وقتی ادیبی آگاه به مساله فلسطین صحبت می کند، انسان احساس می کند که وی نقشه جدید سیر منازعه و تحولات و جزئیات آنرا در سطرهای نوشته ادبیش ترسیم می کند و در واقع، انسان خود را سربازی در این میدان نبرد می داند. این ادیب ضمن به تصویر کشیدن جنبه های زمانی و مکانی، در نوشته خود کمال دقت را به خرج می دهد تا حماسه پیروزی را رقم بزند و داستان رشادت های ملتی را به رشته تحریر درآورد که توانسته است زندانبان خود را شکست دهد و در حال تلاش برای شکستن غل و زنجیرهای بسته شده بر دستانش و خروج از ظلمت و تاریکی است و حتی فراتر از آن، توانسته است در غزه با کرامت معجزه ای را رقم بزند و قهرمانانه در مقابل “سرب گداخته” دشمن ایستادگی کند و شب فسفوری خود را به گورستان متجاوزان و اشغالگران تبدیل نماید. بدین ترتیب بود که خیلی زود آفتاب آزادی سر برآورد و جهان را به نور خود روشن کرد تا پیروزی خون بر شمشیر رقم بخورد.
این داستان، شرح حال ملتی مقاوم است که توانست دشمن اشغالگر را شکست دهد.. و حال این ادیبی که 15 سال از عمر گرانقدرش را در زندان های رژیم صهیونیستی سپری کرده است، قلم به دست گرفته و سعی در ترسیم چهره این ملت در قالب نوشته هایش دارد. همراهان وی در این داستان، همسر و دختر شیرخواره اش هستند که شاهد عینی ظلم و ستم های رژیم اشغالگر قدس و زورگویی های آن بودند.. این ها توصیفی از ادیب رمان نویسی بودند که با قلم خود توانست درد و رنج این ملت را در رمان ها و مجموعه های داستانی اش به تصویر بکشد.
در زیر متن کامل مصاحبه ولید هودلی رمان نویس برجسته فلسطینی با مرکز اطلاع رسانی فلسطین از نظر خوانندگان محترم می گذرد:
ـ ولید هودلی کیست؟ مهمترین مراحل زندگی وی را تشریح کنید؟
من و خانواده ام بخشی از فاجعه این ملت هستیم. آبا و اجداد ما در سال 1948 از روستای عباسیه در شهرستان یافا مهاجرت کرده و در اردوگاه آوارگان فلسطینی “الجلزون” در شمال رام الله اقامت گزیدند. من در سال 1960 در یکی از منازل همین اردوگاه فلاکت زده به دنیا آمدم و در کوچه پس کوچه های همان اردوگاه نیز رشد و نمو یافتم. تحصیلات دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدارس سازمان امداد و کاریابی سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی “آنروا” سپری کردم و سپس برای ادامه تحصیلات در دوره دبیرستان به رام الله رفتم. در ادامه تحصیلات، من به مرکز تربیت معلم در همان شهر راه یافتم و توانستم مدرک لیسانس خود در رشته ریاضی را از آنجا دریافت کنم. پس از آن، به مدت چند سال به شغل معلمی مشغول بودم و سپس در دوره فوق لیسانس وارد دانشگاه قدس شدم و راه تحصیلات تکمیلی را در پیش گرفتم، اما بازداشت و حبس در زندان های رژیم صهیونیستی اجازه تکمیل و به سرانجام رساندن این مسیر را نداد. من هم مانند دیگر اقشار ملت فلسطین توجه ویژه ای به مساله فلسطین داشتم و از همین رو، وارد عرصه فعالیت های ملی شدم و به همین خاطر بارها توسط نظامیان صهیونیستی بازداشت و روانه زندان گشتم و نزدیک به 15 سال در داخل زندان های صهیونیستی بودم. علاوه بر این، همسرم “عطاف علیان” نیز 10 سال در زندان های صهیونیستی حبس بود و جزء آزادگان فلسطینی به شمار می رود و حتی دختر شیرخواره ام نیز از شر بازداشت های نظامیان ارتش عبری در امان نبوده است و به همراه مادرش بازداشت شده بود.
