دکتر جونی منصور تاریخ نگار فلسطینی تاکید کرد که روز زمین نقطه عطفی در زندگی فلسطینیان ساکن اراضی اشغالی سال 48 فلسطین بود.
منصور در گفتگو با بنیاد فرهنگی فلسطین خاطر نشان کرد که برای اولین بار از زمان اشغال فلسطین در سال 1948، فلسطینی ها به صراحت اعتراض مسالمت آمیز خود نسبت به سیاست های دولت عبری در قبال خودشان را اعلام کردند.
وی همچنین به تلاش های گسترده شهرک نشینان صهیونیست برای تثبیت و نهادینه کردن حضور خود در مناطق فلسطینی از طریق سلطه فرهنگی و نظامی بر این مناطق اشاره کرد.

لازم به ذکر است که جونی منصور متولد سال 1960 در شهر حیفاست و هنوز هم به همراه خانواده اش در این شهر اقامت دارد. وی مدرک دکتری خود در رشته تاریخ خاورمیانه را از دانشکده خاورشناسی “سنت پترزبورگ” روسیه دریافت کرده است.
منصور در حال حاضر استاد تاریخ در دانشکده “آکادمی بیت برل” و نائب رئیس دانشکده مار إلیاس ـ عبلین در الجلیل است و قبلا رئیس بخش بانک اطلاعات در مرکز فلسطینی مطالعات اسرائیلی “مدار” بوده است.
وی مطالعات و تالیفات و کتاب های متعددی درباره تاریخ فلسطین و منطقه و به ویژه شهر حیفا داشته است.
· ما در آستانه سالگرد روز زمین قرار داریم.. سوال ما این است که این روز برای یک مورخ فلسطینی که خود اصالتا اهل اراضی اشغالی سال 48 است، چه معنایی دارد؟

· شما در کتابتان با عنوان “شهرک سازی رژیم صهیونیستی” (تاریخ، واقعیت ها و چالش های فلسطینی) به استفاده شهرک نشینان صهیونیست و راهکارهای فرهنگی آنها از متن های ادبی برای حمایت از جنبش شهرک سازی در مقابل جنبش ادبی مقاومتی فلسطینیان در مقابل آنها اشاره کرده اید.. آیا می توانید این مساله را بیشتر برای ما تشریح کنید..؟

· با وجود تمامی تلاش های مورخان فلسطینی، برخی معتقدند که “روایت تاریخی فلسطین” هنوز تکمیل نشده است و هنوز چالش های جدی بر سر راه آن قرار دارد و خسارت های سنگین وارده به اسناد و منابع مکتوب آن جبران نشده است.. چه چیزی مانع از فعالیت و پیشرفت کار شما مورخان می شود..؟

· شما اشاره کردید که در تدوین روایت تاریخی فلسطین بیشتر به تاریخ شفاهی تکیه کرده اید.. حال سوال ما این است که تا چه حد می توان از دقت این روایت شفاهی در تدوین تاریخ مطمئن بود؟
** همان طوری که گفتم ما آرشیو رسمی و یا ویژه ای نداریم که پژوهشگران بتوانند از آن بهره ببرند، اما من معتقدم که نباید در این مساله بی طرف باشیم و میدان را برای رقیب خالی بگذاریم. ما اهتمام زیادی به تدوین و نگارش تاریخ فلسطین داریم، اما ابزارهای زیادی در دست نداریم و ابزارهای موجود فقط در همین حد کفایت می کند که حوادث را ثبت کرده و داستان آنها را به قلم تاریخی کافی و وافی نقل کنیم. در حال حاضر، ما مجبور به استناد به تاریخ شفاهی هستیم و اگر مورخ خود نحوه استفاده از این منبع خوب را بلد باشد، می تواند از آن در راستای تحقق اهداف و مقاصد خود استفاده کند. شهادت ها و اظهارات افراد شاید تفاوت هایی در برخی جزئیات داشته باشد، اما از آن جهت که بیان کنندگان این اظهارات، خود این حوادث را تجربه کرده اند و یا در زمان و مکانی نزدیک به حادثه قرار داشته اند، سندی قوی به شمار می روند. مورخ فلسطینی نیازمند این است که پس از بررسی و تدقیق در این روایت ها میزان دقت آنها را مشخص کند و سپس با اتکا به شیوه پژوهشی مناسب بتواند متن تاریخی منطقی و واقعی و موثری تولید کند. من شخصا مخالفتی با تاریخ شفاهی ندارم، بلکه برعکس از سه دهه قبل اظهارات و شهادت های اهالی حیفا و شمال فلسطین را جمع آوری می کنم و البته در کنار درج این مطالب در صفحات تاریخ، اسناد و مستندات و تصاویری نیز به همراه آنها می آورم.
