چهارشنبه 30/آوریل/2025

فلسطین برای من بهشت است/نسل‌کشی تدریجی در فلسطین

شنبه 29-دسامبر-2018

فلسطین برای من بهشت است: مصاحبه با لیلا خالد٬ ترجمه: علیرضا ثقفی٬ نسل‌کشی تدریجی در فلسطین: ناصر زرافشان٬ و چه کسی از غزه حمایت می‌کند؟: پرفسور نورمان پش- دنیای جوان

فلسطین برای من بهشت است

مصاحبه با لیلا خالد 

alireza-saghafi-s

ترجمه: علیرضا ثقفی

مصاحبه زیر توسط فرانک برات با رفیق لیلا خالد عضودفتر سیاسی جبهه آزادیبخش خلق فلسطین در ۱۸ آوریل ۲۰۱۴ انجام و در سایت جبهه‌ی آزدایبخش خلق فلسطین منتشر شده است.

فرانک برات: حالتان چطور است؟ در امان چه می‌کنید؟

لیلا خالد: حالم خوب است. من مدتهاست که بخشی از مبارزه برای آزادی هستم. برای حق بازگشت و برای ایجاد دولت مستقلی به پایتختی بیت‌المقدس.

من می‌دانم که در آینده نزدیک این به دست نخواهد آمد، اما من هم چنان مبارزه می‌کنم. اینجا در امان، من مسوول بخش مهاجران و حق برگشت در جبهه‌ی آزادیبخش فلسطین هستم.

شما یک مهاجر فلسطینی هستید. یک نفر از ۶ میلیون. آیاهنوز فکر می‌کنید یک روز بازخواهید گشت؟ و آیا می‌توانید شرایط مهاجرانفلسطینی در لبنان را داشته باشید که منکر حقوق اساسی‌شان هستند و بعضیاوقات مورد انتقاد قرار می‌گیرند که سعی می‌کنند زندگی‌شان را در لبنانبهبود بخشند به گونه‌ای که ممکن است حق آنان برای بازگشت به فلسطین را تحتتاثیر قرار دهد؟

لیلا خالد: فلسطینی‌ها درکشورهای مختلف پخش شده اند. هر کشوری مقرراتی را برای زندگی مردم در آنجا دارد. آنهایی که در لبنان هستند در دهه‌ی هفتاد و هشتاد قرن گذشته، تا ۱۹۸۲، کسانی بودند که به مبارزه‌ی مسلحانه کمک می‌کردند. کمک‌هایی که از انقلاب دفاع می‌کرد. اسرائیل به آنجا حمله کرد و آنجا را مورد تهاجم قرار داد و بخش‌هایی از کشور را اشغال کرد. پس از ۱۹۸۲ رسالت اصلی فلسطینی‌ها به دست آوردن حقوق شان بود، حقوق اجتماعی ومدنی شان که در لبنان از آن محروم بودند. این امر می‌تواند آنها را قادر سازد تا به مبارزه بپیوندند، مبارزه ای برای حق بازگشت. فلسطینی‌ها به طور کلی حق بازگشت را به عنوان یک باور و یک فرهنگ پذیرفته اند. هرفلسطینی می‌تواند به شما بگوید که برای حقوق مدنی واجتماعی می‌جنگد، امااین به مفهوم آن است که او خودش را برای بازگشت آماده می‌کند. این دو جدایی ناپذیرند.

مسئله‌ی مهاجرت در مذاکرات، در دهه‌ی گذشته، بیش از پیش کنار گذاشته شده است. برخی به خاطر حق غیرقابل انکار و برخی به خاطر مذاکرات. بعضی تقاضاها در دور اخیر مذاکرات کری وجود داشت. نظرتان در باره‌ی آن چیست؟ فکر می‌کنید پس از ۲۹ آوریل که مذاکرات به پایان می‌رسد چگونه خواهد شد؟

لیلا خالد: جبهه آزادیبخش فلسطین و شخص من از ۱۹۹۱ مخالف مذاکرات بود‌ه‌ایم. مسئله آن است که دو حزب هیچ گاه مسلسل‌های خود را کنار نگذاشته‌اند.اسرائیل فکر می‌کند که فلسطین سرزمینی برای یهودیان تمام جهان است. فلسطینی‌ها مطمئن هستند که سرزمین متعلق به آنهاست. و آنها با زور در سال‌های ۱۹۴۷و۴۸ از آن رانده شدند. هنگامی که این تضاد از یک مرحله به مرحله‌ی دیگر می‌رسد دو طرف به قدرت خود تکیه می‌کنند. اما واقعیت این است که ما دارای قدرت نیستیم. (این امر غلط است) رهبری، مذاکرات اسلو را انتخاب کرده است. فکر می‌کرد که یک گام به سمت به دست آوردن حقوق اساسی ‌ فلسطینی‌هاست. بعضی مردم به آن اعتقاد داشتند اما پس از بیست سال مشخص شد که این اعتقاد بیهوده بوده است. این امر برای ما یک فاجعه به بار آورد. شهرک‌نشین‌هابیشتر از آن موقع شد دو برابر قبل از اسلو، شمار شهرک‌نشینان دو برابرشدند، زمین بیشتری مصادره شد و البته دیوار ساخته شد. دیوار آپارتاید. اسرائیل یک دولت آپارتاید است. این مذاکرات اکنون به مفهوم آن است که به اسرائیل کمک کنید نه به فلسطینیان. ما قبلا این مسئله را تجربه کردیم که منظور اسرائیل از مذاکرات چیست.اسرائیل هیچ گاه به قول‌هایش احترام نمی‌گذارد. وعده‌هایش را انجام نمی‌دهد. و به سادگی پروژه‌ی بدبختی زندگی جهنمی فلسطینیان را به پیش می‌برد. من و حزبم مخالف این دور اخیر مذاکرات هستیم. به خصوص در شرایط حاضر. امریکا حامی پروژه‌ی اسرائیل است که تنها به اسرائیل کمک می‌کند. یک توافقنامه وجوددارد که به وسیله ی‌ امریکا حمایت می‌شود. این توافقنامه می‌گوید که شما باید شهرک‌سازی را در ساحل غربی متوقف کنید و ۱۰۴ زندانی باید در سه مرحله آزاد شوند. اکنون اسرائیل می‌گوید نه. ما این موافقتنامه را اجرا نخواهیم کرد. ما آخرین عده‌ی زندانیان را آزاد نخواهیم کرد. به هر ترتیب آنها که آزاد هم شده‌اند غالبا پس از مدت کوتاهی دوباره به زندان انداخته می‌شوند. این آن چیزی است که اسرائیل به آن سیاست در چرخشی می‌گوید. فلسطینی‌ها می‌گویند زندانی‌ها باید آزاد شوند. اما آنها دوباره دستگیر می‌شوند. بسیاری از آنها قبلا به زندان بازگشته‌اند. این امر مشخص است که در این موضوع اسرائیل آماده صلح با فلسطینیان نیست. آنان همچنین از این حقیقت سوء استفاده می‌کنند که عرب‌ها مشغول بسیاری چیزهای دیگر هستند و فلسطینیان را حمایت نمی‌کنند. در چنین وضعیتی هیچ کس اسرائیل را به خاطر عدم اجرای قراردادی که امضا کرده است محکوم نمی‌کند.

