واشنگتن در تلاش برای تشکیل نشست بین المللی نشان از شکست سیاستهای تنشآفرین آمریکا در منطقه برای کنترل تحولات و حفظ هژمونی افول یافته این کشور در مقابل جبهه مقاومت به مرکزیت ایران میباشد
مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا روز جمعه اعلام کرد که ایالات متحده قصد دارد در روزهای 13 و 14 ماه فوریه کنفرانسی جهانی را در ورشو پایتخت لهستان درباره ایجاد صلح و ثبات در خاورمیانه برگزار کند.
وی در مصاحبه ای با شبکه فاکس نیوز گفت: این جلسه بر ثبات، صلح و آزادی و امنیت منطقه خاورمیانه تمرکز خواهد کرد که شامل اطمینان یافتن از این است که ایران «تأثیر کارشکنانهای» ندارد.
پومپو که در سفر هشت روزه خود در منطقه به سر میبرد گفت که این نشست با حضور مقامات چندین کشور از سراسر جهان از آسیا، آفریقا و اروپا غربی در مورد موضوعاتی چون تروریسم و افراط گرایی، اشاعه موشکی، تجارت دریایی، امنیت و تهدیدات گروه های شبهنظامی وابسته برگزار خواهد شد. طبیعتاً بررسی کم و کیف بیشتر این موضوع را باید پس از برگزاری نشست و نتایجی که رقم خواهد خورد انجام داد، اما آنچه اکنون اکنون مطرح است دلایل و اهداف اصلی آمریکا از روی آوردن به اجرای چنین کنفرانسی میباشد.
شکست راهبرد تنشآفرینی برای ایجاد تسلط بیشتر
بطور حتم منطقه غرب آسیا دوران بی ثباتی را طی می کند اما درک ریشههای این بی ثباتی موضوعی است که اغراض سیاسی پنهان و پارادوکسیکال میان ادعا و عمل آمریکا را مشخص میسازد. در واقع یافتن ریشههای اصلی ناامنی و بیثباتی منطقه غرب آسیا راهگشای درک و برداشت مفهوم غربی از «ثبات» در مناطق مختلف جهان خواهد بود.
مهمترین عامل ناامنی این منطقه طی دو دهه اخیر رشد قارچ گونه گروههای تروریستی- تکفیری با ایدئولوژی وهابی در اشکال مختلف القاعده، طالبان، داعش، جبهه النصره و … بوده است. نقطه عطف سازماندهی ایدئولوژی تکفیری به صورت یک گروه شبه نظامی دارای تشکیلات در دهه 1980 با همکاری عربستان، ایالات متحده و پاکستان برای مقابله و زمینگیر کردن ارتش سرخ در ماجرای اشغال افغانستان بود که بعدها به تشکیل طالبان و القاعده انجامید. لشگرکشی به عراق و افغانستان در اوایل قرن بیست به بهانه مبارزه با تروریسم و نابود کردن سلاح های کشتارجمعی(سلاحهایی که هیچگاه کشف نشد) خود زمینه مناسبی را برای قدرت گرفتن گروههای تکفیری در عراق بوجود آورد. هزاران نفر در این دو کشور به بهانه مبارزه باتروریسم و ترویج دموکراسی کشته و میلیونها نفر آواره شدند.
روی دادن تحولات بیداری اسلامی در کشورها منطقه در سال 2011 نقطه عطف دیگری بود تا آمریکا هم برای حفظ دولتهای متحد خود در منطقه که تماماً نظامهای دیکتاتوری و غیردموکراتیک هستند و هم برای تضعیف جبهه مقاومت اسلامی که به ضرر رژیم صهیونیستی در حال رشد بود با همکاری شرکای منطقهای خود گروههای تروریستی بلاخص داعش را علیه ملتهای عراق، سوریه، لیبی و لبنان بیشترشان کشورهای نفت خیز محسوب می شوند، بکار گیرد. با این وصف ترجمان ثبات در رفتار و گفتمان سیاسی سیاست خارجی آمریکا به معنی ثباتی است که البته در راستای حفظ نفوذ و منافع آمریکا در منطقه باشد.
