این روزها یکصدمین سالگرد صدور اعلامیه بالفور وزیر امور خارجه ی بریتانیا در سال 1917 میلادی است. اعلامیه ای که طلیعه تاسیس رژیم صهیونیستی و آغازی بر کشتار، آوارگی و رنج صد ساله فلسطینی ها به شمار می رود.
سفربنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسراییل به لندن و جشن گرفتن این رخداد تاریخینشان دهنده نقش تاریخی و بارز بریتانیا و در ادامه ایالات متحده آمریکا در تاسیس،تداوم و تقویت رژیم اشغالگر قدس است.
آنچه امروز مورد نیاز است علاوه برریشه شناسی چنین پدیده ای، واکاوی این نکته حیاتی است که چرا پس از گذشت یک قرنهمچنان مساله فلسطین حل نشده باقی مانده و این ملت نتوانسته اند حقوق از دست رفتهخود را بازیابند.
به نظر می رسد باید از تاریخ پند گرفتو با تحلیل آسیب شناسانه به راهبردی کارساز برای آینده دست یافت. در ادامه ایننوشتار تلاش می شود تا با بیان چند مورد تاثیرگذار به گوشه ای از آسیب شناسی عللناکامی در آزادسازی قدس پرداخته شود.
*عدم مشروعیت و وابستگی بیشتر سرانجهان اسلام:
بدون شک یکی از مهم ترین دلایل ناکامیتلاش های جهان اسلام برای کمک به فلسطینیان، سستی بنیان حاکمیت ملی و استبدادی ووابسته بودن بخش بزرگی از سران کشورهای اسلامی و به ویژه جهان عرب بوده است.
برای این رهبران مساله ی فلسطین نه فیذات مهم بلکه دستاویز تهییج افکار عمومی و توجیه سیاست های نادرست و نامشروعخودشان تلقی می شود. وابستگی مادی و معنوی آنان به کشورهای غربی سبب شده کهنتوانند یک سیاست خارجی ملی، مستقل و مبتنی بر منافع جمعی کشورهای مسلمان در پیشبگیرند و مساله ی فلسطین را در صدر اولویت های خود قرار دهند.
چنین رهبرانی چه در قالب رژیم هایجمهوری و چه پادشاهی، دفاع از آرمان فلسطین را بیشتر نوعی ژست پان عربیستی وسرپوشی بر ناتوانی ها و بی کفایتی های خود در اداره امور کشورشان می دانند که آنرا صرفا به یک مشکل عربی تقلیل داده و رویه های ملی گرایانه به آن می دهد.
در این میان تنها کشورهایی نظیرجمهوری اسلامی ایران، سوریه و گروه هایی همانند حزب الله لبنان و حماس، موضوعفلسطین را به عنوان یک مشکل فراملی و فراعربی و مربوط به کلیت جهان اسلام شناساییکرده اند و تلاش هایشان را در این راستا معطوف ساخته اند.
*دل بستن به گفتگو و کوتاه آمدن ازخواسته ها:
شکست های چند باره ارتش های عربی ازارتش اسراییل، آنان را به این باور نادرست رساند که راهکار نظامی ره به جایینخواهد برد و آنان باید وارد گفتگو با رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن شوند. مصربا انعقاد پیمان کمپ دیوید و عادی سازی روابط خود با اسراییل آغازگر این راه شد وطولی نکشید که دیگر کشورهای عربی هم به دنبالش حرکت کردند.
فشارها به حدی زیاد شد که سرانجامسازمان آزادی بخش فلسطین هم که هدفش از نامش پیداست به روند سازش پیوست، پیماناسلو امضا شد و این سیر قهقرایی تا به امروز هم ادامه دارد و در حال حاضر سعودی هاسکاندار آن شده اند.
امروز پس از گذشت چهار دهه از صلح مصربا اسراییل روشن است که تمام این کوتاه آمدن ها که به امید رسیدن به صلحی پایداربرای فلسطینی ها و احقاق حقوقشان توجیه می شد تقریبا هیچ دستاورد قابل لمسی نداشتهاند و دامنه زیاده خواهی های سران تل آویو پایان ناپذیر است.
در این میان چراغ مقاومت با مبارزاترزمندگان حزب الله لبنان و پیروزی آنان در آزادسازی جنوب لبنان از اشغال اسراییل وایستادگی جانانه آنان در جنگ 33 روزه و همچنین پیروزی های حماس و جهاد اسلامی درنوار غزه همچنان فروزان باقی ماند و از نوری کم سو به مشعلی امیدوار کننده و روشنیبخش بدل گشته است.
ناکامی های پیوسته اسراییل در جنگ باحزب الله و حماس افسانه شکست ناپذیری ارتش صهیونیستی را نزد افکار عمومی جهاناسلام به ویژه جوانان از بین برد و امروز دامنه مبارزه با اشغالگران قدس به کرانهباختری هم کشیده شده است.
*ستیز جریان سازش با جریان مقاومت وبازی در زمین دشمن:
جریان سازش با رژیم صهیونیستی نه تنهابه عادی سازی روابط با دشمن صهیونیستی پرداخته و درصدد از بین بردن قبح چنیناقدامی است بلکه با انواع و اقسام تحریک ها، بهانه تراشی ها مشغول توطئه علیه جبههمقاومت است.
این دامن زدن به اختلاف ها و تفرقهافکنی به سرکردگی حاکمان سعودی و برخی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در جریاناست نقشی اساسی در جدا کردن صفوف کشورهای اسلامی و درگیر ساختن جبهه مقاومت دراموری نظیر نبرد با گروه های تکفیری داشته است.
این نبرد بی امان چند ساله با تروریسمتکفیری و سلفی هرچند تجربیات گران بهایی برای رزمندگان مقاومت به همراه داشت، اماجهان اسلام را درگیر مسایل حاشیه ای بسیاری کرد که سبب خروج فلسطین از اولویت هاشد.
نقطه اوج این فتنه افکنی ها را درتروریستی نامیدن جنبش حزب الله در نشست سران سازمان همکاری های اسلامی که – علتوجودی آن رسیدگی به مساله فلسطین بوده است – می توان دید. همچنین کشاندن حماس بهروند سازش و گفتگو با اسراییل نیز طرح دیگر سعودی است.
*نتیجه گیری:
آنچه اشاره شد تنها بخشی از عواملیاست که سبب شده به رغم گذشت یکصد سال هنوز مساله فلسطین حل نشده باقی مانده باشد وچندین نسل از مردمان این دیار در آوارگی و غربت روزگار خود را به سر برند و باآرزوی دیدار سرزمین پدری خویش روی در نقاب خاک کشند.
تجربه تاریخی روشن تر از آن است که بهگفتن نیازی باشد اما باید گفت تنها راه حل مساله ی فلسطین اجماع تمامی کشورهایاسلامی بر یک نقطه مشترک حول محور تحقق تمامی خواسته ها و حقوق ملت فلسطین و پرهیزاز اعتماد به طرف های غربی و ادامه مقاومت و سخن گفتن از موضع قدرت است.
شاید روند بیداری اسلامی و برآمدنحاکمانی از جنس مردم که دغدغه وحدت و رسیدگی به اوضاع آشفته این روزهای جهان اسلامرا دارند نقطه امید و شروعی بر پایان رژیم غاصب صهیونیستی باشد.
منبع : ایرنا ، امیرحسین رجبی معمار، 20/08/1396