میزان تاثیر چند جانبه بحران اوکراین و روسیه بر اسرائیلیها قابل توجه بوده و به مرور زمان رو به افزایش است. این با وجود آن است که هزاران کیلومتر میان اراضی اشغالی و هر یک از اوکراین و روسیه فاصله وجود دارد. چنین اهمیتی موجب طرح سوالاتی جدی در خصوص چگونگی این تاثیر و اینکه چرا این گونه به نظر میرسد که اسرائیل یک طرف بحران به وجود آمده میان دو همسایهای است که فاصله زیادی با آنها داشته و هیچ مرز مشترکی با این دو کشور ندارد؟
لازمه این امر آن است که در ابتدا چگونگی روابط موجود میان هر کدام از روسیه و اوکراین با اسرائیل به طور مستقل مورد بررسی قرار گیرد. همچنانکه باید چگونگی تاثیر این بحران بر روابط اسرائیل با هر کدام از روسیه و اوکراین نیز بررسی شود و اینکه منافع اسرائیل با هر کدام از آنها در چه مسئلهای نهفته است. علاوه بر آن لازم است خوانشی آینده نگر نسبت به اهداف موضع اتخاذی اسرائیل در تحولات بحران کنونی ارائه گردد، اگر چه اسرائیل تلاش میکند به عنوان میانجیگر میان آمریکا و روسیه ایفای نقش نماید. این تمایل در نشست مشترک نفتالی بنت نخست وزیر اسرائیل با ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در سوچی و همچنین گفتگوی یاییر لاپید وزیر خارجه اسرائیل با سرگی لاوروف همتای روسی وی خودنمایی کرد. البته این ابراز تمایل با شکست مواجه شد که میتواند این بحران به حدی گسترده شده که اسرائیل قدرت نقش آفرینی در آن نداشته یا اینکه روسها این گونه احساس کردهاند که اسرائیل قصد دارد برای تحکیم موضع غرب وارد این بازی شود و نه برای ایفای نقش به عنوان یک میانجیگر بی طرف.
1- روابط اسرائیل با هر کدام از طرفین بحران:
الف- رابطه اسرائیل و روسیه:
روابط اسرائیل و روسیه به سطح گستردهای از منافع دو جانبه ارتقا یافته و به مرحلهای بی سابقه از هماهنگی رسیده است. این روابط تنگاتنگ در ابعاد مختلفی قابل مشاهده است که مهمترین آنها تسهیلات زیادی است که در مسکو به سرمایه داران یهودی داده شده است به طوری که برخی از آنها جایگاههای موثری را در کرملین به خود اختصاص داده و صاحب ابزارهای تبلیغاتی و رسانهای در این کشور شدهاند. همچنین سازماندهی بزرگترین مهاجرت یهودیان روسیه از سال 1990 تا سال 2006 که حدود یک میلیون یهودی را شامل شده است از دیگر نقاط قوت این روابط است چرا که این بزرگترین موج مهاجرت به اراضی اشغالی پس از مهاجرت اول اشغالگران به فلسطین و اعلام رسمی تاسیس اسرائیل در سال 1948 به شمار میرود.
رهبران اسرائیلی همیشه تلاش کردهاند سفرهای رسمی معمول به مسکو در دستور کار قرار داشته و تلاش کردهاند این روابط دو جانبه را در سطح معینی نگاه دارند. اما نتانیاهو نخست وزیر سابق در سالهای 2016 تا 2020 نسبت به دیگر رهبران کشورهای جهان بیشترین رفت و آمد را به کرملین داشته است. وی در این دیدارها به بررسی مسائل و مشکلات مختلفی پرداخته اما سیاستهای روسیه تا همین اواخر به گونهای نبوده است که بتوان آن را حمایتی روشن از اسرائیل تلقی کرد. همچنین شرایط استراتژیک اسرائیل نیز به افزایش تمایل برای ایجاد پلهای مختلف با روسیه منجر شده است، به ویژه آنکه خاورمیانه به عرصهای برای رقابت قدرتهای بزرگ جهانی تبدیل شده است. لذا مسکو و تل آویو به دنبال نزدیک شدن روابط دو جانبه بوده و این روابط به عاملی تاثیر گذار در منطقهای بی ثبات تبدیل شده است. در پی به وجود آمدن دورهای از بلاتکلیفی به ویژه در دوران جو بایدن و توجه وی به دیگر مناطق به خصوص خروج از افغانستان و عراق و به وجود آمدن احساس خلأ در منطقه پس از کم رنگ شدن نقش آمریکا لذا مقامات تصمیم گیرنده در تل آویو روابط خود با همتایان روسی را افزایش دادند.
