اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس در کنفرانس مرکز پژوهشی و تحقیقاتی الزیتونه در 3 نوامبر 2021 به تشریح رویکرد جنبش متبوعش در قبال اجرای پروژه ملی فلسطین پرداخت.
به گزارش مرکز اطلاع رسانی فلسطین، هنیه در این کنفرانس اینگونه بیان کرد:
سپاس و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است و سلام و درود بر سید پیامبران محمد و اهل بیت او و تمامی صحابه ایشان، خیلی متشکرم از دعوت به کنفرانس مرکز الزیتونه و به ویژه از برادرم دکتر محسن صالح تشکر میکنم. همچنین از مرکز الزیتونه تشکر میکنم که در تعمیق و غنی سازی گفتگوهای ملی در پروندهها و مراحل مختلف و حساس پیشگام بوده و پشتوانهای مهم در کنار مراکز متعدد دیگر پژوهشی است که در مسائل مربوط به ملت فلسطین، منطق و مسئله آن پژوهش میکنند.
به تمام حضار عزیز در این جلسه خوشآمد عرض میکنم و به تمام فرزندان ملت فلسطین اعم از آنانی که در داخل مرزهای فلسطین بوده و از آن دفاع میکنند و آنان که در خارج از میهن در انتظار زمان بازگشت به سرزمین خود هستند دورود میفرستم، همچنین به تمام فرزندان امت اسلامی و تمام آزادگان جهان نیز سلام میکنم.
علاوه بر آنکه به هموطنان خود در قدس به ویژه در محله شیخ جراح درود میفرستم، کسانی که عملکرد امروز آنان بیانگر موضع ملی، عربی و اسلامی است که در تعارض کامل با حل و فصل ادعایی مسئله فلسطین بوده و از سوی طرفهای اسرائیلی مطرح میشود، آنانی که به خانهها و ملکیت خود بر این اراضی پاک و مبارک پایبند بوده و این اقدام آنها حاکی از پایبندی ملت فلسطین به سرزمین و حق خودشان است. کاملاً روشن است که این حقوق با گذر زمان ضایع شدنی و از بین رفتنی نیست و حتی نمیتوان این حقوق را زیر قدرت آتش صهیونیستها و ستمگری آنان و حمایت سیاسی خارجی از این رژیم، از ملت فلسطین سلب کرد.
این کنفرانس با 104 امین سالگرد صدور وعده بالفور همزمان شده که انگیزه و عامل مهمی برای بررسی موضوعی محوری در مسئله فلسطین و اصول و ریشههای درگیری با اشغالگران صهیونیست را برای ما فراهم کرده است.
تمایل دارم در ابتدا متغیرات مهم جاری در اوضاع داخلی و خارجی را مورد بررسی قرار دهم:
متغیرات کنونی:
هم اکنون متغیرات متعددی در عرصه فلسطین وجود دارد که تاثیراتی مستقیم و غیر مستقیم بر درگیری با اشغالگران داشته است. علاوه بر آنکه این متغیرات بر پروژه ملی فلسطین و همچنین موضع پروژه مقاومت که در مرکز این درگیری است دارای تاثیراتی بوده است که امروز 4 مورد از آنها را بررسی میکنیم:
متغیر اول: لغو برگزاری انتخابات مجلس قانون گذاری، ریاست جمهوری و مجلس شورای ملی که بر آن توافق کرده بودیم. این اتفاق پس از آن روی داد که ما با صندوقهای رای و وارد شدن به بازسازی شرایط داخلی فلسطین و ایجاد یک نظام سیاسی جدید در فلسطین فاصله بسیار کمی پیدا کرده بودیم.
لغو انتخابات به بهانه ممانعت اسرائیلیها از برگزاری آن در قدس، در واقع یک تنگنای واقعی در سطح ملی به وجود آورد و ما را به خانه اول بازگرداند و البته تاکید بر این نکته نیز ضروری است که هیچ یک از طرفهای فلسطینی با برگزاری انتخابات بدون قدس موافق نیستند. ولی ما همیشه بر این مسئله تاکید داریم که برگزاری انتخابات در قدس یک نبرد ملی است که باید به همراه یکدیگر وارد آن شویم و به عنوان مردم فلسطین اراده خود را تحمیل کنیم، ما ابزارهایی در اختیار داشته و راههایی وجود دارد که میتوانیم برای دستیابی به این هدف از آنها استفاده نماییم.
