درباره فرایند رسمی شدن عادی سازی روابط امارات و رژیم صهیونیستی تحلیلهای مختلفی ارائه شد؛ اما پرسش مهمتر این است که چرا امارات بعنوان گزینه اصلی این روند انتخاب شد؟
درباره فرایند رسمی شدن عادی سازی روابطامارات و رژیم صهیونیستی تحلیلهای مختلفی ارائه شد. چرایی این رویکردسیاسی نابخردانه، پرداختن به پیامدهای ناگوار آن در جغرافیای فلسطین وهندسه مقاومت و تمرکز بر واکنش افکار عمومی به آن در رسانههای منطقه وعربی مورد توجه قرار گرفت؛ اما پرسش مهمی که کمتر به آن توجه شد، این استکه چرا امارات بعنوان مقصد نخست رسمی شدن عادی سازی با رژیم صهیونیستیانتخاب شد؟
آیا این انتخاب به دلیل تأثیرگذاری یا قدرتاقتصادی انجام گرفته است؟ یا ویژگیهای این کشور عربی دلیل این انتخاب بودهاست؟ آیا اساساً امارات از توانمندی تغییر قواعد بازی در منطقه و تحمیلمعادله جدید به فلسطین و مقاومت برخوردار است؟ آن هم در شرایطی که مقاومت وگروههای فلسطینی معادلات جدیدی را در سطح سیاسی، میدانی و رسانهای به طرفاسرائیلی تحمیل کرده اند.
بدیهی است که هیچکدام از این موارد درانتخاب امارات بعنوان گزینه رسمی شدن عادی سازی نقش نداشته است. امارات نهاز قدرت اقتصادی گذشته برخوردار است و نه از مؤلفههای اقتدار ملی.
دررویکرد سیاسی نیز هیچ نقشی بر پروندهفلسطین نداشته است. بنابراین تأثیر و نقش این کشور دراندازه عربستان، مصر وحتی بحرین هم نیست. انتخاب مارات برای آمریکا و سعودی کم هزینه تر خواهدبود و اسرائیلیها میتوانند تجربههای آزمایشگاهی خود را دراین کشور انجامدهند.
آیا اینانتخاب به دلیل تأثیرگذاری یا قدرت اقتصادی انجام گرفته است؟ یا ویژگیهایاین کشور عربی دلیل این انتخاب بوده است؟ آیا اساساً امارات از توانمندیتغییر قواعد بازی در منطقه و تحمیل معادله جدید به فلسطین و مقاومتبرخوردار است این کشور در بازه تاریخی گذشته نیز همین گونه بودهاست. آنچه امارات امروز و در گذشته انجام داده و میدهد براساس تقسیم نقش ومأموریتی است که در راستای سناریوی کشورسازی غرب برای آن تعریف شده است.درست مانند نقشی که به امیرنشینهای حاشیه خلیج فارس داده شد. کشورهایی کهمانند امارات براساس مؤلفههای اقتدار ملی و پشتوانه مردمی و تاریخ مشترک وفرهنگ عمیق شکل نگرفتند بلکه توافق نفت در برابر امنیت (البته امنیتساختار سیاسی و حاکمان نه مردم) اساس تشکیل آنان بود.فلسفه وجودی اینکشورها برعهده گرفتن نقشهای حمایتی از اسرائیل و منافع آن در محیطپیرامونی آن است.
اما چرا امارات بعنوان مقصد نخست عادی سازی انتخاب شد؟ / نظریه پنجره شکسته چیست؟
بطور کلی میتوان گفت امارات در ساختار رسمیو نه مردمی یک «پنجره شکسته» برای پیشبرد طرحهای اسرائیل در منطقه بشمارمیرود. بی تردید نظریه پنجره شکسته بر رفتار سیاسی غربیها دربارهاماراتیها صدق میکند. این نظریه میگوید اگر در یک ساختمان یک پنجرهشکسته وجود داشته باشد آن گاه میتوان به آسانی به همه جای آن نفوذ کرد.
امارات را مانند ساختمانی تصور کنید که اگرچه حجم اندکی از توانمندی و تأثیرگذاری در روند تحولات جهان اسلام را بهدلیل شرایط تاریخی و فرهنگی و ملی دارد اما میتواند پنجره شکستهای باشدتا از طریق آن تمامی یک بنای مستحکم را به ویرانی کشاند. غرب و اسرائیل باانتخاب امارات به دنبال ایجاد یک روزنه برای ورود به جهان عرب و اسلام ورسمی کردن عادی سازی و تخریب تمامی اولویتهای ملی و اسلامی امت است.
