پدیده «گروههای مشترک المنافع (Interest Groups)» پدیدهای تاریخی است که بیشتر تمدنها در سطوح و دورانهای مختلف با آن آشنایی دارند. با وجود آنکه برخی از صاحب نظران و پژوهشگران میان گروههای مشترک المنافع، گروههای فشار (Pressure Groups) و لابی تفاوت قائل هستند اما تمامی آنها در یک ویژگی اشتراک دارند و آن اقدام برای تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم بر تصمیمات دولتی در راستای ارائه خدمت به طرف معین داخلی یا خارجی است. این گروهها برای موفقیت خود از راهکارهای ذیل استفاده میکنند:
1- وارد کردن موضوعات مشخص در دستور کار دولت و البته ارائه آن به دولت به گونهای که بر روند تصمیم گیری در راستای اهداف مورد نظر گروههای فشار تاثیر گذار باشد.
2- ارائه اطلاعات موضوع مورد نظر به نهادهای دولتی مربوطه به ویژه اطلاعاتی که از اهداف گروه فشار حمایت کرده و موضع افراد مدافع این گروهها را تقویت میکند.
3- راهاندازی پویشهای تبلیغاتی برای تاثیرگذاری بر رای دهندگان در زمان انتخابات یا مقامات تصمیم گیر مرتبط با اهداف گروههای فشار.
4- تلاش گروههای فشار برای تاکید بر این مسئله که اقدامات آنان خدمت به عموم جامعه است در حالی که این فعالیتها تنها خدمت به منافع گروههایی مشخص است.
این پدیده پس از جنگ جهانی دوم و تحت فشار روند جهانی سازی افزایش یافت و تداخل شدید میان منافع کشورها را در پی داشته و منجر به درنوردیدن مرزهای کشورها و جوامع در بخشهایی چون اقتصادی، فناوری، آموزشی و … گردید.
آمریکا از جمله کشورهایی است که نقش آفرینی گروههای دارای منافع مشترک در شکلگیری سیاستهای داخلی و بین المللی آن به روشنی قابل مشاهده است. با وجود آنکه تصمیم گیری در آمریکا از جهتی نتیجه روند چانه زنی میان همین گروهها است لابی یهود نیز یکی از این گروهها بوده که بحثهای زیادی در مورد میزان تاثیر گذاری آن در روند تصمیم گیری آمریکا، گستره اقدام آن، منابع تامین مالی و میزان مشارکت در آن انجام شده است. البته ذکر این نکته لازم است که در آمریکا لابیهای دیگری نیز وجود دارد که در برخی جوانب تصمیمات اتخاذی و در بعضی شرایط از تاثیر گذاری قابل توجهی در روند شکل گیری تصمیمات این کشور برخوردارند چنانچه هم اکنون گروههای فشار تایوانی یا شرکتهای اسلحه سازی و نفتی واجد چنین ظرفیتهایی هستند.
1- لابی یهودی و نقش آن در تصمیمات استراتژیک آمریکا:
از جمله شاخصههای قابل توجه در بررسی وزن لابی یهودی میزان توانایی این لابی در اتخاذ یک نگرش واحد در مسائل سیاسی مرتبط با روابط آمریکا و اسرائیل است در حالی که بیشتر پژوهشهای معاصر در این خصوص به ملاحظات ذیل اشاره دارند:
1- تضاد در رویکردهای سیاسی یهودیان آمریکا از جمله نگاه آنان به اسرائیل علاوه بر تضاد میان آنان و یهودیان اسرائیل به ویژه در مسائل اساسی مربوط به نزاع عربی – اسرائیلی.
2- توجه به این نکته ضروری است که اعضای گروههای فشار حامی اسرائیل تنها منحصر به یهودیان نبوده بلکه در این گروهها مسیحیان (به ویژه مسیحیان انجلیکان) نیز حضور دارند. یکی از مهمترین گروههای فشار مسیحی حامی اسرائیل «مسیحیان متحد برای اسرائیل (Christians United for Israel)» است که تعداد اعضای آن بیش از 5 میلیون نفر بوده و توسط یکی از کلیساهای مسیحی تگزاس پایه گذاری شده است.
3- در میان یهودیان آمریکایی برخی مخالف سیاستهای اسرائیل بوده و یا حتی اصولاً هیچ علاقه و پایبندی به گروههای فشار ندارند، این به معنای آن است که اصطلاح لابی یهودی یا اسرائیلی یک تعبیر مبهم است. برای مثال کافی است به این مسئله اشاره شود که 44 درصد از یهودیان نیویورک (که بزرگترین تجمع یهودیان جهان پس از اسرائیل است) با نهادهای مذهبی یا غیر مذهبی یهودی هیچ ارتباطی ندارند. چنانچه شخصیتهای یهودی دارای تجربه در همکاری با گروههای فشار یهودی که از جمله منتسبین به این گروهها هستند انتقاد از عملکرد آنها را آغاز کرده و حتی از جمله حامیان ایجاد توازن در سیاستهای خاورمیانهای آمریکا به شمار میروند.
