حمله رسانه ایو رسمی رژیم صهیونیستی به حزب کارگر انگلیس پس از اظهارات “کینلیونگستون” شهردار سابق لندن که “آدولف هیتلر” رهبر نازی های آلمانرا “دوست صهیونیست ها” یا “صهیونیست” توصیف کرده بود، ناگهانیو تصادفی نبود، بلکه این اقدام در ادامه روند عملی کاهش روابط میان این رژیم و بهویژه جریان راستگرای اسرائیل و دولت بنیامین نتانیاهو با انگلیس؛ و نه تنها حزبکارگر صورت می گیرد. این سیر قهقرایی در روابط لندن و تل آویو نتیجه تشدید موضعحزب کارگر و یا دست کم رهبران برجسته آن در قبال هر مساله ای است که علیه رژیمصهیونیستی و اقدامات و جنایت های جنگی آن در کرانه باختری و باریکه غزه باشد و اینروند طی 10 سال اخیر یعنی پس از دوره حکومت تونی بلر روند شدیدتری به خود گرفتهاست.
البته اینروند با تبدیل لندن و دانشگاه های انگلیسی به کانون فعالیت های جنبش بین المللیتحریم رژیم صهیونیستی و کاهش حمایت های همه جانبه از مواضع صهیونیستی گسترش بیشتریپیدا کرد؛ به ویژه که حمایت های انگلیس از رژیم صهیونیستی در دو دهه اخیر تنها بهمراجع رسمی محدود شده است و خبری از حمایت های مردمی نیست و این مساله را به وضوحمی توان در تصویب قوانین انگلیسی (با حمایت دولت های محافظه کار) علیه احتمالتحویل هر کدام از مسئولان صهیونیستی به مراجع قضایی به اتهام ارتکاب “جنایتهای جنگی” و سرپیچی از اجرای قوانین موجود مشاهده کرد به طوری که مقاماتصهیونیستی بارها به هنگام سفر به لندن یا دیگر شهرهای انگلیسی مجبور شده اند درداخل هواپیماهایشان محبوس بمانند و حتی پایشان را هم به فرودگاه های تحت حاکمیتانگلیس نگذارند تا از قوانین و منشورهای مربوط به بازداشت جنایتکاران جنگی در امانباشند.
اما اظهاراتلیونگستون بعد دیگری هم دارد؛ چرا که به دست بر روی پاشنه آشیل تاریخ صهیونیسم واسرائیل گذاشته است و آن ماهیت و واقعیت مربوط به همکاری “جنبشصهیونیستی” و به ویژه جریان کارگری آن به رهبری دیوید بن گوریون با جنبش نازیو “رایخ سوم” در دهه سوم قرن گذشته و حداقل قبل از آغاز تلاش های رایخسوم برای حل مشکل یهودیان از طریق نسل کشی آنها در کوره های گازی است.
و این مسالهاسناد جنبش صهیونیستی و تاریخچه اختلافات میان جریان های اصلی در داخل آن؛ جریانکارگری به رهبری بن گوریون و راستگرایان به رهبری زئیف ژابوتینسکی را فاش می کند واین جریان راستگرا که امروز رهبری آنرا بنیامین نتایناهو ( که پدرش پرفسور بنزیوننتانیاهو مورخ و مشاور ویژه ژابونسکی بود) بر عهده دارد، اولین کسی بود که جریانچپگرای بنیانگذار رژیم صهیونیستی را به همکاری با نازی ها و امضای توافقنامه هایمختلف با آنها برای کوچاندن یهودیان از اروپا به فلسطین متهم کرد.
این اتهامبعدا توسط جریان مذهبی “حریدی” با یک اتهام بیشتر مطرح شد و آن این کهصهیونیسم به عنوان یک “جریان سکولار و جنبش آزادی بخش قومی” توجهی بهسرنوشت یهودیان حریدی نداشت، بلکه دهها و شاید صدها هزار یهودی مذهبی را که نمونهای از یهودیان “گتوها” یا یهودیان مهاجر بودند، مخفی می کردند.
