چهارشنبه 30/آوریل/2025

اسرائیل در ادبیات الکساندر دوگین متفکر روسی

شنبه 2-اکتبر-2021

به محض فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در آغازین سال‌های دهه 90 قرن گذشته میلادی سیر فکری رهبران و متفکران روس برای تعیین هویت کشور جدید آغاز شد. به نظر می‌رسد هرج و مرج، وخامت اوضاع اقتصادی و از دست رفتن جایگاه بین المللی روسیه نقش بسزایی در انگیزه دادن به نخبگان روسی داشت تا آنها از یک سو ویژگی‌های اصلی این هویت را تعیین کرده و از سوی دیگر استراتژی روسیه را تدوین نمایند. این مسئله به طور روشن در به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین (Vladimir Putin) در سال 2000 خود را نشان داد. پوتین در تشریح افکار خود به طور مداوم در ساختار لیبرال غربی ایجاد تردید نموده و بر مجموعه ارزش‌های روسیه، احترام به جایگاه کلیسای ارتدوکس، دعوت به ارزش‌های خانواده و اخیراً مخالفت با تسلط آمریکا بر نظام بین الملل تاکید کرده است.

پژوهشگران سیاست‌های روسیه از سال 2000 بر این عقیده‌اند که چنین رویکردهایی پژواکی از نظریات الکساندر دوگین (Aleksandr Dugin) مشهورترین نظریه پرداز روسیه است. حتی تحلیلگران سیاسی صرف نظر از جهت گیری‌های سیاسی آنها بر این مسئله اتفاق نظر دارند که افکار دوگین بر نخبگان سیاسی حاکم بر روسیه تاثیر گذار بوده است. اما اختلاف موجود میان آنها در این زمینه به میزان این تاثیر گذاری باز می‌گردد تا حدی که برخی آن را بسیار قابل توجه دانسته و دوگین را عقل سیاسی پوتین توصیف کرده‌اند. این در حالی است که گروه دیگری از این تحلیلگران ضمن اقرار به این تاثیر گذاری مخالف چنین توصیفی در مورد دوگین هستند.

با توجه به فراوانی و تنوع محصولات فکری دوگین ما در بحث و بررسی خود بر مواضع وی در مورد استراتژی روسیه در قبال خاورمیانه به طور کلی و اسرائیل به طور خاص متمرکز می‌شویم. اما این مسئله بدون مشخص کردن چارچوب نظری دیدگاه دوگین در روابط بین الملل معاصر امری مشکل و سخت محسوب می‌شود و با تبیین این چارچوب فهم موضع دوگین در قبال خاورمیانه و اسرائیل به طور واضح قابل فهم خواهد بود.

 

1- چارچوب کلی تفکرات الکساندر دوگین:

میان پژوهشگران تفکر سیاسی روسیه معاصر این اجماع وجود دارد که الکساندر دوگین یکی از مهمترین نمایندگان این تفکر است، آنها دوگین را به نوعی نسخه روسی رویکردهای راستگرای افراطی اروپایی طبقه بندی می‌کنند که بخشی از دیدگاه‌های آنان را انعکاس می‌دهد.

معتقدیم جوهره بسیار مهم نظریه پردازی دوگین در ادبیات سیاسی روسیه معاصر با مطالعه و بررسی دو مقاله از وی مشخص می‌شود، اول «جغرافیای سیاسی: آینده ژئو سیاسی روسیه» The Foundations of Geopolitics: Russia’s Geopolitical FutureL» و دیگری «نظریه چهارم سیاسی «The Fourth Political Theory».

ما در این مقاله تلاش می‌کنیم تا به بررسی ایده‌های اصلی موجود در این دو مقاله به ویژه جنبه‌های مرتبط با موضوع خود متمرکز شویم. با وجود اینکه دوگین پژوهش‌های زیادی انجام داده اما به دلیل رفت و آمد وی با جنبش‌های سیاسی دارای رویکردهای مختلف و فعالیت در انجمن‌های متعدد رسمی و آکادمیک بسیاری از پژوهشگران در تعیین رویکردهای وی در برخی جنبه‌ها دچار تردید و سردرگمی شده‌اند.

