نگاهیبه فضای مناسبات بینالمللی ثابت میکند که بوی تند گاز در پس پرده رکود و بهبودتعامل دولتهای منطقهای و فرامنطقهای با یکدیگر قرار دارد.
چهار سال بعداز تعویق پروژههای اکتشاف نفت و گاز در دریای مدیترانه توسط رژیم صهیونیستی،وزارت انرژی این رژیم سه شنبه گذشته اعلام کرد که مناقصههایی برای توزیع مجوزهایجدید برای جستجوی منابع نفت و گاز در این منطقه را صادر کرده است.
یووالاشتاینیتس وزیر انرژی رژیم صهیونیستی در این رابطه طی کنفرانسی مطبوعاتی از بازکردن سواحل سرزمینهای اشغالی به روی شرکتهای بزرگ اکتشاف نفت خبر داد و گفت ایناقدام با هدف تبدیل کردن اسرائیل به “امپراتوری گاز” صورت میگیرد.اسرائیل همچنین قصد دارد گاز را به منبع اصلی 70 تا80 درصد از منبع انرژی و برقسرزمینهای اشغالی تبدیل کند. وی در همین رابطه از صدور مجوز برای اکتشاف 24 حلقهدریایی خبر داد که مساحت هر کدام از این حلقات 400 کیلومتر مربع است.
شاید در نگاهاول برای کسانی که از محتوای منابع طبیعی و انرژی در سرزمینهای اشغالی آگاه باشند، استفاده رژیم صهیونیستی از واژه “امپراتوری گاز” برای توصیف آیندهانرژی این رژیم عجیب به نظر برسد، اما نگاهی به طرحهای توسعهطلبانه و اشغالگرانهرژیم صهیونیستی بر ضد دولتهای همسایه در سایه بروز ناامنی های موجود در منطقهنشان دهنده اهداف آینده این رژیم برای عرصه انرژی است.
رژیمصهیونیستی بر اساس برنامههای بلند مدت خود تلاش دارد بخشی از ظرفیت میدان گازیلویاتان را به صادرات اختصاص دهد. این رژیم که در گذشته یکی از وارد کنندگانانرژی بود و از بزرگ ترین مصرف کنندگان گاز طبیعی در حوزه مدیترانه به شمار رفته وتا سال 2013 به واردات گاز از مصر وابسته بود و 40 درصد از انرژی این رژیم از گازمصر تامین می شد، سعی دارد با دست اندازی به منابع گازی کشورهای همسایه در سایهمشغول بودن آن ها به بحران های امنیتی ناشی از حضور گروه های تروریستی در منطقهاندک اندک در سال 2020 به یکی از صادر کنندگان گاز تبدیل شود.
اسرائیل بهاین ترتیب سعی دارد خود را بعد از ایران و روسیه، سومین قدرت گازی دنیا معرفی کند،اشغالگری صهیونیستی در واقع با تصاحب ثروت های ملل عرب از غزه گرفته تا مصر، لبنانو سوریه با حمایت همه جانبه سیاسی، نظامی و تکنولوژیک آمریکا صورت می گیرد. تاجایی که دولت آمریکا با ارسال نیرو و تجهیزات ویژه به اسرائیل برای حمایت ازمیادین گازی در دریای مدیترانه موافقت به عمل آورده است. این یگان دریایی متشکل ازناوچه هایی است که مسلح به موشک های ضدهواپیما، و ضد کشتی و قابلیت شلیک به سمتخشکی را نیز داشته و حامل هواپیماهای سبک نیز هست.
عمده اهدافسیاست های انرژی صهیونیست ها در آسیای غربی و شمال آفریقا، امنیت سازی برای اینرژیم و تلاش تلآویو برای بقا است. مقامات صهیونیست سیاست، فرهنگ، جامعه، اقتصاد وهر بعد دیگری از روابط منطقهای خود را از زاویه امنیت مینگرند. مهمترین دلیلتلاشهای این رژیم در گسترش دیپلماسی انرژی و روابط اقتصادی در درجه اول خروج ازانزوا و عادیسازی روابط با کشورهای منطقه و تسری روابط از حوزههای تکنولوژیک،تجاری، صنعتی و انرژی به سطوح سیاسی و دیپلماتیک است.مقامات صهیونیستی در نظر دارند باایجاد وابستگی متقابل و گره زدن منافع کشورهای منطقه و فرا منطقه با خود، به عادیسازیروابط منطقهای خویش بپردازد. اگر مشروعیت زایی و عادیسازی روابط با کشورهایمنطقه را مهمترین هدف سیاستهای رژیم صهیونیستی در حوزه انرژی در منطقه شرق آسیابدانیم، تلاش این رژیم برای نفوذ در حوزه شمال مدیترانه یعنی ورود به بازارهایاروپای شرقی را باید در تمایل این رژیم برای خودکفایی و عدم تمرکز مطلق به غربدانست.
