ایهود باراک نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی به صورت ناگهانی و بدون مقدمه چهارشنبه شب گذشته طی یک کنفرانس مطبوعاتی تصمیم نهایی خود برای تشکیل حزب جدید و ورود به عرصه انتخابات مجدد کنست صهیونیستی در تاریخ 17 سپتامبر آینده را اعلام کرد. وی با همین صرف اعلام مشارکت در انتخابات، مجموعه ای از لرزه ها را به پا کرد که حتی پژواک آنها به عرصه حزب گرایی این رژیم هم رسید. این تصمیم تقریبا یک ماه پس از آن اتخاذ شد که کنست صهیونیستی در تاریخ 29 مه گذشته تصمیم به انحلال خود و برگزاری انتخابات جدید گرفت و این تصمیم تبعات و پیامدهایی بر حوادث و تحولات بعدی در رژیم صهیونیستی داشت.
به گزارش مرکز اطلاع رسانی فلسطین به نقل از منابع قدس اشغالی، نخستین تبعات و پیامد فوری این تصمیم باراک، توقف دور جدید مانورهای بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی برای بازگرداندن چرخ حوادث به عقب و لغو تصمیم انحلال کنست از طریق یولی ادلشتاین رئیس کنست بود تا این بار بتواند از طریق مشارکت با ائتلاف “آبی و سفید” به رهبری ژنرال “بنی گانتس” دولت جدید را تشکیل دهد. اما در همان زمان و با همان شدت، باراک به ضعف ژنرال گانتس و ناتوانی وی برای جانشینی نتانیاهو اشاره کرد و طی بیانیه ای تند و آتشین تاکید نمود که برای نجات رژیم صهیونیستی هیچ راهی جز براندازی نتانیاهو ائتلاف تندروی وی وجود ندارد. این در حالی است که گانتس طی اظهاراتی مبهم و مملو از شک و تردید، آمادگی خود را برای تشکیل دولت مشترک با حزب لیکود؛ البته بدون حضور خود نتانیاهو اعلام کرده بود.
پیامدهای فوری این خبر باراک تنها به ترس و لرزه انداختن بر اندام گانتس ختم نشد، بلکه بلافاصله باعث بروز تحولات فوری شد که نخستین بازتاب های آن در نظرسنجی ها و نقشه حزبی رژیم صهیونیستی نمایان شد؛ به طوری که اردوگاه راستگرایان به رهبری نتانیاهو اکثریت کرسی های خود در کنست را از دست دادند و بر اساس اولین نظرسنجی که پس از اعلام تصمیم باراک برگزار شد، آرای این جریان به 59 عضو در قبال 61 عضو میانه رو و چپگرا کاهش یافت. مهمترین نکته این نظر سنجی این بود که حزب باراک قبل از اینکه نامش را اعلام و رهبرانش را معرفی کند، در آغاز توانست 6 کرسی را کسب کند، اما دو حزب بزرگ دیگر؛ لیکود تحت رهبری نتانیاهو و “آبی سفید” تحت رهبری ژنرال بنی گانتس، هر کدام 3 کرسی شان را از دست دادند و کرسی های آنها به 32 مورد کاهش یافت.
اولین واکنش ها نشانگر حجم ترس و هراس بود و در حالی که حزب گانتس به صحبت کردن درباره تجربه سرشار باراک و تصور اشتباه وی درباره امکان پیروزی اش با تمرکز بر روی کل جریان مخالف نتانیاهو بسنده کرد، حزب لیکود اعلام کرد تعداد کرسی های حزب بزرگ برای تضمین اعطای ماموریت از سوی رئیس رژیم صهیونیستی به رئیس این حزب برای تشکیل دولت آتی مهم است؛ چرا که بر اساس قانون رژیم صهیونیستی، رئیس این رژیم رئیس حزب یا عضو کنستی را که بیشترین شانس و حمایت بیشترین تعداد ممکن از اعضای کنست را برخوردار باشد، مامور تشکیل دولت می کند.
