خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامیحماس در تاریخ 03 مهر 1395 (24/9/2016) در همایش تحولات جنبش های اسلامی در مرکزمطالعاتی الجزیره در دوحه پایتخت قطر سخنرانی کرد که سخنان وی توجه ناظران سیاسی وتحلیل گران و نویسندگان عرب و غیر عرب را به خود جلب کرد.
به گزارش مرکز اطلاع رسانی فلسطین، مشعل در اینسخنان به نقد تجربه حکمرانی حماس و جنبش های اسلامی پرداخت و ضمن تحلیل اوضاع فلسطین، منطقه به اشتباهات اسلامگرایان در جریان بهار عربی از جمله اشتباهات حماس اشاره می کند.
متن کامل سخنان ایشان به شرح زیراست:
این مایه خوشحالی من است که در محضر شما شخصیتهای برجسته، اندیشمندان، سیاستمداران و پژوهشگران هستم و از طرف دیگر، خوشحالم کهگروهی از رهبران جنبش حماس و در راس آنها برادر عزیزم استاد اسماعیل هنیه”ابو العبد” نایب رئیس دفتر سیاسی این جنبش و نخست وزیر دولت اسبقفلسطین همراه من هستند. خدمت همه شما سلام عرض می کنم.
وقتی از من برای ایراد سخنرانی دعوت شد، قبولکردم، هر چند که یک چالش بزرگ و مساله ای پیچیده است؛ انسان چطور می تواند در موردمساله ای صحبت کند که باید مولفه های زیر را داشته باشد؛ اولا وجدان انسان را راحتکند و به عقل انسان احترام بگذارد، امت را ناامید نکند و هیچ تاثیر منفی بر رویجنبش متبوع و آرمان انسان نداشته باشد. از سوی دیگر، این سخنرانی نباید مایه ایجاددرگیری میان ما و کشورهای دیگر و حتی برادران مان در کشورهای اسلامی و اسلامگرایاننشود. با این وجود، به خدا توکل کردم و تصمیم گرفتم که در این زمینه سخنرانی کنم ومطالب مختصری را در این زمینه خدمت شما عرض کنم.
تفاوت حماس با دیگر جنبش های اسلامگرا
برای اینکه سوء تفاهمی درباره صحبت هایمپیرامون مقاومت فلسطین و تحولات گروه های اسلامگرا در سایه بهار عربی و انقلاب هاو انقلاب های معکوس (کودتاها) پیش نیاید، اعلام می کنم که حماس الگویی از مقاومتفلسطینی است که با خط مشی جنبش های اسلامگرا که در کشورهای عربی رایج است و درراستای انقلاب های عربی و انقلاب های معکوس حرکت می کنند، تفاوت دارد؛ چرا که حماسیک جنبش مقاومتی و جنبش آزادی بخش ملی است و نبرد اصلی آن علیه رژیم اشغالگرصهیونیستی و در سرزمین فلسطین است و هدف آن مقابله با اشغالگری است، اما، بی شکوجهه سیاسی و اندیشه سیاسی اسلامی دارد و عملکرد سیاسی از خود به نمایش گذاشتهاست؛ هر چند که در فلسطین نمی توان درباره حاکمیت واقعی و تجربه داشتن کشور صحبتکرد، بلکه از زمان اسلو یک شیوه حاکمیتی به ما تحمیل شده است و ما هم تصمیم گرفتیمکه در این زمینه مشارکت کنیم و به رقابت و دفاع از ملت خود، اصلاح وضعیت و خدمترسانی به فلسطینیان بپردازیم و دژی ایجاد کنیم که حامی مقاومت باشد. از همین رو،من سخنانم را در دو بخش ارائه می دهم؛ نخست: نحوه تعامل حماس با انقلاب های بهارعربی و پس از آن با انقلاب های معکوس و نحوه تاثیرگذاری و تاثیر پذیری آن از اینانقلاب ها و دوم: ملاحظات حماس نسبت به عملکرد اسلامگرایان در مرحله انقلاب هایبهار عربی و عملکرد حماس در این زمینه در داخل فلسطین.
تاثیرگذاری و تاثیر پذیری حماس ازانقلاب های عربی
من از مورد نخست شروع می کنم. درباره بحثتاثیرگذاری و تاثیر پذیری بدون هر گونه غرور و خودبزرگ بینی باید بگویم که بله ماهم تحت تاثیر قرار گرفتیم. چه کسی تحت تاثیر قرار نگرفت؟ بهار عربی و سپس انقلابهای معکوس و در ادامه شکل گیری این وضعیت پیچیده در داخل امت اسلامی حتی کشورها ونظام ها را هم به لرزه درآورد و چطور جنبش ها تحت تاثیر قرار نگیرند. از سوی دیگر،حماس نیز در تعامل با بهار عربی، در برخی مواقع تحت تاثیر این انقلاب ها قرارگرفته و یا بر آنها تاثیر گذاشته است… همان طوری که گفتیم این جنبش یک مسالهمبارزاتی دارد و در این محیط قرار گرفته است و از سوی دیگر، با جنبش هایاسلامگرایی مواجه است که زمینه ساز وقوع انقلاب های بهار عربی در کشورهای خودشانبودند.
انتخابات پارلمانی سال 2006 فلسطین که جنبشحماس در آن مشارکت کرد و با اکثریت آراء پیروز شد، قدم اول در زمینه شکل گیریانقلاب های بهار عربی بود و شاید هم نمونه کوچکی از انقلاب های معکوس در برابر اینتغییرات شاهد بودیم. سومین بعد مساله تاثیرگذاری و تاثیر پذیری؛ بدون هیچ ادعاییاز سوی حماس و ملت فلسطین، این است که مقاومت فلسطین الهام بخش ملت های منطقه بودو مقاومت تنها تحت تاثیر قرار نگرفته، بلکه تاثیرگذار هم بوده است و ما این را باچشمان خود در جریان سفر به پایتخت های کشورهای عربی می دیدیم، حماس و یا مقاومت باارائه دو الگو بر طرف های دیگر تاثیر گذاشتند…. البته ببخشید که من این دو تا رابا هم قاطی می کنم… مقاومت بزرگتر از حماس است، اما حماس همچنان الگویی در اینزمینه است… من می توانم درباره معیارها و اصول این جنبش صحبت کنم، اما نمی توانمدرباره مسائلی که مربوط به دیگران است، صحبت کنم و به دیگر طرف های مقاومت فلسطینبا گرایشات مختلف احترام می گذارم، اما شکی نیست که حماس یک الگو در این زمینه استو در خط مقدم قرار دارد.