· این مساله چطور با درخواست های شما برای وضع اصول مشترک برای نگارش تاریخ فلسطین و مساله فلسطین همخوانی دارد..؟
** درخواست من در اصل برگرفته از لزوم یکپارچه سازی صفوف است همانند آنچه که در عرصه سیاسی شاهد هستیم. بنابراین، باید تلاش شود پروژه ای مشترک میان تمامی مورخان فلسطینی و عرب و غیره اتخاذ شود تا متون تاریخی تولید شده پشتوانه ای برای مساله فلسطین باشند. بالطبع این مساله نیازمند تلاش های زیادی است و علاوه بر این، باید منابع مالی و نیروی انسانی مورد نیاز نیز فراهم شود و من فکر نمی کنم که تحقق این امر دور از دسترس و غیر قابل اجرا باشد. طرف های متعددی درباره تاریخ فلسطین مطلب می نویسند و حوادث معاصر را با دید تاریخی ثبت و ضبط می کنند، اما ما نیاز به یک مکتب فکری در تاریخ فلسطین داریم که مورخ با کمک گرفتن از آن به دوران قدیمی بازگشته و موجودیت تاریخی فلسطینیان را اثبات کند. به عبارت دیگر، اکنون مورخ فلسطینی مجبور است از موجودیت ملت خود که از آغاز تاریخ در این سرزمین ساکن بوده است، دفاع کند. این کار نیازمند هم افزایی تلاش ها و همکاری هدفمند و برنامه ریزی شده است، اما تاکنون جز در برخی موارد محدود و یا در دوره های زمانی معین چنین کاری صورت نگرفته است. علاوه بر این، این مساله نیازمند اطلاع از نوشته های دیگران و مقابله با آن نه تنها از لحاظ سیاسی، بلکه هم سیاسی و هم فکری است. به هر حال، ما باید طرحی هدفمند و بررسی شده برای تاریخ فلسطین داشته باشیم و برنامه ای را برای نشر و ترویج این تاریخ در میان جهانیان داشته باشیم تا بیش از پیش جهانی شود و حامیان زیادی را به سمت خود جلب کند. من تلاش می کنم که پژوهش هایم در تاریخ فلسطین صرفا یک بررسی تاریخی نباشد، بلکه ما یک آرمان داریم و باید به هر شیوه ممکن این آرمان مان را به جهان صادر کنیم. راهی که من به شخصه می توانم در پیش بگیرم، نوشتن تاریخ است و معتقدم که نوشتن تاریخ به صورت گروهی و یا در قالب یک مجموعه می تواند باعث اقتدار بیشتر آن آرمان شود. من همین جا، پیشنهاد می کنم که کنفرانس بزرگ عربی برای مورخان با محوریت مساله فلسطین برگزار شود.
