارند و از همین رو، در انديشه تغيير راهبردهای خود هستند، و شاید بتوان گفت که جهان عرب یک انتفاضه مردمی را تجربه میكند و حال سوال این است که آیا این انتفاضه عربی راه را برای وقوع انتفاضه سوم فلسطین باز خواهد کرد یا نه؟ برخی پیش بینی ها حاکی از این است که فلسطین در مرحله آینده دستخوش این تغییرات خواهد شد و از ناحیه عملی و راهبردی، اسرائیل در وضعیت بسیار سخت قرار گرفته است و سیری قهقرایی را تجربه می کند و همه این ها به نفع مساله فلسطین است.
رژیم صهیونیستی در سالگرد فاجعه فلسطین جنایت بزرگی را در حق تظاهر کنندگان فلسطینی و عرب مرتکب شد. این اقدام “اسرائیل” را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این مساله نشانگر نگرانی و دلهره رژیم صهیونیستی است؟
ـ مطمئنا همان طوری که گفتید اسرائیل از عدم آرامش و ثبات رنج می برد؛ چرا که تمامی معادلات استراتژیک آن در حال تغییر است و خودشان هم به این مساله اعتراف دارند. در باره موضوع برنامهريزی برای حمله به ايران نیز گفته اند: باید این مساله را به تعویق انداخت؛ چرا که به نظر می رسد جبهه مصر آرام نباشد و باید یک بازنگری اساسی در این استراتژی خود داشته باشیم. از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی در درون خود احساس ترس و نگرانی می کند و در برآورد خود از تغييرات جديد در منطقه اشتباه كرده است، این مساله باعث شده است که برخی طرف ها در داخل اسرائیل خواستار توافق با فلسطینیان قبل از وقوع تحولاتی هستند که می تواند تبعات و پیامدهای ناخوشایندی برای این رژیم به دنبال داشته باشد. آنها در عین حال، با به راه انداختن كشتار در سالگرد فاجعه اشغال فلسطين تلويحا بر اين نكته تاكيد كردند كه موضع و واکنش طرف عربی بی ارزش است و در حقيقت با اين كار خود میخواستند واكنش جهان عرب را در سايه تحولات جديد بيازمايند، و بگویند که ما این کار را می کنیم، شما چکار می کنید؟ این بهترین موقع است که طرف عربی پاسخ مناسبی به دولت عبری بدهد.
به اهمیت مصر به عنوان همسایه فلسطين اشغالی اشاره کردید. به نظر شما روابط مصر با این رژیم در آینده چگونه خواهد بود؟
ـ این مساله پیچیده است و نیاز به زمان دارد. تحولات جهان عرب از دو لحاظ باعث نگرانی رژیم صهیونیستی و غرب می شود: نخست به خاطر منافع نفتی و غیره غرب و آمریکا و دوم تحولات مربوط به رژیم صهیونیستی. از همین لحاظ نیاز به صبر طولانی و استراتژی طولانی مدت دارد و الان مساله این نیست که مصر چه تغییری در معاهده صلح صورت خواهد داد، بلکه مساله قدرت و اقتدار مصر است که به آن امکان می دهد جلوی سلطه جویی های رژیم صهیونیستی را گرفته و در شروط حاکم بر مناسبات میان دو طرف بازنگری کند. امروز مساله بازنگری در مساله فروش گاز مصر به رژیم صهیونیستی و قیمت آن مطرح است که در گذشته به نوعی مخفی مانده بود. آیا این مساله می تواند منجر به تعلیق توافقنامه صلح شود یا نه؟ سوالات زیادی درباره روابط مصر با رژیم صهیونیستی در آینده مطرح است. نبیل العربی قبل از انتخاب به سمت وزير امور خارجه، طی مقالهای خاطر نشان کرده بود که ما باید در توافقنامه صلح بازنگری داشته باشیم. اما تفاوت زیادی میان آرزوهای وی و قدرت عملی مصر برای تحقق این آرزوها وجود دارد؛ به ویژه که در عرصه عمل باید با آمریکا و ائتلاف غربی و کمیته چهارجانبه بین المللی مواجه شد. انقلاب مصر نیازمند این است که اولا جایگاه خود را تقویت کند. انقلاب مصر امروزه با مشکلات امنیتی و اقتصادی مواجه است و از سوی دیگر، در حال ساماندهی به اوضاع داخلی مصر است تا بعدا در روابط خارجی خود بازنگری کند و مشخص شود که در چه جبهه ای قرار می گیرد و چه موضعی در قبال ایران و ترکیه خواهد داشت؟ آیا مصر در حال حاضر می تواند چنین رویارویی را مدیریت کند؟ ما الان نمی خواهیم از رویارویی نظامی صحبت کنیم، اما حداقل باید در رویارویی سیاسی، فشاری را علیه رژیم صهیونیستی اعمال کند که بتواند آنرا وادار به امتیازدهی در زمینه امنیت فلسطین و یا جهان عرب بکند. حداقل یک سری توافقنامه هایی هست که مصر به آنها پایبند است، اما رژیم صهیونیستی به تعهدات خود در قبال آنها عمل نمی کند و این فشارها می تواند تل آویو را وادار به اجرای این تعهدات خود بکند و این ها خواسته های بحقی است. اسرائیل به آن بخش از مفاد پيمان كامپ ديويد که شايد نفعی برای مصر داشته باشد، عمل نمی کند و انسان زمانی که می خواهد در مقابل یک دشمن قرار بگیرد، باید تا حدودی از آمادگی فكری و جسمی برخوردار باشد و اقدام به تجهیز قوای خود بکند. اكنون سؤال اين است كه سوریه چه موقعیتی در این برهه دارد؟ سوریه امروز درگیر مشکلات داخلی است. ما می خواهیم بگوییم که مصر تغییر کرده است و دیگر آن همپیمان مطمئن اسرائیل نیست. مصر خواسته هایی دارد که از آغاز اصلاح مفاد توافقنامه فروش گاز گرفته تا توافقنامه کامپ دیوید را شامل می شود و همه این ها منوط به برگ های برنده ای است که قاهره در دست دارد. انقلابی که سه ماه از عمر آن نمی گذرد نمی تواند وارد درگیری و رویارویی شود. اسرائیل از طریق مزدوران خود و برانگیختن فتنه های داخلی میان مسلمانان و قبطی ها و تخریب ساختار اقتصادی، مصر را نابود کرد و انقلابیون مصر می دانند که چه می خواهند و در مقابل اسرائیل هم می داند که مصر تغییر کرده است.
شما معتقدید که اسرائیل عامل درگیری ها و اختلافات مذهبی در مصر است؟
ـ بله، اسرائیل است که دست به این کارها می زند و عملا اقدامات زیادی در این زمینه انجام داده است. در حال حاضر، اولویت انقلابیون مصری تقویت جبهه داخلی است و این مساله ای است که رهبران فلسطینی هم به آن اشاره کرده اند؛ به طوری که مصر تلاش می کند جبهه داخلی خود را تقویت و از امنیت ملی خود دفاع کند و این در حالی است که قبلا از امنیت ملی اسرائیل دفاع می کرد. انقلاب مصر، مساله گذرگاه ها و آشتی ملی گروه های فلسطینی را مسئولیت بعدی خود می داند و البته این ها مسائل ساده ای است و مسائل مهمتری نیز وجود دارد که برخی از آنها جزء مسائل راهبردی به شمار می روند و برخی دیگر جزء مسائل موقتی و به اصطلاح تاکتیکی. امروزه مصر باید بر اساس قدرت و اقتدار خود حرکت کند.
