یکشنبه 04/می/2025

حمدان: مراجعه ابومازن به سازمان ملل محکوم به شکست است

چهارشنبه 30-نوامبر-2011

“اسامه حمدان” مسئول مناسبات جنبش مقاومت اسلامی “حماس” گفت:« ما اكنون به خاطر تحرك و خیزش ملت ها شاهد تغییر و تحولاتی در فضای استراتژیك منطقه هستیم و امیدواریم این تغییرات به لغو سیطره آمریكا بر منطقه و توانمندی های آن و تضعیف مواضع اسرائیل منتهی شود كه این به معنای پیشرفت هایی در مسیر مقاومت و آزاد سازی فلسطین خواهد بود.»
متن این مصاحبه از نگاه خوانندگان عزیز می گذرد:

در ابتدا به خاطر وقتی كه در اختیار ما گذاشتید تشكر می كنیم.

سوال اول در رابطه با اجلاس است، ارزیابی شما از این اجلاس و اهداف آن چه خواهد بود؟

بدون شك این اجلاس در پنجمین دوره خود‌ بیانگر یك نقطه مثبت خواهد بود، اما قبل از بحث و بررسی آن باید اشاره كنم كه این اجلاس‌ به بهترین شیوه آماده سازی و برپا شد و همگان شاهد برپایی دقیق آن بودند و كارآمدی كمیته های آن و اهتمام به موضوعات مطرح شده و توصیه ها و دستور العمل های صادره از سوی این كمیته ها كه در جلسه پایانی اجلاس به تصویب رسید، توصیه هایی بی نظیر و مثبت بود و امیدواریم بخش های اساسی این توصیه ها به همت دبیركل اجلاس و شركت كنندگان در آن اعم از دولت ها و احزاب سیاسی و پارلمان ها به مرحله اجرا برسد، اما در واقع نقطه حائز اهمیت اجلاس مذكور اینکه اجلاس مذکور در شرایطی سیاسی حساس برگزار شد، زیرا كه روند مذاكرات سازش با شكست رو به رو شد و بانیان آن از طریق مراجعه به سازمان ملل در پی حركت به جلو و فرار از واقعیت موجود هستند، اقدامی كه می توان گفت یك فریب است.

همچنین ما اكنون به خاطر تحرک و خیزش ملت ها شاهد تغییر و تحولاتی در فضای استراتژیك منطقه هستیم و امیدواریم این تغییرات به لغو سیطره آمریكا بر منطقه و توانمندی های آن و تضعیف مواضع اسرائیل منتهی شود كه این به معنای پیشرفت هایی در مسیر مقاومت و آزاد سازی فلسطین خواهد بود.

این اجلاس با توجه به نتایج و مواضع مختلفی كه طی آن مطرح شد، اقدام مهمی تلقی می شود، از جمله سخنان رهبر معظم انقلاب در مراسم افتتاحیه یا سخنرانی های شخصیت های سیاسی فلسطینی و عربی و اسلامی كه همگی آنها در راستای منافع مقاومت و طرح های آن و فعال سازی مقاومت و وحدت ملت فلسطین بر اساس طرح مقاومت، نه هیچ طرح دیگری بود و شاید این همان چیزی است كه رئیس جمهور ایران در سخنرانی خود در مراسم اختتامیه اجلاس به آن پرداخت.

نكته دیگری كه در رابطه با ارزیابی كارها و فعالیت های اجلاس باید به آن اشاره كنم توصیه ها و دستور العمل های زیادی در جریان این اجلاس صادر شده است كه باید در پی اجرای آنها باشیم و باید یك مكانیزیم كارآمد بر شیوه اجرای آنها نظارت داشته باشد تا در صورت برپایی دور بعدی اجلاس لیست مشخصی از دستاوردها و موفقیت ها در دست داشته باشیم كه در راستای تحقق منافع مساله فلسطین و مقاومت فلسطین باشد.

حالا به مساله داغ فلسطین می پردازیم (اگر چنین تعبیری درست باشد) و آن مراجعه عباس به سازمان ملل است و گویا كه وی بدون هیچ اعتنایی به شما همچنان بر این امر اصرار می ورزد، شما بر چه گزینه هایی تاكید دارید؟

اول اینكه این مرام همیشگی ابومازن است و نه خودكامگی و نه دیكتاتوریوی، نه پایبندی وی به روند مذاكرات سازشكارانه و تمامی تودهنی هایی كه خورده و می خورد چیز جدیدی نیست و ما همواره موضع آشكاری در مخالفت با این پایداری سیاسی داشته ایم و تاكید كرده ایم كه اقدامات سیاسی می تواند بخشی از اجتهاد صحیح باشد، اما هر اقدامی باید در چارچوب كلی خود از لحاظ درست و یا نادرست بودن ارزیابی شود.

اقدام ابومازن در چارچوب روند سازش صورت می گیرد، وی گفت كه به سازمان ملل خواهد رفت و بر سر میز مذاكرات خواهد نشست ، وی با مذاكرات خود تمامی مسائل اساسی فلسطین از جمله قدس، سرزمین، ملت و آوارگان فلسطینی را به نابودی می كشاند و ملت و آرمان فلسطین را به بازی می گیرد.

ابومازن با این اقدام 3 اشتباه بزرگ را مرتكب شده است، اول اینكه وی قائل به شكست روند مذاكرات نیست و همچنان در چارچوب همین مذاكرات بیهوده به پیش می رود و این به معنای خروج از برنامه ملی فلسطین است كه به آزادسازی سرزمین و بازگشت آوارگان منتهی می شود و او با این كار همچنان در سراشیبی برنامه های سازش و مذاكرات می غلطد، مذاكراتی كه پس از 20 سال ثابت شد كه ضربه های عظیمی به مساله فلسطین زده و بسیاری از مسائل مربوط به فلسطین را در شرایط بحرانی قرار داده و امتیازات خطرناكی را در مورد مساله فلسطین داده است.