همچنین کری چه می‌خواهد؟ نقشه‌ی او چیست؟ هیچ کس نمی‌داند. همه‌ی اینها حرف است. هیچ چیز نوشته نشده است. رهبری باید پیشنهادات کری را رد کند. در این صورت کری با پیشنهادات دیگری به رام اله برنخواهد گشت. چیزی که به مفهوم آن است که فلسطینیان به دنبال به کار گرفتن گزینه‌ی دومشان خواهندبود و به سازمان ملل بازخواهند گشت. امروز در اخبار ایالات متحده دوباره گفت که ممکن است چنین حرکتی صورت گیرد. معنی این امر چیست؟

من فکر می‌کنم ما ابتدا نیاز داریم که به ماهیت دولت اسرائیل توجه کنیم. در ثانی ما باید بیشتر در باره‌ی پروژه‌ها و نقشه‌های آنها بدانیم. و در ثالث ما می‌دانیم که اسرائیل در بعضی حوزه‌ها قدرتمندتر از ماست. اما ما نیز قدرتمندیم. تمام این امر بستگی به مردم خودمان دارد. ما می‌خواهیم با این مبارزه رودررو شویم که اسرائیل در جلوی ما گذاشته است. این یک ضرب المثل انگلیسی است که می‌گوید:”وقتی که چیزی را می‌خواهی راهش پیدا می‌شود“. ما هنوز معتقدیم که این حق ماست و ما برای آن مبارزه می‌کنیم. ما مبارزه کرده ایم. ما در حال مبارزه هستیم، و ما مبارزه خواهیم کرد. از یک نسل تا نسل دیگر. آزادی نیاز به مردمی قوی دارد که حرکت کنند و برای خواسته‌هایشان بجنگند. این راهی است که من فکر نمی‌کنم در حال حاضر توقف داشته باشد. امریکا همواره می‌خواهد که مذاکرات را طولانی کند. این امر کمکی نخواهد کرد.

اگر مذاکرات صلح برای فلسطینیان به ارمغان نمی‌آورد، پس به چه درد می‌خورد؟ رهبری چه کار باید بکند؟

لیلا خالد: مقاومت. این است راهی که شما حقوق‌تان را به عنوان یک ملت به دست می‌ آ ورید. تاریخ این را به ما نشان داده است. هیچ مردمی آزادی‌‌شان را بدون مبارزه به دست نیاورده اند. جایی که اشغال هست، مقاومت هم هست. این مخصوص فلسطینیان نیست. ما واقعا خواهان آن هستیم که کنفرانسی تحت حمایت سازمان ملل برگزار شود تا قطعنامه‌های صادر شده درموردفلسطین را به اجرا در آورد. قطعنامه‌ی ۱۹۴ از اسرائیل می‌خواهد که بازگشت مهاجران را بپذیرد. بسیار خوب اجازه بدهید سازمان ملل در جایگاه خود باشد. اجازه بدهید کنفرانسی داشته باشیم که این امر را به اجرا در آورد. مسئله این است که ارجاع به هر مذاکره ای که به وسیله‌ی امریکا انجام می‌شود تا آنجا که ما می‌دانیم جانب‌گیری به طرف اسرائیل است.

سازمان آزادیبخش فلسطین برای ازادی فلسطین تشکیل شده است. آیا فکر می‌کنید مفهوم واقعی خود را از دست داده است؟ بسام شاکا در سال ۲۰۰۸ به من گفت که سازمان آزادیبخش فلسطین قبل از هر چیز نیازمند آن است که به ریشه‌های خود به عنوان یک جنبش مقاومت بازگردد.

لیلا خالد: هیچ آزادی‌ای بدون مقاومت به دست نمی‌آید. حزب من هیچ تغییر نکرده است. او به برنامه‌های خود وفادار است. ما خواهان گسترش مقاومت هستیم.مردم درباره‌ی مقاومت عمومی صحبت می‌کنند. من منظورم تنها تظاهرات نیست. به کار بردن اسلحه نیز امری عمومی است. ما مردمی داریم که آماده‌ی جنگ هستند.

مقاومت صلح آمیز و غیرخشونت آمیز، برای افرادی مثل شما که اسلحه را انتخاب کرده اند، آیا یک مفهوم آزادیخواهانه دارد؟

لیلا خالد: مقاومت بیش از یک وجه دارد. این امر می‌تواند انواع مختلف داشته باشد. غیرخشن و خشن. من مشکلی با آنانی ندارم که راه غیرخشونت‌آمیز را انتخاب می‌کنند. ما نمی‌گوییم که آزادی کشور ما تنها با مبارزه‌ی مسلحانه است. انواع دیگر مقاومت لازم است. یکی از آنها مبارزه‌ی سیاسی است. و یکی دیگر مبارزه‌ی دیپلماتیک و یکی هم مبارزه‌ی غیرخشونت‌آمیز است. ما نیازمند آن هستیم که هر چه را می‌توانیم استفاده کنیم. برای بیش از ده سال اکنون مردم ما در بین العین ( )نبی صالح ( ) تظاهرات می‌کنندبه ساختن دیوار اعتراض می‌کنند و به مصادره‌ی زمین‌هایشان اعتراض می‌کنند. اسرائیل با این اعتراضات چگونه برخورد می‌کند ؟ با خشونت، گاز اشک‌آور، بمب آیاشما فکر می‌کنید این امر قابل قبول است که یک ارتش با سلاح‌های سنگین دربرابر مردمی قرار بگیرد که تنها پرچم حمل می‌کنند؟ من با همه‌ی اشکالمقاومتی که مفهوم مقاومت داشته باشد مشکلی ندارم. ما نمی‌توانیم بگوییم که مقاومت مسالمت آمیز به تنهایی سبب به دست آوردن حقوق‌مان می‌شود. ما با یک دولت آپارتاید مواجه هستیم، صهیونیسم به عنوان یک جنبش، امریکایی‌ها و به طور کلی غرب که اسرائیل را حمایت می‌کنند.هنگامی که موازنه‌ی قدرت تغییر کند، آن گاه ما می‌توانیم در باره‌ی مذاکره فکر کنیم.

این امر آسان است که بر مقاومت مسلحانه تاکید کنیم، به خصوص هنگامی که مردم عادی می‌دانند که ستم‌گر کیست و ستم شونده کیست. حرکت شما در سال ۶۹و ۷۰ در این باره بود. درست است؟ برای آنکه فلسطین را در نقشه قرار دهید. ایافکر می‌کنید جریان آگاهی رسانی برای نشان دادن چهره‌ی دیگری از فلسطین،نشان دادن آنکه فلسطینیان از شیوه‌های مشروع استفاده می‌کنند و دارایحقانیت هستند از دهه‌ی ۱۹۷۰ تا به حال به اندازه‌ی کافی به کار گرفته شده است؟

لیلا خالد: اجازه بدهید مثالی از ویتنام بزنم. یا از الجزایر یا از جنوب افریقا. مردم نیاز به زمان دارند تا متقاعد شوند که تمام جهان حقانیت مبارزات آنها را پذیرفته‌اند. این زمان می‌برد. در انتها جهان به این واقعیت پی خواهد برد که ستم کشان حق دارند مقاومت کنند، به هر طریقی که می‌خواهند.

