نگاهي به 30 سال اخير نشان ميدهد که نتانياهو با استفاده از نمايشهاي دروغين در صدد به دست آوردن حمايت بيشتر واشنگتن و ساير کشورهاي غربي از طرحهاي شکست خورده خود بوده است.
بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي باز هم حاشيه ساز شد؛ با شواهدي غير قابل استناد در مورد برنامه هستهاي ايران که البته موجي از استهزاء را در بين کاربران فارسي زبان به همره داشت. دنيا در سالهاي اخير نمايشهاي نتانياهو را در مورد برنامه هستهاي ايران هميشه به خاطر دارد که اوج آن ظاهر شدن وي با تصوير يک بمب خيالي با خطهايي نامفهوم بود که مراحل توسعه ساخت يک بمب اتمي را به نمايش ميگذاشت. اگرچه رسانهها و مخاطبان آنها نمايشهاي نتانياهو يا به اختصار بي.بي را به خاطر داشته باشند، اما واقعيت اينجاست که اين نمايش از سالها قبل شروع شده است، زماني که نتانياهو در دهه 90 اولين دوره حضور در رأس قدرت دولتي در رژيم صهيونيستي را تجربه ميکرد .
سابقه هشدارهاي مداوم رژيم صهيونيستي در مورد توانمندي ايران براي دستيابي به سلاحهاي اتمي به اوايل دهه 90 ميلادي باز ميگردد. زماني که شليک موشکهاي اسکاد عراقي به فلسطين اشغالي در جنگ اول خليج فارس و امکان تسليح آنها به کلاهکهاي شيميايي چشم اندازي خطرناک براي برنامه ريزان امنيتي اين رژيم در آينده به وجود آورده بود. در کنار اين آغاز مذاکرات سازش با برخي طرفهاي فلسطيني و تعارضات داخلي اين رژيم نياز به تدارک ديدن دشمني تازه در فراسوي مرزها را غير قابل اجتناب کرده بود.زماني که اسحاق رابين در ژوئن 1992 به نخست وزيري اين رژيم رسيد، شيمون پرز وزير امور خارجه بخش جديدي تحت عنوان دپارتمان صلح در وزارت امورخارجه اين رژيم ايجاد کرد که وظيفه آن معرفي کردن بنيادگرايي شيعي به عنوان تهديدي عليه رژيم صهيونيستي بود.
رابين به عنوان يک مقام دولتي براي اولين بار شروع به ارائه پيش بيني از زمان دستيابي ايران به سلاحهاي هستهاي کرد. وي در دسامبر سال 1992 پيشبيني کرد که رژيم صهيونيستي بين 3 تا 7 سال آينده با تهديد جدي موشکهاي زمين به زمين و مجهز به کلاهکهاي جنگي غير متعارف روبه رو خواهد بود. او بار ديگر در ژانويه 1993 هشدار داد که ايران از توانمنديها و تجهيزات لازم براي دستيابي به سلاحهاي هستهاي در 10 سال آينده برخوردار خواهد بود.
به تدريج لحن دولت رابين عليه ايران تندتر شد و يک مقام ناشناس در تل آويو از امکان حمله به راکتورهاي هستهاي ايران همچون حمله به «اسيراک» سخن گفت. اين تهديد بازتابهاي فراواني در دنيا پيدا کرد، اما واقعيت اين بود که دولت رابين تنها به دنبال پوششي سياسي براي مذاکرات خود با فلسطينيها بود.از نظر دستگاههاي اطلاعاتي رژيم صهيونيستي به خصوص موساد ايران حتي يک تهديد درجه دوم هم عليه اين رژيم محسوب نميشد و ريچارد پري وزير دفاع وقت ايالات متحده آمريکا هم در ديدار با رابين به اين نکته اشاره کرده بود که ايران حداقل 15 سال با توان عملياتي براي ساخت بمب اتمي فاصله دارد.تمام اين موارد سبب شد تا رابين در محافل خصوصي اين نکته را تأييد کند که برآورد آمريکاييها درست است، اما متهم کردن ايران ارزش سياسي خود را دارد.
پس از ترور اسحاق رابين توسط يک صهيونيست راستگراي افراطي، بنيامين نتانياهو رهبر حزب ليکود در ژوئن سال 1996 به نخست وزيري اين رژيم ميرسد. نتانياهو در آن زمان رهبر حزبي محسوب ميشد که براي اولين بار به فرصت نخست وزيري دست يافته است. حزب ليکود نيز بخشي از ساکنان سرزمينهاي اشغالي را نمايندگي ميکرد که مخالف هر نوع مذاکره با فلسطينيها بودند. نتانياهو در ابتدا ايران و عراق را تهديدي مشابه عليه موجوديت اسراييل ميدانست. با اين حال ارائه گزارشهايي در خصوص پيشرفت موشکي ايران از سوي دستگاه اطلاعاتي رژيم صهيونيستي سبب شد تا از سال 1997 موضع نتانياهو در مقابل ايران تندتر شده و باز هم حمله نظامي به ايران مطرح شود.