یکی از اهدافتشکیل صهیونیسم، بروز رخنه در قلب منطقه اسلامی و قلب منطقه نفت و ثروت درقالب تعریف تسلط بر نیل تا فرات است، این امر هم نظریه صهیونیستی از نیل تا فرات و هم میادین نفت وهم آبراه های مهمی را که تجارت نفت از آنها گذر می کرد، (مثل کانال سوئز ، بابالمندب و تنگه هرمز) را شامل می شد. در این رابطه آنها طرح هایی راپیش بردند که مهم ترین آن قرارداد 1948 است. بعد از جنگ جهانی و تشکیلسازمان ملل اگرچه قطعنامه تقسیم 1921 بر اساس اعلامیه بالفور که تعهد کرده بودانگلیس به عنوان نیروی قیمومیت این حکومت نامشروع یهودی را تثبیت کند، ولی اصل هدفدر سال 1948 با تاسیس رژیم صهیونیستی و اشغال سرزمین فلسطین توسط این رژیم برداشتهشد. یعنی با ترورهایی که توسط سازمان های تروریستی خود انجام داده بودند و با حملهنظامی و عقب نشینی انگلستان، این سرزمین ها در اختیار صهیونیست ها قرار گرفت وباعث آواره شدن یک میلیون فلسطینی شد.
بویتند گاز در پس پرده مناسبات سیاسی
نگاهی به فضایمناسبات بینالمللی ثابت میکند که بوی تند گاز در پس پرده رکود و بهبود تعاملدولت های منطقه ای و فرامنطقه ای با یکدیگر قرار دارد.بعد از رکورد شش ساله در مناسباتاسرائیل و ترکیه ، تعامل این دو طرف بار دیگر در هفته گذشته با تعیین سفرای جدیدبه شرایط عادی خود برگشت. طبیعتا معاملههای گازی سهم عمدهای در بهبود مناسبات فیما بین داشت. کشف حوزه نفتی لویاتان در سال 2010 عامل اصلی عقبنشینیهای ترکیه ازمواضع خصمانه خود نسبت به اسرائیل بود، چرا که ترکیه به دستیابی به گاز سرزمین هایاشغالی امیدوار بود. به همین علت بود که با وجود اعلام قطع مناسبات سیاسی بین دوطرف، تعامل اقتصادی بین تلآویو و آنکارا نه تنها هرگز دستخوش تغییر نشد، در اینمدت با توسعه قابل توجهی نیز همراه بود.
ترکیه میخواهدخود را به عنوان محور اساسی انتقال گاز به اروپا قرار دهد، به این ترتیب آنکارا میتواندنقش بزرگی در سیاستگذاریهای اتحادیه اروپا در خاورمیانه داشته باشد و از سویدیگر نفوذ جغرافیایی خود را به کشورهای خاورمیانه نیز تحمیل کند. شاید بتوان گفتیکی از مهمترین مؤلفههای تلاش ترکیه برای بهبود سریع مناسبات با روسیه نیز بههمین موضوع باز می گشت.
از سوی دیگررژیم صهیونیستی گرچه میتواند گاز خود را به کشورهای همسایه بفروشد، اما جریان گازخود در خط لوله های کشورهای اروپایی را دارای منافع بیشتری برای خود میداند.اروپا نیز در راستای متنوعسازی منابع انرژی و کاهش تکیه مفرط به گاز روسیهامیدوار به همکاری با سایر کشورهای خاورمیانه در زمینه احیای خط لوله های جدید گازاز خاورمیانه به اروپا است. به این ترتیب ترکیه سعی دارد از طریق عادی سازی فضایروابط خود با روسیه و رژیم صهیونیستی، خود را به میز مذاکرات خطوط انتقال انرژی درمنطقه تحمیل کند.
