یکشنبه 27/اکتبر/2024

سفر دونالد ترامپ به جهان عرب و پیامدهای آتی آن

دوشنبه 29-می-2017

مرکز مطالعاتی الزیتونه با انتشار پژوهشی به سفر دونالد ترامب به منطقه خاورمیانه پرداخته وآن را از زوایای متعددی بررسی کرده است. 

متن این پژوهش از نظر خوانندگان محترم می گذرد:


نخست: انگیزه های سفر ترامپ:

سفر دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در آخرین هفته از ماه مه سال 2017 نخستیننشانه از کلیات سیاست وی در قبال منطقه خاورمیانه است که می توان آنرا در سه محوراصلی خلاصه کرد:

1-     اولویت بخشی بهبعد تجاری و مالی در برابر بعد سیاسی در روابط با کشورهای عربی.

2-     اولویت بخشی بهپیوند زدن بی ثباتی در عرصه منطقه ای به نقش ایران و نه بازتاب های اشغالگریاسرائیل در اراضی اشغالی عربی.

3-     اولویت بخشی بهعادی سازی روابط طرف های عربی به اسرائیل در قبال حل و فصل سیاسی مساله فلسطین.

قبل از آغاز بررسی این اولویت ها و نشانه های آنها در آینده، باید به اینمساله اشاره کنیم که ترامپ سعی در تحقق برخی دستاوردهای خارجی در مناطق مستعد ـمانند منطقه خاورمیانه ـ را دارد تا از این طریق جلوی تبعات بحران های داخلی مانندنگرانی ها نسبت پیامدهای برخی ادعاها درباره ارتباط روسیه با پیروزی انتخاباتی ویکه به نظر نمی رسد ترامپ بتواند بر روی آن سرپوش بگذارد، تلاش برای کم رنگ کردنعدم محبوبیت خود نزد افکار عمومی آمریکا که رسانه های آمریکایی و غربی به شکلگسترده ای بر روی آن مانور می دهند و نیز متهم شدن خود به “عدم شایستگی”برای تصدی سمت ریاست جمهوری از سوی جمع برجسته از روانشناسان آمریکایی (35دانشمند) که بیانیه ای را در این زمینه امضا کرده بودند، بگیرد[i]. علاوه بر این، اساتید قانوناساسی در مهمترین دانشگاه های آمریکا خواستار محاکمه ترامپ به خاطر تخلفات قانونیشده اند.[ii] رئیس جمهور آمریکا در عین حالبا نهادهای مهاجرتی و دادگاه های فدرال هم درگیری دارد و تفاوت زیادی میان سخنرانیهای انتخاباتی وی با سخنرانی های وی پس از تصدی سمت ریاست جمهوری در موضوعات مختلفداخلی و خارجی دیده می شود؛ تا جایی که 76 درصد از سخنان وی را دروغ قلمداد کردهاند که در صفحات بعدی آنرا تشریح خواهیم کرد.

بر اساس این وضعیت داخلی، ترامپ سعی در تحقق برخی دستاوردها در خاورمیانه بهمنظور تقویت جایگاه و موقعیت خود در عرصه داخلی و جلب رضایت گروه های فشار موثر برعرصه سیاسی این کشور مانند مجتمع نظامی ـ صنعتی کنگره ای Military Industrial Complex ، لابی یهودی ـصهیونیستی و برخی اقشار تندروی مسیحی؛ به ویژه در میان نومحافظه کاران و سرمایهداران را دارد.

دوم: مرحله نخست سفر:

سفر ترامپ از عربستان آغاز شد که کنفرانسی اسلامی، عربی و آمریکایی در ریاضترتیب داده بود و ترامپ و برخی سران و مقامات عربی در آن سخنرانی کردند و در نهایتبیانیه ای صادر شد که می توان بر روی مسائل زیر در داخل آن توجه کرد[iii]:

1-     فقدان هر گونهاشاره ای در بیانیه ـ چه در متن و چه در تفسیر آن ـ به منازعه عربی ـ اسرائیلی یامساله فلسطین یا اشغال اراضی عربی و با وجود اینکه امکان اشاره کلی و غیرمستقیم بهحل و فصل منازعات منطقه ای وجود داشت، مساله فلسطین به طور کامل در پشت گرد و خاکیکه به خاطر مساله ایران بر پا شده بود، پنهان شد و این دلالت قاطعی بر ائتلاف ومشارکت راهبردی دارد که در بندهای بعدی بیانیه به آن اشاره شده بود.