متغیر دوم: این متغیر نبرد شمشیر قدس است که تحولی بسیار مهم در روند درگیری با اشغالگران صهیونیستی به وجود آورد و نتایج بسیار مهمی در پی داشت. این نبرد افق گستردهای در برابر ملت فلسطین، امت اسلامی و تمامی آزادگان جهان گشود. این نبرد بر وحدت ملی فلسطین در جغرافیای گسترده رفح تا راس الناقوره و وحدت ملی عملگرایانه ملت فلسطین و قدرت مقاومت در ضربه زدن به نظریه بازدارندگی اسرائیل تاکید کرده و نشان داد قدس محور درگیری با اشغالگران است.
نبرد شمشیر قدس همچنین اعتبار مسئله فلسطین در ابعاد عربی و اسلامی و حتی جهانی را به آن بازگردانده در حالی که در یک دهه گذشته اهمیت این مسئله در اولویت ملتهای منطقه کاهش یافته، چرا که آنها در درگیریهای منطقهای وارد شدهاند.
متغیر سوم: خروج آمریکا از افغانستان. با وجود اینکه افغانستان از جغرافیای فلسطین دور است اما تصمیمگیری برای خروج از آن بر منطقه، مسئله فلسطین و درگیری با اشغالگران اسرائیلی تاثیر گذار است. آمریکا دو دهه پیش از پنجره افغانستان به منطقه ورود نظامی انجام داد و خروج این کشور از منطقه و شکست نظامی آن نیز از افغانستان آغاز شد. خروج از این کشور عقب نشینیهای دیگری را نیز به دنبال خواهد داشت به ویژه از شمال عراق یا شمال سوریه و شکی نیست که نتایج این شکست پیامدهای روشنی برای متحدان منطقهای آمریکا در منطقه خواهد داشت که رژیم صهیونیستی در راس آنها قرار دارد.
متغیر چهارم: تلاش رژیم صهیونیستی برای نفوذ هر چه بیشتر به منطقه از طریق عادی سازی روابط با برخی کشورهای عربی در راستای اجرای معامله قرن و پروژههایی که صلح منطقهای یا صلح اقتصادی نامیده میشوند. امروز شاهد تلاش برای ایجاد ائتلافات نظامی و امنیتی در منطقه هستیم که اسرائیل به دلیل برتری نظامی، امنیتی و اقتصادی در آنها دست بالاتر را از آن خود نموده است.
این متغیرات چهارگانه در درون خود دارای فرصتها و چالشهایی نیز هستند که بسیاری از مسئولیتهای تاریخی و ملی را برای ما به عنوان بخشی از ملت فلسطین به دنبال خواهد داشت. چرا که ما در برابر معادلاتی بسیار پیچیده و سخت قرار داریم که میبایست بر اساس رویکردی همه جانبه، نتیجه بخش و کاملاً مشخص اقدام کنیم که باید بر اصول سیاسی، به دور از هر گونه شائبه و اعتماد به قدرت ملت فلسطین برای پیروزی در نبرد ارادهها مبتنی باشد.
محورهای رویکرد حماس:
رویکرد کلی ما در خصوص چگونگی اقدام برای اجرای پروژه ملی در 4 محور خلاصه میشود:
محور اول: نگاه و رویکرد کلی ما به واقعیتها و مرحلهای که در آن یک چارچوب کلی نظم دهنده به مسئله فلسطین در آن شکل میگیرد که در ابعاد ذیل خلاصه میشوند:
1- مسئله فلسطین مسئلهای اسلامی و دارای ارتباط با متون قرآنی و احادیث نبوی است. این مسئله در بردارنده مسجد الاقصی و نقطه آغاز سفر پیامبر صلی الله علیه و سلم و معراج وی به آسمان است، قدس دروازه آسمان است که خلیفه دوم عمر بن خطاب رضی الله عنه آن را فتح و صلاح الدین آن را آزاد کرد و با خون صحابه و تابعین رنگین شد. مسئله فلسطین پیکر رزمندگان و بنیان گذاران جنبشهای جهادی و مقاومت در عرصه درگیری ادامه دار با پروژه صهیونیستی را در آغوش خود دارد. در نتیجه فلسطین یک مسئله مقدس است که اصول و هویت اسلامی آن با متغیرات مختلف تغییر پذیر نیست. لذا حماس با متغیرات، چالشها و فرصتها بر اساس رویکرد ثابت، روشن و محوری خود تعامل مینماید.
