چهارشنبه 30/آوریل/2025

دلایل و تبعات علنی‌سازی روابط مغرب با رژیم صهیونیستی

جمعه 18-دسامبر-2020

یک میلیون نفر از صهیونیست‌های اشغالگر، از یهودیان مغربی‌تباری هستند که با تأسیس رژیم اسرائیل، به فلسطین اشغالی مهاجرت کرده‌اند؛ البته در رباط هم رایزنی‌های انجمن یهودیان مغربی طی سالیان متمادی به رشد روابط طرفین کمک کرده است.
«حسین محمدی اصل» پژوهشگر مطالعات غرب آسیا دریادداشتی که در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است، نوشت: تاریخ معاصراعراب  آمیخته با ستیزه‌جویی با اشغالگران صهیونیست است تا آنجا که پس ازاعلام تشکیل رژیم اسرائیل از سوی بریتانیا، شاهد حرکت ارتش و چریک‌های عرببه سمت فلسطین اشغالی بودیم؛ از 1948 1973 اعراب در چهار جنگ  به نبرد رژیمصهیونیستی رفتند که در مجموع، همه نبردها با شکست روبرو شد.

پساز آن، با ترور «جمال عبدالناصر» و روی کار آمدن «انور سادات» در مصر،رژیم اسرائیل، برای اولین بار توسط یک دولت عربی به رسمیت شناخته شد و ایناولین رابطه ی رسمی اعراب با رژیم اسرائیل آن هم به‌صورت علنی و عادی بودکه دو سال بعداز این اتفاق، سادات، دستمزد اقدام خود در به رسمیت‌شناختناین رژیم را گرفت و توسط شهید «خالد اسلامبولی» اسلامگرای ضد صهیونیست ترورشد؛ شهیدی که به عنوان «قاتل فرعون مصر» شهرت یافت.
دومین کشوری کهبه‌صورت رسمی با صهیونیست‌ها وارد مذاکره شد و بعدها حتی پیمان عدم تجاوزبا تل‌آویو را در واشنگتن امضاء کرد، اردن بود. از این تاریخ، شاهد آنبودیم که جهان عرب بنا بر دلایل مذهبی، ناسیونالیستی و همچنین  مسئلهفلسطین، هرگز روابط خود را با اسرائیل، علنی و یا عادی جلوه نمی‌دادند.

دور جدید عادی‌سازی روابط بین اعراب و رژیم صهیونیستی

شهریورماه1399 هجری خورشیدی، سرآغازی برای دور جدید روابط اعراب و رژیم اشغالگر قدسقلمداد می‌شود. پادشاهی بحرین و شیخ‌نشین امارات متحده عربی، ضمن توافق بارژیم صهیونیستی، عادی‌سازی و علنی‌سازی روابط‌شان با تل‌آویو را اعلامکردند و پس از آن سودان، اردن و مصر هم به دومینوی علنی‌سازی روابط با رژیمصهیونیستی پبوستند اما با گذشت چندماه از آغاز موج عادی‌سازی روابط اعراب ورژیم اسرائیل، آن هم با فشار «دونالد ترامپ»رئیس جمهور آمریکا، «محمد بن سلمان آل سعود» ولی‌عهد رژیم سعودی و بهابتکار «جارد کوشنر» داماد یهودی و صهیونیست ترامپ، این بار وزیر خارجهمغرب اعلام کرد که رباط و تل‌آویو به دنبال عادی‌سازی روابط و ازسرگیریروابط دیپلماتیک دوجانبه هستند.

رسانه‌هایصهیونیستی، از نقش‌آفرینی بن‌سلمان در این پروژه، پرده برداشتند و برخیگروه‌های اسلامگرای ضد صهیونیستی در خاک مغرب نیز مخالفت خود را با ایناقدام، اعلام کردند.

نگاهی به ریشه‌های تاریخی و سیاسی روابط مغرب با رژیم اسرائیل

برایدرک بهتر از ابعاد عادی‌سازی روابط مغرب و صهیونیست‌ها، باید به مواردی ازجمله ریشه‌های تاریخی و سیاسی این رخداد توجه داشته باشیم. ارتباط  حکومتمغرب و رژیم صهیونیستی، به امروز برنمی‌گردد بلکه پیوند یهود و حکام اینکشور، از حدود 60 سال قبل، آغاز شده است؛ درطول این سال‌ها به صورت پنهانیدر زمینه موضوعات نظامی و اطلاعاتی، اقدامات تروریستی و مهاجرت یهودیانمراکش به فلسطین اشغالی همکاری نزدیکی داشته‌اند. ریشه این ارتباط در وهلهاول به مهاجرت یهودیان مغرب‌نشین به فلسطین اشغالی و برقرای پیوند میانیهودیان مغرب‌نشین و یهودیان فلسطین‌نشین آغاز می‌شود.

