موشه یعلون، وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی، طی یادداشتی تحت عنوان«پیشنهادات سیاسی به دولت ترامپ درباره خاورمیانه» در مرکز مطالعات امنیتملی رژیم صهیونیستی (INSS)، به تدوین راهبرد خود در خصوص رفتار آمریکا درمنطقه پرداخته است.[۱] در یادداشت پیش رو، توصیههای موشه یعلون موردواکاوی و نقد و بررسی قرار خواهد گرفت. ابتدا به معرفی وزیر پیشین جنگ رژیمصهیونیستی پرداخته خواهد شد و سپس یادداشت وی مورد برررسی قرار خواهدگرفت.
۱- موشه یعلون
یعلون از دهه ۹۰ میلادی در بالاترین سمتهای ارتش رژیم صهیونیستی فعالیتنموده است. وی در سال ۱۹۹۵ رئیس دستگاه اطلاعات نظامی ارتش شد و در ۲۰۰۲به فرماندهی کل ارتش رسید که در سال ۲۰۰۵ از سمت خود استعفا نمود. یعلون ازسال ۲۰۰۸ وارد حزب لیکود و در انتخابات سال ۲۰۰۹ وارد کنست شد. یعلونایران را دشمن اصلی رژیم صهیونیستی میداند و از حامیان جدی روابط اعراب وتلآویو است.[۲]
شاید بتوان یعلون را پس از استعفا از وزارت جنگ، کنست و حزب لیکود واعلام رسمی برای تشکیل حزب جدید، اصلیترین رقیب نتانیاهو دانست. یعلونتوانایی همپیمانی با دیگر افراد جداشده از حزب لیکود چون گدعون ساعر،کحلون و لاپید را هم دارد.
یعلون در حالی از کابینه نتانیاهو جدا شد که بسیار سعی مینمود از خودچهرهای صلح جویانه به نمایش بگذارد. با آغاز انتفاضه سوم، یعلون در نقشوزیر جنگ رژیم صهیونیستی راهبرد کنترل آن را افزایش همکاری با تشکیلاتخودگردان و رویکرد امنیتی معرفی نمود. یعلون بارها از قرار داشتن دربالاترین سطح همکاری و هماهنگی میان تشکیلات خودگردان و نیروهای رژیمصهیونیستی خبر داده بود و معتقد بود با این روش و تداوم دستگیریها میتواناز انتفاضه جلوگیری نمود.
اتخاذ این روش بارها از سوی برخی صهیونیستها از جمله گیلعاد اردان وزیرامنیت داخلی رژیم صهیونیستی مورد نقد قرار گرفت و معتقد بودند راهحلمبارزه با انتفاضه سوم، استفاده از مشت آهنین علیه فلسطینیهاست. همچنینموشه یعلون در مقابل برخی از سیاسیون و نظامیان صهیونیست که معتقد به لزومحمله به نوار غزه و توقف تهدید تونلهای حماس بودند، در یادداشتی رسمی بهکنست، درخواست نمود ضمن آرام نگهداشتن فضا، از بیان اظهاراتی تحریککنندهکه موجب سوءبرداشت حماس و اقدام پیشدستانه از سوی گروههای مقاومت درنوارغزه میشود خودداری نمایند.[۳] لذا میتوان یعلون را از مخالفین آغازجنگ چهارم غزه در وضعیت فعلی دانست.
شاید نکته چالش برانگیز یعلون که موجب میشود حمایت کشورهای اروپایی وآمریکا از وی را تحت تاثیر قرار دهد ، حمایت هایش از شهرک سازیها و مخالفتبا طرح دو دولت دانست. یعلون در سخنانی در این خصوص گفته است :« از زمانبه قدرت رسیدن بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و حزب لیکود در سال ۲۰۰۹ تاکنون،شهرک سازی ها دو برابر شده است و جمعیت شهرک نشینان که در سال ۲۰۰۹ تقریبا۲۸۰ هزار نفر بود امروز به ۴۰۷ هزار نفر رسیده است. کاخ سفید بارها بهخاطر شهرک سازی از ما انتقاد کرده و کارت زرد نشان داده است اما اینانتقادها برای ما اهمیتی ندارد و ما به شهرک سازی در کرانه باختری ادامه میدهیم… راه حل ۲ دولت اجرا شدنی نیست.»[۴] با این حال نگارش این یادداشت ازسوی یعلون و توصیه یک راهنمای کامل و دقیق برای ترامپ را میتوان تلاش ویدر مسیر کسب نخست وزیری دانست.