نظرات فعالان مطبوعاتی رژیم صهیونیستی و کارشناسان سیاسی این رژیم نشان می دهد که اگر باراک به خاطر مسائل مربوط به اهداف شخصی، تمایل زیادی به بازگشت به دفتر نخست وزیری نداشت، امکان نداشت تصمیم به بازگشت به عرصه انتخابات بگیرد. این اهداف سهم بیشتری نسبت به تصمیم وی برای نجات رژیم صهیونیستی عقل مدار از چنگال های فساد نتانیاهو و ائتلاف تندروی وی دارند. اما این مساله هم باعث نشد که فعالان رسانه ای طرفدار جریان چپ و میانه روها از باراک حمایت نکرده و او را مایه امید و دمیده شدن روح حیات در کارزار خواب آور انتخاباتی ندانند؛ به ویژه که بر اساس نظرسنجی شبکه 13 تلویزیون رژیم صهیونیستی، احتمال می رود او توان انتقال آرای اردوگاه راستگرایان به اردوگاه میانه روها و چپگراها را داشته باشد.
راهبرد انتخاباتی نتانیاهو: حمله به ائتلاف گانتس و لیبرمن
بازگشت باراک به عرصه انتخابات همچنین زمینه ای برای توقف احتمالی روند مرگ کامل حزب کار به شمار می رود که تعداد کرسی های آن در کنست در جریان انتخابات 9 آوریل گذشته از 24 کرسی به تنها 6 کرسی کاهش یافته بود و همین مساله باعث شد که خیلی ها پایان عمر و نقش تاریخی این حزب را اعلام کنند. از سوی دیگر مشخص شده است که باراک قصد تشکیل یک تشکل سیاسی ائتلافی با حضور حزب میرتس (که این گزینه پس از غلبه “نیزان هورویچ” بر “تمار زاندبرگ” رئیس فعلی این حزب در انتخابات روز پنجشنبه گذشته امکان پذیر شده است) و حزب کار را دارد و حتی امکان تشکیل ائتلاف با حزب ژنرال های “آبی سفید” را هم در دست بررسی دارد.
اگر باراک عملا بتواند ائتلاف مشترکی میان دو حزب کار و میرتس؛ بدون حضور حزب “آبی سفید” تشکیل دهد، این مساله می تواند زمینه ساز دستاورد انتخاباتی بزرگ و کسب 10 کرسی بیشتر توسط این ائتلاف در انتخابات آینده شود که آرای آن توسط آن دسته از رای دهندگانی تامین خواهد شد که در انتخابات آوریل گذشته به ائتلاف ژنرال ها به ر هبری گانتس رای داده بودند. معنای این امر این است که چنین ائتلافی می تواند وضعیت حزب گانتس را از حزب دوم هم طراز لیکود تغییر داده و نقشه حزبی متشکل از راستگرایان؛ اعم از لیکود و دیگر احزاب راستگرای حامی آن (به غیر از حزب “اسرائیل خانه ما” به رهبری “اویگدور لیبرمن” در برابر دو حزب متوسط موسوم به میانه روها و چپگراها را ترسیم کند که قدرت آنها در کنست از 45 کرسی فراتر نخواهد رفت، اما در عین حال قادر خواهند بود امکان مامور شدن بزرگترین حزب برای تشکیل دولت آتی را از دست آن بگیرند و عملا قدرت سومی را در عرصه سیاسی رژیم صهیونیستی تشکیل دهند که می تواند بدون داشتن یک برنامه سیاسی و با بی توجهی به مساله فلسطین و صرف تمرکز بر روی شعار “نه به نتانیاهو”، به عمر دولت نتانیاهو پایان دهد.
اما بازگشت “ناگهانی” باراک به عرصه سیاسی در مقایسه با شک و تردیدهای قبلی وی، بی دلیل نبوده است، بلکه ناشی از نتایج انتخابات اخیر و به ویژه ناتوانی ائتلاف ژنرال گانتس در کسب پیروزی بود که به وی قدرت دهد با توجه به عدم برخورداری نتانیاهو از حد نصاب لازم 61 رای نمایندگان کنست برای مامور شدن به تشکیل کابینه و از دست دادن ابتکار عمل به منظور مانور بر سر موضوع انحلال کنست، جانشین وی شود. البته اشاره به این نکته نیز لازم است که هدف نتانیاهو از اعلام انحلال کنست، اعمال فشار به شرکای طبیعی خود و به ویژه حزب حریدیم و اسرائیل خانه ما برای کوتاه آمدن در مساله تشکیل دولت به خاطر نداشتن گزینه دیگر بود.