دروهله دوم حمایت اطلاعاتی صهیونیست‌ها از حکومت مغرب پیرامون دستگیری وترور «مهدی بن برکه» که به دنبال کودتا علیه حکومت مرکزی بود پیوندها رابیشتر کرد که تداوم حمایت اطلاعاتی و نظامی صهیونیست‌ها از مغرب بعدها رباطرا به کانال امن ارتباط‌گیری برخی کشورهای عربی با اسرائیل مبدل کرد.

بهواسطه این روابط که مختصراً به آن اشاره شد امروزه شاهد آن هستیم که یکمیلیون نفر از صهیونیست‌های اشغالگر، از یهودیان مغربی‌تباری هستند که باتأسیس رژیم اسرائیل، طی توافقی با رباط، به فلسطین اشغالی مهاجرت کرده‌اند؛البته در رباط هم رایزنی‌های انجمن یهودیان مغربی طی سالیان متمادی به رشدروابط طرفین کمک کرده است.

حال پس از شش دههمراودات پنهان سیاسی و امنیتی دوجانبه، این روزها شاهد علنی‌سازی روابططرفین هستیم؛ ترامپ هم به محمد ششم، این اطمینان را داده است که در ازایبرقرای رابطه علنی با اسرائیل، آمریکا حاکمیت مغرب بر صحرای غربی را بهرسمیت بشناسد.

انگیزه‌های مغرب برای علنی‌سازی روابط با اسرائیل

رسانه‌هایغربی سعی بر آن دارند تا به مخاطبان خود القاء کنند که رایزنی‌های تل‌آویوـ رباط، از نوع عادی‌سازی است اما اسناد و مصاحبه‌های منتشرشده نشانمی‌دهد که ما بیشتر شاهد علنی‌سازی روابط هستیم تا عادی‌سازی، زیرا اخبار،حاکی از روابط پنهانی است که حال علنی شده و عمومیت پیدا کرده است.

اما انگیزه‌های حکومت مغرب از اعلان ارتباط با رژیم اسرائیل چیست؟

تشویق عربستان سعودی 
اگرچه حکومت فعلی مغرب هرگز حرفی از سابقه روابطش با تل‌آویو به میاننمی‌آورد اما می‌توانیم یکی از انگیزه‌های حکام رباط برای این اقدام راتشویق‌های عربستان سعودی بدانیم.

بن‌سلمان،ولی‌عهد سعودی، نقش مستقیم و پررنگی در پیشبرد سیاست‌های آمریکا و رژیمصهیونیستی در جهان اسلام دارد؛ هرچند به دلیل ترس از واکنش‌های داخلی درعربستان و تنش‌های درون دربار سعودی، نمی‌تواند روابطش را با تل‌آویو علنیکند. ریاض با هدف ایران‌هراسی و تشکیل ناتوی عربی، دست به دست اسرائیل دادهاست تا با متحد کردن اعراب حول محور آمریکا و اسرائیل، به دوگانه حافظمنافع آمریکا و مدافع امنیت اسرائیل، جامه عمل بپوشاند؛ البته گفته می‌شودکه بن‌سلمان هم با روی کار آمدن بایدن، وارد توافق با اسرائیل خواهد شد.

صحرای غربی و جنبش پولیساریو

انگیزهدیگری که می‌توانیم به آن اشاره کنیم وعده به رسمیت شناخته‌شدن حاکمیتمغرب بر سرزمین‌های صحرای غربی توسط ترامپ است. صحرای غربی سرزمینی است درشمال غرب آفریقا و جنوب کشور مغرب که جبهه آزادی‌بخش پولیساریو و پادشاهمغرب، ده‌هاست بر سر کنترل آن مناقشه دارند.

پولیساریویا  جمهوری دموکراتیک عربی صحرا، دولت در تبعیدی است که مدعی حاکمیت برمستعمره سابق صحرای غربی اسپانیاست. جبهه پولیساریو، یک جنبش آزادیبخش ملیاست که این جمهوری را اداره می‌کند و در حال حاضر ناحیه‌ای را که به آنقلمروهای آزادشده گفته می‌شود و نواری از اراضی صحرای غربی در شرق دیوارمراکش است، در کنترل دارد.