مساله دوم این است كه عباس با این اقدام‌ اجماع ملی فلسطینیان را زیر پا گذاشته است، حال آنكه ما در زمان امضای پیمان آشتی ملی به توافق رسیدیم كه مرجعیت عالی سیاسی برای آزادسازی فلسطین دو وظیفه اصلی داشته باشد، اول بازسازی سازمان آزادی بخش و دومی اتخاذ تصمیماتی در رابطه با مسائل سیاسی عمومی. اما ابومازن این اجماع و حتی اجماع صورت گرفته در چارچوب چارت تشكیلات شكست خورده خود را زیر پا گذاشت و خودكامگی و اقدامات یكجانبه را در پیش گرفت و بعد از آن یك دکور دست و پا کرد و به آن تکیه نمود و این اقدامی خارج از چارچوب ملی به شمار می رود.

اما مساله سوم اینکه ابومازن با این اقدام خود پاره ای از مسائل اساسی و اصول و ثوابت ملی را در معرض بحران و حذف قرار داد و در خوشبینانه ترین حالت ابومازن این مسائل را لحاظ نکرده بود و شاید در بدبینانه ترین حالت وی خواست آنها را حذف کند که در راس آنها تبعید فلسطینیان سرزمین اشغالی سال 48، مساله آب ها، مساله شهرک سازی و مساله قدس و یهودی سازی آن قرار دارد. به همین خاطر ما موضع مشخص و واحدی داشتیم، اصل بر این است که فلسطینیان کشور داشته باشند، این اصلی مشروع و عادلانه است. اصل این است که فلسطینیان در سرتاسر خاک آزاد شده خود دارای کشور باشند و این اصلی مشروع و عادلانه است، اما این امر باید مرتبط با دو شرط اساسی باشد، اول به رسمیت نشناختن اسرائیل و یا حق آن در رابطه با تمامی بخش های سرزمین فلسطین و دوم اینکه از هیچ کدام از حقوق فلسطینیان چشم پوشی نشود و هر چند که تا به امروز موفق به بازپس گیری آن نشده ایم، اما این در هیچ زمانی موجب چشم پوشی از حقوق مسلم فلسطینیان نخواهد شد. موضع ابومازن همانگونه که قبلا اشاره کردم در چارچوب روند سازش و طرح برپایی دو کشور صورت می گیرد و ما این طرح را نخواهیم پذیرفت، بنابراین مخالفت خود را با چارچوب، شیوه اجرا و فحوای سیاسی به دور از هرگونه نظریه پردازی اعلام نمودیم. این اقدام سیاستی یکجانبه و انفرادی است و امکان درست یا نادرست بودن آن وجود دارد و این اصلا موضوع بحث ما نخواهد بود، موضوع بحث ما روندی است که ابومازن در پیش گرفته است که در شرایط کنونی روندی کاملا اشتباه است. اینکه ابومازن به گفته های ما اعتنا کند یا نه، من بر این باورم که به نفع عباس است که به گفته های ما اهتمام ورزد و در صورت بی اعتنایی مسئول عواقب و پیامدهای آتی خواهد بود، زیرا ملت فلسطین نمی پذیرد که حقوقش پایمال شود. ملت فلسطین ابومازن را به دید کسی می نگرد که حقوق آنان را زیر پا گذاشته است، ملت فلسطین بخشی از امت اسلام به شمار می رود که اولین انقلاب ها و خیزش های مردمی را رقم زد، چه از طریق اعتصاب غذای گسترده در سال 1936 و یا انتقاضه مبارک در سال 1987 و یا انتفاضه الاقصی در سال 2000، بنابراین عباس در صورت بی توجهی به توصیه ها و نصیحت های صادقانه و مخلصانه با تهدیدها و چالش های بزرگی مواجه خواهد شد.

ما معتقدیم که اکنون زمان گفت و گوهای ملی میان فلسطینیان فرا رسیده است و همانگونه که خالد مشعل اشاره کرد و طی روزهای گذشته هم بر آن تاکید کرد ما بر این باوریم که باید گفت و گوهای فلسطینی استراتژیک و عمیقی صورت گیرد که ابتدا به بررسی و ارزیابی روند مذاکرات و پاک کردن این صفحه سیاه از تاریخ فعالیت های فلسطین بپردازد، سپس تاثیرات منفی آن را از بین برده و فعالیت در چارچوب طرح مقاومت را در پیش گیرد و در صورتی که ابومازن آن را جدی تلقی نکند ناکام می ماند و مسئول عواقب و پیامدهای شوم اقدامات خود خواهد بود.

ما همچنان به طرح های خود پایبندیم و امیدی به این نیست که ابومازن دستاوردی را محقق سازد. سخنان اوباما و سخنان نتانیاهو و موضع کشورهای اروپایی در مخالفت با خواسته های عباس کاملا آشکار است و هم اکنون سخن از تبانی در شورای امنیت به منظور ناکام گذاشتن خواسته عباس پیش از رسیدن به مرحله رای گیری می رود؛ به گونه ای که طبق اطلاعات بدست آمده تاکنون حتی 9 کشور از خواسته عباس حمایت نکرده اند و تا بدین لحظه تنها 7 کشور با این طرح موافقت نموده اند و کشور هشتم همچنان در موضع خود شک و تردید دارد و کشور نهم نیز تاکنون هیچ وعده ای نداده است، این بدین معنا خواهد بود که طرح عباس پیش از توسل آمریکا به وتو در شورای امنیت شکست خواهد خورد و بدین گونه حتی بعد عاطفی و معنوی که انتظار می رفت که پس از وتوی آمریکا حاصل شود، بدست نخواهد آمد و این عاقبت کسی است که برای دستیابی به حقوق و خواسته اش به آمریکا چشم امید دارد.