۲- تحلیل فضای کلی یادداشت «پیشنهادات سیاسی به دولت ترامپ دربارهی خاورمیانه»
میتوان این یادداشت یعلون را یک نوشتار منظم، ساختارمند و هدفمنددانست. در بخش نخست سعی شده است اینگونه القا شود که برخلاف قدرت وتوانایی بالای آمریکا، منزلتش در منطقه غرب آسیا تقلیل یافته و این نتیجهرفتار اشتباه اوباما بوده است. لذا باید سعی کرد به گذشته و اقتدارآمریکایی بازگشت. ضمن آنکه در این مقاله، بهصراحت سخن از منافع رژیمصهیونیستی سخنی به میان نیامده است و تأکید و مبنای مقاله بر اساس منافعآمریکا بنا گذاشته شده است. این اقدام، برای یادداشتی که مخاطب آن ترامپباشد، هوشمندانه است.
۱-۲- آمریکا به منطقه بازگردد!
فضای کلی یادداشت بر این مفروض بنا شده است که چرخش آمریکا به شرقآسیا، به شکست انجامیده است؛ زیرا آمریکاییها نتوانستند با خروج از منطقه،قدرت را به دیگر بازیگران حامی منافعشان بسپارند و این خلأ قدرت رابازیگرانی چون روسیه، ایران، ترکیه و داعش پرکردهاند که خلاف منافعآمریکاییها در حال اقداماند. لذا آمریکا باید با بازگشت به منطقه و بهدست گرفتن ابتکار عمل و کنش بهجای رفتار منفعلانه و واکنشی، خود بار دیگرقدرت منطقه را به دست گیرد.
یعلون بهصراحت در مقدمه هدف خود را از مقاله افشا مینماید: «جایگاهایالاتمتحده در خاورمیانه بهعنوان یک قدرت پیشرو جهانی در سالهای اخیرتقلیل یافته است. دولت آمریکا تصمیم گرفت به جای یک نقش مبتکرانه درخاورمیانه، نقشی منفعل داشته باشد و این امر موجب ایجاد خلاء در منطقه شد.این خلاء توسط عناصری پر شد که برخلاف منافع آمریکا و همپیمانان منطقهایاش عمل کردند.» لذا وی در مقاله بر این نکته تأکید دارد که ترامپ با چهرفتاری میتواند آمریکا را به یک بازیگر کنشمند، هژمون و قدرتمند چونگذشته در منطقه تبدیل کند. از نظر ترامپ این خلأ ناشی از تصمیمات غلطاوباماست. اوباما در رفتار خود هیچ ارادهای برای بازدارندگی و حفظ نفوذآمریکا در منطقه نداشت:
«شکی نیست که تصمیم رئیس جمهور باراک اوباما برای خودداری از حمله بهذخایر و کارخانههای تولید سلاحهای شیمیایی در سوریه، علیرغم این واقعیتکه رژیم اسد خط قرمز اعلام شده توسط آمریکا را رد کرده بود، ضربهی شدیدیبه موقعیت ایالاتمتحده در منطقه زد و به میزان قابل توجهی از ] نیروی[بازدارندگی آن ]در منطقه و جهان[ کاست. دریاسالار «هری هریس» فرماندهایالاتمتحده در اقیانوس آرام در بیاناتش پیرامون کنفرانس انجمن امنیتبینالملل در هالیفَکس تأکید داشت که بازدارندگی بر مبنای سه جزء است:توانمندیها، اراده و علامتدهی.[۵] رفتار ایالاتمتحده در مورد حوادثی کهدر بالا ذکر شد هیچ ارادهای را نشان نمیدهد، چرا که توان بازدارندگیآمریکا بهشدت تضعیف شده است. بهعلاوه، خلاء در خاورمیانه که بهطورپیوسته بازدارندگی و نفوذ ایالاتمتحده را کاسته است توسط ایران، ترکیه،دولت اسلامی و روسیه پر شده است.»