به نظر می‌رسد دوگین در چارچوب‌های ژئو سیاسی خود به ساموئل هانتینگتون (S.Huntington) در زمینه «تقابل تمدن‌ها» نزدیک‌تر از فرانسیس فوکویاما (F.Fukuyama) در زمینه «پایان جهان» باشد. دوگین جهان را به 4 بخش رقابتی تقسیم می‌کند که آمریکا، آفریقا اروپا، آسیا اقیانوسیه و منطقه اوراسیا (جریانی که دوگین در ایده‌های خود توجه زیادی به آن دارد) هستند. همچنین دوگین مجادله معروف میان نظریات درگیری میان «نیروی زمینی مکندر» (Mackinder) و «نیروی دریایی ماهان» (Mahan) را مطرح کرده و با استناد به این تقسیم بندی معتقد است در آینده درگیری میان این مناطق خواهد بود. لذا پیشنهادات ذیل را به روسیه ارائه می‌کند:

1- ائتلاف با آلمان که قلب قاره اروپا است، دوگین برای این منظور شبکه‌ای از روابط با راستگرایان اروپایی برای حمایت از این رویکرد را ایجاد کرده اگر چه اختلافاتی در چارچوب‌های کلی با هر کدام از آنها دارد.

2- ائتلاف با چین.

3- اعطای جایگاهی ویژه برای ایران در جهان اسلام به دلیل مخالفت وی با جهانی شدن سیطره آمریکا. دوگین معتقد است هدف از این ائتلاف که روسیه آن را در دستور کار قرار داده مقاومت در برابر نیروی دریایی است.

4- ادغام اراضی اتحاد جماهیر شوروی در جبهه اوراسیا توسط دوگین و پس از آن ادغام اروپای شرقی، منچوری، بخش ارتدوکس بالکان تا سواحل اقیانوس هند.

5- ظاهراً دیدگاه دوگین به شیعیان در جریان اسلامی نسبت به سنی‌ها به ویژه جریان وهابیت مساعدتر است.

اما چارچوب کلی سیاسی دوگین که «نظریه چهارم» نام دارد در پی نابودی اصول نظریه جهانی سازی به مفهوم لیبرال دموکرات است. وی اعتقاد دارد ارزش‌های جهانی وجود خارجی نداشته و این تنها ارزش‌های فرهنگی قومی و ملی است که وجود خارجی دارد و هر تلاشی برای تهدید این ارزش‌های قومی و ملی در هر جامعه‌ای با تقابل شدید تمام جوامع در سطح جهان مواجه خواهد شد. دوگین معتقد است جهان در دوره جدید با 3 نظریه سیاسی آشنایی و مواجهه داشته است، لبیرال دموکرات، مارکسیسم و فاشیسم. وی نظریه جدیدی را مطرح می‌کند که در آن از برخی اصول این نظریات سه گانه استفاده می‌کند. همچنانکه هر کدام از این 3 نظریه دارای یک عنصر اصلی قابل تحلیل دارند، نظریه چهارم دوگین فرد (به عنوان عنصر اصلی لیبرالیسم)، طبقه (به عنوان عنصر اصلی مارکسیسم) و ملت (به عنوان عنصر اصلی فاشیسم) را مورد بی توجهی قرار داده و ابدیت (یا وجود Dasein) را به عنوان عنصر اصلی نظریه خود قرار داده که دوگین در جریان تدوین یک نظریه مبتنی بر فلسفه متعالی معتقد به جهان کثرت‌گرا و اخلاقی به آن دست یافته است. در این نظریه جهان تمام ملت‌های دیگر و آزادی آنها از ارزش‌های اصلی غربی تحمیل شده را به رسمیت شناخته و‌ سنت‌های هر جامعه، خانواده و ادیان مختلف را به رسمیت می‌شناسد.

این نظریه 3 مرحله گذار دارد که عبارتند از:

– مرحله اول یا مرحله فردی که نقش آفرینی و تاثیر گذاری در ایجاد و توسعه سنت‌ها است.