2- مولفههای قدرت لابی یهودی:
ابزارهای قدرت لابی یهودی که میتواند بر تصمیمات آمریکا به ویژه تصمیمات استراتژیک آن و همچنین افکار عمومی این کشور تاثیر گذار باشد را میتوان مولفههای ذیل دانست:
الف- نفوذ مالی: با بررسی کمکهای مالی گروههای فشار یهودی به کمپینهای انتخاباتی ریاست جمهوری و مجلس قانون گذاری آمریکا مشخص میشود که به عنوان مثال در سالهای 2016 تا 2020 (دوره دونالد ترامپ) این گروهها حدود 137 میلیون دلار حمایت مالی انجام دادهاند. این کمکها در سال 2018 برای کمک به 269 نامزد نمایندگی در مجلس نمایندگان و 57 نامزد نمایندگی در مجلس سنا اعطا شده است. این در حالی است که 3 کشور عربی قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در همین مدت زمانی 4 ساله حدود 379 میلیون دلار برای مقامات آمریکایی با هدف حمایت از این کشورها علیه طرفهای مختلف مد نظر آنان هزینه کردهاند. کمیته امور عمومی آمریکا – اسرائیل (آیپاک AIPAC)، کنفرانس روسای سازمانهای بزرگ یهودی – آمریکایی (Conference of Presidents of Major American Jewish Organizations)، مسیحیان متحد برای اسرائیل (Christians United for Israel)، سازمان صهیونیستی – آمریکایی (Zionist Organization of America)، مرکز یهودی امنیت ملی آمریکا (Jewish Institute for National Security of America)، موسسه دفاع از دموکراسی (Foundation for Defense of Democracies) و گروه جی استریت (J Street) از جمله گروههای فشار یهودی هستند که چنین هزینههایی را انجام میدهند.
برنامه سیاسی دولت چین برای سازمان فضایی این کشور به تاثیر اسرائیل بر سیاستهای آمریکا از طریق نفوذ مالی یهودیان اشاره میکند. در این برنامه آمده است که 18 نفر از 40 شخصیت اول ثروتمند جهان یهودی هستند و نفوذ آنان به نهادهای صنعتی، مالی، رسانهای و بخشهای مرتبط با اینترنت توسعه یافته است.
اما نکته قابل توجه در اینجا آن است که نباید در ارزیابی میزان دخالتهای مالی لابی یهودی در عرصههای مختلف دچار مبالغه شد چرا که در جریان تعیین 50 لابی برتر حامی نامزدهای انتخاباتی در آمریکا متوجه میشویم که لابی یهودی در جایگاه 30 قرار دارد، البته این با توجه به آن است که میزان کمکهای مالی این لابی به ویژه پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی افزایش پیدا کرده است.
ب- نفوذ رسانهای: لابی یهودی در این عرصه برای استفاده از پیامهای رسانهای جهت توجیه سیاستهای اسرائیل و تاثیر گذاری بر افکار عمومی آمریکا تلاش میکند. آنان این هدف را از طریق ترویج افکار و عقاید مشخص شده در راستای منافع اسرائیل یا متهم کردن منتقدان سیاستهای اسرائیل به یهود ستیزی پیگیری مینمایند. نمونههای این تاثیر گذاری در جریان اعمال فشارهای مستقیم یا غیر مستقیم به رسانهها برای سانسور اخبار و تصاویر مضر برای اسرائیل و یا تمرکز برای وارونه جلوه دادن حقایق در مورد آن است. به عنوان مثال نمودار ارائه شده در خصوص تعداد کشتههای فلسطینی و اسرائیلی در انتفاضه سال 2000 توسط روزنامه نیویورک تایمز (The New York Times) تنها بیانگر 37 درصد از مجموع کشتههای فلسطینی بود و در مقابل شاخص ارائه شده در این نمودار برای کشتههای اسرائیلی حاکی از میزان 105 درصدی کشتهها در مدت مشابه بود و این به معنای آن است که شاخص ارائه شده توسط این رسانه آمریکایی به دنبال آن است که تعداد کشتههای اسرائیلی را بیشتر از میزان واقعی آن نشان دهد. در سر مقالههای روزنامهها و برنامههای گفتگو محور رسانههای وابسته به گروههای فشار نقطه نظراتی ارائه میشود که توجیه کننده سیاستهای اسرائیلی علیه فلسطینیان یا عربها به طور کلی است و آنها را از طریق رسانهها و دانشگاهها به مخاطبین ارائه میکنند علاوه بر آنکه ارائه اطلاعات همسو با سیاستهای اسرائیل به موسسات رسانهای و ایجاد پویشهای رسانهای و تبلیغاتی علیه نویسندگان و نهادها و موسساتی که علیه سیاستهای اسرائیل موضع گیری مینمایند راهکارهای دیگری است که به آن متوسل میشوند.