هیچ کس نمی‌تواند شکل مقاومت را به ما تحمیل کند. ما مبارزه‌ی مسلحانه را انتخاب کردیم. به اهداف‌مان نرسیدیم. سپس انتقاضه به راه افتاد و تمام جهان جدی بودن ما را دریافت. ما حمایت سراسری مردم جهان را به دست آوردیم. هنوز ما به اهدافمان نرسیده ایم، زیرا رهبری شجاعت کافی را در هنگام گسترش انتفاضه نداشت تا آن را به سطح بالاتری ببرد. اسرائیل آماده بود تا خروج از ساحل غربی و نوار غزه را بپذیرد. اما رهبری ما، ما را شکست داد. اسرائیل بخش بیشتری از فلسطین را اشغال کرد. به این ترتیب ما تصمیم گرفتیم که سرنوشت خودمان را دردستان خودمان بگیریم.

با مبادرت به مبارزه‌ی مسلحانه. امروز مردم منتظرند اما به این واقعیت آگاهند که این مذاکرات ما را به جایی نمی‌رساند. تجربه‌ی گذشته‌ی ما با اسرائیل نشان داد که به آنها نمی‌شود اعتماد کرد. آنها برای حرف خودشان احترام قائل نیستند. همواره ما را تهدید می‌کنند. آیا ابومازن شریک صلح نیست؟ چه کسی هست؟ شارون؟ نتانیاهو؟ این جبهه‌ی راست حکومت؟ این یک حکومت نیست. این یک گروه گانگستریست که به طور اساسی نماینده‌ی شهرک نشینان، فاشیست‌ها و نژادپرستان است. اشغال قرن گذشته آغاز شد. آنجا سرزمین یهودیان بود. کتاب مقدس این سرزمین را به آنان وعده داده بود. آیا این دموکراتیک است؟ جهان در سال ۱۹۴۸ این اسکان را پذیرفت. “خدا به ما وعده‌ی زمین داده است“! گویا که خدا یک عامل حکومتی است. این یک پروژه‌ی استعماری است. این مساله‌ی اصلی تضاد است.

مبارزه در باره‌ی خاتمه دادن به پروژه‌ی استعماریشهرک‌سازی‌های اسرائیلی است، سپس خاتمه دادن به آپارتاید، بعدا په خواهدشد؟ به نظر شما پس از آن چه خواهد شد؟ روز پس از پیروزی؟ آیا یک الجزایرخواهید شد یا یک افریقای جنوبی؟

لیلا خالد: ما همواره گفته‌ایم که خواهان یک جامعه‌ی انسانی تر هستیم. جایی که هرکسی بتواند در یک امکانات برابر زندگی کند. یهودیان، مسلمانان، من اصلا به مذهب اشخاص کاری ندارم. من معتقدم که انسان باید خودش باشد. انسان‌ها می‌توانند با یکدیگر زندگی کنند و در باره‌ی آینده‌ی سرزمین‌شان با یکدیگر تصمیم بگیرند .اما من نمی‌توانم بپذیرم اکنون من حق ندارم به شهر خودم برگردم، همانند ۶ میلیون فلسطینی دیگر. ما اجازه نداریم به آنجا برگردیم. ما یک راه حل دموکراتیک و انسانی را پیشنهاد می‌‌کنیم. هیچ کس نمی‌تواند به من بگوید که ما حق نداریم در مورد سرنوشت کشورمان تصمیم بگیریم. زیرا ما مهاجر هستیم. تا آنجا که من می‌دانم آنچه بر سر ما آمد در تاریخ بی سابقه است. مردم از خانه‌هایشان بیرون رانده شدند و مردم دیگری از راه‌های دور به آنجا آمدند. جای آنها را گرفتند. اسرائیلی‌ها شهروندان کشورهای دیگر هستند. اسرائیل مدیون سازمان‌های متنوعی است که قبل از ۱۹۴۸ یک ارتش را ساختند. باشد، اما آنها جامعه نبودند. آنها مردم را از خارج آوردند. مردمی از فرهنگ‌های مختلف آمدند. بعضی از آنها حتی عبری صحبت نمی‌کنند. ما خون بیشتری نمی‌خواهیم. اما مجبوریم مقاومت کنیم. ما حق داریم در خانه‌های خودمان زندگی کنیم. هنگامی که اسرائیلی‌ها به این واقعیت برسند که این جابه جایی را انجام ندهند تضاد به پایان خواهد رسید. آنها راه حل ما را خواهند پذیرفت. بعضی از اسرائیلی‌ها قبلا آن را فهمیده اند. این که شما نمی‌توانید برای همیشه بجنگید. برای چه؟

شما می‌توانید به ما در باره‌ی نقش زنان در مقاومت بگویید؟ و آیا شما فکر می‌کنید که حرکت شما، ربودن هواپیما در سال ۶۹ و ۷۰ کار بیشتری برای فلسطین انجام داد یا برای زنان در سراسر جهان، و یا برای هردو؟

لیلا خالد: هواپیما ربایی تنها یک تاکتیک بود. ما می‌خواستیم زندانیانمان را آزاد کنیم ومجبور بودیم که حرکتی قوی انجام دهیم.

ما خاطرنشان کردیم که به عنوان فلسطینی‌ها، فقط پناهنده نیستیم. ما یک ملتیم که اهداف سیاسی و انسانی دارد. جهان به ما چادر، لباس‌های دست دوم و استفاده شده و مواد غذایی می‌داد. آنها برای ما اردوگاه می‌ساختند. اما ما بیش از این بودیم. امروزه برنامه‌هایی برای پایان دادن به اردوگاه‌ها وجود دارد، چرا که آنها شاهد مسایل ۱۹۴۸ بودند. زنان بخشی از مردم ما هستند که همان بی‌عدالتی‌ها را احساس می‌ کنند. به طوری که آنها همراه دیگران درهمه‌ی امور مشارکت دارند. زنان زندگی می‌بخشند، پس آنان نسبت به مردان خطرات بیشتری را احساس می‌کنند. هنگامی که آنها درگیر مبارزه می‌شوند، بیشتر به انقلاب مومن هستند زیرا از زندگی کودکان خود دفاع می‌کنند. منبه هنگام تولد دو فرزندم ، بیشتر و بیشتر متقاعد شدم که آنچه من تا آنزمان انجام داده بودم، بهترین دفاع از آنها بود برای ساختن آینده ای بهتربرای آنها. من با زنانی که فرزندان خود را از دست داده بودند، هم حسی داشتم. بنابراین در پاسخ به سوال شما فکر می‌کنم اعمال و رفتار من بر هر دو تاثیر داشته است. شعار جبهه‌ی مردمی این بود: “مردان و زنان همراه هم در مبارزه برای آزادی سرزمین مان.”

جبهه آزادیبخش این امر را با ارائه جایگاهی برای زنان در مبارزه به اجرا درآورد.

همزمان زنان نقش بزرگی در دفاع و در جبهه‌ی داخلی به عهده داشتند: نگهداری از خانواده‌ها. هزاران زن فلسطینی اکنون مسئول خانواده‌هایشان هستند. پس از همه‌ی جنگ‌ها، قتل‌عام‌ها، دستگیری‌ها، کشتار به وسیله‌ی اسرائیلیان، این زنان بودند که خانوده‌شان را از فروپاشی حفظ کردند. همچنین زنان اکنون تعلیم می‌دهند، کار می‌کنند، مسافرت می‌کنند، به دانشگاه می‌روند و غیره. قبل از انقلاب این چنین نبود. اکنون این چنین است و باید باشد. شما می‌توانید ببینید که زنان در بسیاری از جنبه‌های مبارزه و جامعه نقش دارند. چه در داخل یا خارج از فلسطین.