مقاومت فلسطین دو الگو به امت اسلامی ارائهداد؛ الگوی مقاومت مسلحانه با تمام رشادت های آن و به ویژه کار در شرایط سخت وپیروزی در جنگ ها و الگوی مقاومت مردمی که کودک فلسطینی سینه عریان خود را سپرتانک ها می کند و این باعث افزایش سقف بلندپروازی های ملت ها در داخل امت شد ونشان داد که این امت قدرت مقابله با قدرت های نابرابر و مقابله با سرکوبگری طرفهای حاکم را که رژیم اشغالگر قدس در فلسطین نمونه آن است، دارد.
چهارمین مساله درباره تاثیر گذاری و تاثیرپذیری این است که بی شک ما تحت تاثیرهای مثبت و منفی قرار می گیریم و بخشی از محیطپیرامونی عربی، منطقه ای، اسلامی و بین المللی هستیم، اما ملت ها و به ویژه ملتفلسطین، یک ویژگی بارز دارند و آن “خودجوش بودن” مقاومت شان است. اینمقاومت با وجود اشغالگری ارتباط دارد و خواه اوضاع و شرایط پیرامونی ما خوب باشدیا بد، ما به مقاومت ادامه می دهیم. به عبارت دیگر، مقاومت ما فصلی یا وابسته بهشرایط منطقه ای و بین المللی نیست؛ هر چند که ما از این شرایط تاثیر می پذیریم وهر چقدر اوضاع پیرامونی ما بهتر شود، بیشتر به نفع ما خواهد بود، اما ما در هرشرایطی به مقاومت خود ادامه می دهیم و از مصادیق آن می توان به انقلاب معاصرفلسطینی اشاره کرد که در دوران ضعف جهان عرب در دهه های 50 و 60 قرن گذشته اتفاقافتاد و جنبش فتح و دیگر گروه های فلسطینی در چنین شرایطی تاسیس شدند و اینافتخاری برای آنهاست که در این شرایط سخت کار کردند. انتفاضه نخست فلسطین پس از آناتفاق افتاد که نهضت فلسطینی در لبنان خلع سلاح شد و مساله فلسطین به حاشیه راندهشد، اما ملت فلسطین جهانیان را شوکه کرد و مرکز ثقل مبارزات را از خارج به داخلمنتقل کرد. انتفاضه دوم در سال 2000 هم وضعیت مشابهی داشت و سر مساله فلسطین را درکشتارگاه کمپ دیوید دوم می بریدند و قربانی می کردند و از زیر زمین و روی زمین،توطئه هایی علیه مسجد الاقصی طراحی می شد. در این شرایط، انتفاضه دوم فلسطین همهرا شوکه و غافلگیر کرد و این در حالی بود که جهانیان فکر می کردند که مرحله اسلوبه مبارزات ملت فلسطین پایان داده است. پس از آن، 3 جنگ علیه باریکه غزه به راهافتاد تا به نوبه خود نشان دهد که در هر شرایطی می توان به مبارزه ادامه داد. درجنگ اول که در سال های 2008 ـ 2009 اتفاق افتاد، محور مقاومت و ممانعت در اوج قدرتخود به سر می برد، و در جنگ دوم در سال 2012 بهار عربی در آغاز راه نویدبخش خودقرار داشت. در ادامه نیز جنگ 2014 در بحبوحه انقلاب های معکوس روی داد که گفته میشد حماس همپیمان قدیم خود را از دست داده و همپیمان جدیدی هم پیدا نکرده است. لذا،این مساله نشان می دهد که ملت فلسطین می تواند غیرممکن را ممکن کند؛ چه آنگاه که همپیمانی بیابد و از طرف آن تقویت شود و سلاحو حمایت های سیاسی دریافت کند، چه آن وقت که همپیمانی نیابد و خود سلاحش را بادستان خودش می سازد و موانع را کنار می زند.
مساله دیگر این است که مقاومت فلسطین چطور تحتتاثیر انقلاب های بهار عربی قرار گرفت و چگونه با آن تعامل کرد. اولا درباره مرحلهقبل از بهار عربی باید بگویم که حماس در این دوره به نوعی در وضعیت راحتی قرارداشت که درک آن خیلی راحت است. در آن زمان در محور ممانعت وجود داشت که ویژگی هایآن مشخص است و در کنار آن یک محور میانه رو عربی (محور اعتدال) قرار داشت که آن همویژگی های خاص خود را داشت. در سال های اخیر، ترکیه و قطر به محور ممانعت نزدیکشدند؛ بدون اینکه ارتباط خود با محور میانه رو را قطع کنند و این مساله بدون شک، وضعیتیایجاد کرد که حداقل برای مقاومت فلسطین معقول و پذیرفتنی بود؛ هر چند که وضعیتایده آلی نبود. ما با این وضعیت کار کردیم و بر روی مساله فلسطین متمرکز شدیم و درعین حال از دوستان و همپیمانان خود در محور مقاومت و ممانعت استفاده کردیم و بیشک، آنها بدون هیچ شکی حمایت های زیادی از ما انجام دادند و از سوی دیگر، روابطخود با کشورهای جریان میانه روی عربی را هم گسترش دادیم و خودمان را تنها در یکمحور محصور نکردیم؛ بر عکس برخی طرف ها که شرایط شان باعث می شد که محصور و محدوددر یک محور واحد باشند. حماس سیاست بازی در قبال همه کشورها در پیش گرفت و درهایهمه را زد. حماس خواستار برقراری ارتباط با تمامی طرف ها شد که برخی از این طرف هااز این مساله استقبال کرده و با ما ارتباط برقرار نمودند و برخی دیگر، درهای خودرا به روی ما بستند و برخی هم مردد بودند. دلیل اتخاذ چنین سیاستی این بود کهمساله فلسطین متعلق به کل امت است و ما خودمان را وارد تقسیمات کشورهای عربی نمیکنیم و از امت می خواهیم که همگی با ما همراه باشند.