انقلاب مصری تنها متعلق به خود مصری ها نیست، بلکه به اقتضای تاریخ و جغرافیای این کشور در جهان عرب و اسلام، مصر مورد توجه تمامی مسلمانان و عرب هاست. دیدگاه شما نسبت به آینده انقلاب مصر و تاثیر آن بر روی مسائل اسلامی و در راس آن مساله فلسطین چیست؟ مهمترین خطرهایی که انقلاب مصر را تهدید می کند، کدامند؟
ـ مصر در حال حاضر وضعیت و مسئولیت های خودش را می داند و من اینجا در ایران و جاهای دیگر تاکید کرده ام که مصر تنها یک کشور به شمار نمی رود، بلکه همسنگ امت است؛ چرا که وقتی مصر قیام کرد، کل امت به پا خواست و زمانی هم که در گذشته شکست خورد، کل امت شکست خورد. هم ما و هم آنها این را خوب می دانیم. یکی از مهمترین چالش های انقلاب مصر، امنیت و آرامش و اقتصاد است. امنیت و آرامش دو روی یک سکه هستند و بقایای رژیم سابق و دشمنان مصر تلاش زیادی می کنند که این کشور روی امنیت و آرامش به خود نبیند و از همین رو، احتمال می رود که مصر درگیر اعتصاب ها و فتنه های مذهبی شود و اعتصاب ها بدین معناست که خبری از گردشگری و سرمایه گذاری های خارجی جدید نخواهد بود و در صورت نبود امنیت، کارخانه ها تعطیل خواهند شد. ما نیاز به اتخاذ یک سری اقدامات داریم؛ به ویژه که بیش از 100 روز از عمر انقلاب مصر نگذشته است. این بخشی از مساله است و بخش دیگر آن اینکه رژیم سابق به این راحتی تسلیم نمی شود و سعی در ایجاد هرج و مرج دارد تا مردم را متقاعد کند که در زمان حضور آن در راس قدرت، مصر از امنیت بیشتری برخوردار بود. در حال حاضر مصر ماهیانه بیش از سه میلیارد دلار خسارت می بیند و چالش دیگر به اقتصاد مربوط می شود که باید تقویت شده و توسعه پیدا کند.
در حال حاضر، صادرات متوقف شده و تولید کاهش یافته است. مسائل زیادی است که باید کنترل شوند. یکی از مشکلات انقلاب مصر این است که ملتی که دست به این قیام زدند، می دانند که با چه مسائلی مخالف هستند، اما نمی دانند که با چه مسائلی موافق هستند. ملت مخالف ظلم و ستم و شکنجه و انحصار قدرت و تقلب در انتخابات و برخی مسائل دیگر هستند. اما سوال این است که طرفدار چه چیزی هستند؟ نمی توان از میلیون ها مصری نظرخواهی کرد که چه خواسته هایی دارند؟ در نتیجه ما نیازمند ساماندهی به وضعیت اجماع ملی و تجسیم اهداف انقلاب و مشخص کردن رهبر و سردمدار این انقلاب هستیم. انقلاب مصر فاقد این ویژگی است و رهبر و پرچمداری ندارد؛ برخلاف انقلاب ایران که امام خمینی (ره) رهبری آنرا بر عهده داشت و برنامه مشخصی را در پیش گرفته بود. ما با ارتش بدون فرمانده مواجه هستیم و نیازمند فرمانده هستیم و این فرمانده می تواند اجماع ملی و گروهی از نخبگان باشد و یا یک گروه سیاسی رهبری این انقلاب را به دست بگیرد. این ها چالش های امنیتی و اقتصادی مصر جدید است. ساختار سیاسی رهبری این انقلاب را تشکیل می دهد؛ به طوری که الان، ارتش فرماندهی و رهبری انقلاب را به دست ندارد، بلکه نگهبان آن است. در جوامع دیگر، این ارتش است که کودتا می کند و رهبری جامعه را به دست می گیرد، اما در مصر عکس این مساله اتفاق افتاد؛ جامعه ای که خود قیام کرد و ارتش را به کمک فراخواند. ارتش مصر نگهبان انقلاب و نه عامل آن است. این مسائل نیاز به زمان دارند.