ج- نفوذ انتخاباتی: گروههای فشار یهودی از یهودیان میخواهند تا ضمن مشارکت فعال در انتخابات به نامزد معین و مد نظر خود رای دهند. بررسی نتایج انتخابات و نسبت مشارکت یهودیان و رویکردهای آنان در انتخابات آمریکا مسائل ذیل را برای ما روشن میکند:
– نسبت مشارکت یهودیان در انتخابات ریاست جمهوری از سال 1948 (اولین انتخابات پس از تاسیس اسرائیل) تا سال 2020 حدود 80 درصد بوده که این بیشترین میانگین مشارکت عمومی در جامعه آمریکا به شمار میرود.
– در 21 انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (از زمان تاسیس اسرائیل) همیشه اکثریت آرای یهودیان به نفع نامزدهای دموکرات بوده و این به معنای آن است که یهودیان در تمام انتخاباتها آرای خود را به نفع دموکراتها به صندوق ریختهاند.
– میانگین آرای یهودیان به نامزدهای دموکرات از سال 1948 تا سال 2020 به حدود 71.6 درصد میرسد.
– با وجود جهتگیری کلی یهودیان آمریکا که دادههای مذکور از آن حکایت میکند ما اعتقاد داریم هنگامی که سیاستهای اتخاذ شده توسط روسای جمهور وابسته به حزب جمهوریخواه آمریکا و روسای جمهور دموکرات این کشور در قبال اسرائیل با یکدیگر مقایسه میشوند تفاوت اساسی مشاهده نمیشود. این به معنای آن است تاثیر شرکت یهودیان در انتخابات شواهدی روشن از وجود رابطه میان رویکرد یهودیان در انتخابات و سیاستهای رئیس جمهور منتخب به ما ارائه نمیکند. به عنوان مثال دونالد ترامپ (Donald Trump) نامزد حزب جمهوریخواه تنها به 29 درصد از آرای یهودیان در رقابت با هیلاری کلینتون (Hillary Clinton) دست یافت اما این در حالی است که ترامپ در دوران خود بیشترین حمایتهای لفظی و عملی را از اسرائیل انجام داد. در انتخابات 2020 نیز 76 درصد از آرای یهودیان به جو بایدن (Joe Biden) دموکرات و 24 درصد به ترامپ تعلق گرفت و این با وجود تمام حمایتهایی است که ترامپ در عرصههای سیاسی، اقتصادی و نظامی در دوران ریاست جمهوری از اسرائیل انجام داد. بنابراین ما شاهد هیچ ارتباط مستحکمی میان رویکرد یهودیان در انتخابات و سیاستهای روسای جمهور آمریکا در قبال رابطه با اسرائیل صرف نظر از وابستگی حزبی آنها نیستیم. این فقدان رابطه در نتایج یک پژوهش آکادمیک آمریکایی نیز به چشم میخورد. در این پژوهش به تحلیل محتوای 2000 سخنرانی یا بیانیه روسای جمهور آمریکا از سال 1872 تا سال 2020 پرداخته شده و بر روی بررسی چگونگی تصویر یهودیان در اذهان روسای جمهور آمریکا تمرکز گردیده است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که هیچ رابطهای میان موضع رئیس جمهور در قبال یهودیان یا سیاستهای وی در خصوص اسرائیل و رویکرد یهودیان در انتخابات کنگره (US Congress) یا ریاست جمهوری وجود ندارد. در این پژوهش همچنین سخنان دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا به عنوان شاهدی بر این مسئله آورده شده که در آن یهودیان به دلیل رای دادن به دموکراتها به عدم وفاداری به آمریکا متهم میکند، ترامپ گفت: یهودیانی که به دموکراتها رای دادند یا فاقد دانش هستند یا به آمریکا وفادار نیستند. این سخنان ترامپ در حالی است که وی چنانچه پیش از این گفته شد در دوران ریاست جمهوری خود بیشترین حمایتها را از اسرائیل انجام داد.
3- نمایندگان یهودی در نهادهای تصمیم ساز استراتژیک آمریکا:
بسیاری از پژوهشگران به این مسئله اشاره دارند که یهودیان برای وارد کردن مهرههای مد نظر خود به نهادهای تصمیم سازی استراتژیک آمریکا تلاش زیادی انجام دادهاند. برای مشخص شدن صحت این مسئله لازم است در ابتدا بدانیم که یهودیان ساکن در آمریکا تنها 2.1 درصد از مجموع ساکنان آمریکا را به خود اختصاص میدهند اما در مقایسه این نسبت با تعداد نمایندگان آنها در مراکز تصمیم سازی نکات ذیل برای ما روشن میشود:
1- هیچ فرد یهودی نمیتواند در آمریکا رئیس جمهور شود اما از سوی دیگر 78 درصد از مجموع 46 رئیس جمهور آمریکا تاکنون پروتستان بودهاند. این با وجود آن است که پروتستانها در مجموع 51.3 درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند. تا امروز جان کندی (John Kennedy) و جو بایدن تنها رئیس جمهورهای کاتولیک آمریکا بودهاند و این در حالی است که 23.9 درصد از مردم آمریکا مذهب کاتولیک دارند.
اما توجه به موضوع اختلاف تعداد آرای نامزدهای ریاست جمهوری برای درک اهمیت آرای یهودیان ضروری است. تحلیل نتایج انتخاباتهای ریاست جمهوری آمریکا از سال 1948 تا سال 2020 (که مجموعاً 21 انتخابات بوده) بیانگر مطالب ذیل است:
الف- در 13 انتخابات از مجموع 21 انتخابات یعنی در 61.9 درصد از انتخاباتها رئیس جمهور با برخورداری از 50 درصد از مجموع آرا یا کمتر از این مقدار به پیروزی دست یافته است.
ب- در 5 انتخابات رئیس جمهور با کسب 50 تا 55 درصد آرا به پیروزی رسیده است.
ج- تنها در 3 انتخابات رئیس جمهور با کسب بیش از 55 درصد آرا وارد کاخ سفید شده است.
این به معنای آن است که تفاوت میان نامزد پیروز و شکست خورده در انتخابات معمولاً با تعداد بسیار کمی از آرا ایجاد شده است و همین مسئله به یهودیان اجازه میدهد تا با مشارکت گسترده خود در نتایج انتخابات ریاست جمهوری تاثیر گذار بوده و به مجموع آرا جهت دهی کنند. بنابراین هر چقدر رقابت برای دستیابی به پیروزی شدیدتر بوده و میزان آرای نامزدها به یکدیگر نزدیکتر باشد تاثیر آرای یهودی در نتایج انتخابات بیشتر میشود.
2- اما تعداد نمایندگان یهودی در کنگره آمریکا (اعم از مجلس نمایندگان و سنا) مطابقتی با مجموع ساکنان یهودی آمریکا ندارد. به طور مثال تعداد نمایندگان یهودی در کنگره 105 (1997-1999) تا 117 (2021-2023) مطابق جدول ذیل بوده است:
دوره کنگره |
تعداد یهودیان در مجلس سنا |
تعداد یهودیان در مجلس نمایندگان |
مجموع |
105 |
11 |
25 |
36 |
106 |
11 |
23 |
34 |
107 |
10 |
26 |
36 |
108 |
11 |
26 |
37 |
109 |
11 |
26 |
37 |
110 |
16 |
30 |
46 |
111 |
14 |
31 |
45 |
112 |
13 |
27 |
40 |
113 |
12 |
22 |
34 |
114 |
10 |
19 |
29 |
115 |
9 |
23 |
32 |
116 |
9 |
28 |
27 |
117 |
10 |
28 |
38 |
با تحلیل این جدول برای ما مشخص میشود که میانگین تعداد یهودیان در 13 کنگره اخیر آمریکا 37 نفر از مجموع 535 عضو این نهاد آمریکایی است. این به معنای آن است که یهودیان به طور میانگین 6.91 درصد از کرسیهای کنگره را در اختیار داشتهاند که 3 برابر میزان جمعیت آنان است چرا که یهودیان حدود 2 درصد جمعیت آمریکا را به خود اختصاص دادهاند.
3- نقش آفرینی یهودیان در جایگاه فرمانداری ایالتها (Governors): با وجود اختلافات ایالتها و قوانین اجرایی و روند انتصاب فرماندار در آنها اما 17 فرماندار یهودی از سال 1950 تا سال 2020 منصوب شدهاند. البته در اینجا تعداد فرمانداران یهودی در مقایسه با جمعیت یهودیان در آمریکا از تعداد کمی برخوردار است بر خلاف تعداد نمایندگان آنها در کنگره که پیش از این توضیح داده شد.