برخی معتقد به نظریه دسیه چینی هستند و می گویند که چندین توافق سری و مخفیانه محمود عباس را تحریک نموده و وی را بر آن داشته است که دست به چنین اقدامی بزند و می گویند اگر عباس در اقدام خود جدیت دارد پس باید ملزومات و ضروریات این اقدام را محقق نماید؛ به ویژه ملزومات داخلی و مهمترین نیازهای این اقدام وحدت فلسطینیان است، اما عباس چنین راهکاری را در پیش نگرفته است، بلکه به سازمان ملل مراجعه نموده بدون اینکه یک جبهه فلسطینی متحد در ورای وی وجود داشته باشد، نظر شما در این زمینه چیست؟

آشکارا می گویم که منطق شک و تردید در شیوه و سیاست های هیات مذاکره کننده منطقی کاملا صحیح بود، اما نباید در بررسی تمامی اقدام ها به این منطق متوسل شد. اصل مذاکره با اسرائیل اصلی شک برانگیز و غیر قابل قبول است، برخی اقدامات صورت گرفته برگرفته از جهل و یا پافشاری بر اشتباه و برآوردهای نادرست از شرایط سیاسی بود، من معتقدم که اقدامات ابومازن در این زمینه آمیخته ای از این امور است. ابومازن همانگونه که همیشه تاکید می کرد بر اساس عقیده قاطع خود مبنی بر اینکه تنها راه حل مذاکره خواهد بود دست به چنین اقدامی زده است او به دنبال برآوردها و موضع اشتباه خود دست به چنین اقدامی زده است، زیرا وی بر این باور بود که احتمالا اروپایی ها از این اقدام حمایت کنند، بنابراین در چارچوب یک محک سیاسی به این اقدام روی آورد تا به همه بگوید که روند سازش در صورتی که همزاد مقاومت باشد می تواند بخشی از خواسته ها را محقق کند و عباس همیشه در تلاش بوده است به همه بفهماند که مقاومت نتیجه ای در بر نداشته و این سیاست های سازشکارانه است که مثمر ثمر بوده است، حال آنکه با بازنگری کوتاهی در مسیر مذاکرات و سازش طی دو دهه گذشته یعنی از زمان آغاز مذاکرات مادرید به راحتی می توان دریافت که این مقاومت است که حقوق فلسطینیان را حفظ نموده و دستاوردهایی را محقق کرده است و این مقاومت است که با دشمن مقابله کرده است و مانعی بر سر راه طرح های آن بوده است، در حالیکه سیاست های سازش، امتیازات و فرصت های زیادی را یکی پس از دیگری تقدیم دشمن صهیونیستی نموده است.

به احتمال شکست درخواست عباس در سازمان ملل قبل از توسل آمریکا به حق وتو اشاره کردید، اما ما فرض را بر این می گذاریم که عباس موفق به شناسایی کشور فلسطین در سازمان ملل شود. شما در این باره چه موضعی خواهید داشت؟

قبلا گفته بودم که ما بر ضرورت تشکیل کشور فلسطین تاکید داریم و من می گویم که ما بر این باوریم که این کشور باید در سرتاسر خاک فلسطین از دریا تا رود تشکیل شود. اکنون ابو مازن می تواند هر اندازه که بخواهد وعده دهد. تجربه ثابت کرده است در صورتی که عباس برپایی کشور فلسطین را اعلام کند یا این کشور در مرزهای سال 67 در سازمان ملل به رسمیت شناخته شود، به هیچ کدام از وعده های خود پایبند نبوده و مقاومت و ملت فلسطین نیز مخالف با این اقدام وی هستند.

6 ملیون آواره فلسطینی وجود دارد که سرزمینشان از سال 48 اشغال شده است، ابومان به آنان چه خواهد گفت؟ آیا به آنان می گوید که سرزمینتان را فراموش کنید و باید در یک پنجم خاک فلسطین زندگی کنید؟ یا به آنان می گوید در سرزمین فلسطین برای شما جایی نیست، پس به دریاها بروید و در آنجا زندگی کنید. در هر دو صورت جواب نه خواهد بود، ما در راستای آزادسازی سرزمینمان تلاش خواهیم کرد و هدف از طرح مقاومت، بازپس گیری حقوق ثابتمان خواهد بود، در چنین شرایطی جهانیان پی خواهند برد که ابومازن جزو ملت فلسطین به حساب نمی آید، بلکه وی نماینده مجموعه ای از منتفعین از گزینه سازش است، بنابراین موضع مردمی وی موضعی نادرست و غیر قابل قبول است، به همین خاطر من نسبت به موفقیت ابومازن در شناسایی کشور فلسطین در سازمان ملل نگران نیستم، این امر ملت فلسطین را پایبندتر خواهد کرد و یا فرصت های مقاومت را بر عکس خواهد کرد. این امر فرصت هایی اضافی را به مقاومت اعطا خواهد کرد، مقاومتی که نیازی به دلیل و بهانه ندارد، کافی است اشغالگری وجود داشته باشد تا اینکه مقاومت نیز کار خود را ادامه دهد.

اکنون بحث ها در مورد پیمان آشتی ملی است. حماس و فتح در رسانه های خبری در مورد این توافقنامه سخن می گویند، اما در واقع اثری از پیمان آشتی ملی به چشم نمی خورد، به نظر شما مهمترین موانع بر سر راه اجرای پیمان آشتی ملی چه چیزهایی خواهد بود؟ چرا این پیمان تاکنون بی نتیجه مانده است؟

ببینید وقتی توافقنامه آشتی ملی را امضا کردیم، فهمیدیم که اوضاع داخلی فلسطین در چندین بخش نیازمند اصلاح است، بخش اول پایان دادن به شکاف داخلی، بخش دوم ایجاد شرایط و فضایی ملی فلسطینیکه از طریق آن بتوان به اوضاع داخلی فلسطین سر و سامان بخشید، بخش سوم توافق بر سر یک استراتژی ملی از طریق سازمان های جامع ملی مورد اتفاق از طریق بازسازی سازمان آزدی بخش و یا اجرای انتخابات شورای ملی و قانونگذاری و سپس ایجاد یک مرجعیت فلسطینی که نماینده ملت فلسطین باشد و تصمیماتی را در روند سیاسی مساله فلسطین اتخاذ نماید که نقطه شروع آن از حقوق و ثوابت فلسطین و عمق استراتژیک باشد که مساله فلسطین و جنبه های عربی و اسلامی آن بدان گرایش دارد.