ـ نوشتن را از کی آغاز کردید و چطور به عرصه ادبیات مقاومتی روی آوردید؟
من نوشتن را در داخل زندان آغاز کردم و سرآغاز این نوشته ها بروشورها و اعلانیه هایی بودند که به منظور بسیج معنوی اسرای داخل زندان های صهیونیستی چاپ و توزیع می شدند. به تدریج در نوشتن اعلانیه ها مهارت پیدا کردم تا جایی که برخی مواقع از گفتمان ادبی در آنها استفاده می کردم و یا آنها را در قالب داستان کوتاه می نوشتم.
اما نویسندگی حرفه ای و جدی را از وقتی آغاز کردم که برخی از اسرای موسوم به “اسرای گاهنامه های عربی” از من خواستند که قبل از آزادی شان از زندان سرگذشت بازداشت و 13 سال اسارت شان را به رشته تحریر درآورم. بدین ترتیب بود که کار نگارش سرگذشت آنها را آغاز کردم و آنها به هنگام آزادی از زندان، این نوشته ها را همراه خود بردند و در بیروت اقدام به انتشار آنها کردند. بدین ترتیب بود که نخستین نوشته های من در زمینه داستان تحت عنوان “الشعاع القادم من الجنوب” (پرتوی از سمت جنوب) منتشر شد.
در زمان انتفاضه دوم، دیدم که جوانان فلسطینی همان اشتباه دوران انتفاضه اول در جریان بازجویی و تحقیقات را مرتکب می شوند و در اتاق هایی که از آنها با عنوان “لانه گنجشک ها” یاد می شود، فریب ترفندهای ماموران بازجویی را می خورند و در حالی که فکر می کنند در میان اسرای فلسطینی هستند، به یک باره متوجه می شوند که اطرافشان پر از مزدوران سازمان اطلاعات و جاسوسی شاباک است.
بدین ترتیب بود که “محمود عیسی” رهبر اسیر فلسطینی به من پیشنهاد داد که درباره موضوع “لانه گنجشک ها” و بازجویی ها در داخل زندان های صهیونیستی کتاب بنویسم. من بر این باور بودم که موضوعی که ما می خواهیم درباره آن بنویسیم، برای خوانندگان سنگین خواهد بود و از همین رو، باید اطلاعاتی را که می خواهیم به مخاطبان ارائه دهیم، در قالب داستان مطرح کنیم. من کار نگارش عملی این داستان موسوم به “پرده های تاریکی” را از سال 2000 آغاز کردم. این کتاب عبارت از مجموعه داستان هایی بود که من خود تجربه کرده و یا از دیگران شنیده بودم و تلاش کردم که همه آنها را در قالب یک داستان درآورم و تمامی جزئیات مربوط به مراحل بازجویی در داخل زندان های صهیونیستی را در داخل این داستان ها ذکر کنم.
ـ آیا ادبیات مقاومتی نیازمند رشد و گسترش است؟ یا اینکه به اصطلاح “در جا می زند”؟
همه چیز نیاز به رشد و گسترش دارد و هیچ چیزی از همان آغاز کامل نیست. هر آنچه من نوشته ام، عبارت از تلاش هایی برای رفع نیاز بوده اند و راز موفقیت “پرده های تاریکی” هم این بود که سعی در رفع یکی از نیازهای قشر جوان جامعه فلسطین را داشت. واقعیت این است که تمامی جوان های فلسطینی در معرض خطر بازداشت قرار دارند و به تبع آن همه می خواهند بدانند که در بازداشتگاه های صهیونیستی چه اتفاقی می افتد. لذا، من با در نظر گرفتن این نیاز مهم جوانان فلسطینی کتاب مذکور را نوشتم و با این وجود احساس می کنم که این موضوع نیاز به بسط و گسترش دارد؛ چرا که رژیم صهیونیستی شیوه های خود را تغییر و در برخی موارد نیز گسترش می دهد و در عین حال، ساز و کارهای اعمال ظلم و ستم و سرکوب و شکنجه در جریان بازجویی از جوانان فلسطینی را نیز تغییر می دهد. بنابراین، ما نیز باید شیوه های واکنش به این تجاوزات و اقدامات طرف صهیونیستی را تغییر دهیم و به جوانان بیاموزیم که چطور باید از روح و اراده خود که توان پیروزی و ایستادگی در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی را دارد، محافظت کنند. مفهوم ادبیات مقاوم نیز همین است.