· شهر حیفا بیشترین سهم را در نوشته های شما دارد.. شما در جایی گفته اید که «حیفا صحنه جدید مبارزه ملت عرب فلسطین به شمار می رود و به کانون فکر و اندیشه و فرهنگ تبدیل شده است… آیا می توانید این مساله را توضیح دهید که چرا در میان تمامی شهرهای فلسطین، حیفا چنین جایگاهی برای شما دارد..؟
** من در نوشته هایم درباره حیفا سعی داشتم این مساله را به تصویر بکشم که شهر حیفا با اینکه نسبت به دیگر شهرهای فلسطینی از قدمت کمتری برخوردار بوده و فقط 250 سال از عمر آن می گذرد، باز هم از لحاظ قدمت و نقش و جایگاه تاریخیش، بزرگتر از شهرهای یهودی ـ اسرائیلی است؛ چه برسد به دیگر شهرهای فلسطینی مانند عکا، یافا، غزه و اریحا و نابلس و قدس.. که تاریخ چندین هزار ساله دارند… از سوی دیگر، هر کس تاریخ حیفا را مورد بررسی قرار دهد به این واقعیت پی می برد که این شهر چطور تحت تاثیر عوامل مختلف داخلی و خارجی رشد و توسعه پیدا کرده و هزاران خانواده فلسطینی ساکن اراضی فلسطینی و خانواده های عرب ساکن کشورهای عرب همجوار فلسطین را به سمت خود کشیده است. دولت قیمومیتی انگلیس در زمان حضور در فلسطین به اهمیت این شهر پی برده بود و پس از آن و یا همزمان با آن، رژیم صهیونیستی نیز متوجه اهمیت این شهر شد و پروژه های سلطه جویانه خود را بر روی این شهر متمرکز کرد. از سوی دیگر، جامعه فلسطینی حیفا تنها جامعه کارگری نبود، بلکه یک جامعه کاملا متمدن بود؛ به طوری که باشگاه های فرهنگی، روزنامه ها و مجلات، سینماها و تالارها، تیم های ورزشی، مدارس، کافی شاپ ها و مراکز پژوهشی متعددی در این شهر فعالیت می کردند و بافت اجتماعی آن نیز بافت همگونی بود و هر چند که افرادی از شهرها و روستاهای مختلف فلسطین و حتی خارج از آن به این شهر مهاجرت کرده بودند، اما حیفا توانسته بود تمامی آنها را در خود جمع کرده و فرصت زندگی و رشد و توسعه و ارتقای سطح فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را برای همه آنها فراهم کند. در نتیجه همین فضا و شرایطی که در حیفا شکل گرفته بود، جنبش های سیاسی و گروه های مبارزی در این شهر شکل گرفتند و کنفرانس های سیاسی، اجتماعی و آموزشی فلسطینی در آن برگزار شد و احزابی نیز در آن تشکیل شدند که از جمله آنها می توان به جنبش “عزالدین قسام” اشاره کرد که پرچمدار مقاومت در برابر اشغالگران انگلیسی و سیاست های دولت قیمومیتی و ظالم و سرکوبگر آن علیه ملت فلسطین بود. بی شک، شهر حیفا یک سری ویژگی های منحصر به فردی داشت که بر زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن تاثیر گذاشته بود.
از سوی دیگر، موقعیت جغرافیایی حیفا به خاطر قرار گرفتن در میان مصر و بلاد شام، وجود راه آهن از آنجا به سوریه و تبدیل آن به حلقه وصل میان دو سرزمین، توسعه بندر و ایجاد منطقه صنعتی در این شهر و نیز موج های متعدد مهاجرت استعماری صهیونیست ها به آن و سرازیر شدن قشر کارگری به سمت این شهر، باعث شده است که حیفا از جایگاه ویژه ای برخوردار باشد و در عین حال، مسئولیت تاریخی در قبال مساله فلسطین بر عهده داشته باشد و روندی را که در سال 1948 متوقف و به طور کامل قطع شده بود، از سر بگیرد.
· شما در کتاب “اسرائیل دیگر” چه موضوعی را دنبال می کنید؟
** این کتاب در اصل دو رویکرد دارد؛ نخست رویکرد اطلاعاتی؛ به ویژه که عرب ها اطلاعات کافی از رژیم صهیونیستی در اختیار ندارند و حتی می توان گفت که به همان اندازه ای که اسرائیلی ها درباره عرب ها می دانند، اطلاعات ندارند. رویکرد دوم تحلیل و بررسی برخی موضوعاتی است که بی شک هیچ عربی اطلاعی از آنها ندارد؛ مگر اینکه در جامعه صهیونیستی زندگی کرده باشد و به اصطلاح نبض جامعه صهیونیستی را در دست داشته باشد.