2- مسئله فلسطین یک مسئله ملی و همچنین عربی است علاوه بر آنکه یک مسئله انسانی نیز هست. در چارچوب همین ابعاد مختلف مجموعههای ملی، عربی، اسلامی و انسانی شکل گرفته که در پروژه آزاد سازی و بازگشت بدون هر گونه تعارضی در حال فعالیت هستند.
درگیری با دشمن صهیونیست بسیار پیچیده شده است به طوری که هیچ گروهی نمیتواند به طور قطعی به آن پایان دهد، چه جنبش فتح یا جنبش حماس و یا هر گروه دیگر فلسطینی. لذا وقتی میگوییم ماهیت درگیری با اشغالگران یک درگیری تمدنی است از این جهت است که رژیم صهیونیستی نوک پیکان پروژه غرب در منطقه است و گروههای فلسطینی و مقاومت فلسطین نیز نوک پیکان امت و آزادگان جهان هستند.
3- ما در مرحله آزادی سازی ملی هستیم. لذا مردم فلسطین همچنان در مرحله آزادی از اشغالگران قرار دارند و برای دستیابی به اهدافشان در کسب آزادی، بازگشت به سرزمین و استقلال تلاش میکنند که به طور قطع ما را در اختلافات سیاسی وارد مینماید. چرا که برخی اعتقاد دارند ما در مرحله مانع تراشی و ایجاد یک قدرت جدید در برابر دولت فلسطین یا دولت اشغالگران یا دولت تحت اشغال قرار داریم. این مفاهیم و برنامهها و اهداف دارای تشتت بوده و تاثیری منفی بر عملکرد سیاسی و میدانی خواهد داشت.
4- اختلاف اصلی با اشغالگران است، اگر چه در میان ما به عنوان بخشی از ملت فلسطین اختلافاتی وجود داشته یا در برنامهها و ابزارها و چگونگی مواجهه با متغیرات و تحولات جدید تعارض داریم اما حماس و نیروهای مقاومت و تمام شهروندان وطن پرست شریف از فرزندان ملت فلسطین، صهیونیستها را دشمن اصلی این ملت میدانند. گروههای مقاومتی معتقدند، اختلافات داخلی نباید به پایگاهی برای دشمنان در عرصه داخلی فلسطین تبدیل شوند، چرا که ما فلسطینیها با وجود اختلافات سیاسی ملتی متحد هستیم.
5- اصل مشارکت برای نهاد سازی، امری لازم و ضروری است و در این خصوص تفاوتی میان نهادهای رهبری عهدهدار نمایندگی ملت فلسطین یا مشارکت در حکمرانی داخلی در کرانه باختری و نوار غزه وجود ندارد. پس سیاست حذف، تناسبی با مراحل مختلف آزاد سازی ملی نداشته و هر نیروی ملی در معادله قدرت فلسطین از اهمیت برخوردار است که شامل گروهها، شخصیتها و نهادها میشود و در چنین شرایطی مشارکت همگانی در مقابله با دشمن اشغالگر صهیونیست بسیار مهم است.
6- مسئله فلسطین دارای ابعاد مختلفی است در سطح منطقهای و بین المللی، تاثیر گذاری و تاثیر پذیری دارد، بلکه قطعنامههای بین المللی نیز که اساس و پایه پروژه صهیونیستی در منطقه است نیز امری بسیار مهم است. به عنوان مثال ما هم اکنون در ماه نوامبر قرار داریم که در آن دو نقطه عرف تاریخی وجود داشته که ابعادی ظالمانه علیه ملت فلسطین دارد، یکی از آنها وعده شوم بالفور و دیگری قطعنامه تقسیم است. لذا ما نمیتوانیم در اجرای پروژه ملی خود از ابعاد بین المللی غافل باشیم چون ما در یک جزیره دور افتاده و بی ارتباط با واقعیتهای منطقهای و بین المللی زندگی نمیکنیم.
مسئله مهم برای ما چگونگی ایجاد معادلات مثبت در ابعاد منطقهای و بین المللی است و نباید در این خصوص به اصول ملی فلسطینی خدشهای وارد شود چرا که عملکرد ما به گونههای مختلف میتواند تاثیراتی منفی در روابط رسمی با برخی کشورهای منطقهای و بین المللی داشته باشد.