ما در تحقق بخش اول، یعنی پایان دادن به شکاف داخلی موفق بودیم. هنگامی که خواستیم اقدام به اجرای مفاد پیمان آشتی ملی مربوط به اقدامات امنیتی و توقف همکاری امنیتی با دشمن صهیونیستی نماییم، هنگامی که خواستیم کشور فلسطینی واحدی را تشکیل دهیم و به بازسازی سازمان آزادی بخش فلسطین بپردازیم، تسلیم شدن ابومازن در مقابل فشارهای اسرائیل مانع از اجرای این اقدامات شد و دیدیم که وی توافقات هیات فتح و حماس بر سر معرفی 4 نفر به عنوان نامزدان نخست وزیری و انتخاب یکی از آنانرا زیر پا گذاشت و به رغم اینکه حماس و فتح شخص مورد نظر وی را نپذیرفتند و یا به هنگام بحث بر سر اسم این شخص، نام او از لیست انتخابی عباس حذف شد، اما عباس بر انتخاب وی پافشاری می کرد.

به هر حال، من معتقدم که ابومازن باید درک کند که پیمان آشتی ملی به معنی تفاهم میان طرفین خواهد بود نه اینکه ابو مازن با خیره سری خود به تنهایی در این باره نظر بدهد، در این صورت دیگر پیمانی در کار نخواهد بود و در مقابل وی گزینه دومی قرار خواهد داشت با وجود اینکه دل وی با پیمان آشتی ملی است ولی در مقابل مردم ایستاده و به آنان می گوید که مخالف با این پیمان است. تا به امروز این شیوه و راهکار ابومازن بوده است، یا اینکه بگوید توافقنامه آشتی ملی عملا این امر را از طریق پذیرش موارد مورد اتفاق هیات های طرفین در دیدارهای خود به اثبات رسانده است.

اختلاف بر سر نخست وزیر آینده نیست، بلکه اختلاف بر سر این است که ابو مازن توافقات هیات های فتح و حماس را در رابطه با موضوع انتخاب نخست وزیر و موضوع سازمان آزادی بخش و دیگر موضوعات نمی پذیرد. اکنون داستان اصلی، داستان نخست وزیر است، اما من با صراحت می گویم که ابو مازن در تمامی مسائل نظرات خاص به خود را دارد که هیات های فتح و حماس آن را نمی پذیرند.

در پنجمین اجلاس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین در تهران، استاد خالد مشعل از ساخت و ایجاد استراتژی ملی همه جانبه ای سخن گفت که ملت فلسطین را به پیش ببرد، نشانه ها و علایم این استراتژی چه خواهد بود؟

خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی “حماس” در سخنان خود نگرش واضحی را در رابطه با برون رفت از بحران کنونی به شیوه ای جامع ارائه داد، زیرا مقاومت همانگونه که پیداست هم اکنون در حالت رکود به سر می برد، اما این رکود بر خلاف هیات سازش که در حال پس رفت است با ترقی و پیشرفت به سوی جلو در ارتباط است و ما می توانستیم موضع صحیحی را اتخاذ نماییم و بگوییم که اینان باید به جایگاه اولیه خود بازگردند و ما نیز راه خود را ادامه خواهیم داد. اما ما به عنوان جنبش مقاومت و مبارزوظیفه داریم که تمامی ملتمان را تشویق کنیم که حامی گزینه مقاومت باشند، آثار و نشانه استراتژی مطرح شده را می توان در گزینه های زیر خلاصه کرد:

اول: بازنگری همه جانبه در روند سیاسی به منظور عبرت گرفتن تا اینکه تجربیات گذشته تکرار نشود، زیرا طول مسیر برخی را به سمت ضعف، سستی، عقب نشینی و یا اختلال در بررسی امور کشانده است و شاید این همان چیزی است که حاصل شده است. طول مسیر برخی را بر آن داشته تا بررسی و برداشت های نادرستی را از امور داشته باشند و این دسته به جای اینکه به مقابله با دشمن بپردازند با وی مذاکره می کردند و به جای اینکه در مذاکرات با این دشمن از سهمی برابر برخوردار باشند، سهمی کاملا ناچیز و جایگزین را دارا بودند. متاسفانه مذاکرات به حالتی عاشقانه و رمانتیک در رابطه با دشمن صهیونیستی تبدیل شده است؛ به گونه ای که ابومازن به هنگام ملاقات با نتانیاهو و با وی ذست می هد و گپ می زنند بنابراین در مرحله اول باید در این روند بازنگری کرد تا به هنگام بروز خطا و مشکل بتوانیم بگوییم که این امر باید اثبات شود و بر اسباب آن تاکید بورزیم تا بار دیگر شاهد چنین خطاهایی نباشیم.

مساله دوم: پی ریزی راهبردی ملی فلسطینی مبتنی بر مقاومت و وحدت ملت فلسطین، وحدت ملی به معنای اعتراف به اختلافات و تلاش در جهت حل آنها است، بنابراین احزاب و گروه های سیاسی متعددی نیز وجود دارند اما تمامی این اختلافات باید در چارچوب مقاومت و طرح ملی اساسی و درست كه همان آزاد سازی وطن و بازگشت آوارگان است، باشد، نه اینكه در مورد اصل مساله و این همان وحدت ملی است.

همچنین این استراتژی كه ما آن را در پیش گرفته ایم باید در خدمت استراتژی مقاومت باشد، حتی راهكارهای سیاسی نیز باید در چارچوب مقاومت باشند و نباید در چارچوب فعالیت های سیاسی هیچ گونه عقب نشینی و یا امتیازدهی ای وجود داشته باشد و حتی نباید جایگزین مقاومت مسلحانه نیز باشد، به همین خاطر بنده بر این باورم كه بكارگیری استراتژی مقاومت در ابتدا فعالیت های نظامی را شامل می شود و فعالیت های سیاسی و امنیتی و تلاش های اجتماعی و زیر ساخت های اقتصادی جامعه فلسطین نیز همگی در کنار طرح مقاومت قرار می گیرند.

