شنبه 03/می/2025

گفت و گو با نزهه ابوغوش ادیب فلسطینی

شنبه 4-فوریه-2012

نزهه ابوغوش نویسنده بیت المقدسی تاکید کرد: با نگارش کتاب اخیر خود تحت عنوان “دلقکی بر بلندی دیوار قدس” خواستم خواننده را به رژفای وجود فلسطینیان و ساکنان بیت المقدس رهنمون سازم.

وی خاطرنشان ساخت: پایبندی اش به هویت انسان فلسطینی و دغدغه های ملی آن کاملا نمایان است، زیرا که ما و فلسطینیان و ساکنان بیت المقدس هویت و دغدغه های مشترک داریم.

وی در مصاحبه با موسسه فرهنگی فلسطین در مورد کتاب نخستین خود تحت عنوان “آوای گذشته” می گوید:« این کتاب یک فرصت طلایی به شمار می رود و قدرت زن و اهمیت آن به عنوان یک عضو پویا را به تصویر می کشد که نمی توان در جامعه نسبت به آن احساس بی نیازی کرد.»

وی یادآور شد: در عین حال نیز دیدگاهش نسبت به مرد به عنوان یکی از قربانیان جامعه در گذر قرن ها را بیان نموده و اکنون زمان آن فرا رسیده است که رهایی یابد و نگاهی برابر به زن داشته باشد.

وی در مورد روی آوردنش به نویسندگی برای کودکان می گوید:« اولین کتابم تحت عنوان “هشام و عمه هیام” را بنا به درخواست مسئولان تربیتی و متولیان امر نگارش داستان های تربیتی هدفمند برای کودکان به رشته تحریر درآوردم، زیرا این دست کتاب ها در کتابخانه های ما نایاب است، اما بقیه داستان ها را پس از اینکه پروردگار متعال به من نوادگانی ارزنی داشت به زیور طبع آراستم.»

وی تصریح کرد:« خواستم به عنوان یک مادر بزرگ داستان هایی دلربا و سودمند برای نوادگانم روایت کنم و از رهگذر آنها ارزش ها و زبان و درون مایه تربتیی را به آنان یاد دهم و بدین وسیله از داستان های اسطوره ای و خرافاتی پرهیز نمایم، خرافاتی که به آنها عادت کرده ایم، به این ترتیب داستان هایم رنگ و بو و زیبایی خاصی به خود گرفت.»

این ادیب سرشناس فلسطینی در شهر بیت المقدس دیده به جهان گشود و رتبه اول در رشته علوم تربیتی و زبان عربی دانشگاه پیام نور قدس را از آن خود کرد و به عنوان مربی پرورشی کودکان در کانون پرورش فکری کودکان سپس تدوینگر برنامه های تربیتی و فرهنگی مرکز مردمی شهرک خود فعالیت کرد.

تاکنون 16 جلد کتاب وی به چاپ رسیده است که اسامی آنها به شرح زیر است: آوای گذشته، دلقکی بر بلندی دیوارهای قدس، هشام وعمه هیام، دشمنی نه، دوستی آره، گوسفند عید، خوشبختی و شادکامی های عید، راز ترس کبوتر، میهمانی در چله تابستان، شمشیرها و تحفه های رویایی، پدر بزرگم خلدون و درخت زیتون، ریزش قطره آب، گونه مرکبات.

در مورد آغاز کار نویسندگی شما می پرسم، از کدام ادبا تاثیر پذیرفتید؟ در حال حاضر چه کسانی مایه الهام بخش شما هستند؟

از همان دوران کودکی کار نویسندگی را آغاز نمودم، آنگاه که دیدم زبان عربی ابزار مهم و ضروری برای بازگو کردن احساسات درونی خویش است، با این زبان غم و شادی، درد و رنج، گله مندی و گریه های خویش را به تصویر کشیدم، بنابراین میزان فهم دیگران از پیام مورد نظرم را درک کردم، خواه مخاطبم معلم باشد، خواه دوست، خواه نزدیکان، خواه غیره.

در دوران کودکی نوشته های احسان عبد القدوس و یوسف ادریس و یوسف السباعی را مطالعه کردم و پس از آن به مطالعه آثار تاریخی و اجتماعی و روان شناسی نجیب محفوظ روی آوردم و پس از آن روی نوشته های غاده السمان و لیانا بدر تمرکز کردم و سپس مجموعه آثار حنا مینه را خواندم.

