1-«با پدیدار شدن نشانههای افول رژیم صهیونیستی و ضعفی که بر متحدان اصلی آن بویژه ایالاتمتحده امریکا حاکم شده است، مشاهده میشود که اندک اندک، فضای جهانی نیز به سمت مقابلهبا اقدامات خصمانه و غیرقانونی و غیر انسانی رژیم صهیونیستی میل میکند، البتّه هنوزجامعه جهانی و کشورهای منطقه نتوانستهاند به مسئولیت خود در برابر این مسأله انسانیعمل کنند.»(سخنرانی رهبر معظم انقلاب)
2-«اندیشههای خشن و افراطی به نام دین، جان انسانها را میگیرد. متأسفانه برخی دولتهایاسلامی، درگیر انواع مشکلات ناشی از بیکفایتی و ناتوانی و فساد ساختاری شدهاند. درحال حاضر تعداد دولتهای فرومانده در این منطقه رو به افزایش است و دولتهای ظاهراًمستقر نیز از تهدید بیثباتی و بیآیندگی رنج میبرند. جنگ و درگیری و ترور در یمن،عراق، سوریه و افغانستان هر روز جان صدها انسان را میگیرد و دولتهای اسلامی به جایهمکاری برای پایان درگیریها و کشتار بیهدف مسلمانان، به اتهام زنی علیه یکدیگر وفرافکنی میپردازند. برنده نهایی چنین شرایط اسفباری، رژیم اشغالگر صهیونیستی است.»(سخنرانیرئیس جمهوری)
میاندو پاره متن مذکور نوعی همپوشانی معنادار وجود دارد.هر دوسخنران با بلاغتی یکسان وبیانی متفاوت نشان دادند که فضای جهانی در سمتگیری ضد صهیونیستی خود یک فرصت بینظیربرای رهایی قدس شریف فراهم میسازد.اما بسیاری ازکشورهای مسلمان این فرصت را نمیبینندوبه چیز دیگری مشغول شدهاند. به عبارت دقیقتر باید گفت، در افق تیره وتار جنگهایبرادرکشی در صحاری سوریه وعراق ودیگر بلاد اسلام این امکان تازه جهانی دیده نمیشود.از یک سو انزوای جهانی صهیونیسم وضعف نیروی نرم امریکا در دوران ترامپ فرصتی بینظیربرای آزادسازی قدس شریف فراهم آورده است واز سوی دیگر بیکفایتی وفساد ساختاری برخیدولتهای منطقه در کنار جنگهای فرقهای وبرادرکشی، ضمن به هرز بردن این فرصت، بهترینمفر را برای رژیم صهیونیستی فراهم کرده تا با کمترین آسیب، ضعف امریکا وانزوای جهانیخود را پشت سر بگذارد. در حقیقت فرصت منزویسازی رژیم صهیونیستی از دوران اوباما واز هنگامی آغاز شد که امریکا در جهت فاصلهگیری از تجاوز جورج بوش و به منظور ترمیمچهره خود در جهان اسلام، رویکرد تازهای را اتخاذ کرد. فراخوان جهان اسلامی اوبامااز تریبون مجلس ترکیه وسخنرانی در دانشگاه قاهره در بهار 88، متضمن یک پیام واضح بود:مسلمانان بخشی تفکیکناپذیر از جامعه امریکا هستند و امریکا نمیتواند با «پارهایاز آن خود» بجنگد.
هشتسال بعد وقتی جامعه مدنی امریکا با شعار «همه ما مسلمان هستیم»، به مصاف فرمان «مسلمانممنوع» دونالد ترامپ رفت، میشد جنبه دیدمانی گفتمان اوباما را به تماشا نشست. بخصوصآنجا که تابلوی نمادین زن مسلمان و محجبه امریکایی در فرودگاهها و خیابانهای شهرهایامریکا نصب شد و پلاکاردهای آن در دست معترضان قرار گرفت. نویسه «ما مردم» در زیر تصویراین زن نمادین به سرشت نمای این جنبش مدنی بدل شد. باز تاباندن این عبارت برگرفته ازآغازگاه تاریخی قانون اساسی («مامردم امریکا برای یک اتحادیه کامل تر») بر سطح تصویرآن بانوی محجبه، به نوعی بسط خلاقانه سخن اوباما بود که میگفت پدران قانون اساسی امریکاسال 1787 با همین کلمات ساده، تجربه دموکراسی را آغاز کردند. «ما مردم» در آن آغازگاهشامل سیاهان نمیشد. دو قرن بعد با پشت سر گذاشتن این تابو، فرصتی بدیع برای پشت سرگذاشتنتابوی دیگری بهوجود آمد که بختک شرمآور آن هنوز هم بر دموکراسی امریکا سنگینی میکند.تابو ومنطقه ممنوعهای به نام نقد اشغالگری صهیونیسم که کارتر بعد از پایان دوران ریاستجمهوری واوباما در لحظه برجام و در واپسین روزها، درنقطه اعتراف به ناپایداری اشغالاراضی فلسطین، تا حدودی از آن عبور کرده و به میزان همین عبورخشم لابیهای جنگ واشغالرا به جان خریدند.