همان طوری که گفتم در این مرحله ما بر روح ملتها تاثیر گذاشتیم و با عملکرد مقاومتی و نفوذ خود الهام بخش آنها شدیم. بعدا بهمرحله انقلاب های بهار عربی رسیدیم و این انقلاب ها با موفقیت های سریعی در کشورهایشناخته شده ای همراه شدند. بی شک این مساله باعث شکل گیری این احساس در میان ملتها شد و این پیام را برای ملت فلسطین به همراه داشت که تحول مهمی در منطقه رویداده است که حامی و پشتیبانی برای مقاومت خواهد بود؛ چرا که فلسطینیان ذاتا تسلیمناپذیر و آزادی خواه است و از قضای روزگار گرفتار اشغالگران شده است، اما ارادهخود را از دست نداده و می داند که وقتی امت به پا خیزد و آزادی اش را به دستبیاورد، یار و یاور آن خواهد بود. در این مرحله، برخی کشورها تغییر و تحولات رازیر نظر گرفتند؛ به ویژه که این تغییرات به آنها نزدیک شدند. لذا، آنها در صددمقابله با رسیدن بادهای تغییرات به کشورهای خود برآمدند و ترس و نگرانی وجود برخی دیگرکشورها را فرا گرفت و این در حالی است که می دانستند سقف تحرکات انقلابی، انجاماصلاحات در این کشورها و به ویژه کشورهای دارای نظام های موروثی است و نگران کنندهنیست. اما این دولت ها و نظام ها؛ به جز در برخی موارد که خداوند توفیق ایناصلاحات را به آنها داد؛ حتی حاضر نبودند به راحتی مساله انجام اصلاحات را همبپذیرند. مساله مهم این است که در سال های 2011 و 2012 وضعیتی شکل گرفت که بی شک،وضعیت جدید و نوید بخشی بود و باعث ظهور دولت ها، مقامات، شخصیت ها و نظام هایدارای پشتوانه مردمی و دموکراتیک شد که ما زیاد به آنها امیدوار شدیم. برخورد حماسدر این مرحله چگونه بود؟ حماس این وضعیت را به فال نیک گرفت و از آن استفاده سیاسیکرد و در عین حال، از این مساله برای حمایت از راهکار مقاومت هم بهره برد. حماستوانست از این وضعیت برای ایجاد پشتوانه برای جبهه مقاومت استفاده کند و جنگ سال2012 نمونه آشکاری از آن بود؛ جایی که رهبران سه کشور مصر، ترکیه و قطر در قاهرهدور هم نشستند و از مقاومت فلسطین حمایت کردند و حتی دبیر کل اتحادیه عرب، نخستوزیر مصر به عنوان بزرگ ترین کشور عربی و وزیر خارجه ترکیه را در بحبوحه جنگ بهنوار غزه فرستادند و همه این سوال را مطرح می کردند که شروط مقاومت برای توقف جنگچیست؟ آنها طرف مقابل را تحت فشار قرار داده بودند و نه بر عکس. این تحول بزرگیبود.
از سوی دیگر، هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا(به قاهره) آمد و سعی در نجات اسرائیل در آستانه انتخابات را داشت و می خواست خیلیزود به جنگ خاتمه دهد. لذا، جنگ سال 2012 کوتاه مدت بود و الگویی در زمینه اهدافمحقق شده به شمار می رود و از سوی دیگر، الگویی در زمینه مقاومت و مصداقی بارز ازشکل جنگ و مبارزات فلسطینیان در زمانی است که حامی قوی عربی و اسلامی دارد. در اینمرحله، ما برخی دوستان مان را در کشورهای عضو محور ممانعت نصیحت کردیم؛ چرا که بهآنها علاقه داشتیم و می خواستیم جواب خوبی آنها را بدهیم. به آنها گفتیم که چطورباید با این بادهای تغییر بهار عربی تعامل کنند. ما همچنین برخی شخصیت ها و نیروهایانقلابی را در این زمینه ها نصیحت کردیم و به نظر من، ـ البته جزئیات این مساله بهثبت رسیده است و شاید در صفحات تاریخ ذکر شود ـ این امکان وجود داشت که کشورهایعضو محور ممانعت می توانستند با انجام برخی اصلاحات که از سوی ملت ها مورد پذیرشقرار می گرفتند، از شر حوادثی که برای طرف های دیگر اتفاق افتاده بود، در امانباشند. در این مرحله، ما همچنان سیاست بازی در قبال کشورهای محور اعتدال عربی داشتیمکه با آنها از در تکبر رفتار نکردیم. آنها هم در مقابل، تا حدودی روابط خودشان رابا ما گسترش دادند و ما هم پاسخ این کار را با گسترش بیشتر روابط دادیم و بعضی ازآنها را نصیحت کردیم و برخی هم خودشان خواستار ارائه نصیحت شدند. ما همچنین سعیکردیم جنبش های اسلامی در این کشورها را نصیحت کنیم تا با واقع بینی بیشتر و درکبهتر اوضاع و ارزیابی دقیق شرایط عمل کنند. من معتقدم که ما نصیحت های زیادی بهامت ارائه دادیم.
حماس و آغاز بهار عربی
در این مرحله نویدبخش بهار عربی، در زمینه موضعجنبش حماس تلاش کردیم با در نظر گرفتن عوامل و مولفه های دقیق، موضع جنبش را ترسیمکنیم و این مساله ساده ای نبود. خلاصه این عوامل را می توان بدین ترتیب بیان کرد:نخست؛ ما جنبش مقاومتی هستیم که عرصه فعالیت مان، فلسطین، مساله فلسطین و مقاومتدر برابر اشغالگری است.
دوم: تلاش برای اینکه مساله فلسطین و مساله قدسو مسجد الاقصی عاملی برای توافق و اجماع میان امت و تمامی اعضای آن باشد و اینمساله را وارد منازعات و کشمکش های موجود نکنیم.
سوم: عدم دخالت در منازعات جاری در منطقه؛ ضمناتخاذ موضع واضح اصولی و اخلاقی و برطرف کردن هر گونه شائبه در زمینه دفاع مان ازملت ها و حقوق و آرمان های آنها و تاکید بر اینکه با درد آنها متالم می شویم و درعین حال، از وحدت امت اسلام و امنیت و منافع آن دفاع می کنیم و این موضع طبیعیحماس و کل ملت فلسطین است. ما یک جنبش مردمی هستیم و این طبیعی است که در جبههمخالف ملت ها قرار نگیریم. ما جنبشی هستیم که آرمانی بحق و عادلانه داریم و اینطبیعی است که از ظلم و ستم حمایت نکنیم. وقتی در این مرحله برخی از ما خواستند ازآنها در برابر ملت شان حمایت کنیم، با آن مخالفت کردیم؛ چرا که بدون اینکه بخواهیمدر امور کشورهای دیگر دخالت کنیم، باور داریم امتی که اختیار تصمیم گیری و اراده وآزادی دارد، می تواند دست به نهضت به نفع ملت های امت بزند و توانایی بیشتری برایحمایت از مساله فلسطین و جنگ های خارجی امت به منظور تحقق استقلال واقعی و رهایی ازوابستگی اقتصادی و سیاسی دارد.