– مرحله دوم برتری مجدد قوانین کلیسا یا به عنوان مثال شریعت‌های دینی است.

– مرحله سوم یا مرحله اجتماعی کمک به بازگرداندن و احیای سنت‌های سلسله مراتبی مورد استفاده در ساختار جوامع قرون وسطایی است.

با این حال دوگین تنها مبدع یک ایدئولوژی بیطرفانه نیست بلکه وی تلاش می‌کند به مذاهب الهام بخش خود به نوعی رنگ و بوی روسی داده و آنها را با مفاهیمی تطبیق دهد که سنت‌های جهان روسی می‌نامد. این مفاهیم به طور اساسی بر رویکرد ملی‌گرایی، اعتقادات ارتدوکسی، مقابله با مدرنیته و مخالفت با ارزش‌های آمریکایی تکیه دارند.

به نظر می‌رسد موضع خصمانه دوگین با دیدگاه لیبرال غربی از مفهومی تحت عنوان «Nomachia» یا جنگ ذهن‌ها نشئت می‌گیرد که به معنای مخالفت با دیدگاه سلسله مراتب تمدنی (تمدن برتر و تمدن فرو دست) است، لذا قضاوت در مورد تمد‌ن‌ها و فرهنگ‌ها ماموریت صاحبان این فرهنگ‌ها بوده و نه ماموریتی برای افراد یا طرف‌های خارج از یک فرهنگ مشخص. این تکثر گرایی در تمدن و فرهنگ با دیدگاه دوگین در مورد دعوت به چند قطبی شدن نظام بین الملل همسویی داشته و از این جهت تکثر گرایی فرهنگی و ملی توجیه کننده چند قطبی شدن است.

دوگین در چارچوب نگاه خود به نظام بین الملل معاصر معتقد است روسیه بار دیگر جایگاه خود را به دست خواهد آورد اما این بار نه به عنوان قطب دوم از نظام دو قطبی جدید بلکه به عنوان یکی از قطب‌های معدود در نظام چند قطبی جدید که روسیه (به عنوان قدرت نظامی و در سطح جغرافیایی و منابع طبیعی) به همراه چین (به عنوان قدرت اقتصادی) در کنار یکدیگر در برابر غرب، چیزی شبیه به نظامی سه قطبی را تشکیل خواهند داد. اما هند، جهان اسلام، آمریکای لاتین و آفریقا می‌توانند روزی قطب خودکفای دیگری را تشکیل دهند. بنابراین جغرافیای سیاسی روسیه به عنوان کشوری بزرگ هم اکنون برای ایجاد یک نظام چند قطبی توسعه یافته است. به طور معمول روسیه هنوز «قدرت زمینی» است که با «قدرت دریایی» مخالف است اما چین قدرت زمینی است که با دشمنی جهانی یعنی لیبرال غرب مواجه است. از این جهت مشخص می‌شود توجیه همکاری کشورهای عربی اسلامی با روسیه و چین بر اساس ایدئولوژی یا مجموعه ارزش‌های آنان نیست بلکه بر این اساس است که آنان نیز دشمن مشترکی به نام غرب لیبرال دارند. این به معنای آن است که نقطه تلاقی میان روسیه و چین از سویی و عرب‌ها و مسلمانان از سوی دیگر دشمنی استراتژیک یا رویکردهای غرب معاصر است.

 

2- موضع دوگین در قبال اسرائیل

موضع دوگین در مورد اسرائیل را در چند محور مورد بررسی قرار می‌دهیم که عبارتند از:

 

1- موضع فکری دوگین در قبال یهود و یهودی گرایی

با بررسی پیشرفت و تحولات فکری دوگین در دوره پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی موضع ثباتی از وی در خصوص دین یهود، ایده صهیونیسم و سیاست‌های اسرائیل دیده نمی‌شود. دوگین در ابتدای فعالیت‌های سیاسی و فکری خود پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با جریان‌هایی ارتباط داشته که از سوی جنبش‌های مرتبط با یهودیان اتحاد جماهیر شوروی به یهودی ستیزی متهم بوده‌اند که از جمله آنها جنبش پامیات (Pamiat) بود که جنبشی ملی به شمار می‌رفته و بیشتر اعضای آن از انجمن‌های مورخین بوده‌اند. دوگین همچنین در دوره کوتاهی با روزنامه زافترا (Zaftra) در ارتباط بوده که در معرض چنین اتهاماتی قرار داشته است. ولی ما در ادامه چگونگی نزدیکی دوگین به رویکردهای راستگرایان اسرائیلی در برخی زوایا را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