شبکه پیچیدهای که در رابطه با منافع حوزه انرژی مشاهده می کنید، تأثیر عمدهای در سیاستگذاریهایمحافل حاکمیتی کشورهای مختلف طی دهه گذشته داشته است. آمریکا بزرگترین برندهمعاملههای گازی احتمالی بین ترکیه و اسرائیل است، به همین علت است که واشنگتنبیشترین تلاش را برای بهبود مناسبات بین متحدان خود در خاورمیانه به کار گرفته استتا بتواند به این ترتیب فضای تأثیرگذاری انرژی روسیه در کشورهای اروپایی را کاهشدهد. از سوی دیگر رژیمهای نظیر مصر و اردن تصور میکنند که همکاری آنها با رژیمصهیونیستی در پرونده گاز طبیعی میتواند ثبات آنها را به عنوان متحدان اصلی آمریکادر منطقه پرالتهاب خاورمیانه تضمین کند.
البتهصهیونیستها معتقدند که برای صادرات گاز به اروپا جایگزین دیگری نیز دارند که قبرصاست، در همین رابطه بنیامین نتانیاهو در سال 2015 به این کشور سفر کرده و موضوعصادرات گاز به اروپا را با وی مطرح کرد. با این وجود این روند به نتیجه نهایینرسید، چرا که اولویت اصلی رژیم صهیونیستی استفاده از مسیر ترکیه برای انتقال گازخود به اروپا بود و از سوی دیگر خشم آنکارا از همکاریهای گازی اسرائیل با قبرص میتوانست در روند واردات نفت به سرزمینهای اشغالی از طریق ترکیه تاثیر منفی بگذارد،چرا که بالغ بر 90 درصد نفت وارداتی به سرزمینهای اشغالی از ترکیه عبور میکند.
قطر که پس ازروسیه و ایران دارای بزرگترین ذخایر گاز طبیعی جهان است، از جمله شرکای اصلی رژیمصهیونیستی در زمینه انرژی است. قطر که در چند سال اخیر به بزرگترین صادرکننده گازطبیعی جهان تبدیل شده است، تمایل دارد از نیاز رژیم صهیونیستی برای در اختیارگرفتنبازار گاز طبیعی این رژیم استفاده کند. قطر با توسعه گسترده میدان گازی گنبد شمالیسعی دارد به عنوان قطب اصلی اقتصادی در جنوب خلیج فارس خود را معرفی کند و به اینترتیب نقش جهانی برای خود ایجاد کند. قطر موفق شده از طریق صادرات گاز طبیعی خوداز خط دلفین به کشورهای همسایه اهمیت منطقهای خویش را ارتقا بخشد. دوحه انگیزههایمتعددی برای برقراری ارتباط با رژیم صهیونیستی دارد. این کشور از یک سو در رقابتبا عربستان تلاش دارد هر چه بیشتر خود را به غرب و رژیم صهیونیستی نزدیک کند و ازسوی دیگر سعی دارد از فرصتها و ظرفیتهای موضوع فلسطین برای افزایش نقش و نفوذمنطقهای خود استفاده کند.
در سالهایاخیر سیاست خارجی دولت قبرس به سمت رژیم صهیونیستی سوق پیدا کرده است، این درحالی است که این کشور در منازعات اعراب و اسرائیل موضعی ضد صهیونیستی اتخاذ میکرد.موضع عاری از هرگونه تهدید قبرس در قبال تلآویو، خصومت این کشور با ترکیه، عضویتدر اتحادیه اروپا و دسترسی به منطقه یورو و جایگاه آن به عنوان عضو جدید بلوک گازطبیعی و رقابت با لبنان برای استحصال و استعمار منابع انرژی این کشور باعث شده کهاین کشور نقش اساسی در معادلات امنیت انرژی رژیم صهیونیستی داشته باشد.
اکتشاف میدانبزرگ گاز طبیعی در جنوب شرقی دریای مدیترانه در سال 2011 که در منطقه ویژه اقتصادیقبرس واقع شده، زمینه همکاری میان این دو را بیش از پیش مهیا نموده است. ازآنجا کهقبرس پتانسیل لازم برای کنترل خطوط لوله نفتی که دریای خزر و خلیج فارس به سمتدریای مدیترانه می رود را دارد، این فرصت را در اختیار دارد که در چشمانداز امنیتانرژی بینقارهای به جایگاه بالایی دست پیدا کند. ازاین رو بدون قبرس امنیتدریای مدیترانه حاصل نخواهد شد.