عادی سازی و مرحله آشکارسازی / از روابط امنیتی تا مسابقات ورزشی
موضوع مهم دیگراینکه اساساً عادی سازی در روابط امارات و برخی از کشورهای دیگر البته درسطح امنیتی از سالها پیش وجود داشته است. اما در سال گذشته مرحله جدیدی باعنوان آشکارسازی این روابط و رسمی شدن آن آغاز شد. مسابقات ورزشی و نیزجوایز ادبی بهانه خوبی برای ورود به مرحله عادی سازی و علنی کردن آن بود.بگونه ای که تیم جودوی رژیم صهیونیستی در مسابقاتی که در کشور اماراتبرگزار شد، شرکت کرد و جالبتر از آن اینکه وزیر ورزش رژیم صهیونیستی همحضور داشت و سرود این رژیم هم در سالن مسابقات نواخته شد!!
وزیر ورزش رژیم صهیونیستی در بازدید از مسجد شیخ زائد امارات (پس از برگزاری مسابقات جودو)
کسی از امارات احساس خطر نمیکند / اعتراض جدی شکل نخواهد گرفت
امارات به دلیل ویژگیهای خاص و جمعیتی ونیز شکل گیری هویتی آن مستعد پیشبرد طرح اسرائیلی هاست. جمعیت این کشور تاسال ۲۰۱۸ حدود ۹ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر بوده است که بیشتر آن را مهاجرانتشکیل میدهند و نسبت کمی شهروندان این کشور هستند. البته گفته میشود کهبرخی مناطق و شهروندان اصلی امارات مخالف این روند عادی سازی هستند. امانگرانی از واکنشها و اعتراضات در این کشور حاشیه خلیج فارس به دلیل ترکیبجمعیتی که بیشتر مهاجر هستند و نیز پراکندگی جمعیت اصلی در مناطقی بجز دوبیوجود ندارد.
امارات به دلیل ویژگیهای خاص و جمعیتی و نیز شکل گیری هویتی آن مستعد پیشبرد طرح اسرائیلی هاستبنابراین انتخاب این کشور برای رسمی شدن عادی سازی یک محک و سنجش خوبیبرای اسرائیلیها بود تا از طریق آن و بدون هزینه یا اعتراض اندکی کار خودرا به جلو ببرند. حال تصور کنید اگر یک کشور عربی که دست کم تا اندازهایبه پسوند قومیت گرایی عرب خود اعتقاد دارد در این باره پیشگام میشد، تا حدسقوط هم پیش میرفت.چرا که ملتهای عربی و حتی ساختارهای سیاسی وابسته نیزبه این آسانی این موضوع را تحمل نخواهند کرد.
امارات؛ کانون جوایز و جشنوراه های فرهنگی و ادبی
نکتهای مهم که باید به آن اشاره داشت ایناست که امارات در سالهای گذشته تلاش کرده است تا مرکز اعطای جوایز ادبی وفرهنگی و کانونی برای گردهمایی نخبگان فرهنگی، هنری و ادبی جهان عرب و غیرعرب باشد تا در شرایط مختلف بتواند از آنها استفاده سیاسی کند. جوایز چندملیون دلاری و و سوسه کننده، این کشور عربی را به کانون توجه تمامی نخبگانعرب تبدیل کرد.
“بشیر ضیف الله”، شاعر لبنانی که از جایزه کتاب شیخ زائد انصراف داد
هر چند بعد از این اقدم برخی از نخبگان عرباز شرکت در جشنوارههای این کشور انصراف دادند.بعنوان مثال شاعر معروفلبنانی از جایزه «کتاب شیخ زائد» انصراف داد.«بشیر ضیف الله» شاعر و منتقدالجزایری در راستای همبستگی با مردم فلسطین علیه روند عادی سازی روابط بارژیم صهیونیستی، نیز از نامزدی خود برای جایزه کتاب شیخ زائد کناره گرفت.در همین راستا «امانی بن علی» رمان نویس ۱۹ ساله تونسی نیز از مشارکت درمسابقات «چالش قرائت عربی» خودداری کرد.
جاده صاف کن عربستان؟
امارات در روند عادی سازی در اصل جاده صافکن عربستانی هاست. البته بحرین و برخی کشورهای با ویژگیهای امارات نیز درصف عادی سازی هستند. عربستان به دنبال سنجش واکنشهای داخلی به موضوعامارات است تا از طریق ارزیابیها و واکنشهای داخلی و خارجی در جهان اسلاممسیر عادی سازی با اسرائیل را هموار کند.
برگه برنده ترامپ در انتخابات آینده
میتوان گفت از روزی که ترامپ سر کار آمده است تمام رفتار سیاسی آن نسبتبه موضوع فلسطین و پروندههای عربی در راستای جلب حمایت رژیم صهیونیستی ولابیهای قدرتمند آن در آمریکا شده است بویژه اینکه امروز ترامپ در عرصهداخلی در مقابله با بحران کرونا و نیز اعتراضات داخلی این کشور از رقبای سیاسی خود فاصله زیادی گرفته است و به هر قیمتی به دنبال تقویت سبد آرای خود است.
منبع : خبرگزاری مهر، –مهدی عزیزی ، 03/06/1399