دوگین در تفکر تبعیض میان یهودیت اوراسیا و یهودیت آتلانتیک وام دار ایاکوف برومبیرگ (Iakov Bromberg) است. اما دوگین در موضوع ادغام یهودیان در جوامعی که در آنها زندگی می‌کنند با برومبیرگ اختلاف دارد. برومبیرگ از سویی به مشارکت یهودیان امپراطوری روسیه در ساخت اوراسیا دعوت کرده و از سوی دیگر از یهودیان می‌خواهد تا بدون تلاش برای ادغام با روس‌ها امتیازات خود را توسعه دهند. برومبیرگ همچنین یهودیان غربی اروپایی را که حامل مدرنیته سیاسی و اقتصادی در چارچوب سرمایه‌ داری یا کمونیسم بودند را تحقیر نموده و آن را دست کم گرفته است، علاوه بر آنکه از ادغام بیش از حد آنها در جهان رومی ژرمنی انتقاد کرده است. این در حالی است که دوگین این تبعیض را بر اساس تمایز میان دو نوع از یهودیان بنیان نهاده است، اول یهودیان «خوب» که شهروندان اسرائیل به شمار رفته و یهودیانی هستند که قصد ترک کشور خود و مهاجرت به اسرائیل دارند، دوگین در توجیه این مسئله به آگاهی این گروه از یهودیان به ویژگی‌های غیر قابل تقلیل آنها اشاره می‌کند. اما نوع دوم یهودیان «بَد» هستند که همچنان به زندگی در تبعیدگاه‌ها ادامه داده و تلاش می‌کنند در فرهنگ‌های پیرامون خود چه در کشورهای آتلانتیک و چه در کشورهای پسا شوروی جذب شوند. تاثیر چنین رویکردهایی در روابط دوگین با جنبش‌های راستگرای صهیونیستی منعکس می‌شود. پیش از به وجود آمدن جنبش اوراسیا (Eurasia) در سال 2001 که در سال 2003 به جنیش بین المللی اوراسیا (Evraziia) تبدیل شد روابط دوگین در سال 1998 با دو جنبش صهیونیستی توسعه پیدا کرد. یکی از این جنبش‌ها موآف (MAOF Analytical Group) نام داشت که رهبری آن بر عهده ولادیمیر بوخارسکی (Vladimir Boukharsky) بود و دیگری بیاد ارتزینو (Bead Artzeinu) نامیده می‌شود که آفرام شمولویچ (Avram Shmulevich) از خاخام‌های یهودی آن را هدایت می‌کرد. روشن است که بوخارسکی و شمولویچ هر دو از مهاجران روسی بوده و هر دو جنبش با حزب لیکود ارتباط داشتند.

