جمعه 15/نوامبر/2024

محمد بن زاید می‌خواهد امارات را به اسرائیلی دیگر تبدیل کند

شنبه 18-جولای-2020

ولیعهد ابوظبی می‌خواهد نیمچه دولتش را تبدیل به یک اسرائیل دیگر کند.”

دیوید هرست در تحلیلی درباره نقش آفرینی‌های محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی در تحولات خاورمیانه که در رسانه میدل ایست آی انتشار یافت می‌نویسد:
«
قیام عربی که در سال ۲۰۱۱ رخ داد و ظهور مختصر دموکراسی در مصر، موجی از مداخلات نظامی، کودتاها و جنگهای داخلی را به راه انداخت که حتی بعد از یک دهه هنوز اثری از فرونشستن در آن دیده نمی‌شود.

اهداف این کمپین یا مرده‌اند یا در زندان یا در تبعید هستنداخوان‌المسلمین در مصر، القاعده و گروه داعش در سوریه و عراق همگی نیروهای تضعیف شده هستند. در حالی که اینها هر کدام نیروهایی جدا هستند اما در چشمان ضد انقلاب، آنها یکسان هستند.

مربی

اسلامگرایی در هر شکلش، سیاسی یا شبه نظامی، کسری از نیرویی است که در سال ۲۰۱۱ بود و در آینده قابل پیش بینی این مورد قادر نیست مجددا صدها هزار تن را در خیابانها حاضر کند و رژیم‌ها را آنگونه که زمانی در تونس، مصر و یمن این کار را کرد، سرنگون سازد.

و با این حال ضد انقلابی که به هنگام سرنگونی محمد مرسی به عنوان رئیس جمهور  مصر در سال ۲۰۱۳ بروز یافت، همچنان با شدت به کارش ادامه می‌دهد.

این ضد انقلاب به تولید دیکتاتورهای بازسازی شده می‌پردازد: محمد بن سلمان در عربستان سعودی، عبدالفتاح السیسی در مصر، خلیفه حفتر در لیبی، همگی انتخابات آزاد را به تمسخر می‌کشند، مثل فرعونها زندگی می‌کنند و خاندانهایی را برای خانواده و پسرانشان خلق می‌کنند.

همه آنها مدیون یک نفر هستند؛ کسی که آنها را حمایت مالی و تسلیحاتی کرده و یا آموزگار آنها برای بالا کشیدن خودشان در قدرت بود.

این مرد نابغه سازمان‌دهنده کودتاها در مصر است؛ او تبدیل به یک بازیگر مهم در جنگ داخلی در لیبی شده است؛ او از اهرم بنادر کشورش برای حضور یافتن در شاخ آفریقا استفاده می‌کند؛ او عربستانی‌ها را به جنگی در یمن با هدف حمایت از پسر علی عبدالله صالح کشاند و در ادامه این راهبرد را کنار انداخت تا از جدایی طلبان جنوب یمن حمایت کند؛ او نقشی محوری در به راه انداختن محاصره کشور همسایه‌اش قطر ایفا کرد؛ او یک شاهزاده بی نام و نشان عربستانی را به خاندان ترامپ معرفی کرد و از شر عامل سیا در ریاض خلاص شد.

هیچ کیکی نیست که محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی به آن انگشت نزده باشد. او به ندرت سخنرانی یا مصاحبه می‌کند و هنگامی که اینکار را می‌کند خیلی خوددار، معمولی و ملایم صحبت می‌کند.

در موقعیتهایی نادر او با یک خبرنگار صحبت می‌کند همانطور که با رابرت وورث از نیویورک تایمز صحبت کرد، او خودش را همچون یک اولین پاسخ دهنده به تصویر می‌کشد، آتشنشانی که آتش‌سوزی‌های خطرناک را فرو می‌نشاند: حملات ۱۱ سپتامبر (دو هواپیماربای این حملات اماراتی بودند) و بهار عربی دو مورد از این رخدادها هستند.

تهدید اسلامگرایی محمد بن زاید

همچنان که زمان گذشته است این نمی‌تواند کل ماجرا باشد. همانطور که محمد بن زاید رویکرد ضدجهادی خودش را ایجاد کرده، بلندپروازی‌های این شاهزاده آرام و انگلیسی زبان آموزش دیده در سندهرست نیز گسترده‌تر شده‌اند.