در عین حال موضوع سوریه به عاملی جدید برای تقویت روابط دو جانبه تبدیل شد به طوری که مسکو به جنگندههای اسرائیلی آزادی عمل لازم برای انجام حملات هوایی علیه مواضع ایران در سوریه را اعطا کرد و همین مسئله سبب شد تا اسرائیل برای عدم خشمگین شدن روسها تا حدی که به امنیت ملی آنها خسارت وارد کند تلاش نمایند.
اما در خصوص روابط تجاری و اقتصادی میان تل آویو و مسکو باید گفت سطح این بُعد از روابط با توجه به ابعاد سیاسی و دیپلماتیک به حد پیشرفتهای ارتقا یافته است. این مهم در اجرایی شدن توافق لغو ویزای گردشگری میان طرفین در سال 2008 قابل مشاهده است که به افزایش گردشگران روس برای سفر به اسرائیل کمک کرد و این میزان سالانه به حدود یک میلیون نفر بالغ میشود. همچنین تبادل کالا میان مسکو و تل آویو پس از سال 2011 شاهد افزایش 20 درصدی بوده که حجم آن به 6 میلیارد دلار میرسد. این آمارهای تجاری در حال افزایش بوده و کالاهای وارداتی روسیه از اسرائیل شامل ماشین آلات، تجهیزات ارتباطی تلفنی، تلگرافی و بی سیم، تولیدات شیمیایی و غذایی و زیست داروهای پزشکی میشود.
تمام مطالب ذکر شده در خصوص بهبود روابط میان مسکو و تل آویو که به طور مستمر ادامه دارد به معنای بی توجهی به این مسئله نیست که طرفین در برخی موضوعات با یکدیگر اختلاف دارند. این اختلافات در بعضی مراحل به حد تنش سیاسی و امنیتی بی سابقهای وارد شده است به طوری که میتوان به جنگ روسیه – گرجستان در سال 2008 به عنوان مهمترین این تنشها اشاره کرد زیرا پس از آنکه اسرائیل پهپادهای خود را در اختیار گرجستان قرار داده و نیروهای این کشور را آموزش داد روابط اسرائیل و روسیه شاهد تنشی عمیق بود چرا که اسرائیل در این نزاع به متحد گرجستان تبدیل شده بود. اسرائیل قبل و حین این جنگ گرجستان را به سلاحهای مختلف مجهز ساخت که از انواع مین و مین روب آغاز شده و تا پهپاد و آموزش نیروهای ویژه کماندو توسعه یافت و همین مسئله به تنش در روابط میان مسکو و تل آویو منتهی شده و کار به جایی رسید که دیمیتری مدودف رئیس جمهور و ولادیمیر پوتین نخست وزیر وقت روسیه اسرائیل را تهدید کردند که اگر تجهیز نظامی گرجستان را متوقف نکند روسیه نیز به طور متقابل همسایگان و دشمنان اسرائیلی به ویژه ایران و سوریه را با سامانههای تهاجمی مجهز خواهد کرد. در کنار درگیری اسرائیل در جنگ گرجستان به عنوان دشمن سرسخت روسیه چندی پیش مشخص شد که اسرائیل از نیروهای معارض روسیه در جمهوریهای آسیای مرکزی حمایت میکند. انتشار این اخبار با حدی تنش ایجاد کرد که روسیه به طور علنی نسبت به نقش آفرینی خصمانه اسرائیل در حیات خلوت خود هشدار داد.