این سخنان نشان دهنده آن است که یعلون از دست رفتن جایگاه آمریکا راناشی از عدم توجه اوباما به سه مولفه مهم بازدارندگی یعنی (توانمندیها،اراده، و علامتدهی) میداند که موجب شده خلأ قدرت از سوی محور مقاومت ودیگر بازیگران پر شود.
یعلون صراحتاً تکرار میکند که افول قدرت آمریکا در منطقه غرب آسیا،افول آمریکا از دیگر مناطق جهانی هم خواهد بود: «نخستین کنشهای دولت جدیدآمریکا در منطقه پتانسیل عظیمی برای ارتقاء جایگاه و تصویر ایالاتمتحدهدارد و این دولت جدید باید منتهای کوشش خود را برای درک این پتانسیل به کارگیرد. در این مسئله خصوصاً تدابیری است که قدرتِ بازگرداندنِ جایگاه ونیروی بازدارندگیِ ایالاتمتحده در خاورمیانه و در پی آن در دیگر مناطقجهان را دارد.»
۲-۲- تلاش برای نزدیک کردن ادبیات مقاله به نگاه و ذهن ترامپ
از نکات حائز اهمیت و جالب مقاله یعلون، تلاش وی برای نزدیک کردنادبیاتش به نگاه ترامپ است. مثالهای گوناگون از تبادلات تجاری و نظامیاعراب با روسیه، بازگشت به اقتدار آمریکای بزرگ، مطرح کردن موضوعاتی چونمسلمانان، مهاجران و نژادپرستی، بخشی از تلاش یعلون برای استدلال در فضایتفکرات ترامپ و یک ذهن «کسب و کار» و اقتصادی است. به جملات زیر در مقالهدقت کنید:
«این رویکرد منفی نسبت به سیاست آمریکا با حمایت سنیها از تحرکاتروسیه، که در پی شکل دادن به یک راه حل برای بحران در سوریه است، به اوجخود رسید (علیرغم تضادِ منافع بین آنها و روسیه در این زمینه) و حتی خریدتسلیحات از روسیه و دیگر کشورها به جای سلاحهای آمریکایی ]به این مسئلهدامن زد[ (]مثل: [ خرید سیستم موشکی اِس-۳۰۰ روسیه توسط مصر، و تصمیمعربستان سعودی برای خرید سیستم موشکی اِس-۴۰۰؛ خریده هواپیماهای جنگیرافائل فرانسوی توسط مصر، قطر و…)»
همچنین در قسمت دیگری از یادداشت، یعلون برای تحریک مولفه مهاجران واسلام سیاسی (داعش) در توصیف اقدامات ترکیه مینویسد: «ترکیه پروازپناهندگان (از سوریه و عراق) و بسیاری از مهاجران غیرقانونی غیرجنگی ازکشورهای مسلمان (مثل کشورهای شمال آفریقا و پاکستان) به اروپا را ممکن کرده(و حتی افزایش داده است)، در حالی که اتحادیه اروپا خواستار دادن اجازهسفر بدون روادید به شهروندان ترکیه است.»
۳-۲- القای دوقطبی شیعی- سنی در منطقه
یکی از موضوعاتی که در بخشهای گوناگون یادداشت به آن اشاره شده است،شیعه و سنی کردن منطقه و نزاع میان کشورهاست. یعلون در مقاله ۹ بار از لفظشیعی و سنی استفاده کرده است. وی شخصاً بسیار حامی عادیسازی روابط میاناعراب و رژیم صهیونیستی است و بارها در این مسیر اقداماتی را انجام دادهاست. موشه یعلون از طرفداران اصلی و همراهان سناریو نزدیکی اعراب و رژیمصهیونیستی با هدف مقابله با ایران است.