ـ شما آثار ادبی تان را چطور منتشر می کردید؟ ساز و کار انتشار این آثار در خارج از زندان چیست؟
در سال 2000 من با تحمل سختی ها و مشقت های فراوان کار نگارش داستان “پرده های تاریکی” را به پایان بردم و البته خیلی سعی می کردم که زودتر این کتاب را منتشر کنم. در جریان نگارش فصل پایانی کتاب، اداره زندان به من اطلاع داد که باید روز یکشنبه به زندان هداریم منتقل شوم. آن روز، روز پنجشنبه بود و من هنوز نگارش داستانم را تمام نکرده بودم و به شدت نگران این مساله بودم که در جریان نقل و انتقالم به زندان هداریم این کتاب ناپدید و یا از سوی عناصر صهیونیستی توقیف شود. لذا، ار روز پنجشنبه تا صبح روز یکشنبه به صورت شبانه روزی بر روی آن کار کردم؛ بدون اینکه حتی یک ساعت به خودم استراحت بدهم و به لطف خدا توانستم قبل از انتقال به زندان هداریم، کار نگارش کتاب را به پایان برسانم. بعد به دوستان گفتم که کتاب را برای انتشار به خارج از زندان ارسال کنند، اما متاسفانه تا یک سال پس از انتقال به خارج از زندان، این کتاب در دست کسانی بود که از انتشار آن به شدت می ترسیدند و من طی این مدت، مدام پیگیر کار نشر آن بودم و دلیل عدم انتشار آنرا می پرسیدم. بنابراین، بار دیگر از دوستانم در زندان عسقلان خواستم که این کتاب را به خارج منتقل کنند تا زمینه چاپ آن فراهم شود و این بار این کتاب به دست “متوکل طه” نویسنده و شاعر فلسطینی و مدیر خانه شعر فلسطین رسید و وی پس از مطالعه دقیق این کتاب گفته بود که:« این داستان موفقیت چشمگیری کسب خواهد کرد.» وی خیلی زود زمینه چاپ این کتاب از طریق موسسه “ارشاد ملی” فلسطین را فراهم کرد. این موسسه زیر نظر خانه شعر فلسطین فعالیت می کند و “پرده های تاریکی” اولین کتابی بود که در این موسسه به چاپ می رسید. پس از آنکه من در سال 2002 از زندان آزاد شدم، کتاب مذکور هفت بار با شمارگان 40 هزار نسخه ای چاپ شد و 10 هزار نسخه از آن نیز با اجازه خود من در غزه چاپ شد که این آمار در فلسطین بی سابقه بود؛ به طوری که تا آن زمان، هیچ کتابی در فلسطین با شمارگان بیش از 2000 نسخه چاپ نشده بود.
ـ آیا قصد نگارش بخش دیگری از “پرده های تاریکی” را ندارید؛ به ویژه که شیوه های بازجویی در زندان های صهیونیستی نیز تغییر کرده است؟
بله، ما نیازمند بخش دوم “پرده های تاریکی” هستیم و من با جدیت دنبال این مساله هستم. واقعیت این است که نویسندگی در این زمینه نوعی آگاهی و معرفت است که دو شرط اساسی برای موفقیت و ایستادگی به شمار می روند. اما همه این ها یک لازمه اساسی دارد و آن اراده است.. اراده پویای هنری. ممکن است نویسنده ای آگاهی و معرفت داشته باشد، اما از اراده لازم برخوردار نباشد؛ در این صورت نخواهد توانست در مقابل دشمن اشغالگر مقاومت و ایستادگی کند. لذا، اراده بخش اصلی قسمت دوم این داستان است و حتی می توان گفت که بخش دوم باید زاییده اراده باشد و باعث رشد و تقویت اراده شود. از همین رو، من در بخش دوم بیشتر بر بعد معنوی تاکید دارم و به دنبال رسیدن به جواب این سوال هستم که چطور یک اراده قوی شکل می گیرد؛ اراده ای که جوانان فلسطینی با اتکا به آن بتوانند در مقابل زندانبانان و ماموران بازجویی رژیم صهیونیستی پیروز شوند.