به عوامل داخلی که انقلاب مصر را تهدید می کند، اشاره کردید. اما چالش ها و عوامل خارجی تهدید کننده انقلاب مصر کدام است؟
عوامل خارجی همان فشارهای آمریکا و رژیم صهیونیستی است که از تحولات مصر شوکه شده اند. ما نمی دانیم که آیا سادات تعهداتی سری به صهیونیست ها داده است یا نه؟ و آیا آمریکا در قبال حوادث آتی بی تفاوت خواهد ماند؟ آمریکا به خوبی می داند که ملی گرایی در مصر و هیچکدام از کشورهای دیگر عربی به نفع سلطه جویی های آمریکا و اسرائیل در منطقه نیست. پس چه موضعی در قبال تعامل با مصر اتخاذ می کند؟ بی شکل کاخ سفید با استفاده از برگ های برنده خود مانند کمک های مالی و تسلیحاتی و استفاده از گروه های داخلی مصر سعی در اعلام حمایت از دموکراسی در مصر خواهد داشت؛ البته مشروط به اینکه این دموکراسی با منافع آن تعارض نداشته باشد که اگر هم چنین مساله ای تحقق پیدا کند، دموکراسی مورد نظر با مقتضیات موضع ملی مصر همخوانی و تطابق نخواهد داشت. هم طرف آمریکایی و هم ما با معادله سختی مواجه هستیم و نمی دانیم چطور دموکراسی را پیاده کنیم که تحت سلطه آمریکا نباشد و تسلیم فشارها و خواسته های آن نشود و این به معنای آغاز جنگ سرد سیاسی با آمریکاست. به نظر من، این مهم جز از طریق قدرت و اقتدار جامعه مصری و انتخابات و تاسیس نهادهای دولتی قوی محقق نخواهد شد. به عنوان مثال می توان به ترکیه اشاره کرد؛ زمانی که اردوغان با عبور سربازان آمریکایی از خاک این کشور برای حمله به عراق مخالفت کرد، این پارلمان بود که با این مساله مخالفت کرد و دولت ترکیه زیر چتر حمایتی پارلمان توانست چنین موضعی اتخاذ کند، اما در مصر تاکنون پارلمانی وجود ندارد و باید پارلمان شکل بگیرد تا انتظار تحقق این هدف را داشت. ما سعی در احیای جایگاه مصر از طریق احزاب و موسسات و سندیکاها و پارلمان داریم، تا شورای عالی نظامی تنها نباشد و در نتیجه موضع مصر برای مقابله با فشارهای خارجی که خواهان شکل گیری دموکراسی همسو و هماهنگ با منافع خود هستند، تقویت شود.
در گذشته رژیم مصر به طرف های غربی درباره وجود اسلامگرایان در مصر هشدار می داد. آیا پس از فروپاشی رژیم سابق هنوز هم این ترس و بیم وجود دارد؟
به نظرم وضعیت الان فرق کرده است و غرب از وجود اخوان المسلمین احساس نگرانی و این سوال را مطرح می کند که جماعت اخوان چه سهمی از انقلاب مصر دارد؟ آنها می دانند که اخوان نماینده رویکرد اسلامگرایانه و درگیری با رژیم صهیونیستی و طرفدار جنبش حماس است و این برداشت از سوی غرب طبیعی است. غربی ها می دانند که جماعت اخوان سازمانی تروریستی نیست و نگرانی آنها از این لحاظ نیست، بلکه آنها از تحولات مصر شوکه شده اند و از همین رو، الان در کمین نشسته اند و می خواهند در مصر جدید جایی برای خود پیدا کنند و همان طوری که گفتم مصر الان مانند یک میدان باز است و غرب تلاش می کند گروهی از جوانان را برای تشکیل سازمان های مردمی و NGO ها به سوی خود جذب کند. غرب در قبال حوادث و تحولات مصر ساکت ننشسته است، بلکه سعی دارد جایی برای خود باز کند تا بتواند در جامعه مصری تاثیر گذار باشد.