در این زمینه مشاهده میشود که پمپئو از ایران و روسیه به عنوان دو نیروی بی ثباتساز یاد می کند در حالی که همکاری تهران- مسکو برای نابود کردن داعش در سوریه و پشتیبانی ایران از مبارزه ملت عراق با داعش موجب شده است تا امروز اوضاع منطقه به مراتب چشم انداز بهتری نسبت به سالهای گذشته را داشته باشد. این در حالی است که وزیر خارجه آمریکا تهاجم عربستان به یمن که به کشتار و به گفته سازمانهای بین المللی بحران انسانی برای میلیونها یمنی انجامیده و همچنین تهاجمات مکرر رژیم صهیونیستی به سوریه و سرکوب خشونتبار راهپیماییهای مسالمتآمیز فلسطینیان توسط رژیم کودک کش اسرائیل را بخشی از ثبات آفرینی مورد نظر واشنگتن می داند.
با این وجود اقدام واشنگتن در تلاش برای تشکیل نشست بین المللی نشان از شکست سیاستهای تنشآفرین آمریکا در منطقه برای کنترل تحولات و حفظ هژمونی افول یافته این کشور در مقابل جبهه مقاومت به مرکزیت ایران میباشد.
کاهش نفوذ و حضور آمریکا در خاورمیانه
اما یکی دیگر از موضوعاتی که در لابه لای طرح تشکیل کنفرانس جهانی صلح و ثبات خاورمیانه باید به آن توجه کرد مسئله خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و به طور کلی کاهش حضور و نفوذ این کشور در آینده تحولات منطقه میباشد که البته با سیاست چرخش به شرق و تمرکز بر روی کنترل چین در شرق آسیا طی سالهای اخیر و رویکرد تاجرمآبانه ترامپ به روابط امنیتی با کشورهای متحد همراه شده است.
آمریکا تلاشهای خود را برای تشکیل ارتش مشترک عربی موسوم به «میسا« شدت بخشیده است که البته تاکنون این اقدامات ثمری بویژه برای پر کردن خلع حضور نیروهای امریکایی در سوریه در بر نداشته است. بیتردید نوک پیکان ایجاد یک چنین پیمان نظامی و استراتژیکی در منطقه متوجه ایران است. افزون بر آن، “ناتوی عربی” میبایست باعث وحشت دولت ترکیه هم بشود که یکی از عوامل انتقادات گسترده به ترامپ و سپس عقب نشینی کاخ سفید از خروج سریع نیروهای آمریکا حاضر در سوریه امکان حمله ارتش ترکیه به کردهای سوریه بود.
در واقع آمریکا به دنبال آن است تا اختلافات تاریخی، ایدئولوژیک و عمیق میان کشورهای عربی را از طریق در اولویت قرار دادن تهدیدی دروغین به نام «سیاستهای مداخلهآمیز ایران»، به حاشیه رانده و امکان تشکیل نیروی متحد عربی با حمایت آنچه «جامعه بین المللی» خوانده میشود را فراهم آورد. این امر در کنار تداوم تحریمهای یکجانبه، به زعم واشنگتن برای افزایش فشارها بر تهران به منظور چرخش در سیاستهای منطقهایاش تأثیرگذار خواهد بود. موضوعی که به صورت برجسته ای در سخنرانی پمپئو در مصر و مصاحبههای مطبوعاتی این روزهای وی به چشم میخورد.
معامله قرن و عادی سازی روابط اسرائیل و اعراب
از بعدی دیگر میتوان یکی دیگر اهداف پشت پرده آمریکا از تشکیل کنفرانس ورشو را تسریع روندعادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی و خاتمه دادن به موضوع چالش برانگیز فلسطین برای هر طرح صلحی با موضوع ثبات خاورمیانه می باشد. در این زمینه گردهم آمدن علنی و رسمی سران برخی کشورهای عرب با نخست وزیر اسرائیل در همایشی عمومی بسیار قابل توجه میتواند باشد. به نظر می رسد که نتانیاهو پیش از این در جریان ملاقات با پمپئو در برزیل به این کنفرانس دعوت شده است. واشنگتن امیدوار است که گسترش روند عادی سازی مخالفتهای کشورهای اروپایی با طرح معامله قرن و پایان دادن به توافق اسلو برای تشکیل دولت مستق فلسطینی بر اساس مرزهای 1968 تعدیل شود.
منبع : الوقت ، 23/10/1397