مساله سوم: احیای هویت اصلی مساله فلسطین. متاسفانه طی دو دهه گذشته ضربات محكمی به این هویت وارد شد و یا تلاش های زیادی برای وارد آوردن ضرباتی به آن صورت گرفت و مذاكرات با اسرائیل، طرف مذاكره كننده فلسطینی را بر آن داشت كه هر چه بیشتر به آمریكا و غرب متوسل شود. بدون شك انقلاب ها و خیزش های مردمی هویت و جایگاه اصلی مساله فلسطین را به آن بازگردانده است، اما می خواهیم كه هویت عربی و اسلامی این مساله حاضر و مشهود باشد و حتی هویت انسانی حامی حقوق فلسطینیان نیز از مساله فلسطین حمایت كند و در مبارزات علیه اشغالگری سهیم باشد و این مساله ای بسیار مهم است.

چهارمین نشانه این استراتژی، تاكید بر این مساله است كه نباید از هیچ كدام از حقوق فلسطینیان چشم پوشی شود. گذشت زمان و یا احساس نسل ها در مورد اینكه وقت باز پس گیری حقوق رو به اتمام است و یا اینكه حتی به قیمت از نابودی مساله فلسطین هم شده باید دستاوردهایی را برای خود كسب كند موجب از بین رفتن حقوق حقه فلسطینیان نخواهد شد. اینها حقوق ثابت به شمار می روند و بنده بر این باورم كه نسل های آتی در می یابند كه چه كسی كوتاهی كرده است و همیشه او را نفرین خواهند كرد و همچنین پی خواهند برد كه چه كسی به حقوق و ثوابت فلسطینیان پایبند بوده است و دستاوردهایی را برای آن به ارمغان آورده است و اسم وی برای همیشه ماندگار خواهد بود.

اولویت های این استراتژی چه خواهد بود؟ آزاد سازی سرزمین یا تشكیل كشور؟

در اینجا منطقی وجود دارد كه جنبش حماس بدان پایبند است. كشور تنها در سرزمین های آزاد شده تشكیل خواهد شد و این به آسانی می رساند كه مساله اصلی و اساسی آزاد سازی سرزمین است، اما در رابطه با مساله تشكیل كشور بنده معتقدم كه این مساله به دنبال مساله آزاد سازی سرزمین مطرح می شود و بدین صورت ما باید تمامی تلاش ها و منطق های سیاسی خود را بر روی مساله آزاد سازی متمركز كنیم.

مسلما هنگامی كه ملت و سرزمین آزاد گردند، كشوری تشكیل می شود كه ملت شكل و ماهیت آن را مشخص می کند، اما بحث در مورد كشور فلسطین قبل از آزد سازی سرزمین‌ امری است كه ما را در جریان مذاكرات و گفت و گوهای سازش در معرض نابودی قرار داده است و همین مساله است كه اهتمام به آرمان فلسطین را كاهش داده است. منظور بنده این است كه اهتمام طرف مذاكره كننده فلسطینی بی معنی و بی ارزش است، چرا كه وی می خواهد ادای چیزی را در بیاورد که بستر و زمینه مناسبی را می طلبد. اكنون كشور فلسطین، كشوری بلاتكلیف است كه از هیچ معنی و ارزش و جایگاهی برخودار نیست و به یک سراب می ماند كه با حمایت و كمك های كسانی كه در پی نابودی آرمان فلسطین هستند شکل گرفته است. بنابراین‌ كاملا واضح است كه امكان ندارد هیچ آدم عاقلی قبل از آزاد سازی سرزمین در پی تشكیل كشور باشد. امیدهایی وجود دارد مبنی بر اینكه پس از آزاد سازی سرزمین ما نیز دارای كشور شویم، اما تشكیل كشور در صورت تداوم اشغالگری یك حماقت سیاسی است.

آیا ضرورتا انقلاب های عربی نتایج مثبتی را برای جنبش حماس و مساله فلسطین و مقاومت فلسطین در پی خواهد داشت؟ یا امکان دارد نتایج منفی نامشخصی را نیز با خود به همراه داشته باشد؟

نمی توانیم بگوییم كه هر خیزش و تحركی نتایج مثبتی را به دنبال خواهد داشت. این جز طبیعت زندگی است و جز آنچه خداوند خود مقدر نموده است چیزی كامل نیست، یعنی تنها كردار و افعال خداوند كامل است و كارهای انسان ناقص است. در صورتی كه این افعال و در حال حاضر یک نبرد در جریان است و این نبرد سه مولفه دارد:

اولی ملت ها هستند، ملت هایی كه می خواهند آزاد باشند و در سایه استقلال و آزادی زندگی گنند. دومی رژیم ها هستند از ماهیت و موجودیت خود دفاع می كنند، خواه سران این رژیم ها سقوط کرده باشند و نظام همچنان باقی باشد و یا اینكه همچنان به مقاومت ادامه دهد. سومی مداخله های خارجی است كه آمریكا آن را مدیریت می كند و بنده معتقدم كه آمریكا تمامی تلاش های خود را بكار می گیرد تا این انقلاب ها و خیزش های مردمی به نتایج و اهدف خود نرسند و آزادی و استقلال و عدالت را برای منطقه به ارمغان نیاورند كه در نهایت حتی ممكن است به نابودی رژیم صهیونیستی بینجامد و تمامی تلاش ها و تحركات آمریكا در چارچوب پایبندی به استراتژی این كشور برای حفظ امنیت و ابقای رژیم صهیونیستی به عنوان چهره غرب در این منطقه صورت می گیرد.

بر این اساس در صورتی كه چنین به نظر برسد نبردی رخ داده است كه نقاط مثبت زیادی را به دنبال دارد یا این مساله برخی جنبه های منفی را در بر می گیرد ملت ها و چهره های برجسته و اندیشمندان و قدرت های كارآمد این ملت ها مسئول حفظ ثبات و استقرار اوضاع خواهد بود و بناید به بیگانگان اجازه مداخله بدهند و یا مسیر را تغییر دهند و یا به اختلافات و فتنه های داخلی دامن بزنند تنها تغییرات و اصلاحات است كه در راستای منافع ملت ها و ضرورتا منافع منطقه خواهد بود.