متوجه شدم که مطالعه آثار تمامی این افراد موجب بارور شدن استعدادهای ادبی من شده است، از نجیب محفوظ دقت و بسط توصیف از حنا مینا شجاعت ادبی و روانی داستان سرایی و درستی در بازگویی احساسات از غاده سمان اهتمام ورزی به مسائل روز و تاکیدش بر ارتقای نقش و جایگاه زن را فرا آموختم. در مورد منابع الهام بخش باید بگویم که تعداد آنان فراوان است، برخی از آنان را می شناسم و برخی دیگر را نه، شاید پروانه ای که در هوا پرواز می کند یا زنی که بر روی سرش چیزی را گذاشته است یا واژه ای که از زبان یک فرد خارج می شود دست مایه الهام بخش بنده باشد، مساله عجیب و غریب اینکه تو نمی دانی این نشانه های الهام بخش کی و کجا تاثیر گذار هستند.

ملاحظه می شود که تو از نویسندگی برای رده های سنی بالا به نویسندگی برای کودکان روی آورده ای، دلیل این مساله چیست؟ خودت را اکنون کجا می بینی؟

در واقع پس از نویسندگی برای بزرگسالان به نگارش داستان برای کودکان روی آوردم، نخستین اثر من کتابی است تحت عنوان “هشام و عمه هیام” که در سال 2000 آن را به رشته تحریر درآوردم، زیرا این دست کتاب ها در کتابخانه های ما نایاب است، اما بقیه داستان ها را پس از اینکه پروردگار متعال به من نوادگانی ارزنی کرد به زیور طبع آراستم، خواستم به عنوان یک مادر بزرگ داستان هایی دلربا و سودمند برای نوادگانم روایت کنم و از رهگذر آنها ارزش ها و زبان و درون مایه تربتیی را به آنان یاد دهم و بدین وسیله از داستان های اسطوره ای و خرافاتی پرهیز نمایم، خرافاتی که به آنها عادت کرده ام، به این ترتیب داستان هایم رنگ و بو و زیبایی خاصی به خود گرفت، همواره کتاب هایی را که به زبان کودکانه نوشته شده است مطالعه می کردم و نگاه های کودکانه مرا به نوشتن هر چه بیشتر واداشت تا زمانی که خون در رگ هایم جاری است به یاری خداوند متعال به نویسندگی ادامه خواهم داد، در واقع بر این باور بودم که متن های ادبی برای بزرگسالان بنویسم، ولی مشخص شد که نمی توانم از نگارش آثار برای کودکان دست بردارم؟

از نگاه شما نویسنده کودکان باید چه ویژگی ها و مشخصاتی داشته باشد؟

بنده بر این باورم که نویسنده ادبیات کودکان باید انسان و دوستدار کودکان باشد و نیازها و تمایلات و خواسته ها و مشکلات اجتماعی و روانی و تربیتی و اخلاقی آنان را درک کند و کارشناس مسائل تربیتی کودکان باشد و به زبان عربی و دستور آن اشراف کامل داشته باشد، نویسنده باید در عین حال یک پژوهشگر هم باشد و مراحل و رده های سنی مختلف کودکان از خردسالی تا نوباوگی را بشناسد، علاوه بر آن مشخصات قبلی و اصول نویسندگی کودکان را درک کند، ما می توانیم بگوییم که یک ادبیات قائم به ذات موسوم به ادبیات کودکان وجود دارد. 

در نخستین مجموعه آثار داستانی تان از جمله “آوای گذشته و دیگر داستان ها” اهتمام تان به مسائل زن کاملا مشهود است؟ 

“آوای گذشته” به عنوان اولین اثر بنده در سال 2000 به چاپ رسید. این اقدام پس از آن صورت گرفت که نوشته های ادبی و اجتماعی خود را در مطبوعات و مجله های محلی منتشر می کردم. برخی از نوشته هایم قبلا منتشر شد که آنها را به این کتاب افزودم، بخش اعظم این کتاب به بررسی مسائل زن عربی در جامعه بیرحم از جمله مشکلات و دغدغه ها و تمایلات و درد و درنج هایش می پردازد.