4- فقدان نقش آفرینی عربی و عدم استفاده از دیپلماسی تبادل منافع:
هنگامی که منافع آمریکا در کشورهای عربی را با منافع آمریکا در اسرائیل مقایسه میکنیم متوجه میشویم که آمریکا در کشورهای عربی از منافع به مراتب بیشتری نسبت به اسرائیل برخوردار است. این منافع شامل پایگاههای نظامی، حجم صادرات سلاح و بازار تجاری آمریکا در این کشورها میشود. بر اساس آمارهای منتشر شده حجم تبادلات تجاری میان کشورهای عربی و آمریکا در سال 2020 به حدود 45.66 میلیارد دلار بالغ شده و این میزان در سال 2019 در حدود 62.68 میلیارد دلار بوده است. اما در مقابل حجم تجارت آمریکا با اسرائیل در سال 2020 در حدود 10.18 میلیارد دلار و سال قبل از آن نیز 14.40 میلیون دلار بوده است. این به معنای آن است که حجم تجارت آمریکا با کشورهای عربی 4 برابر بیش از تجارت با اسرائیل است. اما با این وجود آمریکا همچنان حاضر نیست نسبت به تبادل منافع خود در کشورهای عربی و اسرائیل اقدام کند. در این خصوص کافی است به مسئله تبادل منافع مائو تسه تونگ (Mao Zedong) در سال 1971 با آمریکا اشاره کرد که طی آن چین حاضر شد در برابر تغییر موضع در قبال جنگ ویتنام آمریکا را برای اخراج تایوان از سازمان ملل متحد متقاعد کند. حال سوال مطرح شده در این خصوص آن است که اگر کشورهای عربی آمریکا را در برابر دو گزینه حفظ منافع مشترک با خود یا منافع مشترک با اسرائیل قرار دهند آیا لابی یهودی میتواند آمریکا را به سوی اتخاذ گزینه غیر واقع بینانه سوق دهد؟ که من معتقدم لابی یهودی از چنین قدرتی برخوردار نیست.
5- تصمیم آمریکا هنگام تعارض منافع با اسرائیل:
معتقدم برای قضاوت در مورد وزن لابی یهودی در روند تصمیم گیری آمریکا باید دو مورد اساسی را در نظر داشت که عبارتند از:
الف- نباید این طور تصور شود که انطباق منافع استراتژیک آمریکا و اسرائیل به طور همیشگی و لزوماً ناشی از تلاشهای لابی یهودی است بلکه این انطباق ناشی از واقعیتهای موجود و ضرورتهای مدیریت سیاست خارجی هر کدام از طرفین این رابطه است.
ب- تعیین وزن این لابی در روند تصمیم گیری آمریکا باید هنگام تعارض منافع آمریکا و اسرائیل انجام شود تا میزان تاثیر این لابی در سازگار نمودن این تصمیمات با منافع اسرائیل علیرغم تعارض با منافع آمریکا سنجیده شود.
بر اساس آنچه ذکر شد هنگام ارزیابی میزان نقش آفرینی لابی یهودی در روند تصمیم گیری آمریکا باید ملاحظات ذیل مد نظر قرار گیرد:
1- روند کلی (Mega Trend) در طول تاریخ بر آن بوده است که کشورهای بزرگ نسبت به کنترل کشورهای کوچک اقدام میکرده اند. از این جهت تاریخ قدیم و معاصر هیچ نمونه قانع کنندهای که بر اساس آن کشوری کوچک کنترل روند تصمیم گیریهای استراتژیک کشوری بزرگ را در دست داشته باشد به ما ارائه نمیکند. اما برخی پژوهشهای مهم آمریکایی در خصوص تعیین وزن لابی یهودی در سیاست خارجی آمریکا تاکید دارند که سیاست آمریکا محصول چانه زنی میان گروههای فشار متنوع و البته مختلف است. ولی این پژوهشها تاکید دارند این گروههای فشار یهودی هستند که در مقایسه با دیگر گروههای فشار بیشترین موفقیت را در همراه کردن سیاستهای آمریکا با منافع خود داشتهاند. لابی یهودی موفق شده این تفکر را به افکار عمومی القا کند که منافع آمریکا و اسرائیل کاملاً با یکدیگر انطباق داشته و همین مسئله بیانگر چرایی همسویی بسیار زیاد موضع گیریهای طرفین است. پژوهش جان میرشایمر (John Mearsheimer) و استفان والت (Stephen Walt) مشهورترین پژوهشی است که در این زمینه انجام شده است. با وجود آنکه چنین پژوهشهایی در راستای منافع طرف عربی است اما مبالغه آمیز بودن دلایل و مفاهیم ارائه شده در آن منجر به بیش از حد جلوه دادن نقش آفرینی لابی یهودی در تصمیم گیریهای آمریکا شده است و ما در ادامه این پژوهش به تبیین میزان این تاثیر گذاری میپردازیم.
2- میزان تاثیر گذاری گروههای فشار را به طور واقعی میتوان هنگام تعارض منافع کشور کوچک با کشور بزرگ مورد ارزیابی قرار داد لذا میتوان وزن لابی را بر اساس ماتریس ذیل تحلیل کرد:
کشور کوچک/کشور بزرگ |
انطباق کامل منافع استراتژیک |
انطباق جزئی منافع استراتژیک |
تعارض کامل منافع استراتژیک |
انطباق کامل منافع استراتژیک |
اتخاذ سیاست یکسان |
– |
– |
انطباق جزئی منافع استراتژیک |
– |
همکاری در جنبههایی که انطباق منافع وجود دارد |
– |
تعارض کامل منافع استراتژیک |
– |
– |
اولویت با منافع کشور بزرگ و چشم پوشی از منافع کشور کوچک است |
در اینجا میتوان نمونههایی را ذکر نمود که در شرایط تعارض منافع استراتژیک منافع کشور بزرگ (آمریکا) بر منافع کشور کوچک (اسرائیل) مقدم شده است. این به معنای آن است که وزن لابی در تهیه و ارائه گزینه جایگزین استراتژیک به کشور بزرگ در شرایط تعارض منافع مشخص میشود و نه در شرایط که اهداف طرفین با یکدیگر انطباق دارد. مثالهای ذیل میتواند به روشن شدن این مطلب کمک کند.