چهارم: تلاش برای اداره روابط سیاسی با کشورهاو قدرت های منطقه ای بر اساس این معادله که حافظ منافعما با در نظر گرفتن ضرورت هایمان باشد. اینجا باید یکملیون خط زیر کلمه “ضرورت های ما” به عنوان یک جنبش مقاومتی و میان اصولو ارزش های اخلاقی مان بکشید. هر وقت منافع و اصول ما با هم تعارض داشته باشد، ماجانب اصول و مبانی مان را می گیریم و این همان چیزی بود که بارها در عمل هم اتفاقافتاد و وقتی برخی طرف ها از ما می خواستند که در برابر ملت ها، از آنها حمایتکنیم، تاوان مواضع مان را پرداخت کردیم و در برخی مواقع شاهد بحث های عمیق و گستردهبه بهانه حضور ما در مقاومت و محور مقاومت بودیم، اما آیا این مساله می تواندتوجیهی برای اقداماتی باشد که علیه ملت ها صورت می گیرد؟
حماس و دوران انقلاب های معکوس(کودتاها)
مرحله بهار عربی و دوران اوج و نوید بخش آنرابه پایان رساندیم و وارد مرحله انقلاب های معکوس شدیم. ما در این مرحله بامتغیرهای بزرگی مواجه شدیم و برخی کشورها دچار تغییر شدند و کودتاهایی علیه دولتهایی که به شیوه دموکراتیک روی کار آمده بودند، شکل گرفت و از تغییر و تحولات درجاهای مختلف ممانعت به عمل آمد و حتی برخی طرف ها درصدد کودتا علیه نظام هایدموکراتیک ریشه دار و قدیمی در منطقه برآمدند که هیچ ارتباطی به انقلاب های بهارعربی نداشتند و دلیل این امر این بود که آنها از ملت هایی که دست به انقلاب هایبهار عربی زده بودند و مقاومت فلسطین، حمایت می کردند. ما در این مرحله با پدیدههای خطرناکی مواجه شدیم و منازعات سیاسی در منطقه تبدیل به درگیری های خونین وکشتار و تخریب و اخراج هدفمند شهروندان شد و علاوه بر این، جبهه گیری های مذهبی وپاره پاره کردن امت و به راه انداختن جنگ مذهبی اتفاق افتاد. البته صف بندی هایمذهبی کار ملت ها نیست؛ چرا که ملت ها با تسامح رفتار می کنند، بلکه ساخته و پرداختهنظام ها و قدرت های بین المللی است که سعی در بهره برداری از این مساله داشتند.البته گروه های تندرو هم که هیچ درک سیاسی و فهم درستی از اسلام ندارند، در اینزمینه نقش داشتند. ما در ادامه این راه شاهد بروز بی سابقه پدیده افراطی گری بودیمکه عامل اصلی آن تندروی و جهالت برخی طرف هایی بود که درک صحیحی از اسلام ندارند ودست به اقداماتی می زنند که به وجهه اسلام و جهان عرب لطمه می زند. آنها در اینزمینه از سرکوبگری های نظام ها، حذف بر اساس هویت مذهبی و نیز تلاش گروه هایی برایضربه زدن به نظام های دموکراتیک بهره برداری می کردند؛ به طوری که همگان این سوالرا مطرح می کردند که دموکراسی چه ارزشی دارد؟ این گروه ها بهانه لازم را به دستگروه های تندرو دادند و در عین حال، برخی نظام های منطقه ای و بین المللی نقشههایی برای استفاده از پدیده افراطی گری در راستای برنامه ها و اهداف خود و تغییراولویت های منطقه ای داشتند تا ملت ها را با این مسائل سرگرم کنند. در ادامه اینروند، بر دامنه مداخله جویی های خارجی افزوده شد؛ تا جایی که کشورهای عربی به صحنهدرگیری طرف های بین المللی تبدیل شد و پروژه های تجزیه و تقسیم سر برآوردند و مردمهم درگیر منازعات مذهبی شدند و پدیده تاسفبار عادی سازی روابط و تلاش برای برقراریمناسبات با رژیم صهیونیستی رواج پیدا کرد و برخی طرف ها، به جای تعامل با رژیمصهیونیستی به عنوان دشمن، به استمداد از آن برای مقابله با دشمنان شان روی آوردندو نتانیاهو با افتخار از روابط علنی و غیر علنی خود با نظام های مختلف عربی صحبتمی کند. ما معتقدیم که این کار منطقی و جایز نیست که در حالی امت اسلام غرق درمشکلاتش است و به دردها و مسائل خودش مشغول است، به اسرائیل به چشم دوست و همپیماننگاه شود و نه تنها خطر اسرائیل برای فلسطینیان را کم اهمیت جلوه داده شود، بلکه حتیخطر آن برای انقلاب های بهار عربی و تحولات امت را هم بی ارزش قلمداد کنند؛ چرا کهچه بسا رژیم صهیونیستی علاوه بر اقداماتی که به نفع نظام های سرکوبگر ملت های خودانجام می دهد، نقش زیادی در به تعویق افتادن رسیدن ملت ها به آزادی داشته باشد وما نمونه های آنرا در آسیا و آفریقا می بینیم که اسرائیل چکار می کند. این رژیمسیاست و دیپلماسی و منافع جهان عرب را در همه جا به محاصره خود درآورده است.
دراین وضعیت ما شاهد این هستیم که اسرائیل از معادله شکل گرفته راضی و آسوده خاطراست و در مقابل، مساله فلسطین به حاشیه رانده شده است و این مساله تنها به بیتوجهی به آن محدود نمی شود، بلکه برخی طرف ها سعی در کاهش سقف خواسته های طرففلسطینی را دارند که مساله عادی سازی روابط قبل از حل و فصل منازعه و امتیازدهی بهاین رژیم به قیمت ضربه خوردن به مساله فلسطین و به منظور تامین منافع برخی طرف هادر جاهای دیگر، از جمله نمونه های آن است و کار به جایی رسیده است که اخیرا سعی درتحمیل رهبری جدید برای (تشکیلات خودگردان فلسطین) را دارند و در مقابل، آشتی ملی وانتخابات را که می توانست به نفع حماس یا اسلام سیاسی در فلسطین تمام شود و یامنجر به تقویت پایگاه مردمی و مشروعیت مقاومت شود، به تعویق می اندازند. در اینشرایط می بینیم که این طرف ها چه تعاملی با جنبش حماس دارند و به آن به چشم رکناساسی مقاومت نگاه می کنند که مایه نگرانی آنها می شود؛ چرا که آنها در وهله اولسعی در برقراری صلح و حل و فصل مساله فلسطین و در وهله دوم سعی در جلب رضایت اسرائیلرا دارند. آنها همچنین به حماس به چشم یکی از مصادیق اسلام سیاسی نگاه می کنند کهنباید هیچ گونه مشروعیت جدیدی به آن داده شود. لذا، تحریم آنرا در عرصه های مختلفشدت بخشیدند.