لازمه چنین ابعادی و توصیفات ارائه شده از واقعیتها و مرحلهای که مسئله فلسطین در آن قرار دارد به طور روشن آن است که ملتی تحت شرایط اشغالگری باید برای دستیابی به موفقیت به استراتژی مقاومت تکیه نماید. هیچ ملتی در تاریخ معاصر وجود نداشته است که بتواند بدون مقاومت همه جانبه و بهرهمندی از تمام اشکال آن به ویژه مقاومت نظامی برای دستیابی به آزادی خود موفق شده باشد. به ویژه آنکه ما هم اکنون با یک اشغالگری مبتنی بر وطن گزینی که سرزمین ما را متعلق به خودشان میدانند مواجه هستیم، اشغالگری که اصل وجود ملت ما و حق زندگی در سرزمینشان را به رسمیت نشناخته و نظریه معروف آن «مردم بدون سرزمین برای سرزمین بدون مردم» است. این نوع از اشغالگری بر اخراج و کوچ اجباری و مفهومی که «کشور یهودی» و «کشوری برای تمام یهودیان» نامیده میشود متکی است. یعنی «کشور یهودی» به مفهوم قانونی آن و «کشوری برای تمام یهودیان» به معنای آنکه تمام یهودیان جهان میتوانند در این کشور زندگی کنند.
اشراف بر این ابعاد برای توصیف همه جانبه و هر چه بهتر واقعیتها جهت شناخت ابعاد پروژه ملی، چالشهای پیشرو، چگونگی مواجهه با آنها و مشخص کردن مولفههای اصلی اجرای این پروژه بسیار مهم است. لذا اینها عناصری مرکب هستند که با یکدیگر ارتباط دارند و نمیتوانیم در اتخاذ رویکردی جامع نسبت به هیچ کدام از آنها بی توجهی نماییم زیرا پروژه فلسطین با این گستردگی و پیچیدگی را نمیتوان با یک رویکرد محدود یا بخشگرا مدیریت کرد بلکه باید یک رویکرد کامل و همه جانبه برای آن اتخاذ نمود.
محور دوم: چالشها
تمام نسلها و گروههای فلسطینی ماهیت پروژه ملی فلسطین و چالشهای پیرامونی آن از ابتدای آغاز آن را درک میکنند اما لازمه شرایط علاج ناپذیری که امروز با آن مواجه هستیم بررسی دلایلی است که سبب شده پروژه ملی فلسطین در تنگنای کنونی واقع شود.
در اینجا عوامل زیادی وجود دارد که به شرایط سخت کنونی منتهی شده است، سخن را باید از برنامه 10 مادهای سال 1974 آغاز کرد که در آن زمان بحث از ایجاد یک قدرتی مبتنی بر مقاومت بود. از آن زمان ایجاد پایههای اولیه برای ورود به شرایطی جدید در مورد پروژه ملی فلسطین بنا نهاده شد تا جایی که نتیجه در توافق اسلو حاصل گردید که موجب بروز بسیاری از انحرافات و عقب نشینیهای خطرناک شد. البته ما نمیتوانیم صفحات درخشان تاریخ انقلابی فلسطین و ایستادگی در بیروت و دیگر مناطق لبنان و انتفاضه اول و دوم را نادیده بگیریم اما حقیقت دردناک آن است که توافق اسلو اصلیترین عامل و شرایطی است که هم اکنون در آن قرار گرفتهایم. بر همین اساس 5 چالش اصلی که از جمله مظاهر عقب نشینی از پروژه ملی فلسطینی به شمار میرود عبارتند از:
1- وقوع اختلال سیاسی گسترده که بر مفاهیم و تعاریفی چون پروژه ملی، فلسطین تاریخی، حق بازگشت، سرزمین و مرزهای کشور فلسطین، مقاومت و مبارزه مسلحانه تاثیر داشته است. این مفاهیم پس از توافق اسلو دچار تغییراتی شد چنانچه اهداف، ابزارها و وظیفه تشکیلات خودگردان نیز دگرگون شد. تمام اینها مسئله فلسطین را در پیچ و خمهایی وارد نمود که آن را با اختلالاتی مواجه ساخت که عرصه فلسطین همچنان از آنها رنج میبرد.