درباره آشتی ملی فلسطین و مفاهیم زمانی و مکانی آن چه صحبتی دارید؟
آشتی ملی فلسطین معانی و مفاهیم پیدا و پنهانی دارد. من طی مقاله ای به این مساله اشاره کردم که “مبارک سقوط کرد و آشتی ملی به نتیجه رسید” و به نظرم مبارک مانعی بر سر راه آشتی ملی بود و این یکی از مسائل مربوط به آشتی ملی است و مساله دیگر اینکه گروه های فلسطینی به این نتیجه رسیدند که جهان عرب در حال جنب و جوش است و چرا باید آنها کاری نکنند. ملت فلسطین هم خواهان پایان شکاف داخلی است. اما درباره مفاهیم پنهانی این مساله باید گفت که آشتی ملی با پروژه ابو مازن (محمود عباس) برای پیشبرد روند به رسمیت شناخته شدن کشور فلسطین ارتباط دارد و وی سعی می کند حمایت مجمع عمومی سازمان ملل متحد از تشکیل کشور فلسطین را در ماه سپتامبر آینده جلب کند و خواستار به رسمیت شناخته شدن این کشور شود. لذا قبل از آن باید معادلات خود را ساماندهی می کرد؛ چرا که از وی سوال می کردند که این کشور کجا تشکیل می شود؟ و شما نماینده کی هستی؟ بنابراین، الان می تواند بگوید که ما با هم آشتی کرده ایم و دولت و پارلمان شکل گرفته است و دو منطقه کرانه باختری و باریکه غزه متحد شده اند. به هر حال، شاید این نیازی مبرم برای ابو مازن بود تا موضع خود را تقویت کند و بعد خواهان اجرای پروژه تشکیل کشور فلسطین و به رسمیت شناخته شدن آن شود. از سوی دیگر، شاید رژیم جدید مصر نیز می خواست که در سایه تحرکات اخیر در منطقه، دستاورد مثبتی به نام خود ثبت کند. ترکیه و قطر و سودان تحرکاتی را آغاز کرده بودند و شاید رژیم جدید مصر به این فکر افتاد که می تواند این مساله را به نام خود ثبت کند و این کار را هم کرد.
آیا انتظار دارید که جامعه بین المللی در ماه سپتامبر آینده کشور فلسطین را به رسمیت بشناسد؟
شاید این اتفاق رخ دهد و به احتمال زیاد هم رخ می دهد. اما حرف من این است که جنگ با رژیم صهیونیستی جنگ بر سر کشور نیست، بلکه جنگ بر سر سرزمین است. جنگ ما بر سر این نیست که رژیم صهیونیستی به روی ما بخندد و به ما کشور و پرچم و سرود و فرش قرمز اهدا کند. اسرائیل مساله تشکیل کشور فلسطین را کمترین حد خسارت می داند. اما ما باید آگاه باشیم و بدانیم که جنگ واقعی بر سر سرزمینی است که رژیم صهیونیستی آنرا غصب کرده و نه بر سر پرچم و نهادهای دولتی و واحد پولی و بانک مرکزی. مشکل این نیست که ما به صورت صوری به چیزی دست پیدا کنیم، بلکه باید بدانیم که این ها مسائل صوری است و به محتوا و اصل مساله مربوط نمی شود و مساله واقعی سرزمین غصب شده فلسطین است.