یعلون و ترکی الفیصل سرمایهدار مشهور سعودی در حاشیه کنفرانس امنیتیمونیخ که بهمن ۹۴ برگزار شد با یکدیگر در برابر دوربینها دست دادند تاوزیر جنگ رژیم صهیونیستی اولین مقام صهیونیست باشد که علنی با سعودیهامصافحه میکند. یعلون در آن کنفرانس سخنان جالبی مطرح نمود: «ما راههاییبرای ارتباط با همسایگان عرب سنّی خودمان داریم و این تنها محدود به اردن ومصر نمیشود، بلکه کشورهای حاشیه خلیج (فارس) و شمال آفریقا را هم در برمیگیرد. متأسفانه آنها الان اینجا نیستند که حرفهای من را بشنوند. برایآنها، ایران و اخوان المسلمین دشمن هستند…. ایران برای ما و رژیمهای سنیطرف بد قضیه است. آنها در ملأعام (با اسرائیلیها) دست نمیدهند، اما مادر اتاقهای دربسته با یکدیگر دیدار میکنیم.»[۶]
یعلون در این مقاله چند نوبت بهصراحت از ترامپ درخواست میکند که بهدنبال جلب نظر کشورهای عربی سنی باشد و بیاعتمادی ایجاد شده میان اینکشورها و آمریکا را در دوران اوباما، جبران نماید. همچنین وی در بخشهاییاز مقاله میگوید: «دولت آمریکا باید برای جلوگیری از دستیابی ایران بهتوانایی نظامی هستهای، اقدام فوری بنماید… در این زمینه هماهنگیِ سیاست بادیگر کشورها، در ابتدا نیازمند اقدام فوری برای جلوگیری از هر نوعغافلگیری در آینده است. علاوه بر این، تغییر سیاست ایالاتمتحده در قبالایران، روابط ایالاتمتحده با کشورهای سنی که شرکای طبیعیتری هستند راتقویت میکند و اعتماد از دست رفتهی بین آنها را ترمیم میکند.» همچنیندر بخشهای دیگری از یادداشت مینویسد: «فراتر از رقابت بین ایالاتمتحده وروسیه برای ]داشتن[ قدرت و نفوذ در منطقه، روسیه بهطور کلی از محور شیعی،و بهطور خاص از رژیم اسد حمایت میکند»
ادبیات مقاله از سوی موشه یعلون بهعنوان یکی از چهرههای شاخص حامیعادیسازی اعراب و رژیم، موضوع عجیبی نیست؛ اما تکرار مکرر در توصیه بهترامپ و درخواست از وی برای نزدیکی به کشورهای اهل سنت منطقه، ناشی ازنگرانی یعلون و صهیونیستها از رفتار ترامپ در خصوص روابط با کشورهای منطقهو موضوع هستهای با توجه به برخی سخنانش در دوران تبلیغات انتخاباتی است.
۳- توصیف وضعیت چهار بازیگر منطقهای
یعلون پس از مقدمه بحث خود به بررسی موقعیت کنونی ۴ بازیگر منطقهایایران، روسیه، داعش و ترکیه و نقش آفرینی آنان میپردازد که در ادامهجداگانه بررسی خواهد شد.
۱-۳- ایران
نخستین کشور انتخابی یعلون، جمهوری اسلامی ایران است. وی معرفی موقعیتایران را با مفید دانستن توافق هستهای برای ایران و ادعای تسلط ایران بر ۴پایتخت عربی (بغداد، دمشق، بیروت و صنعا) آغاز میکند و با تکرار ادعاهاینقض قطعنامههای شورای امنیت پیرامون گسترش سلاح و تروریسم، آزمایش موشکی،نقض حقوق بشر و حضور سردار قاسم سلیمانی در منطقه به پایان میبرد.