اردن نیز درماه گذشته توافقنامهای رسمی با رژیم صهیونیستی امضا کرد که به موجب آن شرکت ملیبرق اردن اقدام به واردات گاز از میدان نفتی لویاتان در نزدیکی سواحل این رژیم درازای 10 میلیارد دلار میکند. به موجب این قرارداد، اردن مجهز به حدود 45 میلیاردمتر مکعب از گاز در 15 سال آینده میشود.
اینتوافقنامه فرصتهای همکاری منطقهای بین دو رژیم را افزایش میدهد و اردن را جزئیاز طرح منطقهای اسرائیل در چارچوب سیاست اتحادیه اروپا و اتحادیه به خاطر دریایمدیترانه برای استفاده از اکتشافات گاز در شرق دریای مدیترانه میکند. رژیم اردنگاز اسرائیل را یکی از کمهزینهترین جایگزینها برای تامین انرژی مورد نیازمی داند.
بخش اول: نفت
رژیمصهیونیستی تا پیش از تحریم نفتی اعراب و برجسته شدن اهمیت نفت در جهان ، سیاستهایشبرای سلطه بر جهان تابع سازمان جهانی صهیونیسم را عمدتا بر دو پایه”طلا” و “رسانه های جمعی” استوار کرده بود . اما از زمان شروعتحریم نفتی اعراب ، رکن دیگری را مبنای سیاستهای خویش قرار داد که عبارت بود ازتسلط بر نفت. با روشن شدن اهمیت نفت در جهان ، در پی تحریم نفتی اعراب و وارد شدناولین شوک نفتی به غرب به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی، نفت به عنوان یک ابزار وسلاح جدید ، به عنوان رکن سوم سیاستهای سلطه گرانه رژیم صهیونیستی مطرح شد. از اینرو رژیم صهیونیستی تلاش کرد تا از سلاح نفت و به طور کلی انرژی به عنوان سومین رکنو ابزار خود برای سلطه بر جهان استفاده کند و مثلث قدرت “طلا ، رسانه وانرژی” را در اختیار خود گیرد.
رژیمصهیونیستی تا چند سال پیش وارد کننده صرف منابع انرژی بود و این وضعیت هموارهتهدیدی جدی برای امنیت این رژیم به حساب میآمد. علیرغم اینکه اسرائیل در یک منطقهغنی از منابع انرژی قرار گرفته است، اما به دلیل روابط خصمانه بین این رژیم وکشورهای غنی منطقه، اسرائیل همواره نگران تأمین انرژی خود بوده است و بخش عمدهانرژی مورد نیازش را از خارج از منطقه خاورمیانه تأمین کرده است. باید گفت که امنیترژیم صهیونیستی به طورکلی و امنیت تأمین انرژی آن به شکل خاص با تکیه بر کشورهایدیگر هرچقدر هم که قدرتمند باشند، نمیتواند به صورت باثبات و واقعی و برای مدتزمانطولانی تأمین شود؛ چرا که کشورها برای داشتن امنیت نیازمند داشتن روابط عادیدیپلماتیک با کشورهای دیگر و به ویژه کشورهای پیرامونی خود هستند که رژیمصهیونیستی تا به امروز از داشتن این روابط عادی محروم بوده است.
عدم امنیترژیم صهیونیستی در دوران عدم حمایت قدرتها و وقوع جنگ با گروههای مبارز فلسطینیبه وضوح خود را نشان میدهد و با توجه به رویه محور مقاومت مبنی بر عدم سازش وناامن کردن سرزمینهای اشغالی برای صهیونیستها، امنیت رژیم صهیونیستی چه در حوزهانرژی و چه دیگر حوزههای امنیتی نه تنها بهبود نخواهد یافت، بلکه روز به روز باافزایش روحیه مقاومت در بین دولتها و گروههای ضد صهیونیست اوضاع رو به وخامت وبدتر شدن وضعیت امنیتی این رژیم خواهد رفت.