آیا می توان معادله سود و زیان را درباره مساله آشتی ملی فلسطین صادق دانست؛ بدین معنی که یک طرف فلسطینی در آن سود برده باشد و طرف دیگر ضرر کند؟ و یا اینکه هر دو طرف جنبش فتح و حماس برنده هستند؟
نخست؛ ما تاکنون نتایج این آشتی را در عرصه عمل مشاهده نکرده ایم. ممکن است که مساله تشکیل دولت یکی از مشکلات باشد و در این صورت می توانیم بگوییم که هر دو طرف برنده هستند؛ چرا که ملت فلسطین تنها به جنبش های فتح و حماس محدود نمی شود و این ملت خواهان امنیت و امید به آینده است و این در حالی است که شکاف داخلی باعث بسته شدن افق های چشم انداز آتی می شود. در این معامله همه برنده شدند و تا حدودی موضع ضعیف ابو مازن تقویت شد و حماس نیز برنده شد. اما باید ببینیم که این توافق در عمل چه نتایجی به دنبال خواهد داشت؛ چرا که سند توافق دیگری نیز به طرح آشتی ملی مصر ضمیمه شده است و ما نیاز به زمان داریم تا ببینیم که گروه های فلسطینی در چه مساله ای با هم توافق دارند و در چه مساله ای با هم اختلاف نظر دارند. ما نیازمند این هستیم که بدانیم مرکبی که ما بر آن سوار هستیم به کدام سمت می رود.
برخی ها معتقدند که ابو مازن با چراغ سبز آمریکا با توافق آشتی ملی موافقت کرد. آیا با این مساله موافق هستید؟
ـ ما از یک سری شک و گمان صحبت می کنیم و نه اطلاعات دقیق. زمانی هم که ابو مازن در جلسه امضای توافق آشتی ملی سخنرانی کرد، آمریکا و رژیم صهیونیستی را مورد خطاب خود قرار داد و نه جنبش حماس و ملت فلسطین را، و انگار که می خواست به غرب بگوید که پیام من به شما این است که به راهی که شما برایم تعیین و ترسیم کرده اید، ادامه می دهم. من در عین حال، چراغ سبز آمریکا را بعید نمی دانم، اما هیچ دلیلی برای این مدعا ندارم؛ جز اینکه ابو مازن در جریان سخنرانی اش همواره سعی در جلب رضایت آمریکا و رژیم صهیونیستی را داشت.
بهار عربی به چه سمتی می رود و سرنوشت جریان میانه رو عربی پس از نابودی ارکان اصلی آن چه خواهد شد؟
به نظر من جریان میانه روی عربی (محور اعتدال عربی) دیگر تمام شده است و چیزی بدین نام نداریم. رژیم سابق مصر محور این جریان بود و پس از فروپاشی آن، دیگر محور و جریانی بدین نام نداریم. درباره مسیر حرکت بهار عربی نیز باید گفت که این مساله به تعاملات و عوامل مختلفی بستگی دارد. تاکنون سرنوشت بحران های یمن و لیبی مشخص نشده است و در اردن و مراکش نیز درباره اصلاحات سخن می گویند و تحرکاتی نیز در الجزائر صورت می گیرد. به اعتقاد من نوعی بیداری عربی در حال شکل گیری است. در گذشته از بیداری اسلامی صحبت می کردیم و امروز از بیداری ملی ـ عربی صحبت می کنیم. من در سخنرانی ام در دانشگاه امام صادق تهران هم گفتم که در دهه 60 یک جنبش آزادی خواه عربی در مقابل اشغالگران خارجی وجود داشت و امروز جنبش آزادی خواه عربی علیه اشغالگران ملی و داخلی به راه افتاده است و بعد از اینکه ما استعمارگران فرانسوی و انگلیسی را از کشورهای خود بیرون کردیم، جایگزین ملی آنها عملکرد قانع کننده ای نداشت و اکنون انقلابی علیه این رژیم های جایگزین به راه افتاده است.