2-     از آنجایی کهآمریکا طرف اصلی در این کنفرانس بود، سخنرانی ترامپ بخشی از اسناد این کنفرانس بهشمار می رود و وی در جریان سخنرانی اش اعلام کرد که جنبش حماس (و حزب الله و تاحدودی جنبش جهاد اسلامی) در فهرست “سازمان های تروریستی” قرار می گیرندکه بارها در این بیانیه به این مساله اشاره شده بود (و من قبلا در مقاله ای که درتاریخ 17/10/2015؛ یعنی بیش از یک سال و نیم منتشر کرده بودم، به این مساله اشارهکرده و گفته بودم که اسرائیل و آمریکا سعی در درج نام جنبش های حماس، جهاد اسلامیو حزب الله در فهرست سازمان هایی را دارند که باید در قالب طرح “جنگ باتروریسم” با آنها مبارزه شود.) اینجا باید این مساله را به برخی ابعاد دیگریکه در بیانیه به آنها اشاره شده بود، پیوند بزنیم که عبارتند از:

الف: در این بیانیه آمده است که عضویت در ائتلاف راهبردیخاورمیانه از سال 2018 آغاز خواهد شد و توجه به این نکته لازم است که اسم اینائتلاف، ائتلاف راهبردی خاورمیانه است و نه ائتلاف عربی، اسلامی و آمریکایی. اسماول بر خلاف اسم دوم که با عبارت “مشارکت میان کشورهای عربی، اسلامی وآمریکا” به آن اشاره شد، به اسرائیل اجازه عضویت در این ائتلاف را می دهد. دراین شرایط، اگر اسرائیل درخواست عضویت در این ائتلاف را بدهد، چه اتفاقی می افتد؛چرا که بیانیه به دو چارچوب اشاره کرده است؛ نخست: “ائتلاف راهبردی خاورمیانه”که اسرائیل را هم شامل می شود و “مشارکت عربی، اسلامی و آمریکایی”.عبارت اول از لحاظ تعهد گسترده تر از عبارت دوم در زمینه عضویت و ماموریت های محولشده به آن است و حتی می توان گفت که میزان پایبندی به ائتلاف بیش از میزان پایبندیبه مشارکت است.

ب: این بیانیه زمینه امضای توافقنامه همکاری در زمینهمبارزه با “حمایت از تروریسم” را فراهم کرده است و بر اساس این بیانیه،این کار از طریق تاسیس مرکزی برای جنگ علیه حمایت از تروریسم امکانپذیر خواهد بود.از آنجایی که طرف اصلی در این توافقنامه، آمریکا بود، این بدین معناست که هر گونهکمک طرف های عربی به گروه های فلسطینی زیرمجموعه حمایت از “تروریسم”قلمداد خواهد شد و از همین رو، جنبش های حماس و جهاد اسلامی باید خود را برایسناریوهای احتمالی که مهمترین آنها “بحران مالی” یا ـ بر اساس تعبیراستفاده شده در بیانیه ـ قطع منابع مالی است، آماده کنند و فرقی نمی کند که اینمنابع مالی افراد یا کشورهای حوزه خلیج فارس باشند. مساله مهمتر این است که نظارتبر این مساله شکل سازمان یافته ای به خود خواهد گرفت، به طوری که در این بیانیه برتشکیل گروه های کاری و کمیته های وزارتی و ارائه گزارش های دوره ای درباره حجم پیشرفتجنبه های مختلف کار تاکید شده است و این به معنای پیگیری و کنترل هر اقدام عربی یااسلامی در قبال جنبش های مقاومت مسلحانه در فلسطین و اعضای آنها است که در اینبیانیه بر اساس تفسیر آمریکا با عنوان سازمان “تروریستی” از آنها یادشده است.

3-     این بیانیهخواستار “مقابله و ممانعت از حملات تروریستی” شده است. بر اساس فضایحاکم بر این کنفرانس و اوصاف آن، این بند نیز به مقاومت در برابر اشغالگری رژیمصهیونیستی اشاره دارد. از آنجایی که ترامپ، گروه های مسلح فلسطینی را در لیست”تروریسم” قرار داده است، کشورهای امضا کننده این بیانیه متعهد بهمجازات حماس یا جهاد اسلامی و یا هر گروه دیگر در صورت انجام عملیات علیه رژیمصهیونیستی هستند.

4-     در این بیانیه برتاسیس مرکز جهانی (و عبارت “جهانی” و نه عربی یا اسلامی، اسرائیل و طرفهای دیگر را هم در بر می گیرد) برای مقابله با تفکرات افراطی تاکید شده است. آیامحدوده فعالیت این مرکز به شبکه های ماهواره ای و رسانه های دیگر هم کشیده خواهدشد؟ تشکیل چنین مرکزی احتمال اعمال فشار بر عرب ست و نایل ست به منظور توقف پخششبکه های ماهواره ای وابسته به حماس و جهاد اسلامی را مطرح می کند (همان طوری کهاین داستان برای شبکه المنار هم اتفاق افتاد) و حتی امکان ممانعت از توزیع روزنامهها و مجلات یا فعالیت مراکز پژوهشی حامی مواضع این سازمان ها هم وجود دارد و شایدکار به جایی برسد که هر گونه انتفاضه ای در اراضی اشغالی فلسطین به عنوان”تحریک و تقویت فرهنگ نفرت و انزجار” تلقی شود.

بی شک، چنین بیانیه با استقبال شدید لابی یهودی مواجه خواهدشد که ترامپ احساس می کند برای مقابله با گروه های مخالف خود که در سطور بالا بهآنها اشاره شد، نیاز شدیدی به این لابی دارد.