اما دوگین از دیدگاه دینی یهودیان در خصوص سرزمین موعود حمایت نموده که با رویکرد پیشین وی همخوانی ندارد. دوگین در این زمینه به ماشیح اشاره می‌کند که لفظی عبری و حاکی از مسیح یهودیان و رهبری است که در انتظار آن بوده و به آوارگی آنها در سرزمین‌های مختلف پایان خواهد داد و یهودیان را بر اساس روایت دینی آنها به سرزمین موعود باز می‌گرداند. دوگین معتقد است یهودیان معادله را تغییر داده و پیش از ظهور این منجی خودشان به سرزمین موعود بازگشته‌اند و این در مخالفت با نصوص دینی یهودی است که اشاره به آن دارد که بازگشت یهود به این سرزمین پس از ظهور ماشیح اتفاق خواهد افتاد. لذا دوگین بر این عقیده است که اسرائیل باید از صحنه روزگار حذف شده تا زمانی که ماشیح ظهور نموده و این وعده را عملی سازد و این همان معنای آخر الزمانی و پایان روزگار است. به نظر می‌رسد دوگین به این اقناع رسیده که وقتی اسرائیل نابود شود یهودیان یک بار دیگر در تبعید زندگی خواهند کرد و برای خود در پی وطن جدیدی خواهند بود و این امر از نظر یهودیان سنتی عرصه را برای انتظار بازگشت ماشیح باز می‌کند. اما باید توجه داشت که این مسئله از دیدگاه مسیحیان کاملاً متفاوت است چرا که آنها اعتقاد دارند وعده مطرح شده در عهد عتیق مبنی بر نجات یهودیان با ظهور مسیح که برای خلاصی بشر از گناهانشان مصلوب شده محقق می‌گردد. لذا دوگین میان یهودیت و مسیحیت مقایسه کرده و سپس به این نتیجه می‌رسد که اصطلاح میراث مسیحی یهودی یک اصطلاح دقیق نیست، به ویژه از نگاه آموزه‌های ارتدوکسی در جنبه‌های متافیزیکی آن و در مفهوم رهایی و نجات، اگر چه ارتدوکس در این مفهوم نسبت به کاتولیک فاصله بیشتری با یهودیت دارد.

تردید و سردرگمی در مورد موضع دوگین نسبت به یهودیت به طور کلی و اسرائیل به طور خاص زمانی افزایش پیدا می‌کند که به نظر می‌رسد وی جریان‌های مذهبی یهودی مخالف با مدرنیته مانند جنبش ناتوری کارتا (Neturei Karta) را تحسین می‌کند. دوگین همچنین در مقاله خود تحت عنوان «انقلاب محافظه کاران» (Conservative Revolution) در سال 1994 که مبتنی بر احیای ملی گرایی و میراث‌های سنتی است اعتقاد دارد اسرائیل نوعی از سنت گرایی که وی به آن دعوت می‌کند را محقق نموده و تنها (کشوری) که به طور جزیی موفق شده برخی جنبه‌های مشخص از انقلاب محافظه کاران را پیاده سازی نماید اسرائیل است.

 

2- موضع دوگین در خصوص سیاست‌های کنونی اسرائیل:

دوگین در یک گفتگوی تلویزیونی دیدگاه خود در مورد ساختار سیاسی اسرائیل به ویژه تصویر کلی آن در افکار عمومی غرب و تلاش اسرائیل برای بهبود این تصویر و تقویت این تفکر که اسرائیل در ذیل اردوگاه دموکراسی جهانی قرار می‌گیرد را بیان کرد، اما دوگین تلاش می‌کند این تصویر را چنین تشریح کند:

الف- نکته قابل ملاحظه آن است که یهودیان خارج از اسرائیل از حامیان اکثریت جنبش های حقوق بشری جهان به شمار می‌روند اما این حمایت هنگامی که بحث به اسرائیل مربوط می‌شود وجود ندارد. ما در برابر «یهودی متفاوت» قرار داریم، این یهودیت اقدام به نقض حقوق بشر فلسطینیان می‌کند و حتی حامیان حقوق بشر غربی و بیگانه‌هایی که در کشتی کمک‌های انسان دوستانه به فلسطینیان هستند را به قتل رسانده و کشتی را توقیف نموده و کمک‌های موجود در آن را مصادره می‌کند مانند آنچه در کشتی مرمره در سال 2010 شاهد آن بودیم. چنین روندی به تحول تدریجی در رویکرد جنبش‌های حقوق بشری جهان منجر شده و آنها را به نقد سیاست‌های اسرائیل در این زمینه سوق داده است.