یعلون در بخشی از سخنان خود ادعای مهمی را مطرح میکند که میتواند نشاندهنده تلاش برای سوق دادن ترامپ به پاره کردن یا اجرا نکردن برجام دانست.وی در بخشی از یادداشت خود میگوید: «ایران کشوری است که بیشترین سود را ازتوافق هستهای (برجام) که بین تهران و قدرتهای جهانی در تابستان ۲۰۱۵امضاء شد، به دست میآورد. ایران توانایی خود برای تولید اورانیوم غنیشدهی مواد شکافت پذیر را حفظ کرده است و میتواند بدون نقض توافق در کمتراز پانزده سال یک بمب هستهای تولید کند. اهمیت این مسئله در این است کهگزینهی نظامی هستهای خود را حفظ کرده است.»
مجموعه سخنان یعلون نشان دهنده آن است که یعلون سیاست تشدید فشارها وتحریم علیه ایران به بهانههای هستهای، موشکی، پروندههای منطقهای، حقوقبشر و تروریسم را به ترامپ بهمنظور گرفتن قدرت از ایران در منطقه،پیشنهاد مینماید.
۲-۳- ترکیه
یعلون در خصوص ترکیه بهگونهای سخن میگوید که نشان دهنده آن است کهترکیه را بازیگری میداند که اکنون خارج از اراده و رفتار نظام بینالملل وقدرت برتر آن یعنی آمریکا، بازی میکند. لذا انتقاد اصلی وی به ترکیه بهدلیل عدم همراهی اش با آمریکاست. یعلون در خصوص ترکیه تأکید میکند که اینبازیگر در پی به دست آوردن نفوذ بیشتر در منطقه و دستیابی به هدف نوعثمانیخویش با کمک اخوان المسلمین است تا بتواند منطقه را در مدیریت خود داشتهباشد.
یعلون در خصوص ترکیه، ادعاهایی را علیه این کشور لیست مینماید کهعبارتاند از: خریدن نفت داعش، توانمند ساختن جهادی و کمک به آنان برایپیوستن به داعش در سوریه و عراق، حمله به کردها برخلاف راهبرد آمریکا درحمایت از این گروه و همچنین گسیل کردن مهاجران به اروپا برای فشار براتحادیه اروپا.
۳-۳- دولت اسلامی (داعش)
سومین بازیگر مورد بحث یعلون، داعش است که در مقاله از آن تحت نام دولتاسلامی یاد شده است. وی بسیار مختصر به این گروه پرداخته و مینویسد: «دولتاسلامی از تخلیهی نیروهای آمریکا از عراق برای فتح مناطقی در عراق وسوریه بهره برد و استقرار دولت اسلامی را اعلام کرد. در مرحلهی بعد،آمریکا تصمیم گرفت تا با رهبری کردن ائتلافی از کشورهای غربی علیه دولتاسلامی در عراق، به منطقه بازگردد، و حمله به دولت اسلامی در سوریه را باائتلافی از کشورهای عرب به رهبری آمریکا انجام دهد.»
سخنان یعلون به دیدگاه بسیاری از جمهوریخواهان نزدیک است که معتقدندترک عراق، فرصت حضور و نفوذ ایران را در بغداد ایجاد نمود. وی در ادبیاتیمتشابه، قدرتیابی داعش را هم به ترک نیروهای آمریکایی از عراق نسبت میدهدو این اقدام را عامل پر شدن خلأ قدرت در عراق توسط داعش مینامد.