حماس چه رفتاری در این مرحله داشت؟ و چگونه باآن برخورد کرد؟ برخی ها نگران بودند که حماس در گذشته موفق بوده است و آیا درآینده هم موفق خواهد بود؟ بله، موفق بوده و خواهد بود؛ هر چند که تاوان سختی دراین زمینه داده است و بر روی لبه شمشیر حرکت می کند. حماس در تعامل با این مرحلهسخت، در وهله اول توجه به خویش را در دستور کار قرار داد و درصدد افزایش قدرتدرونی و ذاتی خود، ایستادگی در برابر خطرات، پیدا کردن گزینه های جایگزین برایمقاومت و نحوه تعامل و سازگاری با سخت ترین شرایط برآمد. من خدمت شما عرض می کنمتسلیحاتی که ما امروز برای مقاومت در اختیار داریم، چندین و چند برابر میزانتسلیحاتی است که در مراحل ساده تر و آسان تر داشتیم و حتی بیشتر از ذخیره تسلیحاتیدر زمان نبرد “العصف الماکول” (جنگ 51 روزه) که دو سال قبل اتفاق افتاد،می باشد. این در حالی است که ما در معرض محاصره قرار داریم و هیچ کس هم نیست کهچیزی در اختیار ما قرار دهد، اما اراده بزرگ فلسطینی قدرت ممکن کردن چیزهای غیرممکن را دارد.
حماس و وضعیت داخلی فلسطین
حماس در ادامه مساله ساماندهی به اوضاع داخلیرا در دستور کار خود قرار داد و وقتی حماس و اسلامگرایان به این مساله متهم شدندکه می خواستند از دموکراسی تنها یکبار برای رسیدن به قدرت استفاده کنند، این جنبشاز حق خود در اداره دولت چشم پوشی کرد و برادرمان ابو العبد (اسماعیل هنیه) از سمتنخست وزیری استعفا داد تا نخست وزیر سابق فلسطین لقب بگیرد و مشکلی هم با اینمساله نداشت. حماس امتیازات زیادی به منظور ساماندهی به اوضاع داخلی فلسطین واگذارکرد و وقتی برخی طرف ها می خواستند با مساله برگزاری انتخابات می خواستند ما را بهکارشکنی در مسائل ملی متهم کنند، ما از این مساله استقبال کردیم و هر چند که تصمیمبرگزاری انتخابات بدون رایزنی با ما اتخاذ شده بود، باز با مشارکت در آن موافقتکردیم، اما وقتی موافقت خود را اعلام کردیم، انتخابات را به تعویق انداختند. علاوهبر این، ما از تمام حوادثی که اتفاق افتاده است، عبرت گرفته و می گیریم. همهمسائلی که تاثیر منفی بر روی ما می گذارند، عوامل خارجی نیستند، بلکه برخی از آنهااز داخل خود ماست و ما باید از این مسائل درس بگیریم.
مساله چهارم این است که ما به اصل عدم دخالت درامور کشورهای دیگر پایبند ماندیم و تلاش کردیم خطر صف بندی های مذهبی را کاهش دهیمو به امت نسبت به گرفتار شدن در این ورطه هشدار دهیم. البته ما می دانیم که ملت هاچه درد و رنجی را تحمل می کنند و قربانی درگیری های مذهبی و سرکوبگری و مسائل دیگرمانند مداخله جویی طرف های خارجی و توطئه های بین المللی بی سابقه علیه ملت هایعربی و در راس آنها ملت قهرمان سوریه هستند. ما همچنان روابط مان را با دقت و بهصورت باز و با حفظ احتیاط نسبت به تحقق منافع و دفع مفاسد ادامه دادیم و همیشه سعیکردیم که به اصول اخلاقی و مبانی مان پایبند باشیم و بر این مساله تاکید داریم کهبه امت بگوییم که مساله فلسطین همچنان مساله اساسی است و رژیم صهیونیستی خطری برایهمه است. ما در عین حال، به حق ملت ها برای تاکید بر روی اولویت ها و مسائل مورداهتمام خود و نیز دفاع از خویش احترام می گذاریم و این منافاتی با نقش و جایگاهمرکزی مساله فلسطین ندارد.