واقعیت این است که نخست وزیر رژیم صهیونیستی به خاطر غرور خود ابتکار عمل را از دست داد و لیبرمن با پشت کردن به وی، حاضر به حمایت از او در ماجرای تشکیل دولت نشد و این مساله را بهانه کرد که مخالف حضور در دولتی است که کنترل آن دست مذهبی هایی (حریدیم) باشد که به ادعای وی تا آخرین ساعت های قبل از انحلال کنست در شب 29 مه گذشته، سعی در تشکیل دولتی مذهبی بر اساس آموزه های دین یهود را داشتند. لیبرمن بدین وسیله سعی می کند خودش را حامی لیبرالیسم و سکولاریسم در رژیم صهیونیستی معرفی کند. این نخستین شوک دراماتیک به جریان راست رژیم صهیونیستی و نخستین نشانه از دست رفتن “هیبت و محبوبیت” نتانیاهو بود که باعث می شد وی تنها نامزد قادر به تشکیل دولت باشد.
طلاق بائن ـ اگر تعبیر درستی باشد ـ میان لیبرمن که در انتخابات گذشته تنها 5 کرسی کنست را کسب کرده بود و این کافی بود تا راه تشکیل پنجمین دولت نتانیاهو را ببندد، با نخست وزیر کنونی رژیم صهیونیستی، از نظر باراک تحول مهمی در وضعیت و نقشه حزبی این رژیم و به معنای شکسته شدن “اکثریت”ی بود که قبلا تضمینی برای تشکیل دولت توسط نتانیاهو به شمار می رفت. این مساله به نوبه خود راه را برای تشکیل ائتلاف دولتی جایگزین نتانیاهو فراهم کرد و یا دست کم می توان گفت که شکافی در این زمینه ایجاد کرد؛ حال چه باراک (در صورت کسب کرسی های بیشتر از ائتلاف “آبی سفید” توسط ائتلاف مد نظر وی) نخست وزیر شود و چه وزیر جنگ؛ به ویژه که او قبلا به همراه لیبرمن برخی پست های وزارتی را در دولت دوم نتانیاهو در سال 2009 در اختیار داشت.
باراک همچنین حساب و کتاب زیادی بر روی سابقه نظامی خود کرده است؛ به ویژه که وی تنها فردی از جبهه چپگراهاست که در انتخابات سال 1999 توانست بر نتانیاهو غلبه کند و قدرت کشاندن آن دسته از طرفداران جریان های راستگرا و چپگرا را که در یک دهه اخیر به خاطر یاس و ناامیدی از حصول تغییر از حضور در سر صندوق های رای خودداری می کردند به پای صندوق های رای را دارد و به عبارت دیگر، بازگشت باراک به عرصه انتخابات می تواند از نظر آنها مایه امیدی برای آنها باشد.
با وجود تمامی این عواملی که امیدها به ایجاد تغییر و تحول توسط حزب باراک در آرایش حزبی رژیم صهیونیستی را زنده می کند، مانع اساسی بر سر راه باراک همانند ژنرال بنی گانتس این خواهد بود که باراک از کجا کرسی های لازم برای تکمیل حد نصاب قانونی لازم برای مامور شدن به تشکیل کابینه از سوی رئیس رژیم صهیونیستی را تامین خواهد کرد؛ به ویژه که احزاب عربی اعلام کرده اند دوباره قصد تشکیل فهرست انتخاباتی مشترک را دارند و در این صورت احتمال می رود آنها بتوانند 12 کرسی کنست را به خود اختصاص دهند و از سوی دیگر، باراک برای مامور شدن به تشکیل کابینه نیاز به حمایت 61 عضو کنست دارد و این در حالی است که تعداد کرسی های جریان مخالف نتانیاهو بدون محاسبه کرسی های احزاب عربی به 61 کرسی نمی رسد.