شنبه 03/می/2025

عدنان کنفانی: عمده ترین دغدغه من میهن است

یکشنبه 20-ژانویه-2013

فاجعه اشغال فلسطین و رنج و محنت های شدیدی که با آنها دست و پنجه نرم کردیم، بر رفتار ادبی و شکل گیری شخصیت من تاثیر فراوانی گذاشت.

عدنان کنفانی ادیب سرشناس فلسطینی این مطلب را در مصاحبه با خبرنگار بنیاد فرهنگی فلسطین عنوان کرد

متن مصاحبه از نگاه خوانندگان عزیز می گذرد:

لطفا در مورد نحوه نشو و نمای خود توضیح دهید؟

در آغاز از حضرتعالی تقدیر و تشکر می کنم، مایه افتخار بنده است که با جان و دل با شما سخن می گویم.

بنده در فلسطین و مشخصا در شهر یافا در یک خانواده متمکن و فرهنگی به دنیا آمدم. پدر مرحوم من یک وکیل مدافع بود و نسبت به تربیت و آموزش ما اهتمام ویژه ای داشت.

خاطرم هست که من و برادرم مروان که دو سال از بنده بزرگتر است در یک مدرسه خصوصی تحصیل می کردیم که سطح آن بسیار بالا بود، نهال مهر دانش اندوزی و آگاهی از همان کودکی در وجود ما کاشته شد، ولی این روحیه ناگهان به خاطر پاره ای تحولات که به در به دری ما انجامید، دستخوش تغییر شد. 

تنها چیزی که توانستیم با خود برداریم فقط لباس مان بود، پدرمان ایمان داشت که کشورهای عربی ما ظرف کمتر از یک هفته حق را به حقدار می رسانند، لذا روستای الغازیه لبنان را که خیلی به مرز با فلسطین نزدیک بود، برای اقامت انتخاب کرد، ولی رخدادهایی صورت گرفت که برخلاف تصور پدرم بود و تحولی در زندگیمان روی داد و مسیر تازه ای را شروع کردیم.

چه مراحلی از زندگی ات تحت تاثیر ادبیات قرار گرفته است؟

بی تردید مرحله فاجعه اشغال فلسطین و رنج و محنت های شدیدی که با آنها دست و پنجه نرم کردیم، بر رفتار ادبی ما و شکل گیری شخصیت من تاثیر فراوانی گذاشت. افزون بر این وجود غسان برادر شهید و ادیب من که 4 سال از من بزرگ تر بود توانمندی ها و خلاقیت های ادبی و حس میهن پرستی ایشان آن هم در دوران کودکی تاثیر بسزایی بر ما گذاشت.

از چه سنی نویسندگی را شروع کردید و چه وقت هایی احساس نوشتن پیدا می کنید؟

اگر بگویم از کی شروع به نوشتن کردم شاید باور نکنید، تنها چیزی که به یاد دارم اینکه بنده یک دوره ای همزمان با غسان قلم می زدم، از راهنمایی های  او استفاده می کردم، وی تمایل وافری داشت که نوشته هایم سودمند و هدفمند باشد و همواره تاکید می کرد، ما صاحبان یک آرمان بزرگ هستیم و تحت هیچ شرایطی نباید از دایره این آرمان خارج شویم.

بیشتر روی چه مسائلی تمرکز می کردید؟

برای اینکه تصویر واقعی و صادقانه از امور ارائه کنم، باید بگویم که هر موضوعی در ارتباط با مقوله های ملی یا اجتماعی یا سیاسی که به ذهنم خطور می کرد قلم به دست می گرفتم و می نوشتم. هر وقت اقدام به نوشتم می کنم متوجه می شوم که قلم من مستقیم یا از طریق نمادهایی که برای خواننده روشن و آشکار است مرا به سمت فلسطین سوق می دهد.

حتی اگر در مورد مسایل عاطفی و وجدانی قلم فرسایی بکنم نشانه های فلسطین در لا به لای سطور کاملا مشهود خواهد بود.

برای نزدیک سازی مفهوم به ذهن شما یک مثال ساده ای را بازگو می کنم. وقتی که چشمان زیتونی رنگ معشوقه ام را و موهای عطر آگین حنایی او را و پیراهنش را که به رنگ پرچم میهنم آراسته شده است،توصیف می کنم، به وجد می آیم.

از چه کسانی تاثیر پذیرفتید؟

نخستین کسی که از او تاثیر پذیرفتم، پدر مرحوم است، اکنون احساس می کنم که بسیاری از رفتارهایم و شیوه تربیت فرزندانم تا حد زیادی به رفتار و شیوه تربیت پدرم می ماند، بنده نه تنها در زمینه ادبی، بلکه در تمامی گسترده از پدرم تاثیر پذیرفته ام. بی تردید برادر شهیدم “غسان” در بخش ادبیات تاثیر زیادی بر من گذاشت. او برای من حکم دریای معرفت را داشت و هماره او را به عنوان یک الگوی تمام عیار برای خود قلمداد می کنم.

بحث تاثیر پذیری از این ادیب یا آن ادیب یا این شخصیت و آن شخصیت هرگز تنها دغدغه بنده نبود، به ضرس قاطع می گویم که بنده تحت تاثیر متن قرار می گرفتم، نه نویسنده.