ملاحظات خالد مشعل درباره رفتاراسلامگرایان در دوران بهار عربی
بخش دوم ـ من نمی خواهم بحث را طولانی کنم وانشالله زمان را رعایت می کنم ـ ملاحظاتی که درباره رفتار اسلامگرایان با مرحلهبهار عربی وجود دارد. اجازه دهید که اینجا اعتقاد خودم را بگویم و کسی را ملزم بهقبول آن نمی کنم.. همیشه دوست دارم که در پرداختن به مسائل توازن را رعایت کنم. اسلامگرایانو به ویژه صاحبان اندیشه اعتدال و میانه رو به دموکراسی ایمان دارند و به آنعمل هم می کنند. من جهان عرب و اسلام را به خوبی می شناسم و معتقدم که در مقایسهمیان طرف های اسلامگرا و غیراسلامگرا، اسلامگرایان بیشتر از هر طرف دیگری دموکراسیرا میان خود رعایت می کنند؛ هر چند که شاید برخی طرف ها در این زمینه قصور داشتهباشند و آن پویایی و تحرک دموکراتیک لازم را از دست بدهند، اما همچنان در اینزمینه پیشرو هستند. لذا، نباید این سوال از آنها پرسیده شود که آیا طرفداردموکراسی هستید یا نه؟ چرا که آنها خود قربانی فقدان دموکراسی هستند، البته اینامر، آنها را از برخی اشتباهات معاف نمی کند. اما در مقابل، می بینم که آزمون اصلیاسلامگراها دموکراتیک بودن یا نبودن نیست، بلکه سوال این است که اسلامگراها چطورباید به دموکراسی پایبند باشند و نتایج آنرا پذیرفته و انتخابات و پذیرش نتایج آندر سطح ملی را قبول کنند؛ حتی اگر شاهد اعمال سیاست حذف خود و عدم پذیرش مشروعیتشان باشند؟ آنها چطور باید همچنان به مشارکت و توافق اهتمام داشته باشند؛ حتی اگراکثریت را در اختیار داشته باشند؟ این یک چالش است. من این مساله را بر حماس هم منطبقمی دانم؛ چرا که این جنبش هم بخشی از جنبش های اسلامی است؛ هر چند که اصالتا بهعنوان یک جنبش مقاومتی روی کار آمده است. بی شک در این میان مسائل و مشکلات واقعی،بزرگ و اساسی وجود دارد و ما نباید بیش از حد لازم، خودمان را گناهکار جلوه دهیم وبگوییم که اسلامگراها یا غیر اسلامگراها مانند ناسیونالیست ها یا ملی گراها در امتفرصت تمرين دمکراسی در شرایط مساعد در اختیار داشتند و کوتاهی کردند. نه، ما در تنگناقرار گرفته بودیم و توطئه های داخلی، منطقه ای و بین المللی علیه ما طراحی شدهبود. بی شک، در آزمون سخت، مشکلات به راحتی شناسایی می شوند و حتی دلایل نامشخص.همان طوری که در یک کارگاه صنعتی، شرایط سخت، دمای زیاد و فشار شدید باعث می شودکه حتی ریزترین ایرادات هم مشخص شود و این یک مساله طبیعی است. لذا، امروز کهاسلامگرایان در صدر اوضاع هستند، باید نقدهای دیگران را بپذیرند و غیر اسلامگراهاهم با احترامی که برای آنها قائل هستم، باید بدانند که عوامل دیگر را درک کنند وبیش از حد از آنها انتقاد نکنند. به نظر من، اسلامگراها در تعامل با انقلاب هایبهار عربی دو اشتباه داشتند؛ اولا بزرگنمایی در ارزیابی اوضاع جهان عرب و رفتارطرف های متضرر از بهار عربی در عرصه داخلی و منطقه ای که این هم ناشی از کمی تجربهآنها و فقدان اطلاعات دقیق بود و حتی در خیلی از مواقع فریب گمراه سازی طرف مقابلرا می خوردند و بر اساس تصویر خودساخته و فرضی عمل می کردند. آنها همچنین بیش ازحد به قدرت درونی خود اعتماد داشتند و تنها با اتکا به تشکیلات قوی و پایگاه مردمی گسترده و یا کسبرای اکثریت در انتخابات دچار غرور می شدند. این اشتباه اول آنها بود و به خاطرهمین مساله خیلی زود گرفتار انقلاب های معکوس شدند و مخالفانی در داخل و عرصهمنطقه ای پیدا کردند؛ هر چند که سیاست یک بام و دو هوای جامعه بین المللی هم بیتاثیر نبود. مساله یا اشتباه دوم: اشتباهات و ایرادات موجود در زمینه تعامل باشرکای ملی بود. تجربه عملی نشان داده است که کسب رای اکثریت از طریق صندوق های رایمهم است، اما نمی تواند برای قطع ارتباط با دیگر شرکای ملی کافی باشد و این طرف هابخواهند در عرصه تصمیم گیری یکجانبه گرایی و تکروری کنند و نهادهای تصمیم گیریسیاسی را به انحصار خود درآورند. علاوه بر این، ثابت شده است که تنها پیشنهادمشارکت سیاسی به طرف دیگر کافی نیست؛ به طوری که اگر جواب طرف مقابل منفی بود، دیگرتلاش نکنی.
اعتراف به اشتباهات حماس
ما در جنبش حماس همین اشتباه را کردیم و وقتیدر سال 2006 در انتخابات شرکت کردیم، و پیروز شدیم به گروه های فلسطینی پیشنهادمشارکت در تشکیل دولت را دادیم و مشخص بود که آنها می خواهند ما را در وضعیتآفساید قرار دهند تا ما تنها باشیم و بهانه لازم برای حملات طرف های منطقه ای و بینالمللی علیه ما فراهم شود. من به عنوان رئیس جنبش صادقانه می گویم و شهادت می دهمکه ما فکر می کردیم به راحتی می توانیم تنهایی دولت را اداره کنیم ـ البته اینجاباید کلمه “حکومت” را داخل پارانتز بگذارید؛ چرا که حکومت در فلسطینمعنایی ندارد، بلکه یک تجربه سیاسی است ـ و ما خیال می کردیم که مساله ساده ایاست، اما فهمیدیم که سخت است. اشتباه دیگری که ما مرتکب شدیم، احساس غرور به خاطربه قدرت رسیدن و کسب رای اکثریت در انتخابات بود که برخی مواقع باعث بی میلی بهتوافق می شود، اما سپس متوجه شدم که ـ ما جنبش های سیاسی و انقلابی مانند موجودزنده ای هستیم که هر لحظه رشد می کند و به اشتباهاتش پی می برد و یاد می گیرد ـ(فهمیدیم که) نظریه جانشینی نظریه اشتباهی است؛ اینکه یک جنبش بیاید و در یک عرصهملی انقلابی مانند فلسطین و یا عرصه سیاسی خودش را جایگزینی برای طرف دیگر بداند؛به این دلیل که برنامه سیاسی یا برنامه مبارزاتی طرف مقابل شکست خورده است و یامشروعیتش را از دست داده است و یا دچار رخوت و فساد شده است و در نتیجه این گروهاعلام کند که من جایگزین آن هستم. این اشتباه است و واقعیت این است که راه درست شراکتو توافق است. این موضوع را با ذکر داستانی خلاصه می کنم. یک روز یکی از اعضایکمیته مرکزی جنبش فتح زمانی که ما در سوریه بودیم، به دیدار من آمد. در آن زمانشکاف داخلی در اوج بود. شفاف به او گفتم فلانی اجازه بده حقیقت را به تو بگویم«شما درباره ما اشتباه کردید و ما هم درباره شما اشتباه کردیم» گفت: خوب. گفتم مناول اشتباه خودمان را می گویم. اشتباه ما این بود که فکر کردیم دوران جنبش فتح بهسر آمده است و ما می توانیم جای شما را بگیریم، اما نمی دانستیم که مسائل جامعهخیلی پیچیده تر از آن است. شما هم آنجایی اشتباه کردید که فکر کردید کافی است بهطرف جدیدی که در فلسطین به قدرت رسیده است؛ یعنی حماس، سهمی اندک بدهید و تنها چندکرسی به آن (در پارلمان) بدهید، کار تمام است، و این مساله را در نظر نگرفتید کهجنس حماس از جنس دیگری است و فرق می کند و در عین حال، شریک شماست. وی انسانمحترمی بود و ما ضمن اعتراف به این اشتباهات، دنبال این بودیم که چطور از اینمرحله عبور کنیم. لذا، من معتقدم که ما باید به سمت شراکت و توافق حرکت کنیم و نهبه سمت گرفتن جای هم.