رژیمصهیونیستی در طول 60 سال برای دستیابی به نفت تلاشهای زیادی انجام داد ، به طوریکه فقط طی چهار دهه 383 حلقه چاه عمیق در مناطق فلسطین اشغالی ( بجز صحرای سینا )به منظور دستیابی به نفت و گاز توسط این رژیم حفر شده که قریب نیم میلیارد دلارهزینه در بر داشته است . اما تمامی این تلاشها که با هدف دستیابی به خودکفایی درزمینه انرژی و نفت خام صورت گرفته ، بی نتیجه و بدون ثمر بوده است .
میزان نفت درمنابع زیرزمینی در فلسطین اشغالی در سال 1988 حدود 6/1 میلیون بشکه تخمین زده شدهاست و معدل تولید روزانه نیز حدود 280 تا 300 بشکه می باشد . این آمار به وضوحنشان می دهد که ذخایر معادن نفت فلسطین اشغالی بسیار ناچیز می باشد و چیزی کمتر ازیک هزارم درصد کل ذخایر جهان را تشکیل می دهد . کل تولید نفت در فلسطین اشغالی تا پایانسال 1987 حدود 6/16 میلیون بشکه از پنج میدان اصلی نفت در صحرای نقب غربی و منطقهبحرالمیت بوده است .
توافقات نفتیرژیم صهیونیستی برای وارد کردن نفت از کشورهای گوناگون تابع پارامترهای سیاسی حاکمبر اوضاع منطقه و جهان بوده است . در اوایل دهه پنجاه ، قراردادی میان شورویورژیم صهیونیستی منعقد گردید که به موجب آن سالانه 400 هزار تن نفت خام از شورویبا 15 هزار تن میوه تولید شده در فلسیطن اشغالی مبادله می گردید . این قرارداد باآغاز جنگ سوئز در سال 1956 متوقف گردید.
بعد از اینقرارداد، رژیم صهیونیستی در دهه هفتاد قراردادی با رژیم شاهنشاهی ایران برای ارسالنفت منعقد ساخت و به موازات آن در صحرای سینا اشغالی نیز اقدام به حفر چاه و بهرهبرداری از آن نمود. بعد از سقوط شاه در ایران، از اواخر دهه هشتاد ، 70 الی80% نیازهای نفتی رژیم صهیونیستی از مصر ، نروژ و مکزیک و بقیه از طریق بازار آزادتأمین می شود .
همچنین ازنتایج امضای قرارداد کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل تحت نظارت امریکا یکی نیز اینبود که در صورت بروز هرگونه حادثه ناگهانی جهانی یا منطقه ای و ایجاد خلل در شبکهواردات نفت رژیم صهیونیستی امریکا متعهد است که به دلایل امنیتی نیازهای نفتی رژیمصهیونیستی را برطرف نماید.
اسرائیل درسال 2012 حدود 298 هزار بشکه در روز نفت خام مصرف کرده است. البته ظرفیت پالایشیاین کشور 220 هزار بشکه در روز است که این مقدار نفت خام برای خوراک پالایشگاههاوارد شده و بقیه به صورت واردات فراوردههای نفتی بوده است. اگرچه اکتشاف نفت درسرزمینهای اشغالی در گذشته موفقیتآمیز نبوده است، اما کمیسیون نفت اسرائیل تخمینزده که به احتمال زیاد حدود 5 میلیارد بشکه ذخایر نفت، زیر ذخایر گازی واقع شدهاست. به طور کلی در سرتاسر رژیم صهیونیستی از سال 1940میلادی، 410 چاه نفت اکتشاف شدهاندکه همگی آنها با شکست مواجه شده اند.
طرحهای صهیونیست ها برای تسلط بر بحران نفتی
رژیمصهیونیستی در راستای راهبرد امنیت ملی خود که مبتنی بر امنیت انرژی است در سال1979 از ایالاتمتحده آمریکا کمک خواسته و یادداشت تفاهمی با آن کشور امضا نماید.بر اساس این تفاهمنامه که هر پنج سال یکبار تمدید میشود آمریکا متعهد بود تاسال 2014 میلادی، نفت اسرائیل را در شرایط بحرانی و اضطراری تأمین کند. برنامهریزیهایاسرائیل برای سلطه بر میدانهای نفتی عربی از دهه 60 میلادی مشهود بوده است.
سازمان زمینشناسی آمریکا برای غلبه بر همین بحران در مارس 2010 مدعی شده بود که میانگین ذخایرنفتی در حوضه لویاتان1.7 میلیارد بشکه نفت خام قابل صادرات است. اما به طور مثالمیزان استخراج همه این ذخایر برابر با ذخایر نفتی قابل دسترس در یمن است. میزانتولید آن نیز روزانه 100 تا 200 هزار بشکه است. این امر نشان می دهد ذخایر نفت خامتخمین زده شده در مجموع این حوزه در مقایسه با میانگین مصرف کنونی و آینده درکشورهای منطقه، بسیار کم است. از سوی دیگر اسراییل تلاش میکند تا نفت خام را از خشکیاستخراج کند و همین موضوع دسترسی صهیونیست ها به بخشی از این منابع را محدود میکند.
اسرائیل بهمنظورغلبه بر این نقطه ضعف خود که در هنگام جنگهای بلندمدت آنها را زمینگیر میکرد،برای دسترسی به منابع کشورهای همسایه طرحهایی را به کار بست؛ از جمله بارزترینطرحهای اسرائیل در این زمینه، عملیات شیخینا بود که در سال 2002 فاش شد. اینبرنامه برای اشغال چاههای نفتی عراق و بازسازی خط موصل-حیفا طراحی شده بود. علاوهبر آن، اسرائیل برای برون رفت از حلقه احاطه کننده خود، با تکیه بر سیاست «نفوذژئوپلیتیکی منطقهای» تلاش کرد با کشورهای اسلامی روابطی برقرار نماید و در نهایتنیازهای نفتی خود را برآورده کرده و از امنیت انرژی خود محافظت کند.
گذشته ازبرنامههای تلآویو برای بازسازی خط موصل-حیفا طرحهای دیگری نیز وجود دارند که درمرحله اجرا قرار گرفتهاند. مهمترین آنها «پروژه راهبردی قرن» است که باهزینهای بالغ بر 12 میلیارد دلار اجرا میشود و جمهوری ترکیه گلوگاه اساسی آن راتشکیل میدهد. بر این اساس، تا اواخر سال 2008و نیمه اول سال 2009 نشستهای متعددیبین مسئولان کشور ترکیه و رژیم صهیونیستی برای دنبال نمودن آن برگزار شد.
در ماههایاخیر پس از توافق هستهای ایران و کشورهای 1+5 نیز مقامات رژیم صهیونیستی تحرکاتگستردهای در سطح منطقهای برای انعقاد قرارداد و برقراری روابط در زمینه انرژی باکشورهای عربی داشتهاند. در آخرین نمونه یووال اشتاینتس وزیر انرژی کابینه اینرژیم و عضو حزب لیکود یک سال پیش تحت تدابیر شدید امنیتی به ابوظبی رفت تا بامقامات امارات متحده عربی درباره «منافع مشترک» گفتگو کند. سفر اشتاینیتس به ابوظبی چند ماه بعداز دیدار مدیرکل وزارت خارجه رژیم صهیونیستی از امارات به بهانه مشارکت در اجلاسیمرتبط با انرژیهای تجدید پذیر صورت گرفت.
گفته می شودرژیم صهیونیستی در حال حاضر سه چهارم نفت مورد نیاز خود را از کردستان عراق و ازمسیر ترکیه تأمین می کند. اقدام کردستان عراق در صادرات نفت به سرزمین های اشغالیعلی رغم مخالفت دولت مرکزی این کشور صورت می گیرد. از اصلی ترین دلایل این مسئلهرسیدن نفت ارزان قیمت به دست رژیم صهیونیستی است. واردات نفت برای رژیم صهیونیستیاز کردستان عراق از نظر قیمت به صرفه تر بوده و خواهد بود. در کنار همه موارد فوق،از نظر این رژیم هر دلار که به کردستان عراق پرداخت میشود، باعث جدایی بیشتر اینمنطقه از بغداد و حتی ایران خواهد شد.
از ابتدایماه می سال 2015 تا 11 اوت، پالایشگاه ها و شرکت های نفتی رژیم صهیونیستی 19میلیون بشکه از کردستان عراق نفت وارد کرده اند که ارزش این حجم برابر با حدود 1میلیارد دلار برآورده شده است. از دیگر تأمین کنندگان نفت رژیم صهیونیستی می توان به روسیه،قزاقستان، و آذربایجان اشاره کرد. ایتالیا، یونان و ترکیه نیز از دیگر خریداراننفت کردستان عراق در جهان محسوب می شوند.
ادامه دارد…
منبع: تسنیم ، 01/09/1395