سوم: بعد تجاری و مالی در مرحله اول سفر:

ترامپ توانست قرارداد تسلیحاتی بزرگی با عربستان امضا کرده و این کشور را بهسرمایه گذاری در بخش های زیربنایی آمریکایی تشویق کند؛ به طوری که ارزش اینقرارداد 400 میلیارد دلار برآورد شده است و بی شک، مجتمع نظامی ـ صنعتی کنگره ایآمریکا از این قرارداد شگفت زده خواهد شد. کافی است فقط بدانیم که 15 نفر ازمسئولان وزارت دفاع آمریکا “پنتاگون” که ترامپ آنها را منصوب کرده است،از افرادی هستند که ارتباط مستقیم با این مجتمع نظامی ـ صنعتی دارند (از جمله اینافراد می توان به “جرد کوشنر” داماد خود ترامپ، “بنیامین کاسیدی،جاناتان هوفمن، جیم ماتیس، جان کیلی، بات شانهان، هیثر ویلسون، کیت کیلوج، چادوولف، لورا رایس، مایکل کاتنزارو و جوستون میکولی و برخی افراد دیگر اشاره کرد.)نخستین نشانه های ارتباط ترامپ با مجتمع نظامی ـ صنعتی کنگره ای این کشور، افزایش54 میلیارد دلاری هزینه های نظامی به دستور ترامپ بود.[iv]

توافقنامه عربستان و آمریکا که به موجب آن ریاض تسلیحات آمریکایی به ارزش 350میلیارد دلار طی 10 سال آینده خریداری خواهد کرد و اولین گام در آن عقد قراردادفوری به ارزش 110 میلیارد دلار است؛ بدین معناست است که مجتمع نظامی ـ صنعتی (کهاولین بار یک نویسنده آمریکایی به نام “رایت میلز” قبل از 50 سال پیش بهآن اشاره کرد و “آیزنهاور” رئیس جمهور اسبق آمریکا در دهه 60 قرن گذشتهنسبت به خطر آن هشدار داد) جهان را به سمت جنگ های بین المللی سوق خواهد داد (اماخود مستقیما وارد این جنگ ها نخواهد شد و این مساله به وضوح در سخنرانی ترامپ درکنفرانس ریاض که تاکید کرد کشورهای منطقه باید خودشان از خودشان دفاع کنند، مشخصبود) تا زمینه برای فروش بیشتر تسلیحات این کشور به طرف های درگیر فراهم شود. اینواقعیت را به راحتی می توان از حجم قراردادهای تسلیحاتی آمریکا در سطح جهان و بهویژه منطقه خاورمیانه فهمید و علاوه بر این، رد پای تسلیحات آمریکایی در اکثر جنگهای منطقه ای دیده می شود و این کشور به هر دو طرف درگیر و یا حداقل یکی از طرفینسلاح می فروشد. در کنار این قراردادهای تسلیحاتی، اخباری هم مبنی بر آمادگیعربستان برای سرمایه گذاری 40 میلیارد دلاری در بخش های زیربنایی آمریکا شنیده میشود و البته این غیر از سرمایه هایی است که در بازارهای آمریکا به کار گرفته شدهاند.

اما یادآوری این نکته ضروری است که باراک اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا همقرارداد تسلیحاتی به ارزش 115 میلیارد دلار با عربستان امضا کرده بود، اما به خاطراختلافاتی که با ریاض بر سر سیاست های داخلی و خارجی عربستان پیدا کرد، اجرای اینقرارداد با مشکلاتی مواجه شد.[v]

در این مساله شکی نیست که عربستان سعودی سعی در تنگ تر کردن عرصه در برابر”گزینه های راهبردی ایران” در منطقه دارد و در عین حال، تلاش می کند بهکشوری دارای نقش محوری در منطقه خاورمیانه تبدیل شود و همین مساله باعث افزایشاحتمال امضای چنین قراردادهای نظامی می شود، اما یادآوری این نکته لازم است کهاتحادیه جماهیر شوروی سابق دومین قدرت نظامی جهان بود، اما این وضعیت بخش هایزیربنایی در داخل این کشور بود که در سرنوشت آن تاثیر گذاشت. از سوی دیگر، شاهایران هم یکی از ارکان اصلی منطقه به شمار می رفت، اما وضعیت داخلی سرنوشت دیگریرا برای او رقم زد. از همین رو، این سیاست های عربستان در سایه بلندپروازی هایبرخی کشورهای دیگر، با موانع متعددی مواجه خواهد شد که از آن جمله می توان بهموارد زیر اشاره کرد:

1-     چطور می توانمیان فشارهای آمریکا برای انجام هزینه های نظامی بیشتر و کاهش درآمد ریاض از طریقنفت که منبع اصلی اقتصاد این کشور به شمار می رود، همخوانی و سازگاری ایجاد کرد؟

2-     عربستان چطورمیان “بلندپروازی های منطقه ای که پشت قراردادهای تسلیحاتی نهفته هستند”و میان کمربند فقر اقتصادی منطقه ای در کشورهایی مانند مصر، یمن، اردن و عراق کهمی تواند این کشور را هم تحت تاثیر قرار دهد، سازگاری ایجاد خواهد کرد.

3-     آیا ریاض میتواند از این قرارداد تسلیحاتی در راستای جلوگیری از ادامه روند اجرای قانون”جاستا” که در کنگره آمریکا تصویب شده است، استفاده کند؟

از سوی دیگر، مشخص است که عربستان با اتخاذ برخی اقدامات در روابط خود باکشورهای بزرگ دیگر، سعی در تکمیل مولفه های تحقق اهداف بلندپروازانه خود در عرصهمنطقه ای را دارد که از جمله این اقدامات می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1-     توافق با روسیهبرای تداوم سیاست های تولید نفت؛ به منظور تضمین ثبات در قیمت های نفت و جلوگیریاز کاهش آن.

