روزنامه نیویورک تایمز آمریکا در گزارشی به بررسی داستان 67 کودک فلسطینی ساکن نوار غزه پرداخته که به شیوهای بیرحمانه در جریان جنگ 11 روزه توسط هواپیماهای اسرائیلی به شهادت رسیده و گل عمر آنها خیلی زود پر پر شد.
به گزارش مرکز اطلاع رسانی فلسطین، در این گزارش آمده است:
حماده 13 ساله به همراه عمار پسر عموی 10 سالهاش در حال بازگشت از نزد آرایشگر بودند. یحیی 13 ساله برای خرید بستنی رفته بود. اجساد امیره 6 ساله، اسلام 8 ساله و محمد 9 ماهه در کنار مادرشان زیر آوار منزلشان پیدا شد. اینها اسامی و داستان کودکانی است که قربانی جنگ در نوار غزه شدند.
وقتی از بیشتر والدین این کودکان در مورد احساساتشان سوال میشود به آرامی پاسخ میدهند «این اراده خداوند بوده است». آنها میگفتند فرزندانشان دوست داشتهاند پزشک، هنرمند یا فرمانده نظامی شوند. در جریان 11 روز جنگ رژیم صهیونیستی و مقاومت در ماه جاری میلادی 67 کودک در نوار غزه کشته شدند و تنها دو کودک صهیونیست کشته شد. سائد عسلیه راننده تاکسی از منطقه جبالیا که فرزندش 10 سال داشت میگوید: هنوز برای من سخت است که این اتفاق را باور کنم و مرتب برای خود یادآوری میکنم که این اراده خداوند بوده است.
کودکان غزه عموماً دچار ضعف جسمانی هستند چرا که معمولاً در فقر به سر برده و در خانوادههایی زندگی میکنند که با بیکاری دست به گریبان هستند. آنها نمیتوانند به آسانی از غزه خارج شده و یا وارد آن شوند و دائماً با ترس از جنگ زندگی میکنند. کودکانی که در 15 سالگی به سر میبرند شاهد 4 جنگ در زندگی خود بودهاند. تقریباً تمام ساکنان غزه حداقل یک نفر را میشناسد که در جنگ شهید شده است.
علا ابو حزابله پزشک اطفال ساکن شهر غزه میگوید: وقتی به کودکانی که شهید شدند فکر میکنم به یاد کودکانی که نجات یافته نیز میافتم، کودکانی که از زیر آوارها نجات یافتند اما دست یا پای خود را از دست دادند یا کودکانی که به مدرسه بازگشتند اما جای برخی از دوستان خود را خالی دیدند.
در یکی از روزهای آغازین جنگ اخیر حماده العمور 13 ساله به همراه پسر عموی 10 سالهاش بنابر عادت معمول پیش از اتمام ماه رمضان برای اصلاح موهای خود به آرایشگاه مراجعه کردند. عطیه العمور پدر حماده گفت: آنها در خان یونس در راه بازگشت به منزل بودند که یک حمله هوایی انجام میشود، من شاهد فوت فرزند خود بودم، ای کاش این اتفاق دردناک را نمیدیدم.
بسیاری از کودکان شهید فلسطینی در حملات هوایی ارتش رژیم صهیونیستی مجروح شدند اما موارد استثنایی نیز در این مورد وجود دارد. بر اساس تحقیقات اولیه انجام شده توسط سازمان بین المللی حقوق کودکان فلسطین (DCIP) حداقل دو کودک در غزه – براء الغربالی و مصطفی عابد – با موشکهای شلیک شده فلسطینی که در نوار غزه سقوط کرد کشته شدند.
حامد پدر محمود طلبه ۱۲ ساله گفت: او یک دانش آموز ممتاز بود و علاقمند به درس بود و آرزو داشت مهندس مکانیک شود، معمولاً در کارهای منزل مشارکت میکرد و خرید خانه را انجام میداد و برای برادران و خواهرانش ساندویچ درست میکرد و در نظافت منزل کمک میکرد. پدر محمود گفت: او ستون فقرات خانواده ما بود و در هر کاری به او تکیه میکردیم و اعتماد داشتیم، در شب آخر ماه رمضان برای کمک به یکی از پسر عموهایش که سالن آرایشگری داشت نزد او رفت، محمود هنگامی که در ورودی یک مغازه ایستاده بود از ناحیه سر و گردن مورد اصابت ترکش قرار گرفت و پس از دو روز فوت کرد. پدر محمود گفت: فرزندم آینده روشنی داشت اما این آینده با او در قبر دفن شد.
یحیی خلیفه ۱۳ ساله دیگر کودک فلسطینی ساکن غزه است که دوچرخه سواری را دوست داشت، سوره هایی از قرآن را حفظ بود و آرزو داشت که روزی مسجد الاقصی را زیارت کند. مازن خلیفه پدر یحیی گفت: او نوجوان معصوم و مهربانی بود، یحیی برای انجام کاری سریعاً از منزل خارج شد و گفت در راه بازگشت برای خانواده ماست و بستنی تهیه میکند اما در یک حمله هوایی به شهادت رسید.
این حادثه کمی پس از نیمه شب در بیت لاهیا اتفاق افتاده است. سه کودک ترسان که خود را در آغوش مادر جای داده بودند. محمد زین العطار 9 ماهه، امیره خواهر ۶ ساله اش و اسلام 8 ساله. آنها در ورودی آپارتمان خود در طبقه همکف دچار حادثه شده بودند. پدر محمد گفت: خانواده من نتوانستند فرار کنند و در چند دقیقه ساختمان فرو ریخت. اما پدر خانواده توانست از زیر آوار جان سالم به در بَرد ولی یک ستون سیمانی روی همسر و فرزندانش سقوط کرد. بچهها در حالی که مادر کودکان هنوز آنان را در آغوش داشت از زیر آوار پیدا شدند.
کارشناسان بهداشت روانی و سازمانهای مستقلی که با کودکان غزه در ارتباط هستند میگویند کودکان غزه با اضطراب پس از سانحه و نگرانی و ترس مزمن دست و پنجه نرم میکنند که این مشکلات میتواند به کابوس و رفتارهای پرخاشگرانه یا مخرب نسبت به خودشان منتهی شود.
صهیب الحدیدی ۱۲ ساله با والدین خود و ۴ خواهر و برادر در اردوگاه آوارگان الشاطی زندگی میکرد. او به مشاهده پرندگان علاقمند و یک طوطی کوچک داشت که آن را برای نشستن روی کتف خود آموزش داده بود. عبدالله الحدیدی پسر عموی صهیب گفت: او دوست داشت هنگامی که بزرگ میشود از حیوانات مراقبت کند. یحیی 10 ساله برادر صهیب نوجوانی خجالتی بود که دوچرخه سواری و بازی با گربهها را دوست دارد. اسامه ۵ ساله یک طراح مد برای خانواده محسوب میشد، او عادت داشت لباسهای خود را مرتب عوض کند و تاکید داشت اینگونه زیباتر به نظر میرسد. پسر عمویش گفت: او اهتمام زیادی به تغییر لباسهایش داشت و تقریباً هر دو ساعت یک بار لباس خود را عوض میکرد. این دو برادر در منزل عموی خود خوابیده بودند که این خانه با یک بمب اسرائیلی هدف قرار گرفت و در این حادثه علاوه بر این دو مادر، خاله و ۴ پسر عموی آنها نیز کشته شدند.
خانواده الکولک در دو ساختمان مسکونی مجاور یکدیگر در خیابان الوحده یکی از خیابانهای اصلی غزه زندگی میکردند. در ۱۶ می ساعت ۱ بامداد بر اثر بمباران ارتش رژیم صهیونیستی این دو ساختمان به صورت کامل تخریب شده و بیش از ۲۰ نفر از اعضای خانواده که در این دو ساختمان حضور داشتند کشته شدند. در میان آنها ۸ کودک به نام های یارا 9 ساله، حلا ۱۲ ساله، رولا 5 ساله، زید ۵ ساله، قصی 6 ماهه، آدم 3 ساله، احمد ۱۵ ساله و هناء ۱۴ ساله وجود داشتند. وسیم الکولک که از این حادثه نجات یافته گفت: تصور این اتفاق ممکن نیست و بالاتر از هر عذاب و رنج است.
دیما الافرنجی ۱۵ ساله دختر بزرگ و نور چشم پدر بود. پدر دیما گفت: او یکی از بهترین دانش آموزان سال تحصیلی بود و انگلیسی و فرانسه را به راحتی تکلم میکرد و آرزو داشت در رشته پزشکی تحصیل نماید او دختری بسیار خوب و قهرمان در زبان خارجی بود. پدر دیما افزود: برادر دیما که ۱۳ سال سن داشت پسر با هوشی بود و به تمام سوالات درسی پاسخ میداد، پسرم به فوتبال و گوش دادن به موسیقی علاقه داشت و آرزو میکرد مهندس کامپیوتر شود. میرا خواهر ۱۱ ساله او علاقه داشت دندانپزشک شود، امیر نیز دیگر فرزند من بود که 9 سال داشت و همیشه میخندید و به فوتبال علاقه زیادی داشت، چهار فرزندم به همراه مادرشان در حمله هوایی ۱۶ می کشته شدند.
دیر وقت بود و جشنهای ماه رمضان به پایان رسیده بود اما دانا که 9 سال داشت و خواهر 5 سالهاش لانا داشت اصرار داشتند همچنان لباسهای جدید خود که برای عید خرید بودند را بر تن داشته باشند. رائد پسرعمویشان با تلفن همراه خود از آنان عکس میگرفت در حالی که دو برادر کوچک شان یحیی ۴ ساله و زین 2 ساله از کنار آنها را تماشا میکردند. عموی دانا و لانا گفت: برای تهیه تنقلات و شکلات برای خانواده مدت کوتاهی منزل را ترک کردم و پس از آن ساختمان منزل مورد حمله قرار گرفت و 4 کودکی که در آن بودند به همراه مادرشان کشته شدند. وی گفت: بسیار متاسفم، که چرا منزل را ترک کردم.
پسر عموی تالا ابوالعوف ۱۳ ساله گفت: عمویم دکتر ایمن ابوالعوف معمولاً دخترش را کهکشان صدا میزد چرا که پدرش میگفت پوست بدن او کمی شکلات رنگ بود، او دختر شوخ طبعی بود و دوست داشت با دیگران شوخی کند.
رفیف ابو دیار 10 ساله نقاشی را دوست داشت او تصویر یکی از برج هایی که در ابتدای عملیات نظامی رژیم صهیونیستی در غزه تخریب شده بود را کشید. کشیدن آن نقاشی را زمانی شروع کرد که مادرش با او تماس گرفت تا برای خوردن غذا به خانه برود. مادر رفیف گفت: او به همراه ۱۳ عضو دیگر خانواده در حیاط منزل مشغول خوردن غذا شد پس از چند دقیقه ساختمان مجاور منزل ما بمباران شد و رفیف و یکی از عموهایش مورد اصابت ترکشهای بتنی قرار گرفته و کشته شدند
هویت کودکان کشته شده و تصاویر و شرایط فوت آنها از طریق مراجعه به نزدیکان آنان، معلمین غزه، سازمانهای حقوقی بین المللی، مسئولان فلسطینی، شبکههای اجتماعی و رسانههای فلسطینی غزه و اسرائیل کشف شده است و بیشتر جزئیات از طریق منابع مختلف جمع آوری شده است.
بیشتر ساکنان غزه فاقد اتاقهای امن یا پناهگاه هستند و در زمان وخامت اوضاع بسیاری از آنان به مدارس سازمان ملل متحد پناهنده شده اما این مدارس نیز بمباران می شود در نتیجه این احساس در میان ساکنان غزه وجود دارد که هر کسی امکان دارد در هر مکانی کشته شود.
این حادثه کمی پس از نیمه شب در بیت لاهیا اتفاق افتاده است. سه کودک ترسان که خود را در آغوش مادر جای داده بودند. محمد زین العطار 9 ماهه، امیره خواهر ۶ ساله اش و اسلام 8 ساله. آنها در ورودی آپارتمان خود در طبقه همکف دچار حادثه شده بودند. پدر محمد گفت: خانواده من نتوانستند فرار کنند و در چند دقیقه ساختمان فرو ریخت. اما پدر خانواده توانست از زیر آوار جان سالم به در بَرد ولی یک ستون سیمانی روی همسر و فرزندانش سقوط کرد. بچهها در حالی که مادر کودکان هنوز آنان را در آغوش داشت از زیر آوار پیدا شدند.
کارشناسان بهداشت روانی و سازمانهای مستقلی که با کودکان غزه در ارتباط هستند میگویند کودکان غزه با اضطراب پس از سانحه و نگرانی و ترس مزمن دست و پنجه نرم میکنند که این مشکلات میتواند به کابوس و رفتارهای پرخاشگرانه یا مخرب نسبت به خودشان منتهی شود.
صهیب الحدیدی ۱۲ ساله با والدین خود و ۴ خواهر و برادر در اردوگاه آوارگان الشاطی زندگی میکرد. او به مشاهده پرندگان علاقمند و یک طوطی کوچک داشت که آن را برای نشستن روی کتف خود آموزش داده بود. عبدالله الحدیدی پسر عموی صهیب گفت: او دوست داشت هنگامی که بزرگ میشود از حیوانات مراقبت کند. یحیی 10 ساله برادر صهیب نوجوانی خجالتی بود که دوچرخه سواری و بازی با گربهها را دوست دارد. اسامه ۵ ساله یک طراح مد برای خانواده محسوب میشد، او عادت داشت لباسهای خود را مرتب عوض کند و تاکید داشت اینگونه زیباتر به نظر میرسد. پسر عمویش گفت: او اهتمام زیادی به تغییر لباسهایش داشت و تقریباً هر دو ساعت یک بار لباس خود را عوض میکرد. این دو برادر در منزل عموی خود خوابیده بودند که این خانه با یک بمب اسرائیلی هدف قرار گرفت و در این حادثه علاوه بر این دو مادر، خاله و ۴ پسر عموی آنها نیز کشته شدند.
خانواده الکولک در دو ساختمان مسکونی مجاور یکدیگر در خیابان الوحده یکی از خیابانهای اصلی غزه زندگی میکردند. در ۱۶ می ساعت ۱ بامداد بر اثر بمباران ارتش رژیم صهیونیستی این دو ساختمان به صورت کامل تخریب شده و بیش از ۲۰ نفر از اعضای خانواده که در این دو ساختمان حضور داشتند کشته شدند. در میان آنها ۸ کودک به نام های یارا 9 ساله، حلا ۱۲ ساله، رولا 5 ساله، زید ۵ ساله، قصی 6 ماهه، آدم 3 ساله، احمد ۱۵ ساله و هناء ۱۴ ساله وجود داشتند. وسیم الکولک که از این حادثه نجات یافته گفت: تصور این اتفاق ممکن نیست و بالاتر از هر عذاب و رنج است.
دیما الافرنجی ۱۵ ساله دختر بزرگ و نور چشم پدر بود. پدر دیما گفت: او یکی از بهترین دانش آموزان سال تحصیلی بود و انگلیسی و فرانسه را به راحتی تکلم میکرد و آرزو داشت در رشته پزشکی تحصیل نماید او دختری بسیار خوب و قهرمان در زبان خارجی بود. پدر دیما افزود: برادر دیما که ۱۳ سال سن داشت پسر با هوشی بود و به تمام سوالات درسی پاسخ میداد، پسرم به فوتبال و گوش دادن به موسیقی علاقه داشت و آرزو میکرد مهندس کامپیوتر شود. میرا خواهر ۱۱ ساله او علاقه داشت دندانپزشک شود، امیر نیز دیگر فرزند من بود که 9 سال داشت و همیشه میخندید و به فوتبال علاقه زیادی داشت، چهار فرزندم به همراه مادرشان در حمله هوایی ۱۶ می کشته شدند.
دیر وقت بود و جشنهای ماه رمضان به پایان رسیده بود اما دانا که 9 سال داشت و خواهر 5 سالهاش لانا داشت اصرار داشتند همچنان لباسهای جدید خود که برای عید خرید بودند را بر تن داشته باشند. رائد پسرعمویشان با تلفن همراه خود از آنان عکس میگرفت در حالی که دو برادر کوچک شان یحیی ۴ ساله و زین 2 ساله از کنار آنها را تماشا میکردند. عموی دانا و لانا گفت: برای تهیه تنقلات و شکلات برای خانواده مدت کوتاهی منزل را ترک کردم و پس از آن ساختمان منزل مورد حمله قرار گرفت و 4 کودکی که در آن بودند به همراه مادرشان کشته شدند. وی گفت: بسیار متاسفم، که چرا منزل را ترک کردم.
پسر عموی تالا ابوالعوف ۱۳ ساله گفت: عمویم دکتر ایمن ابوالعوف معمولاً دخترش را کهکشان صدا میزد چرا که پدرش میگفت پوست بدن او کمی شکلات رنگ بود، او دختر شوخ طبعی بود و دوست داشت با دیگران شوخی کند.
رفیف ابو دیار 10 ساله نقاشی را دوست داشت او تصویر یکی از برج هایی که در ابتدای عملیات نظامی رژیم صهیونیستی در غزه تخریب شده بود را کشید. کشیدن آن نقاشی را زمانی شروع کرد که مادرش با او تماس گرفت تا برای خوردن غذا به خانه برود. مادر رفیف گفت: او به همراه ۱۳ عضو دیگر خانواده در حیاط منزل مشغول خوردن غذا شد پس از چند دقیقه ساختمان مجاور منزل ما بمباران شد و رفیف و یکی از عموهایش مورد اصابت ترکشهای بتنی قرار گرفته و کشته شدند.
۱۹ می تنها یک روز پیش از اعلام آتش بس دیما عسلیه ۱۰ ساله در حالی که از منزل خواهرش به خانه خود میرفت و یک فِر برقی برای پخت پیتزا همراه خود داشت. سعید عسلیه پدر دیما گفت: آن فِر کوچک به اندازه یک توپ فوتبال بود و خانواده از آن برای طبخ نان استفاده میکردند، پهپادهای اسرائیلی بر فراز این مکان به پرواز درآمده و انفجاری اتفاق افتاد که در جریان آن دخترم کشته شد. پدر دیما در حالی که عکس فرزندش را در دست داشت گفت: تصویر او را میبینی؟ او سزاوار آن است که برایش عزاداری کنیم.