هم اکنون از چه اهدافی سخن میگوییم؟ اصول ملی که بتوان به عنوان مشترکات بر آن توافق کرد چیست؟ مفهوم کشور و مرزهای کشور به چه معناست؟ منظور ما از سازوکارهای مواجهه با اشغالگری چیست؟ آیا تشکیلات خودگردان واقعاً چنانچه گفته میشود تنها راه برای تاسیس یک کشور است یا اینکه به نوعی به یک قدرت مورد استفاده توسط دیگران تبدیل شده که اشغالگران از آن رضایت داشته و از تعامل امنیتی با آن راضی هستند؟
معتقدم هم اکنون در یک نارسایی سیاسی بزرگ به سر میبریم و این پیامدهایی بر عملکرد، سیاستها و روابط ما داشته است. این شرایط تاثیراتی منفی بر همراهی خارجی با ما داشته است، هم اکنون مسائلی به گوش میرسد که «آنچه فلسطینیان بپذیرند میپذیریم»، علاوه بر آنکه شاهد جسارت بیشتر برای به رسمیت شناختن اسرائیل و عادی سازی روابط با آن هستیم و اخیراً اخباری در مورد تبدیل شدن اشغالگران به عضو ناظر اتحادیه آفریقا منتشر شد.
2- نیمی از مردم فلسطین که بخشی از آنها ملت فلسطین ساکن در خارج بوده و بخشی دیگر هموطنان ما در اراضی اشغالی 1948 هستند از معادله درگیری و پروژه آزادسازی و بازگشت حذف شدهاند، گویی مسئله فلسطین به مسئله اهالی کرانه باختری و نوار غزه تبدیل گردیده است. هنگامی که از انتخابات و دولت سخن گفته میشود منظور رهبران سازمان آزادی بخش و تشکیلات خودگردان برگزاری انتخابات مجلس قانون گذاری و ریاست جمهوری در کرانه باختری و نوار غزه است. اما مقامات تشکیلات خودگردان از زمان امضای توافق اسلو تلاش کردهاند ملت فلسطین ساکن در خارج را از معادلات آزادسازی و بازگشت حذف کنند که خطرات زیادی بر تلاش جهت حذف حق بازگشت آنها مترتب خواهد بود. تاکید میکنیم اجرای هر گونه پروژه ملی فلسطینی بدون تکامل عملکرد داخلی و خارجی امکان پذیر نیست چرا که پرنده فلسطین نمیتواند با یک بال پرواز کند.
3- کاهش نقش آفرینی یک نهاد رهبری برای مردم فلسطین که سازمان آزادی بخش فلسطین آن را بر عهده دارد چرا که این سازمان در تشکیلات خودگردان مورد بی توجهی و بی احترامی قرار گرفته است. به جای آنکه سازمان آزادی بخش نهاد بالا دستی تشکیلات خودگردان باشد بودجه این سازمان فلسطینی به طور کامل بخشی از بودجه تشکیلات خودگردان یا دفتر ریاست جمهوری بوده و به نوعی این سازمان فلسطینی را کنترل میکند. هم اکنون سازمان آزادی بخش فلسطین به عنوان نهاد رهبری کننده و نماینده مردم فلسطین تضعیف شده و فاقد نقش آفرینی است و تنها برای تصویب پروژههای داخلی و خارجی تشکیل جلسه میدهد.
4- کاهش نقش آفرینی مقاومت به عنوان گزینه استراتژیک در تفکر رهبران فلسطینی، رهبرانی که تمام گزینههای خود را تنها در سبد مذاکرات و پایبندی به آنچه صلح نامیده میشود به عنوان یک گزینه استراتژیک قرار دادهاند و ادعا میکنند همکاری امنیتی آنها امری مقدس بوده!! و انتفاضه و مقاومت و موشک را اموری بی فایده میدانند!! بله این یک واقعیت است که مقاومت جایگاه خاصی در تفکر رهبران فلسطینی ندارد اما در تفکر مردم فلسطین گزینهای بهرهمند از جایگاه است. مقاومت حتی در میان آن بخش از جنبش فتح که با آنها در مسائلی چون مقاومت، انتفاضه، زندانها، بازداشتگاهها، شهدا، مجروحین، تقابل با شهرک سازی و محاصره و جنگها دارای دیدگاه نزدیک به یکدیگر هستیم نیز از جایگاه لازم برخوردار است. علاوه بر آنکه رهبران فلسطینی نتوانستند میان اقدام سیاسی و مقاومت تلفیق ایجاد کرده و ما را در جنگ بدون سلاح باقی گذاشتند.