اسرائیل در بحران کنونی به خوبی میداند که اوکراین عرصهای حیاتی برای امنیت ملی روسیه به حساب میآید و دروازه ژئوسیاسی بسیار مهم در شرق اروپا است که از دست داده است. البته این اتفاق پس از آن روی داد که در سال 2004 با پیوستن کشورهای استونی، لیتوانی و لتونی به پیمان ناتو روسیه پنجره حیاتی خود به سوی دریای بالتیک را نیز از دست داد. این خسارت به حدی رسید که ناوگان دریایی روسیه در آبهای اوکراین در دریای سیاه تهدید شد و همین مسئله سبب شد تا روسیه به این نتیجه برسد که ائتلاف غرب که اسرائیل نیز بخشی از آن به شمار میرود اوکراین را به عرصه درگیری تبدیل کردهاند به طوری که تداعی کننده جنگ سرد باشد.
ب- روابط اسرائیل و اوکراین:
طرفین از روابط مستحکم سیاسی و اقتصادی برخوردار بوده تا جایی که توافق ایجاد منطقه آزاد تجاری میان آنها به امضا رسید. این اقدام میتواند حجم همکاریهای دو جانبه اقتصادی را افزایش داده و ارزش آن را به 2 میلیارد دلار در سالهای 2019 تا 2024 و حتی بیش از مقدار برساند. در سال 2018 اسرائیل در جایگاه دومین اعزام کننده گردشگر به اوکراین قرار داشت و طرفین ماهانه به طور متوسط 40 هزار گردشگر تبادل نمودهاند که البته بیشتر این تعداد به طرف اسرائیلی تعلق داشت. همچنین اوکراین توانست بازرگانان اسرائیلی را متقاعد سازد میتواند به عنوان منبعی خارجی برای شرکتهای اسرائیلی فعال در زمینه هایتک ایفای نقش کند و نه فقط به عنوان مقصدی برای صادرات کشاورزی. 15 هزار مهندس اوکراینی در حال فعالیت در پروژههای فناورانه و تکنولوژیک اسرائیل بوده و که این عدد در سالهای اخیر به 30 هزار نفر افزایش یافته است.
این تبادل تجاری و همکاری اقتصادی در هماهنگیهای سیاسی میان کیف و تل آویو منعکس شده که در درخواست اخیر از مسکو برای خروج نیروهای نظامی خود از شبه جزیره کریمه و مناطق همجوار متعلق به اوکراین در سال 2014 قابل مشاهده است. اسرائیل در میان 66 عضو سازمان ملل متحد بود که موافقت خود با این قطعنامه را اعلام کرد که موجبات خشم روسیه را در پی داشت. در مقابل اوکراین نیز در سال 2018 با قطعنامه پیش نویس قطعنامه آمریکا که هدف آن محکومیت حماس در سازمان متحد بود موافقت کرد که با استقبال طرف اسرائیلی مواجه شد.
روسیه در بحران کنونی به این ادراک رسیده که اسرائیل به طور علنی از تمامیت اراضی اوکراین حمایت میکند اما در این مسئله فعالیت جدی از خود نشان نخواهد داد و مواضع خود را آنچنان که باید علنی نکرده و آنها را با صدای بلند اعلام نخواهد کرد تا مزاحمتی برای خود ایجاد نکند و البته این مسئله برای طرف اوکراینی نا امیدی به ارمغان خواهد آورد. البته روسها از محدودیتهای طرف اسرائیلی با خبر بوده و میدانند که آنها در تعامل با مسکو باید بسیار محتاط باشند. با این حال اوکراینیها همچنان به فشارهای خود بر اسرائیل برای حضور فعالتر ادامه میدهند اما اسرائیل همچنان در موضع کنونی خود باقی خواهد ماند و تا امروز به طور کلی توانسته شرایط خود در برابر دو کشور را به خوبی مدیریت کند.