2-     تداوم حضور درراس لیست کشورهای صادر کننده نفت به چین و وارد کننده کالاهای چینی.

3-     مشخص است کهرویکرد “امانوئل مکرون” رئیس جمهور فرانسه باعث آشکارتر شدن تحرکاتدیپلماتیک عربستان خواهد شد، اما آیا این رویکرد کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس بانوعی فشار نرم علیه تشکیلات خودگردان فلسطین به عنوان مقدمه ای برای تعدیل طرح صلحعربی به ویژه در مساله آوارگان و مرزها و ماهیت حقوقی هر گونه نهاد سیاسی پیشنهادیدر فلسطین؛ صرفنظر از روند عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل، تکمیل خواهدشد؟ این مساله است که باید آنرا جدی گرفت.

چهارم: بعد نادیده گرفته شده در مرحله دوم:

مرحله دوم سفر ترامپ، پرواز مستقیم وی از عربستان به “اسرائیل”(فلسطین اشغالی) و زیارت دیوار براق بود. وی در جریان مذاکراتش با بنیامیننتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی بر روابط راهبردی آمریکا و اسرائیل و پایبندیخود به حفظ امنیت این رژیم تاکید کرد. رئیس جمهور آمریکا در ادامه این سفر بامحمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین هم دیدار کرد.

در اینجا می توان به برخی نکاتی که در این مرحله از سفر نیازمند تامل هستند،اشاره کرد:

1-     ترامپ در هیچیکاز سخنرانی های خود اشاره ای به تعهدات خود در زمینه طرح سازش مورد نظرش برای سازشمیان طرفین فلسطینی و صهیونیستی نکرد. وی به “صلح” پایبند است، اماچارچوب بین المللی این طرح (قطعنامه های سازمان ملل متحد، تصمیمات کمیته چهارجانبهبین المللی یا طرح صلح عربی) و یا حتی چارچوب آمریکایی آن که دولت های قبلی آمریکااعلام کرده بودند (تاسیس کشور فلسطین که بوش آنرا قبول کرده بود) مشخص نیست.

2-     بر خلاف موضعرسمی آمریکا درباره شهرک سازی و اشغالگری، دونالد ترامپ در جریان سخنرانی ها ومذاکرات خود هیچ اشاره ای به موضوعات مربوط به مساله فلسطین نکرد و صرفا با لحندستوری خواستار تحقق صلح شد که این نشانگر تمایل وی برای شانه خالی کردن از هرگونه تعهد قبلی پذیرفته شده از سوی دولت های آمریکایی است.

3-     مساله دیگر ایناست که مساله انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس اشغالی در سایه قرار گرفتهاست و با وجود، ارسال بالون های آزمایشی توسط مقامات صهیونیستی در آستانه سفرترامپ، این مساله صرفا در حد یک “سناریوی فریبکاری” که در گزارش راهبردیقبلی مرکز الزیتونه به آن اشاره کردیم، باقی ماند.

پنجم: بازتاب های آتی:

با اذعان به این مساله که نهادهای سیاسی نظام آمریکا قویتر از افراد هستند،اما این واقعیت را هم نمی شود انکار کرد که نقش افراد هم در قالب همکاری موسسات بامحافل داخلی، منطقه ای و بین المللی حائز اهمیت است. از همین رو، باید به هنگامتلاش برای درک سیاست ترامپ و بازتاب های این سیاست ها در آینده و نیز نحوه تعاملبا او، شخصیت ترامپ را هم در نظر گرفت:

1-     شخصیت ترامپ:

آنچه در این میان جلب توجه می کند این است که بحث های زیاد و غیرعادی درباره”شخصیت روانی” یا “روانشناسانه” رئیس جمهور کنونی آمریکا مطرحاست و این مساله درباره روسای جمهور سابق به این شدت و گستردگی جریان نداشت. دههامورد از روزنامه های آمریکایی و حتی برخی مجلات تخصصی بحث هایی درباره این موضوعمطرح کرده اند که نشانگر حجم بالای نگرانی هاست. اکثر این طرف هایی که نسبت بهوضعیت روانی ترامپ ابراز نگرانی کرده بودند، از محافل تخصصی دانشگاهی بودند و درهمین راستا، بخش هایی از بیانیه 35 نفر از روانشناسان آمریکایی در روزنامه هاینیویورک تایمز، آتلانتیک و نیویورک دیلی نیوز و غیره منتشر شد که در آن نگرانی هایخود نسبت به وضعیت رئیس جمهور را اعلام کرده بودند[vi].