نتانياهو اميدوار بود با استفاده از نمايشي متهورانه آمريکا را عليه ايران بشوراند. تمام اميد نتانياهو به مباحث داغي بود که در آن زمان در کنگره آمريکا در خصوص موشکهاي بالستيک مطرح شده بود و کميسيوني به رياست دونالد رامسفلد مأمور بررسي سياستهاي ضد موشکي آمريکا بود.نتانياهو براي قانع کردن مقامات آمريکا ژنرال گلعاد رييس سازمان اطلاعات انرژي اتمي را در ژانويه سال 1997 به آمريکا ميفرستد تا اسنادي از همکاري ايران با شرکتهاي روسي براي انتقال تکنولوژي موشکهاي روسيss-4 و موشکهايRD-214 را به مقامات آمريکايي تحويل دهد.
در کنار اين نتانياهو با استفاده از لابي گسترده خود در کنگره آمريکا به دنبال اين بود تا بتواند کمپيني عليه فعاليتهاي موشکي ايران ايجاد کند. با اين حال ارزيابي اطلاعاتي آمريکاييها حاکي از اين بود که کمک روسها به برنامه موشکي ايران آنچنان گسترده نيست و اغلب به مواردي در علوم پايه باز ميگردد.در اينجا بود که نتانياهو براي فشار به دولت کلينتون و کمک به کمپين ضد ايراني نمايش خود را بار ديگر از سر گرفت.
برنامه موشکي ايران تحريم ميشود
در نوامبر سال 1997 پس از تحويل 25 فروند جنگنده اف 15 آي که توانمندي بمباران اهداف در فاصله دور را داشتند نتانياهو بار ديگر از تهديد ايران سخن گفت. در اين سال نتانياهو بدون اين که نامي از ايران ببرد بارها و بارها سخن گفت و ناگهان روزنامههاي رژيم صهيونيستي از طرحي همانند حمله به راکتور اسيراک سخن گفتند که تا قبل از سال 1998 اجرايي ميشود .در ژانويه سال 1998 در نشستي به رياست «افراييم سنه» از اعضاي حزب کارگر، نتانياهو براي اولين بار براي برنامه موشکي ايران از لفظ تهديد وجودي استفاده کرد. تمام اين لفاظيها در حالي مطرح ميشد که در محافل خصوصي نهادهاي اطلاعاتي آمريکا تهديدهاي فوق بي ارزش دانسته ميشد.با اين حال تهديدهاي نتانياهو دولت آمريکا را وادار به انجام يک سري اقدامات عليه برنامه موشکي ايران کرد.
در اکتبر سال 1997 طرحي به نام تحريم برنامه موشکي ايران در کميته سياست خارجي مجلس سنا به تصويب رسيد که کشورهاي انتقال دهنده فناوري هستهاي به ايران را مورد هدف قرار ميداد. نتانياهو نيز براي تسريع در تصويب اين طرح در ژانويه سال 1998 به واشنگتن سفر کرد.اگرچه طرح فوق پس از تصويب توسط کلينتون وتو شد، اما وي براي راضي کردن کنگره مجبور به تحريم برخي مقامات روسي و شرکت همکاريکننده با ايران شد.نتانياهو اميدوار بود که از کمپين ضد ايراني خود نتايج بيشتري را بگيرد، اما شکست وي در انتخابات سال 1999 و واگذاري پست نخست وزيري به ايهود باراک اين مسير را ناتمام گذاشت. با اين حال تجربيات وي در خصوص پروپاگانداي هستهاي ميتوانست در آينده بازهم به کمک وي بيايد.
مانورهاي مشقي براي تهديد به جنگ
در سال 2009 زماني که بنيامين نتانياهو به نخست وزيري دوباره رسيد، برنامه هستهاي ايران به محوريترين برنامه امنيتي رژيم صهيونيستي تبديل شده بود. موساد به رهبري «مئير داگان» در حال طرحريزي ترور دانشمندان هستهاي ايران بود و چند قطعنامه تحريمي عليه برنامه هستهاي در شوراي امنيت سازمان ملل متحد به تصويب رسيده بود.نتانياهو اين بار نيز قصد داشت تا بار ديگر همان برنامه خود در دهه 90 را تکرار کند. ترساندن دنيا از برنامه هستهاي ايران و مطرح کردن اين ماجرا که رژيم صهيونيستي قصد انجام يک حمله همهجانبه به ايران را دارد. اين برنامه در حقيقت از ماهها پيش در دولت اولمرت و در يک نقشه دقيق بين ايهود بارک و رابرت گيتس وزراي دفاع وقت آمريکا و رژيم صهيونيستي طراحي شده بود.