5- در نتیجه ناکامیها و شکستهای گذشته همراهی با مسئله فلسطین کاهش یافته و حتی برخی برای عادی سازی روابط جسارت به خرج دادهاند و رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخته و با آن تبادل سفیر داشتهاند. بهانه آنان برای این گونه اقدامات آن است که فلسطینیان خودشان این مقوله را پذیرفته و رسماً از 78 درصد از اراضی فلسطین عقب نشینی کردهاند و همچنین دستگاههای امنیتی آنها همکاری با اشغالگران را قبول دارند و با مقاومت مبارزه نموده و تحریمهایی را علیه غزه اعمال کردهاند؛ این با وجود آن است که غزه پایگاهی محکم و یک دارایی استراتژیک برای مقاومت و ملت فلسطین است.
محور سوم: نقاط قوت
سوالی که هم اکنون در برابر ما قرار دارد آن است که آیا تصویر و رویکرد کنونی تا این حد سیاه و نامطلوب است؟ قطعاً خیر، ما هم اکنون نقاط قوت بسیاری در اختیار داریم که بر 4 مورد از آنها تمرکز مینماییم که عبارتند از:
1- ملت فلسطین در صدر این نقاط قوت قرار داشته و اصلی ترین آنها به شمار میرود. این ملت بزرگ و مومن که هرگز از مقاومت، ایستادگی و ثبات ملول و خسته نشدهاند و صدها هزار شهید و مجروح و اسیر در این راه تقدیم کردهاند. علاوه بر آنکه خانههای آنان تخریب شده و میلیونها نفر آواره گردیده و در معرض جنایات و کشتار دشمن قرار گرفتهاند. یهودی سازی و محو هویت فلسطینی و تقابل با اراده جوانان و نسل فلسطینیان نیز از دیگر مواردی است که تمامی آنها در شکست دادن این ملت و تغییر رویکرد آنان در پافشاری بر اهداف و آزادیشان با شکست مواجه شدهاند.
این مردم پشتوانه انقلاب، رهبران و مقاومت هستند، مقاومتی که خودشان خواستگاه آن هستند. هر گاه به این فکر میکنم که اشغالگران و کسانی که پشت سر آنها حرکت میکنند خسته شده و دیگر نمیتوانند این راه را ادامه دهند این مردم ناگهان مانند یک ققنوس زیر آوارها سر برافراشته و انتفاضهای در پی انتفاضه و انقلابی در پی انقلاب رخ داده و وارد جنگی دیگر میشوند و صفحات درخشان دیگری در تاریخ درگیری با اشغالگران را به ثبت میرسانند. امروز ملت فلسطین از آمادگی کامل برای ادامه این مسیر برخوردار بوده و تضعیف نشده است.
2- حقانیتی که به آن اعتقاد داشته و در اختیار داریم و همچنین عدالت. امروز مردم جهان و آزاد اندیشان حامی عدالت سیاسی، اجتماعی، حقوقی و قانونی هستند. در نبرد شمشیر قدس مشاهده کردیم که چگونه مردم جهان از آمریکا تا اروپا و از آسیا تا استرالیا با مردم فلسطین، قدس و مقاومت همراهی کردند. این همان حقانیتی است که قدرت، امید، مایوس نشدن، ماندگاری و ادامه دادن راه را در ما زنده میکند. ما صاحبان حقیم و اشغالگران باطل، نمیتوانند واقعیتهای سیاسی، تاریخی و جغرافیایی در این سرزمین را تغییر دهند.
3- جغرافیای سیاسی؛ چرا که شرایط استراتژیک پیرامونی فلسطین فضای بسیار مستعدی است. اگر چه این شرایط در مواقع مختلف دچار فراز و فرودهایی شده است اما روند کلی این شرایط استراتژیک همواره برای مردم فلسطین، مقاومت، انتفاضه و برقراری کامل حقوق مردم آن، آمادگی داشته است.
3- عنصر مقاومت؛ جهان قدرت مردم فلسطین را مشاهده میکند در حالی که مقاومت محاصره شده در غزه موشکهایی در اختیار دارد که به هر وَجَب از جغرافیای فلسطین اشغالی میرسد. ما باید توجه داشته باشیم که این قدرت باعث پدید آمدن نظریه بازدارندگی اشغالگران شده است و این با وجود آن است که اشغالگران قویترین ارتش منطقه را در اختیار دارند اما نمیتوانند هیچ تصمیمی برای انجام عملیات نظامی در غزه اتخاذ نمایند. تمام ملت فلسطین با مقاومت مردمی، سیاسی، حقوقی، مدنی، نظامی و رسانهای خود توانستهاند موجودیت خود را بر روی نقشه به اثبات برسانند و امروز مقاومت برای نبرد آزادی و پاکسازی اشغالگران آماده میشوند.