الف- حمله به مصر در سال 1956: پس از اشغال کانال سوئز توسط اسرائیل، فرانسه و انگلیس در 29/10/1956 آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی با انگیزههای مختلف در حمایت از مصر قطعنامهای در شورای امنیت سازمان ملل متحد (UN Security Council) تصویب کردند که خواستار عقب نشینی قدرتهای متجاوز به مصر میشد. این قطعنامه در اول دسامبر سال 1956 توسط انگلیس و فرانسه اجرایی شد در حالی که اسرائیل تمایلی به عقب نشینی از مناطق تصرف شده نداشت. اما آمریکا از اسرائیل خواست سریعاً و بدون هیچ گونه ابهامی به طور کامل از صحرای سینا عقب نشینی کند. اسرائیل نیز در 6/3/1957 یعنی کمتر از 5 ماه پس از اشغال از مناطق تصرف شده عقب نشینی کرد. دلیل این اتفاق اختلاف دیدگاه آمریکا و اسرائیل در آن زمان در خصوص ارزیابی دلایل و نتایج این جنگ بود، این در حالی است که آمریکا چنین موضعی را در سال 1967 اتخاذ نکرد. آمریکا در جریان سال 1956 به دنبال مهار نفوذ استعمار سنتی و تلاش برای همکاری با مصر ناصری بود اما در سال 1967 موضعی کاملاً متفاوت اتخاذ نمود. این به معنای آن است که نقش لابی یهودی با میزان سازگاری استراتژیک میان طرفین آمریکایی و اسرائیلی ارتباط کامل دارد نه با قدرت ذاتی آن.
ب- فروش هواپیمای آواکس (AWACS) به عربستان سعودی در سال 1981 با وجود مخالفت شدید لابی یهودی: پس از شدت گرفتن بحران و ادامه تلاشهای لابی یهودی برای جلوگیری از عقد چنین توافقی رونالد ریگان (Ronald Reagan) رئیس جمهور وقت آمریکا گفت: تعیین سیاست خارجی آمریکا به کشورهای دیگر ارتباطی ندارد. الکساندر هیگ (Alexander Haig) وزیر خارجه وقت آمریکا نیز در واکنش به مخالفت لابی یهودی با این توافق گفت: رئیس جمهور نباید در تصمیم گیریهای خود گرفتار هر گونه محدودیت ناشی از اعتراضات خارجی شود.
ج- جلوگیری از واکنش اسرائیل به حمله موشکی عراق در جریان جنگ دوم خلیج فارس در سال 1991: اسحاق شامیر (Yitzhak Shamir) نخست وزیر اسرائیل در آن دوران تصمیم گیری برای عدم واکنش به حمله عراق را سختترین لحظات عمر خود توصیف نمود چرا که آمریکا با ایده اسرائیل برای پاسخ به حمله موشکی عراق مخالفت کرده و به اسرائیل نسبت به انجام چنین اقدامی هشدار داد. همین مسئله باعث ایجاد تشنج در روابط شامیر و جورج بوش (George Bush) رئیس جمهور وقت آمریکا شد. اما در آن زمان نیز لابی یهودی در نهایت نتوانست بر این تصمیم دولت آمریکا تاثیر گذار باشد.
د- مجبور کردن اسرائیل به خروج از توافق با چین در زمینه همکاریهای نظامی و پرداخت غرامت به چین: اسرائیل و چین توافقی دو جانبه برای همکاریهای فناورانه در زمینه قطعات یدکی و فناروی پهپادی با یکدیگر امضا کردند. پس از آنکه این توافق در سال 2005 علنی شد آمریکا طرف اسرائیلی را مجبور کرد تا این توافق را لغو نموده و اسرائیل نیز مجبور به پرداخت غرامت به طرف چینی شد چرا که آمریکا این توافق را در تعارض با منافع خود میدانست. لابی یهودی با وجود آنکه اسرائیل تمایل زیادی به رابطه با چینیها داشت نتوانست آمریکا را برای عدم مخالفت با این توافق متقاعد نماید.
هـ- جاناتان پولارد (Jonathan Pollard) جاسوس اسرائیلی: در سال 1985 یک جاسوس اسرائیلی به نام جاناتان پولارد که در نیروی دریایی ارتش آمریکا مشغول به فعالیت بود به اتهام جاسوسی برای اسرائیل و انتقال اطلاعات حساس بازداشت شد. پولارد به تحمل 30 سال حبس محکوم گردید و لابی یهودی و وزرای اسرائیلی تلاشهای بی نتیجهای برای آزادی وی انجام دادند و پولارد مجبور شد تمام مدت محکومیت خود را در زندان بگذراند. دولت آمریکا اقدامات پولارد را در تعارض منافع خود تشخیص داد اگر چه در راستای منافع اسرائیل بود.