برادران و خواهران، ما به دموکراسی نیازمندیم،اما پس از برگزاری انتخابات آزادانه باید به سمت مشارکت و مسئولیت پذیری و تشکیلنهادهای سیاسی در هر کشور و توافق ملی سیاسی و مبارزاتی حرکت کنیم. برادران بیاییداین الگو را بر روی فلسطین پیاده کنیم. بیایید برنامه سیاسی تعیین کنیم. برنامهسیاسی فلسطین چیست؟ نه برنامه سیاسی شما و نه برنامه سیاسی ما. از لحاظ مبارزاتیچی؟ پیوند مشترک میان ما چیست؟ برنامه مبارزاتی. یکی از برادران مان در عرصهفلسطینی به من می گفت: آیا حماس می تواند به تنهایی تصمیم به جنگ بگیرد؟ گفتم: نه،همان طوری که شما هم نمی توانید تصمیمات سیاسی را به انحصار خود درآورید. تصمیماتسیاسی و مبارزاتی، ملی هستند و این چیزی است که ما در سند وفاق ملی در سال 2006درج کردیم، اما متاسفانه این سند اجرایی نشد. لذا، حماس به این مساله ایمان دارد وخود را مورد بازبینی قرار می دهد. ما هم اشتباهاتی داریم، اما دستاوردهای زیادی همدر عرصه مبارزات، در میان ملت فلسطین و شکستن محاصره به دست آورده ایم. ما الگوهایبی سابقه ای از حضور در سه جنگ در دوران محاصره ارائه داده ایم. آیا می شود در عینحالی که در محاصره هستی، در عرصه ساخت تسلیحات نظامی پیشرفت کنی؟ آیا می توانی درحالی که تحت محاصره قرار داری، این محاصره را در هم بشکنی؟ و رابطه نزدیکت را باملت حفظ کنی؟ بی شک، غزه به نمادی در این زمینه تبدیل شده است و تحت سخت ترینشرایط، انتفاضه قدس و الاقصی شکل گرفت… تعداد کمی از نگهبانان مسجد الاقصی جلویتقسیم این مسجد را گرفتند. این مسئولیت امت عربی و اسلامی بود.
این شیوه اعتراف به اشتباهات، شیوه قرآنی است.خداوند متعال در سوره آل عمران فرموده است:{ أَوَلَمَّاأَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْهُوَ مِنْ عِندِ أَنْفُسِكُمْ… } (و آيا هنگامى که در جنگ اُحُد آسيبى بهشما رسيد که دو برابرش را در جنگ بدر به دشمنان وارد کرده بوديد، گفتيد: اين آسيباز کجا به ما رسيد؟ بگو : آن از نزد خودشماست و خودتان اين گونه خواستيد.) البته این نمی تواند باعث بی توجهی ما به اهمیتمسائل دیگر مانند حجم توطئه ها شود، اما من از خودم شروع می کنم و انشاء الله آنزمان می توانم اشتباهم را جبران و تصحیح کنم.
من این بحث را با این جمله به پایان می رسانم که به نظر من در اینمرحله، ما نیازمند بررسی واقع بینانه اوضاع خود در مراحل بعدی هستیم و باید خودمانرا تغییر دهیم. من موافق تغییر هستم و به ویژه در مقاله ای که برای من فرستاده شدهبود در بخش عناوین به این مساله اشاره شده بود؛ به این معنا که باید چالشی وجودداشته باشد که به آن پاسخ داده شود. این پاسخ باید با تحول فکری و سیاسی وتشکیلاتی همراه باشد، اما من همان اندازه که به فکر تغییر و تحول و گسترش روابطاعتقاد دارم، مخالف تسلیم در برابر فشارهای طرف های دیگر و تغییر مواضع هستم.انسان می تواند معادله دقیقی شکل دهد… این که چطور بدون اینکه اصالت و هویت فکریات را از دست بدهی، تغییر و پیشرفت کنی و ابزارهای جدیدی در اختیار بگیری. حماس باطرف های منطقه ای و بین المللی رابطه دارد، اما بدون اینکه تسلیم شروط کمیتهچهارجانبه بین المللی شود. تنها راه این نیست که در عرصه سیاست، تسلیم شروط طرفهای دیگر شوی. تو باید شروط خودت را تحمیل کنی و این مستلزم دو مساله است؛ نخستاینکه قوی باشی و دوم اینکه درک سیاسی بالایی داشته باشی.
از همه شما متشکرم.
والسلام علیکم و رحمة الله.