در همینراستا، حاییم شالیو دیروز دوشنبه گزارشی در روزنامه صهیونیستی هاآرتص درباره روابطصهیونیسم و نازیسم منتشر کرد و تلاش نمود با اعتراف به جزء بر روی کل سرپوش بگذاردو این روابط و عمق آنها را کم اهمیت جلوه دهد. شالیو این مقاله خود را با اشاره بهاین مساله آغاز کرده است که “آدولف ایخمان” از رهبران بزرگ نازی ها درزمان هیتلر، خودش را صهیونیست معرفی می کرد و نه خود هیتلر. ایخمان همچنین برامضای توافقنامه ترانسفر یهودیان به فلسطین به عنوان راه حلی جایگزین برای نابودیآنها نظارت داشت.
این نویسندهصهیونیست همچنین به کتاب “لنی برنر” فعال و نویسنده مارکسیست با عنوان”صهیونیسم در دوران دیکتاتورها” و نیز رساله محمود عباس رئیس تشکیلاتخودگردان فلسطین که به در سال 1982 به پژوهشکده مسکو ارائه داده و در آن روابطصهیونیسم و نازی ها را تشریح کرده بود، اشاره کرده است. شالیو خاطر نشان می کند که”حنه أرندت” شخصیت یهودی چپگرای سوسیالیست در جریان پوشش خبری جلسهمحاکمه ایخمان در اسرائیل در دهه 50 قرن گذشته، به ابعاد مختلف روابط نازی ها وصهیونیست ها اشاره کرده بود که این مساله باعث خشم و ناراحتی و ناسزاگویی مخالفانبه وی شد.
شالیو همچنینبه توافق رسمی صهیونیسم و رایخ سوم در سال 1933 که میان اتحادیه کارگری صهیونیستیدر آلمان و نظام این کشور به امضا رسید و جنبش جهانی صهیونیسم هم در نوزدهمینکنگره خود در شهر لوزان سوئیس در سال 1935 آنرا به رسمیت شناخت، اذعان کرده است.این توافق زمینه فروش املاک یهودیان به دولت آلمان و مهاجرت آنها به فلسطین رافراهم کرد و بدین ترتیب، در سال های دهه 30 قرن گذشته که جنبش صهیونیستی در اوجبحران اقتصادی خود قرار داشت، نزدیک به 8 میلیون لیره به صورت مستقیم و 6 میلیوندیگر به صورت غیر مستقیم برای آن درآمد زایی کرد که ارزش روز آنرا می توان یک ونیم میلیارد دلار برآورد کرد. این نویسنده صهیونیست همچنین اعلام کرده است کهنزدیک به 60 هزار یهودی آلمانی از این توافق استفاده کردند که مادر خود وی نیز ازجمله آنها بود و از توافقنامه مشابهی که به نفع دانشجویان یهودی در چکسلواکی آنزمان ( که بعدا به دو کشور چک و اسلواکی تقسیم شد) امضا شد، برای این منظوراستفاده کرد.
با امضای اینتوافقنامه و پذیرش آن از سوی سران جنبش صهیونیستی، راستگراها سران جنبش صهیونیستیدر فلسطین را به همدستی با نازی ها متهم کردند و آنها را مسئول هر گونه تلاشی برایاعمال تحریم های بین المللی علیه آلمان نازی دانستند. این اتهامات و تبلیغات منفیعلیه جریان مرکزی صهیونیستی منجر به شکل گیری نخستین عملیات ترور سیاسی در تاریخصهیونیسم شد و حاییم ارلوسوروف به خاطر نقشی که در امضای این توافق ایفا کرده بودعترور شد.
ارلوسوروف پساز متهم شدن از سوی جریان ژابوتنسکی به همکاری با رایخ سم و امضای برخی قراردادهابا جنبش صهیونیستی که پایه و اساس آن اجازه دادن به آلمانی ها برای فروش املاک خوددر این کشور و مهاجرت به فلسطین بود، ترور شد. این توافقنامه با سران نازی ها امضاشد و آدولف هیتلر هم قبل از دست زدن به جنایت نسل کشی علیه یهودیان آنرا امضا کرد.