محور چهارم: عناصر لازم برای اجرای پروژه ملی فلسطین:
با وجود چالشها و تنگناها و در میان فرصتها و عناصر قدرت موجود، ما میتوانیم پروژه ملی فلسطینی خود را پایه گذاری نموده و اجرا کنیم. اگر چه اشغالگران برتری نظامی و امنیتی دارند اما آنها نیز با مشکلاتی مواجه بوده و در تنگناهایی به سر میبرند. دولت اسرائیل بسیار شکننده بوده و زیر ساختهای سیاسی در جامعه رژیم صهیونیستی ناهمگون است و مولفهها و ساختار سیاسی امروز اسرائیل مانند مراحل ابتدایی پس از تاسیس آن نیست. این به معنای آن است که باید برای بازنگری در اصول پروژه ملی و اجرای آن فکر کنیم، ما از موضع اقتدار این روند را آغاز میکنیم و نه فقط از جنبه احساس تنگنا و بحران، برای ترسیم یک امید واقعی برای ملت خود تلاش خواهیم کرد.
بر همین اساس در اینجا 7 عنصر مهم برای اجرای پروژه ملی مطرح مینماییم:
1- بازنگری در تعریف، اصول و اهداف پروژه ملی فلسطین بر این اساس که طرحی برای آزادی، بازگشت و تاسیس کشور فلسطین و اعمال حاکیمت کامل بر خاک میهن خود فلسطین و پایتخت آن قدس شریف و آزادی اسرا از زندانهای دشمن است.
لذا باید بر این اهداف و اصول توافق شده، و نباید مجدداً قطب نمای خود را از دست بدهیم، من به شما اعلام میکنم که سرگردانی سیاسی و واقعگراییهای سیاسی و رویگردانی از اصول و اهداف بس است.
در صورت بازنگری در تعریف پروژه ملی فلسطین، حماس بر هویت عربی و اسلامی فلسطین تاکید داشته و جایگاه آن را در میان میراث امت همیشه جاودان اسلامی و دیدگاه خویش در مورد حق مقدس خود در تمام سرزمین فلسطین را یادآور خواهد شد.
2- بازسازی ساختار رهبری ملی فلسطین که سازمان آزادی بخش فلسطین عهدهدار آن است و این بازسازی باید بر اساس اصول سیاسی و مدیریتی جدید و با مشارکت تمام نیروها و گروههای فلسطینی انجام شود و مشارکت ملت فلسطین در داخل و خارج از مرزهای فلسطین را به رسمیت بشناسد. ما هیچ طرح جایگزینی برای سازمان آزادی بخش فلسطین مطرح نمیکنیم اما برنامههایی برای چگونگی بازسازی این سازمان داریم لذا ما انتخابات را به عنوان اولین قدم برای تشکیل مجلس شورای ملی مورد تاکید قرار داده و در صورتی که برگزاری انتخابات ممکن نباشد، پیشنهاد ما تشکیل این مجلس به صورت توافقی است. ما با عملکرد رهبران فلسطینی مخالفیم و معنا ندارد که حماس، جهاد اسلامی، جبهه مردمی و شاخههای نظامی مقاومتی و جهادی و شخصیتهای مستقل در رهبری فلسطین حضور نداشته باشند.
ما برای ورود به یک روند واقعی برای بازسازی ساختار سازمان آزادی بخش فلسطین و ایجاد یک رهبری فلسطینی واحد، جهت مدیریت مراحل پیشروی ملت فلسطین، از آمادگی کامل برخورداریم. تا زمان موفقیت پروژه مجلس شورای ملی، برگزاری انتخابات و بازسازی ساختار سازمان آزادی بخش فلسطین میتوان یک رهبری ملی موقت به نمایندگی از رهبران فلسطینی موقت یا برگزیدگان گروههای فلسطینی تشکیل داد.