نینا مکبول که فیلم شما را به نام لیلا خالد، هواپیمارباساخته است، آخرین سوالش در فیلم این است که حرکت شما بیشتر از هر چیزی به مردم فلسطین آسیب نزده است؟این فیلم درست بعد از این سوال تمام می‌شود. پاسخ شما چه بود؟

لیلا خالد: او به من گفت که این کار را برای اهداف سینمایی انجام داده است. اما من آن را دوست ندارم. واقعیت این است که مردم نمی‌توانند پاسخ مرا بشنوند.پاسخ من البته نهبود! اقدامات من در مبارزه، در خدمت مردمم بود. ما به هیچ کس صدمه نزدیم. ما به تمام جهان اعلام کردیم که یک ملتیم که در بی‌عدالتی زندگی می‌کنیم و این که جهان به ما کمک کرد تا به هدف خود برسیم. من برای ساعت‌ها و ساعت‌ها با لینا نشستم و داستانم را گفتم. او گفت که تلویزیون سوئد خواهان آن بود که این سوال گذارده شود.

آیا شما گاهی اوقات به گذشتهبرمی گردید؟ چه کاری انجام شده، چه می‌توانست انجام شود، آنچه که می‌توانستمتفاوت انجام شود، وضعیت فعلی را چکونه می‌بینید؟ چه چیزی غلط بوده است؟

لیلا خالد: در حال حاضر حزب من هفتمین کنفرانس خودش را برگزار کرده است و موقعیت خودش را مورد بررسی قرار داده است. ما برنامه‌ای را ارائه دادیم تا ارتباطات خود را با نیروهای پیشرو در سراسر جهان گسترش دهیم به خصوص در سطح کشورهای عربی. ما همچنین تصمیم گرفتیم که ساختارداخلی خودمان را تقویت کنیم. من همچنین آموخته‌ام که موقعیت خودم را مورد تجدید نظر قرار دهم، افکارخودم را. هر سال در دسامبر، من به سال گذشته‌ی خودم برمی گردم و تصمیم می‌گیرم که بعضی چیزها را برای سال آینده انجام دهم. امسال تصمیم گرفتم سیگار کشیدن را کنار بگذارم. پس آن را انجام دادم.

مبارکه

لیلا خالد: من از قبل این تصمیم را گرفته بودم و برایم انجام آن آسان بود.

به نظر شما، چرا فلسطین نمادی برای جنبش همبستگی شده است؟

لیلا خالد: فلسطین برای من بهشت است. ادیان در مورد بهشت صحبت کنند. برای من، فلسطین بهشت است و سزاوار است تا برای به دست آوردن آن هزینه بدهیم.

منبع:

* https://api.soundcloud.com/tracks/143090352” params=”color=ff5500″ width=”100%”

منتشر شده در کانون مدافعان حقوق کارگر
***************************

نسل‌کشی تدریجی در فلسطین

naser zarafshaan

ناصر زرافشان

منتشر شده در تارنمای نویسنده

گفت‌وگوی برنامه‌ هاردتاک بی‌بی‌سی با «ایلان پاپه» مورخ اسرائیلی و استاد سابق دانشگاه حیفا

ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی و استاد سابق دانشگاه حیفا در رشته علومسیاسی است که سابقه ریاست انستیتوی امیل توما در حیفا را نیز در کارنامهخود دارد.

او با حضور در برنامه هاردتاک بی بی سی، چشم در چشم استیون ساکور، مجریبرنامه هاردتاک از نامشروع بودن رژیم صهیونیستی و تراژدی پاکسازی قومی درفلسطین گفت و حتی اصرار غیرحرفه ای مجری بی بی سی بر توجیه جنایات صهیونیستها نیز نتوانست او را به عقب نشینی وادارکند.

هرچند همزمان با جنگ غزه، رسانه های غربی کوشیدند حقایق موجود در اراضیاشغالی را وارونه جلوه دهند، اما گاه برای حفظ ژست بی طرفی خود، مجبور بهدعوت از منتقدان یهودی رژیم نژادپرست صهیونیستی شدند و با این همه چنانچهگفت وگوی پیش رو نیز بخوبی نشان می دهد در مقابل مهمانان خود نیز نتوانستندجانب بی طرفی را بگیرند و گرایشهای صهیونیستی خود را نشان دادند، بویژهآنجا که در همین گفت وگو، مجری بی بی سی شهدای فلسطینی را «مشتی سیب زمینیریز» خطاب می کند!

گفت وگوی هاردتاک که همزمان با جنگ غزه پخش شده، توسط گروه «نگاه سوم»که ویدئوهایی در این ارتباط را روی شبکه های اجتماعی بازنشر می دهد، ترجمهشده و بازخوانی آن حکایت از انزوای بیش از پیش تفکر صهیونیسم حتی در میانمتفکران یهودی و تاریخ دانان مستقل دارد.

شما یک اسرائیلی هستید، ولی بیشتر دهه گذشته را در حالتی از تبعیداختیاری در بریتانیا به سر برده اید و با این حال هنوز مجذوب اسرائیل بهنظر می رسید و درباره آن می نویسید. احساس کنونی خود را برایم توصیف کنید

به نظرم بهترین راه برای توضیح احساسم، تفاوت قائلشدن میان یک دولت وکشور بین دولت و نظام است. من در این کشور که اسرائیل و فلسطین است به دنیاآمدم. به مردم آن خیلی دلبسته ام و نگران آینده اش هستم، ولی بشدت مخالفنظام ایدئولوژیکی هستم که بر زندگی تمام افرادی که در آنجا بین رود اردن ودریای مدیترانه زندگی می کنند، حکمرانی می کند.

شما می گویید مخالفتتان با اسرائیل به دلیل مشخصه های ویژه حکومت امروزاست. اما مطمئنا این دولت نیست که شما با آن مخالفید، شما مخالف ایدئولوژیپایه گذار «کشور»، یعنی صهیونیسم هستید. شما ضدصهیونیست هستید و آن را ردمی کنید!

این حقیقت دارد، وقتی می گویم رژیم، منظورم دولت های متوالی هستند کههمه متعهد به یک پایه ایدئولوژیک بوده اند. در حقیقت من معتقدم در سرزمینیکه نیمی از جمعیت آن یهودی نیستند، یک حکومت نمی تواند براساس انحصار یابرتری قومی پایه گذاری شود. نیاز به یک جامعیت سیاسی است که دموکراتیک تر،مساوات خواهانه تر و عادلانه تر باشد و به حقوق و آرمان های همه کسانی کهدر آن زندگی می کنند احترام بگذارد.

به زودی وارد آن بحث می شویم، بخصوص ادعای شما مبنی بر این که نیمی ازجمعیت یهودی نیستند. ولی اگر درباره اسرائیل به عنوان یک دولت ـ ملت و یککشور مستقل صحبت کنیم، ارقام و ادعای شما حقیقت نخواهد داشت، اما بعد واردآن بحث می شویم. اینجا چیزی که من فکر می کنم درباره شما تناقض آمیز است،این نکته است که شما در ضد صهیونیستبودن خود صریح هستید. ولی به نظر منداستان زندگی خود شما و خانواده شما، بهترین تبلیغی است که می تواند برایاهمیت صهیونیسم وجود داشته باشد… .

مخالفم. خانواده من اصالتا آلمانی بود، رنج کشید و از آلمان نازی فرارکرد و در جایی که سرانجام به لطف توسعه ایده صهیونیسم در دهه ۱۹۳۰ به کشوریهودی اسرائیل تبدیل شد یک مأمن پیدا کرد، اما همچنان این خانواده ای بودکه قربانی نژادپرستی، پاکسازی قومی و قلع و قمع بود. یهودیانی که با نابودیمواجه شده بودند و نیاز به یک جان پناه داشتند، نمی توانستند خودشان بهقربانی کننده هایی تبدیل شوند که همان روش ها را بر دیگران اعمال می کردند.

ولی برای این که روشن باشد خوب است بگویم پدرتان یک صهیونیست پرشور بود… .

مطمئن نیستم که یک صهیونیست پرشور بوده باشد. احتمالا ترجیح می داد بهایالات متحده یا به انگلیس برود. ولی درها را بسته بودند. بنابراین مثلخیلی از یهودی ـ آلمانی های دیگر که صهیونیست نبودند، مسیر فلسطین را پیشگرفتند. ولی فکر نمی کنم او قبول می کرد به منظور زنده ماندن، حق نابودی یاپاکسازی قومی دیگران را داشته باشد. داشتن یک مأمن برای قربانیان به آنهامجوز قربانی کردن دیگران را نمی دهد.

شما قبلا عبارت «پاکسازی قومی» را وارد گفت وگو کردید. این با کارتاریخ نگاری شما بسیار همبسته شده است. این حتی در عنوان یکی از مهم ترینکتاب های شما نیز هست. ولی خیلی از مورخان اسرائیلی که به مدارک ثبت شدهاتفاقاتی که در روزهای بنیانگذاری در سال های ۱۹۴۸ ـ ۱۹۴۷ افتاد و به ایجادکشور اسرائیل منجر شد نگاه می کنند، هیچ پیش برنامه پاکسازی قومی را کهشما ادعا می کنید در مدارک وجود دارد، تشخیص نداده اند. شما اشتباه میکنید.

پاکسازی قومی ربطی به پیش برنامه یا فقط ایده های برنامه ریزی شدهندارد. پاکسازی قومی عملیاتی است که در پایان به تبعید و جابه جایی یک گروهتوسط گروه دیگر منجر می شود. هیچ کس نمی تواند این واقعیت را به چالش بکشدکه نیمی از مردم فلسطین اخراج شدند و نیمی از شهرها و روستاهای فلسطینینابود شدند و فلسطینی ها، فلسطین را از دست دادند. زیرا صهیونیسم دو کشورایجاد کرد. این حتی با محافظه کارترین تعریف ها، عمل پاکسازی قومی است.

ولی موضوع قصد یا پیش برنامه در تصویری که شما از چیستی اسرائیل وچگونگی شکل گرفتن آن به دست می دهید، کاملا محوری است. مورخان دیگر ازجملهبنی موریس که در دهه ۱۹۸۰ با شما بودند، مناقشه ای بر سر موضوعاتی که شماگفتید ندارند. صدها هزار، فکر می کنم ۷۰۰ هزار عرب از خانه های خود در زمانتاسیس آن چیزی که بعدها دولت یهودی اسرائیل شناخته شد، توسط آژانس یهودمجبور به فرار شدند. بر سر این منازعه ای نیست. آنچه شما می گویید این استجلساتی بود که طی آن بن گوریون (اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی) و مشاورانکلیدی اش برای این عملیات برنامه ریزی کردند، ولی آنها می گویند درک کنیدکه جنگ دشوار است. در گرماگرم جنگ، اتفاقاتی می افتد ولی آنها خودجوش بودندبدون برنامه ریزی قبلی و در بعضی موارد می توان فرماندهان محلی را موردسرزنش قرار داد. قطعا همه آن نتیجه طرح بن گوریون نبوده است… .

اگر چنین است، باید بشود یک سوال ساده را جواب داد. چرا نیمی از مردمیکه بعدها پناهندگان فلسطینی شدند، قبل از این که جنگ حتی شروع شود، اخراجشده بودند؟ تا پانزدهم می ۱۹۴۸، کل فضای شهری فلسطین از جمعیت عرب خالی شدهبود. فلسطینی ها فضای شهری را از دست دادند. تا پانزدهممی ۱۹۴۸، قبل ازاین که حتی یک سرباز عرب وارد سرزمین فلسطین شود، صدها هزار فلسطینی باتوسل به زور از حومه شهرها اخراج شده بودند. من فکر می کنم شواهد کاملاروشن است و فکر می کنم مدارک، بخصوص مدارکی که سال ۱۹۹۸ منتشر شد ـ اسرائیلمدارک نظامی را ۵۰ سال بعد از یک رویداد منتشر می کند ـ بوضوح یک تعمد، یکبرنامه ریزی، یک ایده ساختارمند برای چگونگی تبدیل فلسطین که در پایه یککشور عربی بود، به یک کشور و دولت یهودی را از طریق پاکسازی قومی نشان میدهد. فکر می کنم مدارک واضح است و شامل شواهد می شود و فکر می کنم… .

من مدارک را ندیده ام. ما نمی خواهیم بر سر تک تک جزئیات آنچه در آنروزهای اولیه ۱۹۴۸ اتفاق افتاد متوقف بمانیم. ولی یک نمونه کلیدی از شواهدکه به نظر من بذر تردید را در تفسیر شما از رویدادها می کارد، این است: ۲۴مارس، رئیس ستاد به تمام فرماندهان می گوید که «آنها باید از حقوق کامل،نیازها و آزادی اعراب ساکن در مناطق عبری ـ که پس از آن تبدیل به کشوریهودی شد ـ محافظت کنند» او این را نوشت.

ممکن است او این را نوشته باشد، ولی من فرمان های گروهی دیده ام که بهتمام فرماندهان تیپ ها، به همه فرماندهان گردان ها فرستاده شده بود. احکامخیلی خیلی واضح بودند. آنها باید روستاها را اشغال می کردند، مردم را اخراجمی کردند، خانه ها را منفجر می کردند و این فرمان ها درروز اول آوریل صادرشد. من نمی دانم هفت روز قبل از آن چه نوشته شده، ولی فکر می کنم آنچهبسیار مهم است، این که در این برهه زمانی، ما تمام تاریخ ۱۹۴۸ از جانبیهودی ها را کاوش کنیم. شاید به این دلیل که فرماندهان آن دوره در حال حاضرپیر هستند و به بستر مرگ خیلی نزدیک؛ به همین دلیل به مأموریتشان برای پاککردن فلسطین از فلسطینیان اعتراف می کنند. من نمی دانم چرا برای مردم باوراین مسائل خیلی سخت است! این موضوع اصلی صهیونیسم است که… .

اگر اجازه بدهید شما را یک لحظه متوقف کنم؛ این همچنین یک جنگ برایادامه حیات بود. در ۱۹۴۸ واضح بود یهودی ها می توانستند قلع وقمع شوند مگرآن که می جنگیدند و فضا را نگه می داشتند و چنانچه بنی موریس ـ که برایزمانی طولانی همکار شما در کاوش تاریخ بود و حالا باید گفت در تاریخ شناسیموضعی کینه ورزانه با شما دارد ـ می گوید، ببینید در جنگ های اینچنینیاتفاقاتی مثل این می افتد. اتفاقات واقعا بدی می افتد. ولی در نهایت میتوان آنها را توجیه کرد. یهودیان آنچه را به آن ناچار بودند، انجام دادند.

این شگفت انگیز است. ما درباره آنچه فلسطینی ها احتمالا می توانستند درحق یهودیان انجام دهند، صحبت می کنیم. این تاریخ واقعا غیرموثق است. اینتاریخ نمی تواند جدی و قابل اعتنا باشد. نوشتن یک کتاب تاریخی دربارهاتفاقاتی که می توانست رخ دهد واقعا بد است. من بر مبنای آنچه رخ داد کتابمی نویسم و آنچه رخ داد، جنایت علیه بشریت بود. پاکسازی قومی، جنایت علیهبشریت است. جنبش صهیونیسم به دلایل روشنی تأسیس شد و آنچه در ۱۹۴۸ به آندست زد نابخشودنی و غیرقابل قبول است.

اجازه بدهید موضوع را در زمینه خودش نگه داریم. برای این که همه آنچیزی که ما در اینجا به بحث گذاشتیم و در ادامه گفت وگو به مسائل روزخواهیم کشاند، همه آن مهم و به هم مربوط است. بگذارید یک دورنمایی داشتهباشیم. بنی موریس می گوید ـ شاید شما این را به چالش بکشید ـ که در نهایتشاید ۸۰۰ هزار نفر غیرنظامی فلسطینی کشته شدند. به واسطه دستگاه قضایی کشتهشدند، اعدام شدند یا به وسیله آژانس یهود کشته شدند. او می گوید این ارقامرا با آنچه امروز در درگیری های دیگری که در اقصی نقاط دنیا اتفاق می افتدمقایسه کنید که بعضی از آنها خیلی از اسرائیل دور نیستند. مثلا سوریه،عراق یا جاهایی دیگر. منظورم این است که تعداد تلفات در مقایسه با برخیدرگیری های دیگری که در سراسر دنیا مشاهده می کنیم «یک مشت سیب زمینیریز»است.

این ارقام برای او یک مشت سیب زمینی ریز هستند، اما تصور کنید نیمی ازجمعیت بریتانیا اخراج شده اند. تصور کنید نیمی از شهرهای بریتانیا تخریبشده اند. نیمی از روستاهای بریتانیا نابود شده اند. پس از آن من می خواهمشما بیایید در یک برنامه تلویزیونی اسرائیلی بگویید این یک سیب زمینی کوچکاست.

ولی خیلی از آنچه می گویید ایدئولوژیک است…

خیلی از آن درباره درد و رنج انسانی است و از سوی افرادی ایجاد شده کهتا به حال مصون بوده اند. مصون از محکومیت بین المللی برای جنایاتی کهمرتکب شده اند و همچنان مرتکب می شوند.

شما مفسر و متفکر بزرگی در زمینه نوع عملکرد اسرائیل امروز هستید. درتابستان ۲۰۰۶ زمانی که بعد از تجدید راکت پراکنی به اسرائیل، نیروهای نظامیاسرائیل، غزه را به لرزش درآوردند، شما این را گفتید: «به نام یادمانهولوکاست، بگذارید امیدوار باشیم دنیا اجازه نخواهد داد نسل کشی مداوم درغزه ادامه پیدا کند.» به عنوان یک تاریخ شناس چگونه یادمان هولوکاست را بهمدعای «نسل کشی اسرائیل در غزه» ارتباط دادید؟ چطور توانستید؟

با مشاهده بسیاربسیار نزدیک از آنچه دراسرائیل انجام می شود…

نسل کشی؟

تبدیل کردن محله اقلیت ها به محله فقرا، گرسنگی دادن به مردم، جلوگیریاز دستیابی آنها به کالاهای اساسی، بازرسی همه محموله هایی که وارد غزه میشود، بررسی این که چه مقداری کالری…

مردم ممکن است برداشتی از این که گفتید داشته باشند ولی چیزی که میدانند این است که هزاران یا میلیون ها فلسطینی از سوی اسرائیلی ها کشته نمیشوند. نسل کشی حذف یک گروه قومی است. شما یک مورخ هستید و باید لغات رامحتاطانه استفاده کنید. شما باید به واژه ها احترام بگذارید، این طور نیست؟

من به واژه ها احترام می گذارم. به همین دلیل موفق به متقاعد کردن خیلیاز مردم به این شدم که آنچه در سال ۱۹۴۸ اتفاق افتاد، پاکسازی قومی بود وآنچه از ۱۹۴۸ به بعد اتفاق افتاد کماکان پاکسازی قومی فلسطینی هاست. در حالحاضر من اصطلاح «نسل کشی تدریجی» را استفاده می کنم. من فکر می کنم اگرشما مردم را به اجبار محروم کنید، به آنها گرسنگی دهید و وارسی کنید که فقطبه منظور ادامه بقا چه نوع و چه مقدار کالری می توانند داشته باشند، دربلندمدت شما می توانید این را به عملیات نسل کشی تبدیل کنید. این واقعیت کهغزه از همه طرف بسته است و اسرائیل نمی داند با نوار غزه چه کند در حالیکه درباره کرانه باختری ایده هایی دارد عامل بالقوه ای برای سیاست های نسلکشی تدریجی است. من آنچه را گفتم پس نمی گیرم. واقعا می خواهم به عمومتوضیح دهم که موجودیت مردم غزه در معرض خطر سیاست های نسل کشی دولت اسرائیلاست…

شاید شما مخالف باشید، اما به هر حال اسرائیل یک دموکراسی است و البتهاعراب اسرائیلی در انتخابات اسرائیل حق رأی دارند. اسرائیل یک سیستم قضاییدارد که قادر به ایستادگی در برابر آنهایی است که در موضع قدرت هستند. یکتعهد عمومی به جامعه مدنی و دموکراسی در اسرائیل است که اکنون در محدودهفلسطین و کشورهای عرب مجاور اسرائیل دیده نمی شود. یقینا اعراب اسرائیل همقادر به این ارزیابی هستند.

نه، آنها چیزی نمی توانند ببینند. ۹۳ درصد اراضی در اسرائیل به شکلانحصاری در اختیار یهودیان است و فلسطینی ها اجازه ندارند شهرک ها وروستاهای جدید بسازند و شهرها را گسترش دهند. آنها همان مزایا و رفاهاجتماعی را که یک شهروند یهودی اسرائیلی دریافت می کند، دریافت نمی کنند.سیستم آموزشی آنها از یهودی ها تفکیک شده، در تمام جوانب زندگی، قضایی،حقوقی و مالی آنها مورد تبعیض واقع می شوند ولی آنچه به نظرم از بقیه مهمتر است این که دولت، آنها را به عنوان بخشی از ملت به رسمیت نمی شناسد و بههمین دلیل در ده سال گذشته موجی از قوانین بوده که تعلق آنها را به کشورمورد سوال قرار می دهد. این مثل یک شمشیر، بالای سر آنها آویزان است. آنهادر یک زندگی بسیار مخاطره آمیز بسر می برند، چنان که در جنوب اسرائیل شاهدهستیم. در همین زمان که ما صحبت می کنیم، ۷۰ هزار فلسطینی در حال رانده شدناز روستاهای خود هستند. این یعنی پاکسازی قومی. من فکر می کنم خیلی مهماست که درک بشود اسرائیل یا صهیونیسم چشم اندازی دارد که در آن هر چه بیشتراز سرزمین فلسطین را با هرچه معدودتر از جمعیت فلسطین داشته باشد.