مهمترین مساله ای که در بیانیه این روانشناسان به آن اشاره شده بود، این بودکه ترامپ از لحاظ عقلی حتی صلاحیت تصدی سمت “فرماندهی کل” را هم ندارد.پرفسور “جان گاردنر” از دانشگاه جان هوبکنز تاکید کرده بود که ترامپدچار “خودشیفتگی افراطی” و “اختلال عقلی” است و از همین رو، صلاحیتتصدی سمت ریاست جمهوری را ندارد.[vii]

آنچه مسلم است همگان بر “خودشیفتگی” ترامپ اذعان دارند، امااختلافات موجود میان آنها مربوط به شدت و اندازه این خودشیفتگی است و اینکه چندمورد از شاخصه های این خودشیفتگی در شخصیت وی وجود دارد؟ اکثر این روانشناسانمعتقدند که ترامپ 8 مورد از ویژگی های خودشیفتگی افراطی (از میان 9 ویژگی ممکن) رادارد، اما برخی دیگر معتقدند که وی تنها 4 مورد از این ویژگی ها را دارد. بر اساسگفتگوهای این روانشناسان، ویژگی های خودشیفتگی افراطی عبارتند از اینکه فرد مذکور:

1-     به دستاوردهایمعمولی خود به چشم مساله ای خیلی مهم نگاه می کند.

2-     توهم ایده آلبودن دارد.

3-     فکر می کند کهمردم عادی نمی توانند او را درک کنند، بلکه نیازمند افرادی غیر عادی است که او رادرک کنند.

4-     از اینکه دیگرانبه شدت از او خوششان بیاید، لذت می برد.

5-     همیشه خودش را حقبه جانب می داند.

6-     از روابطش بادیگران با حرص و ولع شدید استفاده می کند.

7-     احساسات دیگراناهمیتی برای او ندارد.

8-     توهم دارد کهدیگران به وضعیت وی حسادت می ورزند و به خاطر این مساله خودخوری می کنند.

9-     دو روست و بازورگویی مواضع خود را توجیه می کند.

اکثر مطالبی که در مطالعات محافل آمریکایی درباره شخصیت ترامپ از دوران کودکیتا سنین جوانی و ورود به بازار کار و سرمایه و روابط فردی و گرایشات عاطفی و غیرهوی که علم روانشناسی سیاسی بر روی آنها تمرکز دارد، یافت می شود، نشان می دهد که:

1-     وی هرگز احساسامنیت نمی کند که پژوهشگران آنرا به سه عامل مرتبط می دانند:

نخست: مرحله ورود به دانشکده نظامی که باعث شکل گیری این احساس نزد او شد کهدیگران همه “دشمن” هستند و همواره سعی در یافتن راهی برای مقابله با طرفدیگر بود و همین امر باعث نهادینه شدن احساس نگرانی نسبت به دیگران در وجود وی شدهاست و هر چند که در برخی موارد سعی می کند آنرا پنهان کند، اما باز این احساس دروجود وی تقویت می شود.

دوم: غرق شدن در دنیای پول و کار باعث شکل گیری این احساس نزد او شده است کههمان دست پنهانی که فعالان اقتصادی با آن آشنا هستند، هر آن می تواند وارد عمل شدهو امپراتوری های اقتصادی، شرکت ها و بانک های بزرگ را از هم فرو بپاشد و ترامپبرخی از این مسائل را تجربه کرده است.

سوم: دوران کودکی ترامپ نشان می دهد که تا آن حدی که از پدر و مادرش انتظارداشته، مورد تشویق قرار نگرفته است و به عبارت دیگر، از لحاظ احساسات او را تامیننکرده اند. لذا، با وجود ثروت و زندگی آرام، وی به حد کافی مورد تشویق و تمجیدقرار نگرفته است و از همین رو، این نگرانی همواره در داخل او باقی مانده است کهچرا چنین رفتاری با او شده است؟

2-     دروغگویی: بررسیو تحلیل سخنرانی های ترامپ در طول تبلیغات انتخاباتی نشان می دهد:

– 2% از گفته های وی کاملا صحیح بوده است.

– 7 درصد تا حد زیادی درست بوده است.

– 15 درصد نیمه درست بوده است.

– 15 درصد تا حد زیادی دروغ بوده است.

– 42 درصد کاملا دروغ بوده است.

– 18 درصد اکثرا دروغ بوده است.

این بدین معناست که 76 درصد از اظهارات ترامپ تقریبا دروغ بوده است[viii] و این در حالی است که تنها29 درصد از اظهارات هیلاری کلینتون (رقیب ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری و نامزدحزب دموکرات) تقریبا دروغ بوده است.

3 – تا حد زیادی خودشیفته (همان طوری که گفته شد): بررسی نوشته ها و مصاحبههای مطبوعاتی ترامپ نشان می دهد که وی تا حد زیادی خودشیفته است و بارها نام خودرا تکرار و احساس می کند کاری را که او می تواند انجام دهد، دیگران نمی توانندانجام دهند و شدیدا علاقه مند به تعریف و تمجید است (و این مساله به خوبی در نفرتخود از رسانه ها که از او تعریف و تمجید نمی کنند، مشاهده می شود). وی در نگاه بهدیگران، احساسات عاطفی خیلی کمی دارد؛ چرا که گرایش قوی و حتی شدید به تخریب چهرهمخالفان خود دارد.

3-     مذاکره: نتایجپژوهش هایی تمامی پژوهشگرانی که افراد مذاکره کننده با ترامپ در دنیای کار وسرمایه را مورد بررسی قرار داده اند، نشان می دهد:

1-     وی از همان آغازمذاکره، تمامی ابزارهای قدرت خود را به شکل بی رحمانه ای به کار می گیرد.