از سوی دیگر، این کتاب بیشتر بر روی این مساله تاکید دارد که “امنیت” رکن اساسی رژیم صهیونیستی به شمار می رود و به عبارت دیگر، نظام مدنی این رژیم بیشتر از اینکه مدنی باشد، نظامی است و نظامی گری تمامی عرصه های سیاست، اقتصاد، آموزش و زندگی اجتماعی را تحت الشعاع خود قرار داده است و زندگی صهیونیست ها بیشتر حول محور نظامی گری می چرخد. لذا من لازم دیدم که خوانندگان عرب و پژوهشگران مسائل صهیونیستی را در جریان جزئیات و مسائل ریز تحولات جاری در اسرائیل قرار دهم.
· رژیم صهیونیستی اخیرا بر روی این مساله تاکید داشت که تمامی افراد دارای تابعیت “اسرائیلی” باید سوگند وفاداری به “هویت یهودی رژیم صهیونیستی و دموکراتیک بودن آن” یاد کنند. موضع شما در قبال این مساله چیست و به نظر شما، این تصمیم چه تاثیری می تواند بر روی فلسطینیان ساکن اراضی اشغالی سال 48 داشته باشد؟
** این مساله به شدت خطرناک است و به نظر من باعث بروز اختلافات و درگیری های سیاسی و قضایی خواهد شد. مساله نخست؛ مخالفت ما با این امر در اشکال مختلف آن است و مساله دوم اینکه هویت یهودی و دموکراتیک بودن آن به هیچ وجه قابل جمع نیستند؛ لذا به نظر من، ما با یک بحران شدید در این زمینه مواجه خواهیم شد که معلوم نیست سرانجام آن به کجا ختم شود، اما من به شدت نسبت به تشدید فشارها علیه فلسطینیان ساکن اراضی اشغالی سال 48 نگران هستم.
· آخرین سوال.. مهمترین مشکلات قشر تحصیلکرده در داخل اراضی اشغالی سال 48 فلسطین چیست؟
** از جمله مهمترین مشکلات این قشر می توان به فقدان وجود سازمانی اشاره کرد که بتواند آنها را در یکجا جمع کند. هر کدام از این افراد به تنهایی به دنبال حل مشکل خود هستند؛ بدون اینکه ـ جز در موارد نادر ـ کسی بخواهد کمکی به آنها بکند. از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی سعی در بیگانه سازی تعدادی از افراد تحصیلکرده از فرهنگ فلسطینی و هماهنگ سازی و پرورش آنها بر اساس خواسته ها و رویکردهای خود را دارد؛ به طوری که بتواند گرایشات ملی گرایانه و ناسیونالیستی آنها را تا حد ممکن کاهش دهد. علاوه بر این، مراکز انتشاراتی که حمایت های لازم از آثار تحصیلکردگان خلاق و مبتکر را انجام دهند وجود ندارد و از همین رو، نویسندگان مجبور می شوند خود شخصا با تحمل شرایط اقتصادی سخت و بسیار دشوار این کار را انجام دهند و من لازم می دانم که فضای بیشتری برای بیان آراء و اندیشه ها و نشر فرهنگ فلسطینی حد اقل در داخل جهان عرب فراهم آید و به عبارت دیگر، در راستای طرحی هدفمند و برنامه ریزی شده، فرصت لازم برای حمایت از ابداعات و نوآوری های فکری فلسطینیان ساکن اراضی اشغالی سال 48 و منتشر کردن آنها فراهم آید تا جهان عرب بیش از پیش با این آثار آشنا شود. البته منظور من تلاش ها و اقدامات فردی نیست، بلکه همکاری هدفمند و برنامه ریزی شده است که مستلزم تشکیل موسسات و سازمان هایی است که حمایت های لازم از قشر تحصیلکرده فلسطینیان ساکن اراضی اشغالی سال 48 را فراهم آورند و زمینه تداوم بقا و ابراز وجود آنها را فراهم سازند.