اوباماالبته ضد صهیونیست نبود. کاملاً برعکس، می گفت با تسلیح رژیم اشغالگر به «گنبد آهنین»بیش از هر رئیس جمهوری دیگر امریکا به اسرائیل خدمت کرده است.اما اوباما درکی از «امنیتواقعی اسرائیل» را به پیش میکشید که خشم نتانیاهورا به دنبال داشت.ما باخشم بقایایدیکتاتوری شاهانه از جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا آشنا هستیم وبنابراین میتوانیمتصور روشنی از اوباما هراسی نتانیاهو داشته باشیم وشادی شیطانی او در قبال عصر مستعجلدونالد ترامپی را بفهمیم. جهان اسلام باید پاسخ بدهد با فرصت 8 سالهای که برای تعمیقمبارزه ضد صهیونیستی فراهم شد، چه کرد؟ باید پرسید کپیبرداری گفتمان انکار هولوکاستاز ادبیات آلمانی چه کمکی به اثبات حق تعیین سرنوشت فلسطینیها کرد و رژیم صهیونیستیچگونه موفق شد در پس قلمرو تاریک ونیندیشیده این گفتمان پناه گیرد وبا شعار «یک هولوکاستدیگر هرگز» غزه را تبدیل به هولوکاست وآشویتس زمان مدرن کند؟
این سؤال هنگامی معنای روشن خود را مییابد که درمهارت ملکوتی امام خمینی در بهرهجویی از فرصت حقوق بشری کارتر مداقه کنیم وبه اینسؤال بیندیشیم که چگونه او توانست با ارزیابی زاویه کارتر-شاه به مثابه یک «فرجه»،یک انقلاب باشکوه را از آن شکاف موقتی عبور دهد؟
مسلماًکارتر هم مثل اوباما نمیخواست از طریق شعار حقوق بشر پایههای رژیم سلطنت را متزلزلکند. او هم فکر میکرد امنیت حقیقی شاه و پایداری سلطنت او در گرو رفرم است که تن دادنبه حداقلی از فضای باز وحقوق بشر پیش شرط اصلی آن است. امر نیندیشده در پس زمینه شعارحقوق بشری کارتر این بود که رژیم شاه در نقطه فروپاشی وحذف همه جانشینهای درونی، نمیتوانسترفرم موفقی را سازمان دهد. به همین ترتیب امر نیندیشیده در خیرخواهی حقوق بشری اوبامابرای رژیم صهیونیستی در ارزیابی نادرست از ماهیتنژاد پرستانه وفوق آپارتایدی این رژیمنهفته است. همچنانکه در سخنان رهبری آمد، مقاومت لبنان در کنار مقاومت داخلی فلسطینعمق ضعف و پوسیدگی رژیم صهیونیستی را آشکار کرد.اما یک رژیم هرقدرهم پوسیده باشد، تازمانی که دشمنان او در گردونه پایانناپذیر یک جنگ داخلی مستغرق شده باشند، به خودیخود دچار فروپاشی مدل شوروی نمیشود.در جهان امروز همچنانکه روحانی بدرستی خاطرنشانکرد عرصهها وامکانات جدیدی برای مبارزه رهایی بخش فلسطین فراهم شده که نمیتوانستحتی به مخیله نسلهای قبلی خطور کند. بهعنوان مثال برخلاف ادوار قبلی، به یمن فناوریاطلاعاتی وارتباطی دیگر خبری از سیطره مطلق صهیونیسم بر عرصه رسانهای نیست.
بصیرت نوین درکشف اشکال تازه مبارزه ودرنحوه سوارکردن پیام مقاومت بر امواج نوین فناوری اطلاعاتی وارتباطی میتواند در ادامه منطقیخود بیتالمقدس را بدون شلیک یک گلوله آزاد کند. جهان اسلام باید بیماری هویتهای مرگباروکینههای کشت شده درباتلاق جنگ برادر کشی را به کمک عشق فلسطین پشت سر بگذارد. وقتیهمه وجوه تمدنی جغرافیای اسلام به هویت تکوارهای به نام «هلال» یا «بلوک» تک هویتیوتک نژادی وقومی تقلیل یابد، بدر اسلام در گستره امت به محاق خواهدرفت و در چنین شرایطینمیتوان سخن از یک مقاومت مؤثر وکارآمد علیه اشغالگری صهیونیستی به میان آورد. رهاییقدس شریف از خلال قدرت منطقهای ومنطقه قوی ودولتهای کارآمد میگذرد ونه از طریق بازیدر زمین پیشاپیش مساحی شده توسط ماشین جنگی واشغالگری جورج بوش.
منبع :ایران ، نادر صدیقی ، 08/12/1395