ـ با توجه به اینکه شما خودتان در جریان بمباران غزه در جریان جنگ 22 روزه در این منطقه حضور نداشتید و آنرا تجربه نکرده اید، تجربه داستان نویسی شما در رمان “شب فسفوری غزه” چه تفاوتی با تجارب قبلی تان دارد؟
هنر من در داستان نویسی، قدرت تخیل است که عامل موفقیت یک رمان به شمار می رود. من سعی کردم با صحنه های زنده و واقعی که از جنگ غزه می دیدم، قدرت تخیلم را تقویت کنم. من در زمان جنگ غزه در زندان نقب بودم و می دیدم که جنگنده های صهیونیستی از پایگاه های نظامی صهیونیستی به سمت غزه به پرواز در می آمدند. من همزمان صحنه های مربوط به خرابی ها، کشتارها و ایجاد رعب و وحشت جنگنده های صهیونیستی در میان شهروندان فلسطینی را هم از طریق تلویزیون مشاهده می کردم. لذا، اینجا باید قدرت تخیل این صحنه های زنده تلویزیونی را با مطالب روزنامه ها و رادیو با هم ترکیب می کرد تا بتواند صحنه واقعی و عینی برای من خلق کند.
ـ صحنه دراماتیک رمان “شب فسفوری غزه” چه بود؟
صحنه دراماتیک این داستان یک صحنه غیر عادی متشکل از خرابی های جنگ و کشتارهای صورت گرفته و در عین حال، فاجعه انسانی روی داده در غزه بود. من در قالب این داستان خیلی تلاش کردم که سرگذشت یک امدادگر و تجربه وی در غزه و نیز دیده های وی را به تصویر بکشم. داستان های من بیشتر از دریچه دید همین امدادگر شکل گرفته اند و همگی صحنه های دراماتیک و دردناکی هستند و نمی توان گفت که صحنه های عادی به شمار می روند. این صحنه ها به حدی دردناک و اسفبار هستند که بدبین ترین قوه های تخیل هم نمی توانند مثل آنرا متصور شوند. این امدادگر وقتی به خانه اش برمی گردد، می بیند که تبدیل به کوهی از آوار شده و پدر و برادرانش کشته شده اند. حادثه جدید در این داستان این است که معادله های نبرد در جبهه های مختلف را بیان کرده است. “علاء” قهرمان این داستان در عرصه جنگ در جبهه خارجی با دشمن صهیونیستی حضور داشته است و در عین حال، در عرصه جنگ به جبهه داخلی نیز حاضر بوده است و در مقابل شهروندان ناامید فلسطینی قرار داشت. اما جبهه سخت تر از هر دو جبهه قبلی، جبهه عاطفی و عاشقی بود؛ چرا که نامزدش در مصر به صورت مکرر به وی پیام می فرستاد و جویای سلامتی اش بود. نامزدش می خواست که او را از میدان جنگ خارج کند تا او نقش تماشاچی را ایفا کند. قهرمان داستان در عرصه اینترنت نیز در جنگ با دشمن صهیونیستی قرار داشت و بدین ترتیب، می بینیم که چطور در عرصه های مختلف با دشمن نبرد می کند. خواننده به راحتی می تواند تمامی معادلات جنگ را در این رمان ببیند.
به نظر من، این رمان حربه ای برای بسیج احساسی، فکری، عاطفی و روحی در تمامی ابعاد منازعه آتی است و من معتقدم که این رمان نوعی پشتوانه معنوی برای ملت مبارز و مقاوم در برابر اشغالگران صهیونیست است؛ ملتی که هر لحظه در میدان جنگ با رژیم صهیونیستی به سر می برد و به تبع آن نیاز به حمایت و پشتیبانی روحی و معنوی مطلوب دارد.
ـ آیا در عصر سازش، توجه به ادبیات مقاومتی کم رنگ شده است؟
در صحنه نبرد ما هم ادبیات مقاومتی داریم و هم ادبیات سازش. هر دوی آنها هدفی به نام “تداوم بقاء” را دنبال می کنند. ادبیات مقاومتی زندگی را در عزت و کرامت و رشادت می بیند، اما ادبیات سازشکاری، زندگی را در لذت و رفاه دروغین می بیند که فرد در آن در حضیض ذلت و خواری زندگی می کند.
بله، توجه و اهتمام به ادبیات مقاومتی نسبت به گذشته فرق کرده است. اوضاع کنونی حاکم بر کرانه باختری نشانه پایین آمدن از کوه (عزت و کرامت) است و این وضع تا حد زیادی ناشی از فقدان انتفاضه و قیام مردمی است؛ چرا که انتفاضه انعکاس و بازتاب جوشش احساسات انقلابی و مقاومتی است و اراده مردم برای مقاومت در برابر دشمن را به تصویر می کشد. لذا، فقدان انتفاضه و عملیات های مقاومتی منجر به این حد از تنزل و کاهش روحیه ملت شده است.