در سال ۲۰۱۷ میلادی،۸۴ کشور عضو سازمان ملل، جمهوری عربی صحرا را به رسمیت شناختند. از اینتعداد، ۳۹ کشور به دلایل گوناگون به رسمیت‌شناختن خود را متوقف کرده یا پسگرفته‌اند. این جمهوری از سال ۱۹۸۴ عضو کامل اتحادیه آفریقا (AU) و سابقاًسازمان وحدت آفریقا (OAU) بوده است.

مغرب دراعتراض، از سازمان وحدت آفریقا خارج شده و تنها کشور آفریقایی است که دراتحادیه آفریقا عضو نیست. جمهوری صحرا، همچنین میهمان جلسات جنبشغیرمتعهدها نیز بوده است.

علاوه بر الجزایر؛مکزیک، ایران، ونزوئلا، ویتنام، نیجریه و آفریقای جنوبی کشورهایی بوده‌اندکه این جمهوری را به رسمیت شناخته و با آن روابط دیپلماتیک را حفظکرده‌اند. پس با توجه به این که صحرای غربی تنها یک صحرا محسوب نمی‌شود وجمهوری به رسمیت شناخته‌شده از سوی ملت‌ها و سازمان ملل است با ایناوصاف وعده ترامپ، نمی‌تواند برای رباط امتیاز محسوب شود بلکه می‌تواندزمینه‌ساز چالش در آینده روابط  مغرب و آمریکا باشد؛ به عنوان مثال، مغربحتی نمی‌تواند از صهیونیست‌ها توقع حضور نظامی در خاک این کشور برای دفعتنش‌ها با پولیساریو را داشته باشد زیرا تل‌آویو تا به حال برای هیچ نبردیبه صورت رسمی نیرو اعزام نکرده است و تمام تمرکز نیروهای نظامی‌اش بر مناطقتحت اشغال رژیم است؛ البته گاه، مستشاران اسرائیلی در برخی جبهه‌های نبردحضور پیدا می‌کنند اما سیاست رسمی اسرائیل، اعزام نیرو به خارج نیست وزیرساخت چنین اقدامی را هم ندارد.

ایران‌هراسی سعودی؛ اضطرار صهیونیست‌ها و منافع واشنگتن

یکیاز دیگر از انگیزه‌های مغرب برای نزدیک‌تر شدن به اسرائیل، می‌تواند مقولهایران و مرعوب‌بودن برخی شیخ‌نشین‌های حاشیه جنوبی خلیج فارس، از رشداقتدار ایران اسلامی در غرب آسیا باشد.

آل سعودبا شکست در یمن و سوریه، خود را بیش از هر زمان دیگر آسیب‌پذیر می‌بیند وبه همین دلیل با حمایت آمریکا و ایده تشکیل ناتوی عربی به دنبال این است تاخودش را در مقابل رشد ونفوذ محور مقاومت اسلامی ایمن کند؛ به همین دلیل،موج ایران‌هراسی را تقویت می‌کند و اگر کشوری مانند قطر با ایده سعودی‌هاموافق نباشد تحت فشار و محاصره اقتصادی و ضربات امنیتی، مجبور به مصالحهمی‌شود.

دوم؛ وضعیت اضطراری رژیم اسرائیل ونیاز به تثبیت جایگاه آن در اذهان عمومی شهروندان فلسطین اشغالی است. روندمهاجرت معکوس در اسرائیل، وضعیت جدیدی به خود گرفته است و نتانیاهو با جلبکمک‌های ویژه ترامپ به دنبال آن است تا اولاً امنیت اسرائیل و حفظ جمعیت آنتأمین شود و از سوی دیگر با وحدت اعراب و اسرائیل، موجبات حفظ منافعواشنگتن در شمال آفریقا و غرب آسیا را فراهم آورد تا چرخه حمایت و حفاظت ازاسرائیل، با چالش روبرو نشود، اما برخی بر این باورند که توافق صلحمنطقه‌ای هم امنیت اسرائیل را تأمین نخواهد کرد؛ به عنوان مثال، روزنامه«یدیعوت‌آحارونوت»، در این باره نوشت: مسیری که ترامپ برای دستیابی بهتوافق سازش برای رژیم اسرائیل در آن پیش می‌رود، شاید بتواند به نتانیاهوبرای امضای توافقات دیگر کمک کند، اما باعث ایجاد یک «صلح منطقه‌ای» برایاسرائیل نخواهد شد. توافق با اسرائیل همچون یک منو باز شده است که هر کشوریدر قبال هزینه سیاسی که می‌دهد، هر آن‌چه نیاز دارد از آن بر می‌دارد؛امارات به اف-۳۵ رسید؛ بحرین، حمایت و پشتیبانی کامل آمریکا را از آن خودکرد. سودان ضمن خروج از لیست کشورهای حامی تروریسم آمریکا، به دنبال گرفتنکمک‌های مالی وسیع از این کشور است. مغرب نیز توانست شناسایی حاکمیت خود برصحرای غربی را از آمریکا بگیرد.