این مسائل از احساسات و ارتباط مستقیم من با جامعه مرد نشات می گیرد که جنس مذکر را یک آفریده مقدس بر روی زمین و جنس مونث وبال گردن خانواده و جامعه اش قلمداد می کند. 

آشکارا می گویم :« این کتاب یک فرصت طلایی به شمار می رود تا در پرتو آن قدرت زن و اهمیت آن به عنوان یک عضو پویای جامعه را به تصویر بکشم که نمی توان نسبت به آن احساس بی نیازی کرد، زن از مرد بسیار قوی تر است و منظورم قدرت فیزیکی نیست. در این کتاب همچنین دیدگاهم را نسبت به مرد به عنوان یکی از قربانیان جامعه در گذر قرن ها بیان نمودم و اکنون زمان آن فرا رسیده است که رهایی یابد و نگاهی برابر به زن داشته باشد.

اهتمام ورزی من به مسائل زن عملا هویداست، زیرا علاوه بر توجه به درون مایه، به گلچین شخصیت ها نیز بذل عنایت نموده ام؛ به نحوی که شخصیت های زن مثبت و قوی و مبارزه طلب را انتخاب کرده ام، زنان شیفته کرامت و عزت و گریزان از خواری و زبونی را برگزیده ام، زنانی که سعی در پی ریزی یک جامعه قوی و سالم دارند. کوشیدم تا از گزینش شخصیت های زن منفی نظیر کنیز و بدکار و غیره بپرهیزم.

آخرین حرفم در مورد این کتاب اینکه درون مایه آن از چندین سال پیش رژفای وجودم را می خراشید، لذا جرات به خرج دادم و با نگارش کتاب مذکور این درد جانکاه را التیام بخشیدم و تا زمانی که زنده ام به آن افتخار خواهم کرد.

در آخرین مجموعه داستانی خود تحت عنوان “دلقکی بر بلندی دیوار قدس” پایبندی تان به مساله قدس کاملا هویداست، برداشت شما از تعهد انسانی و ملی چیست؟ 

در خصوص کتاب “دلقکی بر بلندای دیوار” باید بگویم که سعی نمودم داستان را به سمت جدیدی سوق دهم، این کتاب مسائل روز انسان را واکاوی می کند که عمده ترین آن رنج های فلسطینیان؛ به ویژه ساکنان شهر قدس است، دغدغه فلسطینی ساکن قدس به خاطر شرایط سیاسی این شهر با دغدغه های دیگر فلسطینیان تفاوت دارد.

از طریق این کتاب وارد خیابان هایی شدم که از وجود دست فروش ها موج می زند، از رهگذر این کتاب وارد محله هایی شدم که فقر در آنها بیداد می کند، وارد کوی و برزن و امکان عبادتی و پست های امنیتی و بقالی هایش شدم، با ساکنان آن هم صحبت شدم، همگی آنان در مورد دلواپسی های خود سخن راندند، سخنی که با آنچه در رسانه ها می شنویم، متفاوت است.

سعی کردم تا خواننده را به رژفای وجود فلسطینیان و ساکنان بیت المقدس رهنمون سازد، پایبندی ام به هویت انسان فلسطینی و دغدغه های ملی آن کاملا نمایان است، زیرا که ما و فلسطیینان و ساکنان بیت المقدس هویت و دغدغه های مشترک داریم.

آیا شما موافق مفهوم ادبیات زنان هستید، ارزیابی شما از این اصطلاح چیست؟

نمی دانم چرا همواره این پرسش را از من می کنند، یک بار به تعدادی از دوستان نویسنده پیشنهاد کردم که هر کدام از ما در مورد یک موضوع مشخص یک متن ادبی را بدون ذکر نام خود به رشته تحریر درآوریم، دوستان نیز این کار را انجام دادند و هنگامی که یکی از آنان این متن را مطالعه کرد نتوانست تشخیص دهد که آن را یک زن نوشته است یا یک زن، ادبیات ادبیات است، زن و مرد نمی شناسد، چنانچه از من بپرسی که چه کسی یارای دفاع هر چه بیشتر از مسائل زنان را دارد به صراحت عرض می کنم که این کار از یک زن ساخته است، چرا که مسائل و دغدغه های زن را فقط زن به نیکی درک می کند،به گمان بنده یک ادیب مرد هر قدر هم توانا باشد نمی تواند احساسات یک زن را به تصویر بکشد، تصور کنید اگر “حنا مینا” به عنوان یک نویسنده نامور احساسات یک زن باردار را به هنگام زایمان به تصویر بکشد شاید تاثیر گذار باشد، ولی هرگز نمی تواند تصویری راستین ارائه کند، بنابراین خواننده به دشواری می تواند سخن او را باور کند. همین مساله در مورد نویسنده زن نیز صدق می کند آنگاه که در مورد رنج و محنت های مرد سخن می گوید.

اگر به دنیای کودکی برگردیم، آن را چگونه ارزیابی و دسته بندی می کنید، چه پیوندی میان این مراحل و نویسنده کودک وجود دارد؟  

روان شناسان مراحل کودکی را به دوره های متفاوتی تقسیم کرده اند، مرحله بعدی مکمل مرحله قبلی ؟؟؟ است، متخصصان امور روان شناسی نظیر بیاجیه در مورد هر مرحله از مراحل کودکی دیدگاه هایی دارند. هر مرحله ویژگی هایی دارد که آن را از مرحله دیگر متمایز می سازد، به عنوان مثال مرحله ؟؟؟ از دو سالگی شروع می شود و تا سن 7 سالگی ادامه پیدا می کند و کودک از نگاه خویش به موضوعات گوناگونی می پردازد، میان خود و دیگری و واقعیت و خیال فرقی قائل نیست، اما در مرحله احیا به اشیاء جامد و متحرک حیات و احساس می بخشد، ولی در مرحله واقعی کودک اشیاء را از طریق تاثیر گذاری ظاهری آنها یا نتایج ملموس شان درک می کند و هیچ پیوندی میان آنها و دلایل واقعی شان ایجاد نمی کند، آنچه که خواستم در مورد اقدام روان شناسان در مورد تقسیم مراحل دوره کودکی بگویم اینکه باید نویسنده کودک توانمندی ها و مقتضیات هر رده سنی را درک کند تا بتواند داستان هایی متناسب با سطح آنان بنویسد. این اتفاق برای من در جریان نوشتن داستان کودکان افتاد.

ادیب در بسیاری از مواقع در لا به لای نوشته هایش سوال هایی نگران کننده مطرح می کند و معمولا آنها را بدون پاسخ می گذارد، آیا این مساله در مورد ادبیات هدفمند کودک و افراد بالغ نیز درست است؟  

بیشتر اوقات ادیب پرسش هایی را در میانه نوشته هایش مطرح می کند و آنها را بدون پاسخ می گذارد تا خواننده فرصت اندیشیدن و جمع بندی و آنالیز رخدادها و ارتباط دادن آن با واقعیت را داشته باشد.

این سبک نویسندگی ارزش متن را بالا می برد و به آن غنا و عمق می بخشد و این مساله در داستان های کودکان امری بسیار ضروری است.

معمول در داستان های خود چه سوال هایی را برای بزرگسالان و خردسالان مطرح می کنید؟

با توجه به اینکه مطمئن هستم خواننده قدرت فهم سوال هایم و پاسخگویی به آنها را دارد، لذا به صورت سمبلک آنها را عنوان می کنم و امیدوارم که این اندیشه ها عمیق تر و واقع بینانه تر باشد و بر نگرش وی استناد ورزد.؟؟؟

خواستم سوال هایی را برای مخاطبان خردسال و بزرگسال طرح کنم تا آنان به واسطه این پرسش ها از کنه وجودی، حقوق خانواده، جامعه، دنیا، اعتماد به نفس، رابطه با دیگران، خود باوری، پذیرش دیگران و احترام به هم نوعشان از هر نژاد و دین و مذهبی که باشد پرده بردارند، خواستم به آنان نهیب بزنم، چرا ؟ تا کی ؟ تا کجا؟ در نهایت به کجا می رسید؟چه قبل از اینکه دیگران را تفهیم کنید، خودتان را تفهیم نمی کنید؟ چرا به این سادگی کوتاه می آیید؟ چرا کوتاه نمی آیید؟ هزاران سوال از این دست….