محمد بن زاید می‌داند چطور تصمیمات کاخ سفید را دستکاری بکند. او می‌تواند جهل آنها، غرور آنها و طمع شخصی آنها را بخواند. پول او مستقیما به داخل جیب آنها می‌رود.

دفع تهدید در شرف ظهور اسلامگرایی – همانطور که او آن را توصیف می‌کندنمی‌تواند دیگر به بلندپروازی و ابعاد و قیمت رویاهای او کمک کند. تهدید اسلام‌گرایی کابوسهای او تا حد زیادی به خواب رفته است.

او به عنوان یک ناظر زیرک می‌تواند به روشنی هر کس دیگری ببیند آمریکا در خاورمیانه به عنوان یک قدرت سازمان دهنده در حال فروپاشی است. او می‌تواند با آشوب‌های تصمیم گیری‌های همزمان در دفتر بیضی مثل یک ماندولین بازی کند.

حتما باید این اتفاق به ذهنش خطور کرده باشد که خاورمیانه نیاز به یک حاکم جدید دارد. چرا او نباشد؟ او قضاوت کرده که زمان آن رسیده تا از سایه‌ها بیرون بیاید و تدارکات لازم را انجام دهد.

بنابراین ماموریت چیست؟

بیانیه ماموریت
برخی ممکن است جسورانه بگویند که این اخیرا توسط بهترین اپراتور محمد بن زاید در خارج، سفیر وی در آمریکا، یوسف العتیبه بیان شده است.
او در مقاله‌ای در نشریه یدیعوت آحارونوت اسرائیل ظاهرا به اسرائیل هشدار داد که طرح الحاق هدفی دور از دسترس است. عتیبه ضمن نوشتن به زبان عبری خودش را به مخاطبان یهودی همچون یک عربی که دوست است نشان داد –  او به یاد آنها می‌آورد: “یکی از سه سفیر عرب در اتاق شرقی کاخ سفید، هنگامی که رئیس جمهور ترامپ در ماه ژانویه از طرح پیشنهادی صلح خاورمیانه خود رونمایی کرد“.

در حقیقت این نامه یک چنین چیزی نبود. این مطمئنا پیامی از طرف خود فلسطینی‌ها نبود. امارات متحده عربی هیچ مشکلی با اشغالگری اسرائیل ندارد و آشکارا دو هواپیما پر از تجهیزات محافظت شخصی را به فرودگاه بن گوریون می‌فرستد و هر گونه معامله تجاری سطح بالا را با اسرائیل انجام می‌دهد تا نیت آنها را برای عادی سازی روابط تقویت کند. خیلی وقت است روزگار تغییر ظاهر دادن برنامه‌های پروازی هواپیماهای ابوظبی به فرودگاه بن گوریون از طریق ناپدید ساختن آنها بر فراز اردن، گذشته است.

امارات متحده عربی و اسرائیل روابطی صمیمانه و نزدیک دارند. این زوج عاشق لازم ندارند که پشت بوته‌ها پنهان شوند. آن حتی پیامی از جانب اردن که طرح الحاق کرانه باختری را یک تهدید موجودیتی برای پادشاهی در نظر می‌گیرد، هم نبود.

مشخص شد که آن پیامی از جانب یهودیان لیبرال در آمریکا خطاب به یهودیان راستگرا در اسرائیل است. طبق یک گزارش آکسویس، مغز متفکر این عملیات حییم سابان، میلیاردر اسرائیلی آمریکایی بوده است. یک مشاور سابق نتانیاهو، کارولین گلیک، این نامه را زاییده افکار سابان می‌داند.

در هر صورت این ارتباط چندانی با نظرات اعراب نداشت. اما حامی یک پیام مهمتر دیگر بود: بیانیه ماموریت محمد بن زاید در دو پاراگراف کلیدی که عتیبه نوشته ظاهر می‌شود.