می خواهم به حال و آینده برسم. برای این که شما فقط یک مورخ نیستید.شما درخصوص این که اسرائیل و فلسطین از اینجا به کجا می روند سخت فکر کرده وگفته اید فقط یک راه وجود دارد. شما گفته اید باید یک دولت واحد برای ازمدیترانه تا رود اردن باشد. آیا قبول نمی کنید در آن صورت، به شکلی که شماآن را ترسیم کرده اید، یک کشور دوملیتی سکولار نخواهد بود، کشوری خواهد بودتحت تسلط اکثریت عرب؟ بخصوص اگر شما به آنچه می خواهید برسید و همهپناهندگان ۱۹۴۸ بازگردند، این یک کشور مسلمان خواهد بود

نه، قبول نمی کنم. فکر می کنم کسانی که فلسطینی ها را نمی شناسند، اینسناریوهای کابوس گونه را دارند. به همین دلیل در ابتدای صحبتمان از تغییررژیم صحبت کردم. وقتی شما یک رژیم را به طور تدریجی تغییر می دهید و بهشیوه اصلاحی دموکراتیک تر می کنید ـ رژیمی که برخلاف آنچه شما متصور شدید،دموکراتیک نیست که واقعا مثل یک دولت آپارتاید است – شما حکومتی را خواهیدداشت که آرمان های همه گروه های قومی و مذهبی را بسیار صادقانه تر نمایندگیمی کند.

****************************

چه کسی از غزه حمایت می‌کند؟

 دنیای جوان

پرفسور نورمان پش


از جنایتکاران جنگی شکایت کنید: حقوق‌دانانکارشناس حقوق بشر از فلسطینیان می‌خواهند که به عضویت دیوان بین‌المللیکیفری لاهه درآیند و اسرائیل را مورد بازخواست قراردهند.

مذاکرات میان نمایندگان اسرائیل و حماس در قاهره با شکست روبرو شد و از روز سه‌شنبه در نوار غزه مجدداً تفنگ‌ها به صدا درآمد. تا ظهر چهارشنبههفته گذشته ارتش اسرائیل بیش از ۷٠ هدف را در مناطق پرجمعیت زیر بمبارانگرفت. امریست بسیار روشن و ما از کشتار روزهای آخر سال ۲٠٠۸ و روزهایآغازین ۲٠٠۹  آموخته‌ایم و سخنان روزمره دولت و ارتشیان اسرائیل آن راتائید می‌کند : دولت اسرائیل محاصره نوار غزه را خاتمه نخواهد داد. بندردریائی که طبق قرارداد اسلو در سال ۱۹۹۳ به فلسطینیان وعده داده شده بود،ایجاد نخواهد شد. حریم دریائی فلسطین طبق معیارهای بین‌المللی تعیین نخواهدشد و از حد کنونی افزایش نخواهد یافت. هرکیسه سیمان و یا جعبه موادساختمانی برای بازسازی و احیاء منطقه با وسواس و بسیار وقت‌گیر کنترل خواهدشد و حتاً احتمال ارجاع آن نیز کم نیست. حتا اگر جنگ همین امروز خاتمهیابد، باز مدتها به طول خواهد انجامید تا نیروگاه برق ویران شده و سیستمفروپاشیده تامین آب و یا فاضلاب غزه مجدداً به کار افتد: غزه برایبازماندگان و از مرگ جستگان فلسطینی مثل گذشته یک زندان باقی خواهد ماند کهاسرائیل زندانبان بی‌رحم آن است. و همه اینها به این دلیل که دولت‌هایایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا ارزش‌های خود در مورد آزادی و مرتبتانسانی را با زور به هر گوشه از جهان نقل و تحمیل می‌کنند ، اما جراتندارند آن را به اسرائیل نیز منتقل نمایند. هر صفتی را هم که بخواهیمانتخاب کنیم، خواه اخلاق دوگانه، کلب مزاجی، بزدلی و یا همدستیجنایتکارانه، ظاهراً باید شکست این دولت‌ها در فراهم کردن شرایط ساده صلح وانساندوستی در این منطقه مربوط به وضعیت فاسد این جوامع ارزشی  باشد.

ولی چه راهی پیش‌پای مردم فلسطین باقی می‌ماند؟  اگر از طرف قدرت‌هایبزرگ تنها پول برای ترمیم و بازسازی زندان هزینه شود، در آن صورت نمی‌تواناز سازمان ملل و نظم حقوقی بین‌المللی  توقع بیشتری داشت. ولی اکنون رئیسمجمع حقوق بشر سازمان ملل متحد، بودلرندونگ الا Baudelaire Ndong Ellaتصمیم مجمع عمومی متعلق به روز ۲۳ ژوئیه ۲٠۱۴ را به اجرا گزارد و کمیسیونسه‌نفره‌ای  را به ریاست  ویلیام شاباس، کانادائی و کارشناس حقوق بین‌المللمنصوب کرد. مسئولیت این کمیسیون «بررسی جامع کلیه موارد نقض قوانینبین‌الملل و حقوق بشر  در مناطق اشغالی از جمله شرق بیت‌المقدس و به ویژهنوار غزه در اجماع با عملیات نظامی از ۱۳ ژوئن» می‌باشد. البته همانطور کهدر مورد گزارش کمیسیون گلدستون ۲٠٠۹  تجربه شد، این مسئولیت به تنهائی راهبه جائی نخواهد برد. توصیه‌های متعدد کمیسیون گلدستون و از جمله گزارش رسمیآن به دادستان دیوان بین‌المللی کیفری بی‌نتیجه ماند. ولی با این‌حال پساز انتصاب کمیسیون بلافاصله در اسرائیل و در بین تعداد زیادی از موسساتلابی‌گر  موجی از خشم و دشمنی علیه رئیس کمیسیون  و کلیه فعالیت‌های در پیشبرپا شد.  یکی از اعضای این کمیسیون وکیل دادگستری انگلیسی خانم  املعلم‌الدین، از عضویت کمیسیون کناره گرفت. با این حال کمیسیون کار خود راآغاز خواهد کرد و قرار است تا ۱۵ مارس سال آینده گزارش خود را ارائه کند.ولی این‌هم تنها وقتی به فلسطینیان کمک خواهد کرد که آنها خود وارد عملشوند.