ما امروز در کرانه باختری بر عکس باریکه غزه، اوج این خفت و خواری را احساس می کنیم؛ چرا که ساکنان غزه هر آن منتظر وقوع جنگ هستند و به هیچ وجه در حالت سکون و سرخوردگی به سر نمی برند.
ـ در سایه این جنگ اراده ها، یک شخص ادیب چطور می تواند به این وضعیت خفت و خواری پایان دهد؟
اینجا نوبت ادبیات متعهد فرا می رسد ادبیات پایبندی به ارزش ها و اخلاق است. ادبیات مقاومتی هم بخشی از این رسالت است، اما این رسالت به صورت جامع و کلی در ادبیات متعهد دیده می شود که ادبیات پایبندی به عقیده و گرایشات و اصول و ارزش هاست. ادبیات متعهد در عین حال، آرمان های امت و امور وطن و ملت را نیز سر لوحه کار خود قرار می دهد و همواره سعی در ارتقای روحی و معنوی ملت خود دارد و به ترویج ارزش ها و خصوصیات مقاومتی در میان ملت می پردازد… ادیب هرگز نباید بی طرف باشد، بلکه باید مکتب و ایده و تفکری داشته باشد که از آن دفاع کند و از سوی دیگر تلاش کند که شهروندان برجسته و فرهیخته را به این مکتب دعوت کند تا بتواند در روند تغییر و تحول و تاثیرگذاری نقش داشته باشد.
ـ در سایه حملات شدیدی که علیه قدس و مسجد مبارک الاقصی صورت می گیرد، شما به عنوان یک نویسنده و ادیب تا چه اندازه در ادبیاتتان به این مساله توجه می کنید؟
قدس قلب ماست و هر کس با شعر، ادبیات، نثر، رمان و داستان هایش درباره قدس صحبت نکند، در واقع ادیب نیست. توجه ما به قدس باعث می شود که در مسیر صحیح گام برداریم، اما در صورتی که آنرا به باد فراموشی بسپاریم، در واقع از خود و وضعیت حاکم بر خودمان بیگانه شده ایم. ادبیات متعهد باید به دفاع از قدس و درگیری های جاری در اطراف آن بپردازد.
واقعیت این است که صهیونیست ها سعی در حذف هویت قدس و نابودی آثار آن دارند و در این وضعیت، ما بیش از هر زمان دیگری نیازمند جنبش ادبی تخصصی در زمینه دفاع از قدس و توصیف اوضاع آن و تلاش برای استفاده از تمامی ظرفیت های امت برای دفاع از این شهر مقدس هستیم… ما نام “مرکز بیت المقدس” را بر روی مرکز خود گذاشته ایم تا همواره مساله قدس در کانون توجهات ما باشد. علاوه بر این، ما مجله ای را نیز برای کودکان با عنوان “مداد بیت المقدس” منتشر می کنیم تا توجه به قدس و حمایت از مسجد الاقصی با گوشت و خون نسل جوان آمیخته شود.
این دو معادله تا حد زیادی با هم مرتبط هستند؛ به طوری که اگر نسل جدید با وظایف خود برای آزادی قدس آشنا شوند، قدس آزاد می شود، اما در غیر این صورت، تضعیف این نسل می تواند باعث از دست رفتن قدس شود و این ارتباط میان دو مساله کاملا واضح و آشکار است.
ـ استاد ولید هودلی اوضاع ادبی فلسطین در سایه حمایت طرف های مختلف از مذاکرات و طرفداری یک طرف از مساله مقاومت را چطور ارزیابی می کند؟
ما فعالیت های فرهنگی را فراتر از فعالیت های سیاسی می دانیم و در نظر ما، فعالیت های فرهنگی قلعه اول و آخر هویت فلسطینی است. اگر مقامات سیاسی از اصول خود عقب نشینی و چشم پوشی کردند، قشر فرهیخته و تحصیلکرده حق ندارد که از این اصول عقب نشینی کند و اگر تیم مذاکره کننده سقف خواسته های خود را کاهش داد، قشر فراهنگی و تحصیلکرده نباید سقف خواسته های خود را پایین بیاورد، بلکه همچنان باید سقف خواسته های خود را بالا نگه دارد؛ چرا که قشر فرهنگی تزریق کننده فرهنگ و تربیت و احساسات و عواطف است، اما سیاستمدار بیشتر به موازنه و فراز و نشیب ها فکر می کند و از همین رو، دو عرصه سیاسی و فرهنگی تفاوت های زیادی با هم دارند.