عتیبه نوشت: امارات و اسرائیل در ضمن داشتن دو تا از توانمندترین ارتشهای منطقه، نگرانی‌های مشترک درباره تروریسم و تجاوزگری و روابطی عمیق و دیرینه با آمریکا می‌توانستند یک همکاری امنیتی موثرتر و نزدیکتر را شکل دهند. آنها به عنوان دو مورد از پیشرفته‌ترین و متنوع‌ترین اقتصادهای منطقه روابط مالی و تجاری خود را توسعه داده و می‌توانستند رشد و ثبات را در سراسر خاورمیانه تسریع سازند.

امارات در این جملات نه فقط مدعی است که ارتشی قدرتمندتر از ارتشهای هر دو کشور مصر و عربستان دارد بلکه همچنین به شکلی شگفت انگیز مدعی می‌شود که متنوع‌ترین و قدرتمندترین اقتصاد را در جهان عرب دارد. اینها تعریف‌هایی هستند که ولیعهد این دولتشهر کوچک حوزه خلیج فارس می‌تواند داشته باشد.
اسپارتای کوچک” بلندپروازی‌های بزرگ دارد.

شریک کوچک اسرائیل
امارات با مقایسه ظرفیت نظامی خود با ظرفیت نظامی اسرائیل در حال به حاشیه راندن همپیمانانش در ارتشهای عربستان و مصر است اما این اهمیت چندانی ندارد. محمد بن زاید می‌خواهد نیمچه دولتش را تبدیل به یک اسرائیل دیگر کند.

هر دو طرف دارای سایز و جمعیتی کوچک هستند. هر دو جوامعی عمیقا نظامی شده هستند. “ارتش شهروندان” اسرائیل به خوبی شناخته شده است. با این حال طرح خدمت سربازی که محمد بن زاید در سال ۲۰۱۴ برای مردان اماراتی اجباری کرد و افزایش آن از ۱۲ ماه به ۱۶ ماه که در سال ۲۰۱۸ از سوی محمد بن زاید اعمال شد، کمتر شناخته شده است.

هر دو طرف مردمی دارند که می‌توانند به منافع غربی خدمت کنند. آنها دشمنانی مشترک شامل اسلامگرایی، ترکیه و ایران دارند. آنها راهبردی مشترک برای کنترل منطقه دارند. بزرگترین چالشهای منطقه‌ای برای اماراتی‌ها و اسرائیل به تناسب ترکیه و ایران هستند.

اماراتی‌ها با رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه رویارو می‌شوند. آنها از کودتای گولنیستی سال ۲۰۱۶ حمایت مالی کردند. آنها با نیروهای وی در ادلب با پرداخت پول به بشار اسد برای شکستن آتش بس هماهنگ شده با روسها مقابله کردند و همین امارات با نیروهای ترکیه در لیبی نیز رویارو می‌شود.

هنگامی که بمب افکنهای ناشناس به آتش بارهای دفاع هوایی ترکیه در پایگاه هوایی الوطیه لیبی حمله کردند عبدالخالق عبدالله، مشاور دربار سلطنتی امارات توئیت کرد: به نمایندگی از همه اعراب، امارات به ترکیه‌ای‌ها درسی را داده است.

او سپس این پست را پاک کرد.

اما اسرائیل در پس زمینه می‌ماند. او ارتش ترکیه را به عنوان تهدید اصلی خود در نظر می‌گیرد. همانطور که در ژانویه سال گذشته میلادی گزارش کردم، یوسی کوهن، رئیس موساد، به یک نشست دیپلماتهای عربستان، امارات و مصر در یکی از پایتخت‌های حوزه خلیج فارس گفت اسرائیل ارتش ترکیه را توانمندتر از ارتش ایران و شکست آن را سخت‌تر می‌داند. اما اسرائیل خودش با ترکیه تقابل پیدا نمی‌کند.

به طور مشابه نیز امارات با ایران تقابل پیدا نمی‌کند.

امارات و اسرائیل به لحاظ منطقه‌ای هم‌راستا با هم کار میکنند. هر یک پشت آن یکی را پوشش میدهد. اما این به این معنی نیست که این پروژه برای بلندمدت باثبات است. اسرائیل ممکن است بازی کردن در راستای منویات محمد بن زاید را به منظور خدمت به منافعش در زمینه نگه داشتن فلسطینی‌ها تحت اشغالگری دائمی مفید ببیند اما منافع ملی خودش اولویت دارند

 

 

منبع : ایسنا ، 21/04/1399

لینک کوتاه:

کپی شد