باید اسرائیل را به دادگاه کشید

ماه‌ها است که سازمان‌های بین‌المللی و فلسطینی به رئیس جمهور محمودعباس و حکومت خودگردان فلسطین فشار می‌آورند که به عضویت دیوان بین ‌المللیکیفری درآیند و اساسنامه آنرا Rome Statute   امضاء کنند و مسئولین دولتی ونظامی اسرائیل را به دادگاه بکشند. شواهد برای ارتکاب به جنایات جنگیبسیار سهمگین غیرقابل اغماض است.  سازمان ملل متحد تاکنون ۲٠٠٠ کشته شمارهکرده که بیش از ۴۴٠ تن کودک و ۳٠٠ تن زن دربین آنها هستند. در حملاتهفته‌های گذشته بسیاری از خانواده‌ها به کلی نابود شدند. بیش از ۱٠ هزار تنفلسطینی مجروح گردیدند که ۱۵٠٠ تن آنها کودکند. ۱۶٠٠٠ ساختمان مسکونی، ۷۶مسجد، ۲ کلیسا، ۲۵ بیمارستان و کلینیک، تعداد زیادی مدرسه، دانشگاه،کتابخانه، محل بازی کودکان، قبرستان و غیره  توسط حملات توپخانه و موشک‌هایاسرائیل با خاک یکسان شد. اینها را نمی‌توان فقط «خسارات جنبی» نامید. ایناقدامات موارد روشنی برای دیوان کیفری بین‌المللی است.

در بین سازمان‌هائی که خواستار عضویت فلسطین در دیوان بین‌المللی کیفریاست می‌توان از سازمان عفوبین‌المللی، دیدبانان حقوق بشر، سازمان الحق وکمیسیون بین‌المللی حقوق‌دانان که جزو سازمان‌های سنگین وزن در امور حقوقبشر محسوب می‌شوند، نام برد. ولی در این‌جا نیز ایالات متحده آمریکا پشتاسرائیل که این گام را به شدت رد می‌کند، ایستاده است.  آنها می‌دانند کهدیوان بین‌المللی کیفری به قول سفیر ایالات متحده در سازمان ملل، خانمسامانتا پاور «یک تهدید واقعی برای اسرائیل است».  آلمان و فرانسه مخالفتخود را با این گام با این بهانه مسخره توجیه می‌کنند که مداخله دیوان«مذاکرات در مورد وضعییت نهائی» فلسطین در چارچوب راه حل دوکشور را تخطئهخواهد کرد، گوئی ‌که ذره‌ای از محتوای واقعی در این ساختار موهوم هنوز وجودداشته باشد.

یک بار در سال ۲٠٠۹ محمود عباس کوشش کرد که اساسنامه دیوان را امضاکند. دادستان کل وقت، لوئیس مورنو اوکامپو Luis Moreno-Ocampo در موردکیفیت کشوری فلسطین تردید داشت و تصمیم نهائی را به عهده شورای امنیتسازمان ملل متحد نهاد،  و بدین صورت این گام با شکست روبرو شد. با به رسمیتشناختن فلسطین توسط مجمع عمومی سازمان ملل در ۲۹ نوامبر ۲٠۱۲ به عنوان«عضو ناظر بدون داشتن عضویت رسمی» وضعیت طوری تغییر کرد که اکنون به نظرمورنو اوکامپو (که دیگر مسئولیتی در  دیوان کیفری بین‌المللی ندارد)  شانسفلسطین برای عضویت در این دیوان مثبت ارزیابی می‌شود. بسیاری از حقوقدانانحتا بر این عقیده‌اند که دادستان جدید، خانم فاتو بن‌سودا Fatou Bensoudaبدون درخواست مجدد فلسطینیان نیز می‌تواند تحقیقات را آغاز کند.

ولی هنوز یک مانع دیگر در سر راه است. اسرائیل عضویت در دیوان راهمواره رد کرده و مطمئناً با کمیسیون تحقیق سازمان ملل همکاری نخواهد کرد.حکم جلب اثری نخواهد داشت و اسرائیل دولتمردان و یا نظامیان متهم را تحویلنخواهد داد. عباس تنها به این خاطر نیست که از دادن درخواست مجدد خودداریمی‌کند. او تحت فشار شدید ایالات متحده آمریکا قرار دارد و بی جهت نیزنگران نیست که اگر حکومت خودگردان فلسطین تصمیم گیرد که درخواست خودراتجدید کند، احتمالاً دولت اسرائیل باز هم فشار را بیشتر خواهد کرد و مثلاًمالیات‌ها و عوارض گمرکی که به فلسطین تعلق می‌گیرد، را ضبط و یا بخش‌هایگسترده‌تری از مناطق فلسطینی را غصب خواهد نمود.  او می‌داند که هراقدامیکه دولت اسرائیل صورت دهد، هرقدر هم که خشونت‌بار و غیرقانونی باشد، موردتائید کنگره آمریکا قرار خواهد گرفت و دولت‌های اروپائی هم به هرصورت ازایالات متحده پیروی خواهند کرد. علاوه برآن اطمینانی هم نیست که دیوانکیفری بین‌المللی  اول از همه خود را با مسئله موشک‌های حماس و کاربردبی‌تفاوت آن‌ها علیه موسسات غیرنظامی اسرائیل  سرمشغول نکند.

دیوار مصونیت

ریشه همه این نگرانی‌ها را می‌توان  در تاریخ کوتاه دیوان کیفریبین‌المللی  از سال ۲٠٠٠ یافت. این دیوان هرگز نتوانست دین خود را نسبت بهمسئولیت و وظیفه‌ مندرج در اساسنامه دیوان ادا کند، یعنی بی‌طرف و ورا حزبیباشد، عادلانه قضاوت کند، شخص و موضع سیاسی او را در تصمیم‌گیری‌های خوددخالت ندهد. قضاوت‌های این دیوان مطابق با رفتار فاتحان باقی ماند. به طورمطلق تنها مجرمین افریقائی در مقابل این دیوان قرار گرفتند. هیچ یک ازکشورهای بزرگ مسئول جنگ یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لیبی و یا غزه بهدادگاه احضار نشد.

با این‌حال اگر بازهم اکیداً عضویت در این دیوان به فلسطینیان پیشنهادمی‌شود، به خاطر این تصور موهوم نیست که ضعف و ناتوانی دیوان به زودی ازبین خواهد رفت. برای این‌کار دیوان باید زیر فشار قرار گیرد، تا دیوارمصونیتی که پیرامون رهبران سیاسی و نظامی کشورهای رسوای فاتح کشیده شده،ویران گردد. و اگردرنظر بگیریم که تاکنون چگونه حقوق کیفری بین‌المللی زیرپاگذارده شده، این‌کار تنها از طریق به چالش کشیدن مستمر دیوان به قضاوتبی پیش‌داوری و مستقل ممکن است. با تحقیق و علنی ساختن جنایات جنگی سهمگینو جنایت علیه بشریت که در بندهای ۵ تا ۹ اساسنامه دیوان فرموله شده، دیوانوظیفه مهمی در روشن شدن اتهامات و  بررسی فاکت‌ها ایفاء می‌کند، حتا اگرمنجر به محکومیت مجرم نگردد.

حماس بدون شک مثل زمان فعالیت کمیسیون گلدستون، برای تحقیق و تفحص همهدرهای غزه  را خواهد گشود. دخالت دادن دیوان کیفری به گفته نماینده ویژهسابق سازمان ملل متحد برای مناطق اشغالی، ریچارد فالک سبب خواهد شد کهدیوان بازهم بیشتر به چالش کشیده شود تا « سرانجام وتوی ژئوپولیتیکی کهتاکنون حق مجازات متخطیان را در چارچوب محفل کوچک کشورهای فاتح محدودنگاه‌داشته و در نتیجه تصویر ناموزونی از دادگستری در بین خلق‌های جهان بهجای گذارده، را به کنار بگذارد.»

منبع: وبگاه وردپرس

لینک کوتاه:

کپی شد