پس از انتخاب نبیل العربی به عنوان دبیر کل اتحادیه عرب، آیا احتمال می دهید که ما شاهد گشوده شدن صفحه ای درخشان و جدید در تاریخ این اتحادیه و در زمینه احقاق حقوق ملت های عربی و پس گرفتن حقوق آنها از دست طرف های غاصب و آزاد سازی حکومت های عربی از چنگال آمریکا و تحقق آرمان های ملت های عربی در زمینه آزادی و استقلال و اعتلای صدای بلند آنها در عرصه های بین المللی باشیم؟
ـ اولا همه این ها جزء آرمان های ماست. جناب نبیل العربی از شخصتی برجسته و آگاه برخوردار است و انتخاب وی بجا بوده است. اما اتحادیه عرب نماینده دولت های عربی است نه ملت های عربی، و این آرمان هایی که شما درباره آن صحبت کردید به حجم تحولات در دولت های عربی و نتایج بهار عربی بستگی دارد. هر چقدر هم بخواهیم بگوییم که ما شخصیتی برجسته و فرصتی تاریخی داریم، باز هم نیازمند شرایط مناسبی هستیم تا از آن برای تحقق آرمان های خود استفاده کنیم.
آیا احتمال دارد که در مرحله آینده شاهد گسترش روابط و مناسبات میان مصر و جنبش حماس به عنوان سردمدار مقاومت فلسطین باشیم؟
ـ می توانیم بگوییم که این روابط بر خلاف گذشته بد نیست، آیا بهتر شده است یا نه؟ همه این ها نیازمند اندکی زمان است. مصر تحولات اساسی به خود دیده است و تغییر در سیاست های خارجی آن نیازمند زمان است. از سوی دیگر، دو ماه بعد در مصر انتخابات برگزار خواهد شد. زمانی که انتخابات برگزار شد و ملت نمایندگان خود در پارلمان را انتخاب کردند، صدای ملت بلند خواهد شد. امروز میدان تحریر خواستگاه فریاد ملت است، اما فشار زیادی را تحمل می کند. زمانی که نهادهای دولتی منتخب مردم بیانگر اراده ملت باشد و صدای مردم در قالب آنها بلند شود، وضعیت فرق خواهد کرد و در نتیجه سیاست خارجی مصر چند ماه بعد و یا اواخر سال جاری وضعیت آشکارتری به خود خواهد گرفت.
آیا شما نسبت به آینده خوشبین هستید یا نگاه بدبینانه ای دارید؟
ـ در عرصه سیاسی، خوشبینی و بدبینی به یک سری واقعیت ها بستگی دارد، اما ما می گوییم که به شکرانه پروردگار ملت های ما بیدار شده اند و این مایه اطمینان ما می شود. الحمدلله که برخی رژیم های مستبد رخت بربستند و این مساله مهمی است، اما مساله این است که ملت های ما پس از بیداری چه خواهند کرد. این مساله نیز مهم است و به معادلات متعددی در آینده بستگی دارد. آیا ملت ها در دستیابی به وفاق ملی و تلاش در راستای تحقق اهداف راهبردی و موقت خود و بازیابی امنیت و آرامش خود به منظور عمل به مسئولیت های استراتژیکشان موفق خواهند بود؟ دادن جواب به این سوال نیز زمان نیاز دارد. رویدادهای مثبتی شکل گرفته اند و آنچه که می توانیم بگوییم این است که فضای حاکم بر مصر امروز، فضای مثبتی است و مهم این است ملت ها چطور از این فضا استفاده خواهند کرد؟
آیا احتمال استفاده از راهکار نظامی علیه ایران و حزب الله و غزه همچنان وجود دارد؟
نخست؛ اسرائیل می خواهد چنین وانمود کند که این گزینه همیشه مطرح است. به نظر من، تحلیلاتی که معتقد به وقوع جنگ در منطقه بودند، نیاز به بازبینی دارند؛ چرا که هنوز علامت های سوال زیادی در مقابل حوادث سوریه وجود دارد. آیا رژیم این کشور تغییر خواهد کرد یا سیاست های آن تغییر خواهند کرد؟ سوریه از اهمیت زیادی در این معادله برخوردار است.