تعدادی از ناقدان از روانی زبان برخی داستان هایتان و استفاده از آرایه سجع نیز در برخی از داستان های کودکانه شما انتقاد کرده اند؟

انتقاد آنان از روانی زبان کاملا درست است، من پیچیدگی زبان را دوست ندارم، آنچه برای من مهم است اینکه پیامی روشن به زبانی ساده و روان به خواننده منتقل گردد و به هنگام اندیشیدن به نگارش اولویتم ایده ای است که دوست دارم آن را به خواننده منتقل کنم، در مرحله بعد به سراغ زبان و خیال و عاطفه به عنوان یک ابزارهای ضروری رساندن این پیام می روم.

اما در خصوص سوال مربوط به انتقاد برخی ها از سجع در داستان پردازی ام باید بگویم که من از سجع به عنوان یک وسیله برای رساندن پیام به خواننده استفاده می کنم، لذا همواره دوست داشتم این زبان را مورد استفاده قرار دهم، زبانی که پروردگار متعال کتاب خود را به آن نازل کرده است، تقریبا در تمامی سوره های قرآن سجع وجود دارد، از طریق بررسی ادبیات کودکان و اشراف گسترده بر زبان های ادبیات دیگر متوجه شدیم که اسلوب سجع در ادبیات کودک کاربرد زیادی دارد و در واقع شیوه جدید نویسندگان ادبیات کودک به شمار می رود.

زبان شناسان در زمینه استفاده از سجع در نگارش داستان های کودکانه مطالعاتی را انجام داده اند و این اقدام نتایج مطلوبی را در برداشته است؛ به گونه ای که سجع به کودک در یادگیری زبان آمیخته به موسیقی و مورد علاقه کودک کمک می کند و در نتیجه موجب درست صحبت کردن وی می گردد.

بنده با استفاده از این اسلوب نوین (سجع) موافقم، ولی نباید متکلفانه باشد و به متن خدشه ای وارد کند، همان طوری که قبلا گفتم ایده در متن رکن اساسی به شمار می رود و زبان در مرتبه دوم به عنوان یک ابزار بیان قرار می گیرد.

می بینیم که اسطوره و رمز و تشخیص و خیال علمی در ادبیات کودک تکرار می شود؟ نظر شما راجع به این مساله چیست؟ 

از طریق اسطوره و رمز و تشخیص و خیال علمی می توانیم خیال پردازی کودک را تقویت کنیم، این همان چیزی است که مربیان و دانشمندان به آن فرا می خوانند، بنده شخصا بر این باورم اگر کودک بدون خیال باقی بماند در آینده نیز فاقد قدرت نگرش و تصور خواهد بود ؟ و این یک مساله خطرناک است، لذا باید نویسنده کودکان در راستای تقویت خیال کودک تلاش کند تا به یک خیال پرداز توانمند و نوع آور مبدل شود، توصیه می کنم که نویسنده مراحل سنی پیشرفت و تحول کودک را مد نظر قرار دهد.

نوشته هایت به واقعیت نزدیک تر است؟ می توانید علت این مساله را بیان کنید؟

این مساله درست است، باید بگویم که نوشته هایم واقع بینانه و آموزشی و هدفمند است، به خاطر اینکه داستان به عنوان یک ابزار ارزش ها و اصول و زبان و اطلاعات واقعی در مورد طبیعت و زندگی را به انسان می آموزد، استفاده از این سبک برای داستان هایم به منزله دوری من از به کار گیری سمبل و تشخیص و خیال نیست، بلکه بر عکس در تمامی داستان هایم از جمله “الحج معروف و الخروف” از آن استفاده کردم؛ به گونه ای گوسفند پیش از قربانی شدن یک گفت و گو جالب را با حاج معروف انجام داده است. نقش خیال را در تازه ترین دادستان همچنان به یاد داریم؛ این داستان بر خیال مبتنی بر منطق استوار است، به عنوان مثال در داستان رمز نگرانی آواز کبوریک هندوانه عجیب و غریب و بزرگ در باغی طبیعی و در میان انسان های عادی به چشم می خورد و نگهبانی از این باغ حراست می کند، کبوتر از صدایی که او از دست زدن به گل ها و پروانه ها بر حذر می دارد، می ترسد، رویدادهای این داستان واقعی است، این هندوانه از خیال سرچشمه گرفته است و همین مساله به رهایی کبوتر از نگرانی کمک کرد، اما در مورد اسطوره باید بگویم که در نوشته هایم سعی کردم از آن پرهیز کنم و دوست نداشتم از آنها برای نوادگانم سخن بگویم تا کودک را با واقعیت پیوند دهم و او را به حرکت و تکاپو و پیشرفت وادارم.