خالد مشعل در پایان نشست با سوال مجری برنامه دربارهانتخابات داخلی حماس و انتخاب رئیس دفتر سیاسی جدید برای این جنبش مواجه شد که اینسوال و پاسخ رئیس دفتر سیاسی حماس از نظر خوانندگان محترم می گذرد:
مجری نشست:جنابعالیچند سال قبل اعلام کردید که علاقه ای به تداوم فعالیت به عنوان رئیس دفتر سیاسیجنبش حماس ندارید و الان شما در آستانه دور جدید انتخابات داخلی حماس قرار دارید.آیا می خواهید همچنان در این سمت حضور داشته باشید یا نه؟ نمی دانم می خواهید بهما جواب واضح بدهید یا از همان ایده “ابهام هدفمند” می خواهید استفادهکنید؟
خالد مشعل: نه، پاسخ می دهم… در این زمینه با “وضوح سازنده” جواب میدهم؛ چرا که این مساله به مسائل داخلی ما ارتباط دارد، اما در مسائل دیگر، برخیمواقع نیاز است که با ابهام هدفمند پاسخ دهم. همان طوری که برادرم ابو العبداسماعیل هنیه نخست وزیر سابق فلسطین شد که اقدامی بی سابقه در فلسطین بود، خالدمشعل نیز سال آینده رئیس سابق دفتر سیاسی حماس لقب خواهد گرفت و این امتیازی برایجنبش حماس است. این درست نیست که ما طرف های دیگر را سرزنش کنیم (که به رهبران جوان مجال نمی دهند) و خودمان را ازاین قاعده مستثنی بدانیم. طبعا این مساله ای است که شاید مردم نظر متفاوتی دربارهآن داشته باشند. اینکه تغییرات و قوانین مانند کشورها، در داخل جنبش ها هم رعایتشود و مدت رهبری مشخص گردد، همه این ها یک سری ارزیابی است و درستی آنها مساله ایقطعی نیست، اما نشانگر پویایی است و واقعا درست نیست که جنبش ها؛ چه اسلامی و چهغیر اسلامی، رهبران شان پیر شوند، اما فرصتی برای پویایی و تربیت رهبران جدید وهدایت آنها به سمت مناصب عالیه وجود نداشته باشد و رهبر آنها با مرگ یا ناتوانی یازیر سوال رفتن کفایت او کنار برود. اگر رهبر حاضر شود در اوج قدرت کنار برود، بهنظر من، این به نفع یک جنبش است و همان طوری که ما نظام هایی را که سعی در مقابلهبا رسیدن بادهای تغییر به کشورهایشان دارند، سرزنش می کنیم، باید جنبش ها را هم درصورت مقابله با تغییرات سرزنش کنیم. به نظر من، اسلامگرایان با وجود برخی اشتباهاتشان، جلوتر از طرف های دیگر هستند ولی در جنبش های عربی؛ اعم از فلسطینی و غیرفلسطینی، رهبران شان پیر شده اند، اما هنوز انتخابات برگزار نمی کنند. حداقل مارهبرانی داریم که از طریق انتخابات روی کار می آیند؛ هر چند که سن و سال شان زیادباشد. من همین جا رسما اعلام می کنم که سال آینده انتخابات داخلی در جنبش حماس برگزارخواهد شد و رئیس جدید دفتر سیاسی جنبش انتخاب می شود. این مساله برای خود من همخوشحال کننده است. حماس ساختار تشکیلاتی قوی دارد و نیازی به تفاخر نیست، اما اگرخیلی ها نحوه تصمیم گیری، انتخابات و روی کار آمدن رهبران در جنبش حماس و اصولسازمانی آنرا مطالعه کنند، بیش از پیش به ما احترام می گذارند. به نظر من، اینراهی درست برای اصلاح اشتباهات و جلوگیری از کجروی های بزرگ و کوچک بدون بازخواستافراد است و همان طوری که رهبر شماره یک بازخواست می شود، باید دیگران هم موردبازخواست قرار گیرند و هیچ کس نمی تواند به تنهایی تصمیم گیری کند. لذا، برخیافراد می گویند که حماس نیز به سرنوشت جنبش های دیگر دچار خواهد شد. بله، یک سریروال عمومی وجود دارد که کشورها و امت ها پیر می شوند و تمدن ها کهنه می شوند وجنبش ها هم کارآیی خود را از دست می دهند و در این مساله هیچ بحثی نیست، اما اینجنبش در نتیجه فشارها از مسیر خود منحرف نخواهد شد. این طبیعی است که مردم برخیمواقع موفق باشند و برخی مواقع شکست بخورند، اما حماس طی 29 سال گذشته بر روی هماناصول و مبانی که از آغاز اعلام کرده بود، استوار است و مساله موضع حماس در قبالشروط کمیته چهار جانبه و شکوائیه هایی که در دادگاه های اروپایی علیه این جنبشارائه می شود، از همین قبیل است. همان طوری که شنیدید حکمی علیه ما صادر شده بود وما علیه آن اقامه دعوی کردیم و پس از آن فشارهایی اعمال شد، اما در نهایت الانمشاور دادگاه خواستار خروج نام حماس از لیست تروریسم (اتحادیه اروپا) شده است. اگربدانید که چه تعداد هیات های خارجی با ما دیدار می کنند و پشت درهای بسته چهچیزهایی به ما می گویند و چطور کشورهای بزرگ نمایندگان خود را به دیدار ما میفرستند و دو سه ماه منتظر می شوند تا با ما دیدار و گفتگو کنند و در کشورهای خودگزارش ارائه دهند… و حتی برخی از آنها از ما دعوت می کنند که به پایتخت های آنهاسفر کنیم، اما به شکلی است که ما قبول نمی کنیم؛ البته نه اینکه بخواهند برای ماشرط و شروط تعیین کنند، اما یک سری شبهاتی وجود دارد و از همین رو، ما با این دعوتها موافقت نمی کنیم؛ چرا که به دنبال کسب شهرت نیستیم.
اجازه دهید در پایان خاطره ای را تعریف کنم. در یکی از دیدارها که منبه همراه برادرانم در دمشق بودیم، با جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکار دیدارکردیم. نمی دانم دیدار اول یا دوم مان بود. سر ضیافت شام به من اعلام کرد که برادرخالد، معاون نخست وزیر اسرائیل از شما برای دیدار با خود دعوت کرده است. در آنزمان، مساله گلعاد شالیت (نظامی صهیونیست اسیر جنبش حماس در غزه در آن زمان) مطرحبود و هنوز مبادله اسرا صورت نگرفته بود. به او گفتم: آقای جیمی من از این کار شماتشکر می کنم، اما از نظر ما، دیدار با دشمن شدنی نیست؛ نه به این خاطر که شرعاحرام و یا از لحاظ سیاسی غیر قابل قبول باشد که با دشمنان مذاکره کنی ـ چرا که حتیپیامبر گرامی اسلام (ص) هم با دشمنانش مذاکره می کرد ـ اما این سیاستی مبتنی برحساب و کتاب است و دیدار با دشمن در شرایط نامناسب یک برد برای آن محسوب می شود وبه منزله گسترش روابط عادی آن است و در مقابل، باعث تخریب وجهه و زیر پا گذاشتهشدن حد و مرزهای ما می شود. کارتر در مقابل گفت که اما برادر خالد، در مقابل اینمساله باعث مشروعیت بخشی به شما در جهان می شود. گفتم مشروعیت ما به عنوان یک جنبشبرگرفته از ملت مان است و نه دیدار با وی (مسئول اسرائیل) یا دیگران. کارتر همقبول کرد و گفت حتی دیدار تو با من هم به تو مشروعیت نمی بخشد و منظور مرا فهمید.ما افتخار می کنیم که این راه را انتخاب کرده ایم. درست است که راه سخت و دشواریاست، اما مطمئنیم که به هدف می رسیم و جلوی به بیراهه رفتن و گرفتار شدن به سرنوشتدیگران را می گیرد… خدا خیرتان دهد….