می شنویم كه انقلابیون در كشورهای عربی به ویژه در قاهره تاكید می كنند كه هدف اصلی این انقلاب ها فلسطین و قدس شریف خواهد بود، اما در واقع می بینیم كه فلسطینیان خود دچار اختلاف هستند و اتحاد ندارند، چرا بهار فلسطینی علیه كسانی كه از حقوق و ثوابت مردم فلسطین چشم پوشی می كنند صورت نگرفته است، حال آنكه برخی خبرها از بهار اسرائیل نیز حكایت دارد؟

اولا امكان ندارد كه در اسرائیل شاهد تغییر و تحولی باشیم، زیرا اسرائیل نابسامان ترین پاییز عمر خود را طی می كند كه انسانی قادر به درك آن نیست و من بر این باورم كه اسرائیل به كلی در خزان عمر خود به سر می برد. بنده در رابطه با بهار فلسطینی معتقدم كه نسیم بهار عربی در تمامی كشورهای عربی وزیدن گرفته است، اکنون صداهایی به طور تدریجی در داخل فلسطین در زمینه تغییر و تحولاتی ریشه ای و پایان طرح سازش و احیای برنامه مقاومت به گوش می رسد و من بر این باورم كه باید به این برنامه فرصت دهیم، آری! این ملت فلسطین بود كه انتفاضه های بزرگ را به راه انداخت و الهام بخش قیام ملت های عربی شدند، انتفاضه هایی که معانی و ارزش های فعالیت های سیاسی را تغییر داده و به ملت ها فهماند كه می توانند به یک ابرقدرت مبدل شوند، این ملت ها پایداری و مقاومت فلسطینیان طی دو انتفاضه گذشته را مشاهده کردند، این ملت ها به عینه نظاره گر مقاومت غزه بودند و همچنین مقاومت لبنان چگونه در مقابل قدرت اسرائیل ایستادگی كرد. من معتقدم كه یكی از نتایجی كه ملت ها بدان رسیدند این است كه دشمن ممكن است كه آزار برساند ولی نمی تواند پیروز باشد. بنابراین بنده اعتقاد دارم كه بهار فلسطین در راه است و ما هم اكنون در آستانه آن هستیم و در این رابطه هیچ نگرانی ندارم، بلكه كسی باید نگران باشد كه هم چنان حماقت و نادانی خود را در رابطه با عملیات سازش ادامه می دهد.

شما به عنوان مسئول روابط خارجی جنبش حماس بفرمایید كه اصول و مبانی سیاست ها و روابط خارجی شما و ماهیت این روابط؛ به ویژه با غرب و خطوط قرمز آن چیست؟

دو مساله اصلی در ایجاد رابطه با غرب یا دیگر كشورهای جهان وجود دارد و ما از سیاستی ثابت برخورداریم. اما دو مساله اصلی این است كه هر رابطه ای باید بر پایه منافع فلسطینیان باشد و این منافع جز با حفظ حقوق و ثوابت محقق نخواهد شد و این اولین اصلی است كه روابط بر اساس آن شکل می گیرد، ولی مساله دوم این است كه این روابط و مناسبات باید مبتنی بر قاعده برابری باشد نه بر پایه موضع ضعف و یا احساس طرفی مبنی بر اینكه از طرف دیگر ضعیف تر و ناتوان تر است.

هر كس می خواهد بر این اساس که صاحب قدرت است با ما رابطه برقرار کند باید بداند با این شیوه نمی تواند رابطه ای را پی ریزی نماید و باید به اهمیت و جایگاه مساله فلسطین و حقوق عادلانه فلسطینیان پی ببرد و روابط و مناسبات برابری را پایه گذاری كند و جنبش حماس در روابط خود از كسی تبعیت نمی كند و تسلیم خواسته های كسی نخواهد شد، تاكنون چنین بوده و از این پس نیز به یاری خداوند چنین خواهد بود.

اگر بعضی با طرف های دیگر همكاری می كنند و راهكارهایی دیگر را به آنان ارائه می دهند، این شیوه با سیاست های ما مطابقت ندارد. این دو مساله جزء اصول اساسی ما در مدیریت مناسبات بین المللی به شمار می روند، ولی سیاست ثابت ما مبتنی بر این است كه به عنوان صاحبان حق آمادگی برقراری رابطه با همه طرف ها به جز رژیم صهیونیستی را داریم، رژیمی كه هرگز آن را به رسمیت نخواهیم شناخت، بلكه اسرائیل رژیم غاصب است كه باید از سرزمین فلسطین بیرون رانده شود.

اكنون در پرتو این دو اصل و سیاست ثابت مان، روابط و مناسبات خود را مدیریت می كنیمو برخی كشور ها از برقراری رابطه با ما استقبال می كنند و ما در سطح بین المللی از روابط مفید و محكمی برخورداریم. بسیاری از این روابط تاكنون علنی نشده است، اما معتقدم كه این روابط به زودی علنی خواهد شد و ما گام های خوبی در زمینه برقراری این روابط برداشتیم. مناسبات ما با برخی كشورها محكم تر است؛ به طوری كه در آنجا نماینده داریم و یا با این كشورها برنامه هایی را در راستای خدمت به مساله فلسطین پیاده می کنیم، اما كشورهایی نیز هستند كه همچنان حماس را در لیست سازمان های تروریستی قرار داده اند، به رغم اینكه برخی از این كشورها رایزنی هایی را با ما داشته اند كه این بیانگر اشتباه آنهاست و آنها نسبت به قرار دادن حماس در لیست سازمان های تروریستی اظهار پشیمانی كرده اند و گفته اند و اكنون به عنوان یك كشور قصد دارند كه با ما رابطه داشته باشند، اما نمی خواهند كه این مناسبات علنی باشد، زیرا اتحادیه اروپا تصمیم هایی را علیه ملت فلسطین را اتخاذ می کند.