در اواخر سال 2008 ميلادي رژيم صهيونيستي مانوري را به نام «گلوريان اسپارتان 8» با استفاده از 100 جگنده اف 15 و اف 16 طرح ريزي کرد. اين مانور به دليل طي کردن مسافتهاي طولاني به عنوان نشانهاي از حمله به ايران تفسير شد، اما مقامات دفاعي آمريکا به خوبي ميدانستند که امکان چنين عملياتي به هيچ وجه وجود ندارد.بر اساس تحليلهاي مقامات اطلاعاتي آمريکا رژيم صهيونيستي براي انجام يک عمليات موفق عليه برنامه هستهاي ايران نياز به 24 فروند هواپيماي سوخترسان داشت، در آن زمان تعداد هواپيماي رژيم صهيونيستي تنها نصف اين تعداد بود.با اين حال نتانياهو و باراک قصد داشتند تهديد عليه ايران را 4 سال ديگر زنده نگه دارند تا در موقع لزوم از آن استفاده کنند. شايد اوج اين نمايش نتانياهو گفتگوي او با «جفري گلدبرگ» از نشريه آتلانتيک بود که در مي سال 2011 منتشر شد و نتانياهو در آن به وضوح به اين نکته اشاره کرد اجازه نخواهد داد يک «فرقه آخرالزماني» رژيم صهيونيستي را تهديد کنند.يک سال بعد گلدبرگ در مقاله ديگري باز هم اين نکته را مطرح کرد که احتمال حمله اسراييل به ايران در سال 2012 نزديک به 50 درصد است.
دست و پاي بيبي در مقابله با ايران ميلرزد
با تمام اين پروپاگانداها بر اساس تحليلهاي نظامي روشن بود که رژيم صهيونيستي توانايي چنين اقدامي را ندارد.در کنار اين شخصيت نتانياهو بهزعم فعالان سياسي در تل آويو بهگونهاي است که توانمندي چنين تصميماتي را ندارد. به عنوان مثال «بن آلوف»، سردبير وقت روزنامه صهيونيستيهاآرتص با اشاره به شخصيت نتانياهو ميگويد: او کسي است که بر خلاف نخست وزيران قبلي جرات چنين اقدامي را ندارد و به عنوان فردي مردد در جامعه امنيتي شناخته ميشود.«يوسي آلفر» يکي از مقامات رژيم صهيونيستي نيز به اين نکته اشاره ميکند که بلوفهاي نتانياهو تنها به آمريکا کمک کرد که فشار خود را بر روي ايران حفظ کند.در اين نمايش نتانياهو متحد ديگري نيز داشت و او باراک اوباما رييس جمهور وقت ايالات متحده آمريکا بود.
اوباما در حالي که همکاري تنگاتنگي با دستگاههاي امنيتي رژيم صهيونيستي همچون واحد 8200 سازمان اطلاعات ارتش اين رژيم براي حمله سايبري به تاسيسات اتمي ايران داشت به دنبال جلب همکاري تحريمي ساير کشورها براي تحديد برنامه هستهاي ايران بود.«گري سيمور» مشاور کاخ سفيد نيز فشار حمله رژيم صهيونيستي به ايران را يک ابزار سياسي خوب براي فشار به ايران دانسته بود که آمريکا تمايلي براي از دست دادن آن نداشت.
نتانياهو اين بازي را يک بار ديگر نيز در سال 2012 تکرار کرد زماني که قصد داشت، دنيا را در مورد اختلاف خود با آمريکا در خصوص ميزان اورانيوم غني شده 20 درصدي ايران تحت فشار قرار دهد که در نهايت موجب آن نمايش مسخره در مجمع عمومي سازمان ملل شد. نمايشي که ريشه در اختلافات شخصي اوباما و نتانياهو در خصوص مذاکرات فلسطين داشت و نتانياهو قصد داشت با استفاده از تهديد آميز نشان دادن ذخاير اورانيوم غني شده ايران حمايتهاي بيشتري را در واشنگتن براي خود بخرد.با اين وجود اوباما توانست با استفاده از تهديدهاي نظامي رژيم صهيونيستي بسياري از کشورها را متقاعد کند که براي جلوگيري از جنگ ايجاد يک رژيم تحريمي همه جانبه عليه ايران لازم است.
باز هم همان حيله
پس از سال 2013 همکاري جدي آمريکا و رژيم صهيونيستي در خصوص مسئله هستهاي ايران ادامه پيدا کرد. برخي از مهمترين الزامات فني برجام از جمله خط مهار يک ساله براي ظرفيت غنيسازي ايران نتيجه فشارهاي رژيم صهيونيستي بوده است .در دوران ترامپ نتانياهو باز هم از اين ابزار بهره برده است. نمونه روشن آن يک نمايش رسانهاي براي نشان دادن مشتي اسناد ادعايي بود.جالب اينجاست که چند روز بعد ترامپ با امضاي فرماني از اين توافق خارج شد. جديدترين نمونه اين نيرنگ نيز نشان دادن تصاويري از يک انبار در منطقه تورقوزآباد تهران بود. نگاهي به تمام موارد فوق نشان ميدهد که هدف اصلي نتانياهو از اين اقدام ايجاد جنجالهاي سياسي براي جذب حمايتهاي سياسي در واشنگتن و ساير نقاط جهان بوده است.تاريخ نشان داده بسياري از اين اقدامات ناکام بوده است، اما به نظر ميرسد که در دوره اخير ناکاميهاي بيبي باز هم شدت گرفته باشد.
منبع : اطلاعات ، 05/08/1397