2-     طرف مقابل را بهریزترین جزئیات که شاید ساده و بیهوده به نظر برسند، مشغول می کند.

3-     طرف مقابل را درشرایط مذاکره ای نامناسب قرار داده و همان طوری که قبلا هم اشاره کردیم اقدام بهتخریب وجهه او می کند و فضای مذاکره را به شکلی رقم می زند که باعث سرخوردگی طرفمقابل و در نهایت پذیرش شروط وی (ترامپ) می شود.

4-     با سرزنش وجدانخود به خاطر رفتاری که با دیگران در عرصه مذاکره داشته است، آشنایی ندارد.

5-     اگر احساس کند کهسرسختی اش باعث شکستش خواهد شد، مشکلی با عقب نشینی نخواهد داشت.

4-     اما همه این هاچه معنا و مفهومی برای طرف مذاکره کننده عربی دارد:

1-     مذاکره کنندهعربی باید این مساله را مد نظر قرار دهد که ترامپ ابایی از دروغ گفتن به وی نداردو این بدین معناست که مذاکره کننده عربی نباید همه گفته های ترامپ را جدی بگیرد وتنها باید به 30 درصد حرف های وی اعتماد کند.

2-     اگر طرف مذاکره کنندهعربی مجبور به تعریف و تمجید از ترامپ شد، نباید در مواضع سیاسی از او تمجید کند؛چرا که وی همواره از طرف مقابل خود انتظار دارد که در قبال هر کارش از او تمجیدکند.

3-     ترامپ از باجگیریاز طرف مذاکره کننده عربی؛ چه در موضوعات سیاسی، چه مالی و حتی باجگیری هایغیراخلاقی دریغ نمی کند.

4-     وی در اظهارات ومواضعش تلاش خواهد کرد وجهه هر کدام از مذاکره کنندگان عرب را که با وی مخالفت میکنند، تخریب کند.

5-     اگر ترامپ احساسکند که کاملا بازنده است، عقب نشینی خواهد کرد و هیچ رودربایستی در این زمینهندارد (مواضع وی در قبال چین، کره شمالی، مخالفان داخل آمریکا، ناتو و حتی باعربستان و غیره موید این مدعاست.)

2: رویکردهای اصلی ترامپ و بازتاب های آن بر روی جهان عرب:

هزینه های نظامی آمریکا که طبق اعلام ترامپ، با افزایش 54 میلیارد دلاری به639 میلیارد دلار (مجموع هزینه های 7 کشور پایین تر از آمریکا در لیست بیشترینهزینه های نظامی) رسیده است، این سوال را ایجاد می کند که وی چطور می خواهد میاناین هزینه ها و وعده های انتخاباتی خود درباره رشد اقتصادی آمریکا سازگاری ایجادکند. آمریکا که 4.3 درصد از کل جمعیت جهان را در خود جای داده است، 37 درصد ازهزینه های نظامی و دفاعی داخلی را به نام خود ثبت کرده است.

مهمترین عامل رشد اقتصادی آمریکا، صنایع نظامی این کشور است و در این راستاکافی است که به برخی شاخص ها توجه داشته باشیم:

الف: 68 درصد از هزینه های پژوهش های علمی در آمریکا در مقاصد نظامی مورداستفاده قرار می گیرد.

ب: 46 درصد از جنگ های (داخلی و بین المللی) در جهان با سلاح های آمریکایی کههر دو طرف منازعه استفاده می کنند، صورت می گیرد و در 43 درصد از جنگ ها هم تنهایکی از طرفین از سلاح های ساخت آمریکا استفاده می کند.

ج: آمریکا در فاصله سال های 2011 تا 2015 میلادی، 33 درصد از قراردادهای فروشسلاح در جهان را به نام خود ثبت کرده است.

د: بر کسی پوشیده نیست که مشکلات ناشی از دوران رکود اقتصادی و کاهش رشد(1929، 1970، 1987 و 2008) افزایش هزینه های نظامی آمریکا را به دنبال داشته است؛چرا که این سیاست باعث کاهش بیکاری، توسعه فناوری و تقویت تجارت نظامی و غیره میشود.

نکته: در طرح ترامپ بر کاهش هزینه های خارجی، مسکن، محیط زیست وبسیاری از پروژه های فدرالی به منظور جبران بخشی از هزینه های نظامی تاکید شده استو همه این ها به نفع مجتمع نظامی ـ صنعتی است. کافی است تنها نگاهی به پیشینهشخصیت های مهم دولت ترامپ داشته باشیم تا این مساله را درک کنیم. اگر کشورهاییمانند چین، روسیه، کره شمالی و ایران که ترامپ در جریان تبلیغات انتخاباتی خود ازآنها به عنوان سرسخت ترین دشمنان آمریکا و با برچسب “تروریسم” یاد کرد،یکی از بهانه های افزایش هزینه های نظامی باشند، مجتمع نظامی ـ صنعتی طرف اصلی استکه رئیس جمهور آمریکا را به این سمت و سو سوق می دهد و کافی است به حرف یکی ازنمایندگان این مجتمع توجه کنیم که گفته بود:«ما او را آوردیم تا در خدمت خودمانباشد.[ix]»

رویکرد اصلی سیاست آمریکا (در دراز مدت):

بررسی سیاست آمریکا در دوره ترامپ بدون توجه به رویکرد اصلی سیاست این کشور کهبه تدریج به سمت کاهش تمرکز بر عرصه بین المللی حرکت می کند، ممکن نیست و اینواقعیتی است که شمار زیادی از کارشناسان عرصه مطالعات آینده نگر و غیره (مانند پلکندی یا جان گالتنگ و غیره) به آن اذعان کرده اند.