بنده معتقدم كه كشورهای اروپایی به اشتباه فاحش خود در رابطه با گنجاندن حماس در لیست سازمان های تروریستی پی برده اند، زیرا این كشورها این اقدام را تحت فشارهای آمریكا و اسرائیل صورت می دادند و خود اعتقادی به آن نداشتند، بنابر این به نظر من باید بدون درخواست هر گونه امتیازی از حماس اشتباهات خود را تصحیح كند، اتحادیه اروپا باید اشتباه خود را جبران کند.

می توانم بگویم كه ما روابط و مناسباتی خوبی را طی سال های گذشته داشته ایم كه این روابط به یاری خداوند موفقیت های زیادی را برای ما رقم زده است و عوامل زیادی در شكل گیری این مناسبات موثر بوده است از جمله موفقیت در انتخابات گذشته. تمامی طرف ها پی بردند كه جنبش حماس در رابطه با مسائل داخلی فلسطین سیاست های اصولی دارد و نمی توان گزینه های سیاسی و استراتژیك این جنبش را نادیده انگاشت؛ به ویژه اینكه این جنبش با عملکرد خردمندانه و حكیمانه خود میان مدیریت اوضاع داخلی از طریق دولت منتخب فلسطین و یا انتخابات پیوند برقرار كرد، مدیریت مقابله با دشمن صهیونیستی از طریق گزینه مقاومت را نیز به عهده داشته دارد.

بدون شك روابط بین المللی جنبش حماس بیانگر پیام مهمی است مبنی بر اینكه این جنبش صرفا گروهی مبارز و یا حزبی سیاسی نیست كه بتوان آن را از بین برد، بلكه جنبش مبارزاتی است كه امور مربوط به ملت خود و مسائل داخلی آن و غیره دنبال می کند و تركیبی از قدرت اجرا و فعالیت می باشد، بی تردید مجموعه ای از روابط سیاسی ما با طرف های حامی مقاومت به روابط و مناسبات بین المللی كمك خواهد كرد. بنده عرض می كنم كه این جزء طبیعت فعالیت است در صورتی كه مقاومت مبتنی بر رویكردی استراتژیك باشد همواره نتایج مثبتی در پی خواهد داشت، هر چند كه زمان به دراز بکشد، اما به یاری خداوند به خواسته های خود دست خواهیم یافت.

ناظر سیاسی معتقد است كه حماس در برقراری روابط بین المللی خود همانند یك كشور و نه جنبش و حزب عمل می كند. آیا در این روابط و مناسبت ها، به ویژه این كه حماس در روابط با كشورها دچار مشكل ها و اختلافات زیادی است، از طرف این كشورها فشاری به منظور تحمیل سیاست هایی خاص بر شما وارد می شود؟

كسی كه در زمینه های سیاسی فعالیت دارد، باید بداند كه سیاست در اصل فرایند تحقق منافع و اعمال فشار است، بنابراین كسی كه می گوید حماس اصلا از لحاظ سیاسی تحت فشار نیست، گمان می كنم در این امر مبالغه كرده است. اینکه کسی بگوید حماس از هیچ طرفی تحت فشار قرار نگیرد این صحیح نیست، هر طرفی در قالب فعالیت های سیاسی خود بدون شك تحت فشارهایی قرار می گیرد و گاهی این فشارها به اعلام جنگ و ترور و حمله منتهی می شود.

ما به عنوان یك جنبش به یاری خداوند در فعالیت ها و مناسبت های خود به مجموعه ای از سیاست های پایبندیم شاید برخی دیر متوجه آن شوند، اما استقامت و پایداری به همگان فهماند و آنان را متقاعد ساخت که این سیاست ها سیاست هایی ثابت است كه از مهمترین آنها اینکه ما در جریان نزاع میان طرف های مختلف با هیچ یک از آنها طرف نمی شویم ، ما خود دارای آرمانی هستیم كه از همگان می خواهیم از آن حمایت كنند. یكی دیگر از این سیاست ها این است كه ما نمی خواهیم آلت دست كسی باشیم، ما یك ملتیم كه دارای مساله و آرمانی مشخص است و جنبشی هستیم كه پروژه ای در راستای تحقق منافع ملت مان و آرمان عادلانه آن داریم. حماس این امور را محترم می شمارد و هر تلاشی را مبذول می دارد و تمامی فعالیت های خود را در راستای تحقق منافع ملتش انجام می دهد و به یاری خداوند موفق شدیم كه روابطی را با طرف های درگیر در صحنه سیاسی برقرار كنیم، بدون اینكه این امر تاثیری منفی بر برنامه های ما داشته باشد و من معتقدم كه بسیاری از دوستان و حامیان و حتی دشمنان ما این امر را درك كرده اند.

اما در رابطه با سیاست ها و شیوه های اجرایی جنبش حماس باید بگویم كه كسی را در اجرای اوامر و فعالیت ها، متواضع تر از برادرانمان در حماس ندیده ام، اما این ملت ماست كه ما را به پیش می برد، زیرا ملت فلسطین كسی را نمی خواهد كه از آن سوء استفاده كند و آن را در راستای منافع خودش كار گیرد، بلكه ملت فلسطین به دنبال كسی است كه نسبت به آن مهربان باشد و به فكر مشكلات و آرمان آن باشد. ملت فلسطین این خصوصیات را در ما دیده اند و اگر هم تغییر و تحولی را در ما مشاهده كنند، از ما روی بر می گردانند. ما این مساله را درك كرده و به همین دلیل به این باور رسیده ایم كه پیوند و ارتباط با ملت فلسطین و رنج و محنت ها و حقوق ثابت و آرمان آن است متضمن حمایت این ملت از ما است و به یاری خداوند، درستی شیوه و سلوك و ثبات و آرامش را برای ما تضمین می كند.

اصل و اساس در روابط و مناسبات خارجی شما، ملت ها هستند یا رژیم ها؟

ما معادله را به این شیوه طرح نمی كنیم و روابط خارجی خود را بر اساس ملت ها و یا رژیم ها تنظیم نخواهیم كرد.