پس حمایتبی‌سابقه ترامپ از اسرائیل هم نمی‌تواند به یک‌باره موجبات تأمین امنیتاسرائیل را فراهم کند بلکه استعداد شکاف و دوری ملت‌های مسلمان از دولت‌هاودر نهایت خیزش‌های ضد اسرائیلی را هم می‌تواند تقویت کند. دونالد ترامپبی‌سابقه‌ترین حمایت‌ها را از صهونیست‌ها داشته اما این به منزله موفقیتقطعی این حمایت‌ها و تأثیر آن بر آینده اسرائیل نیست.

پهپادهای آمریکایی در راه مغرب

جلبحمایت نظامی آمریکا از دیگر انگیزه‌های اعراب برای ارتباط با تل‌آویو است.عربستان سعودی بیشترین خرید تسلیحات از آمریکایی‌ها را داشت و بعد از آنبحرین و امارات نیز به این شبکه خرید پیوستند و این سیاست کاخ سفید است کهاز طریق فروش سلاح، نظر اعراب را جلب کند. پیرامون مغرب هم چنین اتفاقی راشاهد هستیم.

شنیده‌ها حاکی از آن است که ایالاتمتحده طبق قراردادی با حکومت رباط، قرار است بعد از یک توافق مشخص، تعدادیپهپاد نظامی MQ9 را در اختیار نظامیان مغربی قرار دهد که البته اگر مغرببنا بر جنگ با چریک‌های پولیساریو داشته باشد قطعاً نیاز نظامی‌اش بهتجهیزات ارسالی آمریکایی‌ها بیشتر خواهد بود.

تبعات عادی‌سازی روابط رباط و تل‌آویو 

ایجاده فاصله بین دولت‌ها وملت‌ها 
از جمله تبعات عادی‌سازی روابط با رژیم اسرائیل، شکاف بین دولت و ملت وزیر سؤال رفتن اصالت دولت حاکم بر ملت است. مقوله آرمان آزادی فلسطین واخراج صهیونیست‌ها از سرزمین مقدس، آرمانی است که در تمام جوامع اسلامیرایج است و امروز کشورهای پیشگام در علنی‌سازی روابط با این رژیم، نگرانتهدید ها و کنش جریان‌های اسلامی و عربی داخلی خود هستند.

اماراتمتحده عربی، تدابیر امنیتی خود را دو چندان کرده و علاوه بر داخل، حتی درحوزه تهدیدات خارجی هم دچار ترس و دغدغه است. بحرین شاهد بروز اعتراضات بودو همچنان برخی تحرکات وجود دارد و این هسته‌های نیمه‌فعال می‌توانند درجامعه فعال شده و زمینه‌ساز خیزش مجدد علیه حکام‌شان شوند. در دیگرکشورهایمسلمان هم که چنین توافقی با رژیم اسرائیل امضا کرده‌اند همین شرایط وجوددارد و از تهدید گروه‌های اسلامی داخلی، خود را در امان نمی‌بینند.

درمغرب هم اوضاع به همین منوال خواهد بود و جوانب ضد امنیتی این تصمیم بهمرور زمان خود را نشان خواهد داد؛ البته محمد ششم در تماس تلفنی با محمودعباس در فلسطین، بر مواضع حامیانه مغرب در قبال فلسطین تأکید کرده است!

 

تبعات امنیتی و ترور 
همان‌گونه که گفته شد مسئله پشت‌کردن دولت‌ها به آرمان‌های ملت‌ها مخصوصاًمسئله فلسطین و ارتباط با رژیم اسرائیل می‌تواند تبعاتی مانند ترور را بههمراه داشته باشد؛ به عنوان مثال، در قضیه «انور سادات» و اقدام وی در بهرسمیت‌شناختن اسرائیل در سال 1977 میلادی، شاهد ترور او بودیم که موجب قتلاو شد. همین ترس، امروز در عربستان سعودی دیده می‌شود. بن سلمان مرعوب ازآن است که در صورت اعلام عادی‌سازی روابط با رژیم اسرائیل به دست مخالفینشکشته شود. حتی در امارات هم حاکم ابوظبی، تدابیر امنیتی پیرامونی خود راچند برابر کرده است و این حاکی از انگیزهای شخصی وی برای این توافق بودهاست و هیچ هدف ملی را دنبال نمی‌کرده است؛ اگرچه 70 درصد بافت جمعیتیامارات، مهاجر است اما 30 درصد باقی مانده در صورت اراده برای کنش‌گریمی‌توانند چالشی اساسی برای حکومت این کشور محسوب شوند. این فرضیه و خطرامنیتی و احتمال گسترش اقدامات اعتراض‌آمیز، برای مغرب هم قابل طرح واجتناب‌ناپذیر است.

تنزل روابط دیپلماتیک کشورهای دوست با مغرب

نارضایتیکشورهای اسلامی از اقدام رباط، می‌تواند موجب دوری دیگردولت‌های اسلامی ازمغرب شود و احتمال سردی روابط بین آنها وجود دارد؛ البته گذر زمان همه چیزرا مشخص می‌کند؛ به عنوان مثال، آمریکایی‌ها خدمات بسیاری به رژیم اسرائیلداشته‌اند اما در مقابل اسرائیل هیچ گام مثبت خاصی برای آمریکا به ارمغاننیاورده و حتی منافع آمریکا در منطقه، روزبه‌روز در معرض خطرات بیشتر قرارگرفته است؛ این حکایتی روشن از آینده روابط کشورهایی است که در طول ماه‌هایگذشته وارد توافق و مذاکره با اسرائیل شده‌اند. رژیم صهیونیستی، بیشترروابط یک‌طرفه برقرار میکند و همین مسئله، بعدها گریبان‌گیر اعراب خواهدشد.

جاسوسی موساد و گسترش حفره‌های امنیتی 

تجربهنشان داده که صهیونیست‌ها در حوزه جاسوسی و اعمال نفوذ ید طولایی دارند.علنی‌سازی روابط اعراب و رژیم اسرائیل و برقرار شدن امکان آمدوشد،زمینه‌ساز خروج اطلاعات و درز اسناد و مدارک امنیتی کشورها خواهد شد. اینتوافقات، اگر آینده‌ای داشته باشد می‌تواند شبکه اطلاعاتی یهود در جهان عربرا به قدرتی برساند که در آینده، شاهد گفتمانی به نام گفتمان و هویت عربینخواهیم بود بلکه کل این سیستم، تحت شبکه یکپارچه اشراف صهیونیست قرارخواهد گرفت. مغرب، پیش‌زمینه چنین وضعیتی را طی شش دهه ارتباط با تل آویوپیدا کرده و مستعد نفوذ و اثرپذیری بیشتر است اما باید به متغیرهایی چونروی کار آمدن بایدن و رویکرد قدرت‌های منطقه در قبال اسرائیل و سیاست‌هایشنیز توجه داشته باشیم.

جمع‌بندی
موج عادی‌سازی روابط اسرائیل با جهان عرب و آفریقا به مغرب ختم نخواهد شد وطبق برخی شنیده‌ها سلطنت عمان، نیجریه و دیگرکشورها هم در حال رایزنیهستند و عربستان سعودی نیز طبق تمهیداتی که اندیشیده منتظر حضور «جو بایدن»در کاخ سفید است. اکنون هیچ ناظری، چشم‌‌انداز خوبی برای آینده صلح درمنطقه متصور نیست زیرا اسرائیل در ازای عادی‌سازی روابط با اعراب وهزینه‌تراشی برای حکومت‌های آنها، تقریباً چیزی برای اعطا کردن بههمپیمانان جدیدش ندارد و تمام تلاشش این است که تا پایان دوره ترامپ، نفوذآمریکا را مستمسکی برای تثبیت جایگاهش و کاستن از تهدید محور مقاومت اسلامیقرار دهد. در این میان، از بحرین و امارات تا سودان، مغرب و مصر، همه درپازل امریکا و اسرائیل قرار گرفته‌اند و این عربستان سعودی است که به دلیلترس از محور مقاومت و گفتمان‌های رقیب، دست به هر کاری می‌زند.

ایندست توافقات، در وهله اول، شکاف بین دولت‌ملت‌های عرب و مسلمان را تقویتخواهد کرد و بعدها تبعات سنگینی برای حکام عرب به ارمغان خواهد آورد.

منبع : فارس ، حسین محمدی اصل ، 22/09/1399

لینک کوتاه:

کپی شد