ب- دوگین بر این مسئله تاکید دارد که نباید به اسرائیل به عنوان یک (کشور) دموکراتیک غربی نگاه کرد و این نکته را یادآور می‌شود که اسرائیل از ارائه یک تصویر دموکراتیک از خود سوء استفاده می‌کند و در تایید این دیدگاه خود به «فقدان هر گونه نمونه دموکراسی که قابلیت اجرا در تمام کشورهای جهان داشته باشد» استناد می‌کند و از این مسئله با دو دلیل دفاع می‌کند که عبارتند از:

– میان دموکراسی و حاکمیت که جوهره آن منافع ملی است درگیری و تنازع وجود دارد. هر کشوری در جهان بدون استثنا تلاش می‌کند تا دموکراسی را بر اساس منافع خود تفسیر کرده و این دو را با یکدیگر انطباق دهد. لذا اسرائیل تنها در صورتی به دموکراسی اعتقاد دارد که منافع آن را تامین کند و در این خصوص مانند دیگر کشورهای جهان است.

– تنوع ملی و قومی در جامعه بشر‌ی نوعی ابهام در مفهوم دموکراسی به وجود آورده است. هر فرهنگی دارای مجموعه‌ای از ارزش‌های متفاوت از فرهنگ‌های دیگر است. لذا تلاش برای عمومیت بخشیدن به نمونه غربی دموکراسی با استفاده از سازوکار و ابزارهای جهانی سازی و نشان دادن اسرائیل به عنوان بخشی از این نمونه نوعی تقلب به شمار می‌رود. هر گونه ایجاد چالش برای ارزش‌های داخلی با تقابل شدید کشورها مواجه می‌شود و اسرائیل که از ارتشی قدرتمند و مسلح به سلاح هسته‌ای برخوردار است نگاهی اینچنینی به دموکراسی دارد.

دوگین برای تایید این دیدگاه خود مثالی از روابط میان آمریکا، اسرائیل و ترکیه ذکر می‌کند که گاهی این روابط به یکدیگر نزدیک شده و برخی اوقات دچار تعارض منافع با یکدیگر می‌شوند. دوگین معتقد است ریشه این نزدیکی و اختلاف در روابط بر اساس دموکراسی نبوده بلکه منافع ملی هر کدام از آنها دلیل چنین امری است. وی معتقد است روسیه باید از این تعارض منافع استفاده نماید تا منافع خود را در تعامل با عرب‌ها، ایران، ترکیه و دیگر کشورها تحقق بخشد.

 

3- موضع دوگین در خصوص سیاست‌های ترامپ در قبال اسرائیل:

دوگین معتقد است دونالد ترامپ (Donald Trump) «تنها ابزاری برای تحقق سرنوشت» است که نابودی اسرائیل را سرعت بخشیده و در نتیجه عرصه را برای ظهور ماشیح و تحقق وعده آن گسترش می‌دهد. اما از سوی دیگر مجموعه اقدامات ترامپ را یک نوع عملکرد سیاسی واقع بینانه و کاملاً سکولار می‌داند که به دنبال متحدانی در میان جنبش‌های راستگرای محافظه کار است و به مذهبی که این جنبش‌ها از آن پیروی می‌کنند توجهی ندارد و روی برخی سیاستمداران به ویژه بنیامین نتانیاهو (Benjamin Netanyahu) شرط بندی می‌کند. البته باید توجه داشت که مسائل آخر الزمانی برای ترامپ هیچ اهمیتی ندارد و برای وی بی معنی است. ترامپ به سادگی و تنها بر اساس ضرورت‌های سیاسی از سیاستمداران حمایت می‌کند. دوگین به عنوان مثال به موضع ترامپ در مارس 2019 اشاره نمود که رسمیت یافتن حق اسرائیل بر ارتفاعات جولان سوریه که منطقه‌ای اشغالی است را امضا نمود که دوگین آن را یک اقدامات سیاسی محض توصیف کرده است. اما دوگین معتقد است این یک اقدام خطرناک بوده و به نزدیک شدن موعد نابودی اسرائیل کمک می‌کند. این اقدامات از آن جهت نابودی اسرائیل را تسریع می‌کند که حمایت آمریکا از اسرائیل جسارت آن را افزایش داده و هنگامی که رفتارهای متجاوزانه و جسورانه اسرائیل بیشتر شود نه تنها موجب افزایش دشمنی عرب‌ها می‌شود بلکه موضع‌گیری منفی دیگر کشورهای جهان را نیز در پی خواهد داشت.

