آن زمانی که دولت بریتانیا و دربار این کشور نقشه تشکیل کشور غیرقانونی اسرائیل را کشیدند تا با کشتار و ایجاد وحشت و تطمیع، دولت قانونی فلسطین را سرنگون کنند و یهودیانِ عمدتا اروپایی را به سرزمین مقدس فلسطین کوچ دهدند تا یک دولت یهودی در دل منطقه اکثرا مسلمان نشین خاورمیانه تشکیل دهند و از رهگذر این جنایت، بتوانند بر منابع نفتی و گازی این منطقه مسلط شوند، فکرش را هم نمیکردند که لابی صهیونیستها نقشه اربابی را کشیده تا با دست مالیدن به چراغ جادوی سیاست و قدرت، غولی به نام آمریکا نمایان شود و در خدمت اربابش، AIPAC درآید.
آنچه که در طول 6 دهه آخیر شاهد آن هستیم، وجود غول چراغ جادویی به نام دولت ایالات متحده آمریکا و اربابی به نام AIPAC و اسرائیل میباشد. اربابی که این غول را در خدمت خود گرفته و هر آن کس که خواهان اشغال پستی مهم در سیاست و بازرگانی در ایالات متحده و از آن طریق در جهان است، لاجرم میبایست، ابتدا داغ اطاعت و عبودیت ارباب را بر پیشانی داشته و تعهد کاملی در خصوص تبعیت از فرامین ارباب در هر کجا و هر مقولهای را بدست داشته باشد.
بارها و بارها اتفاق افتاده است که این تبعیت و تعهد، بصورت آشکاری با منافع مردم آمریکا و کشور ایالات متحده در تضاد بوده است، اما آن رئیسجمهور، آن نماینده پارلمان یا سنا، وظیفه داشته است که منافع ارباب را ترجیح داده و تازه این مسئله را بصورتی برای مردم ایالات متحده توضیح دهد که همه بپذیرند که آنچه انجام میشود در راستای منافع کشور ایالات متحده است. نتیجه این تضاد منافع بعد از چند دهه تداوم در دهه اخیر سر بیرون زده و نتیجه این شده که مردم متوجه شوند که این راه که دهههای متوالی دولتهای ایالات متحده رفتهاند، منجر به فاصله طبقاتی عمیق در جامعه ایالات متحده گردیده است.
از طرفی همه میدانند که لابیهای دیگری نیز در تصمیمگیریهای دولتهای ایالات متحده نفوذ دارند، اما لابی AIPAC هرگز اجازه نداده است که لابیهای به ظاهر رقیب بصورتی اثر گذاری داشته باشند که منافع آنان بخطر بیافتد. لابیهای اعراب، لابیهای روس و … از این دسته هستند.
در سال 2016 و انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، لابی AIPAC احساس نگرانی شدیدی داشت که مبادا، آگاهی و رشد اطلاعاتی مردم آمریکا و آن دسته که در اثر اربابی آنها دچار خسران گردیدهاند، مسیری و جهتی را در سیاست ایالات متحده شکل دهند که دیگر این غول چراغ جادو حرفهای ارباب انحصاری خود را آنچنان که باید و شاید، نخواند و اجرا نکند، پس بنابر این رفتند سراغ یک شومن بظاهر محبوب در این کشور و او را سپر بلای خود کردند و با تقویت احساسات نژادپرستانه که خود ید طولایی در آن دارند، برای او که قرار بود با سیاستهای پوپولیستی نبض آرا جامعه آمریکا را در دست بگیرد، طرفدار و حامی جور کردند. در میانه کارزار این آقای شومن متوجه شد که یک بازیچه بیش نیست، اما سعی در گردنکشی هم نکرد که هیچ، بلکه کاملا طبق خواست ارباب، هر آنچه را وا میخواست، بی کم و کاستی انجام داد. کارهایی را انجام داد که شاید به علت آنچه بنده آن را حجب سیاسی میخوانم، دولتهای دیگر ایالات متحده از انجام آنها اکراه داشتند، مانند انتقال سفارت ایالات متحده به قدس اشغالی، تشویق علنی دولتهای بیلیاقت عربی به ایجاد رابطه با اسرائیل، ترور سردار سلیمانی، حمله علنی اقتصادی به چین و فشارهای بیسابقه به ایران و خروج از انواع و اقسام معاهدههای بین المللی که خروج از خیلی از آنها تنها به نفع صنایعی بود که صهیونیستهای سرمایه دار از قِبَل حضور ایالات متحده در آن معاهدهها در حال ضرر دادن بودند.
در حال حاضر، AIPAC از سیاست بسیار خطرناک ایجاد دو دستگی در جامعه آمریکا و بخصوص تهییج و تحریک قشر نژادپرست ایالات متحده که با استناد به انتخابات اخیر، کم هم نیستند، به عنوان حربه ای بسیار موثر، به عنوان اهرم فشار بر Administration ایالات متحده استفاده میکند.
اما آنچه باید دولتهای جدید ایالات متحده بدانند این است که دیگر در جهان کنونی، تاریخ مصرف مولودهای غیرقانونی مثل اسرائیل، گذشته است. و هر چه دولتهای جدید ایالات متحده مانند غول چراغ جادو، بی قید و شرط به آن ارباب دروغگو، گوش فرا دهند، هم ایالات متحده و هم همه جهان را در خطر نابودی قرار خواهند داد. دروغگو بودن ارباب، دیگر بر سیاستمداران آمریکایی هم روشن شده است. اما همچنان بر اساس سنت عمل میکنند و کسی بدون کسب اجازه از ارباب، قدم به عرصه رقابت انتخاباتی ایالات متحده نمیگذارد.
منبع : الف ، امیر اسد حسینی، 25/01/1400