جنایت ترور ارلوسوروف به شکل عجیبی به پدر نتانیاهو ارتباط دارد که خیلی زودبه مقابله با اتهام بن گوریون علیه جمعیت جنبش فاشیستی “ائتلاف اشقیا” ودر راس آنها “ابا أحی مائیر” مبنی بر مسئول بودن در قبال ترور ارلوسوروفپرداخت.
این مساله نشانگر خشم و غضب حاکم بر اسرائیل پس از اظهارات نتانیاهوی پسر یعنینخست وزیر کنونی دولت صهیونیستی قبل از چند ماه پیش در کنگره صهیونیستی در قدس استکه در آن امین حسینی مفتی فلسطین را به متهم به القای تفکر نابودی یهودیان بههیتلر کرد و مدعی شد که هیتلر قصد نابودی یهودیان را نداشت و فقط می خواست آنها رااز آلمان بیرون کند.
رسانه های صهیونیستی طی روزهای اخیر به این مساله اشاره کردند که لینگستون دراظهارات خود درباره هیتلر از اظهارات نتانیاهو که باعث خشم روزنامه ها و نهادهایدانشگاهی صهیونیستی به عنوان کانون جریان کارگری تاریخی صهیونیستی شده بود، استفادهکرده است، اما از باز کردن پرونده های مربوط به روابط صهیونیسم کارگری و نازیسمخودداری نموده است.
در همین راستا، روزنامه صهیونیستی هاآرتص اعلام کرده است که مناخیم بگین اولیننخست وزیر حزب لیکود که در سال 1976 به حکومت رسید، عادت به شکنجه بن گوریون و فروکردن سوزن در بدن وی داشت. این روزنامه همچنین به صفحه سیاه تاریخ کارگریصهیونیستی و روابط آن با نازی ها اشاره کرده است. بیگن همچنین منتقد سرسختتوافقنامه پرداخت غرامت از سوی دولت آلمان به اسرائیل بود که در سال 1952 میاندولت بن گوریون و دولت آلمان امضا شد و به موجب آن، آلمان غربی در فاصله سال های1953 تا 1963 بیش از 3 میلیارد مارک به عنوان غرامت شکنجه یهودیان در زمان نازی هاو کشتار آنها در کوره های گازی، به تل آویو پرداخت کرد.
بیگن معتقد بود که این مایه ننگ است که دولت یهودی غرامت خون یهودیان کشته شدهدر کوره های آدم سوزی را بگیرد و از سوی دیگر، توافقنامه امضا شده میان صهیونیسم وهیتلر و هرمان گورینگ نازی را زمینه ساز تعامل کشورهای جهان با آلمان نازی میدانست.
واقعیت این است که اتهام “همکاری با نازی ها” بخشی از فرهنگ درگیریها و کشمکش های سیاسی و رسانه ای در پارلمان و در عرصه سیاسی اسرائیل؛ به ویژه دردهه های 60 و 70 بود و بن گوریون و طرفداران بیگن با این حربه همدیگر را متهم میکردند و همین فرهنگ زمینه ساز دومین ترور سیاسی در تاریخ اسرائیل شد و در دهه 60یک رهبر برجسته جریان صهیونیست کارگری به نام “اسرائیل کاستنر” ازرهبران یهودیان مجارستان که به فلسطین اشغالی مهاجرت کرده بودند، ترور شد. وی پساز جنگ سال 1948 به عنوان سخنگوی وزارت صنایع و بازرگانی اسرائیل انتخاب شده بود.
ترور کاستنر پس از آن اتفاق افتاد که یک یهودی سالخورده دارای اصالت مجارستانیبا توزیع بروشورهایی مدعی شد که وی در زمان جنگ جهانی دوم (در فاصله سال های 1939تا 1945) و بعد از سقوط مجارستان با دولت نازی ها همکاری داشت و مسئول غیر مستقیمنسل کشی یهودیان مجارستان و غارت اموال و املاک آنها بود.