بر همین اساس، تحلیل سیاست آمریکا باید در دو بازه زمانی: کوتاه مدت (دورانترامپ) و دراز مدت (دوره 10 ساله و یا بیشتر) صورت گیرد. اما از آنجایی که اینموقعیت اجازه بررسی شاخص های دراز مدت را نمی دهد، ما خیلی سریع و گذرا به برخی ازآنها اشاره خواهیم کرد تا سناریوهای احتمالی در سیاست آمریکا در قبال جهان عرب وبه ویژه مساله فلسطین در کوتاه مدت را بررسی کنیم:

“جان گالتنگ” از متخصصان آینده پژوهی از نخستین کسانی است کهمطالعاتی در این زمینه انجام داده و الگوهایی ارائه کرده است؛ به ویژه که وی هم درجامعه شناسی و هم در ریاضیات تخصص و مدرک دکتری دارد. آنچه نظر ما را درباره وی بهخود جلب کرده است، کارنامه مملو از پیشگویی و گمانه زنی در عرصه آینده پژوهشی است وشاید مهمترین الگوی وی که باید مورد توجه قرار گیرد، الگوی ریاضی است که در قالبنظریه خود با عنوان “همزمانی و همبستگی تناقض ها” (synchronizing and mutually reinforcingcontradictions) در سال 1980 ارائه کرده است[x] و در قالب آن فراز و نشیب 10امپراتوری را مورد بررسی قرار داده و بر اساس نظریه خود پیش بینی کرده بود کهاتحادیه جماهیر شوروی سابق در سال 1990 (یعنی 10 سال پس از طرح نظریه وی) دچارفروپاشی شود (که همین طور هم شد).

قدرت گالتنگ را می توان از طریق پیشگویی های دیگرش مانند: پیشگویی وقوع انقلابایران، وقوع ناآرامی ها در میدان تیانانمین چین در سال 1989، وقوع بحران هایاقتصادی در اقتصاد جهانی در سال های 1987 و 2008 و وقوع حملات 11 سپتامبر درآمریکا تشخیص داد. اما مطالعه وی که ارتباط تنگاتنگی با آمریکا داشت، پژوهشی بودکه در سال 2009 منتشر کرد و درباره دو مساله پیشگویی کرد[xi]:

1-     اینکه قدرتآمریکا طی 25 سال کاهش خواهد یافت. وی این دیدگاه خود را بر اساس 15 شاخص دال بروجود تناقض در داخل آمریکا ارائه داده بود که از مهمترین آنها می توان به مواردزیر اشاره کرد:

الف: تناقض اقتصادی: مازاد تولید همراه با بیکاری و هزینههای آلودگی روزافزون.

ب: تناقض نظامی: اختلافات با طرف های همپیمان در ناتو وخارج از آن بر سر طرف مسئول تامین هزینه های جنگ ها (که ترامپ در حال حاضر هم بهآن دامن می زند).

ج: تناقض سیاسی: مغایرت میان نقش های سازمان ملل متحد واتحادیه اروپا با نقش آمریکا.

د: تناقض فرهنگی: تناقض میان عنصر مسیحی یهودی و عنصراسلامی و اقلیت های دیگر (این مساله در حال حاضر داغ است).

هـ: تناقض اجتماعی: افزایش شکاف میان رویاهای آمریکایی هرشهروند و کم شدن جمعیت طبقه متوسط (این وضعیت در سایه حضور ترامپ در سمت ریاستجمهوری تشدید هم خواهد شد).

و: تناقضات بین المللی که در قالب رقابت آمریکا با چین وروسیه نمود پیدا کرده است (و در حال حاضر در عرصه های مختلف به چشم می خورد).

2 – از نظر گالتنگ، نقطه عطف در این زمینه جایی است که«نخبگان حاشیه از انجام ماموریت های جنگی به نیابت از مرکزیت خسته می شوند و ایننشانه های آغاز فروپاشی یک امپراتوری است و امروزه می توان همین رفتار را در موضعکشورهای عضو ناتو در قبال نقش آمریکا مشاهده کرد (آمریکا از سال 1945 در 37 کشورمداخله نظامی کرده و 20 میلیون نفر را به خاک و خون کشیده است). گالتنگ معتقد استکه کم رنگ شدن نقش آمریکا در عرصه بین المللی تبعاتی را در داخل این کشور به دنبالخواهد داشت که حتی شاید منجر به فروپاشی آمریکا یا حرکت آن به سمت تمرکززدایی شود.