۴-۳- روسیه
آخرین بازیگری که یعلون به آن میپردازد، روسیه است. یعلون در این بخشبه دنبال اثبات قدرتیابی روسها در منطقه و تأمین شدن منافع مسکو به جایمنافع واشنگتن است. یعلون معتقد است روسها با خلأ ایجاد شده و بحرانسوریه، دستاوردهای مضاعفی را کسب نمودهاند. لذا باید با درک این واقعیت بهمقابله با روسها پرداخت. برخی از این دستاوردها از منظر وی عبارتاند از:
«۱- پذیرفته شدن مجدد در میدان قدرتهای جهان: روسیه بهعنوان آغازگرمصالحه برای خلع سلاح شیمیایی سوریه، برای حفظ وضعیت و حتی بهعنوان قدرتیکه ایالاتمتحده را از وضعیتی شرمآور نجات داد، اعتباری جهانی کسب کرد. ۲-به رژیمهای در منطقه و هر جای دیگر ثابت کرد که به تعهداتش پایبند است(برخلاف ایالاتمتحده که سنیها را رها کرد). ۳- موفق شد که توجهات را ازسمت بحران در اکراین به سمت سوریه بچرخاند. ۴- تواناییهای نظامی خود را بهنمایش گذارد و از میدان جنگ در سوریه بهعنوان میدانی برای آزمایشسیستمهای تسلیحاتی خود بهره برد.۵- مراکز نظامی خود در سوریه را حفظ و حتیبازسازی کرد: مرکز نیروی دریایی خود در بندر (طرطوس)، پایگاه نیروی هواییخود در لاذقیه، و مراکز اطلاعاتی خود در درون سوریه. ۶- با فشار راندنپناهندگان از طریق ترکیه به خارج از سوریه و به سمت اروپا، نیرویی علیهایالاتمتحده و اروپا ایجاد کرد.»
۴- توصیههایی برای آینده
یعلون پس از توصیف موقیعت توان و قدرت بازیگران منطقهای، در بخش پایانیبه ارائه توصیههایی به ترامپ برای بازگشت آمریکا به اقتدار پیشین خودمیپردازد. از منظر وی «دولتی که مسئولیت خود را در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۷ بر عهدهخواهد گرفت باید یک استراتژی عظیم را بر اساس تصمیماتی که بر موقعیتآمریکا در منطقه و در ورای خود، در کوتاهمدت و بلندمدت، تأثیر خواهدگذاشت، برای خاورمیانه تدوین کند. از سؤالات محوری، اول آن است که آیاایالاتمتحده قصد دارد نقشی فعالتر و یا حتی مبتکرانه در خاورمیانه داشتهباشد».
برای تحقق این راهبرد، یعلون ۴ مرحله را تدوین میکند که در ادامه جداگانه مورد بررسی قرار خواهند گرفت:
۱-۴- بازگشت به منطقه با بهانه مدیریت مبارزه با داعش و تروریسم
مرحله نخست پیشنهادی یعلون به ترامپ آن است که آمریکا و دولت جدید آن دراقدامی فوری، به منظور ضربه زدن به تصویر پیروزمندانه تروریستها، دست بهکار شوند. این سخن در حالی مطرح میشود که به باور بسیاری از تحلیلگرانسال ۲۰۱۶، سال شکست داعش و دیگر گروههای تروریستی حاضر در منطقه بود.یعلون برای تحقق بازگشت آمریکا به منطقه و در دست گرفتن ابتکار عمل، توصیهمیکند: «ایالاتمتحده باید ائتلاف علیه دولت اسلامی را با کمک به کردها وسنیهای غیر جهادی- که مایل به جنگ علیه دولت اسلامی (و همچنین علیه رژیماسد) هستند- رهبری کند. مورد کردها نیاز است که بهعنوان مدلی برای «پیادهنظام» به کار گرفته شود، که برای اهداف خودشان و با کمکهای آمریکا، اروپا ونیروهای دیگر- که شامل تسلیحات، پول و حمایتهای سیاسی میشود- میجنگند.»