ـ آیا به نظر شما، ادبای فلسطینی اکنون توانسته اند این موازنه ملی را حفظ کنند؟
برخی از اهالی فرهنگ و فرهیختگان این موازنه را حفظ کرده اند، اما برخی دیگر به آن پایبند نبوده اند. با این وجود، به صورت کلی می توان گفت که کفه ترازو به نفع فرهنگیان پایبند به اصول و حافظ موازنه سنگینی می کند و آنها همیشه از روحیه بالا برخوردارند و گفتمان آنها، گفتمان برتر به شمار می رود. در این میان، برخی فرهنگیان و فرهیختگان به نوعی وابسته به سیاستمداران هستند و در صورتی که آنها از مواضع شان عقب نشینی کنند، ادبیات این گروه از فرهیختگان نیز کم رنگ می شود.
ـ آیا می توان گفت که ما در برابر دو مکتب: سازشکاری و مقاومت قرار داریم؟
حتما همین طور است. تعداد نسبتا زیادی از فرهیختگان فعالیت های سیاسی و فرهنگی را با هم مرتبط می دانند و فعالیت های خود در این دو زمینه را به موازات هم جلو می برند. اما این قابل قبول نیست؛ چرا که برخی ها به محض اینکه به پست و منصب سیاسی می رسند، با چرخش 180 درجه ای ادبیات و گفتمان خود را تغییر می دهند. ما باید همیشه نقش اصلی را به ادبا و فرهیختگان بدهیم و آنها را طرف برتر بدانیم.
ـ در این راه فرهنگی و ادبی، رژیم صهیونیستی چه مشکلات و موانعی را برای شما ایجاد کرده است؟
رژیم صهیونیستی به شدت با این ادبیات مقابله می کند و آخرین باری که من بازداشت شده بودم، در بازداشتگاه المسکوبیه مرا تهدید کردند که اگر هر گونه مطلبی در این زمینه بنویسم، آنرا به منزله تحریک احساسات علیه دولت عبری قلمداد خواهند کرد. علاوه بر این، محدودیت های دیگری هم بر سر راه انتقال نوشته های ما از داخل زندان به خارج وجود دارد و در برخی موارد این نوشته های ما توسط عناصر صهیونیستی گرفته می شوند. داستان “قبرستان زنده ها” یکی از همین موارد بود که بار اول آنرا از من گرفتند، اما من دوباره آنرا نوشتم. البته برخی نوشته ها هم بودند که من نتوانستم دوباره آنها را بنویسم و از جمله آنها می توان به داستانی درباره جهاد و مبارزه در نابلس با عنوان “الحریة في جبل النار” (آزادی در کوه آتش) اشاره کرد. لذا، ادبیات مقاومتی و تمامی افرادی که در این زمینه فعالیت می کنند در معرض تعقیب و پیگرد قرار دارند.
ـ استاد ولید هودلی عرصه فرهنگی جهان عرب پس از انقلاب های عربی چطور ارزیابی می کند؟
جهان عرب در حال حاضر دچار شکاف و دو دستگی شده است. برخی ها در نتیجه همین انقلاب ها جرأت و جسارت بیشتری در گفتار پیدا کرده اند و همچنان اصول ملی و ناسیونالیستی اولیه را حفظ کرده اند. آنها معتقدند که ما همچنان باید انقلابی بمانیم و این روحیه بالایی را که انقلاب ها به ما داده اند، حفظ کنیم. برخی نیز با دیده شک و تردید و بدبینی به این انقلاب ها نگاه می کنند و معتقدند که تمامی این تحولات و انقلاب ها توطئه بوده است و قرار نیست این بهار عربی منجر به بهبود اوضاع شود، بلکه برعکس باعث وخامت بیشتر اوضاع جهان عرب خواهد شد. ما همیشه توطئه ها را قبول داریم، اما در کنار آن باید اراده مردم را هم در نظر گرفت. ملت ها خواهان آزادی و تغییر هستند و این شعاری بود که در تمامی انقلاب ها شنیده می شد. ما به اراده ملت ها امید داریم و معتقدیم که در نهایت اراده ملت های طرفدار آزادی و تغییر پیروز خواهد شد و این ملت ها سرود پیروزی سر خواهند داد.