وضعیت کنونی و آینده داستان کوتاه را چگونه ارزیابی می کنید؟

دارید با این سوال زخم مرا تازه می کنید، همه می دانند که نگارش داستان کوتاه در منطقه و سرزمین ما یک حرکت تقریبا جدید به شمار می رود. قدمت چندان زیادی در تاریخ ادبیات ما ندارد، تصور می شد که ما در این زمینه پیشقدم باشیم، ما در میراث کهن خود ارزشمندترین آثار را داریم.  

اکنون در این دوران نابسامان و آشفته بازار ما دچار رکود و سکون در تمامی بخش های زندگی از جمله ادبیات و فرهنگ هستیم. آنچه که ما در حال حاضر در بسیاری از کتاب ها و نشریه ها می خوانیم در حد یک سخن بی محتوا و میان تهی است. این مساله وجود نویسندگانی برتر و برجسته و نامور را نفی نمی کند.

شهید غسان در آن زمان می گفت: در دهه 60 قرن گذشته بیهوده دنبال کتاب های بی مضمون می گشت تا آنها را با قلم تند و نیشدار خود تجزیه و تحلیل کند، اکنون همه ما با تمام توان و دنبال کتاب های تازه ای هستیم، ولی امیدوارم که این مرحله به پایان رسیده باشد و مرحله جدیدی از خیزش ها آغاز شود.

دوست دارید پیرامون چه مسائلی بنویسید؟

اگر مقصود شما جنس کار ادبی است بی تردید می گویم که داستان کوتاه می نویسم، اما اگر منظور شما مقوله های مورد علاقه برای نوشتن باشد، باید بگویم آنگاه که ایده ای در ذهنم شکل می گیرد بنده هیچ فرقی قائل نمی شوم، زمانی که ساختار یک متن را در سر می پرورانم آن را روی کاغذ پیاده می کن. عمده ترین دغدغه من مسائل ملی و میهنی است و مرادم فقط فلسطین نیست، بلکه وضعیت کل جهان عرب نیز است، زیرا ما امت واحد هستیم و آرمان واحدی داریم.

در مورد نشو و نمای غسان توضیحاتی بدهید؟

وی در محیطی آرام نشو و نما یافت تا اینکه صهیونیست ها با یورش به سرزمین ما این آرامش را سلب و همه ما را بی خانمان کردند.

این وضعیت تنها مختص خانواده ما نبود، بلکه همه خانواده ها را به این وضعیت دچار شدند. غسان دومین پسر خانواده بود و برادر بزرگم غازی نام داشت که به تیغ قهر دشمن صهیونیستی به شهادت رسید.

اولین فرزند خانواده خواهرم فایزه بود که نقش عمده ای در به دوش کشیدن مسئولیت خانواده ایفا کرد.

چه ويژگی هایی، غسان را از همسن و سالانش متمایز می کرد؟

منظور شما کدام همسن و سالان است. پیشتر توضیح دادیم آنچه که موجب زنده ماندن ما شده است، دغدغه های ما می باشد.

غسان انسانی بسیار آرام بود، ولی در ورای این آرامش یک توفانی نهفته بود. وی همواره واژه هایی را پدید می آورد که تحسین همه ما را بر می انگیخت.

از خودمان می پرسیدم که او این واژگان را از کجا می آورد. او طنزهای نیشدار می ساخت. روزی با همدیگر قدم می زدیم که یک جوان شروری را دیدیم که می خواست ما را تحریک کند تا با او دعوا کنیم، ولی غسان با آن آرامش همیشگی خود به او گفت:« قدرت تو در بازوان دست و پایت است، ولی قدرت من در سرم است.» همین که او این حرف را زد دوان دوان از این جوان شرور فاصله گرفتیم.

در مورد گرایشات و علاقه مندی های غسان توضیحاتی بفرمایید؟

تمام فکر و ذکر غسان، فلسطین بود، آری! فلسطین محور اندیشه ها و نوشته هایش بود. وی از توانمندی و پتانسیل بسیار بالایی برخوردار بود که زبانم از توصیف آن ناتوان است؛ به نحوی که شبانه روز کار می کرد، این امر در میزان آثار بر جای مانده از وی کاملا مشهود است، حال آنکه وی در سن 36 سالگی به شهادت رسید.

وی نگارش 3 رمان را به صورت همزمان آغاز کرد، ولی اجل به او مهلت تکمیل نوشتن را نداد.

وی تصور نمی کرد که به صورت ناگهان ندای حق را لبیگ گوید، او گمان می کرد بیماری قند خون موجب مرگ او خواهد شد. واقعا  نمی دانم که او کی و چگونه وقت خود را صرف نوشتن یا فعالیت سیاسی می کرد. بی تردید گنجینه اطلاعاتش استعدادهای او را شکوفا ساخت.  

در مورد غسان کتاب های زیادی نوشته ام، یکی از آنها “غسان کنفانی صفحات کانت مطویه” است که محور عمده بحث در این کتاب دوران کودکی و جوانی و آوارگی غسان است و دیگری “معارج الابداع” می باشد.

 

لینک کوتاه:

کپی شد