۲-۴- تغییر سیاست در قبال ایران
یعلون در این بخش، ایران را بهعنوان مشکل و عامل بیثباتی در منطقهمعرفی میکند و از ترامپ میخواهد با این دیدگاه و باور به غرب آسیا بنگرد.یعلون پیش از این در واکنش به سخنان آیزنکوک رئیس ستاد مشترک رژیمصهیونیستی که ایران را تهدید دوم نامیده بود، گفته است: «ایران دشمن اصلیماست، در حالی که شنیدهام برخی دیگر حرفهای دیگری میزنند، حزبالله تنهانایب ایران است و توان اعلام جنگ را هم دارد. موشه یعلون در ادامه صحبتخود در واکنش به قسمتی از سخنان گادی آیزنکوت که معتقد بود گروههایاسلامگرا دشمن اصلی است، اینگونه پاسخ داد: «من داعش را بر ایران ترجیحمیدهم.»[۷]
یعلون با تأکید بر سخن برخی کشورهای عربی و در ادبیاتی شبیه ادبیات آناندر راستای ایران هراسی میگوید: «رژیم ایران بخشی از راه حل نیست بلکهخودِ ماهیتِ مشکل است». تأکید دیگر یعلون در تغییر برخورد با ایران براتخاذ سیاستی است که منجر به غافلگیری غرب و آمریکا در مقابل پیشرفتهایهستهای ایران نگردد و باری دیگر با تکرار توانایی ساخت بمب هستهای در ۱۵سال، برجام را توافقی بد مینامد.
یعلون در پایان این بخش کلید واژه عادیسازی روابط میان اعراب و رژیمصهیونیستی را در پازل منافع آمریکا در منطقه بازگو مینماید: «علاوه براین، تغییر سیاست ایالاتمتحده در قبال ایران، روابط ایالاتمتحده باکشورهای سنی که شرکای طبیعیتری هستند را تقویت میکند و اعتماد از دسترفتهی بین آنها را ترمیم میکند.»
۳-۴- تغییر سیاست در قبال ترکیه
سومین مرحله، تغییر رفتار با ترکیه است. نگرانی یعلون از ترکیه بسیارمتفاوت از ایران و داعش است. وی معتقد است تنها مشکل کنونی ترکیه، رفتارسرکشانه آنکارا در قبال آمریکا است. یعلون این رفتار سرکشانه ترکیه رانتیجه ضعف آمریکا در منطقه میداند.
در این بخش برای کنترل رفتار سرکشانه ترکیه، توصیههایی در اتخاذ سیاستدر قبال آن مطرح شده است. سیاستهای عبارتاند از: ایجاد منطقهی امن درشمال سوریه یا ایجاد اردوگاههای پناهندگان در اطراف مرز ترکیه، توقف حملاتترکیه علیه کردها، توقف پول رسانی ترکیه به حماس و همچنین ارتقا روابطمیان ترکیه و آمریکا بهمنظور تضعیف نفوذ روسها در منطقه غرب آسیا.
۴-۴- تغییر سیاست در قبال روسیه
سخنان یعلون بسیار گویاست: «ایالاتمتحده باید سیاست قاطعانهتری علیهبمبارانِ بدونِ تفاوت گذاری ]بین گروههای مختلفِ[ شهروندان سوری و شورشیانغیر جهادی اتخاذ کند. عملیات علیه دولت اسلامی ممکن است با مسکو هماهنگشود، اما آمریکاییها نباید به سلطهی ایرانی-شیعیِ تحتِ حفاظت و پشتیبانیروسیه در سوریه اجازه ]نفوذ[ بدهد. همچنین یک تفاهم آمریکایی-روسی در موردآیندهی سوریهی «علویستان» (علوی نشین) (جایی که منافع روسیه در سوریهمتمرکز است) محتمل است. افزون بر آن، اقدامات اعتماد سازانه که با آنزیرساخت لازم برای هماهنگی بین ایالاتمتحده و روسیه در منطقه فراهم آید،ضروری است. ورود دولت جدید به دفتر کارش در زمانی است که ارتقاء اقدامات دراین جهات هم طبیعی و هم موجه است.»