3- تاکید بر اینکه تصمیم گیری ملی فلسطینی را نمیتوان تحت شرایط اشغال و از طریق نشستهای بدون چارچوب و بی ثمر نهادهای تشکیلات خودگردان یا سازمان آزادی بخش انجام شود و برای این منظور لازم است مدیریت فلسطین از کنترل اشغالگران خارج شده تا روند تصمیم گیری مستقل ملی تضمین شود.
لذا ما تاکید داریم تشکیلات خودگردان باید باز تعریف شود و نقش آفرینی آن به عنوان یک عامل دشمن، تغییر کرده و به اهرمی برای پیشبرد پروژه ملی، تغییر یابد و نه پوششی برای اشغالگران؛ همچنانکه باید به مانع تراشی در برابر مقاومت پایان داده و دیگر مانعی بر سر راه نسلهای آینده برای پایان دادن به درگیری تاریخی با دشمن صهیونیست نباشد.
4- توافق بر یک برنامه سیاسی برای مرحله کنونی از طریق تاکید بر نقاط مشترک و بازگشت به توافقات امضا شده گذشته اعم از توافق 2011 قاهره، سند اسرا یا برنامه دولت واحد، که در شهر مکه به امضا رسید. چرا که هر یک از این توافقات میتواند یک ارثیه سیاسی باشد که با استفاده از آنها میتوانیم بر یک برنامه سیاسی برای مرحله آینده توافق کنیم. در این برنامه باید بر اصول غیر قابل تغییر تاکید شود به طوری که مشارکت همگان در چارچوب این برنامه محقق شده و لازم است همه در این برنامه سیاسی جایگاهی داشته باشند.
5- توافق بر یک استراتژی مبارزاتی و مدیریت پروژه مقاومت علیه اشغالگران از جمله مقاومت مردمی و تلفیق اقدام دیپلماتیک و مقاومت و همچنین توافق برای مدیریت تصمیم گیریهای مربوط به مقاومت و اقدامات سیاسی. ما همیشه اعلام کردهایم که از آمادگی لازم و فوری در کرانه باختری جهت ورود به پروژه مقاومت مردمی برخوردار بوده تا این مقاومت به یک انتفاضه و نافرمانی مدنی و اشکال دیگر مقاومت تبدیل شود.
6- بازگرداندن اعتبار مجدد به مسئله فلسطین و پروژه ملی فلسطین در ابعاد منطقه عربی و اسلامی، چرا که عرصه عربی و اسلامی عمق استراتژیک مسئله فلسطین و شاهد تاریخی بر حقانیت ملت و امت ما در سرزمین فلسطین و قداست آن است. این نقطه آغاز برای آزادی کامل فلسطین از طریق ایجاد وحدت در جبهههای مختلف و دستیابی به مولفههای لازم برای تحقق آن و ورود امت به مشارکت مستقیم در روند آزاد سازی فلسطین است.
7- لازم است بر مسئله فلسطین در عرصه بین المللی سرمایه گذاری شود. این سرمایه گذاری باید در سطح رسمی و مردمی و به ویژه برای افزایش همراهی با حق فلسطینیان و توسعه روابط با کشورهای مختلف و نهادهای مرتبط با این مسئله انجام شود. همچنین باید اقدامات لازم و اثر بخش علیه اشغالگران مانند جنبش تحریم اسرائیل و فعالیتهای نشان دهنده همراهی با مسئله فلسطین افزایش یابد. علاوه بر آنکه لازم است نهادهای حقوقی و حقوق بشری و ایجاد ارتباط با احزاب دیگر و شخصیتهای بین المللی موثر در دستور کار قرار گیرد تا بهترین تصویر از فلسطین به آنها انتقال داده شود و آنها به تحرک برای پایان دادن به ظلم تاریخی علیه ملت فلسطین ترغیب شوند.
این 7 عنصر میتواند اصلیترین اهرمها برای پیشبرد پروژه ملی فلسطین باشد که از ظرفیت لازم برای ابتکار عمل و توان تقابل با اشغالگران و پروژههای آنان برای حل و فصل نهایی سرزمینی و مردمی فلسطین برخوردار است.
در پایان باید بگویم با وجود تمام چالشهای پیرامونی من به عنوان رئیس جنبش مقاومت اسلامی حماس و از جایگاه شخصی خودم به عنوان یک شهروند فلسطینی به آینده خوش بین هستم و معتقدم چگونگی مراحل و تحولات پیشرو میتواند از بسیاری از امور پرده بردارد باذن الله.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته