این نه یک اتفاق ساده، که مهمترین تحول قرن بود. تنها نه انقلابیون ایرانی، که مبارزان عرب و فلسطینی هم مدتها بود انتظار چنین خبری را میکشیدند؛ آغازِ پایان شاهنشاه. روزهای عجیبی بود، آنقدر عجیب و شورآفرین که یوسف، خواننده و شاعر شهیر فلسطینی را آنچنان سراسیمه به دفتر رادیو کشاند تا سازش را کوک کند.
اولین روزهای فوریه ۱۹۷۹ مردی سراسیمه وارد دفتر رادیو صدای فلسطین شد؛ خبر مهمی در منطقه پیچیده: خمینی به ایران رسید. این نه یک اتفاق ساده، که مهمترین تحول قرن بود. تنها نه انقلابیون ایرانی، که مبارزان عرب و فلسطینی هم مدتها بود انتظار چنین خبری را میکشیدند؛ آغازِ پایان شاهنشاه. روزهای عجیبی بود، آنقدر عجیب و شورآفرین که یوسف، خواننده و شاعر شهیر فلسطینی را آنچنان سراسیمه به دفتر رادیو کشاند تا سازش را کوک کند، پشت میکروفن برود و شروع به خواندن قطعهای (https://t.me/muhammadasgharimedia/13) کند که همین چند ساعت پیش نوشته بود: “آفرین بر خمینی!”
آن روز تاریخی، فلسطینیان مبارز در خانه و سنگر صدای انقلاب ایران را شنیدند: “هبت ریاح الخمینی”؛ طوفانی از شرق که پایههای ظلم را لرزانده بود: “هبت عواصف ریاح الشرق من ایران”. انگار آنچه یوسف الحسون آن روز در دفتر رادیوی جنبش آزادیبخش فلسطین اجرا کرد، همهی آرزوهای فروخفتهی فلسطینیان بود که در آیینهی انقلاب ایران میدیدند؛ سلامی دوباره به آرمان فلسطین: “ثورة ثورة و حتى النصر على العدوان/ حیو فلسطین فیها و بإسمها قالو/ حیو بطلها أبوعمار و الفتیان/ لیث الوغى و الفدائیین اشبالو“
اجرای آنروز در رادیو صدای فلسطین، که مهمترین رسانهی وقت مبارزان فلسطینی به شمار میرفت، اثری تاریخی و مهم در بازخوانی و بازفهم طرحوارهی انقلاب ایران در ذهن فلسطینی است. نقل است که ابوعمار وقتی آن شعر سراسر هیجان یوسف الحسون را از رادیو شنید، دستور داد تا روی نواری ضبط کنند و بارها در دفترش این قطعه را برای مراجعان پخش کرد و حتی نسخهای از آن را با خود به ایران آورد و به امام خمینی اهدا کرد. فداییون فلسطینی نیز تا مدتها کاست این اجرا را بین خودشان دست به دست میکردند.
ابوالعلا در این اجرای تاریخی، با نام شهرهای ایران، حکایت پایان ظلم را ترسیم میکند: “و تبریز چون رستاخیزی بر سرکشی و ستم شورید/ و بنای کاخ ظلم با زلزلهای از اهواز به لرزه درآمد/ شب تاریک آبادان رفت/ و نور انقلاب در شیراز روشن شد/ طوفانی از بادهای شرقی در ایران وزیدن گرفت/ پس از سالهایی که در انتظار آن بودیم/ ملت ایران با پیر و جوان به میدان آمد/ و انقلاب کرد و ظلم و ذلت را نپذیرفت“
الحسون در وصف اسلام انقلابی امام خمینی که در تقابل با اسلام تاجران دین قرار دارد، با اشاره به تقابل خیمه امام در نوفل لوشاتو با کاخ شاهنشاهی میخواند: “ایران؛ ای خلق انقلابی/ و ای خمینی برپاگر عهد آسمان و عهد ملت با صدق اعمالت/ به حق که از تو ندای قرآن طنینافکن شده/ به سوی خدا خواندی و با انجیل نماز کردی/ و پرده از چهرهی تاجران ادیان برافکندی/ همانهایی که وجدان خویش در بازار حراج کردند/ خمینی از خیمهاش در فرانسه شجاعان را برانگیخت/ با کلمهی حق و دستهای خالی/ شاهنشاه و یاران او را به مبارزه فراخواند/ مردان کارتر و اوباش او را“
اما شکستن هیمنهی آمریکا شورانگیزترین بخش اجرای ابوالعلاست: “آفرین بر خمینی و ایران/ خداوند به او و ملتش عزت دهد و این پیروزی مبارک آنها باشد/ همانها با جان خویش فداکاری کردند و از خون مایه گذاشتند و تسلیم شدن را نپذیرفتند/ و با انقلاب خود غل و زنجیر را گسستند/ و بت کارتر را شکستند” او این موفقیت را انگیزهای برای مبارزه فلسطینیان قلمداد میکند و آن را در امتداد شکست آمریکا در ویتنام توصیف مینماید و معتقد است که دیگر آمریکا پلیس جهان نیست و ابهتش فروریخته است.
یوسف الحسون آرمانهای انقلاب ایران را از زبان امام خمینی چنین بیان میکند: “خمینی گفت دین تنها برای خداست/ و نه به تجاوز به ملتها و سرزمینهایشان/ نه به پیمانهای تحقیرآمیز و مجریان آنها/ نه به جاسوسی از مردم/ نه به پنتاگون/ نه به سلطه بر آزادی انسان/ نه به تحقیر و غارت و تاراج اموال او/ نه شاهی باقی میماند و نه ساواک/ نه به آن خبیث پست و لعنت خورده/ نه به برژینسکی، بی هیچ کم و کاستی“
او در نهایت، سرنوشت شاه را عبرتی برای وابستگان آمریکا در منطقه میداند و پیام روشن انقلاب ایران به حکام خودکامه منطقه را چنین میسراید:”فتح عیونک و شوف الشاه شو مالو/ و شوف الخمینی و شوف الشعب فی إیران/ اسأل على کل حاکم شین مثل شاه/ و کل زمیلو حلق و الدور خلالو“
منبع : قدس ، محمد اصغری ، 14/11/1399