كدامیك بهتر است؟

بدون شك رژیم ها و حكومت ها از ملت ها نشأت می گیرند، بنابراین هنگامی كه به ملت ها چشم امید داشته باشی، هم به ملت ها تكیه كرده ای هم به رژیم ها. كاملا طبیعی است كه در چارچوب فعالیت های سیاسی روابطی را با رژیم ها برقرار كنی، زیرا این رژیم ها هستند كه تصمیمات سیاسی را اتخاذ می كنند و مسئول اجرای این سیاست ها و حمایت و یا عدم حمایت از آن هستند اما ما برای خود معادله ای را وضع نمودیم و آن اینكه روابط خود را حفظ كنیم و یا اینكه روابطی را با ملت ها برقرار كنیم، زیرا ما درك می كنیم كه حمایت های ملت ها بی حد و مرز است و كمك ها و حمایت آنها بر پایه معیارهای اصولی نخواهد بود و بهترین و كامل ترین تصویر این است كه موضع رسمی و مردمی در راستای مساله فلسطین و حمایت از ملت فلسطین متحد شود و این چیزی است كه در برخی كشورها اتفاق افتاده و نتایج بسیار عظیم نیز در پی داشته است.

آیا ملت ها ثابت و رژیم ها متغیرند؟

من عرض كردم كه رژیم ها از ملت ها نشأت می گیرند و تنها چیزی كه برای من مهم است اینكه موضع اتخاذ شده در راستای منافع مساله فلسطین باشد. همچنین بنده معتقدم كه تمامی ملت ها ‌مساله فلسطین را مساله اصلی و استراتژیك می پندارند و اظهارات قبلی بنده تنها در رابطه با ملت های عربی و اسلامی نبود، منظور من حتی ملت های غربی و ملت های شرق آسیا نیز هست. اهتمام و علاقه این ملت ها به حمایت از مساله فلسطین و پیگیری لحظه به لحظه اخبار مربوط به آن آدم را شگفت زده می كند و به رغم تمامی رنج و محنت هایی كه در كشورهای خود از لابی صهیونیستی و گاهی از برخی سازمان های رسمی خود متحمل می شوند، همچنان از آرمان فلسطین حمایت می كنند و می توان گفت اعزام ناوگان آزادی 1 و 2‌ نمونه بارز این مساله محسوب می شود.

یهودی سازی قدس ادامه دارد، اسرای فلسطینی در پشت میله های زندان های صهیونیستی به حبس کشیده اند، شما برای مقابله با سیاست های تجاوزکارانه اسرائیل در بیت المقدس و حمایت از ساکنان آن و اسرا چه برنامه ای دارید؟

بینید من از مساله قدس شروع می کنم، زیرا كه اصل مقاومت است و هدف آن آزاد سازی قدس است بنابراین برنامه اساسی رها سازی قدس می باشد و نباید این برنامه را كم اهمیت شمرد، زیرا تنها راه خاتمه دادن به جنایت های صهیونیست ها از جمله یهودی سازی قدس و شهرك سازی ها و هدف قرار دادن مقدسات فلسطینیان، آزاد سازی قدس خواهد بود.

ما علاوه بر این اقدام به اجرای مجموعه برنامه هایی خواهیم نمود كه از پایداری و مقاومت ملت فلسطین در قدس حمایت كرده و توان ماندن در سرزمین را به آنان می بخشد و شاید برنامه هایی كه به تاخیر و پایان دادن به تلاش های اسرائیل برای یهودی سازی قدس تشویق می كند بخشی از مدیریت این نبرد باشد و برنامه ما پایداری اعضای مجلس قانونگذاری و نمایندگان و وزیر قدس و تحصن آنان در مقر صلیب سرخ از 13 ماه پیش است. آنان تحصن كرده اندو نسبت به عدم ترك شهر قدس و تسلیم نشدن در برابر تصمیم صهیونیست ها مبنی بر تبعید شان پایبند هستند و ما تلاش می كنیم كه در تمامی بخش های زندگی روزانه در مقابله با اعمال فشارها و جنایت های دشمن صهیونیستی از ملتمان حمایت كنیم.

قدس همواره در راس فعالیت ها و برنامه های جنبش حماس قرار داشته است. اما در رابطه با اسرا باید بگویم كه مسوولیت ما در قبال اسرای آزاده و قهرمانی كه به خاطر ممانعت از جهاد و رشادتشان به اسارت در آمده اند تنها در حمایت از آنان و خانواده هایشان نخواهد بود. این امر به یاری خداوند محقق خواهد شد، مسئولیت اصلی ما در قبال آنان این است كه آنان را در چارچوب طرح مقاومت علیه اشغالگری از زندان آزاد كرده و به خانه و كاشانه شان بازگردانیم و این همان چیزی است كه در راه آن تلاش می كنیم و عملیات اسارت “گلعاد شالیت” در همین راستا صورت گرفت و در صورتی كه آزادی اسرا مستلزم اسارت شمار بیشتری از سربازان صهیونیست باشد، ما دست به چنین اقدامی خواهیم زد تا بالاخره آزادی را برای اسرای قهرمان مان محقق نماییم و به اذن خداوند آنان را به جایگاه های اصلی خود در جهاد و مقاومت در كنار دیگر برادرانشان و خانواده هایشان بازگردانیم.

در رابطه با این مساله از محافل عربی و اسلامی چه انتظاری می رود؟

از آنها انتظار می رود که دست به کار شوند، نباید این مساله در حد آرزو باقی بماند، بلكه باید در پی كارهای عملی حقیقی باشیم و به نظر من این زمانی ممكن خواهد شد كه اراده ای سیاسی وجود داشته باشد، به راحتی بتوان گفت كه ما به عنوان ملت عرب با قدرت و امكاناتی كه داریم، اجازه تداوم این وضعیت را نخواهیم داد. همچنین ما به عنوان مسلمان اجازه نمی دهیم این شرایط استمرار یابد، به زودی تغییراتی در مقیاس کوچک یا وسیع رخ خواهد داد.

به هر حال، این مسئولیت همگان است كه باید بدان همت گمارند و زمانی كه در مورد مسئولیت حرف می زنیم، انسان جز به میزانی كه نیازمند تلاش و عمل است، نیازمند مشورت نخواهد بود.

 

لینک کوتاه:

کپی شد