2- انگیزههای ورود اسرائیل به بحران اوکراین
اسرائیل تلاش میکند تا روابطی مستحکم با طرفین این بحران داشته باشد که ملاحظات سیاسی، نظامی و اقتصادی در این رویکرد مورد توجه قرار گرفته است. اما به وجود آمدن بحران میان کیف و مسکو باعث به حاشیه رانده شدن اسرائیل گردید و همین مسئله ممکن است اسرائیل را مجبور نماید تا به به طور آشکارا سیاست جانبداری در قبال هر کدام از طرفین این بحران را در دستور کار قرار دهد. اسرائیل از اتخاذ سیاست خاکستری که معمولاً به آن تمایل دارد دوری جسته چرا که نگران از دست دادن منافع نهفته خود در ارتباط با هر یک از طرفین این بحران است لذا شاهد افزایش میزان ورود اسرائیل به این بحران هستیم تا جایی که رسانههای اسرائیلی به طور شبانه روزی این بحران را پوشش میدهند و گویی این بحران مرزهای اسرائیل را تهدید میکند. در اینجا میتوان به برخی دلایل و انگیزههای نهفته در پس موضع اتخاذی اسرائیل برای ورود به این بحران اشاره کرد که مهمترین آنها عبارتند از:
– ارزیابی اسرائیل حاکی از آن است که به وجود آمدن این بحران و وخامت آن توجه آمریکا از منطقه را کاهش میدهد، مسئلهای که میتوان به آن در راستای ادامه خروج تدریجی آمریکا از منطقه نگریست که به معنای از دست رفتن بیش از پیش پشتوانه اسرائیل است، روندی که در عراق از سال 2011 آغاز شد و پس از آن در سال 2021 در افغانستان ادامه یافت. این اتفاق همچنین میتواند انگیزه لازم برای کشورهای منطقه برای پُر کردن این خلأ و نقش آفرینی بیشتر به وجود آورد که این بر خلاف تمایلات اسرائیل است. اسرائیل میداند که وخامت این بحران به معنای درگیر شدن آمریکا در پیامدهای آن و توجه بیشتر به شرق است در نتیجه اهتمام این کشور به خاورمیانه کاهش خواهد یافت. این اتفاقی ناخوشایند برای تل آویو به شمار میرود چرا که عملاً به معنای باز شدن عرصه در برابر نیروهای منطقهای مخالف اسرائیل است تا ابتکار عمل را در دست گیرند. چنین روندی برای تغییر توازن قوا در منطقه کفایت میکند که البته در راستای منافع طرف اسرائیلی نخواهد بود.
– حضور اقلیت یهودیان اسرائیلی در هر دو کشور درگیر در این بحران. هم اکنون 150 هزار یهودی در روسیه و 43 هزار یهودی دیگر در اوکراین زندگی میکنند که در صورت افزایش وخامت این بحران و اشغال اوکراین توسط روسیه در خطر قرار خواهند گرفت. لذا وزارت خارجه اسرائیل و آژانس مهاجرت یهودیان از ژانویه 2022 برنامه ریزی برای جابجایی یهودیان اوکراین را پیش از آنکه در خطر قرار گیرند در دستور کار قرار دادند. در مقابل نیز یک میلیون نفر در اسرائیل زندگی میکنند که به زبان روسی سخن میگویند و به نقش یک پُل فرهنگی میان اسرائیل و این دو کشور را بر عهده دارند.
– شاید اسرائیل به دلیل انسجام با شرایط عمومی بین المللی در مواجهه با این بحران مجبور شده موضع کنونی را اتحاذ کند و از هر کدام از طرفین این بحران جانبداری نماید چرا که فضای کنونی به شرایط جنگ سرد شباهت دارد که عملاً در سال 1991 پایان یافته و در آن جهان میان دو اردوگاه شرق و غرب تقسیم شده بود. اسرائیل در چنین شرایطی تلاش میکند از طرفین این بحران سود برده و این همان سیاستی است که اسرائیل در بسیاری از مواقع آن را در دستور کار قرار داده است. البته این مسئله بر کسی مخفی نیست که اسرائیل از سوی دو قدرت جهانی یعنی آمریکا و روسیه تحت فشار قرار دارد تا از موضع هر یک از آنها در این بحران حمایت کند. آمریکا به دنبال آن است که تا آنجا که امکان دارد کشورهای بیشتری را در کنار خود قرار دهد به ویژه کشورهای متحد آن که قصد دارد میزان اعتبار اتحاد آنان در چنین شرایط سختی را محک بزند. اگر چه حمایت از موضع آمریکا میتواند یک چتر جهانی برای اسرائیل به وجود میآورد اما شاید با حفظ موضع کنونی خود در این بحران در عرصه سیاسی و نظامی قصد حضور زیر این چتر را نداشته باشد. در صورتی که اسرائیل تنها با توجه به تامین منافع خود از یپوستن به آمریکا خودداری کند این مسئله میتواند به تنش در روابط تل آویو و واشنگتن منتهی شود، این در حالی است که اسرائیل هنوز از مخالفتهای آمریکا با رشد سطح روابط با چین خلاصی نیافته است. اما روسیه به دنبال آن است که در مقابل امتیازهایی که به اسرائیل داده منافعی به دست آورد به ویژه در پروندههای مربوط به خاورمیانه مانند آزادی عمل اسرائیل برای انجام حملات هوایی در سوریه که از سال 2015 آغاز شد، پرونده هستهای ایران و مسئله فلسطین. روسیه معتقد است هم اکنون زمان آن فرا رسیده تا اسرائیل با اتخاذ موضعی روشن به امتیازاتی که دریافت کرده پاسخ دهد و در غیر این صورت امتیازات خود را از دست خواهد داد.