گالتنگ پس از انتخاب ترامپ اعلام کرد که این روند کاهش نقشو جایگاه آمریکا از 5 سال بعد؛ یعنی از سال 2020 آغاز خواهد شد و فاشیسم نماد اصلیفروپاشی این کشور خواهد بود. وی معتقد است که مواضع ترامپ در قبال مهاجران بر ایندیدگاه وی مهر تایید می زند.[xii]

2-     آینده نزدیک:

بر این اساس، ما معتقدیم که آینده نزدیک شاهد تحولات زیر خواهد بود:

1-     برتری دادن عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی بر حل و فصل سیاسی مساله فلسطین،احتمالی قویتر از عکس آن خواهد بود.

2-     فشارهای زیادیبرای لغو ائتلاف های برخی گروه های مسلح فلسطینی یا نزدیک کردن برخی دیگر به محورمقاومت صورت خواهد گرفت.

3-     طرفداران حل وفصل مسالمت آمیز منازعه فلسطین بیشتر سرخورده خواهند شد و در موضع ضعیف تری قرارخواهند گرفت.

بر اساس آنچه که گفته شد، مقاومت فلسطین باید خیلی هشیار و محتاط باشد و برایاستفاده از احزاب و گروه های مردمی در جهان عرب (صرفنظر از تمامی مسائلی که دربارهآنها مطرح است) استفاده کند؛ چرا که این مساله می تواند نقش دیوار بازدارنده رابرای مقاومت ایفا کند. مقاومت فلسطین همچنین نباید به هیچ شکلی در منازعات داخلیجهان عرب وارد شود و تلاش کند روابط خود را با تمامی طرف هایی که از آن حمایت میکنند، بهبود ببخشد.

نتیجه گیری:

نباید این مساله را هم از نظر دور داشت که کابوس اتهامات و کمیته های تحقیقداخلی که در عرصه های مختلف ترامپ را تحت پیگرد قرار داده اند، می تواند تصویری راکه در سطور قبلی ترسیم کردیم، تحت الشعاع خود قرار داده و کاملا عرصه را تغییردهد. برکناری “جیمز کومی” رئیس سازمان اطلاعات آمریکا “اف بیآی” از سوی ترامپ و درخواست رئیس دموکرات های کنگره برای تشکیل کمیته تحقیقمستقل درباره روابط رئیس جمهور آمریکا با روسیه نشان می دهد که هنوز دولت آمریکابه ثبات و آرامش نرسیده است. یادآوری این نکته نیز خالی از لطف نیست که رسوایی”ووتر گیت” اواسط سال 1972 آغاز شد و پس از 26 ماه با استعفای”نیکسون” که احساس کرده بود حتما محکوم خواهد شد، به پایان رسید… آیااین داستان دوباره تکرار خواهد شد؟ این وضعیت می تواند ترامپ را به سمت تشدیدبحران های خارجی به منظور مهار آثار بحران های داخلی و بهبود چهره مخدوش خود سوقدهد و شاید هم خاورمیانه بهترین گزینه وی برای اجرای این سناریو باشد.

·        استاد علوم سیاسیدانشگاه یرموک اردن و عضو هیات مدیره دانشگاه الزیتونه در این کشور



[i]Catherine Caruso “Psychiatrists Debate Weighing in onTrumps Mental Health” site of Scientific American magazine 15/2/2017https://www.scientificamerican.com/article/psychiatrists-debate-weighing-in-on-trumps-mental-health/

[ii]https://www.aol.com/article/news/2017/05/14/harvard-law-professor-calls-for-trump-impeachment/22085951/

[iii]– برایاطلاع از متن بیانیه پایانی اجلاس سران عربی، اسلامی و آمریکایی در ریاض مراجعهشود به شبکه اطلاع رسانی عربی “محیط” 21/5/2017، انظر: http://bit.ly/2qiO4LQ

[iv]John Nichols “Donald Trump Goes All In for theMilitary-Industrial Complex” site of The Nation 28/2/2017https://www.thenation.com/article/donald-trump-goes-all-in-for-the-military-industrial-complex/

[v]Alex Ward “What America’s new arms deal with SaudiArabia says about the Trump administration” site of vox 20/5/2017https://www.vox.com/2017/5/20/15626638/trump-saudi-arabia-arms-deal

[vi]Catherine Caruso “Psychiatrists Debate Weighingin on Trumps Mental Health” Scientific American 15/2/2017.

[vii]May Bulman “Donald Trump has dangerousmental illness say psychiatry experts at Yale conference” site of TheIndependent newspaper 21/4/2017

[viii]https://www.usnews.com/news/articles/2015-12-21/fact-checking-website-donald-trump-lies-76-percent-of-the-time

[ix]Mike Lofgren The Deep State: The Fall of theConstitution and the Rise of a Shadow Government (New York: Penguin Books2016) pp. 100-150; see also Peter Dale Scott The American Deep State: WallStreet Big Oil and the Attack on U.S Democracy (Rowman & Littlefield Publishers 2014) passim.

[x]http://www.rawstory.com/2016/12/heres-how-the-us-empire-will-devolve-into-fascism-and-then-collapse-according-to-science/

[xi]Johan Galtung The Fall of The U.S Empire-AndThen What (Peace Development Environment) (Transcend University Press 2009)passim.

[xii]Nafeez Ahmed US Power Will Decline UnderTrump Says Futurist Who Predicted Soviet Collapse” 6/12/2016 https://motherboard.vice.com/en_us/article/us-power-will-decline-under-trump-says-futurist-who-predicted-soviet-collapse

لینک کوتاه:

کپی شد