 

4- دیدگاه دوگین در مورد استراتژی روسیه در خاورمیانه:

دوگین میان خاورمیانه و اوراسیای جدید (Neo-Eurasianism) ارتباط برقرار می‌کند. پروژه استراتژیک دوگین چند محور اساسی دارد که در ذیل به آنها اشاره می‌شود:

الف- قفقاز یکی از مهمترین نقاطی است که آمریکا برای استفاده از آن جهت مهار روسیه تلاش می‌کند. این منطقه همچنین برای موفقیت پروژه خاورمیانه بزرگ نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. لذا مقاومت روسیه در برابر پروژه خاورمیانه بزرگ ضروری است تا از این طریق امنیت قفقاز که مولفه بسیار مهمی برای تحقق پروژه اوراسیا است تامین شود.

ب- اسلام سنی به ویژه نوع وهابی آن ابزاری برای جبهه آتلانتیک است که در مناطق اوراسیا پراکنده شده است. اما اسلام شیعی موضعی متخاصم در برابر آمریکا اتخاذ نموده و در شرایطی که ایران نقطه ثقل این رویکرد اسلامی است ائتلاف با آن برای روسیه ضروری است.

ج- حمایت روسیه از انقلاب محافظه کاران و احیای مجدد سنت‌های جوامع عاملی کمکی برای تقابل جوامع خاورمیانه با فرهنگ آمریکا و جهانی سازی است.

د- دوره کنونی شاهد رشد و افزایش جایگاه امپراطوری روسیه در خارومیانه و نابودی تسلط آمریکا خواهد بود. دوگین معتقد است روسیه برای تحقق چنین امری باید برای راضی نگاه داشتن ایران و ترکیه تلاش نموده و روابط استراتژیک با آنها را به عنوان شریک و نه دشمن تقویت کند.

 

نتیجه:

دیدگاه دوگین در موضع فلسطین و اسرائیل به طور خاص و خاورمیانه به طور کلی در محورهای زیر خلاصه می‌شود:

1- تناقضات مختلف در ساختار اسرائیل در دو جهت وجود دارد. اولین این تناقضات مذهبی بوده که در میراث دینی یهودیان در خصوص ظهور ماشیح و بازگرداندن یهودیان به سرزمین موعود قابل مشاهده است در حالی که آنان پیش از ظهور این منجی خود به این سرزمین بازگشته‌اند. این یا به معنای تشکیک و احتمال خطا بودن روایات دینی یهودیان است و یا اینکه یهودیان مجدداً به تبعیدگاه‌های خود بازگشته تا اینکه در نهایت ماشیح موعود ظهور کند. تناقض دوم آن است که یهودیان از حقوق بشر در تمام کشورهایی که در آن حضور دارند دفاع می‌کنند چرا که همواره در هر نقطه‌ای از جهان در اقلیت هستند اما به بدترین شکل ممکن موازین حقوق بشری را علیه فلسطینیان در کشور فلسطین نقض می‌کنند و این مسئله پیامدهایی منفی برای اعتبار تبلیغاتی یهودیان جهان به دنبال داشته است.

2- تمرکز بر احیای مجدد سنت‌ها، ادیان و خانواده توانسته دوگین را به راستگرایان یهودی نزدیک کند اما مخالفت وی با سیاست آمریکا و رویکرد لیبرال دموکراسی و تلاش برای جهانی سازی آن، دوگین را در موضعی مخالف قرار داده است.

3- مرکزیت داشتن ایران در پروژه استراتژیک دوگین و اعتقاد وی به اینکه نسخه وهابی اسلام سیاسی بازوی جبهه آتلانتیک است.

 

توصیه:

معتقدم جنبش‌های مقاومت باید گفتگو و مباحثاتی با این متفکر روسی داشته باشند و از وی در کنفرانس‌ها و رسانه‌های مهم دعوت نمایند چرا که این فرد می‌تواند به عنوان پلی برای افزایش ارتباط با محافل تصمیم ساز روسیه مورد استفاده قرار گیرد.

لینک کوتاه:

کپی شد