– امکان تاثیر گذاری بر صنایع نظامی اسرائیل که به اوکراین و کشورهای اطراف آن راه یافتهاند چرا که امکان محروم شدن آنها از سودهای مالی بسیار زیاد وجود دارد که حجم آن تا سال 2021 در نقاط مختلف جهان به 8 میلیارد دلار رسیده است. اما فشارهای اخیر روسیه موجب شد تا اسرائیل صادرات محصولات نظامی خود به این کشورها را متوقف نماید به ویژه سامانههای دفاعی که میتواند علیه خودرویهای روسی در صورت حمله به اوکراین مورد استفاده قرار گیرد. همچنین سامانه گنبد آهنین نیز که اوکراین از اسرائیل درخواست نمود و خبر آن در فوریه 2022 منتشر شد از جمله این موارد بود که به دلیل خشم روسیه یا مخالفت اسرائیل مواجه گردید. این عقب نشینی برای آن انجام شد که این مسئله بسیار مهمتر از منافع مالی به دست آمده برای اسرائیل از اوکراین و همسایگان آن است چرا که اسرائیل از قدرت لازم برای ایستادگی در برابر فشارهای مسکو برخوردار نبوده و در صورت عدم توجه به آن با سلسله تحریمهایی مواجه میشود که به آن اشاره خواهد شد.
3- سناریوهای احتمالی ناشی از موضع اسرائیل
هر گاه بحران به اوج خود نزدیک شده ورود اسرائیل به آن افزایش یافته است و با توجه به میزان تبعات احتمالی بر تحولات داخلی آن تاثیر گذار بوده است. از جمله سناریوهای احتمالی ناشی از موضع اسرائیل در این بحران که ذهن را به خود مشغول مینماید بدون توجه به پیامدهای آن عبارتند از:
– اسرائیل تمایل ندارد که این بحران به نقطه بدون بازگشت برسد به طوری که روسیه به طور رسمی اراضی اوکراین را اشغال کند و میتوان این سناریو را کابوسی برای اسرائیل توصیف کرد. زیرا در این صورت اسرائیل مجبور به پرداخت هزینههایی سنگین در تعامل با هر یک از طرفین این بحران یعنی مسکو و واشنگتن خواهد شد. اسرائیل خواهان چنین وضعیتی نبوده و شاید محافل تصمیمگیر آن نیز حتی تا کنون برای ارزیابی موضع اتخاذی احتمالی در صورت بروز این سطح از تنش اقدام نکرده باشند. اگرچه تحقق این شرایط به معنای ایجاد محدودیت برای اسرائیل و کاهش گزینهها برای تعامل با طرفین این بحران است اما پیش بینی میشود اسرائیل موضعی علنی در تایید هیچ یک از آنها اتخاذ نکند چرا که خسارتهای فراوانی برای اسرائیل در پی خواهد داشت و شاید در دستور کار قرار دادن چنین سیاستی حداقل به طور موقت رضایت طرفین را نیز جلب نماید.
– در صورت ادامه بحران روسیه به بازی خود بر اساس سیاست «لبه پرتگاه» ادامه میدهد و شاید اسرائیل نیز از زمان باقی مانده برای افزایش هماهنگی با روسیه در خصوص عدم تاثیر گذاری هر گونه تحول احتمالی در بحران اوکراین بر سیاستهای خاورمیانهای این کشور استفاده نماید. در این میان آزادی عمل نظامی اسرائیل در سوریه و عدم تغییر جدی در موضع روسیه در خصوص پرونده هستهای ایران و یا عدم تجهیز ایران به سلاحهایی که میتواند توازن قوا در منطقه را دچار تغییر نماید از اصلیترین موارد مورد نظر اسرائیل است.