سخنان بالا بهخوبی نشان میدهد که یعلون هماهنگی آمریکا و روسیه را کهبهواسطه روی کار آمدن ترامپ، طبیعی و موجه مینامد، فرصتی برای فاصلهگیریروسها از جبهه مقاومت و راضی نمودن روسها برای تجزیه سوریه میداند.البته باید توجه داشت که یعلون این توصیه را پس از فشار به ایران، ترمیمروابط با ترکیه و ورود آمریکا به منطقه به بهانه مبارزه با داعش مطرحمیسازد و به نظر میرسد یعلون هم این نکته را مدنظر قرار داده است کهآمریکا در صورتی میتواند در سوریه در کنار روسها و با هماهنگی آنان سوریهمطلوب خود را رقم بزند که مراحل پیشین یعنی «بازگشت به منطقه با بهانهمدیریت مبارزه با داعش و تروریسم، تغییر سیاست در قبال ایران و تغییر سیاستدر قبال ترکیه» دنبال شده باشند.
۵-۴- تغییر رویکرد در عرصه سوریه
یعلون در این بخش، قسمتی از هدف خود در توصیهها و مقدمه چینیها راافشا میسازد. وی صراحتاً مینویسد: «آمریکا باید ایدهی بازگشت یکپارچگیکشور را که با جنگ از هم پاشیده شده است را رها سازد، و این واقعیت رابپذیرد که سوریه تاکنون به مناطق نژادی/مذهبی گوناگون تقسیم شده است:علویستان، کردستان و دروزستان. زمانی که داعش شکست خورده است، تشکیل رهبری(ها) سنی در منطقه ضروری خواهد بود.»
یعلون پیش از این هم بارها از تجزیه سوریه سخن گفته بود. موشه در دوسخنرانی خود در انتهای ۲۰۱۵ و ابتدای ۲۰۱۶ نسبت به حفظ تمامیت ارضی سوریهابراز بدبینی کرده بود و تجزیه سوریه را غیرقابل بازگشت دانست. او در موسسهبروکینگز و اجلاس امنیتی مونیخ، بالکانیزاسیون سوریه را بر مبنای خطوطمذهبی-قومی پیشبینی کرد و مدعی شد: «شما میتوانید از تخم مرغ اُملت درستکنید، اما نمیتوانید از اُملت، تخم مرغ درست کنید.»
این سخنان بدون واکنش نماند و سید حسن نصرالله در پاسخ وی در سخنانیگفت: «اسرائیلیها در نشستهای اخیر خود، فهمیدهاند که فروپاشی نظام سوریهممکن نیست و با وقاحت تمام، تجزیه سوریه را خواستار شدهاند و ازحکومتهای سنّی، علوی و کردی سخن میگویند. اسرائیل بر این باور است کهاکنون فرصتی طلایی برایش فراهم شده تا خود را بهعنوان دوست اعراب سنّی درجهان عرب و اسلام معرفی نماید.»[۸]
جمعبندی
فضای کلی یادداشت بر این مفروض بنا شده است که چرخش آمریکا به شرق آسیا،کامل انجام نشد؛ زیرا آمریکاییها نتوانستند با خروج از منطقه، قدرت را بهدیگران بازیگران حامی منافعشان بسپارند و این خلأ قدرت را بازیگرانی چونروسیه، ایران، ترکیه و داعش پرکردهاند که خلاف منافع آمریکاییها در حالاقداماند. لذا آمریکا باید با بازگشت به منطقه و به دست گرفتن ابتکار عمل وکنش بهجای رفتار منفعلانه و واکنشی، خود بار دیگر قدرت منطقه را به دستگیرد. مجموعه سخنان یعلون نشاندهنده آن است که یعلون سیاست تشدید فشارها وتحریم علیه ایران را به بهانههای هستهای، موشکی، پروندههای منطقهای،حقوق بشر و تروریسم، به ترامپ- بهمنظور گرفتن قدرت از ایران در منطقه-پیشنهاد مینماید.
منبع: اندیشکده راهبردی تبیین