از هرگونه سخن گفتن در مورد غول و گرگ و دیگر داستان های خرافاتی و اسطوره ای اجتناب می ورزم.

کارکرد نقاشی در ادبیات کودک را چگونه ارزیابی می کنید، آیا داستان تصویری تاثیر متن ادبی را از بین می برد، کدام یک مهم تر است تصویر یا واژه؟

نقاشی در داستان کودکان نقش عمده ای دارد، زیرا این مساله در جلب توجه کودک و نزدیک شدن به آن بدون اندک رنج و زحمتی بسیار تاثیر دارد، اساسا کودک از تصاویر و رنگ ها لذت می برد و می تواند رخدادهای داستان را پس از چند بار شنیدن از زبان بزرگان بازسازی کند، چرا که تصویر در تسلسل رخدادها نقش عمده ای ایفا می کند؛ به ویژه برای کودکی که پس از دوره کودکی زود هنگام توان خواندن را ندارد.

این مساله به کودک در یاد گیری زبان و تسلط بر آن از طریق تکرار آنچه که بزرگان برای وی می خوانند، کمک می کند، کودک تصویر نقاشی ها در ذهن خود را مرور می کند، او همچنین اول تصویر حرف را سپس تصویر واژه را آموزش می بیند، نقاشی های داستان دقت را به کودک یاد می دهد و هر بار به دنبال تصاویر کوچک می گردد، این تصاویر به کودک در پی ریزی خیال یاری می رساند، خیالی که در تمامی مراحل بعدی به آن نیاز پیدا می کند، کودک به هنگام خواندن داستان های غیر مصور به خیالی ؟ نیاز خواهد داشت.

بنده بر این باورم که تصاویر نقاشی شده در داستان های کودکانه متن را محو نمی کند. در داستان سعی ما این است که ایده ای را به کودک منتقل کنیم، آیا این ایده از طریق تصاویر فاقد پیام به خواننده منتقل می شود، متن نویسنده حکم راهنمای واقعی برای نقاش را دارد.

اگر این راهنمایی صورت نگیرد داستانی در کار نخواهد بود، به صراحت هر چه تمامتر می گویم متن و نقاشی ها در مراحل نخستین مکمل همدیگر هستند، اما در مراحل بعدی اهمیت واژه از تصویر بیشتر خواهد بود.

ادبیات کودکان در میهن عربی؟ نظر شما در این باره چیست؟

پدیده ترجمه ادبیات کودک در میهن عربی ما افزایش یافته است، ما با ترجمه مخالف نیستم، زیرا ما را با ادبیات دیگر و کرانه هایی نوین آشنا می سازد. این یک مساله ضروری است. وی من از نویسندگان مان می خواهم کتاب های هدفمند زیادی را برای کودکان بنویسند و کتاب هایی که از لحاظ محتوا با کتاب های ترجمه شده همسنگی کند، با کتاب های ترجمه شده مغایر با ارزش های ما و آداب و رسوم مان مخالفم و اگر مترجم نتواند به زبان عربی اصیل این ارزش ها را بازگو کنم هرگز آنها را نمی پذیرم.

آخرین سوال اینکه اکنون مشغول چه کاری هستند، منتظر کدام اثر جدید شما باشیم؟

اکنون مشغول نوشتن یک رومان پیرامون جایگاه عرب ها و فلسطینیان و نقش آنان و آرمان هایش و پیوند آن با کهن و عصر جدید در پرتو اشغالگری هستم، امیدوارم که از طریق این رمان صدایم را به جهانیان برسانم و آنانی که در دوردست ها هستند پیش از نزدیکان آن را بخوانند و قلم زدن برای جوانان یک مساله ضروری است زیرا کتابخانه های عربی ما فاقد کتاب هایی برای این رده های سنی هستند و در آینده برای نسل نوباه داستان های متناسب با آنان را به رشته تحریر درخواهم آورد. 

لینک کوتاه:

کپی شد