و- ناتوانی اسرائیل برای بر هم زدن توافق هستهای با ایران در دوران باراک اوباما (Barack Obama) و همچنین ناتوانی برای جلوگیری از بازگشت آمریکا به مذاکرات با ایران در دوران جو بایدن: بررسی اظهارات مقامات اسرائیل در خصوص توافق هستهای ایران در زمان اوباما رئیس جمهور اسبق آمریکا و همچنین موضعگیری آنها در دوران جو بایدن حاکی از فشارهای مداوم اسرائیل برای جلوگیری از امضای این توافق و بازگشت آمریکا به آن است. اما این تلاشها تا کنون به ایجاد تحول به نفع اسرائیل منتهی نشده است. با وجود تلاش اسرائیل و تمرکز بر این مسئله که توافق هستهای به ضرر اسرائیل است اما طرف آمریکایی همچنان در مسیر عکس این فشارها در حال حرکت است.
ز- اشاره به این مسئله ضروری است که لابی یهودی در سال 2014 تلاش بسیاری برای افزایش محاصره و تحریمها علیه ایران انجام داد اما در تحقق بخش مهمی از خواستههای خود ناکام ماند. ولی باید توجه داشت که توسعه تحریمها در دوران ترامپ نتیجه رویکرد سیاسی وی بود که پیش از این به رای 29 درصدی یهودیان آمریکا به رئیس جمهور سابق آمریکا اشاره کردیم.
3- توجه به این نکته لازم است که موضعگیریهای سیاسی گروههای فشار یهودی همیشه در هماهنگی با روابط آمریکا و اسرائیل نیست. به عنوان مثال اختلافاتی علنی میان این گروهها وجود دارد مانند اختلافات در مورد پرونده هستهای ایران و چگونگی تعامل با آن یا موضوع راه حل دو دولتی در نزاع عربی – صهیونیستی. همچنین تضاد در رویکردهای جامعه یهودی آمریکا نیز وجود دارد که در داخل گروههای فشار یهودی منعکس میشود و برخی شاخصهای آن که در نظرسنجیهای انجام شده از افکار عمومی یهودیان آمریکایی به دست آمده در ذیل مورد اشاره قرار میگیرند:
الف- تفاوت زیاد میان مذهبیها و غیر مذهبیها در میزان ارتباطشان با اسرائیل و تایید سیاستهای آن.
ب- تفاوت زیاد میان جوانان و سالمندان در موضع گیری نسبت به اسرائیل.
ج- تفاوت آشکار میان رویکردهای یهودیان دموکرات و یهودیان جمهوریخواه.
4- نگرانی رو به افزایش میان گروههای فشار یهودی در خصوص کاهش ارزش استراتژیک خاورمیانه در سیاست آمریکا و احتمال تاثیر آن بر جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا در آینده. برخی پژوهشهای انجام شده در این زمینه به تعدادی از نشانههای اولیه این مسئله اشاره دارد که اسرائیل را نسبت به افزایش آنها در آینده نگران کرده است. از جمله این نشانهها عبارتند از:
الف- کاهش جایگاه استراتژیک خاورمیانه در استراتژی آمریکا در برابر رشد جایگاه استراتژیک منطقه اقیانوس آرام و در نتیجه کاهش نقش آفرینی آینده آمریکا در خاورمیانه و این مسئلهای است که لابی یهودی کراراً نسبت به آن اظهار نگرانی کرده است.
ب- افزایش نخبگان فکری آمریکایی منتقد اسرائیل که آن را باری بر دوش آمریکا میدانند و نه عاملی برای کمک به پیشبرد سیاستهای این کشور. علاوه بر آنکه نگاه منفی افکار عمومی جهان نسبت به سیاستهای اسرائیل به شدت افزایش یافته که نظرسنجیهای متعدد بر آن تاکید دارند. در این زمینه کافی است به مقاله استفان والت (Stephen M. Walt) منتشر شده در می 2021 مراجعه شود. والت که یکی از دانشمندان مشهور روابط بین الملل در آمریکا است در مقاله خود به پایان یافتن روابط ویژه آمریکا و اسرائیل دعوت نموده و تاکید دارد هزینههای چنین رابطهای بسیار بیشتر از آوردههای آن است.