– در صورت حل و فصل این بحران حتی به طور موقت که تل آویو به آن امیدوار است پیش بینی میشود اسرائیل برای معرفی شخصیت سیاسی مستقل خود در برابر مسکو و واشنگتن تلاش کند چرا که در این صورت اسرائیل در برابر آنها به گونهای به نظر میرسد که در هر تحولی که امکان وقوع آن در هر نقطه از جهان وجود دارد تحت تاثیر منفی قرار نگرفته و وابستگی به کشورهای مختلف تاثیر زیادی بر موضع گیری اسرائیل ندارد.
البته این گزینه قابلیت اجرای فوری نداشته اما درخواستهای روز افزون اسرائیل در جریان بحران کنونی بر ضرورت حفظ منافع استراتژیک آن در منطقه و بدون هیچ ارتباط جدی با طرفین بحران تمرکز داشته است. اتخاذ این رویکرد از آن جهت است که افزایش اعتماد به هر کدام از طرفین این بحران و یا اعتماد به هر دوی آنها اسرائیل را به عنوان موجودیتی تحت حمایت آمریکا یا روسیه نشان خواهد داد و این مسئله موجب افزایش جاه طلبی کشورها و نیروهای متخاصم اسرائیل میشود. باید توجه داشت که سناریوهای احتمالی در خصوص موضع اسرائیل در قبال بحران با سود و زیانهایی ارتباط دارد که در صورت تبدیل شدن این بحران به سناریوهای فوق الذکر نصیب اسرائیل خواهد شد.
نتیجه
آنچه اسرائیل را بسیار نگران میکند – تفاوتی ندارد که بحران اوکراین و روسیه چه نتیجهای داشته باشد، چه این بحران به یک درگیری باز منتهی شود یا بر اساس سیاست لبه پرتگاه ادامه یافته یا به طور موقت پایان یابد – آن است که این بحران باعث افزایش قطبی شدن جهانی و شکست انحصار قدرت در جامعه بین المللی به رهبری آمریکا شود، این پدیدهای است که اسرائیل به ویژه در 3 دهه گذشته از آن بهرههای فراوانی برده است، یعنی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991. در نتیجه بازگشت نظام دو قطبی به هر نحو ممکن در راستای منافع نیروهای متخاصم اسرائیل خواهد بود، البته این به معنای آن نیست که نظام جدید به وجود آمده در جهان به اسرائیل اعلام جنگ نماید اما در عین حال میتواند ادامه روند عربده کشی بدون مزاحمت اسرائیل در منطقه را متوقف کند.
با بررسی بحران اوکراین و روسیه بدون در نظر گرفتن پایان آن میتوان دریافت که دو قدرت بزرگ طرفین این بحران در حال اطلاع یافتن از مواضع کشورهای متحد، دوست و متخاصم و آزمایش آنها در جریان تحولات این بحران هستند. اگر چه اسرائیل موضعی جانبدارانه اتخاذ نموده و بدون مخالفت با موضع روسی به سمت موضع آمریکایی و غربی نیز متمایل نشده اما تل آویو نگران آن است که به دلیل اتخاذ چنین سیاستی توسط روسیه مورد مواخذه قرار گیرد و امتیازاتی را که در منطقه به لطف روسیه کسب کرده است را از دست بدهد. در این میان آنچه برای اسرائیل بسیار مهم است از دست دادن آزادی عمل نظامی جنگندههای اسرائیل در آسمان سوریه و اتخاذ مواضع مخالف منافع اسرائیل در مذاکرات پرونده هستهای ایران است. علاوه بر آنکه امکان ورود روسیه به مسئله نزاع اسرائیلی – فلسطینی پس از آنکه این مسئله سالها در انحصار آمریکا باقی مانده است نیز برای اسرائیل امری مهم به شمار میرود.
منبع: مرکز رؤیة للتنمیة السیاسیة