ج- افزایش تضاد میان رویکردهای جامعه یهودی آمریکا در قبال سیاستهای اسرائیل و همچنین افزایش اختلاف میان یهودیان اسرائیل و یهودیان آمریکا. این مسئله میتواند بر نقش آفرینی و نفوذ لابی یهودی تاثیرگذار باشد. تاثیرات این اختلاف در رقابت میان گروههای فشار یهودی قابل مشاهده است چنانچه سازمان جی استریت که در سال 2007 تاسیس شده هم اکنون به عنوان عنصر رقابتی در کنار آیپاک قرار گرفته است. جی استریت با روند شهرک سازی در کرانه باختری مخالف بوده و خواستار کمک مالی آمریکا به تمام فلسطینیان و اسرائیلیها است، همچنانکه این سازمان یهودی از راه دو دولتی و توافق هستهای ایران حمایت میکند.
د- افزایش حمایت از کاهش کمکهای آمریکا به کشورهای دیگر. اسرائیل نگران آن است این روند شامل کمکهای آمریکا به اسرائیل نیز بشود.
5- ماهیت سیاست آمریکا در تمام مناطق جهان یکسان است. در این مورد کافی است به این مسئله اشاره کنیم که بر اساس گزارش دفتر خدمات پژوهشی کنگره آمریکا (Congressional Research Services CRS) این کشور از سال 1948 (همزمان با تاسیس اسرائیل) تا سال 2017 (آغاز دوران ترامپ) مجموعاً 188 مداخله نظامی در نقاط مختلف جهان انجام داده است. همچنانکه آمریکا از سال 1947 تا سال 1989 در چند کشور جهان نسبت به تغییر نظام سیاسی آنها اقدام نموده که معادل 2.72 مداخله در هر سال است. این به معنای آن است که جوهره اصلی سیاست خارجی آمریکا تجاوزگری و دخالت در امور کشورهای دیگر به منظور حفظ منافع خود و با استفاده از نیروی نظامی است. بنابراین سیاست آمریکا در منطقه عربی تفاوت زیادی با اصول اساسی سیاستهای آن در دیگر مناطق جهان نداشته و گروههای فشار یهودی نقشی در تعیین و ترسیم آن ندارند. لذا اصول سیاست آمریکا اساساً ارتباطی به لابیهای یهودی ندارد.
خلاصه:
به نظر میرسد بی توجهی و ساده انگاری در نقش آفرینی لابی یهود در روند تصمیم گیریهای غیر استراتژیک آمریکا امری گمراه کننده بوده و به فهم مناسبات سیاست آمریکا در خاورمیانه کمکی نمیکند. از سوی دیگر مبالغه در میزان تاثیر گذاری لابی یهودی به طوری که از قدرت لازم برای کنترل تصمیمات استراتژیک آمریکا برخوردار باشد و بتواند به نتیجه مطلوب خود دست یابد نیز نوع دیگری از ساده انگاری است.
سیاست آمریکا در تمام مناطق جهان از جهت جوهره اصلی آن یکسان است و تفاوتی میان خاورمیانه و مناطق ژئو استراتژیک دیگر جهان وجود ندارد. حضور یا عدم حضور لابی یهودی در یک منطقه یا حمایت آنان از منطقهای خاص برای آمریکا اهمیتی نداشته و اصل اساسی در تصمیمات استراتژیک آمریکا رعایت منافع عالی و تغییر ناپذیر این کشور است. اما در مورد تصمیمات مرتبط با منافع غیر استراتژیک آمریکا، لابی یهودی از قابلیت بالایی برای سازگار نمودن آنها با منافع خود برخوردار است.
انطباق سیاستهای آمریکا و اسرائیل بر اساس ماهیت طرفین به عنوان دو قدرت استعمارگر وطن گزین، علاوه بر همپوشانی طرفین از جهت مذهبی به ویژه با اکثریت پروتستان جامعه آمریکا باعث شده برخی در نقش آفرینی لابی یهودی دچار مبالغه شوند. اما حافظه تاریخی بیانگر تضاد منافع عالی آمریکا و اسرائیل بوده که در نهایت تصمیمات آمریکا در راستای منافع این کشور و بی توجه به منافع اسرائیل اتخاذ شدهاند.
عدم استفاده کشورهای عربی از گزینه تبادل منافع گسترده آمریکا در جهان عرب باعث شده منافع آمریکا در این کشورها و اسرائیل به طور همزمان تضمین شود و این مسئله قدرت مانور بیشتری به لابی یهود داده است. پژوهشگران عرب باید به تبادل منافع آمریکا و چین در روابط واشنگتن با تایوان که در این پژوهش به آن اشاره شد دقت نمایند.
* کارشناس آینده پژوهی، استاد سابق علوم سیاسی دانشگاه یرموک اردن، دارای درجه دکترا در علوم سیاسی از دانشگاه قاهره، عضو سابق هیات امنای دانشگاه الزیتونه اردن و دانشگاه اربد و مرکز ملی حقوق بشر و دیوان رسیدگی به شکایات و شورای عالی رسانه. وی مولف 37 کتاب است که بیشتر آنها به مسائل آینده پژوهی از جنبه نظری و کاربردی پرداخته و تا کنون حدود 120 پژوهش در مجلات علمی معتبر از این پژوهشگر منتشر شده است..